عقل زن

mosafere danesh

عضو جدید
مادر کودکش را شیر می دهد
و کودک از نور چشم مادر
خواندن و نوشتن می آموزد

وقتی کمی بزرگتر شد
... کیف مادر را خالی می کند
تا بسته سیگاری بخرد

بر استخوان های لاغر
و کم خون مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود

وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد و می گوید :
عقل زن کامل نیست ... </
 

Fateme_bay

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید زیاد ربطی نداشته باشه اما

زن عشق می کارد و کینه درو می کند…
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر…
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ….
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی …
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو …
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی …
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی….
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ….
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ….
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر …
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد…
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند…
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد…!

[h=1]و این رنج است[/h] دکتر علی شریعتی
 

mosafere danesh

عضو جدید
شاید زیاد ربطی نداشته باشه اما

زن عشق می کارد و کینه درو می کند…
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر…
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ….
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی …
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو …
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی …
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی….
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ….
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ….
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر …
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد…
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند…
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد…!

و این رنج است

دکتر علی شریعتی

:gol:
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تا یه چیزی به مامانم بگم اگه ناراحت بشه به نیم ساعت نمیکشه میرم ازش عذرخواهی میکنم
فداش بشم خیلی دوسش دارم
فقط و فقط تو دنیا با مادرم اینطوریم ....
:gol:
 
بالا