خرمشهر ؛ سند بی غیرتی مسؤولانی که کار نکردند

Iran_Novin

عضو جدید
من خرمشهری نیستم ؛ تا امروز هم تنها یک بار به این شهر رفته ام ، فکر می کنم سال 69 بود یا 70 . با این حال ، وقتی اخبار "خرمشهر سال 1389 " را می خوانم یا عکس های این شهر را می بینم و با دوستان خرمشهری ام حرف می زنم ، احساس تاسفی آمیخته با شرم و اندوه تمام وجودم را پر می کند.


خرمشهر ، برای من به عنوان یک ایرانی ، فقط شهری مانند سایر شهرهای سرزمینم نیست ، خرمشهر برای من ایرانی ، بیش از ان که یک شهر باشد ، یک نماد است ، یک علامت و یک شاخص.

آن سالی که به خرمشهر رفته بودم ، جنگ ، تازه تمام شده بود و من ، با دیدن ویرانی های ناشی از جنگ ، با خود می گفتم که دود و غبار جنگ ، تازه فرونشسته و زود خواهد بود روزی که خرمشهر ، به معنای واقعی کلمه خرم و آباد گردد و مردم این دیار مظلوم ، بار دیگر روز خوش ببینند و آب خوش از گلویشان پایین برود.

سال ها گذشت ، خرمشهر در مسیر بازسازی قرار گرفت و انصاف باید داشت که کارهای بزرگی هم در این شهر شد اما همه این کارها ، حتی در اندازه ای نبودند که خرمشهری ها ، نه بهتر از بقیه ایرانیان که همانند آنها بتوانند روزگار بگذرانند.

یک مثال ساده می زنم: بخش بزرگی از منابع انرژِی این مملکت در خوزستان است و از همین منابع خدادادی است که چرخ اقتصاد کشور می چرخد و در دورترین نقاط کشور ، مردم به راحتی آب خوردن ، از گاز لوله کشی استفاده می کنند و آسایش را تجربه می کنند.
اما در همین خرمشهر ، مردم ، هنوز که هنوز است گاز لوله کشی ندارند و مجبورند در سرمای سوزناک زمستان و گرمای 50 درجه تابستان های خوزستان ، ساعت ها در صف بایستند تا یک کپسول گاز بخرند و غذایی بر آن بپزند!
آیا این انصاف است؟ آیا باعث شرمساری مسوولانی نیست که در تمام این سال ها ، نفت و گاز را از زیر پای آنها استخراج کرده و به اقصی نقاط کشور رسانده اند ولی خود خرمشهری ها مانند وضعیت 25 - 20 سال تهران و خیلی جاهای دیگر ، باید کپسول به دوش به دنبال ماشین گاز فروشی بدودند و صف های طولانی را تجربه کنند؟

گفتم در سایر شهرها ، به سادگی خوردن آب ، از گاز لوله کشی استفاده می کنند ؛ یاد آب خرمشهر افتادم و این که در این شهر ، ضرب المثل" به سادگی آب خوردن" دیگر منسوخ شده است ؛ وقتی از شیر آب خانه ات ، آب شور و آلوده بیرون بیاید و مجبور باشی هر روز دبه به دست ،در خیابان ها و کوچه ها راه بیفتی و اگر پول داشته باشی ، آب بخری ، دیگر آب خوردن چیز ساده ای نیست که ضرب المثل سهولت در کارها شود.

البته گویا قرار است از همین روزها ، مشکل آب این شهر و استان خوزستان حل شود که خدا کند چنین شود ولی سوال این است که اگر به جای خرمشهر ، آب تهران به چنان وضعی دچار بود ، آیا باز هم سال ها طول می کشید تا درد را چاره کنند؟ آیا در آن جنگ بزرگ ، خرمشهر بیشتر ایستاد و خرمشهری ها بیشتر جان دادند یا پایتخت نشینان؟ انصاف ، هم خوب چیری است به خدا!

امروز 28 سال از آزادی خرمشهر و 22 سال از پایان جنگ می گذرد ؛ اگر مسوولان ما در تمام دولت های این سال ها و مشخصاً بعد از پایان جنگ ، اندکی از غیرت و همت همین خوزستانی ها را داشتند ، اکنون ، خرمشهر ، نه فقط به عنوان یک شهر جنگ زده ، که به عنوان نمادمقاومت مردم ایران ، آباد ترین ، مدرن ترین و پر رونق ترین شهر ایران بود. مگر ساخت یک شهر در طول بیش از دو دهه کار شاق و محالی است که هنوز این شهر بوی جنگ می دهد و هنوز می خواهند آن را بازسازی کنند؟!

به خدا سوگند وقتی می بینم در همین مدت 30- 20 ساله ، کشورهایی از هیچ به همه چیز و از ویرانی به آبادانی رسیدند اما خرمشهر ما که نماد مقاومت و غرور ماست ، هنوز خرم شهر نیست ، چیزی جز خشم و خجالت در وجودم نمی یابم.

اکنون سال هاست که در سوم خرداد ، رسانه ها گزارش های تصویری تکان دهنده ای از خرمشهر منتشر می کنند : خرمشهر 19 سال بعد از آزادی ، خرمشهر20 سال بعد از آزادی ، خرمشهر 21 سال بعد از آزادی ، خرمشهر 22 سال بعد از آزادی و ... وجه مشترک همه این ها هم این است: خرابی ، فقر و محرومیت !

ای کاش به اندازه بوق و کرناهای تبلیغاتی همه ساله در سوم خرداد ، در این شهر کار انجام می شد و هر سال در سالروز سوم خرداد ، گزارش هایی مانند افتتاح بزرگ ترین پروژه های اقتصادی ، گردشگری، فرهنگی و ... به نمایش در می آمد نه این که تازه بعد از این همه سال ، با افتخار تمام بگویند که توانستیم آب آشامیدنی این شهر را تأمین کنیم!

اگر خرمشهر ویران شد و صدام در این ویرانی مجرم است ، تمام مسوولانی هم که باید برای این شهر کاری می کردند و نکردند نیز در ادامه ویرانی و عدم آبادانی آن ، شریک جرم صدام اند و در درستی این گزاره ، نه تعارفی هست و نه تردیدی.
 

Similar threads

بالا