"دلتنگتونیم... و به معنای واقعی کلمه شرمنده شما... "

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
براي 175 شهيد غواص



کشف پيکرهاي مطهر 175 شهيد غواص عملياتکربلاي4، بازتاب وسيعي در رسانه ها وشبکه هاي اجتماعي داشت.شوکه شدن برخي با شنيدن اين خبر از آنجا ناشي مي شد که به گفته سردار سيدمحمد باقر‌زاده فرمانده کميته جستجوي مفقودين ستاد کل نيروهاي مسلح اين غواصان با دستان بسته به شهادت رسيدند و زنده به گور شدند. يکي از کاربران شبکه هاي اجتماعي نوشته است: (ما يک‌صد و هفتاد و پنج نفر بوديم،بيست و هفت سال رقصيديم با ماهي‌ها،در کربلايي که مالامال از آب بود). همچنين طراح طرحي که در بالا مشاهده مي کنيد نوشته است:«وقتي داشتم اين طرح رو مي زدم اول دستاش رو بستم،ترسيدم،حتي بستن دست يک نفر توي نرم افزار وحشتناکه چه برسه به واقعيت!».


بچه‌های‌ ما چند دسته‌ بودند، گروهی‌ که‌ زیر آب‌ می‌رفتند و یک‌ لوله‌هایی‌ برای‌ نفس‌کشیدن‌ از بالای‌ سرشان‌ روی‌ آب‌ بیرون‌ می‌آمد و عده‌ای‌ هم‌ که‌ با قایق‌ می‌رفتند. عراقی‌ها این‌ لوله‌ها را می‌زدند و وقتی‌ بچه‌های‌ ما مجبور می‌شدند سرشان‌ را بالا بیاورند، آنان‌ را شهید می‌کردند. خلاصه‌ تعداد زیادی‌ از بچه‌های‌ ما را شهید کردند."


تصور كساني كه براي نفس‌كشيدن سر از آب بيرون مي‌آورند، اما سرشان بريده مي‌شود، دردناك است.

****بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود
ما
خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
و
حقیقتها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
****
 
آخرین ویرایش:

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
مردم اون زمان چه طور بودن اين زمان چه طور!!!
اون زمان اتحاد از خود گذشتگي اين زمان!

- جوان هاي اون زمان ما كجا ها سير مي كردن الان كجاها!!!!..........
- جوان اون روز شرافت غيرت خودگذشتگي عميق داشت
- جايي خوندم در جنگ ايران عراق وقتي عراقي ها يك زن دستگير مي كنند اون برهنه به دار ميزنن .......سپاه ايران سه شهيد ميده تا جنازه اون زن پايين بيارن
حالا ما چه طوريم ؟!


- اين زمان نشستيم و مدام در حال تخريب و بد گفتن از كشورمون هستيم اون زمان با اون همه مشكلات همه متحد بودن كاري مي كردن
- اون زمان طرف اول يك نگاه به خودش مي كرد افكار رفتار عقايدشون درست مي كرد اين زمان مدام يك چوب دستمون بر عليه نفر مخالف هر چي با ما مخالف.........خودمون هم از هفت دولت ازاد .......پيشرفت و استقلال كشور به ما چه ما فقط قضاوت مي كنيم!!!!!

- جوان اون روز جون خودش ميذاشت كف دستش ميرفت براي استقلال كشورش مي جنگيد حالا خيلي ها ميخوان همين استقلال دو دستي تقديم دشمن كنن
اون زمان جوان خودشون با چه چيزهايي سرگرم مي كردن عمرشون سپري مي كردن
حالا جوان ها با پرسه زدن در خيابان پاك انواع دوستان ماهواره بازي موبايل .......با طرف صحبت مي كني اصلا توي باغ نيست از اول تا اخر حواس به همين موبايل.......ماهواره ........اعتياد هم سر جاي خودش

دشمن خوب تونسته جوانها سر گرم كنه تا از خيلي چيزها باز بمونن
حالا به يكي از اين جوان ها بگو جنگ برو ميدان جنگ!!!!!!!!!!!!!
اول كاري كرد تعداد مرد...... سن جوان ما كم بشه بعد هم با اين وسايل همين جوانها هم سرشون گرم كنه هر چي خودش خواست انجام بد
سيستم كشور ما هم كه وقتي يك اتفاق افتاد تمام شد تازه ميخواد كاري بكنه!.............تعداد فرزند ها بيشتر كنيد.......نوش دارو بعد مرگ سهراب
يكم بيدار بشيم.......جوان اون زمان بيدار بود!!!!!
اون موقع شاه بود انقلاب شد يك حكومت مردمي درست بشه پس اون موقع مشكل بود اما اتحاد بود


عكس شهدا ميبينيم
اما متاسفانه خيلي ها
عكس شهدا عمل ميكننن


درود بر غيرتمندترين مردمان اين مرز و بوم


 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب مثل هر شب بیاد مردان قبیله بخواب رفتیم ولو اندک اما توفانی شدیم به یاد آن شب طوفانی اروند
که چه گذشت به غواصان مظلوم ابهای نیل گون اروند .
تنها توانستیم یاد کنیم ذره ای از انچه که در پستوی ذهن باقی مانده بود
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
به بهانه ي كشف پيكر مطهر ۱۷۵ شهيد غواص عمليات كربلاي چهار:

نصفِ تاريخ عاشقي، «آب» است/ قصه هايي عميق و پراحساس
قصه هايي پر از فدۣاكاري / قصه هايي عجيييب، اما خاص
قصه ي آبِچشمه ي زمزم / زيرِ پاكوبه هاي اسماعيل
قصه ي نيل و حضرت موسي / قصه ي آن گذشتنِ حسّاس
قصه ي حفظِ حضرت يونس / توي بطن نهنگ، در دريا
يا كه نفرينِ نوحِ پيغمبر / بر سرِ مردمِ نمك نشناس
قصه ي ظهر روز عاشورا / بستنِ آبروي وارثِ آن
كربلا بود و يك حرم، تشنه / كربلا بود و حضرتِ عباس(ع)
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز

تقدیم به شهدای غواص؛ آنان که مزارشان هنوز هم اروند است

محمد رضا شرفی خبوشان

از خاطره ی عزیز یاران می گفت
از گم شدن نصیر و سبحان می گفت
انگشت بر آب فاتحه سر می داد
محمود به اروند، گلستان می گفت

اشنوگلش از کنار پل پیدا بود
فانوسقه اش میانه ی نی ها بود
یک تکه لباس پاره ی غوّاصی
می گفت: نشان رفتن سینا بود

باکی ز خطر نداشت، هنگامه ی رزم
از خویش خبر نداشت، هنگامه ی رزم
معراجگه اش جزیره ی مجنون بود
می گفت که سر نداشت، هنگامه ی رزم

از حال گلوی زخمی اش پرسیدم
سربندِ سرِ شکسته را بوسیدم
رمز شب حمله: یا ابا عبدالله «ع»
می گفت: خودش بود، خودش را دیدم

یک نامه برای بچه ها جیبش بود
تصویر امام و شهدا جیبش بود
وقتی که برای خط شکستن می رفت
می گفت که: مهر کربلا جیبش بود
—————————————
منبع : کتاب پوتین من کجاست​
 

mahdis.

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرگ این انسانها به این شکل واقعا غم خاصی با خودش داره ولی تعبیرش خیلی زیباست.
وقتی یه لحظه فکر کنی که یکی از اونا یکی از آشنایان خودمون باشه، فهمش حال و هوای خاصی داره.
وقتی یکی از دوستان این رزمنده ها با من داشت صحبت میکرد واقعا دلم خیلی حس عجیبی داشت.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت وارم و دانی که حرف­‌ها دارم

بسا حکایت ناگفته با شما دارم
پر از شکایتم از کربلای چار به بعد


و از شکفتن گل­‌های بی قرار به بعد
مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم

هنوز غرقه امواج سرد اروندم
هنوز در شب والفجر هشت مانده دلم


که از رها شدن دست همرهان خجلم
در این شبانه که غواص درد مواجم

به دستگیری یاران رفته محتاجم
اگرچه دور گمانم نبود دیر شوید

قرار بود شهیدانه دستگیر شوید

جهان همیشه همین است موج از پی موج

گذشتنی است شهیدانه فوج از پی فوج
اگر چه حلقه آن دست‌های خسته گسست

گذشته‌اند ز دنیا به رقص، دست به دست

زمانه چیست؟ همین هیچ، ازدحام بلاست

زمینه اَتن جامیان جام بلاست
زمین زمینه رقصی است مست و دست به دست

همین میانه میدان، در این مجال که هست
در این جهان که به جز های و هو صدایی نیست

به جز میانه میدان جنگ، جایی نیست
به جز دو راهی تسلیم و جنگ راهی نه


به جز نگاه خدا، هیچ سو نگاهی نه

تویی و قبضه شمشیرت و رهایی­‌ها


وگرنه کاسه چشمی پر از گدایی­‌ها

نه مهربان­تری از نطق ذوالفقار علی

بمان چو مالک و عمار او کنار علی

نه رحم می­‌کند آن را که بهره­اش زخم است
نه زخم می­زند آن را که چاره­‌اش اخم است
ولی ولی ست ولی تو اسیر دل­دله‌ای

اسیر خشم و خشوعی، شکایت و گل‌ه­ای

ولی ولی ست ولی تو تو تنگ حوصله­‌ای

قسم به حرمت عمری که عهد نشکستم

که در شنای جهان با شهید همدستم

به ورطه­‌ای که سکون جز هلاک چیزی نیست
به غیر سجده، نصیبم ز خاک چیزی نیست
من از مذاکره با نفس خویش می­‌ترسم

زهول روز جزا پیش پیش می­‌ترسم
نه غیر نفس تو در هستی اژدهایی هست
نه غیر عربده­‌ات در جهان صدایی هست
خروش دیو به جز وهم و خوف و خاطره نیست

دلت سکوت کند حاجت مذاکره نیست
من از بهشتم و شیطان نصیحتی است به من
و هر مواجهه تقدیم فرصتی است به من
مباد این بگذارم به مکر و آن بشوم
در این معامله­‌ها مفت و رایگان بشوم
اگرچه بزم­نشینم به رزم شهره­‌ترم
سکوت کرده­‌ام اما به عزم شهره­‌ترم
به شام بزم ظریفم، به روز رزم حریف
به روز رزم حریفم، به شام بزم ظریف
به خاکریز ظفر قاسم سلیمانی

شکوه پنجه رزم حریف ایمانی
دلی مقدس چون تیغ خون­چکان علی
و یا نه تیغ بلیغی است چون زبان علی

ز شور زندگی است این که مرگ می­‌جوید
مگر به اذن ولی جمله­‌ای نمی‌گوید


علی به معرکه هم تیغ در هوا نزده است

به یک فراری هم زخم نابجا نزده است
نه کشته است کسی را که زخم، کافیِ اوست

نه زخم کرده تنی را که اخم، نافیِ اوست
چنین حریفِ ظریفی خدا نصیب کند!
چنین ظریف حریفی خدا نصیب کند!
ز خیمه دل به یکی لانه کبوتر کند
علی که خیمه ابلیس را ز بُن برکند
گذشت و خیمه و خرگاه را به صحرا ماند
پرید و خیمه دنیا ز بال او جا ماند
دلم علی ست، علی ذکر لحظه‌های من است

چه باک هر چه؟ خدای علی خدای من است

ز بندگان علی پیر ما یکی علی است

به بندگان علی، بنده علی ولی است
منم که بیرق ایثار روی دوش من است
جهان پر از خبر غیرت و خروش من است
به خوان نشسته­‌ام اما ز هفت خوان رَسته
فریب نان نخورد کاو ز بند جان رَسته
به خوان نشسته­‌ام اما به چشم و دل سیرم
نه قورباغه­‌ام از هر چه آب و گل سیرم
به غیر لقمه عزت، مرا صلا مزنید
تعارفم به مگر خاک کربلا مزنید
که کربلایی‌ام و از بلا نپرهیزم
اگرچه راه ببندد یزید و چنگیزم
هلا جماعت احزاب، نسل سلمانم
همین بس است مرا خندقی، مسلمانم
به جنگ و حیله و تحریم، من نمی­‌شکنم
به هیچ قیمت، قدر وطن نمی­‌شکنم


زبان تیغ مرا گوش­تان شنیده بسی

ز دست غیرت من خورده هم کشیده بسی
شما کرید و سخن با شما اشاره بس است

برای کور همین سوسوی ستاره بس است
وگرنه سینه من شعله شعله خورشید است
تمام عمر بهارم، که هر دمم عید است
به شوق جلوه آن صبح لایزال خوشم

به بوی آمدنش با همین خیال خوشم
چه بیمِ تیغ شما، آن سوار آمدنی است
سوار آمدنی، غمگسار آمدنی است
مگر نه دستِ تهی، خیمه­‌های کِی کندم؟
مگر نَه­تان چو مگس از وطن پراکندم
به بانگ وزوزتان باز دل نخواهم باخت
گُلی که یافته­‌ام را به گِل نخواهم باخت
بهشت مردم شرقم، به غرب کی نگرم؟
دخیل کرببلایم، کجا به ری نگرم؟
چرا که مشق کنم، خط تیغ حرمله را ؟
چرا به گندم ری بازم این معامله را ؟
هزار بار اویسم، یمن یمن عشقم
خیانت و من؟ آخر چگونه؟ من عشقم!
منم که بیرق این مردمان شیفته­‌ام
مباد این­که ببیند کسی فریفته­‌ام
منم که بیرق این خیل منتظر شده­‌ام
کجا به بند شوم؟ عطر منتشر شده­‌ام!
مرا که شیشه عطرم ز سنگ باکم نیست
هزار نام خدایم ز ننگ باکم نیست
طنین نام خدایم، اذان بندگی­‌ام
به هر کجا که دلی هست شور زندگی­‌ام
من آن نیم که از این عشق­بازی آیم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده­‌نواز
به چشم بستن از این خوان عبور خواهم کرد
به پایداری و ایمان عبور خواهم کرد
که دیده مردم جان­باز، دل به نان بازند؟
که شیرهای خطر، نرد استخوان بازند؟
مرا به وعده این، آن شدن محال بود
به یک دو وسوسه شیطان شدن محال بود
به موج­‌های شهیدان قسم که می­‌مانم
در این خروش خروشان همیشه می‌­خوانم
اگر چه دور، ندارم گمان که دیر شوند
مرا به لطف شهیدانه دستگیر شوند
به ورطه­‌ای که سکون جز هلاک چیزی نیست
به غیر سجده، نصیبم ز خاک چیزی نیست

 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرمندتونیم، ولی مقصر نیستیم، ما که تا همین چند سال پیش بچه بودیمو حالیمون نبود، اما حالا میبینم و میدونیم با حیله و نیرنگ یه عده سودجو و خودخواه تمام فداکاریاتون به باد رفت، کشور به فنا رفت :(
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن،

زمان تشیع و تدفینم گریه نکن،

زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛

فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت

را فراموش می کنندو زنان ما عفت را


وقتی جامعه ی ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت،



مادرم گریه کن که اسلام در خطر است


شهـــــيدسعــــــید زقـــــــــاقي
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]نخستین تصویر یکی از 175 شهید غواص[/h]
صبح امروز در معراج شهدای تهران پیکر مطهر یکی از شهدای غواص عملیات کربلای 4 برای نشان دادن مظلومیت این شهیدان در معرض نمایش قرار گرفت.
فارس: صبح امروز در معراج شهدای تهران و در نشست خبری سردار باقر زاده پیکر مطهر یکی از 175 شهیدغواص تفحص شده عملیات کربلای 4 برای همگان نمایش داده شد.این پیکر مطهر در حالی به معرض دید گذاشته شد که دستان این شهید بزرگوار در زمان شهادت بسته شده بود.



 

Similar threads

بالا