اشتغال انسان به كار و زندگي و مسئوليّت هاي اجتماعي و زندگي در جهان پر هياهو و پر مشغلهي مادّي ، گاه انسان را از توجّه به خدا و معنويات باز مي دارد . و اگر رفته رفته انسان غرق در زندگي و مشغوليات خود شود ، ديگر فرصتي براي پرداختن به روح خود و پرورش آن پيدا نمي كند . بنابراين بر قلب و روحش زنگار هاي غفلت و دوري از خداوند مي نشيند كه اگر اين آلودگي ها با نيايش و عبادت خدا زدوده نشود ، ممكن است روحانيّت و معنويّت را از وجود انسان برچينند . از اين رو اعتكاف فرصت مناسبي است تا انسان چند روزي با خود خلوت كند و به دور از فضاي پر التهاب بيرون ، خود را بازيابد ، به كار ها و رفتار هاي خود واقع بينانه فكر كند ، با دست كشيدن از لذّت ها و نفسانيات خود را در اختيار پروردگار بگذارد و از او طلب غفران و رحمت نمايد . و از « خود مداري » به « خدا گرايي » روي آورد . از اين جا است كه نياز به اعتكاف و خودسازي مشخّص مي شود و اين نياز براي كساني كه مسئوليّت هاي حسّاس و بزرگ تري دارند ، از اهمّيّت بيشتري برخوردار است . همان گونه كه شخص رسول خدا (ص) پس از هجرت ، همه ساله دههي اوّل يا دوم و گاه هر دو دهه و در سال هاي آخر زندگي به طور منظّم دههي سوم ماه مبارك رمضان را به اعتكاف مي پرداختند و به همهي دست اندر كاران و كارگزاران و رجال سياسي – اجتماعي درس معنويّت گرايي و ذكر و نيايش و روزه و تلاوت قرآن مي دادند .
در اين جا ذهن درگير سؤالي مهم مي شود كه « آيا اعتكاف با توجّه به شرايط و احكام عملي آن نوعي رياضت و گوشه نشيني و رُهبانيت به حساب نمي آيد ؟ » در پاسخ به اين سؤال مي توان گفت : اسلام ، فكر جدايي از زندگي دنيا و گوشه نشيني و كناره گيري از مردم و به تعبير ديگر رهبانيت را باطل و ناپسند اعلام مي كند . امّا اعتكاف را به عنوان فرصتي براي بازگشت به خويش و خداي خويش قرار داده تا كساني كه از هياهو و جنجال هاي زندگي مادّي خسته مي شوند ، بتوانند چند صباحي با خداي خود خلوت كنند و جان و روح خود را با خالق هستي ارتباط دهند . پيروان برخي از مذاهب موجود در جهان ، با اعمال سخت و با تحت فشار قرار دادن روح و جسم خود مدّعي قطع وابستگي به دنيا و لذائذ آن مي شوند و اصطلاحاً رياضت مي كشند . امّا دين اسلام به طور صريح ايجاد هر گونه محدوديّت غير منطقي براي انسان از سوي خود را حرام دانسته و چنين رياضت كشيدن هايي را به دور از شأن يك فرد مسلمان مي داند . اعتكاف يك برنامهي سازماندهي شده و هدفدار است و طوري توسّط اسلام طرّاحي شده كه فشار غير منطقي به انسان وارد نشود . در واقع شريعت استوار اسلام با تبيين جزئي ترين دستورات ، راه را براي ظهور مناسك من در آوردي بسته است . و اين امكان را براي مسلمانان فراهم كرده تا با عمل به دستورات دين به هدف نهايي زندگي خود برسند و ارتباطشان را با خالق خود قوي تر كنند . مرز بين « زهد و ورع » در اسلام با « رياضت » را پرهيز از افراط و تفريط مشخّص مي كند و نه اين كه حلال خداوند را به صورت غير منطقي حرام كردن .
امّا مسئلهي ديگر كه مطرح مي شود اين است كه : آيا اعتكاف فرار از كار و فعّاليّت و مسئوليّت ها نيست ؟ آيا اعتكاف يك نوع راحت طلبي نيست ؟ مگر در اسلام سفارش فراوان به كار نشده ، آن چنان كه حضرت علي (ع) كار را بزرگ ترين تفريح مي دانند ! مگر در دين اسلام رسيدگي به امور خانواده اهمّيّت زيادي ندارد ؟ و آيا اعتكاف فرار از همهي اين ها نيست ؟ در پاسخ بايد گفت : اعتكاف دورهي كوتاه مدّت خودسازي است و هدف از آن اين است كه انسان در يك برههي زماني كوتاهكه به زندگي اش لطمه اي نزند ، دست از خوب و بد هاي دنيا بكشد و در يك مكان مقدّس با دل خود خلوت كند و خود را از حاكميّت غريزه ها ، عادت ها و اشتغالات معمول زندگي آزاد سازد و خود را مورد بازرسي ويژه قرار دهد . و همان طور كه گفته شد ، اين نياز در انسان وجود دارد تا مدّتي با خود خلوت كند و آلودگي ها را از روح و دل خود پاك گرداند ، به عبادت خدا بپردازد ، به اعمال و رفتار خود فكر و آن ها را اصلاح نمايد . همچنين به هماهنگي كار و تلاش و فعّاليّت هايش با رضاي خدا و وظيفهي ديني اش بينديشد و تنظيم فكر و انديشه و عمل خود را با معيار هاي الهي تمرين كند . انسان در اين مدّت مي تواند به كمال معنوي و اخلاقي برسد و به تبع آن در تكامل جامعه ، رسيدگي به امور اجتماعي و گره گشايي از كار مسلمانان موفّق باشد . اين انديشه كه اعتكاف راحت طلبي است كاملاً اشتباه است . چرا كه معتكف قصد ندارد خستگي خود را با خوش گذراني و تفريح و گفتگو با دوستانش در اردويي 3 روزه رفع كند . اعتكاف ، ماندنِ در مسجد بدون عشق به عبادت و قصد قربت نيست . بلكه توقّفي كاملاً آگاهانه است . معتكف با قصد و نيّت اعتكاف و عبادت وارد مسجد مي شود و در تمام مدّت اقامتش در مسجد اين قصد و نيّت را حفظ مي كند .
نكتهي جالب ديگر كه دانستنش خالي از لطف نيست ، اين است كه اعتكاف مانع از شهادت دادن ، تشييع جنازه ، نماز جماعت و ضروريات عرفي يا شرعي نمي شود . يعني در جايي كه حضور معتكف لازم است ، خارج شدن او از مسجد موجب باطل شدن اعتكافش نمي شود . چرا كه در همهي اين ها انگيزهي الهي وجود دارد و با اعتكاف سازگار است .
------------------------------------------------------------- منابع : سايت مركز جهانى اطلاع رسانى آل البيت ( الشيعه ) روزنامه كيهان - سال شصت و چهارم -شماره 18861 روزنامه قدس - یک شنبه 15مرداد ماه 1385 سايت سازمان تبليغات اسلامي سايت تبيان
انسان اين اشرف موجودات، در پي دستيابي به کمال، به دنبال انتخاب است و اعتکاف انتخابي نيکوست، انتخاب همنشيني با قدسيان و فرشته خويان. معتکف، با پيوندي محکم و ناگستني با مبدأ هستي، در پي قرابت با محبوب، با چشيدن طعم شيرين وصل، چشمه سار جان را از زلال حضور، لبريز مي سازد و با خطاب "ارجِعي اِلي رَبّکَ" به منزلگاه دوست مي شتابد و با او خلوتي معنوي را مي آزمايد. اعتکاف سنت اسلام است، سنت اسلام ناب محمدي. عاشقان واله و شيدا، در سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه رجب، پرده نشين وادي سلامت گشته و در کوثر بخشايش جان و تن شسته و صورت و سيرت از پليدي و رذيلت مي زدايند. مؤمنان در اين ايام، مرغ جان را در حريم امن دوست به پرواز آورده و با دلي و با دلي لبريز از ذکر و دعا، به ضيافت رب الارباب بار يافته و سر بر آن آستان بي نياز مي سايند و .... تا يار که را خواهد و توفيق که را باشد. هرگز نمي توان ارزش همه زمانها را برابر دانست، چنان که نمي توان همه مکانها را برابر شمرد. برخي زمانها و مکانها ارزشي والا دارند. ماه رجب ارزشمند است، ماه سلوک و زدودن زنگارهاي شيطاني از آيينه دل است؛ ماه ولايت و برافروختن چراغ معرفت در شبستان وجود است؛ ماه رجب گاهِ اعتکاف است. در اين ماه، که هنگامه تحول است، عاکفان کوي دوست، با حضور در صحن و سراي دوست، پله هاي سوک را پيموده و پله پله به خدا نزديکتر مي شوند. معتکف روزه اش، نمازش، حضورش در مسجد و ديگر اعمالش مايه تقرب است. در خانه دوست، سفره ايي از مغفرت و بخشايش گسترده شده و عاکف با صيقل روح و روان، زنگار گناه از دل مي زدايد و مهياي ضيافت بزرگ در ماه وصال مي گردد. ماهي که عشاق از سفره پرفيض الهي، لقمه هاي راز بر مي چينند و عطر قرآن از ژرفاي دل بار يافتگان، مشام جان را مي نوازد. اعتکاف پرورش جسم و جان است، انسان آميزه اي است از اين دو و نيازمند پرورش در ابعاد وجودي خود؛ انسان به دنبال سعادت و کمال است، روح انسان نيازمند نيايش است، مناجاتي شيرين و زيبا، هم کلامي موجودي ضعيف با منشأ قدرتها. از آغاز خلقت تا صحنه رستاخيز، راز و نياز زيباترين هنر آدمي است. غفلت بد است در برخي موارد بدتر؛ جريان زمان در گذر است و با از دست دادن آهي ماند و افسوسي که به هيچ نيرزد. انسان دشمني دارد در اوج حيله گري، با چنين دشمني هشياري بايد و سرعت در خيرات؛زمان اعتکاف است. خالق مهربان قرب خلايق مي طلبد. در فکر پرورش روح و روان انسان است و مقررات ديني را تشريع مي کند. تنوع عبادات به دليل نيازهاي گوناگون انساني است، هر عبادتي جوابگوي نيازي از اوست. نماز، زنگار غفلت از روان مي زدايد و صيقل روح و روان است. در روزه، پالايشگاه خلوص و نردبان صعود است. روزه دار پرواز در آسمان عبادت و عبوديت را مي آزمايد و آيينه قلبش را نورستان خدايي مي کند. حج، شرکت در آزمون الهي و قطع تعلقات و دلبستگي دنيوي است. عبادات مالي؛ چون خمس و زکات و صدقات، دميدن روح ايثار و گذشت در وجود آدمي است. اما اعتکاف، آميزه اي از چند عبادت با فضيلت است. روزه که خود عبادتي ارزشمند است شرط اعتکاف است. حضور در مسجد و خواندن نماز هم شرط آن است. عاکف سه روز در مسجد جامع مقيم مي گردد و جز براي ضروريات، کوي دوست را ترک نمي گويد. خود را از حلال باز مي دارد تا با تمرين بندگي، جهاد با نفس را بيازمايد. اعتکاف عهد مودّت و ميثاق مجدد با پروردگار است. در فضيلت اعتکاف اين بس که معادل طواف کعبه و همتاي رکوع و سجود است. خداي منّان مي فرمايد: "... وَ عَهَدنا اِلي ابراهيمَ وَ اِسمعيلَ اَن طَهّرا بَيتي لِلطّائِفينَ وَ العاکِفينَ وَ الرُکّعِ السُجود؛ و ما به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم که خانه مرا براي طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان از هرگونه آلودگي تطهير کنند." اساساً ارزش آدمي را عملش مي رساند. معتکف انساني بزرگ و شريف است به اندازه شرافت و فضل عملش، مقدس اردبيلي يگانه زمان در علم و عمل در شرافت و فضيلت اعتکاف گويد: مبادا کسي گمان کند که اعتکاف مقدمه عبادتي ديگر است. کسي که با طهارت و در حال روزه در مسجد مقيم مي شود و تعهد قربت در اعتکاف مي نمايد، اين عمل عبادت است. اعتکاف عبادتي مستقل است به مثابه حج و عمره و روزه و نماز و هر عبادت مستقل ديگر. و ايام بيض در پيش است زمان عرشي شدن فرشيان؛ اعتکاف با همه فضيلتش، زن و مرد را به خود مي خواند، انسان را مي خواند تا در دنياي هاي و هوي و دود و دم، معراج انسانيت را به تماشا بنشينيم. فرصت طلايي عمر در پيش است و ايام در گذر؛ پس همتي بايد تا با حضوري سبز از همسفران کوي دوست بگرديم.
اعتکاف یک فرصت تا یک مقدار از این روزمرگی دور بشیم
اون دوستانی که معتکف میشن حواسشون به بچه های اینجا هم باشه
یه مقدار هم به یاد فراموش کاریهاشون بیافتن.