senobarqi
عضو جدید
كوه ملي ما كدام است؟!
اين نوشتهها داستان نيست؛ بلكه گوشهاي از واقعيتهايي است كه وجود دارد.
دماوند
زندهياد جلال فروزان (1381 _ 1325) از كوهنوردان برجسته ايران بود و بيش از
هر كس ديگري در دماوند كوهنوردي كرده بود و در اين رشته، از خود ركورد به جا
گذاشته بود. (براي آشنايي با فعاليتهاي او، نگاه كنيد به گاهنامه انجمن
كوهنوردان ايران، شماره 5، خرداد 1381).
در مقاله زير كه در اين فصلنامه كوه، شماره 14 (1377) چاپ شده است، زندهياد
فروزان پارهاي مشاهدات خود را از محيط دماوند بيان كرده، و از ستمي كه بر
حيات وحش آن ميرود گفته ميشود.
دماوند كه بلندترين و زيباترين كوه ايران محسوب ميشود، داراي حيوانات وحشي
منحصربهفردي است.
مجله علمی و فرهنگی- جهانگردی و جامعه شناسی
گونههايي نادر از پرندگان از جمله كبك دري بسيار بزرگ، عقاب سياه، قرقيهايي
در شاخكهاي دره يخار، زاغهاي بسيار زيباي تخت فريدون. وجود كل و بز كوهي و
غزال بسيار موجب شده تا شكارچيان سنتي كه در حال حاضر عده آنها از همه بيشتر
است اقدام به شكار بيرويه اين حيوانات كنند و باعث انقراض گونههايي از
غزالهاي استثنايي و نادر در اين منطقه شوند.
روزگاري نه چندان دور، سرتاسر كوه دماوند، يعني در تمامي جبهههاي شناخته
شده، گلههاي بزرگ حتي تا تعداد 45 راس از اين حيوانات شمارش و شناسايي
شدهاند.
گلههاي بزرگ كل هم در پناهگاه جنوبي ديده ميشوند.
در بخش غربي، جايي كه امروزه پناهگاه سيمرغ در آن قرار دارد و قبل از اينكه
اين جبهه به روي كوهنوردان گشوده شود كلهاي بزرگ وجود داشته است
. احداث جاده ماشينرو موجب شد تا سيل شكارچيان شكمگنده كه هرگز راه نرفته
بودند با ماشينهاي پاترول به اين منطقه سرازير شود و نتيجه اين كار، نابودي
و فرار بقيه وحوش از منطقه بود. بقاياي آنها به ارتفاعات بسيار بالا و مجاورت
يخچالها و مناطق امن پناه بردند.
چون علف در بالا به واسطه شرايط آتشفشاني دماوند بسيار اندك است، اين حيوانات
مجبور هستند براي ذخيره چربي زمستاني هرازگاهي به دشتهاي پايينتر فرود
بيايند كه در اينجا گرفتار شكارچيان خواهند شد.
در گذشته بيشترين شمار كل و بز در وزمينچال و پهنه گسترده غربي بود.
شكارچيان محلي مناطق رينه و آبگرم _ گزانه و حتي دهكدههاي حاشيه رودخانه
هراز براي شكار به وزمينچال ميرفتند.
آنها با برداشتن بار چند روزه و داشتن قاطر به اين مكان كه در ارتفاع 4000
متر است صعود ميكنند و چند روزي آنجا ميمانند و از شكارها تغذيه ميكنند.
اراضي وزمينچال به واسطه گياهان و علفهايي كه دارد در دماوند بينظير است و
اين سرسبزي را تا ارتفاع 4500 متري ميتوان مشاهده كرد.
در جايجاي اين كوه، به خصوص در گذرهاي باريك سنگچين شده، كمينگاه شكارچيان
است. پوكههاي فشنگ چهار پر بر زمين ريخته است.
من تا دو سال پيش هم در همين منطقه كل و بز ديدهام. امسال خيلي دقت كردم كه
شايد آنها را در دوردستها مشاهده كنم، ولي موفق نشدم. اما شاخهاي شكار شده
آنها در همه جا به چشم ميخورد.
فرار وحوش به ارتفاعات تا كجا؟!
سال گذشته در ارتفاع 5200 متري و در مجاورت ديواره شرقي كه مشرف به حوضچههاي
گوگردي شرقي است بز كوهي شكار شدهاي را ديدم كه شكارچيان در تعقيب اين حيوان
تا آن ارتفاع صعود كرده و بقاياي شاخها و ساقهاي آن را به جاي گذاشته
بودند.
چندين سال قبل در زمستان روي گردنه خاك زرد تخت فريدون كل بزرگي را در شرايط
آب و هوايي بسيار سخت و طوفاني مشاهده كردم. ما دو روز در چادر گرفتار طوفان
بوديم و نتوانستيم از آن خارج شويم. ولي اين حيوان به دنبال غذا بود.
يادم ميآيد كه در تابستان سال 73 در يخار در جستجوي راهي بودم كه بشود دهليز
شماره 5 را صعود كرد. كليد اين معما گذر خطرناكي بود كه در ارتفاع 4600 متري
قرار داشت.
پس از يك شب ماني در نزديكي اين محل و در جايي نامطمئن و خطناك معلوم شد كه
عبور كردن در روز غيرممكن است و سنگها از دو جناح و با شكافتن هوا زوزهكشان
از اين نقطه گذر ميكنند.
هنگامي كه تصميم به بازگشت داشتيم، از بالاي سرمان سنگها سرازير شدند. پناه
گرفتيم و ديدم كه 8 تا 10 راس بز كوهي از ترس شكارچيان به نقطهاي پناه
بردهاند كه از مخوفترين و متروكترين درهها و بدون سبزه و گياه است و به
جاي آن بوي گوگرد در همه جا به مشام ميرسد.
چند سال پيش در قسمت شمالي دماوند و در هنگام صعود از يخچال سيوله و در بالاي
پيشاني يخي دو شكار را ديدم كه روي يخها بر اثر برخورد سنگ تلف شده بودند.
امروزه اين حيوانات را بيشتر در درههاي يخار، سيوله، خاك زردهاي دره متروك
دو بي سل و در بخش غربي در حاشيه يخچال و مرده يخچال نزديك قله دماوند
ميتوان مشاهده كرد كه اين باور كردنش هم مشكل است.
اواخر بهار امسال در روي قله دماوند رد پاي حيوان بزرگي روي برفها نقش بسته
بود. اين حيوان از شرق دره يخار به طرف غرب و از طريق دهانه عبور كرده بود.
اول مرداد ماه كه از شاخكهاي شرقي به اتفاق مجيد بنيهاشمي به قله صعود
ميكرديم، در كاسه شرقي و در مجاورت همين حوضچههاي گوگردي باز ردپاي دو غزال
در خاكسترهاي آتشفشان به چشم ميخورد.
اينجا هيچ گياه و سبزهاي قابل روييدن نيست و ارتفاع آن 5400 متر است.
اين نوشتهها داستان نيست؛ بلكه گوشهاي از واقعيتهايي است كه وجود دارد.
بله وقتي نسل اين حيوانات كه از بوميان قله دماوند هستند (و نه مهاجر) رو به
انقراض است، از ترس شكار شدن به بالاترين نقطه ميروند كه گياه هم در آنجا
نيست.
شايد شبانگاه براي چرا به پايين بيايند.
چه كسي جز شكارچيان را ميتوان قاتلان اصلي اين وحوش به حساب آورد؟
من اطمينان دارم كه اينان هيچ مجوزي براي شكار ندارند. مگر ميشود كه پروانه
اين شكارهاي نادر را صادر كرد؟!
به اتفاق ابراهيم بابايي، قله دماوند را از جبهه چال چال صعود ميكرديم. در
ارتفاع حدود 4300 متري 6 راس كل بزرگ را مشاهده كرديم كه به آرامي در حركت
بودند.
با ديدن ما توقف كردند و به تماشاي ما مشغول شدند. يكي از آنان بزرگتر و
داراي شاخ پيچيدهاي بود.
همچنان كه ما در مسير حركت ميكرديم آنها هم جلوي ما در حركت بودند و گويي
هيچ ترسي از ما به دل ندارند. هر از گاهي ميايستادند و ما را زير نظر
ميگرفتند.
اين اولين بار است كه بعد از چند سال ما اين شكارها را به اين راحتي در
دماوند ميبينيم.
حيواناتي وحشي چون خرس، گرگ، گوركن، روباه، خرگوش، گراز، موشهاي بزرگ و
مارهاي مختلف در ارتفاعات بالاي كوه دماوند زندگي ميكنند.
خرسها را در جبهه شمالي و در بالاي دهكده كيان و در اطراف چشمه پهن كوه، لبه
شمالي دره يخار، مارها را در زير كاسه شرقي و حوضچه يخچال شرقي و بالاي تخت
فريدون در ارتفاع 4800 متري، گلههاي بزرگ گراز را در جبهه گشوده نشده جنوب
غربي، گوركنها را در جبهه جنوب غربي، روباهها را در بخش غربي و شرقي و
بيشتر در جبهه شمالي، خرگوش و موش را تقريبا در همه جاي اين كوه، گرگ را هم
بيشتر در دشت دلار استاق جبهه شمالي و تمامي پهنه غربي ميتوان مشاهده كرد.
همه دست در دست هم براي تخريب
محيط زيست اراضي قله دماوند مسالهاي است كه بايد جدي با آن برخورد كرد.
بيتوجهي به آن و هجوم گسترده كوهنوردان، گلهداران و معدنداران اين را بيش
از پيش مورد تهديد قرار داده است.
سيلابهاي شديد ناشي از بارندگيهاي تير و مرداد خسارتهاي جبرانناپذيري به
محيط زيس چند سال پيش در قسمت شمالي دماوند و در هنگام صعود از يخچال سيوله و
در بالاي پيشاني يخي دو شكار را ديدم كه روي يخها بر اثر برخورد سنگ تلف شده
بودند.
ت وارد آورده است. شايد سالها طول بكشد تا طبيعت، قسمتي از آن را ترميم كند.
كوهنوردان كه حاميان اصلي حراست از اين طبيعت هستند بايد كه در راه حفظ اين
ميراث كوشا باشند.
معدنداران كه بيشترشان سودجو هستند، به دنبال منافع بيشتر دست به تخريب و
نابودي اين محيط ميزنند. براي مثال معدن پوكه قرقه در جبهه جنوب غربي امروزه
متروكه مانده و داراي حدود 20 تا 25 كيلومتر جاده است كه بر اثر گذشت زمان
غيرقابل استفاده است. اراضي با اين طول مسير به عرض 7 متر نابود شده است.
امسال گلهداران در دماوند بيشتر از هميشه هستند.
با گران شدن گوشت و فرآوردههاي دامي، كوچنشينان در بخشهاي وسيع جبهه غربي
به طور بيسابقهاي افزايش يافتهاند. درهاي كه در مسير پناهگاه سيمرغ قرار
دارد، مركز كوچنشينان و گلهداران است.
حدود 3 سال پيش به زحمت در اين دره 3 تا 5 چادر كوچنشينان به چشم ميخورد.
ولي حالا تعداد آنها بيش از يكصد چادر است. طبيعي است كه چوپانان براي دسترسي
به علوفه بيشتر مراتع بيشتري را زير پا ميگذارند.
با ادامه اين روند تا چند سال ديگر كه دامها به چند برابر ميرسند مراتع رو
به نابودي ميگذارد. بنابراين نبايد به اميد اينكه امسال فراواني علوفه است
دل خوش كرد. بايد جلو اين شيوه غلط را گرفت.
اكثر چوپانان افغاني هستند و بايد آموزش ببينند. آنان در ارتفاعات، هنگام
چراي گوسفندان، گونههاي بزرگ تازه را براي گريز از سرما يا چاي درست كردن
آتش ميزنند.
جايجاي اين كوهستان آثاري از تخريب و پشتهاي از سوخته گونها به چشم
ميخورد.
هر يك از گونهاي تازه گلهايي بنفش دارند و پرندگان لانههاي خود را زير
آنها ميسازند.
در مرداد ماه امسال در گوسفندسراي احسان، بخش جنوبي شاهد بودم كه پشتههايي
از گونهاي جوان و تازه را كنده بودند و گذاشته بودند تا خشك شود كه به عنوان
هيزم استفاده كنند. در صورتي كه ماشين به راحتي به آنها ميرود و گلهداران
ميتوانند نفت يا چوب در اختيار داشته باشند.
در سال گذشته، هنگام صعود به قله سماموس از طريق قله خش چال شب را روي
گردنهاي در نزديكي كاسه جنوبي اتراق كرديم.
كارواني كه در پشت سر ما قرار داشت عده زيادي از كوهنوردان دانشگاهها بود كه
چندين نفر استاد سرشناس دانشگاه در ميان آنها ديده ميشدند.
آنان اقدام به آتش زدن گونهاي بزرگ كردند آنان ساعتها در راه قله بودند و
همچنان گونها را يكي بعد از ديگري به آتش ميكشيدند. ما كه از اين وضعيت به
سختي ناراحت شده بوديم به آنها اعتراض كرديم. ولي جلودارهاي آنها تا سپيده
صبح هر چه سر راه بود به آتش كشيدند.
صبحگاهان كه به طرف كاسه سرازير شديم، مشاهده كرديم كه 33 گون بسيار بزرگ و
تعدادي هم گون كوچك را تبديل به خاكستر كردهاند.
ابراهيم بابايي از سرپرست اين گروه توضيح خواست و به آنها گفت كه شما بايد
آموزش ببينيد كه محيط زيست را اينگونه از بين نبريد.
* * *
در بخش جنوبي دماوند بين پلور تا رينه دهها جاده خاكي از جاده آسفالت منشعب
شده كه تعدادي متروك است و قابل استفاده نيست.
از بعضي هم خيلي كم استفاده ميشود.
مثلا جادهاي به خاطر يك گوسفندسراي كوچك كشيده شده است و هفتهاي يك بار
ماشين مواد غذايي به آنجا ميآورد.
در نزديكي رينه معدن عظيم پوكه قرقه در ابعاد بسيار گستردهاي محيط زيست را
تخريب كرده است.
معدن پكه ملارد كه در قسمت شرقي قله دماوند واقع شده بيش از 40 سال مشغول
تخريب اين اراضي است.
چندوين معدن متروك با جادههاي ارتباطي متروك در همين بخش حاصل كار
معدنداراين است. در بخش شمالي هم كم و بيش همينوضعيت حاكم است.
وضعيت پناهگاه جنوبي كه اسفبار است، تا دو ماه پيش يك زبالهداني بود.
آيا گاشربروم و اورست كوه ملي است يا دماوند؟
در بهار و تابستان كوهنوردان و اسكيبازان خارجي و شخصيتهاي كوهنوردي از
سراسر جهان به ايران ميآيند كه فقط قله دماوند را صعود كنند آن وقت هم مواجه
ميشوند با يك چنين استراحتگاه غريبي. در تير ماه شاهد عكسبرداري يك فرانسوي
از آشغالهاي پناهگاه بارگاه سوم بودم.
آيا قله گوه دماوند كه در دنيا بينظير و استثنايي است بايد اين پناهگاه را
داشته باشد؟ اين است آبروي كوهنوردي ايران در مقابل خارجيها و شخصيتهاي
كوهنوردي؟! [/B]
مجله علمی و فرهنگی- جهانگردی و جامعه شناسی
اين نوشتهها داستان نيست؛ بلكه گوشهاي از واقعيتهايي است كه وجود دارد.
دماوند
زندهياد جلال فروزان (1381 _ 1325) از كوهنوردان برجسته ايران بود و بيش از
هر كس ديگري در دماوند كوهنوردي كرده بود و در اين رشته، از خود ركورد به جا
گذاشته بود. (براي آشنايي با فعاليتهاي او، نگاه كنيد به گاهنامه انجمن
كوهنوردان ايران، شماره 5، خرداد 1381).
در مقاله زير كه در اين فصلنامه كوه، شماره 14 (1377) چاپ شده است، زندهياد
فروزان پارهاي مشاهدات خود را از محيط دماوند بيان كرده، و از ستمي كه بر
حيات وحش آن ميرود گفته ميشود.
دماوند كه بلندترين و زيباترين كوه ايران محسوب ميشود، داراي حيوانات وحشي
منحصربهفردي است.
مجله علمی و فرهنگی- جهانگردی و جامعه شناسی
گونههايي نادر از پرندگان از جمله كبك دري بسيار بزرگ، عقاب سياه، قرقيهايي
در شاخكهاي دره يخار، زاغهاي بسيار زيباي تخت فريدون. وجود كل و بز كوهي و
غزال بسيار موجب شده تا شكارچيان سنتي كه در حال حاضر عده آنها از همه بيشتر
است اقدام به شكار بيرويه اين حيوانات كنند و باعث انقراض گونههايي از
غزالهاي استثنايي و نادر در اين منطقه شوند.
روزگاري نه چندان دور، سرتاسر كوه دماوند، يعني در تمامي جبهههاي شناخته
شده، گلههاي بزرگ حتي تا تعداد 45 راس از اين حيوانات شمارش و شناسايي
شدهاند.
گلههاي بزرگ كل هم در پناهگاه جنوبي ديده ميشوند.
در بخش غربي، جايي كه امروزه پناهگاه سيمرغ در آن قرار دارد و قبل از اينكه
اين جبهه به روي كوهنوردان گشوده شود كلهاي بزرگ وجود داشته است
. احداث جاده ماشينرو موجب شد تا سيل شكارچيان شكمگنده كه هرگز راه نرفته
بودند با ماشينهاي پاترول به اين منطقه سرازير شود و نتيجه اين كار، نابودي
و فرار بقيه وحوش از منطقه بود. بقاياي آنها به ارتفاعات بسيار بالا و مجاورت
يخچالها و مناطق امن پناه بردند.
چون علف در بالا به واسطه شرايط آتشفشاني دماوند بسيار اندك است، اين حيوانات
مجبور هستند براي ذخيره چربي زمستاني هرازگاهي به دشتهاي پايينتر فرود
بيايند كه در اينجا گرفتار شكارچيان خواهند شد.
در گذشته بيشترين شمار كل و بز در وزمينچال و پهنه گسترده غربي بود.
شكارچيان محلي مناطق رينه و آبگرم _ گزانه و حتي دهكدههاي حاشيه رودخانه
هراز براي شكار به وزمينچال ميرفتند.
آنها با برداشتن بار چند روزه و داشتن قاطر به اين مكان كه در ارتفاع 4000
متر است صعود ميكنند و چند روزي آنجا ميمانند و از شكارها تغذيه ميكنند.
اراضي وزمينچال به واسطه گياهان و علفهايي كه دارد در دماوند بينظير است و
اين سرسبزي را تا ارتفاع 4500 متري ميتوان مشاهده كرد.
در جايجاي اين كوه، به خصوص در گذرهاي باريك سنگچين شده، كمينگاه شكارچيان
است. پوكههاي فشنگ چهار پر بر زمين ريخته است.
من تا دو سال پيش هم در همين منطقه كل و بز ديدهام. امسال خيلي دقت كردم كه
شايد آنها را در دوردستها مشاهده كنم، ولي موفق نشدم. اما شاخهاي شكار شده
آنها در همه جا به چشم ميخورد.
فرار وحوش به ارتفاعات تا كجا؟!
سال گذشته در ارتفاع 5200 متري و در مجاورت ديواره شرقي كه مشرف به حوضچههاي
گوگردي شرقي است بز كوهي شكار شدهاي را ديدم كه شكارچيان در تعقيب اين حيوان
تا آن ارتفاع صعود كرده و بقاياي شاخها و ساقهاي آن را به جاي گذاشته
بودند.
چندين سال قبل در زمستان روي گردنه خاك زرد تخت فريدون كل بزرگي را در شرايط
آب و هوايي بسيار سخت و طوفاني مشاهده كردم. ما دو روز در چادر گرفتار طوفان
بوديم و نتوانستيم از آن خارج شويم. ولي اين حيوان به دنبال غذا بود.
يادم ميآيد كه در تابستان سال 73 در يخار در جستجوي راهي بودم كه بشود دهليز
شماره 5 را صعود كرد. كليد اين معما گذر خطرناكي بود كه در ارتفاع 4600 متري
قرار داشت.
پس از يك شب ماني در نزديكي اين محل و در جايي نامطمئن و خطناك معلوم شد كه
عبور كردن در روز غيرممكن است و سنگها از دو جناح و با شكافتن هوا زوزهكشان
از اين نقطه گذر ميكنند.
هنگامي كه تصميم به بازگشت داشتيم، از بالاي سرمان سنگها سرازير شدند. پناه
گرفتيم و ديدم كه 8 تا 10 راس بز كوهي از ترس شكارچيان به نقطهاي پناه
بردهاند كه از مخوفترين و متروكترين درهها و بدون سبزه و گياه است و به
جاي آن بوي گوگرد در همه جا به مشام ميرسد.
چند سال پيش در قسمت شمالي دماوند و در هنگام صعود از يخچال سيوله و در بالاي
پيشاني يخي دو شكار را ديدم كه روي يخها بر اثر برخورد سنگ تلف شده بودند.
امروزه اين حيوانات را بيشتر در درههاي يخار، سيوله، خاك زردهاي دره متروك
دو بي سل و در بخش غربي در حاشيه يخچال و مرده يخچال نزديك قله دماوند
ميتوان مشاهده كرد كه اين باور كردنش هم مشكل است.
اواخر بهار امسال در روي قله دماوند رد پاي حيوان بزرگي روي برفها نقش بسته
بود. اين حيوان از شرق دره يخار به طرف غرب و از طريق دهانه عبور كرده بود.
اول مرداد ماه كه از شاخكهاي شرقي به اتفاق مجيد بنيهاشمي به قله صعود
ميكرديم، در كاسه شرقي و در مجاورت همين حوضچههاي گوگردي باز ردپاي دو غزال
در خاكسترهاي آتشفشان به چشم ميخورد.
اينجا هيچ گياه و سبزهاي قابل روييدن نيست و ارتفاع آن 5400 متر است.
اين نوشتهها داستان نيست؛ بلكه گوشهاي از واقعيتهايي است كه وجود دارد.
بله وقتي نسل اين حيوانات كه از بوميان قله دماوند هستند (و نه مهاجر) رو به
انقراض است، از ترس شكار شدن به بالاترين نقطه ميروند كه گياه هم در آنجا
نيست.
شايد شبانگاه براي چرا به پايين بيايند.
چه كسي جز شكارچيان را ميتوان قاتلان اصلي اين وحوش به حساب آورد؟
من اطمينان دارم كه اينان هيچ مجوزي براي شكار ندارند. مگر ميشود كه پروانه
اين شكارهاي نادر را صادر كرد؟!
به اتفاق ابراهيم بابايي، قله دماوند را از جبهه چال چال صعود ميكرديم. در
ارتفاع حدود 4300 متري 6 راس كل بزرگ را مشاهده كرديم كه به آرامي در حركت
بودند.
با ديدن ما توقف كردند و به تماشاي ما مشغول شدند. يكي از آنان بزرگتر و
داراي شاخ پيچيدهاي بود.
همچنان كه ما در مسير حركت ميكرديم آنها هم جلوي ما در حركت بودند و گويي
هيچ ترسي از ما به دل ندارند. هر از گاهي ميايستادند و ما را زير نظر
ميگرفتند.
اين اولين بار است كه بعد از چند سال ما اين شكارها را به اين راحتي در
دماوند ميبينيم.
حيواناتي وحشي چون خرس، گرگ، گوركن، روباه، خرگوش، گراز، موشهاي بزرگ و
مارهاي مختلف در ارتفاعات بالاي كوه دماوند زندگي ميكنند.
خرسها را در جبهه شمالي و در بالاي دهكده كيان و در اطراف چشمه پهن كوه، لبه
شمالي دره يخار، مارها را در زير كاسه شرقي و حوضچه يخچال شرقي و بالاي تخت
فريدون در ارتفاع 4800 متري، گلههاي بزرگ گراز را در جبهه گشوده نشده جنوب
غربي، گوركنها را در جبهه جنوب غربي، روباهها را در بخش غربي و شرقي و
بيشتر در جبهه شمالي، خرگوش و موش را تقريبا در همه جاي اين كوه، گرگ را هم
بيشتر در دشت دلار استاق جبهه شمالي و تمامي پهنه غربي ميتوان مشاهده كرد.
همه دست در دست هم براي تخريب
محيط زيست اراضي قله دماوند مسالهاي است كه بايد جدي با آن برخورد كرد.
بيتوجهي به آن و هجوم گسترده كوهنوردان، گلهداران و معدنداران اين را بيش
از پيش مورد تهديد قرار داده است.
سيلابهاي شديد ناشي از بارندگيهاي تير و مرداد خسارتهاي جبرانناپذيري به
محيط زيس چند سال پيش در قسمت شمالي دماوند و در هنگام صعود از يخچال سيوله و
در بالاي پيشاني يخي دو شكار را ديدم كه روي يخها بر اثر برخورد سنگ تلف شده
بودند.
ت وارد آورده است. شايد سالها طول بكشد تا طبيعت، قسمتي از آن را ترميم كند.
كوهنوردان كه حاميان اصلي حراست از اين طبيعت هستند بايد كه در راه حفظ اين
ميراث كوشا باشند.
معدنداران كه بيشترشان سودجو هستند، به دنبال منافع بيشتر دست به تخريب و
نابودي اين محيط ميزنند. براي مثال معدن پوكه قرقه در جبهه جنوب غربي امروزه
متروكه مانده و داراي حدود 20 تا 25 كيلومتر جاده است كه بر اثر گذشت زمان
غيرقابل استفاده است. اراضي با اين طول مسير به عرض 7 متر نابود شده است.
امسال گلهداران در دماوند بيشتر از هميشه هستند.
با گران شدن گوشت و فرآوردههاي دامي، كوچنشينان در بخشهاي وسيع جبهه غربي
به طور بيسابقهاي افزايش يافتهاند. درهاي كه در مسير پناهگاه سيمرغ قرار
دارد، مركز كوچنشينان و گلهداران است.
حدود 3 سال پيش به زحمت در اين دره 3 تا 5 چادر كوچنشينان به چشم ميخورد.
ولي حالا تعداد آنها بيش از يكصد چادر است. طبيعي است كه چوپانان براي دسترسي
به علوفه بيشتر مراتع بيشتري را زير پا ميگذارند.
با ادامه اين روند تا چند سال ديگر كه دامها به چند برابر ميرسند مراتع رو
به نابودي ميگذارد. بنابراين نبايد به اميد اينكه امسال فراواني علوفه است
دل خوش كرد. بايد جلو اين شيوه غلط را گرفت.
اكثر چوپانان افغاني هستند و بايد آموزش ببينند. آنان در ارتفاعات، هنگام
چراي گوسفندان، گونههاي بزرگ تازه را براي گريز از سرما يا چاي درست كردن
آتش ميزنند.
جايجاي اين كوهستان آثاري از تخريب و پشتهاي از سوخته گونها به چشم
ميخورد.
هر يك از گونهاي تازه گلهايي بنفش دارند و پرندگان لانههاي خود را زير
آنها ميسازند.
در مرداد ماه امسال در گوسفندسراي احسان، بخش جنوبي شاهد بودم كه پشتههايي
از گونهاي جوان و تازه را كنده بودند و گذاشته بودند تا خشك شود كه به عنوان
هيزم استفاده كنند. در صورتي كه ماشين به راحتي به آنها ميرود و گلهداران
ميتوانند نفت يا چوب در اختيار داشته باشند.
در سال گذشته، هنگام صعود به قله سماموس از طريق قله خش چال شب را روي
گردنهاي در نزديكي كاسه جنوبي اتراق كرديم.
كارواني كه در پشت سر ما قرار داشت عده زيادي از كوهنوردان دانشگاهها بود كه
چندين نفر استاد سرشناس دانشگاه در ميان آنها ديده ميشدند.
آنان اقدام به آتش زدن گونهاي بزرگ كردند آنان ساعتها در راه قله بودند و
همچنان گونها را يكي بعد از ديگري به آتش ميكشيدند. ما كه از اين وضعيت به
سختي ناراحت شده بوديم به آنها اعتراض كرديم. ولي جلودارهاي آنها تا سپيده
صبح هر چه سر راه بود به آتش كشيدند.
صبحگاهان كه به طرف كاسه سرازير شديم، مشاهده كرديم كه 33 گون بسيار بزرگ و
تعدادي هم گون كوچك را تبديل به خاكستر كردهاند.
ابراهيم بابايي از سرپرست اين گروه توضيح خواست و به آنها گفت كه شما بايد
آموزش ببينيد كه محيط زيست را اينگونه از بين نبريد.
* * *
در بخش جنوبي دماوند بين پلور تا رينه دهها جاده خاكي از جاده آسفالت منشعب
شده كه تعدادي متروك است و قابل استفاده نيست.
از بعضي هم خيلي كم استفاده ميشود.
مثلا جادهاي به خاطر يك گوسفندسراي كوچك كشيده شده است و هفتهاي يك بار
ماشين مواد غذايي به آنجا ميآورد.
در نزديكي رينه معدن عظيم پوكه قرقه در ابعاد بسيار گستردهاي محيط زيست را
تخريب كرده است.
معدن پكه ملارد كه در قسمت شرقي قله دماوند واقع شده بيش از 40 سال مشغول
تخريب اين اراضي است.
چندوين معدن متروك با جادههاي ارتباطي متروك در همين بخش حاصل كار
معدنداراين است. در بخش شمالي هم كم و بيش همينوضعيت حاكم است.
وضعيت پناهگاه جنوبي كه اسفبار است، تا دو ماه پيش يك زبالهداني بود.
آيا گاشربروم و اورست كوه ملي است يا دماوند؟
در بهار و تابستان كوهنوردان و اسكيبازان خارجي و شخصيتهاي كوهنوردي از
سراسر جهان به ايران ميآيند كه فقط قله دماوند را صعود كنند آن وقت هم مواجه
ميشوند با يك چنين استراحتگاه غريبي. در تير ماه شاهد عكسبرداري يك فرانسوي
از آشغالهاي پناهگاه بارگاه سوم بودم.
آيا قله گوه دماوند كه در دنيا بينظير و استثنايي است بايد اين پناهگاه را
داشته باشد؟ اين است آبروي كوهنوردي ايران در مقابل خارجيها و شخصيتهاي
كوهنوردي؟! [/B]
مجله علمی و فرهنگی- جهانگردی و جامعه شناسی