یادش بخیر اون روزا که باهات اینجا حرف میزدم
کیبورد رو روی انگلیسی تنظیم میکردم و بعد فارسی حرف دلمو مینوشتم فقط ی نفر تو این باشگاه بود ک مثل من اینطور می نوشت
برای اینکه اونم نخونه از رمز نوشته های خودم استفاده میکردم...
میدونی؟
دود در دلم همه چی را خفه کرده
خاکستر هر آتشی را پوشانده و شاید خاموش
روزنه امیدی از سمت تو مرا امیدوار کرده
ولی من بیش از آنکه از تو بترسم از روزگار می ترسم خدایا...!
من از تو بیشتر از ترس مهربانیت را فهمیده ام
تو را ب عزیزی خودت قسم عزیزانم را حفظ کن و من رو از این وادی وا نفسا نجات بده و تنور دلم را گرم به عشق خودت و عشق عاشقانت گرم کن و مرا آن کنه ک تو می پسندی و من به آن شوق دارم
چ زیباست صدای ازان صبحگاهیت...
من. بی تو
بی نمازت هیچ در هیچم...
مرا در یاب پروردگار من

23_فروردین 13400
5:26