خلاء (Vacuum)

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
ریشه لغوی
واژه «خلا» به معنی تهی و خالی ترجمه واژهلاتین vacuum می‌باشد. این واژه معمولا در مورد محیطی بکار می‌رود که به ‌نحوی ازهوا خالی شده‌است و چون در بیشتر آزمایشهای فیزیکی به محیطهای خلا نیازمندیم،بنابراین تکنیک خلا و روشهای ایجاد آن در فیزیک از اهمیت زیادی برخوردار است.

اطلاعات اولیه

در آزمایش فوتوالکتریک ، برای اینکه الکترونهای گسیل شدهاز کاتد بتوانند خود را به آند رسانده و جذب آن شوند، لازم است که درون محفظهشیشه‌ای که کاتد و آند در داخل آن قرار دارند، خالی از هوا باشد، تا الکترون بعد ازگسیل ، بدون برخورد با اتمهای هوا به آند برسد. بنابراین اگر نتوانیم محفظه شیشه‌ایرا از هوا خالی کنیم، آزمایش فوتوالکتریک ایجاد نمی‌شود.
آنچه ذکر شد فقطیک مورد از موارد فراوانی است که برای مشاهده نتایج آزمایش به خلاسازی نیازمندیم. بنابراین روشن است که این کار تا چه اندازه دارای اهمیت است. این مساله باعثشده‌است تا روشهای مختلف خلاسازی مورد مطالعه قرار گرفته و انواع پمپ‌های خلا طراحیو ساخته شوند.

تعریف خلا

فشارهای پایین‌تر از فشار اتمسفر را به ‌عنوانخلا تعریف می‌کنند. به عنوان مثال ، چون در شهر تبریز فشار اتمسفر در حدود 650میلیمتر جیوه است. لذا فشارهای 649 و پایین‌تر را به‌ عنوان خلا در نظر می‌گیرند.

نواحی مختلف خلا
واحدهای فشارسنجی همان واحدهای خلاسنجی هستند. بنابراین در خلاسنجی نیز واحدهای پاسکال (pascal) و میلی‌متر جیوه (mmHg) بکارمی‌روند. توریچلی در تقسیم‌بندی خلا به نواحی مختلف بجای واحدهای فوق از واحد تور (Torr) استفاده کرد. وی نواحی مختلف خلا را به صورت زیر مشخص کرد.
خلا پایین (low vacuum): به محیطهای با فشار یک اتمسفر یا یک توراطلاق می‌گردد.
خلا متوسط (medium vacuum): محیطهایی که فشار در آنهابین الیباشد، خلا متوسط می‌گویند.
خلا بالا (high vacuum): اگر فشار هوا الی باشد، چنین محیطی را خلا بالا می‌گویند.
خلا فرا بالا (ultra high vacuum): اگر در سیستمی فشار هوا و پایین‌تر باشد، در اینصورت خلا موردنظر خلا فرا بالا نامیده می‌شود.
از آنجا که سیستمهای کم ‌فشار بیشترماهیت گازی دارند، بنابراین بررسی خلاسازی بیشتر در این حالت از ماده انجاممی‌گیرد. ابزارهای خلاسازی
خلاسازی توسط پمپ خلا صورت می‌گیرد. متناسببا مقدار خلا مورد نیاز از پمپهای مختلفی استفاده می‌شود.


انواع متداول این پمپها
را می‌توان بصورت زیر تعریف کرد:

پمپ افشانه‌ای: این پمپها برایایجاد خلاهایی با مقدار 80 Torr بکار می‌روند.

پمپ دوار هوابندی روغنی
:
این پمپ می‌تواند خلاهایی با مقدار یک اتمسفر تا ایجاد کند. این پمپها با اینکهگستره خوبی دارند، اما سطوح آنها نیاز به روغن‌ کاری دارد. همچنین سیستم باید خنکنگه ‌داشته شود و فشار نهایی آن قابل توجه نیست.

پمپ روتس
(Roots):
گستره عمل این پمپها در فاصله تا قرار دارد. عیب این پمپها این است که نیاز به پیش‌پمپ دارند، همچنین فشار آنچنان پایینی هم ایجاد نمی‌کنند. از محاسن این پمپهامی‌توان به سرعت تخلیه بالای آنها اشاره کرد، که در این حالت باید پس ‌پمپی نیزبرای جلوگیری از افزایش فشار وجود داشته‌ باشد.

پمپ مولکولی:
در
اینگونه از پمپها از زمان خواب ذرات در جداره پمپ استفاده می‌کنند. ذرات برجداره‌های پمپ می‌خوابند، یا آنها را در مدت زمانی کمتر از زمان خواب ذرات از دورخارج می‌کنند و یا آنها را در جایی جمع کرده و با حرکت ویسکوزی خارج می‌کنند،سازنده این پمپ شخصی بنام Gade بود. محدوده عمل این پمپها از فشار شروع شده و تافشار نیز می‌رسد. بزرگترین عیب این پمپها این است که به دلیل دوران خیلی زیاد دارایلرزش هستند، همچنین مانند پمپ دوار نیاز به روغن‌ کاری دارند.

پمپ تربو
مولکولی: در این نوع از پمپها رانش ذرات شبیه پمپ دوار است، اما مکانیزم عمل ودوران آن شبیه پمپ مولکولی است. این پمپ در گستره بالایی از فشار (در حدود ) ایجادخلا کرده و سرعت تخلیه‌اش نیز ثابت است. قیمت این پمپها خیلی زیاد است.

پمپ دیفوزیون:
از این نوع پمپ برای ایجاد خلا در محدوده تا استفاده
می‌گردد. بیشتر در کارهای تحقیقاتی از این نوع پمپ و پمپ دوار استفاده می‌کنند، امااین پمپ بیشتر کاربرد صنعتی دارد.

پمپ جذبی:
اساس کار این نوع پمپ بر
اساس برهمکنش گاز با جامدات است. فرآیند جذب عمدتا به دو صورت جذب فیزیکی و جذبشیمیایی صورت می‌گیرد. پمپهای جذبی انواع مختلف دارند، که پمپ جذبی یونی از جملهآنهاست. با استفاده از اینگونه پمپها می‌توان به خلاهایی با فشار دست یافت.

پمپ زمزائیک:
در این نوع پمپ ، با هلیوم مایع هوا را منجمد می‌کنند
. برای دستیابی به خلاهای فرابالا ابتدا هوا را آنالیز کرده ، سپس در دماهای مربوطهآن را منجمد می‌کنند. با افزایش تراکم و کاهش فوق‌العاده دما ، هلیوم مایع بدستمی‌آید. هلیوم‌های نفوذی به خارج را با تزریق هلیوم جبران می‌کنند. بوسیله اینپمپ‌ها می‌توان خلاهایی با فشار ایجاد کرد.

خلاسنجها

خلاسنجهای مستقیم: ایننوع خلاسنجها دارای لوله U شکل هستند که مستقیما فشار خلا را اندازه می‌گیرند. بااین وسیله می‌توان تا فشار یک‌ تور را اندازه گرفت.

خلاسنجهای شبه
مستقیم: در این حالت از سنجش مقاومت و ظرفیت خازن و ضریب خودالقایی سلفها به منظورفشارسنجی استفاده می‌گردد.

خلاسنج مک لئود:
این دستگاه نیز بر اساس
اندازه‌گیری طول به فشارسنجی می‌پردازد. به این معنی که با توجه به رابطه P = ρgl می‌توان با افزایش یا کاهش طول ، مقدار فشار را اندازه‌گیری کرد. که در این رابطه ، l طول ، g شتاب گرانشی ، ρ چگالی حجمی می‌باشد. با این وسیله می‌توان تا فشار رااندازه گرفت.

خلاسنج یونشی
:
این نوع خلاسنجها که بر اساس یونسازی کارمی‌کنند، بسته به نوع روش بکار رفته برای این کار به انوع مختلف تقسیم می‌شوند، کهاز آن جمله می‌توان به خلاسنج یونی گرم و خلاسنج یونی گرم متعارف اشاره کرد.
خلاسنجهای دیگری وجود دارند که بر اساس رابطه P = nkT کار می‌کنند و ازطریق دماسنجی و یا هدایت‌سنجی به فشار می‌رسند. مشهورترین این خلاسنجها ، خلاسنجترموکوبل است. در رابطه اشاره شده T دما ، k ثابت بولتزمن و n تعداد اتمهای گازاست. بطور عملی گستره بهینه این خلاسنجها در فاصله تا است.

سخن آخر
امروزههمزمان با پیشرفت روزافزون شاخه‌های مختلف علم فیزیک ، فیزیک خلا نیز گسترش چشمگیریپیدا کرده‌ است و با استفاده از خلاسنجهای رادیواکتیو امکان ایجاد سیستمهای با فشارخیلی پایین حاصل شده ‌است. بطوری که با ترکیب خلاسنج رادیواکتیو و خلاسنج یونی گرممتعارف ، می‌توان تمام گستره فشاری قابل دسترس بوسیله قویترین پمپها را تحت پوششقرار داد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
"نیروی خلا یا گرانش؟ VMR – PCR!"

"نیروی خلا یا گرانش؟ VMR – PCR!"

"نیروی خلا یا گرانش؟ VMR – PCR!"

شاید این نظریه دهها سال پیش می بایست مطرح می شد که نیروی گرانشی وجود ندارد و این تماما برآیند دافعه ی بین خلا و ماده است که گرانش می نامیم.
اما با گذشت چندین سال حتی فکر محققی به این سو نمی رود که سیستم جارو برقی(Vacuumcleaner) که از نام آن نیز مشخص است دلالت بر این امر دارد که نیروی گرانشی وجود ندارد.
در جارو برقی یک فن قوی خلایی تقریبی در آن ایجاد می کند که باعث مکش اجسام سبک می شود.
شاید از دیدگاه کلاسیک دلیلی واضح برای این امر نباشد اما اگر کمی دقیق فکر کنیم می بینیم که ماده (هوا) بر خلا دافعه وارد می کند. صرفا به این دلیل که مقدار خلا در این مورد کمتر از ماده است.
حتی در زندگی روزمره بارها این امر را می بینیم:
بعد از خوردن آبمیوه اگر مکیدن را همچنان ادامه دهیم خلایی تقریبی در درون پاکت ایجاد می شود. به همین دلیل است که با تکرار این عمل پاکت چروکیده می شود.
فیزیک کلاسیک به سادگی این دو امر را با فشار هوا توجیه می کند اما همانطور که گفتم دلایل آن واضح و قاطع نیست.
آیا فشار هوایی که از گرانش بین ذرات ایجاد شده نباید فشاری گرانشی ایجاد کند؟
اگر اینگونه بود پاکت آبمیوه باید حجیم تر می شد!
تمام این قضایا نیز به صورت عکس توجیه می شوند. آزمایشی که به راحتی می توان برای این مورد طراحی کرد این است که:
درون پاکت آبمیوه ای را خلایی تقریبی ایجاد می کنیم. این پاکت را درون محفظه ای از خلا نگهداری می کنیم تا پاکت چروکیده نشود.
سپس آنرا به فضا منتقل می کنیم و یکی از فضانوردان بوسیله ی یک نی در خلا باید سعی کند تا در آن پاکت بدمد و آنرا از هوا پر کند.
طبق این دو مثال این امر یا امکان ناپذیر است و یا به نیروی زیادی احتیاج دارد.
بهتر است بگوییم که این سری از ایده ها قبلا به ندرت بیان شده اما یا به شکست انجامیده و یا در زمان خود توجهی به آن نشده است.
سالها قبل فرضیه ای با نام Vacuum fusion (گداختگی خلا) مطرح گردید. دلیل از بیان این فرضیه افزایش فشار گازها و تبدیل آنها به مایع یا فلز آنها بود.
آمار دقیقی در دست نیست که آیا این آزمایش به صورت کامل صورت گرفت یا نه.
اما واضح است که اگر از این طرح استفاده می شد به صورت باید و شاید جوابی دریافت نمی گردید.
زیرا طرح اولیه ی مفروض جارو برقی بود و در واقع محاسبه ای دقیق برای آن انجام نشد.
اگر این طرح با بیان امروزی نظریه ی VMR – PCR انجام شود بدون شک ارزان تر و بهتر از طرح پر هزینه ی Diamond Anvil Cell (DAC) خواهد بود.
زیرا دیگر نه احتیاجی به دو تکه سلول دایاموند بزرگ خواهد بود و نه لیزر و نیروی های بسیار بزرگ می خواهیم.
به هر حال به نظر می رسد طرح گداختگی خلا در فیزیک به موفقیت دست نیافت.
جالب تر اینکه به تازگی نسلی جدید از جاروبرقی های شرکت هوور (Hoover®) با این فناوری وارد بازار شده اند.
حتی با دست یافتن به این تکنولوژی می توان گرانشی مطلوب در سفینه های فضایی ایجاد کرد!

مثال بهتر سیاه چاله ها هستند:
طبق فرضیه های فعلی ستاره ای پیر بعد از چندین سال که جرمش را سوزاند (طی یک فرآیند هم جوشی) گرانش خود را از دست می دهد و به همین دلیل میدان مغناطیسی خودش بر خود آن غلبه می کند و در نتیجه آنرا چروکیده می سازد.
مگر طبق قوانین نیروی مغناطیسی یک جسم متناسب با جرم آن نیست؟
پس چطور هنگامیکه جرم کم می شود نیروی مغناطیسی آن دست نخورده قدرتمند باقی می ماند؟
بنابراین منطقی تر است بگوییم ستاره در حالت عادی در برآیند دافعه بین خلا و خودش تنها نیروی گرانشی قوی ای را ایجاد می کند.
هنگامیکه جرم خود را از دست داده نیروی کافی برای غلبه بر نیروی خلا را نخواهد داشت. بنابراین خلا آنرا چروکیده می سازد.

این طرح منطقی است اما شاید سوالاتی پیش بیاید از قبیل اینکه چرا خلا با اینکه خالی است این همه اثر دارد؟
شاید بتوان گفت با کشف ذرات پاد یک گام به عقب بر داشتیم زیرا تمام افکار نسبت به آنها منحرف شد. در صورتیکه اصلا آنها ضد ماده نبودند.
می دانیم ذراتی مانند آنتی نوترون و آنتی پروتون ها جرم دارند.
در واقع پاد هر چیزی باید خواص مخالف اصل را حمل کند. برای مثال جرم نداشته باشد. اشعه ای از خود گسیل نکند و رفتاری موج – ذره گونه نداشته باشد.
منطقی است که ضدماده امواج نوری از خود گسیل ندهد زیرا این خاصیت مواد است. حتی ضد ماده نباید از نیرو انرژی به عنوان دو عامل مادی تبعیت کند.
اما اینگونه نیست. آنها حتی اسپین هم دارند!!!
حال اگر خلا از ذراتی به این شکل تشکیل شده باشد به راحتی می توان (تا فعلا) این مسئله را رها کرد. تا اینکه ماهیت آنها دقیقا کشف شود.
حتی اگر ساختار آنها را بفهمیم شاید درک کنیم که اثر آنها در قوانین ما نیرو و انرژی معنا می دهد در صورتیکه شاید برای آنها اثری ناشناخته و متفاوت باشد.

سوال دیگر این است که چرا این ذرات طیف ندارند؟

اگر واقعا این ذرات ضدماده باشند دلیلی برای داشتن طیف هم نخواهند داشت.
نور سفید طیف ماده است که متشکل از تمام رنگ های مواد است.
ممکن است این ذرات نور سیاه بدهند که این برای ما غیر قابل درک خواهد بود و این نور ممکن است رنگهای مختلف ضد مواد را تشکیل بدهند (اگر این ضد مواد رنگی داشته باشند)!
به هر حال این نظریه منطقی تر است زیرا هنگامیکه به مرکز ثقل و ثابت شتاب گرانشی فکر می کنید هیچ توجیه مناسبی برای آنها نمی بینید.
چرا گرانش در مرکز هر جسمی تاثیر می گذارد؟
از نظر من که این موضوع باید سریعا بعد از طرح نقض می شد.
زیرا گرانش هوشمند نیست که به دنبال مرکزی ترین نقطه بگردد و قدرت خود را در آن نقطه مرکزیت بدهد.
طبق این نظریه ی جدید از آنجا که نیرو از خلا بر زمین (برآیند این نیروها) وارد می شود در هر نقطه از یک جسم یک مقدار ثابت نیرو وارد می شود.
و درباره ی شتاب گرانشی:
چرا تمام اجسام با یک شتاب ثابت سقوط می کنند؟ این سوالی است که تا امروز کسی جواب قطعی نداده بود و در این مورد تمام ایده ها تنها در حد فرضیه بیان شده اند.

این سوال را سوالات دیگری در فیزیک سخت تر می کند:

مگر جرم جسم متناسب با نیرو نیست؟ پس چرا یک جسم با جرم بیشتر دقیقا نیروی وارده ای برابر با یک جسم با جرم کمتر دارد؟
منطقی تر است که بگوییم از آنجا که برآیند نیروهای دافعه بین زمین و خلا است هر جسمی که نیروی سقوط خود را از این مقدار ثابت می گیرد با شتاب ثابتی نیز سقوط می کند.
بدین معنا که تفاوتی ندارد ما یک توپ یک گرمی را در نظر گرفته باشیم یا یک توپ یک کیلویی را!
در هر دو حالت شتاب سقوط آنها ناشی از برآیند نیرو بین دو عامل با مقادیر ثابت است. زمین (ماده) و خلا!
از آنجاییکه این نیرو ثابت است شتاب ایجاد شده از این نیرو نیز برای هر جرمی ثابت است.

حال حدس می زنم فکر هر کسی کمی متاثر از این ایده شد که ماده می تواند دفع کند اما جذب مستقیم ندارد. زیرا جذب خود متشکل از برآیند دو یا تعداد بیشتری دافعه است.

دو توپ را فرض کنید. با به هم زدن آنها می توان آنها را از هم دور کرد. اما تنها با یک میدان مغناطیسی می توان آنها را مستقیما جذب کرد و همانطور که می دانید مغناطیس مقوله ای جدا از گرانش است.

چندی پیش بود که در سایت پارس اسکای (بخش اخبار) مطلب زیر را خواندم:
آبهي اشتكار ، مدير موسسه فيزيك و هندسه گرانشي از همين دانشگاه مي گويد" مي توان ازنسبيت عام براي توضيح كيهان در زمانيكه ماده آنقدر چگال شد كه هيچ معادله اي نمي تواند آن را توضيح دهد استفاده كرد. ما براي نگاه به وراي اين زمان و نقطه نياز به معادلات و ابزار كوانتومي داشتيم كه در زمان انيشتين در دسترس نبود." وي با همكاري پژوهشگران ديگر مدلي را تهيه كردند كه با دنبال كردن ردپاي مهبانگ و عبور از ميان آن به كيهان در حال چروكيده شدني بر مي خورد كه فيزيكي مشابه كيهان ما داشت.

اين گروه در تحقيق خود نشان دادند كه قبل از مهبانگ يك كيهان در حال منقبض شدن وجود داشت كه هندسه فضا-زمان آن مشابه كيهان در حال انبساط ما بود.زمانيكه نيروهاي گرانشي كيهان قبلي را به داخل مي كشاند ، به نقطه اي رسيد كه خواص كوانتومي فضا-زمان باعث مي شوند گرانش حالتي دافعه داشته باشد نه جاذبه. اشتكار مي گويد" ما با استفاده از اصلاحات كوانتمي معادلات كيهانشناسي انيشتين نشان داديم كه بجاي يك انفجار بزرگ كلاسيك ، درحقيقت يك "واگشت كوانتومي" وجود داشته است. سناريوي واگشت كوانتمي بسيار واقع گرايانه بنظر مي رسد.

این موسسه تقریبا نه ماه پیش (1Q – 2006) به این موضوع رسید در حالیکه VMR – PCR این مطلب را از دو سال پیش (4Q – 2003) بیان کرده بود.
در خبر می بینیم که تبدیل جاذبه به دافعه از اثرات کوانتومی فضا – زمان معرفی شده در صورتیکه VMR – PCR دلیل واضحی را برای این اثر ارائه می دهد:
در ریاضیات به صورت جدا هیچ گاه یک فضای سه بعدی توسط خطی تک بعدی خم نمی شود. اینشتین برای حل این موضوع تعریف جدیدی به نام فضا – زمان را ارائه داد.
اما باید گفت هنگامیکه یک فضا تک بعدی است (زمان) و فضای دیگر سه بعدی (فضا) ما حتی اجازه نداریم آنها را بررسی کنیم زیرا نقطه ی اشتراکی ندارند.
لازمه ی ترکیب آنها که انطباق آنهاست.
شاید این مطالب در اوایل قرن بیستم نیز مطرح شد اما اثبات اینشتین آزمایشی بود که در آن نور به سمت زمین منحرف شده بود و از آنجا که این یک دلیل تجربی محسوب می شد مستقیما نظریه را اثبات می کرد.
اما آیا واقعا انحراف فضا باعث تغییر مسیر نور می شود؟
با فرض اینکه خلا مملو از ضدماده باشد با ایجاد یک جرم این ذرات باید در اطراف جرم ایجاد شده چگال تر از دیگر نقاط شوند. همین افزایش چگالی باعث فعال کردن این ذرات بدون جرم (و بدون اثر در شرایط معمولی) می شود. این ذرات شروع به دفع کردن جرم که فضای آنها را اشغال کرده می کنند. (دقیقا مانند مثال پاکت آبمیوه که ذرات هوا می خواهند فضای اشغال شده توسط خلا را خود پر کنند)!
طبق قانون سوم نیوتن مبنی بر داشتن عکس العمل برای هر عملی ذرات جرم نیز شروع به دفع (عکس العمل) می کنند. مسلما این بار نتیجه برعکس مثال آبمیوه خواهد بود زیرا مقدار جرم در مقابل خلا اندک است.
البته برآیند این نیروها کم است که چنین شتاب گرانشی اندکی ایجاد می شود. به همین دلیل می توان بیشتر شدن چگالی زمین (کم شدن حجم) آنرا به مرور زمان و با افزایش شتاب گرانشی زمین دید که البته این مقدار نا محسوس است.
روابط زیر طریقه ی احتساب این نیرو و فرمول محاسبه ی نیرو ی خلا و ماده را نشان می دهد:

F = G x Mm x Me / Re^2

Vacuum has no mass. The distance between vacuum and earth is 0. So:



F = ma



Fe = 5.98 x 10^24 x (3 x 10^8 – 9.8) = 17.93 x 10^32

Fv = 5.98 x 10^24 x 3 x10 ^8 = 17.94 x 10^32

Fv – Fe = resultant = 0.01 x 10^32 = 10^30 (N)



This force creates the gravity acceleration constant.

S0:

Fv = MC

Fe = M(C-g)


این روابط نشان می دهند که شتاب گرانشی زمین حاصل برآیند نیروی 10^32x 17.94 نیوتنی خلا بر زمین و نیروی 17.93 x 10^32 نیوتنی زمین بر خلا است. این برآیند به صورت تقریبی برابر با 10^30 نیوتن است.
نکات مهم دیگری که از این محاسبات بدست می آیند این است که دافعه خلا بر یک جسم برابر است با جرم جسم در سرعت نور و دافعه ی ماده بر خلا برابر است با جرم ماده در تفاضل سرعت نور و شتاب گرانشی (یا ضریب چروکیدگی ماده در نیروهای بالا).
توجه داشته باشید طبق این تعاریف از آنجا که نور در سرعت بی نهایت (مادی) قرار دارد شتاب آن نیز برابر با سرعت آن خواهد بود. بنابراین می توان تفاضل آنرا با شتاب گرانشی با در نظر گرفتن واحد شتاب انجام داد.
توجه داشته باشید که اینشتین به این دلیل شتاب را در نسبیت خاص تعریف نکرد زیرا اعتقاد داشت نور بالاترین سرعت است و حتی با دادن نیروی بیشتر سرعت آنرا بیشتر نمی کنیم .
می دانیم که اگر نوری از اتمسفر وارد خلا شود به سرعت اولیه ی خود شتاب می گیرد.
حتی امروزه ذراتی با نام تاکیون ها به فیزیک معرفی شده اند که این خود نشان می دهد نور آخرین سرعت را دارا نیست.
همچنین می دانیم که طبق نسبیت خاص و هم ارزی جرم و انرژی اگر ماده ای به سرعت نور شتاب بگیرد مقدار جرم بیشتری از آن به انرژی تبدیل می شود. در پدیده ی انتقال به آبی نیز نور بر اثر نیروی زیاد یک میدان گرانشی قوی منحرف به سمت جرم مرکزی می شود و طیف آن متمایل به آبی می گردد که این نشان دهنده ی افزایش انرژی در آن است.
VMR – PCR با این مقدمه نتیجه گیری می کند که:
الف) نور صورتی کامل از انرژی نیست و در آن جرم نیز وجود دارد.
ب) سرعت نور سرعت نهایی نیست.
ج) در پدیده ی انتقال به آبی انرژی و در نتیجه سرعت نور بیشتر می گردد.

همچنین این نظریه بازه ی نور را طبق محاسبات زیر معرفی می کند (در قالب نوری و پیرو قوانین نسبیتی و نه تاکیونی و فرا نسبیتی):

سرعت 300195025.68574004 متر بر ثانیه آخرین سرعت یک ذره – موج در قالب نوری می باشد اگر که سرعت خلا در نور 299792458 متر بر ثانیه باشد.
به همین دلیل است که نمی توان خواص نور را در کل موجی دانست زیرا کلا از انرژی نیست و به دلیل حمل مقداری جرم خواص ذره ای نیز دارد.
این نسبت باید تا حدی باشد که سرعت مجذور نور تقریبا سرعت بی نهایت باشد.
نهایت سرعت نور از رابطه ی زیر و بر طبق شکل بالا بدست می آید:

از آنجاییکه اگر ضلع پایینی مثلث سمت چپ بر ضلع پایینی مستطیل (FG) منطبق باشد خط D در سرعت C = 3 x 10^ 8 (m/s) قرار دارد نتیجه می گیریم که DC = 2707000 و حال که فرض کرده ایم طول قطر مستطیل ثابت است و با تغییر زاویه تغییر نمی کند پس طول پاره خط DC نیز ثابت و برابر با Sin θ در DC و بنابراین سرعت در D برابر است با C بعلاوه ی اندازه ی DC . ]حل: نوید حقیقت[ .
در صورتیکه:
الف) θ زاویه ی ایجاد شده بالای قطر مستطیل باشد.
ب) در هر مستطیل با رسم قطر زوایای قائمه (رئوس) آن به دو زاویه ی 70 درجه (بالای قطر) و 20 درجه (پایین قطر) تقسیم شود.
آنگاه =>
Vc (max) = C + Sin θ (C – Vl)

که در Vl آن سرعت نور در خلا برابر با 299792458 متر بر ثانیه و C ثابت تقریبی سرعت نور برابر با 3 x 10^8 متر بر ثانیه و Vc (max) بالاترین سرعت یک ذره – موج در قالب نوری می باشد.

دو نکته در این مسئله حائز اهمیت است:
1)طبق یکی از نظریه های اینشتین سرعت اثر گرانش برابر با سرعت تقریبی نور (نه سرعت خود نور در خلا) است که فرضیه ی همیشگی بودن اثر گرانش نیوتن را با اثباتی که از سوی کیهان شناسان در سال 2004 – 2002 صورت گرفت نقض می کند. به همین دلیل ما در این محاسبه بین دو سرعت تقریبی نور و سرعت نور در خلا تقاوت قائل شده ایم.
2)در فرمول بدست آمده اصل تقدم ضرب بر جمع باید رعایت شود تا جواب صحیح بدست بیاید.

و بنابراین در این مدل هنگامیکه به سرعت مجذور نور (تقریبی) برسیم آنگاه گرانش در ما اثری نخواهد داشت و اثر زمان چندین برابر اثر معمولی آن بر ذره ای با چنین سرعتی خواهد بود.
بنابراین ذره ای با این سرعت به آینده سفر خواهد کرد. (در این سرعت شتاب برابر با تندی است).
همچنین عکس این مطلب نیز صادق است که اگر با چنین سرعتی در سفر باشیم و ناگهان چنان شتاب منفی ای پیدا کنیم که در یک ثانیه سرعتمان به صفر برسد (اصطلاحا سرعت منفی بگیریم) از زمان جا خواهیم ماند و به گذشته خواهیم رفت. (البته این بدان معناست که دیگران طبق زمان معمول می روند و ما در گذشته جا می مانیم و تنها از نظر افرادی که در زمان معمولی هستند به گذشته رفته ایم اما برای خود ما بازه ی زمانی مشخصی تکرار خواهد شد).
به همین دلیل است که کسی از آینده به گذشته نمی آید. زیرا با سفر به گذشته در بازه ی زمانی خاصی (از همان جا که سفر را شروع کرده ایم) زندانی خواهیم شد. نه به عقب می رویم و نه به جلو!
اما سفر به آینده امکان پذیر است.

از این مسائل که بگذریم باید به موضوع هم ارزی نیرو و انرژی و ارتباط آن با گرانش پرداخت.

همانطور که دیدید VMR – PCR هم نظریه ی اینشتین مبنی بر انرژی بودن ماهیت گرانش را می پذیرد و هم اثرات نیروی گرانش نیوتن را قبول دارد بنابراین سعی در ترکیب آنها دارد.
این دید ترکیبی به صورت زیر است:

1)هنگامیکه جرمی سرعت می گیرد به نسبت سرعت جرم آن به انرژی تبدیل خواهد شد. به طوریکه اگر جرم جسمی در حالت سکون M باشد در سرعت V برابر با m خواهد بود که در آن M>m و نسبت M به m متناسب با سرعت و انرژی ایجاد شده می باشد.
2)در فرآیند تبدیل جرم به انرژی جرم مستقیما به انرژی تبدیل نمی شود بلکه ابتدا به نیرو و سپس به انرژی تبدیل می شود.
3) ماهیت گرانش از ترکیب دو عامل انرژی و نیرو ایجاد شده است. بر همین مبنا (در مدل مشخص شده) هنگامیکه سرعت جسمی صفر است شتاب لازم برای حرکت آن جسم تنها تابع نیروهای وارده است زیرا عامل انرژی در سرعت های بالا فعال است. بنابراین می توان گفت که اگر نور در خلا به صورت طبیعی حرکت کند عامل آن بیشتر نیرو خواهد بود تا انرژی و در هنگام انتقال به آبی نیروی بیشتری به انرژی تبدیل می شود.
4)رابطه ی هم ارزی نیرو و انرژی به صورت زیر است: (به یاد داشته باشید که در ابتدا ما شتاب را در نسبیت تعریف و توجیه کرده ایم):
E x a = F x C^2 ó E x g = F x C^2

اما نیروی گرانش (وزن) همچنان با قبل تفاوتی نخواهد داشت:
Fv = MC

Fm = M (C-g)

Fg = FvFm

Fg = MC – MC – Mg

è Fg = W = - Mg

*
5) محیطی که چنین پدیده هایی (افزایش انرژی) در آن توسط گرانش رخ می دهد محیط دوگانه ی انتشار می نامیم:


6) اگر جسمی به سرعت مجذور نور برسد تماما از انرژی خواهد بود و به همین دلیل تماما خاصیت موجی خواهد داشت. در این سرعت گرانشی برای جسم وجود نخواهد داشت. زیرا طبق مدل در این سرعت جسم از محیط دوگانه ی انتشار عبور کرده بنابراین دیگر محیط اثر گرانشی برای آن نخواهد بود.

7) نسبت نیرو به انرژی در فرمول E x a = F x C^2 ó E x g = F x C^2 برابر است با:
M = F/a

a = g è M = F/ [G (Me/Re^2)

E = (F x Re^2 x C^2)/ (G x Me)

è E ≈ F (9.18 x 10^15)

یعنی هر ژول انرژی تقریبا معادل 9.18 x 10^15 نیوتن است! این عدد را ثابت هم ارزی می نامیم.


حال VMR – PCR چگونه اثبات می کند که انرژی نیز عاملی در ماهیت گرانش است؟

یک دلیل تجربی ویژه برای اثبات این مطلب وجود دارد که علاوه بر اثبات اینکه دافعه ی خلا متناسب با دافعه ی ماده است اثبات می کند که انرژی یکی از عوامل ماهیت گرانش نیز هست.
طبق فرمول زیر انرژی لایه های الکترونی بدست می آید:

که در آن ثابت ریدربرگ و Q بار هسته ی اتم و n تعداد عدد کوانتومی اصلی و e بار الکترون و h ثابت پلانک و C ثابت سرعت نور می باشد. (مرحله ی ریدربرگ تنها به عدد کوانتومی اصلی وابسته است و از بین یک تا 10^30 الکترون ولت بر طبق آن تعیین می شود).

طبق این فرمول هرچه عدد کوانتومی اصلی (لایه ی الکترونی) بیشتر بشود باید انرژی آن لایه و الکترون هایش نیز بیشتر بشود.
اما تجربیات چیز دیگری را نشان می دهند. شکل زیر مقادیر انرژی لایه های یک اتم اورانیوم است:


همانطور که می دانید بین اتم و اولین لایه ی الکترونی و همچنین بعد از آخرین لایه ی الکترونی خلا وجود دارد. طبق تعاریف گفته شده باید فرآیند دفع در آنها نیز صورت بگیرد و طبق قوانین باید در نزدیکترین نقطه به منبع دفع ماده اثر گرانش باید برابر با اثر گرانش در نزدیک ترین نقطه به منبع دفع خلا باشد و فاصله ی میانگین بین آنها باید از اثر گرانش بیشتری برخوردار باشد.

می بینید که در شکل بالا لایه های آخر و اول انرژی یکسانی دارند. در صورتیکه طبق مدل اتمی بور اگر الکترونی بخواهد به لایه ی بالاتری برود باید انرژی بیشتر داشته باشد. بنابراین لایه ی آخر الکترونی قطعا باید از لایه ی اول الکترونی طبق فرمول ذکر شده انرژی بیشتری داشته باشد.
اما همانطور که می بینید در طبیعت این مورد نیز از VMR – PCR پیروی می کند.
دقیقا لایه ی چهارم که لایه ی میانی هست نیز از انرژی بیشتر برخوردار است!

بنابراین متوجه می شویم گرانش ماهیتی دوگانه از عوامل انرژی و نیرو دارد و تبادل ذره و گراویتونی در کار نیست. (اگر ذرات خلا را گراویتون بنامیم آن وقت تمام اثرات را باید به آنها نسبت دهیم در صورتیکه می دانیم ذرات خلا بدون وجود ذرات ماده در اطراف خود گرانشی ایجاد نمی کنند و می دانیم که ذرات در هر دو طرف ثابت اند و حرکت نمی کند تنها یکدیدگر را دفع می کنند. ذراتی که در این فرآیند دفع حرکت می کنند را در بخش بعد بررسی می کنیم).

بر همین مبنا پیش بینی می کنیم که در زمین نیز هسته بیشترین گرانش را ندارد بلکه فاصله ی میانی بیشترین گرانش را دارد. (فاصله ی میانی به صورت تقریبی = فاصله ی آخرین لایه جو از زمین بعلاوه ی شعاع زمین تقسیم بر دو). بنابراین طبق این مدل اگر از نقطه ی میانی به زمین نزدیک شویم گرانش بیشتر خواهد بود تا اگر به همان اندازه به خلا نزدیک شویم:


همانطور که گفتیم حال قصد داریم ذراتی را که در این فرآیند حرکت می کنند و تنها رد می شوند و نه بدل بررسی کنیم. (چون برآیند از سمت خلا به ماده است بنابراین تنها ذراتی ترکیبی بر جو زمین سقوط می کنند).

حتی اگر این موضوعات (دفع خلا و ماده) با اختراع جاروبرقی کشف نشده بودند باید با بیان تشعشات چرنکوف مطرح می شدند.

جالب است که از سال 1927 دانشمنداناظهار دارند که ماهیت پرتوهای کیهانی را کاملا شناخته اند. اما چگونه امکان دارد که پرتوهایی که خود از اتم های هیدروژن (96 درصد) و هلیم (یک درصد) و کربن – نیتروژن – اکسیژن – فلئور و ذرات پروتون (96 درصد) – ذرات آلفا (3 درصد) – پرتوهای گاما – الکترون – پوزیترون و نوترینو تشکیل شده اند در برخورد با اتم های تشکیل دهنده ی جو آنها را تجزیه کنند؟
طبق فرضیه ها پرتوهای کیهانی با برخورد به هسته ی اتم های جوی به مقدار تجزیه شده ای از خود + ذرات بنیادی هسته + نوترینو و چند نوع مزون (پاد – مجازی – مثبت) تبدیل می شوند.
در صورتیکه در شیمی هر اتمی پروتون را دفع می کند – در برخورد با هیدروژن هایبرید می شود و با بمباران هلیم یا ذرات آلفا دو عدد اتمی و چهار اتم جرمی به آن اضافه می شود.
در هیچ کدام از این فرآیندها نیز هیچ ذره ای با انرژی بالا بوجود نمی آید.

اینجاست که متوجه می شویم تعریف ما از پرتوها کیهانی دقیق نبوده است.
بنابراین احتمال می دهیم با برخورد این ذره به اتم های جوی آنها بیشتر به اتم های سبک تر و چند نوع ذره ی بنیادی تبدیل می شوند.
گازهای دیگر که خود در جو موجود هستند و ممکن است طی فرآیندهای شناخته شده با این مواد ترکیب شوند.
پرتوهای چرنکوف در دنباله ی این ذرات نشان دهنده ی سرعت فرانور آنهاست و پرتوهای کیهانی نیز تشکیل شده از پرتوهایی هستند که پس از برخورد با اتمهای جوی تشکیل شده اند.
فرآیند بالا به راحتی توسط امواج هادرونیک نیز قابل اثبات است.
بعد از بیان فرمول پرتوهای کیهانی و ایجاد فرآیند هادرونیک جوابی برای این قضیه نبود که چرا مقداری از پرتوهای کیهانی بر روی اولین ذرات جوی تاثیر می گذارند و مقداری از آنها از این مواد عبور کرده و به مراحل بعدی می رسند. اما پرتوهای کیهانی هیچ گاه به زمین نمی رسند؟
بعد از مدتی دانشمندان متوجه شدند انرژی این پرتوها در فرآیندی به نام امواج هادرونیک(Hadronic cascades) تبدیل به ذرات و امواج مختلف می شود و به همین دلیل کل پرتو دیگر انرژی رسیدن به زمین را ندارد و قسمت زیادی از آن در راه تجزیه به بسته های جزئی تر انرژی و ماده شده است.
مدل امواج هادرونیک به صورت زیر است:

اما این دانشمندان نتوانستند متوجه شوند که چرا با اتمام این فرآیند و تجزیه ی جز به جز پرتو چرا هنوز اشعه ی چرنکوف مسیر خود را ادامه می دهد؟

در واقع اینکه انرژی این پرتو از کجا تامین می شد؟

این مطلب را به صورت تاکیونی توجیه می کند:VMR – PCR

در این توجیه طبق شکلی که در ابتدای موضوع بیان کردیم ذره ای به نام (ε) با سرعت C^2 در دنباله ی خود به دلیل سرعت بالا اشعه ی چرنکوف ایجاد می کند و این ذره در برخورد با اتم ها جوی با ایفای نقشی نیمه کاتالیزگر از پرتوی چرنکوف در دنباله ی خود (در دنبال اشعه ی چرنوکوف) پرتوهای کیهانی را ایجاد می کند.

بنابراین این ذرات چیزی از خود مصرف نمی کنند و اگر هم بکنند طبق این محاسبات نباید اثری در خود آنها ایجاد شود:


این محاسبات نشان می دهند که در این ذرات m = E = F = V = ∞ زیرا این ذرات باید بر فراز جو (زوایای 180 و 360) سقوط کنند که کتانژانت این زوایا تعریف نشده است. مقادیر صورت طبق فرمول صفر شده و مخرج نیز تعریف نشده است بنابراین مقادیر برای این ذره تعریف نشده (بی نهایت) می باشد. از آنجاییکه بی نهایت نیز برای ما مشخص نیست تقریبا تعریف نشده است.
می دانیم که سرعت این ذره در نهایت است و سرعتی بالاتر از آن نداریم. پس زمان نیز در این سرعت برای جسم تعریف نمی شود و در واقع در نهایت است. بنابراین تمام عوامل دیگر از جمله نیرو و جرم و انرژی برای این ذره بی نهایت (تعریف نشده) می شوند.

مثال قابل درک تر این است که:

اگر دو ماشین با سرعت تقریبا یکسان به یکدیگر برخورد کنند تکه های خرد شده ی آنها در زوایای خاصی نسبت به زاویه ی روبرویی دو ماشین و با سرعتی بیشتر از سرعت دو ماشین به اطراف پرتاب می شوند.

همین موضوع به همین شکل برای مواد اتفاق می افتد. نیروی دفع خلا با سرعت تقریبی نور و نیروی دفع ماده با سرعتی کمی پایین تر به هم برخورد می کنند. از آنجا که برآیند دافعات به سمت زمین است ذرات حاصل از برخورد با سرعتی بیشتر از نور بر فراز جو زمین سقوط می کنند.

مثال تجربی دیگر بمباران اتم بوسیله ی نوترون است. یک نوترون و یک اتم با سرعتی کم به هم دیگر برخورد کرده و از آنها امواجی ساطع می شود که سرعت نور را دارند.
حتی اینگونه می فهمیم که تفاوتی بین تولید اشعه ی چرنکوف در پدیده های چرنکوف و بزامشتراهلونگ نیست.
زیرا اثر چرنکوف مثال مایکروسکوپیک این اثر (تولید این اشعه ها در اتمسفر سیارات) است و اثر بزامشتراهلونگ مثال میکروسکوپیک این اثر (تولید این تشعشات در اتم ها) می باشد.
این اشعه ها به این دلیل در سیارات بدون جو دیده نمی شود که ذرات نام برده توانایی شکست و تجزیه ی عظیم سطح سیاران خاکی بدون جو را ندارند.
لازم به ذکر است که طبق این فرآیند انرژی تمام ذرات پر انرژی ای که در یک ثانیه به جو زمین وارد می شوند نباید بیشتر از 1.95 x 10^17 ژول باشد. (دافعه ی زمین تقسیم بر ثابت هم ارزی)!
همچنین این تشعشعات در اتم های سبک دیده نمی شوند زیرا در آنها لایه های الکترونی و در واقع پدیده ی دافعه ی خلا و ماده و در نتیجه انتشار ذرات پر سرعت و پر انرژی کمتر است.
البته طبق قوانین این پرتوها در اتم های سبک نیز وجود دارند اما به دلیل مقدار کم به سختی دیده می شوند.
در شکل زیر طریقه ی تولید این پرتوها در اتم هیدروژن نشان داده شده است:


با بیان این مطلب چکیده ای از دیدگاه جدید تئوری VMR – PCR را بیان کردیم.
این تئوری هنوز به طور قطعی اثبات نشده و در حال معرفی شدن به مجامع علمی است.


Copyright © (2003 – 2006) VMR – PCR ® theory by Alireza Yaghoubi. All rights reserved!
Copyright conditions: 2006-10-21:
1) Publishing this article or a brief of that is only permitted by mentioning the name of author (Alireza Yaghoubi).
2) Any technological usage of this theory is only permitted by asking the author (Alireza Yaghoubi) personally. For more information send your request to dr_ayt@yahoo.com.
3) This theory is not completely proven. Please do not publish this article in applied physics sections.
4) Your comments and suggestions are highly appreciated and respected. Contact us and we will concern. E-mail: dr_ayt@yahoo.com. Thank you!
منبع : http://science.persianblog.com/1385_8_science_archive.html
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نقد این نظریه و سوالاتی از آقا اشکان عزیز!

نقد این نظریه و سوالاتی از آقا اشکان عزیز!

در مورد مباحث فرموده شده که جناب آقای علیرضا یعقوبی این نظریه را دادند؛ سوالات زیادی مطرح می گردد که بنده به چند نکته اشاره می کنم.
این مبحث تشکیل شده و یا بهتر بگویم تلفیقی از علمو مهندسی و کیهان شناسی هست.

آیا فشار هوایی که از گرانش بین ذرات ایجاد شده نباید فشاریگرانشی ایجاد کند؟
اگر اینگونه بود پاکت آبمیوه باید حجیم تر می شد!

این خود جای سوال است . آیا بین ذرات در اثر مکش، گرانش ایجاد شده است؟ و آیا در اثر هر گرانشی در صورت اجبار نیاز به فشار گرانشی هست؟!

مگر طبق قوانین نیروی مغناطیسی یک جسم متناسب با جرم آن نیست؟

وقتی خلا ایجاد می گردد، _ضرورتا در یک جایی در این دنیا ( گیهان) _ باید فضایی را ایجاد کرد که در آن ماده ای دیگر نباشد.یعنی یک فضایی داریم که دیگر در آن ماده ای وجود ندارد.(البته این در صورتی که خلا مطلق و محض انجام گردد)؛ یعنی یک جا و مکان که مخصوص مواد است ، موجود می باشد که در آن ماده وجود ندارد. یعنی خلا. و این همان اشتباهی است که همگان می کنند؛ و خلا هیچوقت به معنای نبود ماده نیست.
نمی توان جایگاهی ایجاد کرد که در آن ماده نباشد.. چون جایگاه برای ماده است.

مگر جرم جسم متناسب با نیرو نیست؟ پس چرا یک جسم با جرم بیشتردقیقا نیروی وارده ای برابر با یک جسم با جرم کمتر دارد؟

به نظر این موضوع نیز دارای اشتباهاتی می باشد. آیا منظور از نیرو همان شتاب می باشد؟!

منطقی تر است که بگوییم از آنجا که برآیند نیروهای دافعه بینزمین و خلا است هر جسمی که نیروی سقوط خود را از این مقدار ثابت می گیرد با شتابثابتی نیز سقوط می کند.
بدین معنا که تفاوتی ندارد مایک توپ یک گرمی را در نظر گرفته باشیم یا یک توپ یک کیلویی را!
در هر دو حالت شتاب سقوط آنها ناشی از برآیند نیرو بین دو عامل بامقادیر ثابت است. زمین (ماده) و خلا!
از آنجاییکه ایننیرو ثابت است شتاب ایجاد شده از این نیرو نیز برای هر جرمی ثابت است.

این قسمت نیز نیاز به توضیح بیشتری دارد. منظور از اینکه نیرو برای هر جرمی ثابت است یعنی چه؟!
چون که نیروهای متقابل به همدیگر با هم برابر است، پس شتاب گرانشی یکیست!!!

دراینجا چند سوال مطرح می گردد. شاید تا بحال آنرا خوب برای خودمان باز نکرده باشیم.
1- گرانش یعنی چه؟
2- فاصله بین خلا و زمین یعنی چه؟ که صفر را برای این فاصله تعریف کرده اید!
3- Fe=5.98*1024*(3*108-9.8)
4- Fv=5.98*1024*3*108
5- واحد های این دو با هم برابر نیست؛ یعنی سرعت واحدی برابر با شتاب دارد؟!
6- دافعه خلا بر یک جسم را چگونه فهمیدید که چگونه است و چطور است که آنگاه محاسبه ای برای آن ایجاد شد که رابطه بین شتاب و سرعت را یکی دانسته اند؟!! شاید این تعریف که در سرعت بی نهایت بتواند آن را با شتاب یکی دانست. و این اعداد چگونه بر هم کنش های ماده و خلا ( که تا حدی غیر ماده دانسته شده است) را باید یکی دانست. خلا در کجاست؟!!


Vacuum has no mass. The distance between vacuum and earth is 0.

اگر خلا جرم ندارد پس چگونه ایجاد می گردد( منظور از این ایجاد بحث وجود نیست که نیاز به مادی بودن نداشته باشد. بحث در فضای مادی هست)؟ آیا جهان مادی بدون جرم است؟ اگر موادی هستند که جرم ندارند پس می توتن گفت که در جهان اجسام و موادی هستند که جرم ندارند. آنگاه می توتن جایگاهی را برای آنها توضیح داد. جایگاه مادی که محیط و محاط یک جهان مادی و غیر مادی است.... و عجبا!!!!!!!!!

اگر نوری از اتمسفر وارد خلا شود به سرعت اولیه ی خود شتاب می گیرد

1- آیا نور از ماده خارج و به خلا ( غیر ماده ) برگردد، سرعتش بیشتر می شود؟
2- آیا سرعت نور در جایگاه های گوناگون متفاوت است؟
3- آیا نور ماده است یا غیر ماده؟
4- چرا نور سرعت دارد؟
5- نور چیست؟
6- اگر صحبت از فوتون گردد، ... آیا فوتون ماده است/
7- فوتون و اجزای تشکیل دهنده نور چیست؟
8- اگر فوتون بسته های انرژی است، آنگاه انرژی چیست؟ اگر انرژي ماده نیست چگونه بسته بندی می گردد؟
9- تاکیون را چگونه دیده اند؟ و چگونه درک کردند؟
10- این سوالات چگونه باید حل گردند؟


در پدیده ی انتقال به آبی نیز نور بر اثر نیروی زیاد یک میدان گرانشی قوی منحرف بهسمت جرم مرکزی می شود و طیف آن متمایل به آبی می گردد که این نشان دهنده ی افزایشانرژی در آن است.

این مبحث بسیار سوال انگیز است. جذب نور به سمت جرم مرکزی سوال مخاطره انگیزی است که اذهان را دچار دگر احوالی هایی می کند که باعث شکست بسیاری از نظریات می گردد.
مثلا:
1- جرم در نور صورتی وجود دارد و اینکه کاملا از انرژی نیست!!!
2- اصلا وقتی که سرعت برای ماده و مواد مطرح می گردد، چگونه برای نور نیز مطرح می شود ؛ اگر نور ماده نیست. اگر ماده هست چگونه می توان آن را دریافت کرد. جایگاه نور کجاست؟ اگر همه جا هست در هر جایی وجود دارد چس چرا شبیه اجسام دیگر و با خصوصیاتی شبیه آنها نیست؟ اگر هم جسم نیست پس چگونه می توان در جهان مادی آن را مشاهده کرد. چگونه می توان با یک جسم دیگر مانع از نشر آن شد؟ چگونه می توان دیگر آن را منتشر نکرد؟ و چرا هایی دیگر...
3- اصلا چرا برای نور سرعت تعریف شده؟
4- اصلا انتقال بحث مادی هست یا غیر مادی؟!!!


به همین دلیل است که نمی توان خواص نور را در کل موجی دانست زیراکلا از انرژی نیست و به دلیل حمل مقداری جرم خواص ذره ای نیز دارد.

در این قسمت گفته شده که نور در کل موجی نیست و در کل از انرژی نیست. و مقداری جرم نیز حمل می نماید. آیا غیر مادی هست که جرم حمل نماید یا تنها غیر ماده ای است که جرم حمل کرده است. حال انرژی هم نیست، پس چیست؟!!!
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ادامه

ادامه

نهایت سرعت نور از رابطه ی زیر و بر طبق شکل بالا بدست می آید:

پس شکل کجاست؟! لطفا شکل را درج نمایید یا در صورت درج نشدن upload نمایید.

هنگامیکه جرمی سرعت می گیرد به نسبت سرعت جرم آن به انرژی تبدیلخواهد شد. به طوریکه اگر جرم جسمی در حالت سکون M باشد در سرعت V برابر با m خواهد بود که در آن M>m و نسبت M به m متناسب با سرعت و انرژی ایجاد شده می باشد.

به نظرم اگر از رابطه نیروی جاذبه در حالت ساکن بودن (mg) و نیروی تحرک در حالت حرکت (mv) استفاده شد و یک تفاوت میان این دو ایجاد می گردد که اگر هر چه سرعت به سمت بی نهایت پیش رود، آنگاه شتاب برابر با سرعت می گردد و این یعنی که زمان معنی ندارد. و فضا تنها چیزی است که می ماند. و نظریه دیگر این جاست که اگر سرعت به بینهایت نزدیک گردد آنگاه فضایی دیگر نمی ماند و این همان اصل تفاهم فضا و زمان است. واین بی نهایت بودن سرعت یعنی یک تفاوت بسیار اندک تا نیستی!

2)در فرآیند تبدیل جرم به انرژی جرممستقیما به انرژی تبدیل نمی شود بلکه ابتدا به نیرو و سپس به انرژی تبدیل می شود.

اصل و مبنای این حرف از کجاست و دلیل قاطع این قضیه از چه راه اثبات می گردد؟ لطفا یک مثال از اینکه چگونه جرم به انرژی تبدیل می گردد!!

اگر نور در خلا به صورت طبیعی حرکت کند عامل آن بیشتر نیرو خواهد بود تا انرژی و درهنگام انتقال به آبی نیروی بیشتری به انرژی تبدیل می شود.

این هم بحث دیگری است که همان سوالات را ایجاد می کند. این نیرو از چه چیزی است. همان تبادل و تعامل بین ماده و خلا!!

محیطی که چنین پدیده هایی (افزایش انرژی) در آن توسط گرانش رخ می دهد محیط دوگانه یانتشار می نامیم

بحث افزایش انرژی توسط گرانش را لطفا بیشتر باز نمایید.

نسبت نیرو به انرژی در فرمول E x a = F x C^2 ó E x g = F x C^2 برابر است با:
M = F/a
a = g è M = F/ [G (Me/Re^2)
E = (F x Re^2 x C^2)/ (G x Me)
è E ≈ F (9.18 x 10^15

این مقدار نیوتن فراتر از آن مقدار نیرویی است که یک سیاه چاله بزرگ سیارات را در خود فرو می کشد...!!

شکل زیر مقادیر انرژی لایه های یک اتم اورانیوم است

لطفا شکل را قرار دهید!!!

همانطور که می دانید بین اتم و اولین لایه ی الکترونی و همچنینبعد از آخرین لایه ی الکترونی خلا وجود دارد.

اثبات های علمی برای این موضوع کجاست؟! لطفا توضیح دهید....

دقیقا لایه ی چهارم که لایه ی میانی هست نیز از انرژی بیشتربرخوردار است!

این همان سوالی است که " اصلا خلا بعد از آخرین لایه الکترونی" وجود دارد یا نه؟ و اینکه چرا به این نتیجه رسیده اند که حتما بعد از آخرین لایه الکترونی خلا وجود دارد.!!!

مدل امواج هادرونیک به صورت زیر است:

مدل پس کجاست!

در پایان هم به فرمایش صاحب اثر آقای علیرضا یعقوبی این نظریه یک نظریه نا کامل هست؛ که چه بسا سوالات بشر را بشتر می کند. در پایان باید خدمت دوست عزیزم آقا اشکان گُل عرض کنم که این مقاله فقط قسمت اولش مربوط به این تالار می باشد. با این حال قسمت دومش که بیشتر مربوط به مباحث کیهان شناسی است و من هم عاشق این مباحث هستم، با خیلی از شاخه های علم شیمی هم راستا می باشد.
در هر صورت از اینهمه سوالی که پیش آمد عذر می خواهم. البته این سوالات را باید به پای اساتید فن زانو بزنیم تا قانع و آموخته گردیم.
باز هم مراتب تشکر و سپاس را به شما دوست عزیز عرضه می نمایم و خواستار کمالات علمی و عملی شما در سطح جهان هستم، تا شما هم دنیا را بی مرز و خار ببینید.
موفق و موید باشید.
یا علی
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مدركي جديد در خصوص سياهچاله هاي متوسط

مدركي جديد در خصوص سياهچاله هاي متوسط


اخيرا مداركي يافت شده ند كه امكان وجود سياهچاله هايي با اندازه متوسط را تقويت مي كند.
در يك طبقه بندي كلي مي توان سياهچاله ها را از نظر اندازه به دو دسته كلي كوچك و بزرگ طبقه بندي كرد. دسته اول تنها چند برابر خورشيد جرم دارند و تقريبا همگي اخترشناسان بر اين باورند كه اين سياهچاله ها بر اثر فروريزي بقاياي نواختري شكل مي گيرند . دسته دوم كه اكثرا در مركز كهكشانها جا خوش كرده اند بين چند ميليون تا چند ميليارد برابرخورشيد جرم دارند. برخي از دانشمندان معتقدند گونه ديگري از اين اجرام مرموز كيهاني وجود دارند كه جرمي بينابين اين دو گونه شناخته شده دارند. احتمالا جرم آنها بايد بين چند صد تاچند هزار برابر خورشيد باشد.با وجود اينكه نحوه شكل گيري اين گونه از سياهچاله ها به هيچ وجه مشخص نيست اما برخي از شواهد ( هرچند به شكل غير قطعي) از حضور آنها در كيهان حكايت دارد.
نتايج دو تحقيق كه هفته گذشته در كنفرانس انرژيهاي بالا ي انجن نجوم آمريكا منتشر شد امكان وجود اين سياهچاله هاي "ميان اندازه " را تقويت مي كند. در هردو پژوهش منابع فوق درخشان پرتو X يا به اختصارULX ها، مورد بررسي قرار گرفته اند. اين احتمال وجود دارد كه قرصهايي از مواد چرخان داغ كه حول كهكشاني با جرم چند صد تا چند هزار برابر خورشيد جرم دارد مولد اين نقاط درخشان باشند. اين فرضيه ،درخشش بالاي اين مراكز نوراني را توجيه مي كند . البته برخي از اخترشناسان معتقدند كه اين درخشها ممكن است از سياهچاله اي كوچكتر ناشي شده باشد ( سياهچاله هاي گونه اول) . اين دانشمندان معتقدند اگر ما از روبرو به سمت قرص داغ و چرخان سياهچاله اي كوچكتر بنگريم و نور ان (البته در پرتو X ) مستقيما به ما برسد ، آنگاه درخشش بالاي اين منابع قابل توجيه خواهند بود. تحقيقات جديد كه با كمك ماهواره - Newton XMM آژانس فضايي اروپا به انجام رسيد اين ديدگاه را مورد ترديد قرار مي دهد و بنابراين احتمال آنكه سياهچاله هاي ميان اندازه مولد اين درخشها باشند را تقويت مي كنند.
در تحقيق نخست كه توسط جان ميلر از مركز اخترفيزيك هاروارد – اسميتسون رهبري مي شد ، دو ULX را در كهكشان مارپيچي NGC 1313 مورد برررسي قرار دادند. اين كهكشان كه 12 ميليون سال نوري از ما فاصله دارد در صورت فلكي " تور" قراردارد. بررسي طيف اين منابع نشان داد كه دماي آنها به شكل غير منتظره اي پايين است. اين امر نشان از آن داشت كه سياهچاله مركزي كه مولد قرص چرخان مواديست كه اين درخشها را ايجاد مي كند بايد جرم بيشتري نسبت به رده سياهچاله هاي كم جرم داشته باشد، چراكه با افزايش جرم سياهچاله آهنگ چرخش قرص اطراف سياهچاله كاهش مي يابد. اين كاهش سرعت چرخش مواد كه به دليل ساختارهاي فضا زماني در اطراف سياهچاله رخ مي دهد باعث مي شود تا دماي اين مواد نيز كاهش يابد. مطابق محاسبه اين گروه تحقيقاتي هريك از دو سياهچاله مولد دو ULX كهكشان NGC 1313 حدود هزار برابر خورشيد جرم دارند. اين گروه تحقيقاتي در عين حال بابررسي كامل تصاوير اين ناحيه در محدوده پرتوهاي X متوجه شدند كه سحابيهاي اطراف اين منابع نوراني در اثر تابش اين منابع فوق درخشان پرتو X گرم و درخشان شده اند. اين يافته مهم نشان از آن دارد كه انتشار پرتوهاي X از اين منابع در همه جهات صورت مي گيرد. بنابراين استدلال گروهي از دانشمندان كه درخشش اين منابع را مربوط به تابش قرص يك سياهچال كوچكتر و به شكل متمركز و در يك جهت مي دانستند عملا فاقد اعتبار است ( حداقل در خصوص اين دو منبع).
گروه تحقيقاتي دوم توجه خود را به سوي يك ULX ويژه در كهكشان M82 معطوف كرد. اين كهكشان تقريبا در همان فاصله كهكشان NGC 1313 از ما قرار دارد. ماهواره XMM-Newton موفق به آشكار كردن يك ضربان منظم 18 ثانيه اي در بخش قوي پرتوهاي ايكس در اين ULX شد. اين نخستين گونه چنين ضربانهايي است كه در خارج از كهكشان راه شيري ثبت مي شود.اگرچه در مورد علت اين ضربان فرضيات متفاوتي وجود دارد اما در هر صورت وجود قرصي از مواد چرخان در آن ناحيه غير قابل ترديد است. تد استرماير از پژوهشگاه مركز فضايي گدارد ناسا كه رهبري تحقيق مورد بحث را بر عهده دارد ، تاكيد كرده است كه تابش اين قرص چرخان قطعا نمي تواند تنها در يك جهت منتشر شود.از سوي ديگر بررسي طيف M82 نشان از مشخصه ويژه اي دارد كه خط عريض آهن K (broad iron K line) ناميده مي شود. وجود اين مشخصه و ساير مولفه هاي طيف اين منبع نشان از آن دارد كه منبع چنين تابش پرتو ايكس بايد حداقل 500 برابر خورشيد جرم داشته باشد. اين مساله تاييد ديگري مبني بر وجود سياهچاله هاي ميان اندازه است.
با وجود ارايه اين دو مدرك جديد دانشمندان در اين نكته اتفاق نظر دارند كه بايد تحقيقات كاملتري در اين خصوص به انجام برساند.به ويژه آنكه منبع كهكشان M82 حرارتي بيش از منابع كهكشان NGC 1313 دارد.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نظریه ی خلا

نظریه ی خلا

در کنار تمامی مسائلی که در علم فیزیک مطرح میشود باز هم سخن از انفجار بزرگ به گوش میرسد. انواع و اقسام نظریاتی که بر پایه ی نتایج بررسی های بدست آمده ار جهان خارج و نیز ذرات زیر اتمی هر ساله مطرح و برخی تایید و برخی حذف میشوند.برای مثال از جمله نظریاتی که تاکنون بوده و مبنای کار فیزیکدانان است این است که این انفجار در ماده ای فوق العاده چگال با جرم بسیار زیاد و دمای بی نهایت صورت گرفته است. این نظریه تا حدودی می تواند درست باشد اما در کنار آن مسائلی قدیمی همچون اینکه در ان زمان و قبل از این انفجار و بعد از آن قوانین فیزیک یک جور بوده اند یا نه مطرح میشود. تمام این سوالات رو مطرح کردیم تا اینکه وارد بحث اصلی شویم و آن که مسئله تاثیر جرم (ماده)، گرانش، انرژی و دیگر نیروها بر یکدیگر است. چیزی که امروزه زیاد دیده می شود این است که هر کسی بر اساس تحقیقات خود آمار و ارقامی را در مورد اجرام کیهانی و ...منتشر می کنند و زیاد به دنبال محدودیتهایی که در زمینه می تواند وجود داشته باشد نیستند و صرفا بر اساس برخی فرمول ها و برخی مشاهدات اقدام به این کار می کنند. حال با این توضیحات ما یک محدودیت و یک فرض نسبتا جدید را برای نیروی گرانشی و ماده در نظر می گیریم :

V2=MG/R
ما میدانیم که سرعت گریز و سرعت حرکت گرانشی با تقریب نسبتا نزدیکی از این فرمول بدست می آید. در این فرمول ما سه متغیر سرعت گرانشی جرم ماده و شعاع ان در اختیار داریم این فرمول در محاسبات کوچک مثل محاسبه سرعت گریز و حرکت مداری زمین به راحتی مورد استفاده قرار میگیرد اما آیا در مورد اجرامی مثل ابر سیاه چاله ها و یا به طور کلی بگوییم جرم تمام عالم هستی به راحتی می تواند مورد استفاده قرار گیرد اگر بخواهیم واضح صحبت کنیم باید بگوییم که ایا سرعت گریز یا به طور کل سرعت گرانشی یک جشم می تواند از سرعت ثابت نور بیشتر شود یا نه اگر بیشتر شود که مشکلی نیست و بحث تمام است، اما اگر این سرعت در ماکزیمم حالت خود را برابر سرعت نور باشد نتایجی بسیار جالب و شگفتی را به وجود میاورد. این نتایج در تمام موارد از کوچکترین های عالم گرفته تا بزرگترین های ان که از جمله سیاه چاله ها و نیز ماده موجود در کل عالم هست را می تواند در بر گیرد.

C2=MG/R

با این فرض ما به این نتیجه میرسیم که اگر سرعت گریز جسمی نزدیک سرعت نور باشد در صورت تزریق ماده از خارج به این جرم این جرم می تواند مقدار مشخصی از ان را در اختیار بگیرد و بقیه را باید به صورت انرژی از خود دفع کند. در غیر اینصورت باید چند تغییر کوچک در خود ایجاد کندو از آن جمله افزایش شعاع متناسب با افزایش جرم است. حال بحث را به ابتدای خلقت هستی می بریم. شما می دانید که جرم جهان بسیار زیاد است. آیا اگر ما این جرم را در فرمول بالا جایگذاری کنیم و شعاع را هم در ابتدای انفجار خیلی کم در نظر بگیریم یک نوع تضاد با فرض ما ایجاد نمی شود. پر واضح هست که در این صورت باید سرعت گریز و سرعت گرانشی را بیش از سرعت نور به دست بیاوریم برای حل این مشکل به طور کلی حل مسئله تراکم بسیار زیاد جهان ما به جای فرض تراکم ماده تراکم نوعی انرژی را مطرح می کنیم که ماده نیز از ان به وجود آمده و در واقع این همان اصل پایستگی ماده و انرژی البرت انیشتین است یعنی اگر ما قبل از انفجار بزرگ شعاع این انرژی متراکم را تقریبا صفر در نظر بگیریم جرم موجود و یا ماده در حال شکل گیری در ان حالت هم جمی تقریبا برابر صفر داشته است به محض انفجار بزرگ این انرژی به صورت بسیار سریع منبسط شده و در حین انبساط تبدیل به ماده شده است این تبدیل انرژی به ماده به صورت نا منظمی نبوده بلکه از فرمول بالا تبعیت می کرده است در کنار انبساط این انرژی و تبدیل ان به ماده انرژی موجود در داخل هم که هنوز مقدار زیادی از ان منبسط نشده است در حال انبساط بود و با حرکت تدریجی ماده به خارج انرژی موجود در داخل تبدیل به ماده میشده است تا اینجا ما در مورد تبدیل انرژی به ماده و بالعکس توضیح دادیم اما اینکه این نوع اولیه انرژی چه نوع بر هم کنشی با ماده می توانست داشته باشد و یا دارد را نمی توانیم اظهار کنیم مگر اینکه چند سوال رو مطرح کنیم. اول اینکه آیا این انرژی می تواند ارتباطی با انرژی تاریک که امروزه ذهن بسیاری از دانشمندان را به خود مشغول د اشته است داشته باشد. دوم اینکه این انرژی چه رابطه ای با دیگر انواع انرژی مثل انرژی فوتونی (الکترومغناطیسی) می تواند داشته باشد. البته اینکه ما این انرژی را همان انرژی تاریک در نظر بگیریم کمی زود است و باید اطلاعات ما در این زمینه بسیار زیاد باشد. همچنین لازم نیست كه مااین نوع تراكم را مربوط به نوعی انرژی فرض كنیم چون در فیزیك جدید مفهومی تازه به نام خلا وارد شده كه ماده نیز تحت شرایطی به طور خودبه خود از ان به وجود و نابود می شود. اما اگر این تبدیل انرژی یا خلا كوانتومی به ماده در حال حاضر وجود داشته باشد باید منتظر بود که روزی این فرآیند متوقف شده و فرآیند عکس آن اغاز شود چونکه نیرو های گرانشی موجود در عالم بسیار قوی هستند و انتظاری جز فرریزش جهانی برای ماده و جهان هستی نمی توان داشت.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
روشهای ایجاد خلاء

روشهای ایجاد خلاء

برای ايجاد خلاء از پمپ های خلاء استفاده می شود . امروزه پمپ های خلاء در انواع گوناگون توليد گرديده است . تاريخچه اختراع پمپ های مختلف خلاء آئينه تمام نمای پيشرفت علوم و فناوری های مختلف می باشد و بنا به ضرورت هر وضعيت و هر فرآيند خاص روش جديد توليد خلاء اختراع گرديده است .
در واقع متناسب با تنوع استفاده از پديده خلاء در فرآيند های صنعتی در پمپ های خلاء نيز تنوع داريم . نوع مناسب پمپ های خلاء به محدوديت های فرآيند و ميزان خلاء مورد نياز در هر فرآيند بستگی دارد.


انواع پمپهاي خلاء

دسته بندی انواع پمپ های خلاء کمی مشكل می نمايد مثلا˝ شايد بتوان پمپ ها را برحسب حداکثر خلاء آنها تقسيم نمود ولی در آنصورت در هر گروه با مكانيسم هاي كاملا متفاوتي روبرو خواهيم شد بنابراين يكي از بهترين تقسيم بندی ها براساس اصول عملکرد و مکانيسم پمپ های خلاء صورت گرفته است...
 

پیوست ها

  • kind%20of.pdf
    1,007.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0
بالا