خدمت سربازی

م مژگان

عضو جدید
کاربر ممتاز

اما مشكل اين بود كه قضيه با افتادن به دوازده صفر يا عجب شير و ريگي آباد خاش تموم نمي شه و اين تازه اول ماجراس. ماجراي اصلي با رفتن به محل آموزش تازه شروع ميشه...

خداييش برق اشتياق و جوگير بودن اول دوره رو تو چشاي اين بره‌هاي مظلوم تو عكس بالايي ببينين. اين برق به خاطر اينه كه آدم خوشحال ميشه وقتي مي بينه كه به تخصصش نياز دارن...

اما موضوع اينه وقتي تو هنرات رو مي كني بقيه هم مثل بز مي پرن اين ور جوبي كه تو پريدي و فكر نمي‌كنن تبعيت كردن همه جا خوب نيست...

اينه كه تو مي توني دلخوش باشي كه تو فقط خريت به خرج ندادي و آدم جوگير كم نيست تو هر پادگاني

خشم شب از اون داستاناس كه باباهامون واسمون زياد گفتن. الان مسئولين ميگن چند ساليه كه تو آموزش سربازي خشم شب نداريم.

از هر چه بگذريم سخن دوست خوش‌تر است. عموم جوانان برومند وطن كه به سربازي ميرن اونقدر از خدا عمر گرفتن كه يه نفري نرن سربازي. بالاخره بايد يكي باشه حرص بخوره بگه "بميرم براش، جوجوم رفته سربازي!"


البته جو سربازي هميشه هم خشك نبود و كلي تفريحات سالم داشت.

از اونجايي كه هر تفريح سالمي تو ايران ممكنه به جاهاي خطرناك بكشه دقت لازم بود!
 
آخرین ویرایش:

suro0sh

عضو جدید
من که سال 84 سربازی ام تموم شد و اومدم سراغ درس ، اما خاطراتش هیچوقت فراموش نمیشه ، واقعا دورانیه ، مخصوصا اگر تو شهر خودت باشی ، من تهران بودم ، اما خشم شب هم داشتیم تو آموزشی :biggrin:
با لباس زیر تو هوای سرد به خطمون میکردند تا 1 ساعت :confused: این تنبیه رو یه بار تجربه داشتم :biggrin:
مژگان جون دستت درد نکنه ، :gol::gol::heart:
ایشالا یه روزی ام بشه این خانم ها رو ببرن سربازی ببینن چه عالمی داره !! فکر کنم مژگان خودش داوطلب بره ، درست گفتم عزیزم؟ :gol::heart: :D
 

Similar threads

بالا