اگه با منی پیامک یکی از دوستامه که برام فرستاده دقیقا منبعشو نمی دونم متأسفانهخیلی جالب بود می شهمنبعش رو هم ذکر کنی؟
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود.....
گفتم بنویسم که واقعیات رو بدونیقنبری پور عجب چیزی نوشتی!!
تو که دل ما رو پاره پاره کردی
[/RIGHT]
پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست.پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.پسر بچه پرسید(یک بستنی میوه ای چند است؟))پیشخدمت پاسخ داد(50 سنت)).پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد.بعد پرسید(یک بستنی ساده چند است؟))در همین حال،تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند.پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد(35 سنت)).پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت (لطفا یک بستنی ساده.))پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی،پول را به صندوق پرداخت و رفت.
وقتی پیشخدمت بازگشت،از آنچه دید،حیرت کرد.آنجا در کنار ظرف خالی بستنی،2 سکه ی 5 سنتی و 5 سکه ی 1 سنتی گذاشته شده بود-برای انعام پیشخدمت.
روزی که تمام اهالی برای دعا در محل مقرر جمع شدند،فقط یک پسربچه با چتر آمده بود،این یعنی اعتقاد. 2- Trust اعتماد: اعتماد را می توان به احساس یک کودک یکساله تشبیه کرد،وقتی که شما آنرا به بالا پرتاب می کنید،او میخندد ..... چراکه یقین دارد که شما او را خواهید گرفت،این یعنی اعتماد. 3- Hope امید: هر شب ما به رختخواب می رویم بدون اطمینان از اینکه روز بعد زنده از خواب بیدار شویم.ولی شما همیشه برای روز بعد خود برنامه دارید،این یعنی امید. با اعتقاد،اعتماد و امید زندگی کنید. |