دوست داشتنی ترین موجوده رو زمین............

عرفان 444

عضو جدید
کاربر ممتاز
زن شکوفه ایست که هنگام غنچه بودن دوست داشتنی:redface:

موقع گل کردن عشق ورزیدنی:w36:


و در وقت پژمردن پرستیدنی است:w27::w27:


....................به افتخاره مادرای سرزمینم :w17::w17::w17::w17::w17::w17:


[URL="http://www.8pic.ir/"][IMG]http://www.8pic.ir/images/10170083689110652713.jpeg[/URL][/IMG]
 

عرفان 444

عضو جدید
کاربر ممتاز

Shahab

مدیر تالار عکس
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یک ساعت از زدن تاپیک گذشته رسیده ب صفحه سوم!!!
اسپم دیگه نکنید اینجا وگرنه تاپیک بسته میشه.
 

TOM-CAT

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخنان دکتر علی شریعتی درباره مادر
و هر روز او متولد میشودعاشق می شودمادر می شودپیر می شود و میمیردو قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کندچرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیندو در قدم های لرزان مردش گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مردسینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کندو اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد! و این رنج است
 

عرفان 444

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخنان دکتر علی شریعتی درباره مادر
و هر روز او متولد میشودعاشق می شودمادر می شودپیر می شود و میمیردو قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کندچرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیندو در قدم های لرزان مردش گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مردسینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کندو اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد! و این رنج است


ممنون سامان جان..........خیلی قشنگه:gol: مادر وصف نشدنیه.............
 

TOM-CAT

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادر

مادر

[h=2]شعری از دکتر شریعتی در مورد مادر[/h]
مادر نگاه خسته و تاریکت با من هزارگونه سخن دارد

با صد زبان به گوش دلم گوید رنجی که خاطر تو ز من دارد

دردا که از غبار کدورت ها ابری به روی ماه تو می بینم

سوزد چو برق خرمن جانم را سوزی که در نگاه تو می بینم

چشمی که پر زخنده ی شادی بود تاریک و دردناک و غم آلودست

جز سایه ی ملال به چشمت نیست آن شعله ی نگاه پر از دوداست

آرام خنده مــی زنــی و دانم در سینه ات کشاکش طوفان است

لبخــنـــد دردنـاک تو ای مـــادر سوزنده تر ز اشک یتیمان است

تلخ است این سخن که به لب دارم مادر بلای جان تو من بودم

امّا تو ای دریغ گمان بردی فرزند مهربان تو من بودم

چون شعله ای که شمع به سر دارد دائم ز جسم و جان تو کاهیدم

چون بت تو را شکستم و شرمم باد با آن که چون خدات پرستیدم

شرمنده من به پای تو می افتم چون بر دلم ز ریشه گنه باریست

مــادر بــلای جان تو من بودم این اعتراف تلخ گنه باریست
 

عرفان 444

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا توی عکس های دسته جمعی جای هیچ پدر و مادری رو خالی نذار
:heart:الهی امین:heart:
:gol:

گفــت : با مــــــادر یه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با مــادر جمله نمیســازم ، دنیــــــــامو می سازم ...


مرسی داداشی.......ممنون از متنای زیبات...:gol:
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز

میسی از دعوت دوستم..
و میسی از تایپیک قشنگت :)
 

YaZahra313

عضو جدید
اگر تمام حلزونهای عالم دست به دست هم بدهند تا به چین رنج هایت سفر کنند؛
باز هم کاری از پیش نخواهند برد ، گیرم عصاره شفابخش هم داشته باشند.
چین و چروک رنجهایت را مرهمی نیامده مادر ...

مرسي خييييلي تاپيک قشنگيه دلم برا مامانم تنگ شد.........
 

عرفان 444

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر تمام حلزونهای عالم دست به دست هم بدهند تا به چین رنج هایت سفر کنند؛
باز هم کاری از پیش نخواهند برد ، گیرم عصاره شفابخش هم داشته باشند.
چین و چروک رنجهایت را مرهمی نیامده مادر ...

مرسي خييييلي تاپيک قشنگيه دلم برا مامانم تنگ شد.........

خواهش میکنم......ممنون از متن قشنگتون:gol:
 

Similar threads

بالا