باران نبار
اشکهای من برای همه کافیست
آنکه روزی حرف از عشق و وفا میزد, بی وفا از آب درآمد...
دل بستم...
دل دادم...
دل باختم...
دیگر چیزی از قلبم نمانده
دیگر با نگاهت آتشم نزن
من با حرفهای سوزان آخرت, خاکستر شدم...
بگذار در باد رها شوم... خدایا فقط تو میدونی چقدر دلتنگم...
اشکهای من برای همه کافیست
آنکه روزی حرف از عشق و وفا میزد, بی وفا از آب درآمد...
دل بستم...
دل دادم...
دل باختم...
دیگر چیزی از قلبم نمانده
دیگر با نگاهت آتشم نزن
من با حرفهای سوزان آخرت, خاکستر شدم...
بگذار در باد رها شوم... خدایا فقط تو میدونی چقدر دلتنگم...