ayhann
اخراجی موقت
در این مقاله سعی شده به بررسی کشتار ارامنه توسط ترکان عثمانی در بحبوحه جنگ جهانی اول پرداخته شود.متاسفانه دراین زمینه شبهات فراوانی در تاریخ وجود دارد ،که نیاز دارد محققین وتاریخنگاران پژوهشهای بیشتری نمایند.
باکمال تاسف زمانی که این موضوع را انتخاب کردم پی بردم که تا چه حد امکانات بنده در این زمینه ضعیف است؛ منابعی که به آن دسترسی داشتم بسیار اندک بود و در این تعداد منابع اندک هم فقط از یک گروه حمایت شده و گروه دیگر را به صورت کاملاًَیک طرفه محکوم و جنایتکار اعلام کرده بودند.در منابع نوشته های ارو پائیان و روسها که همواره نظر مساعد به عثمانیها ندارند بدون هیچ دلیل و مدرکی یکطرفه به بد گوئی از ترکها پرداخته اند؛به عنوان مثال در کتاب ارمنستان 1915ژان ماری کارزو؛انتشارات جاویدان؛فرمانروایان شاخ زرین نوئل باربر،انتشارات گفتار؛افسانه پان تورانیسم :توران متحد و مستقل ،زاره واند؛انتشارات بینش .از سوی دیگر در اکثر سایتهای اینترنتی فارسی وانگلیسی زبان نیز این مورد به صورت کاملاَمشهود به چشم می خورد.در اکثر مقالات نویسندگان ایرانی نیز نوعی جانب داری از ارامنه به چشم میخورد.در پائین نام چند سایت اینترنتی که از آنها استفاده کرده ام ،راذکر میکنم.
www.ourararat.com در این سایت که توسط تعدادی از ارامنه ایجاد شده است ،مطالبی در زمینه قتل عام ارامنه آمده است؛بدون آنکه به دلایل این نسل کشی بپردازد ،یکسره به توصیف جنایات ترکان پرداخته است و عکسهائی نیز از قتل عام ارامنه در آن گنجانده شده است.
www.24april1915.com این سایت متعلق به کلیسای خلیفه گری تهران میباشد؛در این سایت نیز در زمینه نژاد کشی ارامنه اطلاعات فراوانی آمده است.
www.sharghian.com در این هفته نامه الکترونیکی مقاله ای از آقای ایرج افشار آمده بود ،ودر این مقاله هم به کشتار وسیع ارامنه اذعان شده است.
البته بنده در این جا نمی خواهم ،اعمال ترکان را توجیه کنم؛جنایت حتی در مقطع کوچکش قبیح است،چنانکه هنگامی که در شهر انبار ،زیور از پای یک زن یهودی برداشته شد،حضرت امام علی (ع)فرمودند:اگر یک مسلمان از قصه دق کند ؛تعجبی نیست.
در اینکه در میان سالهای 1894-1896 ودرطول سال 1915 قتلهائی صورت گرفت شکی نیست؛ولی نباید این نکته را از نظر دور نگه داریم که هر حادثه تاریخی را نباید بدون تحقیق بپذیریم،چرا که همواره تاریخ در معرض تحریف بوده است.
نژاد کشی چیست؟
قتل عام یا نژاد كشی :كشتار گروهی، قتل عام یا نژاد كشی (genocide) واژه ای امروزی برای جنایتی قدیمی است . معنی آن نابودی گروههای ملی ، نژادی، دینی یا قومی است. كلمه genocide از واژه های لاتین genos به معنی " گروه" و cide به معنی " كشتن" مشتق شده است. تاریخ مدتها شاهد اندوهگین چنین اعمالی بوده اما قرن بیستم انجام این جنایت را در وسیعترین و غیر انسانی ترین مقیاس شناخته شده آن مشاهده نمود.
براساس ماده دوم كنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت كشتار گروهی :
(Convention on the Prevention and Punishment of the Crime of Genocide)
مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ نهم دسامبر 1948، كشتار گروهی یا نژاد کشی به معنی هریك از اقدامات زیر است كه به قصد نابودی تمام یا بخشی از یك گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی به شرح زیر انجام شود :
1ـ كشتن اعضاء گروه.
2ـ وارد آوردن آسیب جدی جسمی یا روحی به اعضاء گروه.
3ـ تحمیل عمدی شرایطی به گروه به منظور نابودی فیزیكی تمام یا بخشی از آن.
4ـ تحمیل مقرراتی بمنظور پیشگیری از زاد و ولد در داخل گروه.
5ـ انتقال اجباری كودكان گروه به گروهی دیگر.
همچنین طبق این كنوانسیون اشخاصی كه مرتكب كشتار گروهی، توطئه برای انجام آن، تحریك مستقیم و عمومی برای ارتكاب به آن، یا همدستی در كشتار گروهی شوند، اعم از این كه مسئولان قانونی كشورها، مقامات رسمی یا افراد عادی باشند باید مجازات شوند. ( ماده چهار).
براساس كنوانسیون عدم شمول قانون مرور زمان در مورد جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ یازدهم نوامبر 1970 ، جنایت كشتار گروهی تحت هیچ شرایطی شامل مرور زمان نمی شود.
در سراسر جهان افراد بسیاری برای پیشگیری از تكرار كشتار گروهی و مجازت عادلانه عاملان كشتارهای قبلی تلاش می كنند. این تلاشها فراتر از مرزهای عقاید مذهبی و خطوط سیاسی است . ( www.24april1914.com )
محققين، قرن 20و۲۱ را قرن نسل كشى ناميده اند. چرا كه ۶۰ ميليون نفر در اثر وقايعى كه امروز آن را نسل كشى مى ناميم به قتل رسيده اند. شايد به همين جهت است كه موارد نسل كشى به افغانستان (کشتار شیعیان هزاره توسط امیر عبدالرحمان خان1880-1901)،هرزگوين، رواندا، كامبوج، روسيه، تركيه و آلمان ختم نمى شود. حوادث منتهى به كشتار كردها در عراق توسط رژيم بعثى عراق طى سال هاى ۱۹۸۸-۱۹۸۷ از نظر بسيارى از صاحب نظران حقوق بشر به عنوان يك نسل كشى به شمار مى رود. همين طور كشتار 2 ميليون بنگالى در پاكستان در سال ۱۹۷۱. مى توان موارد ديگرى از كشتار مردم را به اين ليست اضافه كرد كه اگرچه در تعريف نسل كشى نمى گنجد اما از سبعيت جدى اى حكايت مى كند. از جمله مى توان به زندانى كردن (منجر به قتل)، غارت و اعدام هزاران نفر در چين در دوره مائو تسه تونگ ياد كرد. مطابق با برخى منابع بين سال هاى ۱۹۴۹ بعد از پايان جنگ جهانى دوم تا ۱۹۸۷ نزديك به ۳۵ ميليون نفر در چين توسط دولت كمونيستى به قتل رسيده اند. در كامبوج نيز بين سال هاى ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ خمرهاى سرخ بين 7/1تا دو ميليون نفر از مردم را به قتل رساندند كه تقريباً ۲۰ درصد جمعيت اين كشور را به خود اختصاص مى داد. در تمور شرقى نيز طى سال هاى ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۹ تحت رهبرى ديكتاتور پرتغالى مارچلو كاتانو نزديك به ۲۰۰ هزار نفر به قتل رسانده شدند. در هفتم دسامبر ۱۹۷۵ ارتش اندونزى به تمور شرقى حمله كرد و تقريباً كنترل جزيره را به دست گرفت و در اولين سال اشغال تقريباً ۱۰۰ هزار نفر از جمعيت ۶۰۰ هزار نفرى آن كشته شدند..
جنايت رواندا نيز در نوع خود بى نظير است. پيش از سال ۱۹۹۴ يعنى تنها 12 سال قبل ۸۵ درصد جمعيت كشور رواندا را قوم توتسى به خود اختصاص مى دادند. بعد از آنكه در ششم آوريل ۱۹۹۴ رئيس جمهور وقت در يك سانحه هوايى كشته مى شود شبه نظاميان هوتويى در مدت كمتر از ۱۰۰ روز ۸۰۰ هزار نفر را به قتل مى رسانند كه بيشتر آنها از قوم توتسى بودند. به گونه اى كه ۷۵ درصد جمعيت توتسى ها در اين نسل كشى بى رحمانه از بين رفتند.
واقعه نسل كشى ديگرى كه مى توان از آن نام برد مربوط مى شود به كشتار مسلمانان بوسنى و هرزگوين بين سال هاى ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ توسط صرب هاى مسيحى ارتدوكس كه در جريان آن ۲۰۰ هزار مسلمان كشته شدند. در كوزوو نيز طى سال هاى ۱۹۹۹-۱۹۹۸ نزديك به ۴۰۰ هزار مسلمان يا ناپديد شدند يا به قتل رسيدند يا به تبعيد اجبارى تن دادند. جمهورى دموكراتيك كنگو نيز در آفريقا شاهد فجايعى از اين دست بعد از سال ۱۹۹۷ بوده است. در واقع پس از آنكه كابيلا قدرت را به صورت خونينى به دست گرفت كشور صحنه انتفام جويى و خشونت بلاحصرى شد كه تجاوز و غارت و كشتار نزديك به 7/1ميليون نفر را به همراه داشت. همه اين اتفاقات جايى در نزديكى ما رخ داده است
بنابر برخى مدارك و شواهد نزديك به ۱۷۰ ميليون نفر از مردم جهان توسط دولت ها در قرن بيستم در جنگ هاى داخلى و بين المللى به قتل رسيده اند. سه كشتار جمعى و نسل كشى نيز در سال هاى اخير رخ داده است كه بيشترين آن به سه دليل زير رخ داده است:
- كشتار جمعى اقليت مذهبى توسط افراد متعلق به دين اكثريت.
- كشتار جمعى هم كيشان.
- كشتار جمعى و نسل كشى گروه مشخصى از مردم به دلايل مشخص.
نسل كشى هاى يكصد سال گذشته.
افغانستان 1900-1881: (شرح این فجایع به خوبی و به صورت روشن در کتاب سراج التواریخ ملا کاتب هزاره که مورخ دربار امیر حبیب اله خان(جانشین وی) فرزند عبد الرحمان خان بوده موجود بوده که متاسفانه فقط جلدهای 5و6 این مجمو عه از چنگال رژیم سالم باقی مانده است.اخیرا قسمت دیگر کتاب مرحوم غبار(افغانستان در مسیر تاریخ ) که ممنوع الچاپ بود ؛ توسط فرزندش در آمریکا چاپ گردیده که در آن از جنایات این خاندان پرده برداشته است،این کتاب توسط انتشارات جمهوری در ایران نیز چاپ گردیده است.)
هرزگوين ۱۹۹۵ - ۱۹۹۲: ۲۰۰ هزار كشته
رواندا ۱۹۹۴ طى ۱۰۰روز: ۸۰۰ هزار كشته
پل پوت در كامبوج : ۱۹۷۹ _ ۱۹۷۵: دو ميليون كشته
آدم سوزى نازى ها در آلمان ۱۹۴۵-۱۹۳۸: شش ميليون كشته(بر اساس ادعای یهودیان)
قحطى اجبارى استالين ۱۹۳۳-۱۹۲۳: هفت ميليون كشته
قتل عام ارمنى ها در تركيه ۱۹۱۸ _ ۱۹۱۵: يك ميليون و ۵۰۰ ميليون كشته(بر اساس ادعای ارامنه)
اما چیزی که در این میان جالب به نظر می رسد این است که در اکثر موارد،جناح پیروز و مسلح بعدها به هر نحوی در صدد کتمان این وقایع بر آمده اند و حتی خواسته اند با تاریخ سازی آن را کتمان کنند .اگر چه در صحت برخی از این نسل کشی های شکها و تردیدهای انکار ناپذیری وجود دارد ،که حتی روی دادن آنها را غیر ممکن می کند.
یکی از مواردی که دو طرف ؛در صدد اثبات گفته هایشان هستند ،قتل عام ارامنه توسط ترکان عثمانی(در زمان سلطان عبد الحمید دوم(1894-1896)و محمد پنجم که در واقع بازیچه دست تر کان جوان بود میباشد.(1915)
اما اگر واقعه ۲۴ آوريل سال ۱۹۱۵(کشتار 300نفر از ارمنیان مشهور،استانبول که سر آغاز کشتارها گردید.) را به نوعى به زمان هاى دور نسبت دهیم و انتظار داشته باشیم با توجه به مكانيسم هاى مختلف بين المللى مناقشات در سطح گسترده به سرعت كنترل شود، گمان اشتباهى را پرورده ايم. اما هم اکنون هزاران نفر از مردم دارفور سودان يا در حال جان باختن هستند و يا جان خود را از دست داده اند. تنها 18 ماه پيش اولين نسل كشى سده حاضر رقم خورد. كشتار مردم توسط شبه نظاميان عرب تبار طرفدار دولت در غرب سودان نيز به اعتقاد بسيارى از صاحب نظران يك نوع نسل كشى تمام عيار به شمار مى آيد. اگرچه سازمان ملل ويژگى هاى يك نسل كشى را براى آن به شمار نمى آورد. بحران دارفور بيش از ۷۰ هزار كشته و دو ميليون آواره به جا گذاشته است. يك گزارش سازمان ملل كه پيشتر در سال جارى منتشر شد نتيجه گرفت، در حالى كه كشتارهاى دارفور معادل نسل كشى نيست، اما قتل، شكنجه، ناپديد شدن افراد و خشونت هاى جنسى به شكلى منظم و حساب شده و در سطحى گسترده روى داده است و مى تواند حكمى معادل جنايت عليه بشريت داشته باشد. اما كار به اينجا ختم نمى شود چرا كه تبعات آوارگى مردم و مشكلاتى كه براى آنان به وجود آورده ابعاد اين فاجعه انسانى را چندين برابر كرده است.
مطالبی درباره ارمنستان
ارمنستان درسرزمین اورارتو Urartooاست.پایتخت اورارتو شهر توشپا بود که بعدها به وان تغییر نام داد،آرکیشتی اول پادشاه اورارتو در سال 782ق.م شهر اربونی Ereboonyvhساخت ،که بعدها به ایروان معروف شد.
آرمنها (ارامنه)از نژاد هند و اروپائی بوده و ورودشان به سرزمین اورارتو در قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد صورت گرفته است.آرمنها اورارتو را فتح کرده و زبان خود را بر آن تحمیل نمودند.(1)
اولین بار نام ارمنستان در کتیبه داریوش در بیستون دیده میشود (521ق.م)،در تاریخ قبل از اسلام،ارمنستان یا تحت تسلط ایران بود ویا تحت سیطره روم قرار داشت.
پس از ظهور اسلام و قدرت گرفتن اعراب ،این کشور به تصرف نیروهای اعراب درآمد و حدود دو قرن تحت استیلای خلفای عباسی بود.ازآن پس در حدود دو قرن ارمنه طولانی ترین سابقه استقلال خود را تجربه کردندتا اینکه با هجوم ترکان سلجوقی استقلال خویش را ازدست دادند.در این دوران قشر عظیمی از ارامنه که حاظر نبودند تن به سلطه سلجوقیان نهند بامهاجرتی عظیم به سمت سیلیسیه رفته و در انجاحکومت تازه ای راتحت عنوان ارمنستان جدید پایه گذاری کردند که استقلال خود را به مدت سه قرن حفظ نمود
با قدرت گرفتن امپراطوری عثمانی در اسیای صغیر از یک سو و حاکم شدن صفویه بر فلات ایران از سوی دیگر و تقسیم ارمنستان به دو قسمت در سال 1639م. فصل جدیدی در تاریخ ارمنه اغاز میشود که تاثیرات بسیاری در روند جمعیت ارامنه داشته است.
عمده ترین تحول جمعیتی که برای ارامنه ساکن در ارمنستان در این دوران قابل ذکر است ،مهاجرت گروه عظیمی از ارامنه ساکن در این منطقه به سرزمین های مرکزی فلات ایران بود.این مهاجرت گسترده که به دلیل جنگهای ایران و عثمانی در این دوران وترغیب های شاه عباس صفوی صورت گرفت ،باعث گردید که تعداد قابل توجهی از ارامنه به نقاط مختلف ایران کوچ کرده و در مناطق شهری وروستایی استانهی غربی و مرکزی کشور سکونت گزینند.
یکی ازاصلی ترین مشاغلی که ارامنه طی دوران صفویه به ان اشتغال داشتند تجارت کالا و ادویه بین ایران و هند و سایر کشورهای آسیایی بود.این افراد به تدریج برای خود پایگاه هایی در شبه قاره هند و کشور های شرق اسیا ایجاد کرده و به آن کشورها مهجرت کردند و شواهد موجود حاکی از این میباشد که امنی تبارهایی که امروزه در کشورهای هندوستان،چین،سنگاپوروسایرکشورهای شرق وجنوب شرق اسیا ساکن هستند،عمدتاًاز نوادگان این ایرانیان ارمنی مهاجر میباشند.سایر ارامنه بخشهای شرقی ارمنستان که به ایران مهاجرت نکردند ،از نظر جمعیتی تحولات چندان در خور توجهی را تجربه نکردند.تنها نکته قابل ذکر جنگهای ایران وروس وعثمانی بود که به دلیل قرار گرفتن ارمنستان در خط مقدم نبرد،ویرانی ها وکشتارهای فراوانی را از مردم به دنبال داشته وتاثیرات قابل توجهی بر ساختار جمعیت در این منطقه داشت.از دیگر تحولات جمعیت قابل ذکر در استانهای شرقی ارمنستان،رواج شهرنشینی در سالهای پایانی قرن نوزدهم است که به دلیل صنعتی شدن کشور در این دوران صورت گرفت.اما ارامنه ساکن در اسیای صغیر،تحت حاکمیت سلاطین عثمانی دوران فاجعه امیزی را آغاز کردند .طی قرون هفدهم و هجدهم اینان اقدام به تلاش هایی در جهت رهایی از یو غ امپراطوری عثمانی کردند ،ولی به علت عدم سازمان دهی و ضعف ارامنه در برابر قدرت امپراطوری،نتیجه این تلاش ها چیزی جز شکست و کشتار های دسته جمعی نبود.رفتار سرکوب گرانه امپراطوری عثمانی با قومیت های ساکن در ان امپراطوری و همچنین میل شدید ارامنه به استقلال باعث قیامهای مردمی ارامنه علیه امپراطوری عثمانی در سال های پایانی قرن نوزدهم ودهه اول قرن بیستم گردید.با آغاز جنگ جهانی اول و ورود عثمانی به جنگ در کنار المان امپراطوری اطریش-هنگری در 17اکتبر1914ارامنه در وضع بسیار اسفباری قرار گرفتند.از یک طرف ارمنستان جبهه اصلی جنگ بین روسیه و عثمانی بود و از طرف دیگر ارامنه مجبور بودند در هر دو جبهه تحت فرمان روسها و عثمانی ها علیه جبهه مقابل بجنگند. بدون شک ارامنه در این جنگ،تمایل بیشتری به پیروزی متفقین داشتند و آگاهی عثمانی ها از این امر از یک سو وسوسه پایان دادن به قیام های مردم در بخش غربی ارمنستان که خواهان استقلال بودند،از سوی دیگر باعث شد که رهبران این امپراطوری در خصوص خاتمه دادن به مسئله ارامنه مصمم تر شوند.
بااستفاده ازوضعیت جنگی و تحت عنوان تخلیه مناطق جنگی از افرادغیرنظامی،کوچ دسته جمعی ارامنه از محل سکونتشان اغاز شد.اجرای این امر با توجه به اینکه مردان 18تا 50 ساله نیز برای شرکت در جبهه و جنگ از
خانه ها دور شده بودند،مشکل عمده ای ایجاد نکرد.در واقع وضعیت جنگلی امکان اقامت ارامنه را در منطقه غیر ممکن ساخته و خانواده های ارمنی بالاجبار محل سکونتشان را ترک کرده و به نقاط دیگری کوچ کردند.شرایط جنگلی و اقلیمی غیر قابل تحمل،بیماری های واگیر،سرما زدگی،گرما زدگی،گرسنگی وخستگی،کشت وکشتار و مجموعه ای از عوامل موثر در این فرآیند موجب مرگ عده کثیری از ارامنه شد.تنها عده قلیلی از ارامنه توانستند پس از عبور از کوهستان ها خود را به بیابان های سوریه،عراق وایران برسانند.بدین ترتیب تعداد ارامنه ساکن در عثمانی به شدت کاهش یافت واکثریت ارامنه ای که امروزه درسوریه،لبنان،فرانسه،امریکای شمالی وسایر ممالک غربی هستند،فرزندان ونوادگان افرادی هستند که در دهه دوم قرن بیستم از عثمانی مهاجرت کرده و سر از کشور های دیگر دراوردند.
باکمال تاسف زمانی که این موضوع را انتخاب کردم پی بردم که تا چه حد امکانات بنده در این زمینه ضعیف است؛ منابعی که به آن دسترسی داشتم بسیار اندک بود و در این تعداد منابع اندک هم فقط از یک گروه حمایت شده و گروه دیگر را به صورت کاملاًَیک طرفه محکوم و جنایتکار اعلام کرده بودند.در منابع نوشته های ارو پائیان و روسها که همواره نظر مساعد به عثمانیها ندارند بدون هیچ دلیل و مدرکی یکطرفه به بد گوئی از ترکها پرداخته اند؛به عنوان مثال در کتاب ارمنستان 1915ژان ماری کارزو؛انتشارات جاویدان؛فرمانروایان شاخ زرین نوئل باربر،انتشارات گفتار؛افسانه پان تورانیسم :توران متحد و مستقل ،زاره واند؛انتشارات بینش .از سوی دیگر در اکثر سایتهای اینترنتی فارسی وانگلیسی زبان نیز این مورد به صورت کاملاَمشهود به چشم می خورد.در اکثر مقالات نویسندگان ایرانی نیز نوعی جانب داری از ارامنه به چشم میخورد.در پائین نام چند سایت اینترنتی که از آنها استفاده کرده ام ،راذکر میکنم.
www.ourararat.com در این سایت که توسط تعدادی از ارامنه ایجاد شده است ،مطالبی در زمینه قتل عام ارامنه آمده است؛بدون آنکه به دلایل این نسل کشی بپردازد ،یکسره به توصیف جنایات ترکان پرداخته است و عکسهائی نیز از قتل عام ارامنه در آن گنجانده شده است.
www.24april1915.com این سایت متعلق به کلیسای خلیفه گری تهران میباشد؛در این سایت نیز در زمینه نژاد کشی ارامنه اطلاعات فراوانی آمده است.
www.sharghian.com در این هفته نامه الکترونیکی مقاله ای از آقای ایرج افشار آمده بود ،ودر این مقاله هم به کشتار وسیع ارامنه اذعان شده است.
البته بنده در این جا نمی خواهم ،اعمال ترکان را توجیه کنم؛جنایت حتی در مقطع کوچکش قبیح است،چنانکه هنگامی که در شهر انبار ،زیور از پای یک زن یهودی برداشته شد،حضرت امام علی (ع)فرمودند:اگر یک مسلمان از قصه دق کند ؛تعجبی نیست.
در اینکه در میان سالهای 1894-1896 ودرطول سال 1915 قتلهائی صورت گرفت شکی نیست؛ولی نباید این نکته را از نظر دور نگه داریم که هر حادثه تاریخی را نباید بدون تحقیق بپذیریم،چرا که همواره تاریخ در معرض تحریف بوده است.
نژاد کشی چیست؟
قتل عام یا نژاد كشی :كشتار گروهی، قتل عام یا نژاد كشی (genocide) واژه ای امروزی برای جنایتی قدیمی است . معنی آن نابودی گروههای ملی ، نژادی، دینی یا قومی است. كلمه genocide از واژه های لاتین genos به معنی " گروه" و cide به معنی " كشتن" مشتق شده است. تاریخ مدتها شاهد اندوهگین چنین اعمالی بوده اما قرن بیستم انجام این جنایت را در وسیعترین و غیر انسانی ترین مقیاس شناخته شده آن مشاهده نمود.
براساس ماده دوم كنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت كشتار گروهی :
(Convention on the Prevention and Punishment of the Crime of Genocide)
مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ نهم دسامبر 1948، كشتار گروهی یا نژاد کشی به معنی هریك از اقدامات زیر است كه به قصد نابودی تمام یا بخشی از یك گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی به شرح زیر انجام شود :
1ـ كشتن اعضاء گروه.
2ـ وارد آوردن آسیب جدی جسمی یا روحی به اعضاء گروه.
3ـ تحمیل عمدی شرایطی به گروه به منظور نابودی فیزیكی تمام یا بخشی از آن.
4ـ تحمیل مقرراتی بمنظور پیشگیری از زاد و ولد در داخل گروه.
5ـ انتقال اجباری كودكان گروه به گروهی دیگر.
همچنین طبق این كنوانسیون اشخاصی كه مرتكب كشتار گروهی، توطئه برای انجام آن، تحریك مستقیم و عمومی برای ارتكاب به آن، یا همدستی در كشتار گروهی شوند، اعم از این كه مسئولان قانونی كشورها، مقامات رسمی یا افراد عادی باشند باید مجازات شوند. ( ماده چهار).
براساس كنوانسیون عدم شمول قانون مرور زمان در مورد جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ یازدهم نوامبر 1970 ، جنایت كشتار گروهی تحت هیچ شرایطی شامل مرور زمان نمی شود.
در سراسر جهان افراد بسیاری برای پیشگیری از تكرار كشتار گروهی و مجازت عادلانه عاملان كشتارهای قبلی تلاش می كنند. این تلاشها فراتر از مرزهای عقاید مذهبی و خطوط سیاسی است . ( www.24april1914.com )
محققين، قرن 20و۲۱ را قرن نسل كشى ناميده اند. چرا كه ۶۰ ميليون نفر در اثر وقايعى كه امروز آن را نسل كشى مى ناميم به قتل رسيده اند. شايد به همين جهت است كه موارد نسل كشى به افغانستان (کشتار شیعیان هزاره توسط امیر عبدالرحمان خان1880-1901)،هرزگوين، رواندا، كامبوج، روسيه، تركيه و آلمان ختم نمى شود. حوادث منتهى به كشتار كردها در عراق توسط رژيم بعثى عراق طى سال هاى ۱۹۸۸-۱۹۸۷ از نظر بسيارى از صاحب نظران حقوق بشر به عنوان يك نسل كشى به شمار مى رود. همين طور كشتار 2 ميليون بنگالى در پاكستان در سال ۱۹۷۱. مى توان موارد ديگرى از كشتار مردم را به اين ليست اضافه كرد كه اگرچه در تعريف نسل كشى نمى گنجد اما از سبعيت جدى اى حكايت مى كند. از جمله مى توان به زندانى كردن (منجر به قتل)، غارت و اعدام هزاران نفر در چين در دوره مائو تسه تونگ ياد كرد. مطابق با برخى منابع بين سال هاى ۱۹۴۹ بعد از پايان جنگ جهانى دوم تا ۱۹۸۷ نزديك به ۳۵ ميليون نفر در چين توسط دولت كمونيستى به قتل رسيده اند. در كامبوج نيز بين سال هاى ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ خمرهاى سرخ بين 7/1تا دو ميليون نفر از مردم را به قتل رساندند كه تقريباً ۲۰ درصد جمعيت اين كشور را به خود اختصاص مى داد. در تمور شرقى نيز طى سال هاى ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۹ تحت رهبرى ديكتاتور پرتغالى مارچلو كاتانو نزديك به ۲۰۰ هزار نفر به قتل رسانده شدند. در هفتم دسامبر ۱۹۷۵ ارتش اندونزى به تمور شرقى حمله كرد و تقريباً كنترل جزيره را به دست گرفت و در اولين سال اشغال تقريباً ۱۰۰ هزار نفر از جمعيت ۶۰۰ هزار نفرى آن كشته شدند..
جنايت رواندا نيز در نوع خود بى نظير است. پيش از سال ۱۹۹۴ يعنى تنها 12 سال قبل ۸۵ درصد جمعيت كشور رواندا را قوم توتسى به خود اختصاص مى دادند. بعد از آنكه در ششم آوريل ۱۹۹۴ رئيس جمهور وقت در يك سانحه هوايى كشته مى شود شبه نظاميان هوتويى در مدت كمتر از ۱۰۰ روز ۸۰۰ هزار نفر را به قتل مى رسانند كه بيشتر آنها از قوم توتسى بودند. به گونه اى كه ۷۵ درصد جمعيت توتسى ها در اين نسل كشى بى رحمانه از بين رفتند.
واقعه نسل كشى ديگرى كه مى توان از آن نام برد مربوط مى شود به كشتار مسلمانان بوسنى و هرزگوين بين سال هاى ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ توسط صرب هاى مسيحى ارتدوكس كه در جريان آن ۲۰۰ هزار مسلمان كشته شدند. در كوزوو نيز طى سال هاى ۱۹۹۹-۱۹۹۸ نزديك به ۴۰۰ هزار مسلمان يا ناپديد شدند يا به قتل رسيدند يا به تبعيد اجبارى تن دادند. جمهورى دموكراتيك كنگو نيز در آفريقا شاهد فجايعى از اين دست بعد از سال ۱۹۹۷ بوده است. در واقع پس از آنكه كابيلا قدرت را به صورت خونينى به دست گرفت كشور صحنه انتفام جويى و خشونت بلاحصرى شد كه تجاوز و غارت و كشتار نزديك به 7/1ميليون نفر را به همراه داشت. همه اين اتفاقات جايى در نزديكى ما رخ داده است
بنابر برخى مدارك و شواهد نزديك به ۱۷۰ ميليون نفر از مردم جهان توسط دولت ها در قرن بيستم در جنگ هاى داخلى و بين المللى به قتل رسيده اند. سه كشتار جمعى و نسل كشى نيز در سال هاى اخير رخ داده است كه بيشترين آن به سه دليل زير رخ داده است:
- كشتار جمعى اقليت مذهبى توسط افراد متعلق به دين اكثريت.
- كشتار جمعى هم كيشان.
- كشتار جمعى و نسل كشى گروه مشخصى از مردم به دلايل مشخص.
نسل كشى هاى يكصد سال گذشته.
افغانستان 1900-1881: (شرح این فجایع به خوبی و به صورت روشن در کتاب سراج التواریخ ملا کاتب هزاره که مورخ دربار امیر حبیب اله خان(جانشین وی) فرزند عبد الرحمان خان بوده موجود بوده که متاسفانه فقط جلدهای 5و6 این مجمو عه از چنگال رژیم سالم باقی مانده است.اخیرا قسمت دیگر کتاب مرحوم غبار(افغانستان در مسیر تاریخ ) که ممنوع الچاپ بود ؛ توسط فرزندش در آمریکا چاپ گردیده که در آن از جنایات این خاندان پرده برداشته است،این کتاب توسط انتشارات جمهوری در ایران نیز چاپ گردیده است.)
هرزگوين ۱۹۹۵ - ۱۹۹۲: ۲۰۰ هزار كشته
رواندا ۱۹۹۴ طى ۱۰۰روز: ۸۰۰ هزار كشته
پل پوت در كامبوج : ۱۹۷۹ _ ۱۹۷۵: دو ميليون كشته
آدم سوزى نازى ها در آلمان ۱۹۴۵-۱۹۳۸: شش ميليون كشته(بر اساس ادعای یهودیان)
قحطى اجبارى استالين ۱۹۳۳-۱۹۲۳: هفت ميليون كشته
قتل عام ارمنى ها در تركيه ۱۹۱۸ _ ۱۹۱۵: يك ميليون و ۵۰۰ ميليون كشته(بر اساس ادعای ارامنه)
اما چیزی که در این میان جالب به نظر می رسد این است که در اکثر موارد،جناح پیروز و مسلح بعدها به هر نحوی در صدد کتمان این وقایع بر آمده اند و حتی خواسته اند با تاریخ سازی آن را کتمان کنند .اگر چه در صحت برخی از این نسل کشی های شکها و تردیدهای انکار ناپذیری وجود دارد ،که حتی روی دادن آنها را غیر ممکن می کند.
یکی از مواردی که دو طرف ؛در صدد اثبات گفته هایشان هستند ،قتل عام ارامنه توسط ترکان عثمانی(در زمان سلطان عبد الحمید دوم(1894-1896)و محمد پنجم که در واقع بازیچه دست تر کان جوان بود میباشد.(1915)
اما اگر واقعه ۲۴ آوريل سال ۱۹۱۵(کشتار 300نفر از ارمنیان مشهور،استانبول که سر آغاز کشتارها گردید.) را به نوعى به زمان هاى دور نسبت دهیم و انتظار داشته باشیم با توجه به مكانيسم هاى مختلف بين المللى مناقشات در سطح گسترده به سرعت كنترل شود، گمان اشتباهى را پرورده ايم. اما هم اکنون هزاران نفر از مردم دارفور سودان يا در حال جان باختن هستند و يا جان خود را از دست داده اند. تنها 18 ماه پيش اولين نسل كشى سده حاضر رقم خورد. كشتار مردم توسط شبه نظاميان عرب تبار طرفدار دولت در غرب سودان نيز به اعتقاد بسيارى از صاحب نظران يك نوع نسل كشى تمام عيار به شمار مى آيد. اگرچه سازمان ملل ويژگى هاى يك نسل كشى را براى آن به شمار نمى آورد. بحران دارفور بيش از ۷۰ هزار كشته و دو ميليون آواره به جا گذاشته است. يك گزارش سازمان ملل كه پيشتر در سال جارى منتشر شد نتيجه گرفت، در حالى كه كشتارهاى دارفور معادل نسل كشى نيست، اما قتل، شكنجه، ناپديد شدن افراد و خشونت هاى جنسى به شكلى منظم و حساب شده و در سطحى گسترده روى داده است و مى تواند حكمى معادل جنايت عليه بشريت داشته باشد. اما كار به اينجا ختم نمى شود چرا كه تبعات آوارگى مردم و مشكلاتى كه براى آنان به وجود آورده ابعاد اين فاجعه انسانى را چندين برابر كرده است.
مطالبی درباره ارمنستان
ارمنستان درسرزمین اورارتو Urartooاست.پایتخت اورارتو شهر توشپا بود که بعدها به وان تغییر نام داد،آرکیشتی اول پادشاه اورارتو در سال 782ق.م شهر اربونی Ereboonyvhساخت ،که بعدها به ایروان معروف شد.
آرمنها (ارامنه)از نژاد هند و اروپائی بوده و ورودشان به سرزمین اورارتو در قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد صورت گرفته است.آرمنها اورارتو را فتح کرده و زبان خود را بر آن تحمیل نمودند.(1)
اولین بار نام ارمنستان در کتیبه داریوش در بیستون دیده میشود (521ق.م)،در تاریخ قبل از اسلام،ارمنستان یا تحت تسلط ایران بود ویا تحت سیطره روم قرار داشت.
پس از ظهور اسلام و قدرت گرفتن اعراب ،این کشور به تصرف نیروهای اعراب درآمد و حدود دو قرن تحت استیلای خلفای عباسی بود.ازآن پس در حدود دو قرن ارمنه طولانی ترین سابقه استقلال خود را تجربه کردندتا اینکه با هجوم ترکان سلجوقی استقلال خویش را ازدست دادند.در این دوران قشر عظیمی از ارامنه که حاظر نبودند تن به سلطه سلجوقیان نهند بامهاجرتی عظیم به سمت سیلیسیه رفته و در انجاحکومت تازه ای راتحت عنوان ارمنستان جدید پایه گذاری کردند که استقلال خود را به مدت سه قرن حفظ نمود
با قدرت گرفتن امپراطوری عثمانی در اسیای صغیر از یک سو و حاکم شدن صفویه بر فلات ایران از سوی دیگر و تقسیم ارمنستان به دو قسمت در سال 1639م. فصل جدیدی در تاریخ ارمنه اغاز میشود که تاثیرات بسیاری در روند جمعیت ارامنه داشته است.
عمده ترین تحول جمعیتی که برای ارامنه ساکن در ارمنستان در این دوران قابل ذکر است ،مهاجرت گروه عظیمی از ارامنه ساکن در این منطقه به سرزمین های مرکزی فلات ایران بود.این مهاجرت گسترده که به دلیل جنگهای ایران و عثمانی در این دوران وترغیب های شاه عباس صفوی صورت گرفت ،باعث گردید که تعداد قابل توجهی از ارامنه به نقاط مختلف ایران کوچ کرده و در مناطق شهری وروستایی استانهی غربی و مرکزی کشور سکونت گزینند.
یکی ازاصلی ترین مشاغلی که ارامنه طی دوران صفویه به ان اشتغال داشتند تجارت کالا و ادویه بین ایران و هند و سایر کشورهای آسیایی بود.این افراد به تدریج برای خود پایگاه هایی در شبه قاره هند و کشور های شرق اسیا ایجاد کرده و به آن کشورها مهجرت کردند و شواهد موجود حاکی از این میباشد که امنی تبارهایی که امروزه در کشورهای هندوستان،چین،سنگاپوروسایرکشورهای شرق وجنوب شرق اسیا ساکن هستند،عمدتاًاز نوادگان این ایرانیان ارمنی مهاجر میباشند.سایر ارامنه بخشهای شرقی ارمنستان که به ایران مهاجرت نکردند ،از نظر جمعیتی تحولات چندان در خور توجهی را تجربه نکردند.تنها نکته قابل ذکر جنگهای ایران وروس وعثمانی بود که به دلیل قرار گرفتن ارمنستان در خط مقدم نبرد،ویرانی ها وکشتارهای فراوانی را از مردم به دنبال داشته وتاثیرات قابل توجهی بر ساختار جمعیت در این منطقه داشت.از دیگر تحولات جمعیت قابل ذکر در استانهای شرقی ارمنستان،رواج شهرنشینی در سالهای پایانی قرن نوزدهم است که به دلیل صنعتی شدن کشور در این دوران صورت گرفت.اما ارامنه ساکن در اسیای صغیر،تحت حاکمیت سلاطین عثمانی دوران فاجعه امیزی را آغاز کردند .طی قرون هفدهم و هجدهم اینان اقدام به تلاش هایی در جهت رهایی از یو غ امپراطوری عثمانی کردند ،ولی به علت عدم سازمان دهی و ضعف ارامنه در برابر قدرت امپراطوری،نتیجه این تلاش ها چیزی جز شکست و کشتار های دسته جمعی نبود.رفتار سرکوب گرانه امپراطوری عثمانی با قومیت های ساکن در ان امپراطوری و همچنین میل شدید ارامنه به استقلال باعث قیامهای مردمی ارامنه علیه امپراطوری عثمانی در سال های پایانی قرن نوزدهم ودهه اول قرن بیستم گردید.با آغاز جنگ جهانی اول و ورود عثمانی به جنگ در کنار المان امپراطوری اطریش-هنگری در 17اکتبر1914ارامنه در وضع بسیار اسفباری قرار گرفتند.از یک طرف ارمنستان جبهه اصلی جنگ بین روسیه و عثمانی بود و از طرف دیگر ارامنه مجبور بودند در هر دو جبهه تحت فرمان روسها و عثمانی ها علیه جبهه مقابل بجنگند. بدون شک ارامنه در این جنگ،تمایل بیشتری به پیروزی متفقین داشتند و آگاهی عثمانی ها از این امر از یک سو وسوسه پایان دادن به قیام های مردم در بخش غربی ارمنستان که خواهان استقلال بودند،از سوی دیگر باعث شد که رهبران این امپراطوری در خصوص خاتمه دادن به مسئله ارامنه مصمم تر شوند.
بااستفاده ازوضعیت جنگی و تحت عنوان تخلیه مناطق جنگی از افرادغیرنظامی،کوچ دسته جمعی ارامنه از محل سکونتشان اغاز شد.اجرای این امر با توجه به اینکه مردان 18تا 50 ساله نیز برای شرکت در جبهه و جنگ از
خانه ها دور شده بودند،مشکل عمده ای ایجاد نکرد.در واقع وضعیت جنگلی امکان اقامت ارامنه را در منطقه غیر ممکن ساخته و خانواده های ارمنی بالاجبار محل سکونتشان را ترک کرده و به نقاط دیگری کوچ کردند.شرایط جنگلی و اقلیمی غیر قابل تحمل،بیماری های واگیر،سرما زدگی،گرما زدگی،گرسنگی وخستگی،کشت وکشتار و مجموعه ای از عوامل موثر در این فرآیند موجب مرگ عده کثیری از ارامنه شد.تنها عده قلیلی از ارامنه توانستند پس از عبور از کوهستان ها خود را به بیابان های سوریه،عراق وایران برسانند.بدین ترتیب تعداد ارامنه ساکن در عثمانی به شدت کاهش یافت واکثریت ارامنه ای که امروزه درسوریه،لبنان،فرانسه،امریکای شمالی وسایر ممالک غربی هستند،فرزندان ونوادگان افرادی هستند که در دهه دوم قرن بیستم از عثمانی مهاجرت کرده و سر از کشور های دیگر دراوردند.