عشق يكسويه

گلابتون

مدیر بازنشسته
ببخشيد نميدونم اين مطلب تكراريه يا نه...تا جايي كه تونستم سرچ كردم و مطلب مشابه نيافتم...:gol:
پس با اجازه مدير و همكار تالار :


دوستان اين مطلب كمي طولاني به نظر ميرسه اما مطمئنم كه هم ارزش خوندنش رو داره و هم اينكه اگه شروع به خواندن كنيد تا آخر مطلب رو يكسره خواهيد خواند...
منتظر نظرات ارزشمندتون هستم...
:w11:
قربان تك تكتان ....گلاب.:gol::redface:


وقتي عشق يکسويه است !

برخي افراد در مقابل موج محبت و عشق ديگري عقب نشيني مي کنند و دچار ترس مي شوند. محبت ديگري آن ها را مي ترساند و فراري مي دهد. اين افراد معمولا وقتي متوجه عشق ديگري مي شوند از او دوري مي کنند و به صورت غير کلامي به او پيام مي دهند که « نزديک نشو من تو را دوست ندارم » عشق، آن ها را به ياد خطر مي اندازد خطري که بايد از آن اجتناب کرد، خطراتي از قبيل سوء استفاده، طرد، بي اعتمادي و آسيب. بسياري از ما در کودکي کسي را دوست داشته ايم که بعدها به ما آسيب زده يا از ما سوء استفاده کرده است. اينگونه خاطرات به هراس از صميمت مي انجامد. يکي از راه حل هاي اصلي براي رفع اين ترس ها روان درماني است.

يک : دوستت دارم ، نه به خاطر شخصيت تو ، بلکه به خاطر شخصيتي که من در هنگام بودن با تو پيدا مي کنم . 13 نکته از زندگي و عشق
دو : هيچ کس لياقت اشک هاي تو را ندارد و کسي که چنين ارزشي دارد باعث اشک ريختن تو نمي شود
سه : اگر کسي تو را آن گونه که مي خواهي دوست ندارد ، به اين معني نيست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد .
چهار : دوست واقعي کسي است که دست هاي تو را بگيرد ولي قلب تو را لمس کند .
پنج : بدترين شکل دلتنگي براي کسي آن است که ر کنار او باشي و بداني که هرگز به او نخواهي رسيد .
شش : هرگز لبخند را ترک نکن . حتي وقتي ناراحتي . چون هر کس ممکن است عاشق لبخند تو شود .
هفت : تو ممکن است در تمام دنيا فقط يک نفر باشي ، ولي براي بعضي افراد تمام دنيا هستي .
هشت : هرگز وقتت را با کسي که حاضر نيست وقتش را با تو بگذراند ، نگذران.
نه : شايد خدا خواسته است که ابتدا بسياري افراد نامناسب را بشناسي و سپس شخص مناسب را . به اين ترتيب وقتي او را يافتي بهتر مي تواني شکرگزار باشي
ده : به چيزي که گذشت غم نخور ، به آن چه پس از آن آمد لبخند بزن .
يازده : هميشه افرادي هستند که تو را مي آزارند . با اين حال همواره به ديگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسي که تو را آزرده دوباره اعتماد نکني .
دوازده :خود را به فرد بهتري تبديل کن و مطمئن باش که خود را مي شناسي قبل از آن که شخص ديگري را بشناسي و انتظار داشته باشي او تو را بشناسد .
سيزده : زياده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترين چيزها در زماني اتفاق مي افتد که انتظارش را نداري .


رخي ديگر محبت و عشق را مي پذيرند . آن ها از اينکه معشوق و مورد عشق واقع شده اند خوشحال اند، بدون آن که نسبت به فرد عاشق احساس خاصي داشته باشند. گويا به اين طريق صرفاً نياز آن ها به دوست داشته شدن ارضا مي شود. اين افراد معمولاً وقتي متوجه عشق ديگري مي شوند به او اجازه مي دهند که نزديک شود تا بيشتر و بيشتر عشق او را ببينند و به خودشان و ديگران ثابت کنند که دوست داشتني هستند.
پيام غيرکلامي آن ها اين هست :
« نزديک شو و مرا دوست بدار، اما از من نخواه که با تو ازدواج کنم ». در مقابل فرد عاشق پيام « نزديک شو و مرا دوست بدار» را حمل بر تمايل فرد به ازدواج و برقراري رابطه صميمانه مي کند. به همين دليل پس از مدتي پاي پيش مي گذارد و بحث ازدواج را پيش مي کشد و کاملاً اميدوار است و تصور مي کند هيچ مشکلي پيش نخواهد آمد اما در برابر خواستگاري صريح عاشق ، قسمت دوم پيام معشوق تازه به گوش مي رسد که « بنا نشد سراغ اين صحبت ها بروي. تو فقط مرا دوست داري و اين هم مشکلي نيست اما من با تو ازدواج نمي کنم ». اينجاست که عاشق گيج مي شود و نمي تواند اين دو پيام را از هم تفکيک کند. پيام « نزديک شو » براي عاشق به اين معنا است که « من هم تو را دوست دارم » و پيام « از من نخواه که با تو ازدواج کنم » کاملا با آن متناقض است. معمولاً افراد در اين مان احساس مي کنند بازيچه قرار گرفته اند و از آنان سوء استفاده شده است. برخي از افراد پيام « از من نخواه که با تو ازدواج کنم » را حمل بر شرايط رواني فعلي فرد مي دانند و با خود مي گويند « اگر صبر کنم ز قوره حلوا سازم ».
آن ها بر اين اعتقادند که او فعلاً اين نظر را دارد اما بعداً نظرش تغيير خواهد کرد چرا که مرا دوست دارد. شاهد اين مدعا هم پيام هاي غير کلامي « نزديک شو» است.
پس از اين معمولاً رابطه دوستانه طولاني مدتي برقرار مي شود که در آن يک طرف به فکر ازدواج است و ديگري به ازدواج فکر نمي کند و اگر هم با درخواست ازدواج روبرو شود با صراحت و اطمينان مي گويد که « من گفته بودم که با تو ازدواج نخواهم کرد ». رابطه دوستانه طولاني مدت و بي سرانجام تا حدودي حاصل چنين ارتباطي است.

برخي ديگر در برابر ابراز غير کلامي عواطف عاشقانه بي تفاوتي نشان مي دهند، خود را به ناديدن مي زنند گويا که هيچ اتفاقي نيفتاده است. اين افراد نمي خواهند خود را درگير چنين فضاهايي بکنند. چنين افرادي واکنش هاي غير کلامي را ناديده مي گيرند، ابرازهاي غيرکلامي را انکار مي کنند و بي تفاوت از کنار آن مي گذرند. آنان معمولاً در پس اين بي تفاوتي رابطه را تنظيم مي کنند. در صورتي که فرد عاشق بخواهد نزديک شود به او پيام « دور باش» مي دهند و هرگاه که دور مي شود به او پيام مي دهند که :« حالا ناراحت نشو مي تواني کمي به من نزديک شوي ! » اين افراد معمولاً عاشق را سردرگم مي کنند. در اين مورد عاشق با ترديد بسيار مواجه مي شود، نمي داند که پيام صريح فرد چيست ؟! وقتي مي خواهد برود به ياد پيام هاي « نزديک شو » مي افتد و زماني که مي خواهد نزديک شود و خواستگاري کند به ياد پيام هاي « دور باش » مي افتد. بهترين راه حل براي مواجهه با چنين افرادي بيان کلامي عواطف و درخواست پاسخ صريح از آن هاست.





ادامه دارد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
عشق يکسويه و نحوه ي مواجهه با آن


بر اساس تئوري روابط اصلي وقتي فردي عاشق ماست ما براي او يادآور تصوير يکي از افراد اصلي زندگي او هستيم و او به اين دليل به ما عشق مي ورزد که « کودک درون » او در آن ارتباط به نحوي ناکام شده است و اکنون مي خواهد که مشابه آن رابطه را با ما که يادآور آن فرد اصلي هستيم شروع کند تا شايد اين بار مشکلات و مسائل قبلي تکرار نشود. کودکاني که در ارتباطات خود با پدر، مادر، برادر و خواهر احساس باخت کرده اند معتقدند در اين رابطه چيزي کم بوده است. از اين رو کودک درون سعي مي کند دوباره بازي کند تا شايد اين بار در آن کمبودي نباشد و اگر باز هم نقصي احساس کرد دوباره بازي را تکرار مي کند تا آنجا که بپذيرد رابطه به تعادل رسيده است. آن زمان است که کودک درون احساس پيروزي مي کند و بازي تمام مي شود.
وقتي کسي عاشق ماست باعشق خودبه ما اين پيام را مي دهدکه «من تو را سال هاست ميشناسم، تو يادآور يکي از افراد اصلي در دوران کودکي من هستي. اميدوارم در رابطه با تو که يادآور او هستي مشکلات قبلي تکرار نشود و من به تعادل رواني برسم.»
زماني که هيچ حس خاصي نسبت به کسي که عاشق شماست نداريد به او پيام مي دهيد که« من تو را نمي شناسم، تو يادآور هيچ يک از افراد اصلي در کودکي من نيستي، من نيازي به تو ندارم پس لطفا تعادل رواني مرا بر هم نزن» . وقتي کسي را که عاشق ماست طرد مي کنيم ، يعني از همان ابتدا به او گفته ايم که « تو درست فکر کردي من همانند آن فرد هستم، طرد کننده. پس تلاش کن تا بازي را ببري !» و او هم تلاش خواهد کرد و بازي ادامه خواهد يافت. اما اگر او را به طور کامل بپذيريم يعني به او اين پيام را داده ايم که« چه فرد بدي بوده است اما من مثل او نخواهم بود ، تو خواهي ديد که من چقدر با او متفاوتم و چقدر از او بهترم پس بيا و پذيرش مرا درياب و آن را احساس کن و آرام بگير» .
اگر نسبت به او احساس خاصي نداشته باشيم نمي توانيم عواطف راستيني را بروز بدهيم بنابراين دروغين بودن پذيرش ما آشکار خواهد شد و آن فرد اين بار با زخم هاي کهنه قديمي بازي را خواهد باخت حتي اگر هم با او ازدواج کرده باشيم.
اما اگر طرد نکنيم و به دروغ هم نپذيريم و تلاش کنيم که توضيح دهيم به نظر مي رسد بازي چندان ادامه نخواهد يافت و در آخر نيز احساس باخت وجود نخواهد داشت. همانند زماني که کودکي اصرار به بازي دارد اما شما براي او توضيح مي دهيد که نمي توانيد بازي کنيد و بازي هم نمي کنيد. درست است که او ناکام مي شود اما ناکامي او از اين خواهد بودکه چرابازي شروع نشد وبراي بازي بدنبال فرد ديگري خواهد رفت .
« بازي نکردن » بهتر از اين است که به دروغ بازي کنيد اما بازي نکردن هم آدابي دارد. بازي نکردن بايد بدون توهين، بدون طرد و بدون ايجاد احساس بد باشد. انسان ها را محترم بداريم، چه وارد زندگي ما بشوند و چه نشوند. آن ها را به گونه اي پس نزنيم که احساس بي احترامي، حقارت و خواري در آن ها ايجاد کنيم. البته اگر کسي چنين کند، توهين و تحقير و طرد او بي ترديدبه دليل مشکلات رواني او خواهد بود. زماني که ديگري را طرد مي کنيم اين پيام را مي دهيم که « از من دور شويد اي همه آن هايي که ارزش مرا ندانستيد و سال ها پيش مرا از خود دور کرديد.»
رابطه با ديگران هميشه راهي براي خودشناسي است، در برقراري رابطه با انسان هاست که مي توانيم در آيينه ديگران خود را و زندگي خود را ببينيم. وقتي از کسي بدم مي آيد مي توانم در آيينه او دليل اين احساس را جستجو کنم مثلاً کجا مرا آزار داده است؟ اين ويژگي قبلاً در چه کسي بوده است که من از آن بدم مي آيد ؟ در گذشته اين ويژگي يا مشابه اين فرد را کجا ديده ام و چه بر من گذشته است که از اين ويژگي متنفرم؟
همانگونه که به نقش عواطف مثبت خود توجه مي کنيد به طرد و نفرت خودنيز توجه کنيد وبکوشيد ريشه هاي آن را بيابيد. طرد و نفرت را وسيله اي کنيد براي خودشناسي. جدول زير به شما کمک مي کند تا در اين موارد به گونه اي عمل کنيد که هم به ديگري و هم به خودتان آسيب کمتري برسد.
اما در صورتي که عاشق فردي آزار دهنده بود و با رفتارها و عواطف خود شما را آزار مي داد و وارد حريم خصوصي شما مي شد بايد مراقب خود باشيد .
در اين صورت مطابق موارد زير عمل کنيد :

1- به او بگوييد که رفتار او براي شما آزار دهنده است.
2- از او فاصله بگيريد.
3- از قدرت عاطفي خودتان براي ارجاع او به روان درمانگر يا مشاور استفاده کنيد.
4- با قاطعيت به او بگوييد که از شما فاصله بگيرد.
5- در صورتي که به رفتارهاي خود ادامه داد از راه هاي قانوني براي رفع مزاحت او استفاده کنيد.


منبع
 

Similar threads

بالا