خلوتی با خدا

phalagh

مدیر بازنشسته
خدايا!

اي آرام دل هر دور افتاده از وطن
اي كه از تنهايي خود دلگير است و اي شادي هر اندوهگين دلشكسته اي
اي فريادرس هر خوار شده تنها مانده اي
و اي مددكار هر نيازمند رانده اي
خدايا!دستهاي نياز را تا اوج خواستن تو پرواز مي دهم و نماز عشق را در برابرت به قامت مي ايستم نمازي بي ريا بر پهنه سجاده اي به وسعت عشق، با مهري از نورتو را مي خوانم و تنها تو را به عبادت سجده مي كنم جز تو ديگر كسي را و چيزي را نخواهم ستودكه ستايش ويژه توست و فقط سزاوار تو تو كه صاحب عالمياني!من به تكريم و احترام تا قله ركوع در برابر عظمت و كبريائيت سر فرود مي آورم پس،
نداي استغاثه مرا بي پاسخ مگذار...
خدايا منو ببخش....
 

marmoz

عضو جدید
گـفـتــه هــای پنهــانی بـا خــدا

گـفـتــه هــای پنهــانی بـا خــدا

همه ما پنهانی ودر نهان با خداوند ، دل گفته هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد وخود می گوییم و خدا شنونده است. آن چه می آید بخشی هایی ازگفتگوهای «من وشما» ،با خداست .




*گفتم: خسته‌ام *

*گفت: لاتقنطوا من رحمة الله *

* .:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::. *

* *

*گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای! *

*گفت: فاذکرونی اذکرکم *

* .:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.*

* *

*گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ *

* گفت: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا** *

* .:: تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشد (احزاب/63) ::.*

* *

*گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار
کنم؟ *

* گفت: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله*

* .:: کاراهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند
(یونس/109) ::.*

* *

*گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است...
یک اشاره‌ کنی تمامه! *

*گفت: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم *

* .:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.*

* *

*گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟ *

*گفت: ان الله بالناس لرئوف رحیم *

* .:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه – مهربان است (بقره/143)
::.*

* *

*گفتم: دلم گرفته *

*گفت: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا *

* .:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند
(یونس/58) ::.*

* *

*گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله *

*گفت: ان الله یحب المتوکلین *

* .:: خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159) ::.*

* *

*گفتم: خیلی چاکریم! *

*ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن! یادت باشد که:*

* گفت: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان
اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره *

* .:: بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها
برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو
گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/11) ::*

* *

*گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم ؛ *

* گفت: فانی قریب *

* .:: من که نزدیکم (بقره/**۱۸۶) ::.*

* *

*گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم *

* گفت: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و
الأصال** *

* .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای
آهسته یاد کن (اعراف/**۲۰۵) ::.*

* *

*گفتم: این هم توفیق می‌خواهد! *

* گفت: ألا تحبون ان یغفرالله لکم*

* .:: دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/**۲۲) ::. *

* *

*گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی *

* گفت: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه *

* .:: پس از خدا بخوا**هید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.*

* *

*گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟ *

* گفت: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده *

* .:: مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟!
(توبه/**۱۰۴) ::.*

* *

*گفتم: دیگر روی توبه ندارم *

* گفت: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب** *

* .:: (ولی) خدا عزیزو دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی
توبه (غافر/**۲-۳) ::..*

* *

*گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟ *

* گفت: ان الله یغفر الذنوب جمیعا*

* .:: خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/**۵۳) ::.*

* *

*گفتم: یعنی اگر بازهم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟ *

*گفت: و من یغفر الذنوب الا الله *

* .:: به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.*

* *

*گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم
می‌کند؛ عاشق می‌شوم! ... توبه می‌کنم *

* گفت: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین*

* .:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد
(بقره/**۲۲۲) ::.*

* *

*ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک *

* گفت: الیس الله بکاف عبده*

* .:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/**۳۶) ::.*

* *

*گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟ *

* گفت:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا
هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین
رحیما*

* .:: ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی
هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها
به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. (احزاب/**۴۱-۴۳)
::.*

* *

*گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد *

* گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه** *

* ** .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.*

* *

*گفتم: غیر از تو کسی را ندارم *

* گفت : نحن اقرب الیه من حبل الورید*

* ** ..:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.*

* *

*گفتم : ...*

* گفت :** ...*
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
یك نفر دنبال خدا می‌گشت.......

یك نفر دنبال خدا می‌گشت.......

یك نفر دنبال خدا می‌گشت.......

یك نفر دنبال خدا می‌گشت، شنیده بود كه خدا آن بالاست و عمری دیده بود كه دست‌ها رو به

آسمان قد می‌كشد. پس هر شب از پله‌های آسمان بالا می‌رفت، ابرها را كنار می‌زد، چادرشب

آسمان را می‌تكاند، ماه را بو می‌كرد و ستاره‌ها را زیر و رو .

او می‌گفت: ( خدا حتماً یك جایی همین جاهاست) و دنبال تخت بزرگی می‌گشت به نام

عرش، كه كسی بر آن تكیه زده باشد. او همه آسمان را گشت اما نه تختی بود و نه كسب.

نه ردپایی روی ماه بود و نه شانه‌ای لای ستاره‌ها

از آسمان دست كشید، از جست و جوی آن آبی بزرگ هم. آن وقت نگاهش به زمین زیر

پایش افتاد. زمین پهناور بود و عمیق. پس جا داشت كه خدا را در خود پنهان كند.

زمین را كند، ذره‌ ذره و لایه لایه و هر روز فروتر رفت و فروتر.

خاك سرد بود و تاریك و نهایت آن جز یك سیاهی بزرگ چیز دیگری نبود. نه پایین و

نه بالا نه زمین و نه آسمان. خدا را پیدا نكرد. اما هنوز كوه‌ها مانده بود. دریاها و

دشت‌ها هم. پس گشت و گشت و گشت.

پشت كوه‌ها و قعر دریا را، وجب به وجب دشت را. زیر تك تك همه ریگ‌ها را .

لای همه قلوه سنگ‌ها و قطره قطره آب‌ها را .اما خبری نبود، از خدا خبری نبود.

نا امید شد از هرچه گشتن بود و هرچه جست و جو. آن وقت نسیمی وزیدن گرفت.

شاید نسیم فرشته‌ بود كه می‌گفت خسته نباش كه خستگی مرگ است.هنوز مانده است ،

وسیع‌ترین و زیباترین و عجیب‌ترین سرزمین هنوز مانده است. سرزمین گمشده‌ای كه

نشانی‌اش روی هیچ نقشه‌ای نیست.

نسیم دور او گشت و گفت: این جا مانده است این جا كه نامش تویی.

و تازه او خودش را دید، سرزمین گمشده را دید. نسیم دریچه كوچكی را گشود.

راه ورود تنها همین بود و او پا بر دلش گذاشت و وارد شد. خدا آن‌جا بود.

بر عرش تكیه زده بود و او تازه دانست عرشی كه در پی‌اش بوده همین جاست.

سال‌ها بعد وقتی كه او به چشم‌های خود برگشت، خدا همه‌جا بود، هم در آسمان و

هم در زمین. هم زیر ریگ‌های دشت و هم پشت قلوه‌سنگ‌های كوه،

هم لای ستاره‌ها و هم روی ماه
 
آخرین ویرایش:

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا ....
طعم لبخند سردم را می‌شنوی ؟
 

niyaz_sepas

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما با هم قول و قرارایی داشتیم یادته
سه سال پیش "من 18 سالم بود"
کنار دریا
من و تو
3 ساله بهشون وفا دارم
کمکم کن تا اخرش محکم بیاستم:heart::gol:
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدايا چرا هر بار كه عزمم را جزم نمودم و مهياي عبادتت شدم؛ و تا در پيشگاه تو به نماز ايستادم دچار خواب آلودگي و
كسلي ام نمودي و حال رازو نياز و مناجات را از من گرفتي ؟! و چه شد كه هر چه عهد نمودم و با خود گفتم از اين پس سيرتم را نيكو كرده و با اهل توبه هم مجلس مي شوم حادثه اي پيش آمد و باعث جدايي من از خدمت تو شد ؟ خداي من نكند كه:
از درگاهت مرا رانده اي؟ و از سعادت خدمت كردن دورم نموده اي؟ و يا ديدي كه بندگيت را خفيف شمرده ام و از اين جهت مرا از درگهت طرد نموده اي ؟ و يا نكند كه ديده اي كه از تو روي گردانم و بر من غضب نموده اي؟ و يا من را هم در خيل دروغگويان يافته اي و از اين جهت از عنايت خود دور ساخته اي؟ و يا مرا ناسپاس بر نعمت هايت ديده اي و محرومم نموده اي؟ يا هر چه گشتي مرا در مجلس و همنشيني اهل علم نيافته اي و خوارم نموده اي؟ و يا مرا در گروه غافلان يافته اي و از رحمتت نااميدم نموده اي؟ و يا همنشين و مانوس با بطالت گران و مرا با آنها رها كرده اي؟ و يا شايد نكند كه… نكند كه خداي من دوست نداري صداي دعايم را بشنوي و مرا رانده اي ؟ و يا مكافات گناهانم را داده اي ؟ و يا به علت بي حيايي مجازاتم نموده اي ؟
با همه اين احوال خدايا اگر مرا ببخشايي شايسته است كه پيش از من نيز گنهكاراني را عفو نموده اي …..و من به فضل و رحمتت پناه آورده ام از تو بسوي تو مي گريزم كه عفو و بخششت بر كسي كه به تو حسن ظن دارد وعده اي قطعي ست…..
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خواستم يك بغل گل تقديمت كنم اما … كم بود ! يك جهان ثروت اما… هيچ نبود!
با دلم گفتم كه براي معشوق از خود عاشق بايد مايه گذاشت : ناله هاي عاشقانه و نداهاي جگرسوزم را برايت هديه مي كنم، پس بيا و شنوا باش ، بيا و گوش دل بده به ناله هاي بي نوايي ام.
از همه چيز و همه كس بريده، تمام قامت در برابرت زانو زده ام. باورنداري ام؟!
اين منم، بنگر : بيچاره و بي نوا، از جفا در حق تو –معشوقم- سر شرم به زير دارم. باور نداري ام؟!
اول و آخر كارم، سود و زيان زندگي ام به نگاهت، به نيم نگاهت بسته است. باور نداري ام؟!
حق داري كه از من روی گردان شوي اما باور كن كه اين از تاب و توان من در تحمل خارج است. حتي لحظاتي كه دچار قهرت مي شوم نگاه كن كه باز بسوي خودت دوانم! هنوز باور نداري ام؟!
ناز كم كن محبوبم!
از تو جز دست مهربان و رحمت بيكران سراغ ندارم پس دستت را باز نكش كه به نابوديم مي كشاني.
روز وصل هميشه زماني فرا مي رسد كه انتظارش را نداري شوكه مي شوي! راستي اگر فردا را موعد روياروييمان تعيين كرده باشي … اگر … با دست خاليم چه كنم؟
چاره اي نيست باز هم ناله هايم و حتي اعترافاتم در جفايم در حقت را روانه درگهت مي كنم شايد كه چون هميشه دلت را به رحم آورند؛ اي غفور!
نه؟! نه باور نمي كنم؛ اصلا باور نمي كنم كه تويي كه يك عمر همه جوره هوايم را داشته اي؛ از فردا جز اين رفتار كني؛ نه تو كمال عشقي، كمال رحمت… .
آخر اگر همه عالم و آدم فراموش كرده باشند؛ من كه فراموش نكرده ام كه اينجا و آنجا و هر جا خوبي هايي را كه نداشته ام منسوبم كرده اي!
وباز هم اگر عالميان در ياد نداشته باشند من كه خوب به خاطر دارم …. چه بارها كه از مهرت مايه گذاردي تا اشتباهاتم را بپوشاني اي ستار!
آري با عرفت اين گونه بوده است ! آري …
مي كاوم و مي جويم ! در لغتنامه ذهنم، دلم، قلبم و عقلم ! هيچ وازه اي آري هيچ واژه اي نمي يابم تا تقديمتكنم جز اينكه : «لك الحمد ابدا ابدا دايما سرمدا…» قربون كرمت، مخلصتم تا هميشه …هميشه …هميشه…
اما اي با معرفت، اگر روي مچ غفلت هايم را بگيري چه؟ مطمين باش دو مچ مهرباني و رحمتت را خواهم گرفت!
شايد ، نكند كه مي خواهي مرا هم وارد خيل آناني كني كه روزگاري دچار قهرت شده اند؟ يقين بدار كه از اعماق جان فرياد بر خواهم آورد تا همگان بدانند از اعماق قلبم دوستت دارم . داد خوام زد كه به خودت قسم مثل هيچ كس نيستي و هسچ مانندي هم نداري….
بيا و بار دگر معشوقگي را به حد برسان ؛ اما نه تواز من عاشق تري ! بيا و اين دل را خانه ات كن، مصفا كن …
بيا و اين بار مرا از همه كس و از همه چيز بگير و همه چيز و همه كس را از من بگير تا فقط مال تو شوم! « هب لي كمال انقطاع اليك … هب لي… »
آرزو مي كنم تا هميشه و تا به ابد، از زمره كساني باشم كه حلاوت همكلاميت شده نور دلشان؛ و خودت با دست لطفت پرده ها را بالازده اي و بي هيچ حجابي در آغوش كرمت كشاندي اشان. آناني كه وقتي صدايت مي زنند مي شنوند كه : «لبيك»؛ آناني كه روحشان به درگهت گره خورد و در نهان وآشكار در ضميرشان مي گويي اسرار..
اميدمنا اميد مباد كه اميد نا اميداني!
-------------------------
دلنوشته بالا دلگويه هاي عاشقي معصوم بود با عاشقش!
برداشتي محاوره وار از مناجات شعبانيه امام علي امير المومنين (ع)…..
 

Baran*

مدیر بازنشسته
تنها چیزی که دوست دارم الان بهت بگم اینکه خیلی دوستت دارم...:gol:
و برای این دوست داشتنت نمی تونم هیچ اندازه ای در نظر بگیرم...:gol:
 

Baran*

مدیر بازنشسته
وقتی‌ قلب‌هایمان‌ کوچک‌تر از غصه‌هایمان‌ می‌شود، وقتی‌ نمی‌توانیم‌ اشک‌هایمان‌ را پشت‌ پلک‌هایمان‌ مخفی‌ کنیم‌ و بغض‌هایمان‌ پشت‌ سر هم‌ می‌شکند، وقتی‌ احساس‌ می‌کنیم‌ بدبختی‌ها بیشتر از سهم‌مان‌ است‌ و رنج‌ها بیشتر از صبرمان؛ وقتی‌ امیدها ته‌ می‌کشد و انتظارها به‌ سر نمی‌رسد، وقتی‌ طاقتمان‌ طاق‌ می‌شود و تحملمان‌ تمام... آن‌ وقت‌ است‌ که‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم‌ و مطمئنیم‌ که‌ تو، فقط‌ تویی‌ که‌ کمکمان‌ می‌کنی...:gol:
آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را صدا می‌کنیم، تو را می‌خوانیم. آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را آه‌ می‌کشیم، تو را گریه‌ م
ی‌کنیم، تو را نفس‌ می‌کشیم.
وقتی‌ تو جواب‌ می‌دهی، وقتی‌ دانه‌دانه‌ اشک‌هایمان‌ را پاک‌ می‌کنی‌ و یکی‌یکی‌ غصه‌ها را از توی‌ دلمان‌ برمی‌داری، وقتی‌ گره‌ تک‌تک‌ بغض‌هایمان‌ را باز می‌کنی‌ و دل‌
شکسته‌مان‌ را بند می‌زنی، وقتی‌ سنگینی‌ها را برمی‌داری‌ و جایش‌ سبکی‌ می‌گذاری‌ و راحتی؛ وقتی‌ بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی‌ می‌دهی‌ و بیشتر از لب‌ها، لبخند، وقتی‌ خواب‌هایمان‌ را تعبیر می‌کنی‌ و دعاهایمان‌ را مستجاب‌ و آرزوهایمان‌ را برآورده، وقتی‌ قهرها را آشتی‌ می‌کنی‌ و سخت‌ها را آسان. وقتی‌ تلخ‌ها را شیرین‌ می‌کنی‌ و دردها را درمان، وقتی‌ ناامیدها، امید می‌شود و سیاه‌ها سفید سفید... آن‌ وقت‌ می‌دانی‌ ما چه‌ کار می‌کنیم؟

حقیقتش‌ این‌ است‌ که‌ ما بدترین‌ کار را می‌کنیم. ما نه‌ سپاس‌ می‌گوییم‌ و نه‌ ممنون‌ می‌شویم‌ ما فخر می‌فروشیم‌ و می‌بالیم‌ و یادمان‌ می‌رود، اصلاً‌ یادمان‌ می‌رود که‌ چه‌ کسی‌ دعاهایمان‌ را مستجاب‌ کرد و کی‌ خواب‌هایمان‌ را تعبیر کرد و اشک‌هایمان‌ را پاک‌ کرد.
ما همیشه‌ از یاد می‌بریم، ما همیشه‌ فراموش‌ می‌کنیم. ما همان‌ انسانیم‌ که‌ ریشه‌اش‌ از فراموشی‌ است...

 

Baran*

مدیر بازنشسته
خدایا نمیدونی چه قدر دلم گرفته است..
خدایا وقتی می خوانمت ..دلم را آرام کن...


الا به ذکر الله طمئن القلوب

یاد خدا آرامش بخش دلهاست
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
آه اي خدا كه دست توانايت
بنيان نهاده عالم هستي را
بنماي روي و از دل من بستان
شوق گناه و نقش پرستي را

راضي مشو كه بنده ناچيزي
عاصي شود بغير تو روي آورد
راضي مشو كه سيل سرشكش را
در پاي جام باده فرو بارد

از تنگناي محبس تاريكي
از منجلاب تيره اين دنيا
بانگ پر از نياز مرا بشنو
آه ، اي خداي قادر بي همتا
 

ecsir

عضو جدید
..::::و خدايي كه در اين نزديكي هاست::::..

..::::و خدايي كه در اين نزديكي هاست::::..

اشكها ريخت
سايه ها كم رنگ شد
بوته ها خشكيد
گلها پر پر شد
اما خبري نيست از آن
خبري كه دل ما شاد كند
همه مردم از آن ياد كند
كه چرا آمده ايم
كه چرا خواهيم رفت
آري:همه ي ما در خوابيم
پس بيايد بيدار شويم از اين خواب
 

ecsir

عضو جدید
دوستدارم خدا جون

دوستدارم خدا جون

خدايا مرا ببخش


در آن روزگاري كه پاي در اين دنيا گذاشتم


فقط تو بودي يار و ياورم اي خدا


تو بودي كه بدون هيچگونه منتي


تمام نعمت هايت را به من دادي


خدايا شكرت
خدايا شكرت


تو بودي كه در آن روزهاي نا اميدي


مرا با خود آشنا كردي


آري با خود


مي داني چرا اين را ميگويم؟؟


چون نتوانسته بودم كه بنده ي خوبي برايت باشم


آخر هر چه من بدي كردم تو خوبي كردي


هر چه فراموشت كرده بودم تو به يادم بودي


ديگر زبانم مرا ياري نمي كند


خدايا شكرت
خدايا شكرت


آخرا چرا ما انسانها


فقط در لحظه ي سختي تو را ياد مي كنيم؟؟؟


اي خداي بزرگ تو بزرگي


پس به بزرگيت ما را ببخش


و به من قدرتي ده تا با آن بسوي تو بيايم


آري بسوي تو كه مهربانترين مهرباناني


خدايا فقط مي خواهم كه از من راضي باشي


خدايا مي دانم كه دوستم داري


چون نور زندگي را در دل من دميدي


و ديگر هيچ براي گفتن ندارم


جزء آنكه خدايا ما را ببخش


ما را ببخش
ما را ببخش
ما را ببخش
 

رحیمی

عضو جدید
سلام

سلام

خدایا من را ببخش که تو که عالم وخالقی را فراموش کردم وتو که از رگ گردن به من نزدیکتری را گم کرده ودرد دلم و آرزوهایم را از کسانی که تو آفریده ای می خواهم خدایا ما را ببخش که در تقویم یکساله مان از روز کودک گرفته تا روز طبیعت اما خبری از روز خدا نیست من:sweatdrop:دتم
 

ecsir

عضو جدید
[FONT=&quot]اي خدا دل گيرم ولي ***** احساس غم نمي كنم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]چون با توام پيش كسي *** سرم رو خم نمي كنم[/FONT]
 

ecsir

عضو جدید
عشق فرمان داده که به تو فکر کنم
روز و شب زیر لبم اسم تو رو ذکر کنم
دوستم داشته باش ، دوستم داشته باش
من به آن می ارزم که به من تکیه کنی
گل اطمینان را تو به من هدیه کنی
من به آن می ارزم که در این قربان گاه تو به دادم برسی
تو نجاتم بدهی از دم بی نفسی
تو به آن می ارزی که گریه بارانم را به تو تقدیم کنم
تو به آن می ارزی که اسیر تو شوم
و به یومن نفست آنقدر زنده بمانم تا که پیر تو شوم
تو به آن می ارزی که گریه بارانم را به تو تقدیم کنم
عشق فرمان داده که به تو فکر کنم
روز و شب زیر لبم اسم تو رو ذکر کنم

دوستم داشته باش ، دوستم داشته باش
 

ecsir

عضو جدید
زندگي كوتاهتر ازآن است كه به خصومت بگذرد و قلب ها گرامي تر از آنند كه بشكنند


آنچه از روزگار به دست مي آيد با خنده نمي ماند و آنچه از دست برود باگريه جبران[FONT=&quot]



نمي شود فردا خورشيد طلوع خواهد كرد حتي اگر ما نباشيم[FONT=&quot] ...[/FONT]
[/FONT]
 

ecsir

عضو جدید
[FONT=&quot]دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من[/FONT]
[FONT=&quot]دیدی چه آوردی ای دوست ! از دست دل بر سر من[/FONT]
[FONT=&quot]عشق تو در دل نهان شد دل زار و تن ناتوان شد[/FONT]
[FONT=&quot]رفتی چو تیرو کمان شد از بار غم پیکر من[/FONT]
[FONT=&quot]میسوزم از اشتیاقت در آتشم از فراقت[/FONT]
[FONT=&quot]کانون من سینه ی من ، سودای من آذر من[/FONT]
[FONT=&quot]بار غم عشق اورا ، گردون نیارد تحمل[/FONT]
[FONT=&quot]چون میتواند کشیدش این پیکر لاغر من[/FONT]
[FONT=&quot]اول دلم را صفا داد ، آیینه ام را جلا داد[/FONT]
[FONT=&quot]آخر به باد فنا داد عشق تو خاکستر من[/FONT] ....[FONT=&quot][/FONT]
 

aqua

عضو جدید
الهی،تو را به چیز جویم؟که تویی وبس!
تویی که دوستی را شایی که در وقت خشم ببخشایی!
نظر خود بر ما مدام کن و این شادی خود بر ما تمام کن!
بنده را از سه آفت نگه دار:
از وساوس شیطانی،واز هوای نفسانی،واز غرور نادانی.
به رحمت خویش ما را ببخشای ای ارحم الراحمین.
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
بغض بر دریای دل سنگینی می کند!
آسمان دل تنگ خورشی است!
نگاه کن
ببین!
قطره کوچکی که از گوشه چشمت جان می گیرد! آرام آرام بر گونه های پاکت می غلتد، اوج می گیرد و نهایت کمال ...
راستی! چرا عمر اشک اینچنین کوتاه است؟
نمی دانم!
اما!
برادر مومن هر قطره ای که بر گونه ات جاری می شود، حاوی پیغامی از سوی حق برای توست!
خدا همیشه بنده اش را دوست دارد
بسوی او برو
 

afshin0341

عضو جدید
سلام خدا خیلی ازت ممنونم که امروز هم ی زندگی خوب دارم و ی روز خوب دیگه هم ازت می خواهم خدا جونم . دلم واست تنگ شده بود ولی دیشب به موقع به دادم رسیدی دمت گرم یعنی من لیاقت این همه لطف تو رو دارم خدا جون بازم کمکم کن که اون کارایی که نباید انجام بدم نکنم خودت می دونی تقصیر من نیست ÷س کمکم کن که غیر تو ام داد رسی نیست من دیگه نمی خام برگردم به روزای گذشتم و تویی که می تونی کمکم کنی به من و بندهای دیگت ارامش بده و سلامتی:gol:
 

ecsir

عضو جدید
سخني با خدا ................................................................
...............................................
.............................................

ممنون خدا جون
 

afshin0341

عضو جدید
سلام خدا جون دوست دارم ....... قرارمون این بود که تو ی یک سری مسائل ازم امتحان نگیری چون امتحان نداده نمره صفرم مشخصه ولی مثل اینکه قرار مدارمونو فراموش کردی . یک لحظه هم منو به خودم نذار و همیشه با هام باش و این ازمایشم تعطیلیش کن از نتیجش میتر سم .
 

sh.mojtaba

عضو جدید
خدایا سلام
این دفعه نیومدم بگم که مشکل دارم، یا اینکه زندگی ام سخت شده. این بار اومدم بگم که...
 

ecsir

عضو جدید
خدايا مرا ببخش

خدايا مرا ببخش


خدايا مرا ببخش


در آن روزگاري كه پاي در اين دنيا گذاشتم


فقط تو بودي يار و ياورم اي خدا


تو بودي كه بدون هيچگونه منتي


تمام نعمت هايت را به من دادي


خدايا شكرت
خدايا شكرت


تو بودي كه در آن روزهاي نا اميدي


مرا با خود آشنا كردي


آري با خود


مي داني چرا اين را ميگويم؟؟


چون نتوانسته بودم كه بنده ي خوبي برايت باشم


آخر هر چه من بدي كردم تو خوبي كردي


هر چه فراموشت كرده بودم تو به يادم بودي


ديگر زبانم مرا ياري نمي كند


خدايا شكرت
خدايا شكرت


آخرا چرا ما انسانها


فقط در لحظه ي سختي تو را ياد مي كنيم؟؟؟


اي خداي بزرگ تو بزرگي


پس به بزرگيت ما را ببخش


و به من قدرتي ده تا با آن بسوي تو بيايم


آري بسوي تو كه مهربانترين مهرباناني


خدايا فقط مي خواهم كه از من راضي باشي


خدايا مي دانم كه دوستم داري


چون نور زندگي را در دل من دميدي


و ديگر هيچ براي گفتن ندارم


جزء آنكه خدايا ما را ببخش


ما را ببخش
ما را ببخش
ما را ببخش
 

Similar threads

بالا