دلکده

shakibaa77

عضو جدید
سلام
هدف من اینه که هر کس هر چیزی که ته دلش هست و میخواد کسی بشنوه اینجا بذاره
هر چند که اینجا هم کنترل میشه و ماها همیشه باید مصلحت هایی رو در نظر بگیریم

اما من معتقدم به قول حضرت علی : هیچ مصلحتی بالا تر از حقیقت نیست
و اون حقیقت ماییم که می اندیشیم
پس هستیم
رستن : به معنی روییدن - رستن و رهایی
رهایی از تمامی قید و بند های ممکن
و رسیدن به آزادی مطلق و آنجایی که میتوانیم
پس تو هم بروی و رستنت را آغاز کن

بی صبرانه منتظر حرفای دلتون هستم :heart::heart::heart::gol::gol::gol:
 

Maryam.Silent

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
هدف من اینه که هر کس هر چیزی که ته دلش هست و میخواد کسی بشنوه اینجا بذاره
هر چند که اینجا هم کنترل میشه و ماها همیشه باید مصلحت هایی رو در نظر بگیریم

اما من معتقدم به قول حضرت علی : هیچ مصلحتی بالا تر از حقیقت نیست
و اون حقیقت ماییم که می اندیشیم
پس هستیم
رستن : به معنی روییدن - رستن و رهایی
رهایی از تمامی قید و بند های ممکن
و رسیدن به آزادی مطلق و آنجایی که میتوانیم
پس تو هم بروی و رستنت را آغاز کن

بی صبرانه منتظر حرفای دلتون هستم :heart::heart::heart::gol::gol::gol:
هییییییی
 

شيته گيان

عضو جدید
کاربر ممتاز

سلام

چي تو جيبت داري مريم؟



 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]هی سینه خیز می بریم هی کلاغ پر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]این رسم عشق نیست،عزیزم! یواش تر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]بی دست و پا نباش بگو دوست داری ام[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ای قلب روستایی من! "ته بلامه سر"[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]من غیرتم به جوش می آید که دست باد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]بر گیسوان ریخته ات میزند تشر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]مردی در انتظار تو خشکید مثل چوب[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]یک دست روی صورت و یک دست بر کمر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]معشوق هیچ وقت تعارف نمی کند[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]این قلب مال توست خجالت نکش ببر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]مثل درخت در دل تو ریشه کرده ام[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]بی فایدست هر چه بگویی: تبر، تبر![/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]کی می شود که روی سرم آسمان شوی[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]کی می شود صدا بزنم بال ها! خبر![/FONT]​
 

shakibaa77

عضو جدید

می ستاییم روان نیاکان نیرومند و پاک و توانای پیرو راستی را -

آنانکه در دوستی پاک نهاد و نیک کردارند

آنانکه از گفت و شنود های بسیارشان بهره ها خواهد بود

آنانکه مردمان را نمی آزارند

مردمانی که فروهر ها را - نیاکان را -راز داران را - تیز نگرندگان را - چاره اندیشان را - نامداران را

-ودر نبرد پیروزمند ترینان را آزرده نکرده باشند

(اوستا - فروردین یشت - بخش 4 قسمت 30 )
:smile::gol:
 

صنم.

عضو جدید
خدايا ،
به من زيستني عطا كن ،
كه در لحظه ي مرگ ،
بر بي ثمري لحظه اي كه براي زيستن گذشته است ،
حسرت نخورم .
و مردني عطا كن ،
كه بر بيهودگي اش ، سوگوار نباشم .
بگذار تا آن را من ، خود انتخاب كنم ،
اما آن چنان كه تو دوست داري .
" چگونه زيستن " را تو به من بياموز،
" چگونه مردن " را خود خواهم آموخت !
 

صنم.

عضو جدید
[FONT=times new roman, times, serif]دوست داشتن
در هم نگريستند اما سرشار از مهرباني .
چشم ها شان هر كدام پياله ي پر از شراب سرخ
كه در كام تشنه ي چشمان هم مي ريختند
و كم كم بر هر دو لب
لبخندي آهسته باز مي شد ،
لبريز از محبت ،
سيراب از دوست داشتن ،
نه عشق ،
دوست داشتن !
لحظاتي اين چنين ،
خوب و شيرين و نرم و خاموش گذشت .
[/FONT]
 

صنم.

عضو جدید
ميخواهم بگويم ......
فقر همه جا سر ميكشد .......
فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست ......
فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست .......
فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفته ي يك كتابفروشي مي نشيند ......
فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ،‌ كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ......
فقر ، كتيبه ي سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند .....
فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود .....
فقر ، همه جا سر ميكشد ........
فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ...

فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است ...
 
آخرین ویرایش:

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

سلام

چی بگم از کجاش بگم :cry:
همینو بگم که برای خدمت لعنتی باید همه چیمو زندیگو ول کنم یا بفروشم
ماشینامو
کارمو
سگمو :cry:
هیییییی
 

صنم.

عضو جدید
یادمان باشد که : او که زیر سایه ی دیگری راه می رود، خودش سایه ای ندارد.
یادمان باشد که : هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را.
یادمان باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد، عفونت است.
یادمان باشد که : در حرکت همیشه افق های تازه هست.
یادمان باشد که :
فرار؛ راه به دخمه ای می برد برای پنهان شدن نه آزادی.
یادمان باشد که : باور هایم شاید دروغ باشند.
یادمان باشد که :
آرامش جایی فراتر از ما نیست.
یادمان باشد که :
من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم.
یادمان باشد که : برای پاسخ دادن به احمق، باید احمق بود !
یادمان باشد که : در خسته ترین ثانیه های عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست
یادمان باشد که :
با یک مطلب و نظر در مورد کسی قضاوت نکنیم! حتی اگر با اون نظر مخالف بودیم

یادمان باشد که ... خاطرمان تنها نماند ...
 

shakibaa77

عضو جدید
سلام

سلام






می ستاییم روانهای مردان پیرو راستی و زنان پیرو راستی را

در هر سرزمینی که زاده شده باشند

مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی - کوشیده اند

می کوشند و خواهند کوشید

(اوستا - فروردین یشت - بند 154 )


:gol:
 

mahgool

عضو جدید
دوست ندارم اه ناله کنم هر چند که خیلی وقت ها به این درد دچار میشم ولی اه و ناله فقط قبول کرد شرایطی است که الان باهاشم پس من پیروزم



پریایی نازنین چتون زار میزنید توی این صحراای دور توی این تنگ غروب
نمیگین برف می یاد نیمگین بارون مییاد نمیترسین پریا نمی یاین به شهر ما
شهر ما صداش میاد صدای زنجیراش میاد امشب تو شهر چراغون خونهی دیوا داغون
مردم ده مهمون مان با دامبو دوم به شهر میان
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. دکتر شريعتي
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
معبد تشنه خون است.
همیشه پرستش با خون،با قربانی،همراه بوده است.اسماعیل!این ذبیح مقدست!ابراهیم را ببین. فرزند دلبندش را در عشق قربانی می کند. کارد را بر حلقوم پاره جگرش می نهد. فرزندی را که به عمری،با رنج ها و امید ها پرورده است،به دست خود زبح می کند!
عشق همواره تشنه «اخلاص» است.نیمه روشنفکران بی درد و دل،خرده می گیرند که قربانی چرا؟ معبد به قربانی چه نیازی دارد؟خدا چرا خون را دوست بدارد؟
شگفتا!شگفتا!چرا نمی فهمند؟این او نیست که خون می طلبد،قربانی می خواهد؛این عاشق است که به آن سخت نیازمند است. می خواهد به او،نه،به خودش،به دلش،ایمان اش،نشان دهد که::
«من اسماعیل ام را نیز قربانی تو می کنم»!نشان دهد که من در دوست داشتن،در ایمان،مطلق ام!«مطلق»!
آن چه را در همه آفرینش نیست،آنچه را طبیعت از داشتن اش محروم است، از ساختن اش عاجز است،من دارم؛من می آفرینم.
ای عشق!من تشنه ی«این هواهای عفن،و این آب های ناگوار» نیستم.ای ایمان!من ایمان ام را ،به زندگی کردن نیز نخواهم آلود. اخلاص! . اخلاص!
یعنی فقط تو!یکتایی!یک تویی!
چگونه این را نشان دهد؟باید نشان دهد. نه به او،که «او» می داند.نه به خود،که خود می یابد.نه،اصلا به چنین تجلی یی،به چنین نمایشی،محتاج است،سخت!چه رنج لذت بخشی است! چه مستی یی دارد ایثار!هرچه دردناک تر،شیرین تر!
آری قربانی!عشق تشنه می شود،خون بایدش داد؛سرد می شود،آتش اش باید زد،گرسنه می شود،قربانی بایدش کرد. عشق با قربانی،باخون،نیرو می گیرد،زلال می شود،رشد می کند، پاک و بی لک می شود....
و اکنون عید قربان است!...
« دکتر علی شریعتی »
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم
تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم

« دکتر علی شریعتی »​
 
بالا