داستان کوتاه

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز
درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود .

پس از اندك زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان مي كند و مي گويد : جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟

از روزي كه اين ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنميان را هدايت مي كند و....

حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين است: با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادف اگر به جهنم افتادي خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند​

 
آخرین ویرایش:

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما اینهمه تو این سایت فعالیت کردی و هنوز نمیدونی محل تاپیک داستان تو تالار گفتگو نیست؟ میدونی فقط نمیخوای واقع بین باشی.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدرس این نوع تاپیکها تو همین تالار و اون بالا تو بخش داستانهای کوتاه هست. بمیرم برای اینهمه دقت .
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جناب دانشمند.....داستان های طنز رو توی تالار ادبیات میکذارن؟؟؟؟؟؟شما که فعالیت نکردی چی میگی که میای خوتو نخود هر اشی میکنی؟
تو همین تالار گفتگو اون بالا محلی برای درج تاپیکهای قصه و داستان هست . اما اینجا که زدی جاش نیست.
من حرف بدی میزنم که به من توهین میکنی؟
در ضمن این تاپیکهای بی محتوای شما محلی برای فعالیت برای ما نمیذاره. خیلی مطلبت علمی و مفید هست که بیایم فعالیت کنیم؟
اینجا شهر قصه نیست . تالار گفتگوست./ در ضمن برای شنیدن نظرات کاربران باید احترام بذاری. پس توهین نکن.
 

Similar threads

بالا