كسي به من نفهم نگفت ازدواج نكن ، ولي من به شما ميگم!!!

Modernist

عضو جدید
یه روزصبح از خواب می پری می بینی ساعت از8گذشته وای باید برم دوش بگیرم اینو میگی میری دوش می گیری میشه 8:15 تا بیای حاضر بشی بری میشه 8:30 بعدش اینقدر تو فکری که راه رو کلی عوضی میری 9 میرسی سر کار نرسیده باید کامپیوتر رئیستو ویروساشو بکشی ( اول صبح کشت و کشتار) اونم هنوز کیفتو نذاشتی زمین بعدش یه خروار آدم میریزه سرت که یکیشونو باید شبکشو درست کنی اون یکی میگه برات فیلم آوردم دوبله برای دخترت اون یکی میگه سایت فلان دزد زده کولرشو بردن نامه اون چه جوری بنویسم ساعت 10 صبح شده من هنوز کیفمو از روی دوشم پائین نذاشتم صبحونه که بخوره تو سرم یهو یکی زنگ میزنه میگه راستی نتورک مارکتینگ میای یه ساله 235 میلیون کاسبی ساعت 11 رئیس یه جلسه میزاره سعی می کنه تا 12 طولش بده وای گشنمه آبدارچی مون میگه چایی می خوری نه بابا با شکم گرسنه که نمیشه بزار برای بعد ناهار دارم ناهار گرم میکنم میگم اوه یادم رفت یه زنگ بزنم لا اقل حال دخترمو بپرسم میگم نه ولش کن اون که مریضه خانم هم تا 2صبح پا کامپیوتر بوده الان خوابن ناهارمو که دارم می خورم آموزشه نصب آنتی ویروس پاندا رو هم پشت تلفن دارم یاد میدم نفهمیدم چه جوری خوردم ساعت 1:30 باید بریم جلسه با مدیر عامل یه کم دیر تر کلاس داره 2 میرم ساعت 4:30 ولمون میکنن برمیگردم که کارت بزنم برم خونه باز هم یکی میاد میگه اینو هر کاری میکنیم نمیاد بالا میگم واستا خودم میارمش بالا میشه 5:30 وای برم خونه هوا تاریک شده من هنوز پف چشام نخوابیده با هوای کثیف یهو زنگ تلفنم زنگ میزنه کدوم گوری هستی منم که زی زی چشم اومدم تو راهم 6:15 خونه ام یه بوس از دخترم اشک چشماش رو هم دیدم خانومو میگم هنوز پای کامپیوتره جواب سلام زورکی ظرفها رو می شورم یه شام کباب تابه ای گذاشتم با برنج دخترم نمی خوره ویروس عربستانی سوغات حاجی ها می خوری نه بعدا الان میل ندارم اینو زنم گفت بعدشم که خورد گفت کباب کوفتم بشه بازی با دخترم همیشه حال میده یه فیلم باهم بعدشم منم پای کامپیوتر ای میل ها مو لا اقل چک کنم چشام می سوزه 3 صبحه دارم هنوز به نتورک مارکتینگ فکر میکنم باز هم نتونستم بعد از اون برم رختخواب ولش کن چشام سوخت خواب.

ببخشيد كه سوپ گذاشته بودم واسه خودم و دخترم كه مريض بود و واسه تو كباب نذاشته بودم
يادم رفته بود واسه فردات غذا بذارم
ببخشيد اصلا مريض بوديم جفتمون :gol:
خوب چرا فقط قصه روزي كه ما مريض بوديم رو تعريف مي كني
بقيه روزها رم بگو ديگه
الان تا ساعت 2 پاي پي سي بيدارم
چرا از اون روزايي كه من دانشگاه ميرفتم تا صبح بايد بخاطر بچه بيدار ميموندم و اي خدا من دو ساعت هم نخوابيدم ،‌اي خدا امتحان دارم ، اي خدا مامانمم امروز خونه نيست بچرو كجا بزارم ، خدايا من امتحان دارم .......خدايا غلط كردم ......

و متوجه شدم كه سر كارت چقدر سرت شلوغه كه ديگه نميتوني يه زنگ يه ديقه اي هم بزني ببيني ما مرديم يا زنده ايم

خوب دوستان ما اين روزها رو پشت سر گذاشتيم ، ولي دوست داشتم بگم تا بقيه هم بدونن
مخصوصا واسه خانومايي كه از ازدواج واسه خودشون قصر طلايي ميسازن
 

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي بابا چرا قضيه رو مي چسبونيد به بهمن ماهياي بدبخت چه ربطي به ما داره :cry:

ببين تو اين ماه تولدي هم نمي ذارن آروم بشينيم . كي گفته دختراي بهمن اهل زندگي نيستن ؟
يه كم انصاف بابا همه كه مثل هم نميشن تازه اون خانومم داره اذيت ميشه چرا همه بهش مي توپن ؟
چرا يكي نمياد بهش اميدواري بده راهنماييش كنه . به نظر من همه از آدما تو يه مقطعي ميرسن به نا اميدي به خصوص وقتي مي بينن اوني كه مي خواستن رو پيدا نكردن . به نظرم مشكل اين خانوم حل نميشه تا وقتي بشينه درست با همسرش حرف بزنه . مشكلشو بگه . من كه دوست پسرم كه مثل همسرم ميمونه همينطورم اكثرا هم جواب داده . البته اميدوارم همسر ايشون آدمي باشه كه حرفاشون رو درك كنه ! ميدونم كه همه مياين ميگين دوست پسر با همسر فرق داره اما خوب ديگه همه چيز رو كه نمي دونين :gol:
من یکی از دخترای بهمن هستم و خصوصیات متولدین این ماه رو می دونم
دختر بهمن نباید ازدواج کنه چون همیشه خواهان آزادیه
 

farnaz*

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اين تاپيك رو كه ميزدم خيلي ناراحت بودم و حس مي كردم كم آوردم تو زندگي
و به خدامو زمين و زمان لعنت مي كردم
ولي همينجا بازم خدام و شكر مي كنم و خوشحالم كه خدام هنوز دوستم داره
توي همين تاپيك خدا بهم نشون داد واقعا من مشكلي ندارم
مشكل موقعي هست كه آدم با يه آدم غير منطقي زندگي كنه و خدا رو شكر كه شوهر من آدم خيلي منطقي هست
و با سوال دوستمون كه معيارت واسه ازدواج چي بود باعث شد برگردم به گذشته و يه كم فكر كنم و ديدم من واقعا تو انتخاب همسرم اشتباه نكردم و اگر بخوام برگردم به گذشته بازم همين شوهرم رو انتخاب مي كردم
و ياد گرفتم ديگه از روزمرگي شكايت نكنم فقط تماشاش كنم :gol:
:surprised:
معجزه شد:eek:
 

*mahdi_joker*

عضو جدید
سلام
میدنی چیه؟
اولا که معذرت میخوام.اگه میشه یه کم من رو هم راهنمایی کن.جدی میگم.

بعد اینکه تاپیک توپی بود.من خیلی چیزها یاد گرفتم و خوشحالم از این موضوع.این رو هم مدیون شما میدونم.
متاسف هم شدم برای خودم.
اما برای شما خوشحالم

شاد و موفق باشین
 

Modernist

عضو جدید
سلام
میدنی چیه؟
اولا که معذرت میخوام.اگه میشه یه کم من رو هم راهنمایی کن.جدی میگم.

بعد اینکه تاپیک توپی بود.من خیلی چیزها یاد گرفتم و خوشحالم از این موضوع.این رو هم مدیون شما میدونم.
متاسف هم شدم برای خودم.
اما برای شما خوشحالم

شاد و موفق باشین

سلام دوست عزيز
اين حرفها چيه
من خودم زياد اشتباه ميكنم
ميدوني من اين حرفهام رو هيچوقت تو زندگي واقعي نمي گم
و شما هم هيچوقت تو زندگي واقعي كسي رو نمي بيني كه بياد اين مشكلات رو بگه
چون طرف اصلا روش نميشه بگه كه اينا مشكلات هستن ، پيش خودش ميگه بابا زشته اينا رو من بگم سعي ميكنه همينطوري از كنارش بگذره بره و پنهان كنه
ولي خوب اينجا چون همه ناشناس بودن من تونستم به خودم جرات بدم بيام از بعضي چيزا كه عذابم ميده حرف بزنم
الان دو تا تاپيك بالاتر نميدونم ديدي شوهرم اومد گفت نميدونم اومدم ظرف رو شستم و غذا پختم ، خوب اينو آدم تو زندگي واقعي نميتونه بره بگه كه ، هر كي از يه طرف يه تيكه ميندازه و آدمو بيچاره ميكنن با حرفاشون
ولي اينجا شوهرم اومد گفت منم گفتم عزيز من ايني كه تو گفتي واسه روزي بود كه من مريض بودم من نميتونستم سر پا واستم چه برسه به اينكه واستم ظرف بشورم و غذا بپزم
يه جا تو حرفاش گفته كه من تا ساعت 2 شب پاي كامپيوتر بودم
خوب الان بهش ميگم من موقعي كه خونه بابام بودم ساعت چند ميخوابيدم ساعت 10 شب
كي منو با كامپيوتر آشنا كرد ؟ خودت
كي منو با نت آشنا كرد ؟ خودت
كي منو مسخره ميكرد وقتي يه نرم افزار نميتونستم نصب كنم؟
كي منو مسخره ميكرد جلو اينو اون كه يه ميل هم نميتونم بزنم ؟
خوب ديگه الان تا ساعت 2 3 شب پاي كامپيوترم
ديگه جلو كسي كم نميارم ، ديگه جلو كسي نميتوني مسخرم كني
ديگه مجبور نيستم واسه ويندوز عوض كردن كامپيوتر تمسخراي تو رو تحمل كنم كه يه ويندوز نصب كردن هم بلد نيستي
خودت اينا رو از من خواستي منم مجبورم تا 3 نصفه شب بيدار بمونم و صبح تا ساعت 10 11 بخوابم
ديگه نميتونم مثل 3 4 سال اول ازدواج صبح ساعت 7 از خواب پاشم و صبحونه بذارم برات و شير موز برات درست كنم
خودت همه اينا رو باعث شدي عزيزم
 

Modernist

عضو جدید
خب دوستان میگن به خود شخص بستگی داره
ولی خانواده چی؟
توی جامعه ایرانی خانواده نقش اساسی داره
ببینید (با خودم مثال میزنم که به کسی توهین نشه) من مثلا 23 سال دارم
اولا وضعیت سربازی رو باید در نظر بگیرم
اگه دوستی داشته باشین که سرباز باشه متوجه میشین زمان اعزام شخص پس از ثبت نام 14 تا 15 ماه بعده
که یعنی سن من میشه تقریبا 26 (با احتساب زمان سربازی)
خب حالا باید بیام برم سر کار
خوب حالا اگه بیایم بگیم تا آدم کار پیدا کنه جا بی افته و پولی جمع کنه واسه ازدواج میشه
28
حالا با این تفاسیر من میتونم در سن 23 سالگی برم خاستگاری و بهم جواب مثبت بدن
یعنی خانواده همچین اجازه ای رو به دخترش میده؟
دوستان لطفا واقع بینانه جواب بدین
(لطفا مسئله عشق و این چیزارو وسط نکشین ,میگن گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره)
تازه من مسائل مالی رو وسط نکشیدم اون که فاجعست
اونم تو این وضع بد اقتصادی

اگه پشتوانه مالي نداشته باشي و خانواده هم نتونه كمكت كنه به نظر من ازدواج اشتباس تو سن 23 سالگي
تو سن 23 سالگي واسه پسر ازدواج كردن واسه پسرايي هست كه بباشون يه ماشين ميندازه زير پاشون و يه خونه ميگيره و هر ماه هم يه چيزي ميذاره كف دست پسرش
تازه تو ميگي 26 سالگي از سربازي بياي و دو سال كار كني و پول جمع كني ، فكر مي كني تون دو سال چقدر ميتوني پول جمع كني ، به نظر من 28 سال هم زوده
من خيلي ها رو تو دو رو برم ديدم تو سن 23 سالگي ازدواج كردن و سعي كردن با كار و درس و سگ دو زدن يه طوري زمان رو بگذرونن ولي هيچي از زندگي نفهميدن وقتي كه طرف درسشو سربازيشو اينا كه تموم ميشه ميبينه فشار زندگي انقدر زياد بوده كه اون زندگي كه با عشق شروع شده حالا ديگه هيچي نيست
نگاه نكن تو يه جمعي طرف باد ميندازه تو غبغبشو ميگه بله من در سن 20 سالگي ازدواج كردم و درس ميخوندم و كار ميكردم و الان اينطوري شدم ، باباش در اومده طرف
به نظر من واقعا خانواده نبايد اجازه بده تو سن 23 سالگي ازدواج كنه
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهناز گرامي
كسي نگفت كه يك بيمار انسان نيست .در مورد بيماري شيزوفرني و اسكيزو فرني در حالت حاد واقعا نبايد ريسك كرد ولي اگر بيمار در ابتداي اين بيماري قرار داشته باشه حتي در اثر ازدواج موفق ممكنست كاملا خوب هم بشود بيماريهايي كه واقعا نميشود با انها دسته پنجه نرم كرد را نبايد به زندگي يكي ديگه برد مورد هايي ديده شده كه كسي كه هپاتيت داشته اونهم هپاتيت بي ازدواج كرده و امروز خانواده انها با سه مريض روبرو هستند به هر حال مراجع قضايي كشور مانع از اردواج يك معتاد ميشوند ولي ممكنه برخي از بيماري ها خيلي خطرناكتر از اعتياد باشند كه خود شخص بايد پرهيز كند .
در جريان نوشتارها ميبينم كه به چند مورد از مواردي كه لازمه فراهم شدن مسببات ازدواج است اشاره شده است از جمله بلوغ افتصادي و بلوغ جنسي و پذيرش اعمال تغييرات در خود و هماهنگ شدن در يك زندگي مشترك ،استقامت در برابر مشكلات ،و موارد مشابه ديگر كه اگر مراعات شوند يقينا زندگي مشترك بسيار زيبا تر از زندگي تنها و بدون همسر است پس اگر شرايط اوليه و لازم براي ازدواج فراهم شد نبايد از ان دريغ كرد .
آقای عراقی عزیز یک زمانی پیش یک روانکاو می رفتم برای مشاوره
ایشون می گفتن کسی که دچار افسردگی هست ازدواج نکنه بهتره
من ازدواج کردم و الان یک پسر و یک خانواده دارم البته مشکلات هم داریم و این دلیل نمیشه که زندگیمون بده اگه گله یا شکایت می کنیم بخاطر اینه که ما هم انسانیم و ظرفیتمون تا یه حدیه وگرنه که میشدیم خدا و برامون مشکلات معنی نداشت


به نظر من ازدواج حق هر کسی هست که فکر میکنه شرایطش رو داره و میتونه یک زندگی رو بچرخونه حالا بیمار باشه یا نباشه چه فرقی میکنه
اینها معیارهایی هستند که شما برای ازدواج دارید، پس مثل وحی منزل اینجا ننویسید اینجا تاپیک نظر سنجی برای معیارهای شما نیست ، موفق باشید :razz:
 

reyhoon

عضو جدید
چه حسي داريد از اينكه اومديد اينجا و داريد مشكلات رو ياداوري ميكنيد؟؟!!!!!!!!!!!
لذت مي بريد؟؟؟؟؟؟ قطعا" نه!
هم من و هم شماها مي دونيم كه مشكلات زياده و به اندازه ي كافي همه نگران مشكلات خودمون هستيم.خوبه كه آدم واقع بين باشه اما الان مشكلات رو به رخ كشيدن چيزي رو حل نمي كنه.زندگي سخته خيلي هم سخته .اما بيشتر از اينكه سخت باشه شيرينه !خيلي شيرين.اما ما عادت داريم كه بيشتر سختي ها رو ببينيم تا شيريني ها رو.
ميشه بگيد اون موقع كه شاديد و مي خندين .اون موقع كه هيچ غمي نداريد چرا مشكلات يادتون ميره؟؟؟؟؟
اين طبيعت آدمه كه همه ي چيزاي خوب رو براي هميشه مي خواد.
انقدر به بعد منفي زندگي نگاه نكنيد.يه عالمه چيزاي قشنگ تو زندگي هست كه يادمون ميره.براي همين به ياد مشكلات مي فتيم. بد نيست گاهي به آلبوم عكستون نگاه كنيد تا ياد خوشي و شادياتون بيفتين.
حرفم با يك نفر نيست.من مرفه بي درد نيستم.اما اعتقاد دارم نبايد به مشكلات پر و بال داد .
بايد ساده از كنارشون گذشت.نبايد تو زندگي مشكلات مهم باشن .بايد باهاشون زندگي كرد و آروم اونارو از زندگي بر كنار كرد.مشكلات زندگي مارو نابود نمي كنن .ما خودمون زندگيمونو نابود ميكنيم چون درست وقتيكه نياز به اميد داريم يه آدم نااميد و دل شكسته ايم.
شعار نميدم.اگه مفهوم درست زندگي كردن رو درك كرده ايد از همين الان شروع كنيد به درست زندگي كردن .
بگذاريد بهتون خوش بگذره.مگه آدم جه قدر زنده ميمونه.بگذار خيالت راحت باشه كه هر وقت مردي بگي خوب زندگي كردم حتي اگه كم بود.از كسي هم توقع نداشته باش.اگه هميشه به اين فكر كنيد كه ما هستيم كه به ديگران نياز داريم اون وقت براي همه چيز تلاش مي كنيد.
خواهش مي كنم كه مشكلات رو جدي نگيريد.خوش باشيد هميشه.مي تونيد تا لحظه ي مرگ و براي هميشه بنشيني و زاري كني كه چقدر آدم بد بختي هستي اين كار هيچوقت باعث خوشبختي شما نميشه.هر چي بيشتر سخت بگيريد سخت تر ميشه.خوشحال باشيد كه يكي تو آسمونا هست كه هميشه دوسمون داره.ومثل هيچ كس ديگه اي نيست.اختيار زندگي با خودمونه.درست فكر كنيد و تصميم بگيريد.
ببخشيد كه زياد حرف زدم.نه الكي خوشم ونه رويايي.به حرفام فكر كنيد.به البوم عكستون هم نگاه كنيد وسخت نگيريد.تنبل هم نباشيد.نوع نگاهتون رو هم به زندگي عوض كنيد:w38:.ممنون:victory:.دوستون دارم.:w36:
 

seeemesooo

عضو جدید
من بچه چهارمم تو يه اتاق 3در4 اجاره اي با سه تاخواهر برادر بابام آجان بودبا چندر غاز حقوق يه چراغ گرد سوز و يه كرسي حالا 50 سالمه وبا نون حلال بزرگ شديم هممون ليسانس گرفتيم خونه واده داريم و خوشبختيم
ميدوني چرا چون وقتي ميديدم مادرم تا آرنجش از خاكه زغال سياه شده تا گوله زغالي درست كنه واسه زير كرسي زمستون از كارش لذت ميبره و هممون از آبگوشتي كه با ديگ سنگي پخته شده بود تو همون اتاق ,لذت ميبرديم
كم داشتيم :پول: اما تا دلت بخاد خوشي
ميدوني چرا چون حرص ”بيشتر ”بيشتر ”نداشتيم
اگه يه ظرف غذا هم زياد مي اومد منو ميفرستادن برم خرابه محل كه فقرا جمع بودن بدم بخورن
اشكال نسل جديد اينه كه بجاي قانع بودن ولذت بردن از چيزايي كه الان دارند
خوشي رو ميزارن واسه وقتي كه خونه 23 متري شون شد خونه120 متري وقتي 120 سالشون شدكه ديگه خيلي ديره
خوشبختي مال الانه پس اندازش نميشه كرد
 

Schneider

مدیر بازنشسته
بالاخره چه کنیم؟
قابل توجه دختر خانوم ها
ملاحظه میفرمایید که فردی از جنس خود شما داره آقایونو توصیه به تجرد و اوقات مقدس دوران تجرد میکنه.....................پس زمانیکه از شما درخواست دوستی میکنیم، در جواب چرا رد میکنید؟؟؟؟؟؟.....
چرا میاید مارو مجبور میکنید بریم یه حرکت بزرگ رو بنام ازدواج استارت بزنیم که توش جیغ بچه، گریه، مرگ عزیز، درگیری فامیلهای طرفین، شک، گرانی سرسال،قسط ماهیانه،شهریه تحصیل، اجاره سر ماه و..و......و......... هست.
که هرکدومشون درد خودشو داره، هم برای مرد هم برای زن ازدواج کرده
اینا رو میخواید یا کسیکه دوستتون داره؟؟؟
(فقط امیدوارم در مورد من هیچکس فکر بد نکنه)
 

Schneider

مدیر بازنشسته
اشكال نسل جديد اينه كه بجاي قانع بودن ولذت بردن از چيزايي كه الان دارند
خوشي رو ميزارن واسه وقتي كه خونه 23 متري شون شد خونه120 متري وقتي 120 سالشون شدكه ديگه خيلي ديره
خوشبختي مال الانه پس اندازش نميشه كرد
ببینید.......نمیگم خوشبختی برای آیندست؛
اما سختی و مشکلات و بدبختی که در حین داستان منجر به خوشبختی بازیگرش در آخر داستان میشه، فقط در زمان شنیدن و تعریف کردن قشنگه و برای خیلیها با روحیات مختلف ارزش زندگی رو نداره
در ضمن الان زمان نسل جدیده؛
بله.......................انسانها زمانی زندگی رو از دریاها آغاز کردند در دوره بعدی زندگی پا به خشکی گذاشتند...روستایی، نیمه شهری و شهری شدند؛(ر.ک.لذات فلسفه_ویل دورانت)
در مرحله شهرنشینی هم ارتقای زندگی تا مرحله ای که کسی شاید الان نتونه تصورشو بکنه ادامه پیدا خواهد کرد؛
در این شرایط، داستان "خوشبختی و گرمای دل چند نفر در خانه اجاره ای 50 متری" در عمل خواهانی نخواهد داشت....حتی اگر در بداند(م) در 50سالگی صاحب خانه ای میشه که از کل خلقت خدا انتظارشو داشته. #
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود
متوجه نشدم چرا من را نفرين ميكني خوب اگر كسي بيماري لا علاج مسري داشته باشد و انرا از همسر پنهان كند و ازدواج نمايد با يك قاتل فرقي ندارد :
ميبينم زمينه براي پذيرش اصول ازدواج فراهم تر شده پس بار ديگر انرا مينويسم :
بلاغت و تكامل انسان در ازدواج متبلور ميشود بعبارتي فرد مجرد هيچ وقت به بلوغ به مفهوم عامش نخواهد رسيد پس ازدواج امري پسنديده و لازم است.
- ازدواج زماني جايز است كه
1- فرد عاقل باشد(يعني مهجور و ديوانه نباشد )فحش دادن به خود در ملا عام شرط بلاغت نيست .
2-به بلوغ فيزيو لوژيكي رسيده باشد(يعني از حيث فيزيو لوژيكي و ذهني آمادگي جنسي پيدا كرده باشد در اين مورد سن مهم نيست )بسياري از طلاق ها شامل ضعف در اين بخش است .
3-سالم باشد (شرط سلامت يك اصل است آزمايشگاه هاي ايران فعلا اعتياد و برخي بيماري هاي خطر ناك مثل نقص ايمني و هپاتيت و سفليس را تست مي نمايند )حتي اگر بخواهيد به كانادا عزيمت نماييد اين تستها انهم در آزمايشگاه هاي فرانسه انجام مي گيرد .
4- به بلوغ اقتصادي رسيده باشد (يك آدمي كه هنوز جيره خوار پدر و مادر است و فقط بخاطر عاشق شدن جلو مي رود يقينا گرفتار خواهد شد در زندگي مشترك حداقل نياز منديهاي رفاهي لازم است از جمله توان پرداخت اجاره 40 متر جا براي خوابيدن و زيستن نه اينكه فقط در شب عروشي يك ماشين شيك كرايه كند و بعد در تمام عمر همسرش را با اتوبوس و يا پياده جابجا كند)
5-مسئوليت پذير باشد(اين فاكتور خيلي مهمي است يك ادم مسئوليت پذير امكان ندارد تا نيمه هاي شب با ديگران گفتمان كند و با همسرش نخوابد چنين ادمي با فرزندش هم چنين خواهد كرد و اصلا شايسته ازدواج نيست)
6-آمادگي اعمال پاره اي تغييرات در رفتار هاي عمومي را پيدا كرده باشد (يكي هميشه سدشه و يكي هميشه گرمشه و اينها حالا ميرن زير يك سقف تضور كنيد اگر روحيه هماهنگ شدن نداشته باشند چه خواهد شد)
7- سياست هاي زندگي با زوج يا زوجه را بشناسد(ارزيابي رفتار ها و حالات روحي همسر و بيان خواسته ها در زمان لازم و شنيدن حرفها بدون دادن جواب ،و دادن جواب در زمان آرامش ،همه به معني دريافت سياست هاي زندگي است بطور كلي بعضي حرفها رو نبايد شنيد ،بعضي حرفا رو بايد با لود بالا گفت ،بعضي حرفا رو نبايد گفت و بالاخره بعضي حرفا رو نبايد به نامحرم گفت )
8- گذشت را سر لوحه زندگي قرار دهد(اگه گذشت نداري و همه 7 شرط ديگرو داري ازدواج نكن حتي اگه 50 سالت باشه )گذشت اين نيست كه كارتو ول كن .يا درستو ول كني و يا موارد مشابه ديگه اينها در برابر اون لحظاتي كه در يك مشاجره با همسرت قرار داري و بدون فكر كردن و منطق فقط جواب ميدي و نمي فهمي كه داري چي ميگي معنيش اينه كه گذشت رو نمي شناسي)

واقعا برات متاسفم
اصلا دوست ندارم از این مریضی هایی که نام بردی کسی بگیره
ولی خودت رو بزار جای یکی که یکی از این مشکلات رو داره
تو هیچ وقت نباید این حرف رو بزنی چون ممکنه آه یکی از همین ها بگیرتت
جوری زمینگیرت میکنه که روزی هزار بار آرزوی مرگ میکنی!
داداش تو در مقامی نیستی که بخوای واسه کسی اینطور تعیین تکلیف بکنی
با توجه به پست هایی هم که دادی نشون دادی که اصلا حرفات ارزش فکر کردن هم نداره
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود
-متوجه نميشم چرا برام متاسفي مگه كار بدي كردم اينكه يه ادم معتاد نبايد ازدواج كنه حرف خوبي نيست يا يه ادمي كه خودش ميدونه بيماري نقص ايمني داره ولي انرا پنهان كنه و بره ازدواج كنه كار خوبيه ؟
-براي كسي تعيين تكليف نكردم فقط نظرم رو گفتم شما ميتونين از ان استفاده كنيد يا بريزيد دور .
-من از شما نخواستم كه فكر بكني كه حالا بنويسي حرفات ارزش فكر كردن نداره ؟!
- اگر قرار باشه نام بردن از چند تا بيماري منجر به زمينگير شدن انسان بشه كه همه دانشجويان رشته پزشكي بايد زمينگير بشن؟!
يه مقدار روي انچه كه نوشتي اقلا فكر كن
خرد نگهدارت باد
واقعا برات متاسفم
اصلا دوست ندارم از این مریضی هایی که نام بردی کسی بگیره
ولی خودت رو بزار جای یکی که یکی از این مشکلات رو داره
تو هیچ وقت نباید این حرف رو بزنی چون ممکنه آه یکی از همین ها بگیرتت
جوری زمینگیرت میکنه که روزی هزار بار آرزوی مرگ میکنی!
داداش تو در مقامی نیستی که بخوای واسه کسی اینطور تعیین تکلیف بکنی
با توجه به پست هایی هم که دادی نشون دادی که اصلا حرفات ارزش فکر کردن هم نداره
 
آخرین ویرایش:

seeemesooo

عضو جدید
ببینید.......نمیگم خوشبختی برای آیندست؛
اما سختی و مشکلات و بدبختی که در حین داستان منجر به خوشبختی بازیگرش در آخر داستان میشه، فقط در زمان شنیدن و تعریف کردن قشنگه و برای خیلیها با روحیات مختلف ارزش زندگی رو نداره
در ضمن الان زمان نسل جدیده؛
بله.......................انسانها زمانی زندگی رو از دریاها آغاز کردند در دوره بعدی زندگی پا به خشکی گذاشتند...روستایی، نیمه شهری و شهری شدند؛(ر.ک.لذات فلسفه_ویل دورانت)
در مرحله شهرنشینی هم ارتقای زندگی تا مرحله ای که کسی شاید الان نتونه تصورشو بکنه ادامه پیدا خواهد کرد؛
در این شرایط، داستان "خوشبختی و گرمای دل چند نفر در خانه اجاره ای 50 متری" در عمل خواهانی نخواهد داشت....حتی اگر در بداند(م) در 50سالگی صاحب خانه ای میشه که از کل خلقت خدا انتظارشو داشته. #

الان زمان نسل جدیده
يعني الان همه در يك اشتباه جديد غرق شدن و اون زياده طلبيه
ما ازمرحله روستایی، نیمه شهری و شهری عبور نكرديم از شاه طهماسب به بعد تهروني بوديم اما خوشبختي رو هر كسي براي خودش مشخص ميكنه كسي كه بي ماكسيما بد بخته با از اون بيشترش هم خوشبخت نميشه چون روند بيشتر خواهي انتها نداره
با يه تيكه نون بربري هم ميشه خوشبخت بود
 

sima.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه پشتوانه مالي نداشته باشي و خانواده هم نتونه كمكت كنه به نظر من ازدواج اشتباس تو سن 23 سالگي
تو سن 23 سالگي واسه پسر ازدواج كردن واسه پسرايي هست كه بباشون يه ماشين ميندازه زير پاشون و يه خونه ميگيره و هر ماه هم يه چيزي ميذاره كف دست پسرش
تازه تو ميگي 26 سالگي از سربازي بياي و دو سال كار كني و پول جمع كني ، فكر مي كني تون دو سال چقدر ميتوني پول جمع كني ، به نظر من 28 سال هم زوده
من خيلي ها رو تو دو رو برم ديدم تو سن 23 سالگي ازدواج كردن و سعي كردن با كار و درس و سگ دو زدن يه طوري زمان رو بگذرونن ولي هيچي از زندگي نفهميدن وقتي كه طرف درسشو سربازيشو اينا كه تموم ميشه ميبينه فشار زندگي انقدر زياد بوده كه اون زندگي كه با عشق شروع شده حالا ديگه هيچي نيست
نگاه نكن تو يه جمعي طرف باد ميندازه تو غبغبشو ميگه بله من در سن 20 سالگي ازدواج كردم و درس ميخوندم و كار ميكردم و الان اينطوري شدم ، باباش در اومده طرف
به نظر من واقعا خانواده نبايد اجازه بده تو سن 23 سالگي ازدواج كنه
مخالفم چون من همین کار رو کردم. دقیقا در 23 سالگی و دانشجو و بدون شغل و سربازی نرفته. نه خانواده آنچنانی. اتفاقات زندگی آدم توسط خود آدم تعیین می شن.
 

Modernist

عضو جدید
مخالفم چون من همین کار رو کردم. دقیقا در 23 سالگی و دانشجو و بدون شغل و سربازی نرفته. نه خانواده آنچنانی. اتفاقات زندگی آدم توسط خود آدم تعیین می شن.

ميشه يكم بيشتر توضيح بدي پس واسمون
23 سالگي نامزد كردي يا عروسي گرفتي دست زنتو گرفتي بردي زير يه سقف
خرج و مخارجتو چطوري فراهم ميكردي
كجا زندگي ميكردي
خرج خورد و خوراكت ؟
الان چند سالته ؟
تو چه شرايطي هستي
به خانومت هم بگو بياد ببينيم اونم از اين اوضاع راضي بوده؟احساس خوشبختي ميكنه؟خدايي بذار خودش بياد بگه
جفتتون با هم بگين دليل موفقيتتون چي بوده؟
دانشجو و بدون شغل و سربازي نرفته ؟ يعني چي كجا زندگي ميكرديد؟ تو كه شغل نداشتي چطوري شكمتون رو سير ميكردي؟ خانوادت هم كه ميگي آنچناني نبودن
 

hoolooo

عضو جدید
با درود
-متوجه نميشم چرا برام متاسفي مگه كار بدي كردم اينكه يه ادم معتاد نبايد ازدواج كنه حرف خوبي نيست يا يه ادمي كه خودش ميدونه بيماري نقص ايمني داره ولي انرا پنهان كنه و بره ازدواج كنه كار خوبيه ؟
-براي كسي تعيين تكليف نكردم فقط نظرم رو گفتم شما ميتونين از ان استفاده كنيد يا بريزيد دور .
-من از شما نخواستم كه فكر بكني كه حالا بنويسي حرفات ارزش فكر كردن نداره ؟!
- اگر قرار باشه نام بردن از چند تا بيماري منجر به زمينگير شدن انسان بشه كه همه دانشجويان رشته پزشكي بايد زمينگير بشن؟!
يه مقدار روي انچه كه نوشتي اقلا فكر كن
خرد نگهدارت باد
آقا یا خانم عراقی با توجه به پستی که داده بودم نمی خواستم جواب شما رو بدم
ولی لازم میدونم که این نکته رو بهتون تذکر بدم که در تمام بیماری ها اعم از عفونی ,قلب, کلیوی و... اولین فاکتور برای بهبودی شخص اینه که فرد خودش رو نبازه و امید داشته باشه امید چیزیه که بیماری رو که سرطان داره ایدز داره رو هم درمان میکنه
حالا که بیماری های دیگه که دیگه کم کم دارن قابل درمان میشن
ما توی موسسه ای که کمک برای HIV + ها بود به مجرد ها کمک میکردیم که سعی کنن با یکی از خودشون ازدواج کنن(این در طول عمرشون تازمانی که بیماری درمان قطعی نداره یکی از اصلی ترین فاکتورهاست)!
خوب بیماری های قلبی ,کلیوی,نقص ایمنی که کشنده نیستن, اگه باهاشون مدارا کنی.
اینا که میتونن با همه ازدواج کنن و محدودیتی ندارن
توی تمام مردم ازدواج, امید به زندگی رو افزایش میده این رو فراموش نکن
من هنوز سر حرفم هستم و میگم اون فاکتور رو از نوشتت گل بگیر(پاک کن) ...
در ضمن شما که نمیدونی قدم اول در ازدواج صداقت هستش بهتره در نوشتنت بیشتر تامل کنی
موفق باشید
 
آخرین ویرایش:

sima.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
ميشه يكم بيشتر توضيح بدي پس واسمون
23 سالگي نامزد كردي يا عروسي گرفتي دست زنتو گرفتي بردي زير يه سقف
خرج و مخارجتو چطوري فراهم ميكردي
كجا زندگي ميكردي
خرج خورد و خوراكت ؟
الان چند سالته ؟
تو چه شرايطي هستي
به خانومت هم بگو بياد ببينيم اونم از اين اوضاع راضي بوده؟احساس خوشبختي ميكنه؟خدايي بذار خودش بياد بگه
جفتتون با هم بگين دليل موفقيتتون چي بوده؟
دانشجو و بدون شغل و سربازي نرفته ؟ يعني چي كجا زندگي ميكرديد؟ تو كه شغل نداشتي چطوري شكمتون رو سير ميكردي؟ خانوادت هم كه ميگي آنچناني نبودن
سلام عزيزم خداييش من خود خانومه ام!!!
آره ما دو سال نومزد بوديم. شوهر همون جايي که کارآموزي دانشجوييش رو رفت موند و کار کرد. بعد تازه نيدوني که هر دومون فوق هم قبول شديم و تو اين مدت اونم خونديم. پول درسش رو هم خودش مي داد. خوب از روز ي که رفتيم خونمون هم هردومون کار مي کرديم و درس هم مي خونديم. درسته که به خاطر همين کار و درس، درس اون بيشتر از حد معمول طول کشيد چون نمي رسيد رو پايان نامه اش کار کنه ولي خوب ..... الانم شوهر آموزشيش رو رفته و اومده و داره مي ره ادامه خدمت مقدس.
الان وضع خوبه. خداروشکر منم استخدام شدم و اونم خداييش خيلي باعرضه است و علاوه بر خدمت مقدس سربازي کارهم مي کنه.
اينکه خيلي از پسرا ميگن کار نيست به نظر من درست نيست. اونا از تو دانشگاه اومدن بيرون و مي خوان برن سر يه کاري که ماهي خدا تومن هم بهشون بدن. خوب بايد صبر داشت بايد اول حرفه آموزي کرد. چون تو دانشگاه خداييش چيز زيادي به ابناء بشر ياد نميدن که بدرد بازار کار بخوره.
البته بماند روزايي بوده که ما هم مشکلات زيادي داشتيم ولي توکل به خدا کرديم و خدا هم کمکمون کرد. نمي گم آسونه ولي شدنيه. حالا درجه تحمل آدما فرق مي کنه. ممکنه يکي همين دو ماه سربازي رو که من ويلون و سيلون اينور و اونور بودم نتونه تحمل کنه.(آخه آموزشيش اونور کشور بود. فقط يه بار تو اين دو ماه ديدمش) ولي من دائما فکر مي کردم که اين سختي راهيه براي اوضاع بهتر و مطمئن بودم بعد از اين دوران حتما دوران آرامش و خوشي پيش مياد که به لطف خدا کم کم داريم بهش مي رسيم.
زياد حرف زدم و اميدوارم همگي موفق باشيد.
راستي ياردم رفت بايد همسن باشيم شايدم کوچيکتر.
 
آخرین ویرایش:

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
یه روزصبح از خواب می پری می بینی ساعت از8گذشته وای باید برم دوش بگیرم اینو میگی میری دوش می گیری میشه 8:15 تا بیای حاضر بشی بری میشه 8:30 بعدش اینقدر تو فکری که راه رو کلی عوضی میری 9 میرسی سر کار نرسیده باید کامپیوتر رئیستو ویروساشو بکشی ( اول صبح کشت و کشتار) اونم هنوز کیفتو نذاشتی زمین بعدش یه خروار آدم میریزه سرت که یکیشونو باید شبکشو درست کنی اون یکی میگه برات فیلم آوردم دوبله برای دخترت اون یکی میگه سایت فلان دزد زده کولرشو بردن نامه اون چه جوری بنویسم ساعت 10 صبح شده من هنوز کیفمو از روی دوشم پائین نذاشتم صبحونه که بخوره تو سرم یهو یکی زنگ میزنه میگه راستی نتورک مارکتینگ میای یه ساله 235 میلیون کاسبی ساعت 11 رئیس یه جلسه میزاره سعی می کنه تا 12 طولش بده وای گشنمه آبدارچی مون میگه چایی می خوری نه بابا با شکم گرسنه که نمیشه بزار برای بعد ناهار دارم ناهار گرم میکنم میگم اوه یادم رفت یه زنگ بزنم لا اقل حال دخترمو بپرسم میگم نه ولش کن اون که مریضه خانم هم تا 2صبح پا کامپیوتر بوده الان خوابن ناهارمو که دارم می خورم آموزشه نصب آنتی ویروس پاندا رو هم پشت تلفن دارم یاد میدم نفهمیدم چه جوری خوردم ساعت 1:30 باید بریم جلسه با مدیر عامل یه کم دیر تر کلاس داره 2 میرم ساعت 4:30 ولمون میکنن برمیگردم که کارت بزنم برم خونه باز هم یکی میاد میگه اینو هر کاری میکنیم نمیاد بالا میگم واستا خودم میارمش بالا میشه 5:30 وای برم خونه هوا تاریک شده من هنوز پف چشام نخوابیده با هوای کثیف یهو زنگ تلفنم زنگ میزنه کدوم گوری هستی منم که زی زی چشم اومدم تو راهم 6:15 خونه ام یه بوس از دخترم اشک چشماش رو هم دیدم خانومو میگم هنوز پای کامپیوتره جواب سلام زورکی ظرفها رو می شورم یه شام کباب تابه ای گذاشتم با برنج دخترم نمی خوره ویروس عربستانی سوغات حاجی ها می خوری نه بعدا الان میل ندارم اینو زنم گفت بعدشم که خورد گفت کباب کوفتم بشه بازی با دخترم همیشه حال میده یه فیلم باهم بعدشم منم پای کامپیوتر ای میل ها مو لا اقل چک کنم چشام می سوزه 3 صبحه دارم هنوز به نتورک مارکتینگ فکر میکنم باز هم نتونستم بعد از اون برم رختخواب ولش کن چشام سوخت خواب.

ببخشيد كه سوپ گذاشته بودم واسه خودم و دخترم كه مريض بود و واسه تو كباب نذاشته بودم
يادم رفته بود واسه فردات غذا بذارم
ببخشيد اصلا مريض بوديم جفتمون :gol:
خوب چرا فقط قصه روزي كه ما مريض بوديم رو تعريف مي كني
بقيه روزها رم بگو ديگه
الان تا ساعت 2 پاي پي سي بيدارم
چرا از اون روزايي كه من دانشگاه ميرفتم تا صبح بايد بخاطر بچه بيدار ميموندم و اي خدا من دو ساعت هم نخوابيدم ،‌اي خدا امتحان دارم ، اي خدا مامانمم امروز خونه نيست بچرو كجا بزارم ، خدايا من امتحان دارم .......خدايا غلط كردم ......

و متوجه شدم كه سر كارت چقدر سرت شلوغه كه ديگه نميتوني يه زنگ يه ديقه اي هم بزني ببيني ما مرديم يا زنده ايم

خوب دوستان ما اين روزها رو پشت سر گذاشتيم ، ولي دوست داشتم بگم تا بقيه هم بدونن
مخصوصا واسه خانومايي كه از ازدواج واسه خودشون قصر طلايي ميسازن


عجب دنیای کوچیکیه .... :lol:
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتن صداقت خوبه ولي در عمل به يك رويا شبيه است ولي بقيه عوامل اجرايي هستند
اگر هم بنا به سفارش شما بخوام فاكتور سلامتي را گل بگيرم سازمانها رسمي اين كار رو نخواهند كرد هر كس كه قصد ازدواج داشته باشه بايد چندين تست را پاس كنه .تصورات دوران جواني با واقعيت ها منطبق نيستند .
آقا یا خانم عراقی با توجه به پستی که داده بودم نمی خواستم جواب شما رو بدم
ولی لازم میدونم که این نکته رو بهتون تذکر بدم که در تمام بیماری ها اعم از عفونی ,قلب, کلیوی و... اولین فاکتور برای بهبودی شخص اینه که فرد خودش رو نبازه و امید داشته باشه امید چیزیه که بیماری رو که سرطان داره ایدز داره رو هم درمان میکنه
حالا که بیماری های دیگه که دیگه کم کم دارن قابل درمان میشن
ما توی موسسه ای که کمک برای HIV + ها بود به مجرد ها کمک میکردیم که سعی کنن با یکی از خودشون ازدواج کنن(این در طول عمرشون تازمانی که بیماری درمان قطعی نداره یکی از اصلی ترین فاکتورهاست)!
خوب بیماری های قلبی ,کلیوی,نقص ایمنی که کشنده نیستن, اگه باهاشون مدارا کنی.
اینا که میتونن با همه ازدواج کنن و محدودیتی ندارن
توی تمام مردم ازدواج, امید به زندگی رو افزایش میده این رو فراموش نکن
من هنوز سر حرفم هستم و میگم اون فاکتور رو از نوشتت گل بگیر(پاک کن) ...
در ضمن شما که نمیدونی قدم اول در ازدواج صداقت هستش بهتره در نوشتنت بیشتر تامل کنی
موفق باشید
 

Similar threads

بالا