زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

تقویان

عضو جدید
فروش بی‌ام‌ دبلیو ۲/۸ میلیارد تومانی

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۴ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۱۲
بازار خودرو که گفته می‌شود با راه‌اندازی کمپین‌های تحریمی به رکود فرو رفته است، شاهد آگهی شدن خودروهایی با قیمت بیش از دو میلیارد تومان است.
قرار دادن محدودیت برای واردات خودروهای بالای ۲۵۰۰ سی‌سی باعث شده است که خودروهای لوکس با افزایش قیمت قابل توجهی در بازار رو به رو شوند.

به گزارش آنا امروز در بازار تهران دو خودرو بیش از دو میلیارد تومان قیمت دارند و بی‌ام‌ دبلیو i۸ یکی از آنهاست. این خودرو مدل ۲۰۱۶، دنده اتوماتیک و سفید رنگ است. چراغ لیزر فابریک با برد ۸۰۰ متر، روکش چرم طبیعی، استفاده از سوخت بنزین و برق با قابلیت شارژ خودرو به وسیله برق شهری، بدنه کربن، پکیج حفاظت از پوست بیرونی خودرو، پکیج نسخه آب هوای گرم، سیستم ناوبری، شیشه‌های عایق صوتی، فرمان چند منظوره، کنترل از راه دور، گرم کن صندلی، کروز کنترل، رادار و دنده پشت فرمان از جمله امکانات این خودرو است.

قیمت این خودرو ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان عنوان شده است. یک مدل دیگر از این خودرو با رنگ آبی ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان قیمت گذاری شده است.

همچنین یک دستگاه مازراتی با ۴ هزار کیلومتر کارکرد ۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان قیمت خورده است. این خودرو سربی رنگ و بنزین سوز است.
 

افشین باتمانی

متخصص کشاورزی
کاربر ممتاز
فروش بی‌ام‌ دبلیو ۲/۸ میلیارد تومانی

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۴ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۱۲
بازار خودرو که گفته می‌شود با راه‌اندازی کمپین‌های تحریمی به رکود فرو رفته است، شاهد آگهی شدن خودروهایی با قیمت بیش از دو میلیارد تومان است.
قرار دادن محدودیت برای واردات خودروهای بالای ۲۵۰۰ سی‌سی باعث شده است که خودروهای لوکس با افزایش قیمت قابل توجهی در بازار رو به رو شوند.

به گزارش آنا امروز در بازار تهران دو خودرو بیش از دو میلیارد تومان قیمت دارند و بی‌ام‌ دبلیو i۸ یکی از آنهاست. این خودرو مدل ۲۰۱۶، دنده اتوماتیک و سفید رنگ است. چراغ لیزر فابریک با برد ۸۰۰ متر، روکش چرم طبیعی، استفاده از سوخت بنزین و برق با قابلیت شارژ خودرو به وسیله برق شهری، بدنه کربن، پکیج حفاظت از پوست بیرونی خودرو، پکیج نسخه آب هوای گرم، سیستم ناوبری، شیشه‌های عایق صوتی، فرمان چند منظوره، کنترل از راه دور، گرم کن صندلی، کروز کنترل، رادار و دنده پشت فرمان از جمله امکانات این خودرو است.

قیمت این خودرو ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان عنوان شده است. یک مدل دیگر از این خودرو با رنگ آبی ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان قیمت گذاری شده است.

همچنین یک دستگاه مازراتی با ۴ هزار کیلومتر کارکرد ۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان قیمت خورده است. این خودرو سربی رنگ و بنزین سوز است.


خب اینجور که معلومه هر کی از اینا سوار بشه نیاز نیس به ازدواج فکر کنه..:D..این ازدواجه که به اون فکر میکنه:biggrin:
 

افشین باتمانی

متخصص کشاورزی
کاربر ممتاز
ازدواج قصد نمیخواد !! بلکه وقت و ادم با شعور میخواد !!

متاسفانه بعضی از دوستان توی چند پست اخیر که در مورد ازدواج قصد نمیخواد!!!بلکه....میخواد .حرف میزدیم فک کردن توی تاپیک مشاوره ازدواج داریم پست میذاریم..خیلی جدی برخورد کردن
اصلا توجه نداشتن داریم اینجا به نکات طنز تلخی که در این خصوص در لایه هایی از جامعه ما درحال گسترشه اشاره میکنیم
برام خیلی عجیب بود که بعضی ها متوجه این نکته نشدن
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
متاسفانه بعضی از دوستان توی چند پست اخیر که در مورد ازدواج قصد نمیخواد!!!بلکه....میخواد .حرف میزدیم فک کردن توی تاپیک مشاوره ازدواج داریم پست میذاریم..خیلی جدی برخورد کردن
اصلا توجه نداشتن داریم اینجا به نکات طنز تلخی که در این خصوص در لایه هایی از جامعه ما درحال گسترشه اشاره میکنیم
برام خیلی عجیب بود که بعضی ها متوجه این نکته نشدن

حالا چرا پست من نقل و قول گرفتید و گفتید !!! به قول جناب خان ....بیاااام برااااات
.
.
.
حالا نظرتون راجع به این چیه ...
ورزشکارها بازی می کنند و پول میگیرند
دانشجو ها درس میخونند و فوقش نمره میگیرند
تازه ورزشکار ها هر چی بیشتر بازی کنند بیشتر پول میگرند
هر دو قشر هم بعد از مدتی از پا درمیان .... ورزشکار اسیب میبینه نمیتونه بازی کنه ولی با مدال های روی طاقچه و خاطرات خوب بازی هاش حال میکنه و الان دیگه حداقل معروف شده
دانشجو هم فارغ میشود با چشمانی از کاسه درامده ... صورتی پر از جوش .... کله کچل ..... کمری خمیده و گوژ پشت ....به خانه خود میرود همراه با یک کاغذ که ارزش قاب کردن ندارد و نیز خاطرات پر استرس شب ها امتحان هم که ارزش مرور کردن هم ندارد !!شاید تنها چیز بدست امده کلمه مهندس و دکتر باشد !!!
 

افشین باتمانی

متخصص کشاورزی
کاربر ممتاز
حالا چرا پست من نقل و قول گرفتید و گفتید !!! به قول جناب خان ....بیاااام برااااات
.
.
.
حالا نظرتون راجع به این چیه ...
ورزشکارها بازی می کنند و پول میگیرند
دانشجو ها درس میخونند و فوقش نمره میگیرند
تازه ورزشکار ها هر چی بیشتر بازی کنند بیشتر پول میگرند
هر دو قشر هم بعد از مدتی از پا درمیان .... ورزشکار اسیب میبینه نمیتونه بازی کنه ولی با مدال های روی طاقچه و خاطرات خوب بازی هاش حال میکنه و الان دیگه حداقل معروف شده
دانشجو هم فارغ میشود با چشمانی از کاسه درامده ... صورتی پر از جوش .... کله کچل ..... کمری خمیده و گوژ پشت ....به خانه خود میرود همراه با یک کاغذ که ارزش قاب کردن ندارد و نیز خاطرات پر استرس شب ها امتحان هم که ارزش مرور کردن هم ندارد !!شاید تنها چیز بدست امده کلمه مهندس و دکتر باشد !!!

آخه پست شما دم دست تر بود:D
متنی سنگینی بود.:eek:...باید یه چند ساعتی با حداکثر استفاده از cpuوRamمغزم پردازشش کنم...تازه اگه گرافیکم جواب بده:confused:
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
سلام
مهندسی محترم خوب هستید ؟
کجایید؟ چرا نیستید ؟
 

nazi jooon

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
سلام به همگی...حال من خوبه ...امیدوارم حال همتون خوب باشه و ایام به کام...
براتون آرزوی موفقیت و شادکامی دارم...
بازم بهتون سر میزنم...
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

حمید مصدق

******************************

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ
عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

فروغ فرخزاد

******************************


او به تو خندید و تو نمی دانستی
این که او می داند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پی ات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضبآلود نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغض ِ چشمت را دید
دل و دستش لرزید
سیب دندان زده از دست ِ دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دل ِ دُردانه من بود که افتاد به خاک
ناگهان رفت و هنوز
سال هاست که در چشم من آرام آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان
می دهد آزارم
چهره زرد و حزین ِ دختر ِ من هر دم
می دهد دشنامم
کاش آنروز در آن باغ نبودم هرگز
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که خدای عالم
ز چه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت؟


مسعود قلیمرادی

******************************


دخترک خندید و
پسرک ماتش برد
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد
غضب آلود به او غیظی کرد
این وسط من بودم
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم
بین دستان پر از دلهره ی یک
عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام
هر دو را بغض ربود
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت
او یقیناً پی معشوق خودش می آید
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود
مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام
عشق قربانی مظلوم
غرور است هنوز
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند
این
جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

جواد نوروزی
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

حمید مصدق

******************************

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ
عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

فروغ فرخزاد

******************************


او به تو خندید و تو نمی دانستی
این که او می داند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پی ات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضبآلود نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغض ِ چشمت را دید
دل و دستش لرزید
سیب دندان زده از دست ِ دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دل ِ دُردانه من بود که افتاد به خاک
ناگهان رفت و هنوز
سال هاست که در چشم من آرام آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان
می دهد آزارم
چهره زرد و حزین ِ دختر ِ من هر دم
می دهد دشنامم
کاش آنروز در آن باغ نبودم هرگز
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که خدای عالم
ز چه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت؟


مسعود قلیمرادی

******************************


دخترک خندید و
پسرک ماتش برد
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد
غضب آلود به او غیظی کرد
این وسط من بودم
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم
بین دستان پر از دلهره ی یک
عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام
هر دو را بغض ربود
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت
او یقیناً پی معشوق خودش می آید
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود
مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام
عشق قربانی مظلوم
غرور است هنوز
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند
این
جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

جواد نوروزی

:gol: :D :gol:
 
بالا