masoud ros
عضو جدید
اینم میتونه جزوش باشهامانت الهى همان قابليت تكامل به صورت نامحدود، آميخته با اراده و اختيار، و رسيدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا و پذيرش ولايت الهيه است
اینم میتونه جزوش باشهامانت الهى همان قابليت تكامل به صورت نامحدود، آميخته با اراده و اختيار، و رسيدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا و پذيرش ولايت الهيه است
(( زمانی که پروردگارت به فرشتگان فرمود می خواهم در زمین جانشینی بگذارم . گفتند ( باز ) در زمین کسانی می گذاری که در آن فساد کنند و خونها بریزند ))1از این ایه این چنین برداشت می شود که قبل حضرت ادم هم انسانها یا شبه انسانهایی در زمین وجود داشته اند که فرشتگان از انها با القاب خونریز و مفسد یاد میکنند.روایتی از امام صادق نیز وجود دارد که که پیام این ایه را روشن تر میکند.((شاید شما گمان می کنید که خدای عزوجل غیر از شما هیچ بشری دیگری را نیافریده است . نه چنین نیست فبلکه هزار هزار آدم آفرید که شما از نسل آخرین آنها هستید))2قدیمی ترین فسیل انسانی که تاکنون در روی زمین پیدا کرده اند مربوط به 25 میلیون سال پیش است در حالی که از افرینش حضرت ادم تنها چند هزار سال بیشتر نگذشته است.بنا بر این طبق ایات که اشاره دارند بر این که تمام انسانهایی که بعد از حضرت ادم بوده اند از نسل او بوده اند پس تمامی انسانهایی که قبل از حضرت بوده اند به یکباره از بین رفته اند. شاید دلیل این انقراض دسته جمعی عزابی باشد که به دلیل خونریزیها و فسادشان بر ان ها وارد شده.اثاری که در قارها یه جا مانده بعضی عمری بیشتر از یک یا دو ملیون دارند پس اگر که این چنین باشد در نتیجه این اثار از انسانهایی به جا مانده که نسل انها انقراض یافته. جالبه ! نه ؟۱-بقره، 30 ، "وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون". ۲ـ شیخ صدوق، توحید، ص 277، ج 2، چاپ تهران.
بذارید اینو با یه سوال جواب بدیم. ما میگیم خدا عالم مطلقه، یعنی میدونه ما مثلا از فردا صبح تا شب چیکار می کنیم؛ و همینطور میگیم انسان اختیار داره هر کاری دلش میخواد بکنه.
شما چطور میتونید این 2تا رو کنار هم بزارید بدون اینکه همدیگه رو نقض کنن؟
یعنی اگه خدا بدونه ما فردا چیکار میکنیم پس اختیاری وجود نداره و همه چیز جبره.
علاوه بر اون اگه ما بتونیم کاری غیر از اونچه تو علم خدا برای امروز ما وجود داره انجام بدیم علم خدا جهل خواهد شد. مصداق این شعر خیام:
من می خورم و هرکه چو من اهل بود/ می خوردن من به نزد وی سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست/ گر می نخورم علم خدا جهل بود
کسی میدونه جواب این سوالو؟
شما خدا رو با معلم مقایسه میکنید؟
معلم احتمال زیادی میده که شاگرده رفوزه میشه. شاید یارو معلم خصوصی گرفت و قبول شد.
ولی خدا میدونه که این اتفاق حتما فردا برای من پیش میاد یا من حتما این کارو انجام میدم.
علم خدا پیش بینی ساده رمال یا معلم نیست. اونم نه کلی بلکه با جزئیات کاملش
در مثل مناقشه نیست
یه مثال دیگه
علم دانشمندان به زمان دقیق انفجارات خورشیدی
مناقشه نیست ولی اون رفتار ماشینی داره و قابل پیش بینی.
ما داریم در مورد انسان دارای اختیار صحبت میکنیم نه مثلا یه شمع 10سانتی که تو هر ساعت 1سانتش آب میشه پس پیش بینی می کنیم که 10ساعت میتونه بسوزه.
انسان اراده داره که به جای راستی که خدا "پیش بینی" کرده به چپ بره
خورشید بر اساس قوانین فیزیکی قابل پیش بینی کامله (کلا تو این مثالتون شک دارم) ولی انسان چی؟ تو شرایط کاملا یکسان ممکنه با کابوس شبش فرداش کاملا عوض شه
خوب این قضیه بر میگرده به قدرت های خدا که ذهن کوچک ما قابلیت درک اون رو ندارهنه عزیزم هیچ جا مطرحش نکن، چون درست نیست.
بعضی از مترجما (تقریبا همه) برای درک بهتر جمله های ترجمه و معنی دار بودنشون کلماتی رو از خودشون اضافه می کنن که تا حدودی درسته.
اما در این مورد اینطور نیست. یعنی این کلمه رو بچه ها بنا به درک خودشون اضافه کردن و جالبه که روش بحث هم میکنن که چرا اینجا "باز" آورده شده
توضیحش یکم مفصله:
وقتی میگیم گفتن "باز" اینکارو میکنی هم خدا و هم همه ملائکه رو درگیر و وابسته و نیازمند زمان نشون میدیم؛ در حالی که زمان یکی از مخلوقات خداست (بنا به روایتی یکی از ملائکه است) و خدا علاوه بر اینکه نمیتونه وابسته به مخلوقش باشه، در صورتی که اونو نیازمند زمان تصور کنیم خلاف صفت "بی نیازی مطلق" رو به خدا نسبت دادیم.
در حقیقت زمان منحصر به دنیای ماست و دنیا(ها)ی پس از این دنیا نمیتونه دارای زمان باشه. اونطور که من شنیدم تو دنیای قبلی هم ما زمان داشتیم. یعنی وابسته به زمان و مکان و یه فاکتور دیگه بودیم که الان بهش وابسته نیستیم؛ و پس از مرگ هم زنجیر مکان رو از پامون باز میکنن و ...
حالا میرسیم به جواب اینکه اگه اونجا (میبخشید که میگم "اونجا"، کلمه دیگه ای به ذهنم نمیرسه) زمان وجود نداشته چطور ملائکه این حرف رو زدن و با چه علمی آینده انسان رو پیش بینی کردن (اگه کلمه "باز" رو حذف کنیم همین معنی استخراج میشه):
بذارید اینو با یه سوال جواب بدیم. ما میگیم خدا عالم مطلقه، یعنی میدونه ما مثلا از فردا صبح تا شب چیکار می کنیم؛ و همینطور میگیم انسان اختیار داره هر کاری دلش میخواد بکنه.
شما چطور میتونید این 2تا رو کنار هم بزارید بدون اینکه همدیگه رو نقض کنن؟
یعنی اگه خدا بدونه ما فردا چیکار میکنیم پس اختیاری وجود نداره و همه چیز جبره.
علاوه بر اون اگه ما بتونیم کاری غیر از اونچه تو علم خدا برای امروز ما وجود داره انجام بدیم علم خدا جهل خواهد شد. مصداق این شعر خیام:
من می خورم و هرکه چو من اهل بود/ می خوردن من به نزد وی سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست/ گر می نخورم علم خدا جهل بود
کسی میدونه جواب این سوالو؟
خوب این کار معلم یه حدس با علم خدا زمین تا اسمون فرق میکنهبا یک مثال جوابتو می دم
دانش آموزی بسیار تنبل است وسر کلاس هم بازیگوش است و هیچ اهمیتی هم به درس نمی دهد با این وضعیت برای معلم او کاملا قابل پیش بینی است که این دانش آموز رفوزه می شود.از اتفاق این دانش آموز رفوزه می شود
آیا این علم معلم به رفوزه شدن او یعنی جبرا رفوزه شده.اگر معلم پیش بینی می کرد که قبول می شود آیا او قبول می شد