مهدي كياني
کاربر فعال مهندسی هوافضا
داستان اولین پرواز
داستان اولین پروازدر دهه اول قرن بیستم، تبی تندتر از "تب طلا" دنیا را فرا گرفته بود: تب پرواز! مهندسان و دانشمندان در سراسر آمریکا و اروپا درگیر ساختن ماشینی پرنده بودند که بتواند انسانی را با خود حمل کند.
در همین حال دو برادر آمریکایی در سکوت و با پشتکار بسیار هر آنچه برای پرواز کردن لازم بود، میآموختند. اینکه چه ماجرایی باعث شد هوس پرواز به سر آنها بزند، دقیقاً روشن نیست. شاید پرواز پرندهها یا مکانیسم های دقیق اسباب بازی هایشان ولی این هوس عاقبت بزرگترین آرزوی انسانها را به حقیقت مبدل کرد.
ویلبر در 1867 به دنیا آمد و 4 سال از برادرش ارویل کوچکتر بود. آنها فرزند سوم و ششم خانواده ای با هفت فرزند بودند. پدرشان کشیش بود و تا وقتی که به اسقفی رسید، دایم در حال سفر بود. این دو برادر بر طبق گفته خودشان "با هم زندگی میکردند، با هم بازی میکردند با هم کار میکردند و حتی با هم فکر میکردند" و با دیده ای تیز بین به دنیای اطرافشان مینگریستند چون دلشان میخواست بدانند هر چیزی چطور کار میکند. هیچ کدام آنها مدرسه را تمام نکردند اما هر دو متفکر و خواننده ای دایمی بودند. آنها به کسب و کارهای زیادی دست زدند مثلاً روزنامه نگاری یا چاپخانه داری اما موفق نشدند (یادتان میآید؟ ادیسن هم روزنامه چاپ میکرد!)
در 1892 آمریکاییها به طرز دیوانه واری به دوچرخه سواری رو آوردند و دو برادر هم که به هر چیزی که راه میرفت علاقه داشتند، مغازه ای افتتاح کردند که کارش گرفت. آنها همینطور مشغول دوچرخه ساختن بودند که در 1896 خبر مرگ اتو لیلین تال را خواندند: مردی که در حین پرواز با گلایدر سقوط کرد. این خبر توجه آنها را به پرواز جلب کرد. آنها شروع به جمع آوری اطلاعات راجع به پرواز کردند و به عنوان اولین قدم یک گلایدر طراحی کردند. سعی آنها در این بود که روشی برای کنترل یک جسم پرنده پیدا کنند و تقریباً هم موفق شدند. به روش آنها "بال چرخان" میگویند در 1899 گلایدر مدل و در تابستان 1901 اولین گلایدر واقعی آنها برای آزمایش آماده شد. آنها با نکته سنجی همیشگی شان از دفتر هواشناسی آمریکا درباره بهترین مکان پرواز سوال کردند و نقطه ای به نام "کیتی هاوک" را یافتند. سفر به کیتی هاوک با این همه اسباب و ابزار مشکل بود و دمای هوا، توفان، بادهای سرد، تنهایی و حتی پشهها آنها را آزار میدادند، اما آنها نهایتاً موفق شدند. گلایدر "پرواز" کرد اما تنها با هفتاد درصد نیرویی که آنها محاسبه کرده بودند، بالا رفت.
آنها به شهرستان برگشتند و این بار دستگاه بزرگتری با سکان افقی در جلوی آن ساختند که "قناری" نامیده شد و در 1901 برای آزمایش آن دوباره به کیتی هاوک آمدند. کارکرد دستگاه پیشرفت کرده بود و مشکلات کنترل رفع شده بود اما برادران رایت از همچنان از نادقیق بودن محاسباتشان گیج شده بودند.
آنها برای راحتی آزمایشاتشان در مغازه دوچرخه فروشی یک "تونل باد" درست کردند و با این کار تجربیات هوانوردی را به سطح مطالعات جدی مهندسی ارتقا دادند. در دسامبر 1901 برادران رایت به نقطه حساسی در داستان پرواز رسیدند. آنها فهمیدند که بخش اعظم داده های چاپ شده در مورد بال هواپیماها و گلایدرها نادرست است و به این ایده روشن رسیدند که "زاویه حمله" باعث حرکت مرکز فشار در بال به عنوان تابعی از شیب گرده بال میشود و فهمیدند که سطح کنترل برای خلبان باید چه نقشی بازی کند.
همه این آزمایشها پایه موفقیت اصلی آنها شدند. آنها موتور را به ماشین پرنده شان اضافه کردند و ملاحظات فنی لازم به دلیل افزایش وزن دستگاه را انجام دادند. فلایر (پرنده) یک، هواپیمای آنها، شکل گلایدر "قناری" بود و سکانی قابل حرکت داشت.
ملاحظات فنی کار آنها جالب است اما منظور نظر ما نیست. آنچه جالب است تلاش آنها و دیدگاه مهندسی آنها به موضوع پرواز است. آنها به کار خود مطمئن بودند آنقدر که در روز 17 دسامبر 1902دوربین عجیب و غریبشان را روی مسیر آماده شده برای پرواز زوم کردند. به لطف اطمینان آنها ما این صحنه های هیجان انگیز را از جالب ترین واقعه هوانوردی یا حتی همه تکنولوژی، در دست داریم. اولین پرواز 12 ثانیه طول کشید و 120 پا آن طرفتر به زمین نشست. 12 ثانیه در برابر هزاران سال آرزو!
اگر دوست دارید بیشتر راجع به پرواز بدانید به صفحه های دیگر سر بزنید ولی اگر نه میتوانید با این شبیه سازی، اولین پرواز ارویل رایت را خودتان تجربه کنید!
داستان اولین پروازدر دهه اول قرن بیستم، تبی تندتر از "تب طلا" دنیا را فرا گرفته بود: تب پرواز! مهندسان و دانشمندان در سراسر آمریکا و اروپا درگیر ساختن ماشینی پرنده بودند که بتواند انسانی را با خود حمل کند.
ویلبر در 1867 به دنیا آمد و 4 سال از برادرش ارویل کوچکتر بود. آنها فرزند سوم و ششم خانواده ای با هفت فرزند بودند. پدرشان کشیش بود و تا وقتی که به اسقفی رسید، دایم در حال سفر بود. این دو برادر بر طبق گفته خودشان "با هم زندگی میکردند، با هم بازی میکردند با هم کار میکردند و حتی با هم فکر میکردند" و با دیده ای تیز بین به دنیای اطرافشان مینگریستند چون دلشان میخواست بدانند هر چیزی چطور کار میکند. هیچ کدام آنها مدرسه را تمام نکردند اما هر دو متفکر و خواننده ای دایمی بودند. آنها به کسب و کارهای زیادی دست زدند مثلاً روزنامه نگاری یا چاپخانه داری اما موفق نشدند (یادتان میآید؟ ادیسن هم روزنامه چاپ میکرد!)
در 1892 آمریکاییها به طرز دیوانه واری به دوچرخه سواری رو آوردند و دو برادر هم که به هر چیزی که راه میرفت علاقه داشتند، مغازه ای افتتاح کردند که کارش گرفت. آنها همینطور مشغول دوچرخه ساختن بودند که در 1896 خبر مرگ اتو لیلین تال را خواندند: مردی که در حین پرواز با گلایدر سقوط کرد. این خبر توجه آنها را به پرواز جلب کرد. آنها شروع به جمع آوری اطلاعات راجع به پرواز کردند و به عنوان اولین قدم یک گلایدر طراحی کردند. سعی آنها در این بود که روشی برای کنترل یک جسم پرنده پیدا کنند و تقریباً هم موفق شدند. به روش آنها "بال چرخان" میگویند در 1899 گلایدر مدل و در تابستان 1901 اولین گلایدر واقعی آنها برای آزمایش آماده شد. آنها با نکته سنجی همیشگی شان از دفتر هواشناسی آمریکا درباره بهترین مکان پرواز سوال کردند و نقطه ای به نام "کیتی هاوک" را یافتند. سفر به کیتی هاوک با این همه اسباب و ابزار مشکل بود و دمای هوا، توفان، بادهای سرد، تنهایی و حتی پشهها آنها را آزار میدادند، اما آنها نهایتاً موفق شدند. گلایدر "پرواز" کرد اما تنها با هفتاد درصد نیرویی که آنها محاسبه کرده بودند، بالا رفت.
آنها به شهرستان برگشتند و این بار دستگاه بزرگتری با سکان افقی در جلوی آن ساختند که "قناری" نامیده شد و در 1901 برای آزمایش آن دوباره به کیتی هاوک آمدند. کارکرد دستگاه پیشرفت کرده بود و مشکلات کنترل رفع شده بود اما برادران رایت از همچنان از نادقیق بودن محاسباتشان گیج شده بودند.
آنها برای راحتی آزمایشاتشان در مغازه دوچرخه فروشی یک "تونل باد" درست کردند و با این کار تجربیات هوانوردی را به سطح مطالعات جدی مهندسی ارتقا دادند. در دسامبر 1901 برادران رایت به نقطه حساسی در داستان پرواز رسیدند. آنها فهمیدند که بخش اعظم داده های چاپ شده در مورد بال هواپیماها و گلایدرها نادرست است و به این ایده روشن رسیدند که "زاویه حمله" باعث حرکت مرکز فشار در بال به عنوان تابعی از شیب گرده بال میشود و فهمیدند که سطح کنترل برای خلبان باید چه نقشی بازی کند.
همه این آزمایشها پایه موفقیت اصلی آنها شدند. آنها موتور را به ماشین پرنده شان اضافه کردند و ملاحظات فنی لازم به دلیل افزایش وزن دستگاه را انجام دادند. فلایر (پرنده) یک، هواپیمای آنها، شکل گلایدر "قناری" بود و سکانی قابل حرکت داشت.
ملاحظات فنی کار آنها جالب است اما منظور نظر ما نیست. آنچه جالب است تلاش آنها و دیدگاه مهندسی آنها به موضوع پرواز است. آنها به کار خود مطمئن بودند آنقدر که در روز 17 دسامبر 1902دوربین عجیب و غریبشان را روی مسیر آماده شده برای پرواز زوم کردند. به لطف اطمینان آنها ما این صحنه های هیجان انگیز را از جالب ترین واقعه هوانوردی یا حتی همه تکنولوژی، در دست داریم. اولین پرواز 12 ثانیه طول کشید و 120 پا آن طرفتر به زمین نشست. 12 ثانیه در برابر هزاران سال آرزو!
اگر دوست دارید بیشتر راجع به پرواز بدانید به صفحه های دیگر سر بزنید ولی اگر نه میتوانید با این شبیه سازی، اولین پرواز ارویل رایت را خودتان تجربه کنید!