رد پای احساس ...

mahsa1984

عضو جدید
فریاد آخر

فریاد آخر

ساز خوشرنگ قشنگ، نغمه ای تازه تر بزن
از سکوت مبهم و، از گریه های شب شکن
.
سر بده آوازه غم ، آواز بغض دم به دم
از لحظه لحظه مرگ من ،بذار بگم من عاشقم
.
تقدیر گل پژمردنه، معنای سر سپردنه
تقدیر قلب عاشقم ،شکستنه شکستنه
.
حالا دلم کاسه خون، رسیده به مرز جنون
فریاد بغض بیصدا ،رسیده تا به آسمون
.
مردنه من دیدنیه ،سکوت من گفتنیه
وقت رهایی از منه، اومدنی رفتنیه
.
تو غمکده جای منه، قلبم دیگه نمیزنه
نبودنت کنار من،آتیش به جونم میزنه
 

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
در دریاچه احساس و پاکی وجودت
قورباغه ای پایم را گاز گرفت
 

linux_0011

عضو جدید
ماه من غصه چرا؟؟
آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد.
یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان
نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست.


ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز
آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند...
ماه من غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره
عشق زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست خدا هست
او همانیست که در تارترین لحظه شب
راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد
همه زندگی ام غرق شادی باشد
ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی بودن اندوه است...
اینهمه غصه و غم اینهمه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست خدا هست
 

artmiss

عضو جدید
تو بارون كه رفتي
شبم زير و رو شد
يه بغض شكسته
رفيق گلوم شد
تو بارون كه رفتي
دل باغچه پژمرد
تمام وجودم توي آينه خط خورد
هنوز وقتي بارون توكوچه ميباره
دلم غصه داره دلم بيقراره
نه شب عاشقانه ست
نه رويا قشنگه
دلم بي تو خونه
دلم بي تو تنگه....

يه شب زير بارون
كه چشمم به راهه
ميبينم كه كوچه پر نور ماهه
تو ماه مني كه تو بارون رسيدي
اميد مني تو شب نا اميدي ....
 

artmiss

عضو جدید
اي پرنده مهاجر
سفرت سلامت اما
به كجا ميري عزيزم
قفسه تموم دنيا
روي شاخه هاي دوري
چه خوشي داره صبوري
وقتي خورشيدي نباشه
تا هميشه سوت و كوري
ميگذره روزاي عمرت
تويه جاده هاي خلوت
تا بخواي برگردي خونه
گم ميشي تو باغ غربت
واسه ما فرقي نداره
هر جا باشيم شب نشينيم
دلخوشيم به اينكه شايد
سحر رو يه روز ببينيم
آخرش يه روزي هجرت
درخونه اتو ميكوبه
تازه اون لحظه ميفهمي
همه آسمون غروبه!....
 

artmiss

عضو جدید
برقرار باشي و سبز
گل من تازه بمون
نفسم پيش كش تو
جاي من زنده بمون
باغ دل بي تو خزون
موندني باش مهربون
تو كه از خود مني
منو از خودت بدون
غزل و قافيه بي تو
همه رنج انتظاره
اين همه شعر و ترانه
همه بي عطر وبهاره
موندني باشي هميشه
لب پاييزو نبوسي
نشه پر پر شي عزيزم
مهربون گلم نپوسى....
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب می دانی که در چشمت گرفتارم هنوز
روز و شب خوابم ربودی باز بیدارم هنوز

نازنین با من مگو دل بر کن از تکرار من
گرتو تکرار منی جویای تکرارم هنوز

گرچه تن زخمی و خاکی در رهت افتاده است
نیست بر ایینه دل هیچ زنگارم هنوز

فاش می گویم به تو ، با من غریبی ات چرا ؟
رمز و راز من تویی ، دنیای اسرارم هنوز

من به پهنای امید خود گل شوق تو را
در میان این کویر تشنه می کارم هنوز

می شناسم مرگ را بی وحشت اما قلب من
می تپد در سینه چون از عشق سرشارم هنوز

شعر هایم سوخت و خاکسترش در مشت من
باز می بینم تو را معنای آثارم هنوز
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
غم

غم

در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در می زند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی
هر شب به من سر می زند...
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
از تو

از تو

من از تو زنده ام و می میرم از تو
...
اگر از تو به خودسوزی رسیدم
اگر از درد تو خسته ترینم
تو را می بخشم ای ...
تو را می خواهم ای ...
 

samira3242

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]می جویمت چنانکه لب تشنه آب را[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]یا شبنم سپیده دمان آفتاب را[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]بی تابم آنچنانکه درختان برای باد[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]با کودکان خفته به گهواره تاب را[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]یا آنچنانکه بال پریدن عقاب را[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]حتی اگر نباشی، می آفرینمت[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]چونانکه التهاب بیابان سراب را[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی[/SIZE][/FONT]​
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را[/SIZE][/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][/FONT]
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرزو دارم...

آرزو دارم...

آرزو دارم شبی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی
می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی
می رسد روزی که شبها در کنار عکس من
نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی:w34:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
آري، ما غنچه يك خوابيم.
غنچه خواب؟ آيا مي شكفيم؟
يك روزي، بي جنبش برگ.
اينجا؟
ني، در دره مرگ.
تاريكي، تنهايي.
ني، خلوت زيبايي.
به تماشا چه كسي مي آيد، چه كسي ما را مي بويد؟

و به بادي پرپر...؟
و فرودي ديگر؟
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
مدتی است رفته ای ...

من اما خودم را

میان هیاهوی شهر پنهان کرده ام ...

شاید از یادت ببرم لحظه ای !

وقتی کم کم به آخر می رسد ، نفس هایم در هوای بودن تو ...

باز حرف دلم این است :

کاش ...

کاش بدانی

یاد تو

بی وجودت زیبایت

سخت و نفس گیر است ...!
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
اونكه پشت شيشه شبا سر میذاره
میدونه پنجره بین ما دیواره
از پشت شیشه ها با رنج بی زبونی
میخونه با اشاره حدیث مهربونی حدیث مهربونی

پشت این پنجره های بسته نامهربون
برام از خوبی و از شادی بخون
پشت این پنجره های بسته نامهربون
برام از خوبی و از شادی بخون

صدای گریه هامون،نوای هر شب ماست
تو این شب غریبه،صدای تو آشناست
تو این کویر غربت کسی به فکر ما نیست
به فکر آبی دور به فکر دریاها نیست

شب،نباید،تو دلم،خونه کنه
بگو آفتاب زلفاشو شونه کنه
 

spacechild

عضو جدید
نه شعر!
نه عشق!
این روزها سرم خیلی شلوغ است.
اصلا حوصله ندارم.
...
..
کاش هیچ وقت پینوکیو به دنیای کودکی ما نیامده بود.
آن وقت از بینی درازم فقط زشتی چهره بود...
که دستگیرت می شد.
افسوس!
که هم تو کودک بوده ای؛هم من!:heart:
 

yuhana

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای من رنجی است دیدار آدمیان

حتی زمانی که می خندند

در چشمان همه آنها تاریکی

اندوه

نیستی و کاستی می گذرد

روزی را به سان گل پامچال زیستن

بهشتی یک روزه خواهد بود




 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم هايم

دور تا دور تو را

ديواري بلند کشيده اند

که ...

باورکن! دست خودم نيست ...

اگر مي خواهي سرک بکشي بيرون

بايد پا بگذاري روي نگاهم

و بالا بروي ...

بگذار عزيزم !

راهي جز اين نيست ...!
 

yuhana

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای آنکه بتوان کمی ..... حتی شده کمی
زندگی کرد
باید دوبار متولد شویم
ابتدا تولد جسممان است و سپس تولد روحمان
هر دو تولد مانند کنده شدن می ماند
تولد اول بدن را به این دنیا می کشاند
و تولد دوم روح را به آسمان پرواز می دهد .....
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
از آخرین رد پای بودنم گذشت .....انگار کنار جاده خط کشیدم که بمانم
ماندنی که بوی تلخ رفتن می دهد
.........این جا درخت یاد جنگل که می اندازدم ،.....چند تای درخت هارا رد
شوم از کنار جاده که جنگل را فقط یک درخت ببینمم از دور ؟؟؟
.........................گیرم این جاده سرعت گیر هم که نداشته باشد ......
یک بار برای همیشه ریسک میکنم ..........................................
خنده ام میگیرد .... جنگل با یک درخت .... دریا با یک قطره .......جاده ......
جاده بایک مسافر .................
جای ماندن نیست بروم بهتر است .
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
آسمان را تا رفته ای رنگی نیست
در ملال شب به جز دست فراق
کس نوازنده ساز دل من نیست
مهتاب شبهای بلندم
نوازشهای گرم دستهایت
دگر آرام جان خسته ام نیست

مرا با تاری خلوتگه یادت
تو ای مهتاب شبهای بلندم
دگر تاب و توان سازشم نیست
دلم نیست٬ جانم نیست
این دل شب زده تنهایم
طاقت دوری مهتابش نیست
توی ای مهتاب شبهای بلندم
آتش جانم که افتاده به تن
سوز سرمای زمستان هم حریفش نیست
دلم تنگ است .....
زمان بی رحم است ....
روز از پی شب می رود و
دلم تنگ نوازشهای یار است
سرم در فکر آغوش تو مهتاب است
و چشمم ...نیاز آلود دیدارت
 

yuhana

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردگان را صدا می زنیم

جوابمان را می دهند

زندگان را صدا می زنیم

پاسخی شنیده نمی شود

بر روی برگهای خشک که قدم میزنیم

صدا می کند

برگهای سبز صدائی ندارند ......

(شاعری از نیجریه)

 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
چيزي بگو بگذار تا هم صحبتت باشم
لختي حريف لحظه هاي غربتت باشم
اي سهمت از بار امانت هر چه سنگين تر
بگذار تا من هم شريك قسمتت باشم
تاب آوري تا آسمان روي دوشت را
من هم ستوني در كنار قامتت باشم
سنگي شوم در بركه ي آرام اندوهت
يا شعله واري در خمود خلوتت باشم
زخم عميق انزوايت دير پاييده است
وقت است تا پايان فصل عزلتت باشم
صورتگر چشمان غمگين تو خواهم بود
بگذار همچون آينه در خدمتت باشم ...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا