لحظه ای با علامه طباطبایی

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز

در زمان ما نیز هستند کسانی که گمنامند ولی خداوند به برکت وجودشان خیلی از بلاها را رفع می کند. علامه طباطبایی یکی از علمای برجسته و عرفای شناخته شده بود. اما در عین حال کسانی که سالها شاگرد او بودند معتقدند هنوز علامه را کسی نشناخته است.




شاید کمتر کسی پیدا شود که این اولیای خدا را بشناسد. اما یقینا یافتن این افراد توفیقی است که نصیب هر کسی نمی شود.

از سوی دیگر وقتی کسی قله های علم را فتح می کند غالبا از درونش حسی سرکشی می کند به نام عجب و خود بینی. به همین دلیل احتمال پیشرفت در مسائل معنوی برای او کم خواهد بود. مگر اینکه علمش علم خدایی باشد.


صعود و پرواز شهید



پس از واقعه هفتم تیر که نزدیکان و اطرافیان علامه طباطبایی نمی‌خواستند خبر شهادت دکتر بهشتی را به علت کسالت علامه به ایشان بدهند، در همین احوال یکی از اطرافیان علامه طباطبایی به اتاق ایشان می‌روند و علامه به او عبارتی بدین مضمون می‌فرمایند:



« چه به من بگویید و چه نگویید من آقای بهشتی را می‌بینم که در حال صعود و پرواز است. »


گوش شنوا نیست!



استاد فاطمی‌نیا می‌گفتند:



« یکی از شاگردان استاد طباطبائی می‌گفت:

با مرحوم علامه کاری داشتم؛ به خانه ایشان رفته و در زدم، اما کسی در را باز نکرد. هیچ کس هم در کوچه نبود و درها و پنجره‌های همسایگان ایشان هم، همگی، بسته بود.



ناگاه شنیدم صدایی گفت: « علامه در قبرستان حاج شیخ است! »



هر چه به اطراف نگریستم، کسی را ندیدم. با خود گفتم:

« به قبرستان حاج شیخ (نو) می‌روم؛ اگر علامه آن جا بود، هم مطلبم را عرض می‌کنم و هم درستی و راستی این آوای (صدای) ناشناس برایم روشن می‌شود. »



به قبرستان که رسیدم، علامه را دیدم و ایشان تا متوجه بنده شدند، فرمودند:



« دست و پایت را گم نکن! از این اصوات، بسیار است؛ گوش شنوا نیست! »
 

Similar threads

بالا