شیوه های متداول کنترل و مهار فشار روانی....

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
بارها دیده ایم که معضلات ناشی از "فشار روانی"، در صدر اخبار قرار می گیرد. خسارت های ناشی از فشار روانی در صنعنت، بر اثر غیبت از محل کار و یا مرخصی استعلاجی، بیش از میلیونها پوند تخمین زده می شود اما با وجود چنین پوشش خبری گسترده در مورد فشار روانی، هنوز خواننده معمولی از ماهیت درست فشار روانی آگاه نیست.

مطبوعات به طور ضمنی چنین القاء می کنند که فشار روانی از عوامل بیرون از شخص نشات می گیرد. عواملی مانند مشکلات و اختلالات خانوادگی و بی عدالتی بالادستها و مشکلات اقتصادی.
اشکال و ایراد این گونه تعاریف فشار روانی ، این است که به صورت بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی معرفی و تلقی می شود، به این معنا که مجبوریم با مردمی روبرو شویم که از آنها خوشمان نمی آید ، با مشکلاتی دست به گریبان باشیم که اجتناب از آنها یا تغییرشان مقدور نیست.
با این تعریف، تعجبی ندارد که فشار روانی امری محتوم و قطعی به شمار بیاید که حتی چیز خوبی هم هست. منظور این نیست که زندگی باید خالی از فشار باشد بلکه می گوییم فشار روانی لزوما به معنای آزار دیدن نیست. هیچ شغلی ذاتا فشارزا نیست. آنچه هر شغل معین را فشارزا می کند، نگرش ما به آن است، هرچند ممکن است قادر به تغییر شغل یا روسای خود نباشیم ، ولی قطعا می توانیم نگرش های خود را به آنها تغییر دهیم.
بارها تایید شده که هرجا ارتباط های اجتماعی ضعیف باشد، فشار روانی پیدا می شود و هرجا فشار روانی وجود دارد، ارتباط اجتماعی ضعیف درمیان است. این دو رابطه ی بسیار نزدیکی با هم دارند بنابراین به منظور شکستن این چرخه معیوب و کمک به تدارک برنامه کارآموزی در زمینه راهبردهای کنترل به ارتباط اجتماعی اختصاص می یابد. اصول کنترل فشار روانی در مورد مهارت های ارتباطی نیز به کار می رود.

شواهد فراوان نشان داده که ابراز هیجان در کاهش پریشانی نقش دارد و فواید مشاوره کردن هم تا حدی ناشی از سبک شدن ابراز هیجان است.
آزمایش های کنترل شده نشان داده که کلید فهم فشار روانی در نشخوار ذهنی است. وقتی آدمی در برابر امری پریشان کننده واکنش نشان می دهد، تغییرات آشکاری در بدنش روی می دهد به نام واکنش جنگ یا گریز.
هنگام واکنش جنگ یا گریز، ضربان قلب و فشار خون افزایش می یابد و در شرایط وحشت یا ترس، موهای بدن راست می شود. همه اینها تغییر کردن هورمونها به ویژه هورمونهای غدد آدرنال است. برای مثال آدرنالین باعث تغییر ضربان قلب و فشار خون می شود. ویژگی مهم جنگ یا گریز این است که براساس فقط ادراک احتمال تهدید یا احتمال پریشانی آغاز می شود.
پیامد این قبیل رویدادها، ایجاد مجموعه ای از نشانه های روانی است که غالبا فقط با همان رویدادها ارتباط دارند. رویدادها و مردم فی نفسه تنش زا نیستند بلکه مشغولیت فکری به پریشانی هیجانی که با این رویدادها همراه است آنها را تنش زا می سازد...

اگر چنین وضعی نبود در این صورت آدمی به همه امور به روشی یکسان پاسخ می داد. کسانی که به نشخوار ذهنی در مورد پریشانی هیجانی گرایش دارند، به فرصت بیشتری برای بازیافت و جبران نیاز دارند به ویژه اگر به پنهان سازی هیجان نیز دست بزنند.

شیوه های متداول کنترل و مهار فشار روانی انواع گوناگونی دارد، اما سه دسته از تکیه و تاکیدهای آنها چشمگیرترند:

یکی بر علایم و نشانه های فشار روانی، دیگری بر رویدادهای زندگی و سومی بر آرمیدگی.
توجه به علایم و نشانه های فشار روانی اساسا به توان تشخیص فشار روانی مربوط می شود یعنی توانایی پی بردن به این نکته که آیا خودمان یا دوستان یا همکارانمان اساسا گرفتار فشار روانی هستیم یا خیر، هرچند این تشخیص مشکل تر از آن است که در برخورد نخست به نظر می رسد، با این حال در مرحله کنونی متمایز ساختن فشار روانی "پس آسیبی" از فشار روانی "روزمره" فواید بسیار دارد:

فشار روانی پس آسیبی نتیجه مواجه با شرایط و رویدادهای فراتر از ظرفیت شخص برای مقابله با آنهاست. برای مثال جان سالم به در بردن از حادثه ای بزرگ یا سانحه ای که در آن احتمال مرگ وجود داشته است. پیامد این قبیل رویدادها، ایجاد مجموعه ای از نشانه های روانی است که غالبا فقط با همان رویدادها ارتباط دارند. رویدادها و مردم فی نفسه تنش زا نیستند بلکه مشغولیت فکری به پریشانی هیجانی که با این رویدادها همراه است آنها را تنش زا می سازد.



یکی از پیامدهای رایج فشار روانی اختلال خواب است. از قبیل دیر به خواب رفتن، از خواب پریدن به کوچکترین و کمترین صدا و احساس خستگی حتی پس از هشت ساعت خواب. این گونه آشفتگی ناشی از اشتغال ذهنی به نوعی ناراحتی هیجانی است که برای حل این دسته از مشکلات لازم است شخص از وضع و حال خودش آگاه شده و از خود بی خبری به خود آید.
برهم ریختن الگوی خورد و خوراک نیز معمولا با فشار روانی ارتباط دارد و همانند خواب ممکن است هردو حالت در آن روی دهد. زیاد خوردن (خوردن تفریحی) یا بسیار کم خوری. کم خوری ممکن است به حدی وخیم شود که به یکی از اختلالات خورد و خوراک نظیر بی اشتهایی عصبی تبدیل شود.
یکی از روش های مفید برای تامل در مورد بدخلقی گذرا و تحریک پذیری بررسی آنها در قالب توجه و مهار توجه است.


 

Similar threads

بالا