[ شکاف ميان سنت و تکنولوژي حاصل تغيير نگاه به فضاهاي سنتي ]

شکاف ميان سنت و تکنولوژي حاصل تغيير نگاه به فضاهاي سنتي

همچنان كه نوزاد در آغوش مادر غنوده، تن خسته بر بسترنرم آرميده و طفل بي پناه در حريم امن خانه، آسوده بنشسته؛ سازه نيز خويش را با طبيعت وفق داده و آنچه در پيرامونش مي گذرد را با خود همراه كرده است. تابش آفتاب را آنچنان برخود هموار كرده كه ساكنين اش را به قدرت عافيت از گرماي آن بهره رساند. دماي هوا را با شكل ظاهر و مصالح به كار رفته در خود براي آسايش اهل خانه تنظيم كرده، رطوبت هوا را به قدر نياز آدمي زير سقف هاي بلند و كوتاه خود گرد آورده، باد را به زير فرمان خويش در آورده و بارش باران را آن چنان كه هست فهميده و خود را با آن تطبيق داده است. وقتي صحبت از معماري سنتي مي شود، رابطه بنا با اقليم اولين و مهم ترين نكته اي است كه ذهن جستجوگر را به خود مشغول مي كند. «اقليم تا آنجا كه به آسايش انسان مربوط مي شود، نتيجه تاثير متقابل عناصري چون تابش آفتاب، دما، رطوبت هوا، وزش باد و ميزان بارندگي است.» (اقليم و معماري؛ مرتضي كسمايي، نشر خاك، پاييز 82) اما تاثير هر يك از عناصر نام برده در جاي جاي ملك پهناور ايران، شرايط ويژه اي براي زيستن پديد مي آورد. دكتر وحيد قباديان، استاد معماري دانشگاه علم و صنعت تنوع زيست محيطي در ايران را چنين توصيف مي كند: «تهيه و حفظ آب شيرين از معضلات هميشگي مردم در قسمت اعظم فلات مركزي ايران بوده است.

در عين حال سواحل
درياي خزر با حدود 2 متر بارندگي ساليانه و رطوبت بالاي 80 درصد تحرك و فعاليت را از ساكنين اش سلب كرده است. سواحل جنوبي ايران را شمس الدين مقدسي، جغرافي دان و سياح معروف عرب، در قرن چهارم هجري، دروازه جهنم نام گذاري كرده، و بالاخره در نواحي كوهستاني كشور سرماي طولاني زمستان و برف زياد، زندگي در مدت زيادي از سال با مشكل مواجه كرده است. ساكنين ايران زمين ناچار بوده اند با چنين مشكلاتي و با حداقل امكانات كنار بيايند. اصول و روش هايي كه معماران سنتي ما بدون استفاده از وسايل مكانيكي به كار مي برند شرايط زيست محيطي ساختمان ها را در مناطق مختلف آب و هوايي تا حد ممكن به شرايط آسايش انسان نزديك مي كرده است

اگر حاشيه مرطوب شمالي را از سمت كوهستان هاي زاگرس غربي به سمت جنوب ترك كنيم و از آنجا راه مان را به فلات مركزي ايران كج كرده و تا نيمه هاي تنه گربه آمده و سپس راه درياي جنوب را پيش بگيريم، همچنان كه تغييرات مداوم و متناقض آب و هوايي را بر پوست خود لمس خواهم كرد، گونه هاي متفاوتي از معماري را نيز خواهيم ديد كه با وجود تغيير نسل ها در سده ها و هزاره ها، با تغييراتي، شكل ظاهر و نوع مصالح سنتي مورد استفاده خود را حفظ كرده اند. ايران را مي توان به چهار منطقه كلي از لحاظ جغرافيايي و آب و هوايي تقسيم كرد: كرانه جنوبي درياي خزر با آب و هواي معتدل و مرطوب؛ كرانه شمالي خليج فارس و درياي عمان با آب و هواي گرم و مرطوب؛ نواحي كوهستاني و مرتفع فلات با آب و هواي سرد و دشت هاي گرم و خشت فلات.



گر چه ساختمان هاي امروزي چه از لحاظ شكل ظاهر و چه از نظر محتواي مصالح به كار رفته در آنها در نقاط مختلف كشور شبيه يكديگر شده اند و مقابله با شرايط اقليمي از طريق استفاده از سيستم هاي مكانيكي و تاسيسات تكنولوژيك قابل دستيابي شده است، اما در گذشته هم به دليل كمبود امكانات و هم به خاطر نوع تفكر ساكنين مشرق زمين، مواجهه با ويژگي هاي اقليمي هر منطقه نيز با حداكثر استفاده از مشكل و نوع معماري و مصالح قابل انجام بود. مهم ترين ويژگي كرانه جنوبي درياي خزر، رطوبت نسبتا زياد در تمام فصول سال، كم بودن اختلاف درجه حرارت بين شب و روز و پوشش وسيع گياهي است. «استفاده از جريان باد در فضاهاي شهري و ايجاد كوران دو طرفه در داخل ساختمان ها» مهم ترين روش ايجاد سايش نسبي در اين مناطق است. «به منظور استفاده هر چه بيشتر از جريان هوا در فضاهاي شهري و همچنين به دليل فراواني آب و امكان دسترسي به آن در هر منطقه، ساختمان ها در اين نواحي به صورت غير متمركز و پراكنده سازمان دهي شده اند. براي استفاده از كوران هوا و تهويه طبيعي آن، پلان ساختمان ها گسترده و باز و فرم كالبدي آنها بيشتر شكل هاي هندسي طويل و باريك است. براي استفاده بيشتر از وزش باد در ايجاد تهويه طبيعي
 
در داخل اتاق ها، جهت قرارگيري ساختمان ها با توجه به جهت وزش نسيم هاي دريا تعيينشده اند.


براي حفاظت اتاق ها از باران، ايوانك هاي عريض و سرپوشيده در اطرافاتاق ها ساخته اند. اين فضاها در بسياري از ماه هاي سال براي كار و استراحت و درپاره اي موارد براي نگهداري محصولات كشاورزي مورد استفاده قرار مي گيرند. (اقليم ومعماري، مرتضي كسمايي) وحيد قباديان، بالاتر بودن سطح ساختمان از زمين، سقف هايشيب دار و شكل برون گراي ساختمان را نيز از ديگر ويژگي هاي بناهاي كرانه جنوبيدرياي خزر بر مي شمارد. وي درباره نوع مصالح به كار رفته در اين منطقه مي گويد: «بهدليل حاصل خيزي و وجود كشتزارهاي وسيع در جلگه ها و جنگل هاي انبوه، در نواحيكوهپايه اي و كوهستاني، مصالح ساختماني در اين كناره، اغلب نباتي است. هنوز هم اغلبروستاييان با روش هاي اجرايي ساخت ابنيه سنتي آشنا هستند. در اين بخش چوب از مصالحعمده جهت سازه و پوشش بناست. در اين منطقه براي اتصالات ساختماني از ميخ و سيم هايفلزي استفاده نمي شده است.

بدين منظور طناب هاي گياهي بيشترين كاربرد را داشته و
دارندجنوب ايران نيز به دليل مجاورت با دريا بايد تشابه نسبي آب و هوايي بامناطق شمالي داشته باشد. اما فرم ساختمان سازي و فضاهاي شهري در اين منطقه تفاوتهاي آشكاري با كناره شمالي كشور دارد. بافت روستاها همانند روستاها و شهرهاي شمالكشور باز نيستند. اين تراكم در فضاهاي شهري بيشتر ديده مي شود. مسيل هاي بزرگ واغلب خشك نيز سيماي شهرها را ويژگي منحصر به فردي بخشيده اند. فرم ساختمان ها بهصورت حياط مركزي و نيمه درون گراست. ارتفاع اتاق ها زياد و پنجره ها بلند وكشيده اند. طاق ها نيز غالبا مسطح ساخته مي شوند و بر بام خانه ها به خصوص خانه هايسنتي منطقه و بيشتر آنها كه به ساحل نزديك ترند، بارگيرهايي گاه بزرگ ديده مي شود. وحيد قباديان، استاد معماري دانشگاه هاي تهران و علم و صنعت، تفاوت هاي عنوانشده را به نوع آب و هواي منطقه يعني آب و هواي گرم و مرطوب نسبت مي دهد: «به سببمجاورت با دريا، رطوبت اين كناره بسيار زياد است، ولي به علت قلت بارندگي، خاكجنوب، فاقد پوشش گياهي به جز نخلستان ها و كشتزارهاي محدود است. همچنين خاك اكثراين نواحي نيز آهكي است و اين موضوع به همراه پوشش اندك گياهي باعث عدم نفوذ آب درزمين مي شود. از همين رو هم هست كه اندك باراني كه در منطقه مي بارد، به سيل بدل ميشود.» با اين توضيحات، مي توان حدس زد كه فضاي نيمه بسته شهرها و روستاها به منظوراستفاده از جريان هوا از يك سو و ايجاد سايه از سوي ديگر است. كارشناسان بافتمتراكم تر فضاهاي شهري را به گراني زمين در اين مناطق نسبت داده اند. سيل آسا بودنباران هاي زودگذر نيز ساكنين منطقه را واداشته تا مسيل هاي بزرگي براي گذر آب هاايجاد كنند. فرم خاص سازه هاي اين خطه باعث مي شود تا گرما در بخش بالايي اتاق هامجتمع شود. البته ساكنين خانه هاي جنوب ترجيح مي دهند طبقات اول بناهايشان را برايسكونت برنگزينند. بادها در سطوح بالاتر بهتر مي توانند جريان داشته باشند. «گر چه چوب بهترين نوع مصالح در اين منطقه است اما پوشش گياهي اندك آن باعث شدهتا استفاده از چوب در فعاليت هاي ساختماني اندك باشد. طاق هاي كاهگلي مسطح، بهترينمكان براي خواب شب ساكنين كناره خليج فارس و درياي عمان است.

جان پناه مشبك اطراف
بام ها از يك سو حافظ جان خواب رفتگان و ضامن ناموس آنها از چشم نامحرمان بوده استو از ديگر سو جريان خنك باد را در فضاي باز بام موجب مي شده است. اما همين بام هابه دليل عدم استفاده از اتصالات محكم بين تيرها و ديوارها، ضعيف ترين قسمت بنا همدر برابر زلزله و هم در مقابل بارندگي هاي كم تعداد و سيل آسا به شمار مي آمدهاند.» (وحيد قباديان) از كرانه شمالي تا كرانه درياي جنوبي، فلات وسيعي قرارگرفته است كه آب و هواي بخش گسترده اي از ايران بزرگ را شكل داده است. «آب و هوايگرم و خشك در تابستان و سرد و خشك در زمستان، بارندگي اندك در طول سال، رطوبت كمهوا، پوشش نازك گياهي، اختلاف بسيار درجه حرارت بين شب و روز و وجود بادهاي توام باگرد و غبار در نواحي كويري و حاشيه آن»، ويژگي هاي عمده آب و هوايي اين منطقه محسوبمي شوند. معماران سنتي و ساكنين قديمي شهرها و روستاهاي خطه مركزي و شرقيايران، مناطق مسكوني شان را به صورت بافتي متراكم ايجاد كرده اند تا از سايه هابيشترين بهره را ببرند. كوچه هاي باريك و نامنظم و بعضا پوشيده با طاق، علاوه برجلوگيري از تابش مداوم آفتاب بر تن لخت خاك و سر برهنه عابرين، بادهاي تند وغبارآلود كويري را نيز منحرف مي سازد. خانه هاي اين منطقه نيز كه به خانه هاي چهارفصل معروفند، به صورتي كاملا درون گرا و محصور ساخته شده اند. كليه بناهاي ساختهشده در اين منطقه به شكل حياط مركزي احداث شده اند و در اغلب آنها، زيرزمين، ايوانو بادگير از اجزاي فراموش نشدني به شمار مي رود. سمت شمالي حياط كه آفتاب مايلزمستان به آن تابيده و گرم تر از ساير بخش هاي بناست، زمستان نشين محسوب مي شده استو اطاق هاي سمت جنوب كه در سايه قرار دارند و خنك تر از ديگر نقاط ساختمان اند، محلسكونت افراد خانواده در تابستان بوده اند. سرداب يا زيرزمين نيز غالبا در همين بخشاز سازه بنا مي شود. ارتفاع نسبتا بلند اتاق ها گرما را از محل نشستن و ايستادن آدمها بالاتر مي برد و طاق هاي قوسي، حرارت را كمتر به داخل راه مي دهد و سوي ديگر رابا سايه خود مي پوشاند.

كف بناها از سطح معابر اندكي پايين تر قرار دارد. سازه هاي
خشتي نااستوار اين منطقه به اين شكل مقاومت نسبتا بيشتري در برابر نيروي تخريبيزلزله پيدا مي كند. عمده مصالح مورد استفاده در اين منطقه گل، خشت و آجر است. اينمصالح، به راحتي در دسترس ساكنين كوير مركزي و كناري است. رابطه آن با آب و هوايگرم و خشك محيط نيز كاربرد آن را كاراتر جلوه مي دهد. خشت ديرتر از هر ماده ديگرگرم مي شود و شب هنگام نيز ديرتر حرارت خود را به محيط اطراف پس مي دهد. مقاومنبودن اين بناها در برابر زلزله اولين و آخرين عيب اين سازه هاي سنتي و ديرين نيست. تاثير نامناسب رطوبت بر اين بناها، اثر تخريبي ارزش باران مستقيم بر آنها و ضعف اينسازه ها در مقابل جانوران موذي مانند موش، عقرب و سوسك مشكلات غير قابل چشم پوشياين ساختمان هاي ساده اند. گذشتگان با افزودن نمك طعام به گل، از رويش گياه برديواره هاي بنا جلوگيري مي كردند. اين كار مقاومت سازه در برابر بارندگي، رطوبت ويخ زدگي را نيز افزايش مي دهد. قرار دادن خار و خاشاك بر بالاي ديوارها هم مانع ازبرخورد مستقيم آب باران بر ديواره هاي گلي مي شود. گفته هاي قباديان را نوشتههاي كسمايي تكميل مي كند: «به منظور كاهش هر چه بيشتر حرارت ايجاد شده در ديوارهادر اثر تابش آفتاب بر آنها، معمولا سطوح خارجي بناها سفيد كاري مي شوند. استفاده ازحياط هاي داخلي درخت كاري شده و معطوف ساختن فضاهاي زندگي به اين حياط ها، از عمدهترين ويژگي هاي معماري مناطق گرم و خشك است. حياط هاي داخلي كه شامل درخت، حوض وسطح گياه كاري شده است، يكي از موثرترين عوامل ايجاد رطوبت محسوب مي شوند.

اتاق ها
كه فقط به اين حياط ها باز مي شوند در برابر با دو طوفان شن كه معمولا در مناطقكويري مي وزد، همچنين در برابر بادهاي سرد زمستاني محافظت مي شونددر حاشيهغربي و مناطقي از شمال كشور مردماني زندگي مي كنند كه همچون كويرنشينان ناچارند تاخانه هاي خود را كاملا برون گرا همراه با حياط مركزي احداث كنند. «پلان هاي متراكمو فشرده در سازها و ايجاد فضاهاي شهري و روستايي فشرده و محصور با بناهايي متصل بههم» مهم ترين شباهت اين مناطق با بخش هاي مركزي كشور است. «اصولي كه برايجلوگيري از اتلاف حرارت در قسمت هاي مختلف اين مناطق رعايت شده، يكسان و به طورعمده شبيه اصولي است كه در معماري مناطق گرم و خشك مورد توجه بوده است. با اينتفاوت كه در مناطق سرد، منبع ايجاد حرارت در داخلي ساختمان است. همچنين در اينمناطق تلاش شده است تا به شكل طبيعي يعني از گرماي ناشي از حضور افراد و حتيحيوانات، پخت و پز غذا، و در نهايت استفاده از نجاري هاي بزرگ، ساختمان گرم شود.» (اقليم و معماري، مرتضي كسمايي) پوشش تيره رنگ سطح خارجي ساختمان ها در اين مناطق،ابعاد بزرگ پنجره ها و شكل قرار گيري ساختمان براي حداكثر استفاده از انرژي خورشيديو مراقبت بنا از سرماي ناشي از وزش باد، تفاوت هاي ديگري است كه معماران ساكن مناطقسرد كوهستاني نسبت به ساختمان هاي ديگر مناطق مد نظر قرار مي دادند.

ارتباطمعماري و اقليم در نوشته ها و گفته هاي متخصصان و كارشناسان، تنها در بحث آب و هواخلاصه نمي شود. «ارتباط بناهاي سنتي با طبيعت، عملي فراتر از توجه به تغييرات جويهر منطقه است. استفاده معماران سنتي از مصالح بومي، موجب تقويت بنا و استحكام بخشينسبي آن مي شده است. مصالح بوم آور در طبيعت منطقه شكل گرفته و با تغييرات مختصريكه براي به كار رفتن در بنا بر آنها وارد مي آمده در راستاي همسويي با طبيعت شكلتازه اي مي پذيرفتند. اين مصالح به مرور زمان خود را با محيط اطراف سازگار كردهاند. تداوم يك بنا با مصالح بومي به سادگي تامين خواهد شد.» دكتر كاظم ماندگاري عضوهيات علمي دانشگاه يزد با اين حال، زلزله را به عنوان شرايط خاص، مقوله جداگانه ايمي پندارد و مواجهه با آن را نه در قالب نوع مصالح و حتي معماري اثر بلكه پيش از آنمرتبط با تفكر ساكنين گذشته ايران مي داند. «زلزله در گذشته به عنوان يك مشيت الهيتلقي مي شد. مقاوم سازي ساختمان تا اندازه اي نبود كه هيچ گاه تخريب نشود. چرا كهدستگاه فكري حاكم بر روزگار پيشين مقابله با طبيعت را چنان كه امروز در نظر ماست،پيشه خود نكرده بودبا اين حال سازه هايي نيز وجود دارند كه با رويكردمتفاوتي در برابر نيروهاي خارجي از مقاومت نسبي خوبي برخوردار بودند. منارجنباناصفهان و منارهاي خرانق و ندوشن از جمله سازه هايي است كه با كمك دانش معماري زمانخودش انعطاف پذيري بالايي در مقابله با نيروهاي جانبي دارند. معني اين سخن به تعبيردكتر ماندگار «توجه گذشتگان به موضوع زلزله اما با ديدگاهي متفاوت استامروزهنگاه ما به طبيعت و مواجهه ما با مسايل پيرامونمان متفاوت شده است.

مقاوم سازي
بناها در برابر رطوبت، موجودات مونوي و انجام اقدامات پيشگيرانه در مقابل زلزله،جزو لاينفك قوانين جاري ساخت و ساز در آمده اند. با اين حال اگر بپذيريم كه به كاربردن مصالح سنتي در ساخت و ساز با قواعد زندگي در دنياي امروز همسان نيستند، باز همنمي توان از اصول و قواعد همزيستي انسان در شرايط مختلف طبيعي چشم پوشيد. دكترمحمد تقي رضايي حريري، دانشيار دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در اين بارهمعتقد است: به «همچنان مي توان بر اساس معماري سنتي و در نظر گرفتن ارزش هاي موجوددر آن از نور خورشيد و انرژي بادها، بيشترين استفاده را نمود و سرما، گرما و رطوبتهر منطقه را در نظر قرار دارد. هنوز هم مي توان به جهت قرارگيري ساختمان،اندازه پنجره ها و وجود حياط مركزي در خانه توجه كرد. ولي مي توان يا بايد از مصالحجديد نيز بهره گرفت. مي تونيم با استفاه از مصالح تازه به حفظ فرهنگ مان هم توجهكنيماما نبايد فراموش كرد كه مصالح جديد نيز بايد از يك سو مقاومت خوبي دربرابر نيروهاي كششي و عمودي داشته باشند و از سوي ديگر بايد با شرايط اقليمي هرمنطقه سازگار باشند.
 
يكي از مهم ترين ويژگي هاي مورد نظر براي استفاده از مصالحطبيعي، بازگشت پذيري آنها بوده است. هنوز هم مي توان مصالحي ايجاد كرد كه مقاومباشند، در شرايط اقليمي مختلف پاسخگوي نياز اهالي منطقه باشند و به طبيعت نيزبازگردند. «در تمام دنيا سبك سازي و خشك سازي مرسوم شده است. ديگر كمتر از گچ بهعنوان روكار استفاده مي كنند و مصالح سنگيني مانند خشت نيز كاربرد خود را از دستداده اند. پشم شيشه، يكي از مصالح اوليه براي ساخت و سازهاي نوين است.» دكتر حريراستاد دانشگاه، با بيان اين مطلب همگامي با علم روز دنيا را مهم ترين راهكار برايمواجهه با مشكلات امروزين معماري مي داند. اما اشكال تنها در مصالح به كار رفتهنيست. گر چه ساختمان سازي با خشت طي 3 دهه اخير كاهش فوق العاده اي يافته است واغلب ساختمان سازان به استفاده از آجر و آهن روي آورده اند، اما باز هم نمي توانمدعي بود كه اين سازه هاي نوين مكان مناسبي براي استراحت و سر پناه مطمئني برايزيستن نسل ها به شمار مي روند. استفاده از مصالح به ظاهر مقاوم بدون توجه بهشكل و فرم ساختمان سازي، اگر بزرگ ترين اشتباه معماري امروز ما نباشد، مهم ترينمعضل امروز ما به شمار مي رود. در حالي كه وقوع زلزله در شهرهاي مختلف از جملهتهران به بحث روز جرايد و رسانه هاي جمعي و غير جمعي تبديل شده است، بايد اين موضوعنيز به عنوان يكي از مباحث قابل طرح ديده شود كه مصالح تا چه اندازه نقش كليدي درجلوگيري از تلفات زلزله ايفا مي كنند؟



_ دكتر كاظم ماندگاري با نگاه تخصصي خودپرسش بالا را روشن تر بيان مي كند: «موضوع زلزله يك بحث صرفا ساختماني نيست. بايدبه معماري بناها نيز توجه شود. اين كه در گذشته تحول نوع معماري ساختمان ها تا چهاندازه به مقاوم سازي بناها مربوط مي شده است، يك بحث كاملا پژوهشي و كارشناسانهاست. اما نمي توان موضوع معماري، شكل سازه، نحوه ارتباط آن با زمين و شكل قرار گيريآن در كنار ساير ساختمان ها را ناديد گرفت و تنها در استحكام بخشي سازه اي يك بنافكر كردموضوع ارتباط معماري با طبيعت و اقليم بحثي فراتر از نيروي مخربي چونزلزله است. شايد هنوز هم بتوان با استفاده از تكنولوژي و به كارگيري مصالح تازه،شكلي از بنا را متصور شد كه هم آسايش ساكنين اش را تامين كند و هم امنيت اهالي اشرا اما اين موضوع مستلزم تغيير نگرش ما نسبت به بناهايي است كه ميسازيمامروزه ما به ساختمان، به عنوان يك كالا نگاه مي كنيم. تا زماني كه چنينديدگاهي وجود داشته باشد، در فكر سودآوري و افزايش ارزش افزوده خواهيم بود. بدين ترتيب بي توجهي به مسايل ايمني يك سازه امري طبيعي خواهد بود. براي تغيير وضعمعماري مان كافي است تا به ساختمان هايمان به عنوان محلي براي زندگي بنگريم. در آنصورت بنايي خواهيم ساخت كه لااقل چند نسل در آن زندگي كنند.


اين مساله نيز كلان تر
از شكل معماري است. در كشور ما تمركز گرايي در كليه بخش ها وجود دارد؛ از اقتصادمتكي به نفت تا سياست گذاري هاي متمركز، در صورتي كه سياستگذاري هر منطقه به خود آنمنطقه واگذار شود و در صورتي كه نفت به عنوان يك سرمايه ملي به فروش نرود، شاهد بيتوجهي به اقليم بورس بازي درخريد و فروش زمين و ساختمان نخواهيم بوداگرتغيير نگاه ما نسبت به فضاهاي زيستي مان باعث ايجاد شكاف بين سنت ها و تكنولوژي روزشده باشد، نگاهي به زمان بروز اين شكاف نيز مي تواند تا حدودي راهگشا باشد. دكتر ماندگاري اين تغيير نگرش ها و ايجاد شكاف را به اواخر پهلوي اول و اوايلپهلوي دوم نسبت مي دهد. «در دوره پهلوي اول تفكر ما همچنان بر پايه نظام سنتياستوار بود. در آن دوره، با استفاده از مصالح جديد تركيب مناسبي بين سنت و مدرنيتهپديد آورده بوديم. اما از زماني كه سرعت حركت جوامع و پيشرفت تكنولوژي افزايش يافت،قدرت ما در تلفيق اين دو مقوله كاهش پيدا كرد. صحبت بر سر بازگشت به گذشته نيست،بايد به اقتضائات امروز توجه كنيم. اما نگاهي نيز به گذشته و تجربيات پيشينيانداشته باشيم


در حالي كه دكتر حريري مشاور عالي مركز تحقيقات ساختمان و مسكناز عدم توجه به تخصص ها و دلال بازي تفكر و ملك گلايه مي كند، دكتر ماندگاري مركزتحقيقات ساختمان و مسكن وابسته به وزارت مسكن و شهرسازي از يك سو و سازمان ميراثفرهنگي از سوي ديگر را مسئول پژوهش در حوزه سبك معماري قابل قبول براي جامعه امروزايران و نوع مصالح قابل استفاده براي آن معرفي مي كند.در حالي كه فرياد فغان ووااسفا از هر سو بلند است، هيچ موسسه يا مركزي متولي پژوهش در حوزه ساخت و سازمتناسب با جامعه امروز و همگام با علم روز در كشور نيست. معامله گران زمين، پا برتجربه پيشينيان گذاشته اند، مسئولين اداره امور شهري توسعه را امري پا در هوا ديدهاند كه گويا هيچ ارتباطي به انسان و زندگي انساني او ندارد. پژوهشگران و محققين،گوشه ازلت گرفته يا به فروش دانش مشغولند. آن چه شاهديم بي محتوايي معماري و بيتوجهي ارتباط آن با محيط پيرامون است. هر بار نيز كه بحث ارتباط معماري و اقليم پيشكشيده مي شود. بلافاصله سنت گرايي و بازگشت به گذشته مطرح مي شود و بي آن كهاندكي بيانديشيم آن چه تجربه ساليان است مي تواند همچنان در عصر تكنولوژي وارتباطات نيز بهره اي براي ساكنين كره خاك داشته باشد. شايد به قول دكترماندگاري بايد تعريفات را از ساختمان تغيير دهيم. شايد هم بايد تعريف مان را ازبسياري از مفاهيم پيرامونمان عوض كنيم.



تعريفمان از طبيعت، سنت، مدرنيته و همه آنچه امروز هيچ كس متولي ايجاد چنين تغييرينشده است.
 
Similar threads
بالا