رفیق...!! بیا غم را شریکم باش!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

butterfly_سبز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

spow

اخراجی موقت

دلم تنگ است این شب ها یقین دارم که می دانی

صدای غربت تن را از احساسم تو می خوانی

شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین

ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی

میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم

چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته می رانی؟

تپش های دل خسته چه بی تاب و هراسانند

به خون آغشته ای ای دل،عجب امشب پریشانی!

هماره قلب بیمارم به یاد تو شود روشن

چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی
 

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز

spow

اخراجی موقت
بازم صبح شد

مثل این که امروز هم باید زندگی کرد

گفتم زندگی خندم گرفت

می دونی خیلی وقت گریه نکردم

ولی همیشه گریانم

خیلی دوست دارم برم ولی افسوس اجازه رفتن ندارم

نگو دیونه ام چون تازه عاقل شدم

تازه فهمیدم زندگی یعنی چی

تا حالا شده یه لیوانو تا اخرش پر کنی جوری که لبریز نشه

حکایت منم مثل لیوانه هست اروم ولی تا اخر پر
 

simafrj

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرامش سکوت
میخواهم آرام باشم
محو در سکوتی سرد
خود را پنهان کنم از هر آنچه که آزارم میدهد
کسی سکوتم را نشکند
سکوتم شکستنی نیست
سکوتم نیز خسته است
کسی در پی ام نباشد
یافتنی نیستم
میخواهم آرام باشم
برای همیشه
غرق در اوج تنهایی
آرام...
دیگر نیازی نیست
من خود سکوتم
فریاد نزن...
 

sharifi1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست همگی درد نکنه
زیبا بود
یه سوال؟
حتما باید فارسی باشه یا انگلیسی هم میشه نوشت؟
 

maryam_-mehregan

عضو جدید
کاش گاهی به خوابم می‌آمدی
شاید می‌دیدم که مرا دوست داری

کاش گاهی به خوابم می‌آمدی
شاید آن موقع می‌دیدم که مال منی

کاش یک بار به خوابت می‌آمدم
شاید می‌دیدی که برای نداشتنت گریه می‌کنم

کاش امروز که تو را دیدم تو هم مرا دیده باشی
می خوام برای اونی بنویسم که تا 4ماه و 23روز پیش پیشم بود،وقتی داشت می رفت گفت منتظرم بمون زود برمیگردم اما...................
بعضی وقتا به خدا میگم مگه خودت نگفتی اگه از ته دل یه چیزی رو ازم بخوای اجابت میکنم زار زار گریه میکنم و با تموم وجودم بهش میگم خدا جون اونو بهم برگردون ...........
حالا معنی اینکه میگن کاش همش یه خواب بود رو میفهمم.....
حالا...
بگذریم
.
.
.
سلام
حال همه ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی سبب گویند
.
.
.
..
.
.
.
..
..

.
..
.
.
.
.
.
از نو برایت می نویسم!!
حال همه ی ما خوب است
اما تو باور نکن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:cry::cry::cry::gol::gol:
 

spow

اخراجی موقت
Bad Day



Where is the moment we needed the most
You kick up the leaves and the magic is lost
They tell me your blue skies fade to gray
They tell me your passion's gone away
And I don't need no carryin' on

You stand in the line just to hit a new low
You're faking a smile with the coffee you go
You tell me your life's been way off line
You're falling to pieces every time
And I don't need no carryin' on

Because you had a bad day
You're taking one down
You sing a sad song just to turn it around
You say you don't know
You tell me don't lie
You work at a smile and you go for a ride
You had a bad day
The camera don't lie
You're coming back down and you really don't mind
You had a bad day


Will you need a blue sky holiday?
The point is they laugh at what you say
And I don't need no carryin' on

Sometimes the system goes on the blink
And the whole thing turns out wrong
You might not make it back and you know
That you could be well oh that strong
And I'm not wrong

So where is the passion when you need it the most
Oh you and I
You kick up the leaves and the magic is lost

Cause you had a bad day
You're taking one down
You sing a sad song just to turn it around
You say you don't know
You tell me don't lie
You work at a smile and you go for a ride
You had a bad day
You've seen what you like
And how does it feel for one more time
You had a bad day
 

Lord HellisH

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حاجی ما رفتیم سر فن اصلی خودمون!!
بقیه ش رو هم بیام یا نه؟

نیستم حاجی این یه مورد رو، حوصله ندارم



درد
شما دوتا باز شروع کردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:w00:
12

هیچوقت تموم نشده بود که بخواد باز شروع بشه



هنوز شروع نکردیم. اما می خوایم که شروع کنیم!!
مهران بگیر بالا اون پرچم و!!!

اون پرچم همیشه اون بالاست، اون بالای بالا!!
 

butterfly_سبز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شايد حقيقت آن دو دست جوان بود، آن دو دست جوان
که زير بارش يکريز برف مدفون شد
و سال ديگر، وقتي بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه ميشود
و در تنش فوران ميکنند
فواره هاي سبز ساقه هاي سبک بار
شکوفه خواهد داد اي يار، اي يگانه ترين يار
ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد…


اینم لینک PDFبسیار زیبای ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد از فروغ
 

pejman.pna

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست همگی درد نکنه
زیبا بود
یه سوال؟
حتما باید فارسی باشه یا انگلیسی هم میشه نوشت؟
مثل اینکه میشه!!
Where do I begin?
To tell the story of how great a love can be
The sweet love story that is older than the sea
The simple truth about the love he brings to me
Where do I start?

Like a summer rain
That cools the pavement with a patent leather shine
He came into my life and made the living fine
And gave a meaning to this empty world of mine
He fills my heart

He fills my heart with very special things
With angels' songs, with wild imaginings
He fills my soul with so much love
That anywhere I go, I'm never lonely
With him along, who could be lonely
I reach for his hand, it's always there

How long does it last?
Can love be measured by the hours in a day?
I have no answers now, but this much I can say
I'm going to need him till the stars all burn away
And he'll be there

He fills my heart with very special things
With angels' songs, with wild imaginings
He fills my soul with so much love
That anywhere I go, I'm never lonely
With him along, who could be lonely
I reach for his hand, it's always there

How long does it last?
Can love be measured by the hours in a day?
I have no answers now, but this much I can say
I'm going to need him till the stars all burn away
And he'll be there
 

spow

اخراجی موقت
مادرم بشكن ! تا نشكني .





مادرم بشكن ! به كسي محتاج نباش . هرچند كه تا به حال هم نبودي . حتي به همان پدرم كه حال جسم پوسیده اش در گوري سرد و تاريك خفته است .

مادرم بشكن ! بشكن و گوشه اي از دست رنج ات را به ياد پدر، شبهاي جمعه نيم كيلو خرما بخر . خرمايي ارزان . از همانهايي كه پدر خيلي دوست داشت . آن را ببر، داخل شلوغ بازار بين زن و مرد ها ، دخترها ، بچه هاي سرچهاررا ه نذر كن . تمام نيم كيلو خرما را نذر كن تا همه بخورند و براي شادي روح پدر كه در زير خروارها خاك ، و سنگ قبري ترك خورده خوابيده است . فاتحه بخوانند . شايد كه از عذابهای قبر خلاصي يابد . عذابهايي كه تنها باعث اش فحش دادن ، زور گفتن به تو و كتك زدن تو بود .

مادرم بشكن ! تمام بدي هاي پدرم را عاشقانه و مظلومانه فراموش كن . آنقدر برايش خرما نذر كن و نذر كن تا روح اش آرام بگيرد . روحي معذب و خسته كه اكنون در سر گذر عالم برزخ نشسته است .

مادرم بشكن ! به هيچ كس محتاج نباش . حتي به من و حتي به ، و غيره كه حتي حال نوشتن نام هايشان را ندارم .


مادرم بشكن ! باور كن كه هيچ كس به فكر تو و به ياد تو نيست . فقط به خاطر اينكه تو يك غريبي ، يك زني ، .

مادرم بشكن ! بشكن كه روزي ِ ثروتمندان در دست تو و امثال توست . اگر تو نشكني چگونه صاحب كارهايت پولدار شوند . چگونه ماشين بخرند ، ويلا بخرند و در آخر چگونه چندين زن بگيرند .

مادرم بشكن ! انبر آهنی سياه و بي رحم ات را بردار و پسته ها را با آن بشكن . درست مثل خودت كه روز به روز مي شكني . اما بی صدا .

مادرم بشكن ! به همه چيز بي توجه باش . حتي به اشكهاي شور و گرم من كه در هنگام نوشتن اين زخمها و دردهایت مي چكد . حتي، به زندگي برابر اجتماعي ، به دموكراسي ، به عدالت .

مادرم بشكن ! فهميده يا نفهميده لبخندي تمسخر آميز بزن بر تمام شعارها ، شعورها و همة ايدئولژيها

و تئوريها كه حامي ضعیفان و فقيران است .

مادرم بشكن ! بشكن پسته ات را و بخوان نماز هميشگي ات را با همان گريه هاي هميشگي ات . كه خدا تو را با انبر پسته و پسته هايت دوست دارد . بشكن مادرم . بشكن بشكن بشكن تا نشكني .

ببين مادرم ! چطور مرا هم شكستي ...

مادر ..........همیشه با من باش............مادر





به نقل از یک وبلاگ خوب
 

Fo.Roo.GH

عضو جدید
کاربر ممتاز
می نویسم از تو.....می نویسم از خودم....می نویسم برای دلتنگی های خودم.......برای بغضی که بارها تازه می شود...بارها فرو می خورمش و دوباره تلخی کال بودنش عذابم می دهد...
گاهی حس می کنم خدا در همسایگی ام خانه دارد...گوشش به زنگ در است و آغوشش منتظر هق هق شبانه ام....
نشانم بده که اشتباه نکرده ام...
نشانم بده که آماده ای تا تنهاییم را با تو قسمت کنم...
 

آرماندیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگذار گریه کنم برای عاطفه ای که نیست

و دنیایی که انجمن حمایت از حیوانات دارد

اما انسان پا برهنه و عریان میدود

بگذار گریه کنم برای انسانی که راه کوره های

مریخ را شناخته است اما هنوز!

کوچه های دلش را نمی شناسد!!!
 

آرماندیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظاتی هست
استخوان‌های اشیاء می‌پوسد
و فرسودگی از در و دیوار می‌بارد
لحظاتی هست
نه آواز گنجشک حمل
نه صدایی صمیمی از آن طرف سیم
و نه نگاه مادر در قاب
قانعت نمی‌کند
زندگی قانعت نمی‌کند
و تو به اندکی مرگ احتیاج داری
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا