ماه خزان

*sepid*

عضو جدید
کاربر ممتاز
آسمان تار وهوا سرد وطبیت غمناک
نوعروس چمن آغشته میان گِل وخاک
لاله از فرط تعب دامن خود را زده چاک
ناله ی بلبل آزرده رسد تا افلاک
اول ماه خزان روز غزای چمن است
موقع شادی وآزادی جغد وزغن است
رنگ رخساره خورشید جهان تاب پرید
دخترروز به آغوش شب تار خزید
نا گهان لشگرشب از درویواررسید
چیره برملت ما گشت شبی تاروپلید
ای عروس سحری چهره گشا
هان! جوانان سحر خیز به پا !
باغ افسرده وافسرده تر از آن شد گُل
لاله پژمرده فتا ده است به خاک سنبل
حمله ی باد خزان بنگر وحال بلبل
کس چنین دیده،مگرحمله چنگیز مغول
گُل نگر از کف بلبل چون رفت
همچو ایران شد وآزادی ونفت
به سرم باز دوصد فکر پریشان آمد
برلب سوخته از آه جگر جاان آمد
ناله پیر وطن 1 از دل زندان آمد
آه آن پیر، خدایا ! به چه عنوان آمد
گفت: افسوس ، چرا درخوابید!
وطن ای هموطنان ! در یـا بید
بازاز غصه چنان سربه گریبان کردم
گریه بر مردم آزاده ایران کردم
یاد از همت مردان و دلیران کردم
فکر آبادی این خانه ویران کردم
از چه رو خانه ما ویران شد ؟
نام ویرانه ما ایران شد ؟!
عده ای شنگول وسر مست شراب و کنیا اک
نشئه از شیره وبنگند و حشیش تریاک
سینه ی هرکه بزدحرف حقیقت شدچاک
وا قعاً بر سر این مردم بی غیرت خاک
نوجوانان وطن غرقه به خون
خجل از خون جوانان کارون
عده ای غرق به عیش وطرب وطنازی
عده ای هم شده مشغول به«اسکی !» بازی2
غیر آواز دف وبربط و چنگ و سا زی
کی به گوش آید از این قوم دنی آوازی
تا به کی این همه شا دی دیدن
لیک در خانه غم خوابید
گریه بر مردم ایران شده آیین سحاب
آخرای مردم آزاده چرا یید به خواب
سوی میدا ن شهادت بنمایید شتاب
خوش بود جنبش مردانه ای ودارو طناب
به خدا !عاقبت شب روزا ست
هرکه کوشش بکند پیروزاست

28 بهمن 1332
 

Similar threads

بالا