درخواست برگرداندن این متن به فارسی روان

alireza013

عضو جدید
سلام.
دوستان کسی می تونه این متن رو به فارسی امروزی برگردونه ؟
ممنون میشم.

چنین آورده اند که فضل , وزیر مامون خلیفه , به مرو , عتاب کرد با حسین مصعب پدر طاهر ذوالیمینین و گفت : {پسرت طاهر دیگر گونه شد و باد در سر کرد و خویشتن را نمیشناسد.}
حسین گفت: {ایهاالوزیر , من پیری ام در این دولت بنده و فرمانبردارم, و دانم که نصیحت و اخلاص من , شما را مقرر است, اما پسرم طاهر از من بنده تر و فرمانبردارتر است , و جوابی دارم در باب وی سخت کوتاه , اما درشت و دلگیر, اگر دستوری دهی بگویم. }
گفت : {دادم}
گفت : {ایدالله الوزیر , امیرالمومنین او را از فرودست تر اولیا و حشم خویش به دست گرفت و سینه ی او بشکافت و دلی ضعیف که چنویی را باشد از انجا بیرون گرفت و دلی انجا نهاد که بدان دل برادرش را - خلیفه ای چون محمد زبیده- بکشت, و با ان دل که داد , آلت و قوت و لشکر داد. امروز چون کار بدین درجه رسید که پوشیده نیست , میخواهی که تو را گردن نهد و همچنان باشد که اول بود ؟ به هیچ حال , ابن راست نیاید , مگر او را بدان درجه بری که از اول بود . من انچه دانستم بگفتم و فرمان تو راست.}
فضل سهل خاموش گشت , چنانکه آن روز سخن نگفت , و از جای بشده بود . و این خبر به مامون برداشتند. سخت خوش امدش . جواب حسین مصعب پسندیده امد .
گفت : {مرا این سخن از فتح بغداد خوشتر آمد , که پسرش کرد}
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
hami_life خلاصه ای از چند رمان فارسی داستان ها و حكايت ها 9

Similar threads

بالا