لطفا راهنمایی کنید.

!austenite

کاربر حرفه ای
دوساله فارغ التحصیل شدم.موضوع ازاین قراره که دوتاازدرسامو بایکی ازاستادای خانم پاس کردم.اولش همه چیزطبیعی بوداماازوسطای ترم احساس کردم به استادم علاقه مندشدم.28سالمه واون خانوم هم تقریباهم سن وسال خودمه وبه صورت حق التدریس تودانشگاهمون درس میداد.الآن دوسال گذشته ولی تصویرش لحظه ای ازدهنم بیرون نرفته.
حالامشکل کجاست؟
مشکل اینه که من لیسانسم وشغل کاملا معمولی دارم ولی انصافا آدمی هستم که توی محل کارو محل زندگی همه ازم به نیکی یادمیکنن وبه سرم قسم میخورند.درکل آدمیم که میشه بهم اعتمادکرد.
ولی اون خانم دانشجوی دکتری هستن ویه جورایی نخبه به حساب میادوتوی یکی ازدانشگاههای مطرح کشوردرس میخونن.وهمین باعث شده اعتمادبه نفسموازدست بدم .اون داره دکتری میگیره ولی من لیسانسم تازه شغل دلخواهی میخواستم هم نصیبم نشده.
حالاسوالی که میخوام ازشمابپرسم:
موضوع چجوری باهاش مطرح کنم ؟اصلامطرح بکنم؟(من کمرو وایشون هم خیلی جدی)
اصلااین ازدواج 1%اگه شکل بگیره درسته؟
اگه نمیشه چجوری ازذهنم پاک کنم درصورتی 2سال وخورده ایه هرروزوشب به فکرشم؟
جالبه بدونیدیک هفته تودانشگاهشون کارداشتم ازشانس بدم یاخوبم توی دومین دانشگاه بزرگ کشور2بارجلوم سبزشد!!!وعکس العمل من طوری بودانگارهیچ اتفاقی نیفتاده وعلاقمو پنهان کردم.میترسم مطرح کنم وخراب بشم چون احتمال میدم دختراین مدلی روروهوا میزنن!
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوساله فارغ التحصیل شدم.موضوع ازاین قراره که دوتاازدرسامو بایکی ازاستادای خانم پاس کردم.اولش همه چیزطبیعی بوداماازوسطای ترم احساس کردم به استادم علاقه مندشدم.28سالمه واون خانوم هم تقریباهم سن وسال خودمه وبه صورت حق التدریس تودانشگاهمون درس میداد.الآن دوسال گذشته ولی تصویرش لحظه ای ازدهنم بیرون نرفته.
حالامشکل کجاست؟
مشکل اینه که من لیسانسم وشغل کاملا معمولی دارم ولی انصافا آدمی هستم که توی محل کارو محل زندگی همه ازم به نیکی یادمیکنن وبه سرم قسم میخورند.درکل آدمیم که میشه بهم اعتمادکرد.
ولی اون خانم دانشجوی دکتری هستن ویه جورایی نخبه به حساب میادوتوی یکی ازدانشگاههای مطرح کشوردرس میخونن.وهمین باعث شده اعتمادبه نفسموازدست بدم .اون داره دکتری میگیره ولی من لیسانسم تازه شغل دلخواهی میخواستم هم نصیبم نشده.
حالاسوالی که میخوام ازشمابپرسم:
موضوع چجوری باهاش مطرح کنم ؟اصلامطرح بکنم؟(من کمرو وایشون هم خیلی جدی)
اصلااین ازدواج 1%اگه شکل بگیره درسته؟
اگه نمیشه چجوری ازذهنم پاک کنم درصورتی 2سال وخورده ایه هرروزوشب به فکرشم؟
جالبه بدونیدیک هفته تودانشگاهشون کارداشتم ازشانس بدم یاخوبم توی دومین دانشگاه بزرگ کشور2بارجلوم سبزشد!!!وعکس العمل من طوری بودانگارهیچ اتفاقی نیفتاده وعلاقمو پنهان کردم.میترسم مطرح کنم وخراب بشم چون احتمال میدم دختراین مدلی روروهوا میزنن!
اتفاقا عزیزم برعکس...
داداشم اگر اجازه بدی به عنوان داداش کوچکتر یه صحبتی کنم باهات
ببین اول اینکه اگر توی نگاهت اون زن رو خاص و دوست داشتنی دیدی و واقعا فکرت رو مشغول کرده،اینو مطمئن باش که حتما چیزی بوده که اینقدر توی ذهنت مونده.حالا شاید 24ساعت شبانه روز نباشه ولی مثلا اگر طی 2سال حتی 10-20بار توی کل این 2سال چهرش و خوبی هاش به ذهنت بیاد یعنی یه حس مثبتی به طرف داری.
همین حس مثبت کافیه واسه ادامه.یعنی اینو بدون اگر حرکتی انجام بدی کارت صحیح هست چون ذهن و بدنت کاملا با این موضوع موافقن.

دوم اینکه گفتی مسئله ی اختلاف درسی و این مسائل حقیقتش شاید تا 10سال پیش این مسئله کم و بیش مطرح بود ولی الآن اصلا این مسائل نیست.اصلا.یعنی واقعا اگر شخصی رو پیدا کردی که ازین دیدگاه بگه چون همسرم مثلا لیسانسه من دکترم،پس نمیخوام،مطمئن باش اون شخص هنوز بچست.
ازین منظر به مسئله نگاه نکن چون فقط اعتمادت رو کمتر میکنه.این یه مسئله اشتباه هست که جا افتاده شما سعی کن سنت شکنی کنی و به این مسائل فکر نکنی.به خودت بگو من کار صحیح رو انجام میدم هر چی خدا خواست اگر نشد پس حتما طرف آماده نیست و اینجور مسائل هنوز براش مهمن و اگر شد بگو خداروشکر که اینقدر ایشون فهمیده هستن.
به همین سادگی.

سوم اینکه گفتی دخترهای این شکلی رو رو هوا میزنن و میترسی که خدایی نکرده مثلا خواستگاری داشته باشه و این صحبت ها...
خب مسلمه وقتی رو به رو بشی به 2تا راه میرسی یا داره ازدواج میکنه و ازدواج کرده یا نه هنوز مجرد هستش.اگر ازدواج کرده بود که شما گناهی نکردی،شما از یه شخصیت خوب خوشت اومده رفتی جلو صحبت کنی متوجه شدی مثلا شخص دیگه ای در زندگیش هست یا مسئله دیگه ای هستش،شما میتونی ازین ماجرا بیای بیرون و تا آخر عمر به خودت بگو من اونقدر شهامت داشتم که رفتم جلو و صحبتامو کردم ولی خدا نخواست و نشد امیدوارم همیشه خوشبخت باشه.خلاصه به خودت بگو که من کار صحیح رو انجام دادم.
ولی اگر مجرد بودن که خب خداروشکر،شما راحت میری باهاشون صحبت میکنی چند دقیقه وقت طلب میکنی،میگی مثلا بنده فلانی هستم قبلا باهاتون آشنا بودم دورادور مثلا میشناسمتون اجازه دارم برای صحبت مثلا در فلان جا شما رو ملاقات کنم یا مثلا فلان موقع در فلان رستوران اجازه میفرمائید یا شماره تلفنی یا آدرسی بلاخره شما وقتی میری دانشگاه و پیداش میکنی سعی نکن توی اون موقعیت هیچ صحبتی ازینکه ازش خوشت میاد نکنی،اصلا.فقط یه وقت تعیین کن برای صحبت بیشتر و آشنایی بیشتر.

مسلما هر دختری در دنیا باشه که یه انسان مودب و دوس داشتنی ببینه ،دوست داره باهاش بیشتر صحبت کنه و بیشتر بشناسش.
بهمین سادگی اولین قرار و دومین و آشنایی بیشتر و خانواده و همینجور مثل Chain ReAction هی میره جلو و 2سال بعد اصلا نمیفهمی چی شد که گذشت،راحت زندگیت رو میگذرونی.




من برات آرزوی موفقیت میکنم امیدوارم هر چیزی که صلاحت هست برات اتفاق بیفته و خوشبخت باشی.
ایشالا 2نفر به آدمای خوشبخت این دنیا اضافه بشن،ما که بخیل نیستیم :D
قربانت برم.(ببخشید اگر حرفام کمی پررویی بودا،قصدم فقط همصحبتی و مشورت بود:) )
 

!austenite

کاربر حرفه ای
اتفاقا عزیزم برعکس...
داداشم اگر اجازه بدی به عنوان داداش کوچکتر یه صحبتی کنم باهات
ببین اول اینکه اگر توی نگاهت اون زن رو خاص و دوست داشتنی دیدی و واقعا فکرت رو مشغول کرده،اینو مطمئن باش که حتما چیزی بوده که اینقدر توی ذهنت مونده.حالا شاید 24ساعت شبانه روز نباشه ولی مثلا اگر طی 2سال حتی 10-20بار توی کل این 2سال چهرش و خوبی هاش به ذهنت بیاد یعنی یه حس مثبتی به طرف داری.
همین حس مثبت کافیه واسه ادامه.یعنی اینو بدون اگر حرکتی انجام بدی کارت صحیح هست چون ذهن و بدنت کاملا با این موضوع موافقن.

دوم اینکه گفتی مسئله ی اختلاف درسی و این مسائل حقیقتش شاید تا 10سال پیش این مسئله کم و بیش مطرح بود ولی الآن اصلا این مسائل نیست.اصلا.یعنی واقعا اگر شخصی رو پیدا کردی که ازین دیدگاه بگه چون همسرم مثلا لیسانسه من دکترم،پس نمیخوام،مطمئن باش اون شخص هنوز بچست.
ازین منظر به مسئله نگاه نکن چون فقط اعتمادت رو کمتر میکنه.این یه مسئله اشتباه هست که جا افتاده شما سعی کن سنت شکنی کنی و به این مسائل فکر نکنی.به خودت بگو من کار صحیح رو انجام میدم هر چی خدا خواست اگر نشد پس حتما طرف آماده نیست و اینجور مسائل هنوز براش مهمن و اگر شد بگو خداروشکر که اینقدر ایشون فهمیده هستن.
به همین سادگی.

سوم اینکه گفتی دخترهای این شکلی رو رو هوا میزنن و میترسی که خدایی نکرده مثلا خواستگاری داشته باشه و این صحبت ها...
خب مسلمه وقتی رو به رو بشی به 2تا راه میرسی یا داره ازدواج میکنه و ازدواج کرده یا نه هنوز مجرد هستش.اگر ازدواج کرده بود که شما گناهی نکردی،شما از یه شخصیت خوب خوشت اومده رفتی جلو صحبت کنی متوجه شدی مثلا شخص دیگه ای در زندگیش هست یا مسئله دیگه ای هستش،شما میتونی ازین ماجرا بیای بیرون و تا آخر عمر به خودت بگو من اونقدر شهامت داشتم که رفتم جلو و صحبتامو کردم ولی خدا نخواست و نشد امیدوارم همیشه خوشبخت باشه.خلاصه به خودت بگو که من کار صحیح رو انجام دادم.
ولی اگر مجرد بودن که خب خداروشکر،شما راحت میری باهاشون صحبت میکنی چند دقیقه وقت طلب میکنی،میگی مثلا بنده فلانی هستم قبلا باهاتون آشنا بودم دورادور مثلا میشناسمتون اجازه دارم برای صحبت مثلا در فلان جا شما رو ملاقات کنم یا مثلا فلان موقع در فلان رستوران اجازه میفرمائید یا شماره تلفنی یا آدرسی بلاخره شما وقتی میری دانشگاه و پیداش میکنی سعی نکن توی اون موقعیت هیچ صحبتی ازینکه ازش خوشت میاد نکنی،اصلا.فقط یه وقت تعیین کن برای صحبت بیشتر و آشنایی بیشتر.

مسلما هر دختری در دنیا باشه که یه انسان مودب و دوس داشتنی ببینه ،دوست داره باهاش بیشتر صحبت کنه و بیشتر بشناسش.
بهمین سادگی اولین قرار و دومین و آشنایی بیشتر و خانواده و همینجور مثل Chain ReAction هی میره جلو و 2سال بعد اصلا نمیفهمی چی شد که گذشت،راحت زندگیت رو میگذرونی.




من برات آرزوی موفقیت میکنم امیدوارم هر چیزی که صلاحت هست برات اتفاق بیفته و خوشبخت باشی.
ایشالا 2نفر به آدمای خوشبخت این دنیا اضافه بشن،ما که بخیل نیستیم :D
قربانت برم.(ببخشید اگر حرفام کمی پررویی بودا،قصدم فقط همصحبتی و مشورت بود:) )

ممنونم ازراهنماییت.به نظرشمایک آدم نخبه که کارش پژوهش وعلاقش درس خوندنه براش مهم نیست همسرش مثل خودش باشه یانه؟وضمنا من قدرت بیان خوبی دارم مطئمنم اگربخوام 10دقیقه باهاش صحبت کنم شایدنتونم قانعش کنم ولی شیفته صحبت کردنم میشه.مطمئنم
ولی استارتشو چه جوری بزنم؟آخه صورت جدیش سرکلاس یادم میاد ناامیدمیشم.
خیلی خانوم مودب وباپرستیژی هست ولی یه کم جدیه.حقیقتاموندم ازکجاشروع کنم.(میترسم)درضمن ازمجردبودنش مطمئنم
نه حلقه داره ونه آرایش.
 

دیاکو95

عضو جدید
دوست من باور کن هیچ مسئله ای توی این دنیا ارزش نداره که اینقدر خودت رو براش نارحت کنی و ذهنت رو مشغول کنه،
دوستمون خیلی خوب و به جا توصیه های برادرانه ای کردن و منم فقط میخوام بگم که به خودت باور داشته باش و اقدام کن اگه دو سال قبل اقدام میکردی الان ذهنت درگیر مسائل خیلی مهم تری بود. این فکرا نذار زیاد دوم بیارن و سریع تعیین تکلیف کن براشون بذار ذهنت همیشه آزاد باشه..
موفق باشی. نتیجه کارت رو اطلاع بده. ممنون
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم ازراهنماییت.به نظرشمایک آدم نخبه که کارش پژوهش وعلاقش درس خوندنه براش مهم نیست همسرش مثل خودش باشه یانه؟وضمنا من قدرت بیان خوبی دارم مطئمنم اگربخوام 10دقیقه باهاش صحبت کنم شایدنتونم قانعش کنم ولی شیفته صحبت کردنم میشه.مطمئنم
ولی استارتشو چه جوری بزنم؟آخه صورت جدیش سرکلاس یادم میاد ناامیدمیشم.
خیلی خانوم مودب وباپرستیژی هست ولی یه کم جدیه.حقیقتاموندم ازکجاشروع کنم.(میترسم)درضمن ازمجردبودنش مطمئنم
نه حلقه داره ونه آرایش.

خواهش می کنم داداش
حقیقتش خانم ها ازین دیدگاه واقعا فهمیده تر از مرد ها هستن...
ببین یه مرد اول به خانم نگاه میکنه ظواهر،رفتار و همه چیز رو برررسی میکنه و درجا قضاوت میکنه خوبه یا نه
ولی خانم ها برای هر چیزی یک فرصتی به طرف میدن شما حتی اگر احساس میکنی برای طرف هیچ چیزی نیستی،احساس میکنی اونقدر پولدار نیستی که اونقدر به خودت اعتماد به نفس داشته باشی برای برخورد های اول
یا هر چیزی که حس منفی بهت میده،مطمئن باش توی صحبت و قرار های دوم و سوم به این نتیجه میرسی واقعا درکشون بالاس.یعنی خانم ها این مسائل رو راحت متوجه میشن،خیلی راحت فرصت بهت میدن که اثبات بشی.

مثلا هستن کساییکه میگن طرف پزشکه من نمیرم جلو میترسم بهم نه بگه ولی با خود خانم که صحبت کردیم متوجه شدیم نه اصلا به این مسائل توجه نمیکنه،بعد به طرف گفتیم برو صحبت کن باهاش بابا بخدا خانم خوبیه درکش بالاس حالا تو لیسانسم داشته باشی چه ربطی داره مهم اینه آدم خوبی هستی.خلاصه طرف رفت جلو و خداروشکر به خوبی هم داره پیش میره تا جاییکه خبر دارم،مشکلی نداشتن و خداروشکر با هم بخوبی تعامل دارن.

در مورد مغرور بودن هم یه مسئله ای هست ببین یک نفر وقتی مغروره دو حالت داره یا دوست داره خودش رو بزرگتر نشون بده که این بحثش فرق میکنه.یا اینکه واقعا انسان بزرگی هست و چهرش مغرور نشون میده.
این دسته ی دوم اصلا آدم های مشکل دار یا فلان نیستن.مُدل رفتاریشون مغرور هست.من واقعا بوده که دیدم دختری مغرور میزنه واقعا جرات نمیکردم باهاش حرف بزنم ولی یه مدت که میگذشت با هم رفت و آدم داشتیم متوجه شدم چقدر خوش قلب چقدر با معرفت چقدر گُل هستش البته من به دید فقط یه دوست میشناختمش ولی بهرحال میخوام بگم واقعا اون شکلی نیست که بنظر میرسه.
من خودم هم آدمی ام که مغرور بنظر میرسم و خیلی ها هم بهم گفتن،ولی وقتی 5دقیقه باهام صحبت کنن میگن محسن تو واقعا این شکلی بودی ما نمیدونستیم؟


میخوام بگم این نگرانیت کاملا طبیعیه.اصلا اگر نگران نبودی یعنی مشکل داشتی!
مگر میشه توی آشنایی کسیکه واست اهمیت داره نگران نباشی؟
طبیعیه پسر.شما توکل کن مطمئن باش مشکلی پیش نمیاد.اگر هم پیش اومد همونطور که گفتم حتما صلاح بوده.اصلا خودت رو ناراحت نکن.

مهم اینه که تو خودت رو دوست داری و پسفردا اگر برگشتی به این زمان ها فکر میکردی،به خودت میگی من رفتم جلو و حرفم رو زدم و تلاشم رو انجام دادم.واسه همین هیچوقت پشیمون نمیشی.این مسئله هم اهمیت داره.




ایشالا موفق باشی عزیز.قربانت برم :)
 

hoda90

عضو جدید
دوساله فارغ التحصیل شدم.موضوع ازاین قراره که دوتاازدرسامو بایکی ازاستادای خانم پاس کردم.اولش همه چیزطبیعی بوداماازوسطای ترم احساس کردم به استادم علاقه مندشدم.28سالمه واون خانوم هم تقریباهم سن وسال خودمه وبه صورت حق التدریس تودانشگاهمون درس میداد.الآن دوسال گذشته ولی تصویرش لحظه ای ازدهنم بیرون نرفته.
حالامشکل کجاست؟
مشکل اینه که من لیسانسم وشغل کاملا معمولی دارم ولی انصافا آدمی هستم که توی محل کارو محل زندگی همه ازم به نیکی یادمیکنن وبه سرم قسم میخورند.درکل آدمیم که میشه بهم اعتمادکرد.
ولی اون خانم دانشجوی دکتری هستن ویه جورایی نخبه به حساب میادوتوی یکی ازدانشگاههای مطرح کشوردرس میخونن.وهمین باعث شده اعتمادبه نفسموازدست بدم .اون داره دکتری میگیره ولی من لیسانسم تازه شغل دلخواهی میخواستم هم نصیبم نشده.
حالاسوالی که میخوام ازشمابپرسم:
موضوع چجوری باهاش مطرح کنم ؟اصلامطرح بکنم؟(من کمرو وایشون هم خیلی جدی)
اصلااین ازدواج 1%اگه شکل بگیره درسته؟
اگه نمیشه چجوری ازذهنم پاک کنم درصورتی 2سال وخورده ایه هرروزوشب به فکرشم؟
جالبه بدونیدیک هفته تودانشگاهشون کارداشتم ازشانس بدم یاخوبم توی دومین دانشگاه بزرگ کشور2بارجلوم سبزشد!!!وعکس العمل من طوری بودانگارهیچ اتفاقی نیفتاده وعلاقمو پنهان کردم.میترسم مطرح کنم وخراب بشم چون احتمال میدم دختراین مدلی روروهوا میزنن!

ببینید برای دختری تو اون شرایط که گفتید مسلما تحصیلات شما مهمه. اما یک نکته ای هم هست اونم اینه که مهمتر از تحصیلات نگرش ادمهاست. اگر تو ادمی باشی که تو زندگیت خواهان پیشرفت باشی و برای رسیدن به موقعیت های بهتر تلاش کنی و سعی کنی توی کارت ادم موفقی باشی مطمئن باش که می تونی این فاصله تحصیلی رو پر کنی. دختری در این شرایط نیاز داره که بدونه و اطمینان پیدا کنه که تو هم اندازه اوون جاه طلب هستی. از طرفی دیگه باید قدرت بیان خوبی داشته باشی و اصطلاحا خوش سر و زبون باشی. راست می گی دختر این مدلی طرفدار زیاد داره ولی می تونم حس کنم که احتمالا خیلی هم سخت گیره تو انتخابش که تا حالا مجرد مونده. یادت باشه اگه کمرو باشی موفق نمی شی ولی خب حساب نشده کار نکن و اصطلاحا بی گدار به اب نزن.
 

ساناززز

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببینید برای دختری تو اون شرایط که گفتید مسلما تحصیلات شما مهمه. اما یک نکته ای هم هست اونم اینه که مهمتر از تحصیلات نگرش ادمهاست. اگر تو ادمی باشی که تو زندگیت خواهان پیشرفت باشی و برای رسیدن به موقعیت های بهتر تلاش کنی و سعی کنی توی کارت ادم موفقی باشی مطمئن باش که می تونی این فاصله تحصیلی رو پر کنی. دختری در این شرایط نیاز داره که بدونه و اطمینان پیدا کنه که تو هم اندازه اوون جاه طلب هستی. از طرفی دیگه باید قدرت بیان خوبی داشته باشی و اصطلاحا خوش سر و زبون باشی. راست می گی دختر این مدلی طرفدار زیاد داره ولی می تونم حس کنم که احتمالا خیلی هم سخت گیره تو انتخابش که تا حالا مجرد مونده. یادت باشه اگه کمرو باشی موفق نمی شی ولی خب حساب نشده کار نکن و اصطلاحا بی گدار به اب نزن.

منم کاملا موافقه صحبتای دوستمون هستم
با کمرویی شما به جای پیشرفت پسرفت میکنی
ادما برای رسیدن به یه چیزه مهم بایدددددد براش تلاش کنن .به خودت اعتماد داشته باش . الان بهترین راه برای خلاصیت اینه که موضوعو مطرح کنی . کمترین چیزی که از مطرح کردنه اون به شما میرسه اینه که در اینده حسرته نگفتنشو نمیخورین
موفق باشید
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوساله فارغ التحصیل شدم.موضوع ازاین قراره که دوتاازدرسامو بایکی ازاستادای خانم پاس کردم.اولش همه چیزطبیعی بوداماازوسطای ترم احساس کردم به استادم علاقه مندشدم.28سالمه واون خانوم هم تقریباهم سن وسال خودمه وبه صورت حق التدریس تودانشگاهمون درس میداد.الآن دوسال گذشته ولی تصویرش لحظه ای ازدهنم بیرون نرفته.
حالامشکل کجاست؟
مشکل اینه که من لیسانسم وشغل کاملا معمولی دارم ولی انصافا آدمی هستم که توی محل کارو محل زندگی همه ازم به نیکی یادمیکنن وبه سرم قسم میخورند.درکل آدمیم که میشه بهم اعتمادکرد.
ولی اون خانم دانشجوی دکتری هستن ویه جورایی نخبه به حساب میادوتوی یکی ازدانشگاههای مطرح کشوردرس میخونن.وهمین باعث شده اعتمادبه نفسموازدست بدم .اون داره دکتری میگیره ولی من لیسانسم تازه شغل دلخواهی میخواستم هم نصیبم نشده.
حالاسوالی که میخوام ازشمابپرسم:
موضوع چجوری باهاش مطرح کنم ؟اصلامطرح بکنم؟(من کمرو وایشون هم خیلی جدی)
اصلااین ازدواج 1%اگه شکل بگیره درسته؟
اگه نمیشه چجوری ازذهنم پاک کنم درصورتی 2سال وخورده ایه هرروزوشب به فکرشم؟
جالبه بدونیدیک هفته تودانشگاهشون کارداشتم ازشانس بدم یاخوبم توی دومین دانشگاه بزرگ کشور2بارجلوم سبزشد!!!وعکس العمل من طوری بودانگارهیچ اتفاقی نیفتاده وعلاقمو پنهان کردم.میترسم مطرح کنم وخراب بشم چون احتمال میدم دختراین مدلی روروهوا میزنن!


خب شما هم می تونین ادامه تحصیل بدین .
ولی به نظر من خواستگاری که اشکالی نداره نهایتا جواب منفی هست دیگه یکدفعه می بینی در آینده با کسی ازدواج می کنه که از شما خیلی پایین تر هست اون موقع هست که دیگههههههههه ارهههههههههههههههههههههه دلت می سوزه ....
 

XBoy69

عضو جدید
علت این که شما زیاد به اون خانم فکر میکنید اینه که احتمالا تا حالا یه دوست دختر درست درمون نداشتید.
بهتره به جای فکر کردن به کسی که هیچ علاقه ای به شما نداره برید دنبال یه دختر همسن یا کم سن تر از خودتون و از زندگی لذت ببرید
 
بالا