طرح موقعیت (1) - نجات یک محصول

bardinova

مدیر بازنشسته
شرایطی را تصور کنید ، کارخانه ای داریم که یکی از محصولات آن با کاهش شدید فروش مواجه شده است . از طرف مدیریت ضرب العجلی تعیین شده که با بکارگیری یک تیم مشکل پیش آمده ، با ارائه مستندات کافی ، رفع و حل شود . شرایط و محدودیتهای مسئله به قرار زیر است :

1) کارخانه مذکور یک کارخانه شناخته شده است . محصولات آن محصولاتی شناخته شده و آشنا برای مصرف کننده می باشد . البته این شرکت هنوز با Brand شدن فاصلهء زیادی دارد .
2) مصرف کننده می تواند هم عام و هم خاص باشد . بدین معنی که میتواند مصرف کننده عامهء مردم (بعنوان مثال محصول خوراکی) ، یا مصرف کننده خاص (مانند قطعه ای از موتور) باشد .
3) محصول مورد نظر در ابتدا با فروش قابل توجهی مواجه شده . اما در بازهء زمانی کوتاه فروش آن منجر به شکست محصول شده است .
4) فرصت شناسایی و تحلیل مشکل کوتاه (کمتر از یک ماه) می باشد . در نتیجه شناسایی باید ساده و راه حل سریع باشد .
5) تا حد امکان گزینهء خارج نمودن محصول از لیست تولیدات کارخانه را در نظر نگیرید .
6) تیم انتخاب شده می تواند از اعضای داخلی یا افراد خارجی باشد . در صورت خارجی بودن افراد کلیه افراد موظف به همکاری کامل با انها می باشند .

مهندسین صنایع ، راهکارهای خودتان را ارائه کنید .

پ.ن : شاید این بتونه شروعی باشه برای اینکه کمی از اطلاعات و هنرمون استفاده کنیم و به کپی کردن مطالب اکتفا نکنیم . شاید بتونیم تو همین بحثها چیزهای جدیدی رو یاد بگیریم و نیاز به دونستن یک سری از مطالب رو بیشتر حس کنیم . اگه جواب داد این رویه رو با هم دیگه ادامه میدیم .
 

mahtabi

مدیر بازنشسته
ایده

ایده

با سلام:
به نظرم ابتدا باید تولیده محصوله شکست خورده در فروش رو کم کرد البته به صورت موقت تا بررسی و رفع مکله مذکور و اگر در خط تولیدش فردی بیکار شد اون رو به خط تولیده دیگری که میتونیم توانش رو بالا ببریم منتقل کنیم.
در ضمن در این حین باید واحده بازار یابی به تبلیغ بیشتر بپردازه و همچنین قیمت محصول رو پایین تر بیاریم.

یه سوال :
این محصول به صورته کامل توسطه کارخونه تولید میشه؟یا به پیمانکار میتونیم بدیمش؟
ایده های زیادی رو دارم اما نمیدونمم غلطن یا درست و دوست دارم بهم بگین.
راستی کاره خیلی خوبی کردین.تاپیکه خوبیه.
با تشکر
 

just in time

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باسلام
ايده و تاپيك خوبي بود امتياز حق شماست.
بااحترام
 

bardinova

مدیر بازنشسته
( من بعنوان طراح سئوال میخوام نقش (( اما و اگر و چرا و نمیشه ! )) رو بازی کنم تا بتونیم مشکل و همینطور ایده رو باز کنیم )

کاهش تولید محصول سریعترین واکنش در برابر بروز این مشکل هست . حتی ممکنه این قضیه منجر به عدم تولید بصورت موقت بشه . اما نمیشه بعنوان راه حل ازش استفاده کرد . این قضیه مشکل رو حل نمیکنه . شاید بتونه از ضرر بیشتر کارخونه جلوگیری کنه . اما فراموش نکنین ، تاپیک رو گذاشتیم (( نجات یک محصول )) و نه کارخونه . این فرض رو بذارین که حذف تولید این محصول میتونه باعث لطمهء بسیار بزرگ رقابتی بحساب بیاد و این خودش بزرگترین تبلیغ منفی بر علیه اون هست . اما در شروع ، قبل از شروع بررسی ها ، بهترین عکس العمل همین کاهش تولید ، در حدی که بازار خالی از محصول نشه ، هست .
تبلیغ خیلی خوب هست . اون هم مفید هست . اما باز برگردیم به شرایط مسئله . این محصول فروش خوب و قابل قبولی داشته . اما در حال حاضر به کاهش شدید فروش مواجه شده . پس این محصول ناشناخته نیست . تبلیغ میتونه بعنوان مسکن درد رو کم آروم کنه . اما نمیتونه راه حل اصلی باشه .
کاهش قیمت عموما مقدور نیست . شما یه قیمت تمام شده دارین که با هزاران هزار فاکتور مختلف بدست میاد . در دنیای کنونی شما دو کار رو باید همزمان انجام بدین . یعنی برای کم کردن قیمت محصول باید در درجه اول هزینه رو کاهش بدین . پس به خودی خود و بدون کاهش هزینه ، عملا نمیتونین از کاهش قیمت استفاده کنین . اون ضرر بیشتری رو بهمراه داره .
در مورد پیمانکار یا برون سپاری (این دو تا با هم فرق دارن . در مورد بعدا صحبت میکنیم) حالتهای ممکن رو شما بیان کنین که چه هدفی منظورتون هست . اگه میخواین بهش بعنوان یه راه حل نگاه کنین در موردش حرف بزنین که بررسیش کنیم .
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
خیلی ایده خوبی هست و امید وارم فعالیت بچه ها رو تو این تاپیک افزایش بده
ممنون آقای بردینوا از تاپیک خوبتون
---
اگه اجازه بدین من از دید مدیریت ناب به حل این مشکل می پردازم و راه خودم رو می گم و امید وارم دوستان هم با تجربه خودشون منو راهنمایی کنن
فرض رو بر این میذارم که مدیر عامل شرکت به من اطمینان کرده و به همه واحدها دستور همکاری لازم رو داده (البته در حالت معمول هم من قبل از شروع کارم این امتیاز رو به هر صورت که هست از مدیر ارشد می گیرم تا در روند کار مشکلی پیش نیاد)
اولین کاری که می کنم تشکیل یک گروه راهبردی متشکل از مدیر کارخانه -مدیرصنعتی-مسول کنترل کیفیت-مدیر بازرگانی مدیر مالی -و مدیر تولید است.
در اولین جلسه بحث رو کاملا برای افراد باز می کنم و بهتره مدیرعامل هم در این جلسه باشند تا ضمن ابلاغ دستور همکاری رسمیت گروه برای همگان مشخص بشه. در انتها از همه این دوستان می خوام که یا خودشون در جلسات بعدی شرکت کنن یا فرد پاسخگو و ارشد خودشون رو بفرستند تا در جلسه بعدی با شناختی که از صورت مسئله پیدا کردند پیشنهاداتشون رو بدند و برای جلسه حل مسئله بعدی آمادگی پیدا کنند.

تا قبل از جلسه بعد که یک روز کاری گذشته تو این فرصت با مدیر بازرگانی نشستی داشتم و از اون خواستم وضعیت بازار رو مورد تحلیل قرار بده و علل کاهش فروش رو بررسی کنه و خودم هم اطلاعاتی از بخش مدیریت کیفیت در مورد رضایت مشتریان و عیوب ماههای گذشته رو بدست آوردم.
در جلسه بعد اعضای گروه قبلی غیر از مدیر عامل رو به جلسه دعوت می کنم و پیرو بحث قبلی به صورت فرایند حل علل ریشه ای - استخوان ماهی علل کاهش فروش رو که از بازرگانی گرفته بودم به اضافه بخش مدیریت کیفیت رو تخته وایت بورد رسم می کنم و از همه میخوام اگر ایده ای دارند بگن تا اضافه کنیم.
روش بدست آوردن ایده های افراد رو از روش طوفان ذهنی بدست می اورم
هر چند مبنای اصلی مشکلات فروش اخیر همون نظرات بخش بازرگانی (فروش) هست که در تعامل بیشتری با مشتریان سازمان قرار داره. اما وجود باقی اعضاء حل مسئله به این دلیل است که اگر مشکلات ناشی از مسائل فنی یا نقص محصول باشه یا نارضایتی مشتریان- نیاز به این داره که مدیران تولید و کنترل کیفیت و مدیریت کیفیت پاسخگو باشند. و اگر اون کارخونه از استاندارد برخوردار باشه به راحتی می شه انواع مشکلات و سوابق کیفی رو بررسی کرد و اثر بخشی اقدامات رو بررسی کرد.
در پایان جلسه (اگر جلسه کافی نبود باید تکرار بشه) راهکارهای بدست اومده به افراد مرتبط داده می شه و تاریخی برای اثربخشی اونها (یک هفته) تعیین می شه.
البته همه این موارد در صورتی بود که مشکل تنها از عیوب ناشی شده باشه.
در غیر این صورت و اگر دلیل اصلی کم شدن فروش، به حاشیه کشیده شدن محصولات شرکت به دلیل ورود شرکتهای کوچک و قیمت شکنی از طرف اونها باشه راهکارهای دیگه ای رو باید در نظر گرفت.
یکی از این راهکارها تکنیکهای بازاریابی برای این مواقع هست(حمله از روبرو-حمله متقابل-ایستادگی و دادن ضرر-انجام تبلیغات بیشتر(جایزه های فروش)) که این موارد نیز با همکاری بخش بازرگانی شرکت و مدیر امور مالی د رجلسه ای دیگر باید بررسی شوند
در ضمن طی صحبت با مدیر مالی باید ریز هزینه های مرتبط با محصول پیدا بشه و (مدیرت ناب) و در صورت وجود اتلافات زیاد و بیهوده می بایست اقدامی جهت حذف این موارد تعریف بشه تا بتونیم قابلیت یکی از بزرگترین راهکارهای رقابتی که همون قیمت هست رو بررسی و جهت کاهش اون اقدام انجام بدیم.
البته چون این مورد زمان گیر هست می شه با طرح ریزی یک گانت اون رو به عنوان یک پروژه بهبود تلقی کنیم که در بلند مدت تولید رو به صرفه می کنه و از کنار گذاشتن اون محصول جلوگیری می کنه.
خوب تا اینجا نظرم این بوده
هنوز که ماه تموم نشده!;)
 
آخرین ویرایش:

bardinova

مدیر بازنشسته
سلام
اگه اجازه بدین من از دید مدیریت ناب به حل این مشکل می پردازم و راه خودم رو می گم و امید وارم دوستان هم با تجربه خودشون منو راهنمایی کنن
فرض رو بر این میذارم که مدیر عامل شرکت به من اطمینان کرده و به همه واحدها دستور همکاری لازم رو داده (البته در حالت معمول هم من قبل از شروع کارم این امتیاز رو به هر صورت که هست از مدیر ارشد می گیرم تا در روند کار مشکلی پیش نیاد)
اولین کاری که می کنم تشکیل یک گروه راهبردی متشکل از مدیر کارخانه -مدیرصنعتی-مسول کنترل کیفیت-مدیر بازرگانی مدیر مالی -و مدیر تولید است.
در اولین جلسه بحث رو کاملا برای افراد باز می کنم و بهتره مدیرعامل هم در این جلسه باشند تا ضمن ابلاغ دستور همکاری رسمیت گروه برای همگان مشخص بشه. در انتها از همه این دوستان می خوام که یا خودشون در جلسات بعدی شرکت کنن یا فرد پاسخگو و ارشد خودشون رو بفرستند تا در جلسه بعدی با شناختی که از صورت مسئله پیدا کردند پیشنهاداتشون رو بدند و برای جلسه حل مسئله بعدی آمادگی پیدا کنند.

تا قبل از جلسه بعد که یک روز کاری گذشته تو این فرصت با مدیر بازرگانی نشستی داشتم و از اون خواستم وضعیت بازار رو مورد تحلیل قرار بده و علل کاهش فروش رو بررسی کنه و خودم هم اطلاعاتی از بخش مدیریت کیفیت در مورد رضایت مشتریان و عیوب ماههای گذشته رو بدست آوردم.
در جلسه بعد اعضای گروه قبلی غیر از مدیر عامل رو به جلسه دعوت می کنم و پیرو بحث قبلی به صورت فرایند حل علل ریشه ای - استخوان ماهی علل کاهش فروش رو که از بازرگانی گرفته بودم به اضافه بخش مدیریت کیفیت رو تخته وایت بورد رسم می کنم و از همه میخوام اگر ایده ای دارند بگن تا اضافه کنیم.
روش بدست آوردن ایده های افراد رو از روش طوفان ذهنی بدست می اورم
هر چند مبنای اصلی مشکلات فروش اخیر همون نظرات بخش بازرگانی (فروش) هست که در تعامل بیشتری با مشتریان سازمان قرار داره. اما وجود باقی اعضاء حل مسئله به این دلیل است که اگر مشکلات ناشی از مسائل فنی یا نقص محصول باشه یا نارضایتی مشتریان- نیاز به این داره که مدیران تولید و کنترل کیفیت و مدیریت کیفیت پاسخگو باشند. و اگر اون کارخونه از استاندارد برخوردار باشه به راحتی می شه انواع مشکلات و سوابق کیفی رو بررسی کرد و اثر بخشی اقدامات رو بررسی کرد.
در پایان جلسه (اگر جلسه کافی نبود باید تکرار بشه) راهکارهای بدست اومده به افراد مرتبط داده می شه و تاریخی برای اثربخشی اونها (یک هفته) تعیین می شه.
البته همه این موارد در صورتی بود که مشکل تنها از عیوب ناشی شده باشه.
در غیر این صورت و اگر دلیل اصلی کم شدن فروش، به حاشیه کشیده شدن محصولات شرکت به دلیل ورود شرکتهای کوچک و قیمت شکنی از طرف اونها باشه راهکارهای دیگه ای رو باید در نظر گرفت.
یکی از این راهکارها تکنیکهای بازاریابی برای این مواقع هست(حمله از روبرو-حمله متقابل-ایستادگی و دادن ضرر-انجام تبلیغات بیشتر(جایزه های فروش)) که این موارد نیز با همکاری بخش بازرگانی شرکت و مدیر امور مالی د رجلسه ای دیگر باید بررسی شوند
در ضمن طی صحبت با مدیر مالی باید ریز هزینه های مرتبط با محصول پیدا بشه و (مدیرت ناب) و در صورت وجود اتلافات زیاد و بیهوده می بایست اقدامی جهت حذف این موارد تعریف بشه تا بتونیم قابلیت یکی از بزرگترین راهکارهای رقابتی که همون قیمت هست رو بررسی و جهت کاهش اون اقدام انجام بدیم.
البته چون این مورد زمان گیر هست می شه با طرح ریزی یک گانت اون رو به عنوان یک پروژه بهبود تلقی کنیم که در بلند مدت تولید رو به صرفه می کنه و از کنار گذاشتن اون محصول جلوگیری می کنه.
خوب تا اینجا نظرم این بوده
هنوز که ماه تموم نشده!;)


دوست عزیز ، Leanthinker ، عالی بود !! . اما یه نکته رو فراموش نکن . همیشه قبل از شروع این جلسات باید یه تحلیل رو به شخصه و بدون حضور مدیران ارشد (البته با استفاده از اطلاعات اونها) انجام بدی . منظورم رو بذار شفاف تر بگم . یعنی قبل از اینکه بخوای از Lean Managing (مدیریت ناب) استفاده کنی باید اساس کارت رو بر مبنای Scientific Approach قرار بدی و گام به گام با اون جلو بری . اولین بخش در Scientific Approach طرح سئوال و شناسایی مسئله و ایجاد طرح هست . منظور چیه ؟ منظور اینه که باید ضرر ده بودن این محصول اول تعریف بشه !! . ضرر دادن محصول یعنی چی ؟؟ . یه موقع هایی هست (من این تجربه رو خودم داشتم تو کارخونه) که شما تغییر محسوسی توی فروش نداشتین ، تنها جا به جایی بازار و در بعضی مواقع تغییر شرایط و هزینه های تهیه مواد اولیه باعث شده که این تصور اشتباه بوجود بیاد که شما دچار ضرر شدین . این خیلی مهم هست که تعامل سازمانی رو در ابتدا بررسی کنین ، اینکه آیا سیستم فاجعه بر انگیز جزیره ای در سازمان حاکم هست یا همه میتونن با استفاده از سیستم جامع اطلاعاتی با بقیه سازمان در تعامل باشن . مرحله بعنی در Scientific Approach ، گردآوری اطلاعات هست . اینجا میرسیم به تمام این راه مواردی که شما ارائه کردین .
در انتهای صحبتهاتون هم در خصوص اتلافات زیاد و بیهوده صحبت کردین . اون برمیگرده به دو موضوع فوق العاده مهم در سازمانها ، یعنی COQ و Cost-Benefit Analysis . تحلیلهای فوق العاده این دو روش به شما کمک میکنه که همیشه سطح کیفیت و هزینه رو در تعادل قرار بدین .

چند نکته از صحبت هاتون حسابی جای بحث داره : Brainstorming ، پذیرفتن ضرر ، شکل تبلیغات (جایزه) ، قیمت شکنی رقبا . در مورد اینها باید مفصل صحبت بشه .
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون از تحلیلت bardinova ی عزیز
فکر می کنم این به اشتراک گذاشت اطلاعات و بحث پیرامون اونها خیلی مفید باشه و خوشحال می شم کم کم دوستان جدید هم وارد بحث بشن و با سوالات و جوابهاشون به فهم بهتر مسئله و حل اون کمک کنند.
در مورد Scientific Approach هم کاملا درست می گین. باید در ابتدا فرض رو بر این بگذاریم که ابتدا مسئله رو برای خودمون کاملا باز کنیم.
در اینجا چون با یه مسئله واقعی روبرو نیستیم و قرار بر این شد که شما به سوالهایی از قبیل (( اما و اگر و چرا و نمیشه ! )) پاسخ بدید باید این قضیه رو روشن کنید که آیا شرکتهای رقیب باعث این مسئله شدند یا قیمت بالای محصول ما رو به حاشیه کشونده تا در موارد بعدی راه حل قضیه مشخص بشه که همونطور که گفتم هر کدوم روش متفاوتی رو در حل مسئله طلب می کنه.

در ضمن مورد دیگه ای که باید اشاره کنم در اکثر شرکتها متاسفانه به نظر من عدم تعامل بخش بازرگانی با کارخانه هست که مشکل ایجاد می کنه و دلیل اون رو عرض می کنم:
وقتی ما یک محصول رو تولید می کنیم مطمئنا به خاطر تقاضایی بوده که در جامعه برای اون محصول وجود داشته و مدیران ارشد به این باور رسیده اند که می توانند برای پاسخ به این نیاز وارد او بازار بشن و با قدرت رقابتی که دارند از مزایای اون بهره مند بشن.و وقتی کارخانه شروع به تولید اون محصول کرد اگر به صورت علمی و موشکافانه به قضیه نگاه کنیم در ابتدا باید مشخصات و صفات محصول رو کاملا تجزیه و تحلیل کنیم و از طرفی ارزش رو برای اون محصول تعریف کنیم
ارزش از دید مدیریت ناب اون چیزی هست که مشتری حاضر است به خاطر آن به ما پول بدهد و این ارزش فقط از دید مشتری مفهوم دارد و کس دیگری حق تغییر این ارزش را ندارد. وقتی ارزش واقعی معلوم شد باید در تمام کارخانه به دنبال تمام فعالیتهایی باشیم که روی محصول اعمال می شه اما هیچ ارزشی به اون اضافه نمی کنه.
فرض مثلا جابجایی های بیهوده مواد-انبار محصول نهایی-دوباره کاریها-انتظار در خط WIP work in process یا محصول میانی و اقسام اتلافات دیگه که با اینکه هزینه های سرباری رو به قیمت تمام شده محصول تحمیل می کنه اما مشتری حاضر به پرداخت پول بابت اونها نیست و ما باید از دو راه گرانتر فروختن یا کم کردن حاشیه سود سازمان با این موارد روبرو بشیم
حالا نقش بازرگانی این هست که در تعامل کامل با بخش تولید قرار بگیره و نگذاره چیزی کمتر یا بیشتر از اون چیزی که مشتری نیاز داره تولید بشه. (پردازش بیش از نیاز یک محصول هم نوعی اتلاف هست) اما معمولا بخش بازرگانی به این موضوع که مشتریان واقعا چه تقاضایی دارند رو نادیده می گیره و تنها به تبلیغ آنچه که هست برای مشتری می پردازه که البته تا حدودی مدیریت ارشد باید اختیارات بازرگانی رو در این بخش بیشتر کنه در ضمن این بازرگانی هست که نباید اجازه بده کالایی بدون درخواست بازار تولید بشه یعنی باید تولید به اندازه رو در دستور کار سازمان قرار بده و به دنبال بازارهای جدید بگرده. از طرفی مسولیت برخورد با رقبا هم با بازرگانی هست که از اصول مدیریت بازاریابی تا چه حد بهرهمند می شه. فرضا من در یک کارخانه برش شیشه پیشرفته ( تولید برای سازندگان دکوراسیون داخلی)دیدم به علت نا آگاهی، بارگانی شرکت روی بیلبورد اتوبان به تبلیغ پرداخته بود حال اینکه مخاطبان این شرکت مردم عادی نبودند و با تبلیغ بروشور و فرستادن به تولید کنندگان دست دوم موفقیت بیشتری پیدا می کرد. پس بازرگانی یکی از مسولین درجه یک در حل این مشکل هست.
خوب مسلما کارخانه کوچکتری که سربار بخش اداری و پرسنلی کمتری پرداخت می کنه با اینکه نمیتونه جواب اکثریت بازار رو بده اما به زودی جای خودش رو باز می کنه چون قیمت بالاترین تبلیغ هست و اکثرا بیشتر به قیمت نگاه می کنند تا به کیفیت(مثل مدیر شرکت خودمون!)
نکته دیگری که اشاره کردید بحث Cost-Benefit Analysis بود که در ایزو هم خیلی به اون تاکید شده اما یکی از پیچیده ترین موارد بهبودی هست که من تا بحال با اون (نظر شخصی) در ایزو تی اس سر و کار داشتم و درک بالا از وضعیت موجود و خلاقیت بالایی برای کاهش هزینه ها می خواد و باید از امور مالی و هزینه های مختلف به خوبی مطلع بود. و با کنترل آماری فرآیند کاملا اون رو زیر نظر داشت که من فکر می کنم با اینکه در انتها بالابردن کیفیت با کاهش دوباره کاریها و ضایعات هزینه رو پائین خواهد آورد اما در مهلت 1 ماهه خیلی به دشواری میشه از این طریق کاری انجام داد و معمولا اثر بخشی اون (حداقل در شرکتی که بودم) سه ماهه یا 6 ماهه تعریف میشه اما یک روش بلند مدت و خوب دیگه در امر کاهش هزینه هاست و منم با اون موافقم

در انتها باید بگم در شرکتی که طبقه بندی اطلاعات به غلط در اون انجام شده مشکلات خیلی بیشتر از حالتی هست که من تصور کردم کما اینکه به نظر من یکی دیگه از بزرگترین معضلات ما در کارخانه ها همین مفهوم جریان اطلاعات هست که فکر می کنم به تنهایی یک تاپیک می طلبه
منتظر نظرات دوستان هستم
با تشکر مجدد از دوست عزیز Bardinova
 
آخرین ویرایش:

bardinova

مدیر بازنشسته
----یک----
در مورد Scientific Approach هم کاملا درست می گین. باید در ابتدا فرض رو بر این بگذاریم که ابتدا مسئله رو برای خودمون کاملا باز کنیم.
در اینجا چون با یه مسئله واقعی روبرو نیستیم و قرار بر این شد که شما به سوالهایی از قبیل (( اما و اگر و چرا و نمیشه ! )) پاسخ بدید باید این قضیه رو روشن کنید که آیا شرکتهای رقیب باعث این مسئله شدند یا قیمت بالای محصول ما رو به حاشیه کشونده تا در موارد بعدی راه حل قضیه مشخص بشه که همونطور که گفتم هر کدوم روش متفاوتی رو در حل مسئله طلب می کنه.

----دو----
در مهلت 1 ماهه خیلی به دشواری میشه از این طریق کاری انجام داد و معمولا اثر بخشی اون (حداقل در شرکتی که بودم) سه ماهه یا 6 ماهه تعریف میشه اما یک روش بلند مدت و خوب دیگه در امر کاهش هزینه هاست و منم با اون موافقم Bardinova


در مورد بخش یک که بالا مشخص کردم ، منظور من اون نبود !!! . منظور من اینه که شما با راه حلهایی که میدین قرار هست من بگم (( نه بابا !! اینکه جواب نمیده !! )) چهار دلیل منطقی یا حتی غیر منطقی هم بیارم ، که هم شما مجبور بشین بحث رو بیشتر باز کنین ، هم اینکه نظرهای دیگه هم شکل بگیره و تنها یک خط دنبال نشه . پس من قرار نیست علت رو بگم ! قرار هست علت رو شما پیدا کنین .
در مورد بخش دو که بالا مشخص کردم ، من در جواب اون صحبتی که شما کردین گفتم این دو تا روش ، یعنی COQ و Cost- Benefit Analysis جواب میده . این دو روش فقط برای بهبود وضعیت موجود هست و مطمئن باشین که با استفاده از این دوتا یه کارخونه ورشکست شده رو نمیشه نجات داد !! . یعنی میخوام بگم اون مطلبی که شما عرض کردین (که باید هزینه های مازاد رو کاهش بده) برای بهبود بکار برده میشه و نمیتونه محصول رو از شکست خارج کنه . تحلیلهای بلند مدت و آنالیز واریانس دقیق میطلبه که مسلما در یک ماه جواب نمیده .

یه مطلب دیگه هم بگم تا یادم نرفته . معمولا مسئولیت تبلیغات بعهده بخش روابط عمومی هست و نه بازرگانی . بقیه صحبتهای شما را در خصوص معاونت بازرگانی قبول دارم . بحث تبلیغات حتما تاپیک جدایی میخواد که بعدا بهش میپردازیم.

فکر کنم بهتر هست این قضیه بحث دو نفرهء من و جناب Leanthinker نشه .
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
منهم موافقم
منتظر نظر دوستان هستم
 
آخرین ویرایش:

mahtabi

مدیر بازنشسته
منم موافقم که کاهشه تولید راه حل نیست اما فرصته مناسبی برای بررسیه مشکله.و در ضمن من با این فرض شروع به گفتن کردم که یه تیم تشکیل دادیم با شرایطی که عنوان شده.
اما یک کم مرتب تر مینویسم:
به نظره من ابتدا باید تمام احتمال هایی که باعثه کمیه فروشه محصول شده رو بررسی کنیم و بعد از گیر آوردنه علت به حلش بپردازیم.موارده احتمال:
1. تبلیغه نامناسب(یعنی در ابتدا برای محصول تبلیغه خوبی شده اما با گذشته زمان و مشاهده ی فروشه خوب به صورته ناشیانه ای از تبلیغ کاسته شده است)
2.وارد شدنه محصوله مشابه به بازار؟(ممکنه این محصول به نسبت دارای تبلیغه مناسبتر یا کیفیت و قیمت بهتری باشه)
3.سهل انگاریه پیمانکار و توجه نکردنه مناسبه واحده کیفیت(اگه محصوله نیمه ساخته ای رو از پیمانکار دریافت میکنیم.ممکنه پیمانکار در ابتدا برای جلبه اعتماده واحد به تولیده با کیفیته محصول بپردازه اما به ندرت با دیدنه فروشه خوبه محصول اقدام به سهل انگاری کنه)
4. نداستنه انتظاراته مشتریان و اعمال نکردنه آنها
5....
خوب حالا راه حلهای پیشنهادی تا بدینجا:
1. تبلیغ رو که گفتم .
2.نظر سنجی از مشتریان تا با استفاده از اون بتونیم کیفیت محصول رو مطابق با سلایقه اونها بالا ببریم.و البته در پی بهبود مستمر باشیم
3.اگه محصول فصلیه باید به اقتضای فصل قیمت رو پایین آورد.
4.میتونیم گارانتی برای محصول بذاریم واسه جلبه اعتماده بیشتر..........
5.ضمنا برایه کاهشه هزینه هم با وجوده سختیه کار اما میشه یه کارایی کرد و سعی در پایین آوردنه اون کرد.که اگه خواستین میگم

میدونم زیاد جامع نیست اما من هر روز به این سوال فکر میکنم تا اخرش به یه نتیجه ی معقولی برسم.
 
آخرین ویرایش:

bardinova

مدیر بازنشسته
جناب Mahtabi ، ممنون از پاسختون . اما اجازه بدین ، ما الان در فاز Planning هستیم . میخوایم اول ببینیم که برنامه رو چطوری ببریم جلو . این قسمت که تموم شد میریم تو بخش Data Gathering . اونجا میرسیم به تمام مواردی که شما فرمودین . بعد از اون یه کارایی میکنیم که بوقتش در موردش صحبت میکنیم . اونوقت با Brainstorming برای مواردی که پیدا و (( تائید )) شده راه حل ارائه میدیم . دوباره با تحلیل راه حلهایی که در موردش صحبت خواهیم کرد چند گزینه رو انتخاب میکنیم . پس پیشنهاد من اینه که فعلا توی فاز اول بمونیم و بوقتش و با توافق دوستان وارد فاز بعدی ، یعنی گردآوری اطلاعات بشیم .
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان دیگه هم بیاین دیگه
حداقل اونها که تو این هفته فعال بودید
yanic-مجید-just-in-time-فردریک تیلور-f-ind-mostafa_c&ie-... کجائین؟
 

mahyar_admira

عضو جدید
یکی از دلایل این مشکلات وجود رقیب تازه وارده .فکر کنم با تبلیغ بیشتر و پایین اوردن قیمت محصول بشه کاریکردولی رقیب هم ممکن همه این کارهاانجام بده.
 

bardinova

مدیر بازنشسته
دوستان عزیز ، برای اینکه یه تاپیک پویا و مفید داشته باشیم لطف کنین بحث رو از اول دنبال کنین تا پراکنده گویی پیش نیاد . ممنون از همه .
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
bardinova جان یکم بچه ها رو راهنمایی کن که بدونن چطور باید بحث کنن
فرضا من نمیدونم بحث خودم رو ادامه بدم یا به بحث دوستان دیگه هم جواب بدم؟
به نظرم هر کس فکر کنه الان در کارخانه مدیر عامل اون رو مسوول گذاشته که اون محصول شکست نخوره
و کامل بگه چی کار کنه بعد رو تک تک موضوعات با هم بحث کنیم
البته بازم فکر کنم یکم هرج و مرج بشه.
خوب شما نظرت چیه؟
 

mahtabi

مدیر بازنشسته
bardinova جان یکم بچه ها رو راهنمایی کن که بدونن چطور باید بحث کنن
فرضا من نمیدونم بحث خودم رو ادامه بدم یا به بحث دوستان دیگه هم جواب بدم؟
به نظرم هر کس فکر کنه الان در کارخانه مدیر عامل اون رو مسوول گذاشته که اون محصول شکست نخوره
و کامل بگه چی کار کنه بعد رو تک تک موضوعات با هم بحث کنیم
البته بازم فکر کنم یکم هرج و مرج بشه.
خوب شما نظرت چیه؟

منم نمیدونم چرا هر چی میگم جنابه bardinovaمیزنن تو ذوقه آدم.شایدم منظوری نباشه اما اینجور به نظر میاد.
خوب شما بگین ما الان چی بگیم به عنوانه مثال ، تا ما هم به پیروی از حرفتون همونو بگیم.
من موضوعه تاپیک رو خیلی دوست دارم و می خوام فعال باشم . لطفا خط بدین.منظورتون رو از برنامه بگین! یعنی چی که برنامه رو ببریم جلو؟
با تشکر
 

bardinova

مدیر بازنشسته
دوست من ، Mahtabi ، من مگه مرض دارم بزنم تو ذوق کسی آخه !!! . من هم مثل شما میخوام بحث به سرانجام برسه و به هممون چیز یاد بده !! . حالا من نه ، یکی دیگه ! . یکی باید بحث رو مسیر بده دیگه ! . بذارین من در این خصوص کمی بیشتر حرف بزنم . که اونایی که ماهایی که تو بحث هستیم درست و حساب شده بریم جلو :

فاز اول ) طرح مسئله : بررسی اینکه چی میشه که میگیم محصول شکست خورده ! . اصلا آیا محصول شکست خورده یا مسئولین کارخانه به اشتباه این رو با چیز دیگه (مثلا چه چیزی؟) عوضی گرفتن !! . حالا که فهمیدیم قضیه چیه ، میایم میگیم که چیکار میخوایم بکنیم ! . چه طوری تیم لازم رو تشکیل بدیم . این تیم شامل چه افراد با چه اولا : Role ، دوما : Responsibility ، سوما : Knowledge باید باشه . و اینکه مسیر حرکت ما برای رسیدن به هدف چه چیز دیگه (به جز اینی که من دارم پیشنهاد میدم) باشه . کارها چطور تقسیم شه ، زمانبندی چطور باشه و هر چیز دیگه ای که به ذهنتون میرسه .

فاز دوم) گردآوری اطلاعات : این همونی هست که دوست عزیزمون ، Mahtabi ، در موردش صحبت کردن . چه اطلاعاتی باید چطور و از کجا جمع آوری بشه . چه دلایلی ممکنه این بلا رو سر محصول آورده باشه . هر چیزی ممکنه . هر اتفاقی . هر فردی ، هر جریانی .

فاز سوم) تحلیل اطلاعات : اینجا میشینیم مواردی که تو فاز دو بدست آوردیم رو طبقه بندی میکنیم . رای گیری میکنیم . امتیاز میدیم . بر سر اونها بحث و کتک کاری میکنیم !!! تا به چند علت اصلی و مهم برسیم .

فاز چهارم) ارائه راه حل : اینجا میریم سراغ Brainstorming . همه هرپیشنهادی که به ذهنشون میرسه رو ارائه میدن . هر چیزی ! حتی خنده دار ! حتی مسخره ! تمام این راه حلها جمع آوری میشه و به فاز بعدی میره .

فاز پنجم) انتخاب راه حل : راه حلهای اصلی که بر سر اونها توافق شده رو جمع میکنیم . توی یه جدول لیست میکنیم ، اونوقت اثر هر راه حل رو روی اون عوامل که شناسایی کردیم بررسی میکنیم . ممکنه حتی یه راه حل یکی از عوامل رو کاملا بهبود بده ، اما بجاش برای یه عامل دیگه فاجعه بوجود بیاره !! . خروجی این قسمت یک یا چند راه حل بهینه هست .

اگه بتونیم این مسیر رو درست بریم جلو ، مشکل ما حل میشه ! . پیشنهاد من اینه ، از همون فاز اول شروع میکنیم ، زمان تعیین نمیکنیم . تا جایی که جا داشته باشه بحث میکنیم . وقتی دیدیم به اندازه کافی صحبت کردیم میریم توی فاز بعدی . در این بین ممکنه لازم بشه در مورد خیلی چیزهای دیگه صحبت بشه . مثلا روشهای آنالیز تعریف و توضیح داده بشه . روشهای مدیریت تعریف بشن یا هر knowledge دیگه که لازم باشه . فاز به فاز با هم میریم جلو . هر کسی که مطلبی خارج از این چهارچوب گفت ، از حرفهاش حتما استفاده میکنیم . اما توی بحث داخل نمیکنیم . Leanthinker عزیز ، فکر کن توی یه اتاق جلسه هستیم . شما هم حرف خودت رو بزن ، هم جواب بقیه رو بده .

دوستان من ، Leanthinker و Mahtabi ، من از صحبتهای هردوتون استفاده میکنم و از بحث کردن باهاتون لذت میبرم . امیدوارم سوء تفاهم ایجاد شده برطرف بشه . من هیچ کاره هستم این وسط بخدا !! .
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم موافقم که کاهشه تولید راه حل نیست اما فرصته مناسبی برای بررسیه مشکله.و در ضمن من با این فرض شروع به گفتن کردم که یه تیم تشکیل دادیم با شرایطی که عنوان شده.
اما یک کم مرتب تر مینویسم:
به نظره من ابتدا باید تمام احتمال هایی که باعثه کمیه فروشه محصول شده رو بررسی کنیم و بعد از گیر آوردنه علت به حلش بپردازیم.موارده احتمال:
1. تبلیغه نامناسب(یعنی در ابتدا برای محصول تبلیغه خوبی شده اما با گذشته زمان و مشاهده ی فروشه خوب به صورته ناشیانه ای از تبلیغ کاسته شده است)
2.وارد شدنه محصوله مشابه به بازار؟(ممکنه این محصول به نسبت دارای تبلیغه مناسبتر یا کیفیت و قیمت بهتری باشه)
3.سهل انگاریه پیمانکار و توجه نکردنه مناسبه واحده کیفیت(اگه محصوله نیمه ساخته ای رو از پیمانکار دریافت میکنیم.ممکنه پیمانکار در ابتدا برای جلبه اعتماده واحد به تولیده با کیفیته محصول بپردازه اما به ندرت با دیدنه فروشه خوبه محصول اقدام به سهل انگاری کنه)
4. نداستنه انتظاراته مشتریان و اعمال نکردنه آنها
5....
خوب حالا راه حلهای پیشنهادی تا بدینجا:
1. تبلیغ رو که گفتم .
2.نظر سنجی از مشتریان تا با استفاده از اون بتونیم کیفیت محصول رو مطابق با سلایقه اونها بالا ببریم.و البته در پی بهبود مستمر باشیم
3.اگه محصول فصلیه باید به اقتضای فصل قیمت رو پایین آورد.
4.میتونیم گارانتی برای محصول بذاریم واسه جلبه اعتماده بیشتر..........
5.ضمنا برایه کاهشه هزینه هم با وجوده سختیه کار اما میشه یه کارایی کرد و سعی در پایین آوردنه اون کرد.که اگه خواستین میگم

میدونم زیاد جامع نیست اما من هر روز به این سوال فکر میکنم تا اخرش به یه نتیجه ی معقولی برسم.

مهتابي عزيز
نكته اي كه بهش اشاره نكردي (يا شايد من متوجه نشدم) اينه كه در بازار مصرف مسئله ي مد و به روز بودن كالا خيلي مهمه.
اگر اون كالاي توليدي كه زماني از فروش خوبي برخوردار بوده حالا از رونق بيفته يكي از دلايل كاهش تقاضا براي اون ميتونه كهنه بودن مدلش باشه .
موافقم كه مشتري ها(كه معمولا غير حرفه اي هستند بيشتر )به قيمت اهميت ميدن تا كيفيت ولي با تبلي غاتي كه سازمانهاي مختلف انجام ميدن (مثلا در باره ي وسايل گرماده تبليغاتي كه در ضمينه ي ميزان بهره وري و برچسب انرژي انجام ميشه)امروز خريدار رو به سمت كيفيت گرايي سوق ميده.
عواملي كه اسم بردي قطعا لازمه اما به نظر من اگر راه داشته باشه انجام يه تغيير وچيك در شكل يا مشخصات ظاهري محصول در كنار بليغات ونظر سنجي از مشتريان (كه اتفاقا الان خيلي باب شده)و ... ميتونه موثر باشه .
بخشيد كه من مثل شما نمي تونم مصطلح و مهندسي بحث كنم .
 

کلروفیل

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.:)
خوب اینجا بحث خیلی تخصصیه و مهندسین صنایع در حال بررسی تفکرات ناب و به کار بستن مدیریتی ناب و در گیر توفان ذهنی و.......بد نیست این وسط از من مشتری و مصرف کننده هم کسی راجع به محصولی که خریدم و مورد مصرف قرار دادم یه نظر سنجی کنه شاید تو همین گفتار صادقانه!پرهیز از بزرگ نمایی.......به نتیجه ای رسید!:w12:

متاسفانه بحثها ی فنی دوستان رو نتونستم مطالعه کنم ولی سوال اونقدر جذاب بود که دوست داشتم بعنوان مصرف کننده با تولید کننده محصول ارتباط برقرار کنم.:w26:

محصولی داریم که در ابتدای تولید فروش بالایی داشته و در گذر زمان با افت فروش روبرو شده. من یه محصول غذایی رو در نظر میگیرم .محصولی که تا بحال تولید داخلی نداشته و واسه اولین بار حتی به ایران اومده .(به عنوان مثال: پفکهایی که با پودر ماهی درست میشه رو در نظر بگیرید.) مصرف کننده ابتدای کار با حجم زیادی از تبلیغات روبرو میشه و بمبارانی از فواید و نتایج استفاده ازمحصول ...مشتاق میشه برای خرید .:w40:در سطح وسیعی مورد توجه قرار میگیره و حجم زیادی از محصول به فروش میره ...اما اگه تولید کننده با ذایقه ایرانی آشنا نباشه (در صورت حضور مهندسین خارجی و فرمولاسیونهای اعمالی در خارج از کشور)بعد از مدتی با کاهش فروش روبرو میشه.یعنی هر کس یه بار بخره دیگه واسه دومین بار نمیخره .اینجا مشکل عدم آشنایی با ذائقه مصرف کننده است.که میشه بعد از کشف این مهم و تغییراتی در تولید دوباره به سطح فروش قبلی رسید.

اما در مواردی یه سری تولیدات برای قشر محدودی از جامعه ساخته میشه.مثلاً یه قطعه از یه خودروی بخصوص که تعداد محدودتری نسبت به انواع دیگه خودرو در کشور داره .خوب به مراتب مصرف کننده کمتری وجود داره برای استفاده.(که البته احتمالاً اینجا بحث صادرات پیش میاد و رقابت کیفی بین نمونه های خارجیو محصول تولیدی ما )در بازار داخلی در ابتدای تولید فروش خوب بوده و همه هم از این محصول راضی ولی بعد یه مدت دیگه احتیاجی به خرید نیست چون تا چند سال این قطعه خوب کار میکنه .اینجا افت محصول دلیل بر اشباع بازاره و ما باید جای دیگه دنبال مشتری باشیم.(که البته احتمالاً اینجا بحث صادرات پیش میاد و رقابت کیفی بین نمونه های خارجیو محصول تولیدی ما ):w28:

از نظر من مشتری علاوه بر راهکار های کارشناسی که دوستان ارائه میدن بهتره واسه همچین مواردی پرسشنامه ها یی حین خرید محصول به خریدار بدن تا بعد از مصرف پر کنه و به نمایندگی تحویل بده (واسه اینکه حتماً این کار رو انجام بده هم باید البته سر کیسه رو شل کنه و یه جایزه واسش در نظر بگیره،مثل همین شرکت در قرعه کشی!)با توجه به این جوابها و انتظاراتی که مشتری از محصول خریداری شده داشته میشه سطح کیفی و فنی رو بالا بردو........:w10:

خیلی زیاد گفتم نه؟جو گرفته!!!:w01:

موفق باشید.:gol:
 
آخرین ویرایش:

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.
خوب اینجا بحث خیلی تخصصیه و مهندسین صنایع در حال بررسی تفکرات ناب و به کار بستن مدیریتی ناب و در گیر توفان ذهنی و.......بد نیست این وسط از من مشتری و مصرف کننده هم کسی راجع به محصولی که خریدم و مورد مصرف قرار دادم یه نظر سنجی کنه شاید تو همین گفتار صادقانه!پرهیز از بزرگ نمایی.......به نتیجه ای رسید!

خوشبختانه بحثها ی فنی دوستان رو نتونستم مطالعه کنم ولی سوال اونقدر جذاب بود که دوست داشتم بعنوان مصرف کننده با تولید کننده محصول ارتباط برقرار کنم.:w26:

محصولی داریم که در ابتدای تولید فروش بالایی داشته و در گذر زمان با افت فروش روبرو شده. من یه محصول غذایی رو در نظر میگیرم .محصولی که تا بحال تولید داخلی نداشته و واسه اولین بار حتی به ایران اومده .(به عنوان مثال: پفکهایی که با پودر ماهی درست میشه رو در نظر بگیرید.) مصرف کننده ابتدای کار با حجم زیادی از تبلیغات روبرو میشه و بمبارانی از فواید و نتایج استفاده ازمحصول ...مشتاق میشه برای خرید .:w40:در سطح وسیعی مورد توجه قرار میگیره و حجم زیادی از محصول به فروش میره ...اما اگه تولید کننده با ذایقه ایرانی آشنا نباشه (در صورت حضور مهندسین خارجی و فرمولاسیونهای اعمالی در خارج از کشور)بعد از مدتی با کاهش فروش روبرو میشه.یعنی هر کس یه بار بخره دیگه واسه دومین بار نمیخره .اینجا مشکل عدم آشنایی با ذائقه مصرف کننده است.که میشه بعد از کشف این مهم و تغییراتی در تولید دوباره به سطح فروش قبلی رسید.

اما در مواردی یه سری تولیدات برای قشر محدودی از جامعه ساخته میشه.مثلاً یه قطعه از یه خودروی بخصوص که تعداد محدودتری نسبت به انواع دیگه خودرو در کشور داره .خوب به مراتب مصرف کننده کمتری وجود داره برای استفاده.(که البته احتمالاً اینجا بحث صادرات پیش میاد و رقابت کیفی بین نمونه های خارجیو محصول تولیدی ما )در بازار داخلی در ابتدای تولید فروش خوب بوده و همه هم از این محصول راضی ولی بعد یه مدت دیگه احتیاجی به خرید نیست چون تا چند سال این قطعه خوب کار میکنه .اینجا افت محصول دلیل بر اشباع بازاره و ما باید جای دیگه دنبال مشتری باشیم.(که البته احتمالاً اینجا بحث صادرات پیش میاد و رقابت کیفی بین نمونه های خارجیو محصول تولیدی ما )

از نظر من مشتری علاوه بر راهکار های کارشناسی که دوستان ارائه میدن بهتره واسه همچین مواردی پرسشنامه ها یی حین خرید محصول به خریدار بدن تا بعد از مصرف پر کنه و به نمایندگی تحویل بده (واسه اینکه حتماً این کار رو انجام بده هم باید البته سر کیسه رو شل کنه و یه جایزه واسش در نظر بگیره،مثل همین شرکت در غرعه کشی!)با توجه به این جوابها و انتظاراتی که مشتری از محصول خریداری شده داشته میشه سطح کیفی و فنی رو بالا بردو........

خیلی زیاد گفتم نه؟جو گرفته!!!

موفق باشید.:gol:
سلام گلرخ خانوم
بحثتون به نظر من خیلی جالب بود
خوب همیشه نباید از فرمولهای کتابی قضیه رو حل کرد و به نظرم نظر شما هم از دید یه مشتری ایده های خوبی رو در بر داشت.(پرسشنامه از مشتری)
موفق باشی عزیز
 

bardinova

مدیر بازنشسته
سلام.:)

محصولی داریم که در ابتدای تولید فروش بالایی داشته و در گذر زمان با افت فروش روبرو شده. من یه محصول غذایی رو در نظر میگیرم .محصولی که تا بحال تولید داخلی نداشته و واسه اولین بار حتی به ایران اومده .(به عنوان مثال: پفکهایی که با پودر ماهی درست میشه رو در نظر بگیرید.) مصرف کننده ابتدای کار با حجم زیادی از تبلیغات روبرو میشه و بمبارانی از فواید و نتایج استفاده ازمحصول ...مشتاق میشه برای خرید .:w40:در سطح وسیعی مورد توجه قرار میگیره و حجم زیادی از محصول به فروش میره ...اما اگه تولید کننده با ذایقه ایرانی آشنا نباشه (در صورت حضور مهندسین خارجی و فرمولاسیونهای اعمالی در خارج از کشور)بعد از مدتی با کاهش فروش روبرو میشه.یعنی هر کس یه بار بخره دیگه واسه دومین بار نمیخره .اینجا مشکل عدم آشنایی با ذائقه مصرف کننده است.که میشه بعد از کشف این مهم و تغییراتی در تولید دوباره به سطح فروش قبلی رسید.

این قضیه به خودی خود بر میگرده به امکان سنجی اولیه برای تولید یک محصول جدید و چندان مرتبط با محصول تولید شده نمیشه . منظورم اینه که این مشکل به قدری شفاف و بزرگ و واضح هست که خیلی زود خودش رو نشون میده . ما فرض رو بر این گذاشتیم که داریم در مورد یک محصولی که فروش قابل قبولی داشته صحبت میکنیم . تب ابتدایی ورود یک محصول جدید به سرعت فروکش میکنه و حتی به یک ماه هم نمیرسه . تحلیل شما بسیار مهم و اساسی هست . مهم بودن این قضیه به حد و اندازه ای هست که باید قبل از تولید این محصول بوضوع روی بازار اون تحقیق و امکان سنجی بشه و بعد اقدام به سرمایه گذاری و تولید محصول نمود . با نظرتون هم موافق هستیم . بررسی این مورد با تغییر در طراحی محصول و مطالعه بازار امکان پذیر هست . البته عموما این راه حل هم جواب نمیده و محصول محکوم به شکست میشه . چون این قضیه یک مقوله جدا هست (مبحث امکان سنجی و طرح توجیهی قبل از تولید محصول) برای همین با نظر دوستان مطمئنا بعنوان یه تاپیک مستقل به بررسی اون میپردازیم .


اما در مواردی یه سری تولیدات برای قشر محدودی از جامعه ساخته میشه.مثلاً یه قطعه از یه خودروی بخصوص که تعداد محدودتری نسبت به انواع دیگه خودرو در کشور داره .خوب به مراتب مصرف کننده کمتری وجود داره برای استفاده.(که البته احتمالاً اینجا بحث صادرات پیش میاد و رقابت کیفی بین نمونه های خارجیو محصول تولیدی ما )در بازار داخلی در ابتدای تولید فروش خوب بوده و همه هم از این محصول راضی ولی بعد یه مدت دیگه احتیاجی به خرید نیست چون تا چند سال این قطعه خوب کار میکنه .اینجا افت محصول دلیل بر اشباع بازاره و ما باید جای دیگه دنبال مشتری باشیم.(که البته احتمالاً اینجا بحث صادرات پیش میاد و رقابت کیفی بین نمونه های خارجیو محصول تولیدی ما ) از نظر من مشتری علاوه بر راهکار های کارشناسی که دوستان ارائه میدن بهتره واسه همچین مواردی پرسشنامه ها یی حین خرید محصول به خریدار بدن تا بعد از مصرف پر کنه و به نمایندگی تحویل بده (واسه اینکه حتماً این کار رو انجام بده هم باید البته سر کیسه رو شل کنه و یه جایزه واسش در نظر بگیره،مثل همین شرکت در قرعه کشی!)با توجه به این جوابها و انتظاراتی که مشتری از محصول خریداری شده داشته میشه سطح کیفی و فنی رو بالا بردو........

موفق باشید.:gol:

این هم بحث درستی هست . اما معمولا در صنعت همچین اتفاقی نمیوفته . قضیه اشباع خیلی بندرت برای محصولات تخصصی پیش میاد . علت اون هم Rate تولید محصول هست که با مطالعات بازار و نرخ مصرف بدست میاد . از اون بالاتر و مهمتر ، محصولی تخصصی که مثال زدین به تنهایی و به خودی خود وارد بازار نمیشه . مثال بزنیم : کارخونه ای سینی زیر موتور پراید تولید میکنه . این کارخونه بطور مستقیم از طرف سایپا سفارش دریافت میکنه و هیچوقت محصول جدا از سفارش تولید نمیکنه . سایپا اعلام میکنه که توی ماه جاری به این تعداد سینی زیر موتور نیاز دارم . و اون در دستور خط تولید قرار میگیره . معمولا با احتساب شرایط خاص (البته این شرایط خاص در قرارداد با سایپا وجود نداره !!!!!) به میزان بسیار ناچیزی از محصول برای عرضه مستقیم به بازار تولید میشه . جمع بندی کنم . اشباع هیچوقت بوجود نمیاد . چون کارخونه های تخصصی فقط بر اساس دریافت سفارش تولید میکنن ، نه برای بازار .

با توجه به مطلبی که شما گفتین ، من به این نتیجه رسیدم که مسئله رو کمی محدود تر کنیم . یعنی فقط در مورد کالاهای عمومی صحبت کنیم . چون این چیزی که شما گفتین و من الان در موردش توضیح دادم رو اون زمان که سئوال رو طرح کردم در نظر نگرفته بودم . الان به این نتیجه رسیدم که کالای تخصصی توی شرایط مثال ما نمیگنجه و باید به شکل دیگه ای بررسی بشه . جواب شما به پیشبرد بحث کمک بزرگی کرد . ممنون .
 

just in time

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باسلام
من نبودم توی تالار به دلیل مشغله ، ولی این تاپیک یه نویده ، و یه تغییر ساختار به نوبه خودم از همه تون تشکر می کنم ، سعی می کنم به سرعت خودم رو آداپته کنم و توی بحث شرکت کنم.
ولی قبلش به همه تون امتیاز می دم چون واقعا مستحق امتیاز هستید.
بااحترام
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
فاز اول ) طرح مسئله : بررسی اینکه چی میشه که میگیم محصول شکست خورده ! . اصلا آیا محصول شکست خورده یا مسئولین کارخانه به اشتباه این رو با چیز دیگه (مثلا چه چیزی؟) عوضی گرفتن !! . حالا که فهمیدیم قضیه چیه ، میایم میگیم که چیکار میخوایم بکنیم ! . چه طوری تیم لازم رو تشکیل بدیم . این تیم شامل چه افراد با چه اولا : Role ، دوما : Responsibility ، سوما : Knowledge باید باشه . و اینکه مسیر حرکت ما برای رسیدن به هدف چه چیز دیگه (به جز اینی که من دارم پیشنهاد میدم) باشه . کارها چطور تقسیم شه ، زمانبندی چطور باشه و هر چیز دیگه ای که به ذهنتون میرسه .
.

سلام دوستان
طبق صحبتهای دوست عزیز جناب اقای Bardinova برای اینکه بحث تخصصی تر بشه و از پراکنده گویی جلوگیری بشه به نظرم همه بیایم در مورد فاز اول صحبت کنیم تا به مراحل بعدی برسیم
خوب حالا تحلیل خودم رو در مورد فاز اول میگم تا به کمک دوستان اون رو بهبود بدیم و کامل کنیم.

طرح مسئله: مسئله اینه که الان مدیر عامل از ما خواسته که نگذاریم محصول مورد نظر -که یک محصول عمومی هست و قبلا با مشکلی در فروش مواجه نبوده و در حال حاضر به دلایلی که ما باید اون رو پیدا کنیم- شکست بخوره.
خوب شما در این مسئله نقش لیدر یک تیم رو دارید و باید ببینیم که به چه دست اطلاعاتی نیاز داریم . چون پایه یک برنامه ریزی درست برای حل یک مشکل، شناخت و درک صحیح از اون مشکل هست. پس مشکل رو روی کاغذ می نویسیم تا ببینیم به چه اطلاعاتی برای حلش نیاز داریم.
چرا محصول در زمان کنونی فروش خوبی نداره.؟
خوب این سوال به تنهایی گنگ هست و برای حلش مجبوریم از سوالهای بیشتری برای تشریحش استفاده کنیم:
1-چرا در زمان پیش برای این محصول مشکلی در فروش وجود نداشت اما الان فروش به مشکل برخورده؟
2-چه عواملی در عدم موفقیت در فروش نقش داشته اند.
2-1 آیا نقص فنی و برگشت از مشتری زیاد بوده؟
2-1-1 در صورت مثبت بودن جواب
2-1-2 آیا برای رفع مشکلات بوجود آمده اقدامی انجام شده؟
2-1-3 آیا اثر بخشی اقدامات تعریف شده بررسی شده؟
2-2 آیا رقیبان تازه ای به تولید این محصول روی آورده اند
2-3 آیا رقیبان از مشوقهایی برای مصرف کنندگان استفاده کرده اند؟
این مشوقها می تواند یکی از موارد زیر باشد:
2-3-1 دادن درصد بهره بالاتر به فروشندگان خرد
2-3-2 استفاده از مشوقهای جایزه ای
2-3-3 نظر سنجی از مشتریان و جلب نظر آنها
2-3-4 بالابردن کیفیت محصولشان با استفاده از تکنولوژیهای جدیدتر

3 -آیا در درجهت شناسایی بازارهای مقصد و گسترش آن اقدامی انجام شده؟

به نظرم اونقدر باید این سوالها رو ریز کرد تا دلایل ریشه ای مشکل رو در ذهن خودمون پیاده کنیم. این سوالها در روز اول و بدون تشکیل هیچ تیمی توسط خودمون شکل می گیرند و به تحقیقات بعدی ما جهت دهی درست می کنند
بعد از این مرحله میشه روی این فکر کرد که جواب هریک از این سوالها رو چطور میشه به دست آورد.
خوب من در ابتدا سعی می کنم سوال رو با سوال برای خودم باز کنم
روش شما چی هست؟
منتظر نظر دوستان هستم
 
آخرین ویرایش:

کلروفیل

عضو جدید
کاربر ممتاز
اجازه میدید منم باشم تو این بحث؟


جدا از بحثهای کارشناسانه ی شما و مرور آمار و ارقام توسط تیم مهندسی،از نظر من یکی از جوابهایی که میشه واسه افت محصول داد اینه که یه مدت نسبتاً طولانی کارخونه تولید محصولی روتین میکنه بدون ایجاد تغییری در ساختار و کیفیت. مشتریا به خاطر قدیمی بودن محصول و اعتبار شرکت هنوزم ازش استقبال میکنن ولی یه شرکت دیگه میاد با کلی تبلیغ و پورسانتر که به مشتریها میده و کیفیت و بسته بندی خوب همون محصول رو با همون قیمت شایدم پایینتر به بازار عرضه میکنه.اینجاست که مشتری وقتی قیمت برابر باشه محصول جدید و با کیفیت رو میخره و محصول قدیمی فروشش کم میشه .پس اگه زمانی تحقیقات در بازار این رو نشون داد با به روز کردن محصول و استفاده از نو آوری در بسته بندی و کیفیت و......

محصولات لبنی پاک یه محصول شناخته شده و قدیمیه.ولی بیش از حد روتین مونده بود .تا این که دایتی به صنایع لبنی اضافه شد و با انواع و اقسام خلاقیت ها در نحوه ارایه محصولات و بسته بندی های جدید روونه ی بازار کرد و یه مدتی بازار و بیشتر از بقیه محصولات لبنی تو دست گرفت بعد یه مدت هم قیمت شکنی کرد..........این وسط دیگه بستنی قیفی پاک با بسته بندی قدیمی تو جعبه های 12 تایی جواب نمیداد! اومدن پکیج ها رو عوض کردن،کیفیتش فرق کرد ،محصولات جدید به بازار عرضه کرد تبلیغات رو از سر گرفت ...............تا به فروش سابق رسید.

پس شاید یکی از جوابهای افت فروش روتین شدن محصول باشه و نیاز به یه سری تغیرات و خلاقیتها داره.;)

ببخشید من هی وسط بحثای تخصصی شما میام و میرم:)
 

mahtabi

مدیر بازنشسته
مهتابي عزيز
نكته اي كه بهش اشاره نكردي (يا شايد من متوجه نشدم) اينه كه در بازار مصرف مسئله ي مد و به روز بودن كالا خيلي مهمه.
اگر اون كالاي توليدي كه زماني از فروش خوبي برخوردار بوده حالا از رونق بيفته يكي از دلايل كاهش تقاضا براي اون ميتونه كهنه بودن مدلش باشه .
موافقم كه مشتري ها(كه معمولا غير حرفه اي هستند بيشتر )به قيمت اهميت ميدن تا كيفيت ولي با تبلي غاتي كه سازمانهاي مختلف انجام ميدن (مثلا در باره ي وسايل گرماده تبليغاتي كه در ضمينه ي ميزان بهره وري و برچسب انرژي انجام ميشه)امروز خريدار رو به سمت كيفيت گرايي سوق ميده.
عواملي كه اسم بردي قطعا لازمه اما به نظر من اگر راه داشته باشه انجام يه تغيير وچيك در شكل يا مشخصات ظاهري محصول در كنار بليغات ونظر سنجي از مشتريان (كه اتفاقا الان خيلي باب شده)و ... ميتونه موثر باشه .
بخشيد كه من مثل شما نمي تونم مصطلح و مهندسي بحث كنم .


با سلام به همه :
اگه خوب خونده باشید من این جمله رو نوشتم که فکر میکنم گویایه این مسئله هست.
(نظر سنجی از مشتریان تا با استفاده از اون بتونیم کیفیت محصول رو مطابق با سلایقه اونها بالا ببریم.و البته در پی بهبود مستمر باشیم)

ضمنا نیازی نیست همه از اصطلاحات استفاده کنن خیلیا همونطور که خواهرم گلرخ رو میبینین رشتش یه چیز دیگست اما تحلیلگره خوبیه و حتی به مراتب از منم بهتره.شما هم بسیار خوب بحث میکنید و من فکر میکنم جنابه bardinova و سایره دوستان در این تاپیک به بحث باهاتون علاقهمندن.
مهم اینه که ما همه بتونیم یه تحلیلگره خوب باشیم و البته موثر.
راستی از bardinova واسه ی مشخص کردنه فازا و توضیحاتش و ازleanthinking برایه سوالای خوبش تشکر میکنم و منم با این روش ، یعنی پرسیدنه سوال و درکه صحیح و کاملی از مساله کاملا موافقم .چرا که یه سواله خوب میتونه مارو خیلی راحتتر به جواب برسونه.

خیلی بحث جالب شده من یکی که از خوندنه صحبته بچه ها لذت میبرم.:smile:
 

bardinova

مدیر بازنشسته
ممنون از توجه تمامی دوستان به این بحث . خب ، ادامه بدیم :
دوست من ، Leanthinker ، ممنون از تحلیل خوب و بجای توی .
خانم Golrokh عزیز ، در مورد مسئلهء رقبا حتما در فاز جمع آوری اطلاعات به تفصیل صحبت میکنیم . ممنون از توجهتون به بحث . مهم نیست رشتهء کسی صنایع نباشه !!! تنها لازمه که صنایعی فکر کنه ! .

حالا میخوام یه مطلبی رو بگم . یکی از اولین سئوالاتی که باید جواب داده بشه اینه که آیا واقعا محصول دچار کاهش فروش شده یا نه !! . یعنی چی ؟ . یعنی قبل از اینکه بریم سراغ محصول و بشینیم کلی در مورد اون تحلیل و بحث بنویسیم باید به عوامل محیطی و تاثیر گذار بر درآومد و سود حاصل از محصول مورد نظر توجه کنیم . تصور کنین سود حاصل از فروش 1000 قطعه از محصول برابر 1000 تومان (به ازای هر محصول 1 واحد) باشه . باید سیستم محاسبه و حسابداری و مالی - بازرگانی شرکت بررسی بشه که گزارشات دوره ای به چه شکلی به مدیر عامل منتقل میشه . فرض کنیم مدیر عامل هر ماه با گزارش سود 1000 تومانی برای محصول مورد نظر مواجه میشه تا اینکه تو یه ماه بهش گزارش میشه که سود محصول مورد نظر در ماه برابر 800 تومان بوده . مدیر عامل نگران میشه . تا اینکه ماه بعد با گزارش سود 600 تومانی مواجه میشه و اینجاست که قصد میکنه تیمی که شما قرار هست رهبری کنین تشکیل بشه . اینجا حالا یه مسئله پیش میاد . شما قبل از تمام این بررسی ها میرین تمام مدارک و اسناد مالی - بازرگانی رو کنترل میکنین و گزارش سفارشات و فروش و تولید رو مطالعه میکنین . متوجه میشین که توی ماههای اول با فروش 1000 قطعه سود 1000 تومانی داشتین . ماه بعد با فروش 1100 قطعه سود 800 تومانی و در کمال تعجب در ماه آخر با فروش 1500 قطعه ، سود 600 تومانی !!! . اینجاست که متوجه میشین نه بازار ، نه رقیب ، نه محیط ، نه آب و هوا ، نه سیاست ، نه تبلیغات ، نه هر عامل خارجی دیگه توی مسئله دخالت نداره !!! . یعنی تمامی مشکل بر میگرده به خود سازمان و اینجاست که از همین ابتدای کار شما کلی از حالات و مسائل رو حذف میکنین .

یه کم دیگه فاز اول رو ادامه بدیم . یه چیزی بگم ، اینجا الان جلسه هست !! . همه نشستیم دور میز و داریم با هم تبادل اطلاعات میکنیم . پس همه ، چه اونایی که از اول بودن و چه افرادی که تازه اومدن ، یه لطفی کنن که بحث رو از اول مطالعه کنن .

خوشحالم که این تاپیک با استقبال رو به رو شده .
 

bardinova

مدیر بازنشسته
تموم شد ؟؟؟ ایده ای نموند ؟؟؟ بریم فاز بعدی یعنی ؟؟؟
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب بود دوستان بیشتری شرکت می کردن
نمی دونم شاید بعضی ها دانشجو باشن و از بحث بترسند
به اگر تعداد بیشتر بود خیلی عالی می شد
بردینوا جان اگر فکر می کنین فاز اول کامل شده من هم موافق به ادامه بحث به فاز دوم هستم
یا علی
 

yanic

عضو جدید
سلام.نه نه فعلا نرین منم میخوام شرکت کنم.فعلا دارم روش فکر میکنم.دوستان عزیزم بردینوا و تفکر ناب واقعا ممنونم که تجربیات و ایده های مفیدشون رو در اختیار همه میذارن
 

Similar threads

بالا