مادرم بشكن ! تا نشكني .
مادرم بشكن ! به كسي محتاج نباش . هرچند كه تا به حال هم نبودي . حتي به همان پدرم كه حال جسم پوسیده اش در گوري سرد و تاريك خفته است .
مادرم بشكن ! بشكن و گوشه اي از دست رنج ات را به ياد پدر، شبهاي جمعه نيم كيلو خرما بخر . خرمايي ارزان . از همانهايي كه پدر خيلي دوست داشت . آن را ببر، داخل شلوغ بازار بين زن و مرد ها ، دخترها ، بچه هاي سرچهاررا ه نذر كن . تمام نيم كيلو خرما را نذر كن تا همه بخورند و براي شادي روح پدر كه در زير خروارها خاك ، و سنگ قبري ترك خورده خوابيده است . فاتحه بخوانند . شايد كه از عذابهای قبر خلاصي يابد . عذابهايي كه تنها باعث اش فحش دادن ، زور گفتن به تو و كتك زدن تو بود .
مادرم بشكن ! تمام بدي هاي پدرم را عاشقانه و مظلومانه فراموش كن . آنقدر برايش خرما نذر كن و نذر كن تا روح اش آرام بگيرد . روحي معذب و خسته كه اكنون در سر گذر عالم برزخ نشسته است .
مادرم بشكن ! به هيچ كس محتاج نباش . حتي به من و حتي به ، و غيره كه حتي حال نوشتن نام هايشان را ندارم .
مادرم بشكن ! باور كن كه هيچ كس به فكر تو و به ياد تو نيست . فقط به خاطر اينكه تو يك غريبي ، يك زني ، .
مادرم بشكن ! بشكن كه روزي ِ ثروتمندان در دست تو و امثال توست . اگر تو نشكني چگونه صاحب كارهايت پولدار شوند . چگونه ماشين بخرند ، ويلا بخرند و در آخر چگونه چندين زن بگيرند .
مادرم بشكن ! انبر آهنی سياه و بي رحم ات را بردار و پسته ها را با آن بشكن . درست مثل خودت كه روز به روز مي شكني . اما بی صدا .
مادرم بشكن ! به همه چيز بي توجه باش . حتي به اشكهاي شور و گرم من كه در هنگام نوشتن اين زخمها و دردهایت مي چكد . حتي، به زندگي برابر اجتماعي ، به دموكراسي ، به عدالت .
مادرم بشكن ! فهميده يا نفهميده لبخندي تمسخر آميز بزن بر تمام شعارها ، شعورها و همة ايدئولژيها
و تئوريها كه حامي ضعیفان و فقيران است .
مادرم بشكن ! بشكن پسته ات را و بخوان نماز هميشگي ات را با همان گريه هاي هميشگي ات . كه خدا تو را با انبر پسته و پسته هايت دوست دارد . بشكن مادرم . بشكن بشكن بشكن تا نشكني .
ببين مادرم ! چطور مرا هم شكستي ...
مادر ..........همیشه با من باش............مادر
به نقل از یک وبلاگ خوب