*خدا* قدرت برتر یا توهم ذهن انسان؟

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در تعاریفی که برای خدا می آورند قدرت برتر یا آفریننده برتر مطرح میشه . به این معنا که مفهوم خدا ، به وجود برتر که آفریننده جهان است گفته می شود.
عده ای هم با رد نیاز به یک قدرت برتر ،خدا را پندار ذهن انسان و تخیل و توهم را در به وجود آمدن آن دخیل می دانند.
البته منکر این نباید شد که درک خدا بسته به درک و معرفت هر کس یا هر جامعه فرق می کند.
در این تاپیک سعی میشه دیدگاه های دو طرف مطرح بشه تا به یک جمع بندی منطقی برسیم
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot]أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض [/FONT][FONT=&quot] (ابراهیم [/FONT][FONT=&quot]–[/FONT][FONT=&quot] 10)
[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot]مگر در خدایی که ایجاد کننده و گستراننده‌ی آسمان‌ها و زمین می‌باشد شکی هست؟[/FONT]

[FONT=&quot]یکی از معارف، معرفت «عشق» است که بدون نیاز به کسب از بیرون در وجود همگان قرار دارد و بدون نیاز به تعریف و ترجمه، برای همه شناخته شده است. هر انسانی «عشق» را در وجود خود می‌یابد و می‌داند که عاشق است.[/FONT]
[FONT=&quot]حال کافی است که انسان صرف نظر از مصداق‌هایی که در بیرون برای تعلق و ابراز عشق می‌یابد، به درون خود مراجعه نموده و ببیند که عاشق چیست یا کیست؟[/FONT][FONT=&quot]اولین معشوق هر انسانی، «هستی» است. انسان عاشق،‌ هستی، وجود و بودن است. پس عاشق حی لا یموت است.[/FONT]
[FONT=&quot]عشق به هستی، یعنی عشق به کمال چون هستی همان کمال است و نیستی نقص کمال است. وقتی می‌گوییم: جهل، یعنی نبود علم [/FONT][FONT=&quot]–[/FONT][FONT=&quot] وقتی می‌گوییم: زشتی، یعنی نبود زیبایی [/FONT][FONT=&quot]–[/FONT][FONT=&quot] وقتی می‌گوییم: ضعف، یعنی نبودن قوت و قدرت[/FONT]
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر کسی در درون خود عشق به هستی و کمال مطلق را می‌یابد و می‌فهمد که هر چه می‌کند برای رسیدن به کمال است. پس باید کمالی وجود داشته باشد. و چون حد و حصر نقص است، آن کمال باید بی حد و حصر و نقص باشد و چون چنین است به وصف نمی‌آید و چون وجودش همه جا دیده می‌شود و در عین حال قابل وصف نیست، انسان از دیدن او و در شناخت او به «وله – حیرت» می‌افتد و لذا او را «الله» یعنی معبودی که همه در او در حیرت‌اند می‌نامد.
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با سپاس از شما دوست عزیز
به خاطر این متن فلسفی و کمی عرفانیتان.
قطعا در وجود هر انسانی عشق موجود است حالا عشق به هر چیزی
این عشق در هر شخصی متفاوته
به تاریخ که مراجعه کنیم می بینیم که بشر در طول تاریخ، خدا را به گونه های مختلفی تصورمی کرده
و با همون تصورات به دعا و نیایش و ارتباط با خدای خودش می پرداخته .
یا زمانی بشر چوب و سنگ را خدا می دونسته و زمانی هم ماه و خورشید را خدا قرار می داده و به اون ها عشق می ورزیده
قطعا اون ها هم میل به کمال داشتن پس کشف این حقیقت درونی که کمال مطلق را پیدا کنه در هر انسانی وبهتر بگم در هر زمانی متفاوت بوده انگار....
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انسان در درون خودش نیاز به اعتقاد به موجودیتی متافیزیکی دارد....
و زمانی که این اعتقاد رو به چیزی نسبت بده اونو خدای خودش تلقی میکنه.....
اما موضوع اینجاست که انسان به این راضی نمیشه و به دنبال این خدا میره و به یافته هایی دست پیدا میکنه.....
 

SEVDA.14

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا شناسي و خدا پرستي در نهاد ادمي قرار داده شده
فطريه
ارامشي كه با باخدا بودن در انسان بوجود مياد با هيچي قابل قياص نيس
اگه ادمي اينو تجربه كنه ديگه دست نميكشه
البته اوني كه از خودش شناخت كافي داره خدا رو هم براحتي ميشناسه
خودشناسي لازمه و مقدمه خداشناسيه
 

Similar threads

بالا