((خدا دروغه میگی نه بیا ثابت کن))

مربوب

عضو جدید
ان کس که هوای او خدای او بود:w41:
سلام
عنوان تاپیک ادم رو یاده دکتر سروش می ندازه مخصوصا این جمله
پسر مساله این نیست که ما خدایی نداریم مساله اینجاس که چرا خدایی داریم؟؟
و تعقیب یه جور البته تقریبا مکتب اگزیستاسیالیسم .
تفکر اینکه"" جهان تاریک است مگر به نور انسان روشن شود ""
به نظر من مار و تو این جهان پرتاب نکردن چون از ما درباره خودمان سوال خواهد شد و امانت وجودمان رو پس خواهند گرفت .دلهره از به خود وانهادگی سرگردانی در تاریکی های دیار هستی وخیلی مسایل دیگه که به تعدادسوال ها ی ما اضافه میکنه همه قابل درکه و کسی هم حق این رو نداره این طرز تفکر رو از ما بازخواست کنه
پ.ن.جناب بارسلون راستی تا حالا به واژه خدا دقت کردین
خود+آی یا" به خود آی "
یه چیزی میخوام بگم دوستان لطفا خورده نگیرن میدونم شاید نحوه بیان اشتباه باشه !!!
ما یه اصطلاحی داریم میگیم فلانی خدایی ه یا میگیم با خداس یا یه اصطلاحی هست "شیدا شده".....شاید واقعا هدف از افرینش و کمال همین خدا بودن هر کس واسه خودشه یعنی داشتن تموم صفت هایی که خدا داره یعنی تلاش کردن واسه رسیدن به این صفات و در نهایت کمال .
این برای رسیدن به خدا به تعداد ادمایی که روی زندگی میکنن راه وجود داره یعنی هرکس با توجه به عقاید خودش به خدا میرسه (جریان موسی و شبان)
پس اگه تفکر بر این باشه که هر کس بشه خدای خودش پس به همراه اون ما چالش رو داریم و این مستقیما بیهوده نبودن ما رو میرسونه و اون هم میرسه به این مساله که اری خدایی هست!!!

پ.ن یه راهه خیلی خوبی که چنین بحث ها یی داره ( من 5 ساله دارم دنبالش میکنم و نتیجه اش رو هم گرفتم) مطالعه اس بهتره دوستان بحث رو با استناد(معرفی کتب یا سخنرانی ها و..) دنبال کنن و فقط به باور هایی که سینه به سیبه به ما رسیده بسنده نکنن
مرسی
 
آخرین ویرایش:

pmehdiq

عضو جدید
کاربر ممتاز
گنجشک به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم. آرامگاه خستگیم .سرپناه بی کسیم بود. طوفان تو آن را از من گرفت کجای دنیای تو را گرفته بودم؟
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود . تو خواب بودی .باد را گفتم لانه ات را وازگون کند.آنگا تو از کمین مار پر گشودی.
چه بسیار بلا ها که از تو به واسطه محبتم دور کردم . و تو ندانسته به دشمنیم برخاستی
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امیدورام به خدا برسی

امیدورام به خدا برسی

سلام بارسلون عزیز
دوست من حق داری باید این شبهه واست پیش بیاد اگه جوابتو پیدا نکنی زندگیت خیلی بیهوده میشه حرفات برای همه مون محترمه (ما خداپرستان)
ببین دوست من یه تکونی به خودت بده یه کم دنبالش بگرد پیداش میکنی جای دوری نیست
همیشه پیشته
واسه خودت پیله نساز
یه جمله معروف میگه :
"اگه همه چیز خارج از پیله باشه پس من از چی محافظت میکنم؟"
یه روزی منم حرفای تورو میزدم برای همین هم اینارو میگم
الان همه چیزو میتونم انکار کنم جز خدارو
اما یه ذره مطالعه تفکر در آدمی وافرینش بدک نیست
ببین همه ما زیبایی رو دوست داریم خب به نظرت کار کی میتونه باشه؟؟؟؟؟؟
.یه روزی یه کتابی میخوندم خیلی قشنگ بود سعی کرده بود ادما رو با خدا اشتی بده یه چند تا جمله شو واست میخونم گوش بده.............
چه زود........... به خط پایان رسیدم.....من تند دویدم یا راه کوتاه بود
زندگی معنایی فراتر از رنج کشیدن داره
بیداری روحانی من اولین لحظه خصوصی من باخداست
با خدا چانه نمیزنم
خدا را به خاطر خودم متهم نمیکنم
خدا منو دوست داره
من عاشقش میشم
خداوند به کسانی را که به خود کمک کنند راهنمایی خواهد کرد
خدا را شاکرم به خاطر ادراکی که به من داده تا اورا درک کنم
خداوند قادره از من یه دوست بسازه
خدا پاسخ بهتری داره
حضور خدار را احساس کن
به خدا اعتماد کن خانه تکانی را شروع کن
تمام لحظات روز را با خدا باش
بگردی مطمئن باش پیداش میکنی باور کن
با ارزوی موفقیت
 

dynamic

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضيا مي گن خيلي راه براي رسيدن به خدا هست! بعضيا مي گن نه بابا فقط يه راهه.من نمي خوام وارد بحث فلسفي بشم . مي خوام خودموني بگم و گرنه برا اين دو جمله يه عالم منبع دارم . بگذريم.

اول بايد صورت مساله رو متوجه بشيم . ميگين كه خدا وجود داره يا نه؟
اول يه تعريف از خدا:que: . يه تعريف كامل كه بتونيم كاملا خدا رو با اون تعريف درك كنيم . همچين تعريفي وجود داره؟ من كه فكر نميكنم .
اون صورت مساله اي كه نميتونيم تشريحش كنيم چطوري با عقل و منطق جوابشو بديم؟
هر كسي با توجه به درك خودش يه تعريفي از خدا داره . يه تفكراتي داره . بعضي انسانها ناخواسته يه درك جسم گونه از خدا دارن . اگه منظورمون از خدا اون تفكريه كه ما داريم پس بايد بگم نه اون خدا وجود نداره . چون كه اما تفكرمون غلطه .
فراتر از گنجايش ذهن ماست . چطور مي تونيم چيزي فراتر از خودمون ، محيطمون و عقلمون رو بشناسيم؟ ناچار به خطا ميريم ...
ميگيم اگه خدايي هست پس چرا كمكم نمي كنه؟ (پس اينجا من يه تعريف كردم از خدا : خدا يعني اينكه وجودي كه به من كمك كنه ... ايا هر كي به من كمك كرد خداست؟ نه مگه هر كي كمك كرد خداست؟ نه .....منم مي دونم نيست.... اما حالا كه نيست پس چطوري از بقيه جداش كنم؟ پس اين نيست ... چرا كمكم كنه؟ چرا كمكم نكنه؟ اگه اين بحثو ادامه بديم خب خيلي طولاني ميشه ...
كتاب چنين گفت زرتشت نيچه رو بخونين .... كتاب فوق العاده ايه . اولش يه دفعه ميگه مگه تو نميدوني كه خدا مرده؟؟؟؟ اين جمله منو خيلي تكون داد ... با خودم گفتم اين ديگه چه كتابيه ... يعني چي ؟؟؟ اما موقع مطالعه متوجه ميشين كه از مرگ كدوم خدا صحبت ميكنه ... نظر من اينه كه از مرگ خدايي كه خودمون برا خودمون ساختيم صحبت مي كنه ... خوب دقت كنيد خدايي كه خودمون ساختيم (تو ذهنمون) اين كه خدا نيست اين تصور غلط ما از خداست . مي گين چرا؟ خب چطور ميشه چيزي كه آفريديم از آفريننده اي كه ما باشيم بهتر و بي نقص تر باشه؟ خود ما قبول دارين كه پر از خطايي ام؟ چطور مي تونيم چيزي بسازيم (ساختن منظورم فقط جنبه مادي نداره) كه از خودمون فراتر و عالي تر باشه ؟ خب اون خدايي كه تو ذهن ماست اگه با تفكرات غلطي شكل بگيره ما رو به بيهودگي و بيراهه مي كشونه ... پس يه كاري ... خودمون تفكر غلط نكنيم ... بذاريم اون والا ، خودش ، خودشو براي ما بشناسونه ...
من از اين راه به يقين رسيدم اگه ازش بخواي حتما كمكت مي كنه حتما راهي رو كه بتوني به وجودش ايمان بياري پيش روت مي ذاره ... كافيه به خودت فرصت بدي و ذهنتو عاري از تعصب آزاد بذاري ... مي بيني كه بهش رسيدي ...
مي دوني من چطوري به يقين رسيدم يه لحظه از ته ته دلم احساسش كردم ... خيلي حس قشنگيه ... اون لحظه اي كه از عظمت و مهربونيش اشك تو چشام جمع شد ... خيلي اتفاقي ... يعني از اين اتفاقي تر نميشد ديگه
برا درس انسان طبيعت معماري قرار بود يه پروژه انتخاب كنيم ... با دوستم فكر كرديم ...
-انسان سازه معماري چطوره؟ - خب يعني چي؟-يعني اينكه مطالعه رو محدود به انسان كنيم و سازه و معماريشو مطالعه كنيم -چطوري؟ -بريم دانشكده پزشكي! كه چيكار كنيم؟ -نمي دونم فعلا بريم ... ما رفتيم اونجا شروع كرديم به خوندن كتابهاي آناتومي ... از دانشجو ها پرسيديم ... رفتيم بخش مولاژ و اونجا اندامهاي مختلف انسان رو ديديم ... استخوانها ... ماهيچه ... بافت ... خيلي به نظر خشك مياد نه؟ باورتون نميشه در عرض يكي دو روز چند تا كتاب آناتومي خونديم ... خود دانشجوها باورشون نميشد ...!!! يه عالمه سوال پرسيديم ... بافت داخلي استخوانها رو مطالعه كرديم ... بعضي جاها اسفنج ماننده بافت درشت داره ... بعضي جاها سخته بافت ريز داره ... ازخودمون پرسيديم كه آخه اينا برا چي اينطوريه؟ خب سوال پرسيدن كه عيب نيست ... اصلا چرا پنج تا انگشت داريم؟ چرا استخوان لگن اين شكليه؟ چرا يه خط شكسته تو بدن انسان نيست؟( اگه دقت كنيد همه اش خميده است زاويه تيز نداريم!) چرا تو جمجمه انسان دو تا سوراخ خيلي ريز هست؟ (قسمت صورت انسان)انگار با سوزن سوراخ كرده باشن؟؟؟؟چرا ترك داره؟ اصلا دليل اين ساختارها چيه؟ اگه اين ساختارها حرفي برا گفتن دارن (يعني اينكه هر كدوم متفاوت از بقيه است . يه حرفي برا خودش داره كه مخصوص خودشه و اگه عضوي كوچكترين اشتباهي بكنه سيستم بدن مختل ميشه ... خب دليلشون چيه؟) كسي نبود كه اون روز جوابمونو بده . از طرفي از پرسيدن اين سوالها هم كمي دودل بوديم ... كه اصلا نكنه اين سوالها خنده داره ؟ نكنه جواب واضح و روشنه ؟
روز بعدش با رئيس بخش آناتومي يه قرار ملاقات گذاشتيم ... خوشبختانه ايشون جواب همه سوالهاي ما رو مي دونست و مو به مو توضيح مي داد برامون و از اونجايي كه قبلا هم مطالعه داشتيم مي تونستيم حرفهاشو كاملا درك كنيم ... شروع كرد به جواب دادن چراهاي ما !! ديديم اون خدا خودش يه مهندس معماره ... ما از اون معمار درس گرفتيم ... مي بينيد هر چي ستون فقرات به سمت كمر و لگن نزديك تر ميشه مهره هاش بزرگتر ميشه خيلي واضحه مخصوصا برا ما كه مي دونيم تو يه ساختمان طبقات پايين هميشه اندازه ستونهاش از طبقات بالا بزرگتره آخه طبقه پايين وزن همه طبقه هاي بالاي روي خودش رو هم تحمل ميكنه اما طبقات بالا هر چي بالاتر ميرن چون وزن كمتري به ستون منقل ميشه قطر ستون يا ابعادش هم كمتره ...من اگه بخوام تمام اون مطالبو توضيح بدم خيلي طولاني ميشه فقط مي خوام يه نكته خيلي ريزي رو كه منو واقعا تكون داد رو بگم... اونم اينكه ايشون پرسيدن چطوره كه كف پاي انسان حس داره؟ چطور رگهاش له نميشن زير وزن 60- 70- 80 و گاهي به بالاي انسانها؟ راستي چرا؟ خب اگه حس داره اگه وقتي زخم ميشه خون مياد ازش چطوره كه رگهاي به اون لطيفي له نميشن؟ علتش اينكه كه استخوانهايي ريز، زير پاي ما هست كه رگ از لابه لاي اونها رد شده و و وقتي سر پا هستيم اين رگ نيست كه با كف زمين در تماسه بلكه اون استخوانها هستند كه رو زمين اند و رگ لابه لاي اونها آزادانه در حركته!!! حالا ببينيد ما برا طرحهايي كه برا معماري ميديم تو دانشگاه اون همه فكر مي كنيم ..آخرش...
يه طرحي رو بذارين رو ميز ... بگن به به چه طرح قشنگيه كي كشيده ؟ بگين كه هيشكي نكشيده ... كي باور مي كنه؟
يعني كي مي تونه باور كنه اين همه جزئيات فقط در بدن انسان ، انسان كه خودش در گوشه اي از هستيه !!! خود به خود به وجود اومدن و كسي خلقش نكرده؟ اتفاقي هستن !؟
آخه معمولا كارهاي اتفاقي غلط از آب در مياد ... يه آفرينش پيچيده مثل انسان مثال بزنين كه خود به خود به وجود اومده باشه؟اصلا يه آفرينش ساده كه خود به خود به وجود اومده باشه... حالا مني (انساني از جنس من ساليان گذشته)كه تا مدتها غلطك مي ذاشتم زير بار(چوبهاي گرد و بلند مثل ريل ) و اونو حل مي دادم و دوباره غلطك آخرو مي ذاشتم جلو و دوباره حل ميدادم تا به مقصد برسم و تا مدتها عقلم نميرسيد كه بابا يه چيز گرد بساز و متصلش كن به يه چيزي كه بشه يه چرخ كه خودش قل بخوره و راحت باش!!!(اينها مثالهاي من در اوردي نيست اينها عين واقعيه ...يه مراجعه به تاريخ... ببينيد انسان كي عقلش رسيد چرخ بسازه !!! )بعد شاهكاري مثل خودش رو ميبينه و ميگه خدا كجاس؟ در درون تو هم هست!!! چرا جاي دوري ميرم و خدا رو دور دورها جستجو مي كنم بيام در دورن خودم در وجود خودم نشانه ها شو پيدا كنم ... ديگه چي مي خوام ؟
در گوشه اي از هستي ، دنياي كوچكي است . اين دنيا مملو از كهكشانهاي فراوان است. در گوشه اي از اين دنيا، كهكشاني است و در اين كهكشان منظومه هايي، ازجمله منظومه خورشيدي. در اين منظومه خورشيدي،سياره كوچكي به نام زمين است با موجوداتي به مراتب كوچكتر به نام انسان ، انساني كه خود را مركز هستي مي داند ، او خدايي متصور است كه كل هستي را براي وي آفريده ، خدايي كه هر روز و هر شب به افكار ،‌اعمال و دعاهاي اين انسان دقت دارد . افكار اعمال و دعاهاي همان انساني كه در زميني بزرگ است . همان زميني كه در منظومه اي بزرگتر، همان منظومه اي كه در كهكشاني به مراتب بزرگتر،همان كهكشاني كه در دنيايي بارها بزرگتر و همان دنيايي كه در گوشه هستي نشسته!
موفق باشي.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از اين نوشته ها هيچ نتيجه اي نگرفتم اينكه يه اسيد با پي اچ 3 با يك باز با پي اچ 10 تركيب ميشه و يك نمك ميده كه هيچ خواصي از خواص مواد سازنده اش ندارد چه ربطي به اين داره كه خدا اومده اونجا بين اين دو ماده نشسته چنين پديده عجيبي را بوجود اورده ؟!اينها همه مربوط به خواص ماده است امروز بشر با استفاده از نانو تكنولوژي محصولات هوشمند ميسازد امروزه انسان موجودات مشابه خودشو شبيه سازي ميكنه و .......
حالا اگر هم بخواهيم فرض كنيم كه خوب اينهمه عجايب بي خدا نميشه اونوقت اين موجود با اينهمه قدرت رو كه بلده چيزهاي عجيبي را بسازه كي ساخته؟حتما ميگيد اون واجب الوجوده ؟!يعني چي كه اون واجب الوجود ه! خود اين واژه از كجا اومده مثال عينيش چي بوده ؟شما از يكسري مثالهاي عيني به وجود موجودي غير عيني رسيديد چگونه ميشه چنين استدلالي را پذيرفت در حاليكه خودتان در ابتداي گزارش گفتيد نميشود كه انسان محدود موجود غير محدود راتعريف كند!
ببين اگر فرض كنيم كه خدا خالقي ندارد يعني از يكطرف ميل به منهاي بينهايت دارد و از طرف ديگر هم چون نمي ميرد ميل به بينهايت مثبت دارد .
در خصوص هستي نيز وضع چنين است چون نيستي نيست كه بتوان انرا هست كرد به اين ترتيب هستي نيز از يكطرف به بينهايت منفي و از طرف ديگر به بينهايت مثبت ميل دارد بعبارتي اگر در محور مختصات خدا را مجانب هستي فرض كنيم در اينصورت هستي از منهاي بينهايت محور واي ها شروع كرده و تا مثبت بينهايت محور ايكس ها ادامه يافته و چون هيچ تلاقي بين ايندو نيست نميتوان اثبات نمود كه ماده مخلوق باشد و اگر ماده مخلوق نباشد كه نيست وجود خدا بي اثر خواهد شد.
تذكار :1-عمر زمين بيش از 15 ميليون سال است و كهكشان راه شيري يكي از جوانترين كهكشانهاست .
2-فاصله بسياري از سيارات از زمين هزاران سال نوري است به عبارتي عمر هستي به ميلياردها سال خواهد رسيد و چون كهكشان ها در طول عمر هستي هزاران بار منهدم و توسط سياه چاله ها هزاران بار كهكشانهاي جديد بوجود امده اند نميتوان براي هستي عمي متصور شد حتي ميلياردها ميليون سال هم متين درستي از عمر هستي نيست
3- نيستي يا هست و يا نيست
اگر نيستي هست خود نوعي از هستي است و اگر نيستي نيست پس هرچه هست هستي است
اينها يعني نميتوان براي هستي عمري قائل شد.
بعضيا مي گن خيلي راه براي رسيدن به خدا هست! بعضيا مي گن نه بابا فقط يه راهه.من نمي خوام وارد بحث فلسفي بشم . مي خوام خودموني بگم و گرنه برا اين دو جمله يه عالم منبع دارم . بگذريم.

اول بايد صورت مساله رو متوجه بشيم . ميگين كه خدا وجود داره يا نه؟
اول يه تعريف از خدا:que: . يه تعريف كامل كه بتونيم كاملا خدا رو با اون تعريف درك كنيم . همچين تعريفي وجود داره؟ من كه فكر نميكنم .
اون صورت مساله اي كه نميتونيم تشريحش كنيم چطوري با عقل و منطق جوابشو بديم؟
هر كسي با توجه به درك خودش يه تعريفي از خدا داره . يه تفكراتي داره . بعضي انسانها ناخواسته يه درك جسم گونه از خدا دارن . اگه منظورمون از خدا اون تفكريه كه ما داريم پس بايد بگم نه اون خدا وجود نداره . چون كه اما تفكرمون غلطه .
فراتر از گنجايش ذهن ماست . چطور مي تونيم چيزي فراتر از خودمون ، محيطمون و عقلمون رو بشناسيم؟ ناچار به خطا ميريم ...
ميگيم اگه خدايي هست پس چرا كمكم نمي كنه؟ (پس اينجا من يه تعريف كردم از خدا : خدا يعني اينكه وجودي كه به من كمك كنه ... ايا هر كي به من كمك كرد خداست؟ نه مگه هر كي كمك كرد خداست؟ نه .....منم مي دونم نيست.... اما حالا كه نيست پس چطوري از بقيه جداش كنم؟ پس اين نيست ... چرا كمكم كنه؟ چرا كمكم نكنه؟ اگه اين بحثو ادامه بديم خب خيلي طولاني ميشه ...
كتاب چنين گفت زرتشت نيچه رو بخونين .... كتاب فوق العاده ايه . اولش يه دفعه ميگه مگه تو نميدوني كه خدا مرده؟؟؟؟ اين جمله منو خيلي تكون داد ... با خودم گفتم اين ديگه چه كتابيه ... يعني چي ؟؟؟ اما موقع مطالعه متوجه ميشين كه از مرگ كدوم خدا صحبت ميكنه ... نظر من اينه كه از مرگ خدايي كه خودمون برا خودمون ساختيم صحبت مي كنه ... خوب دقت كنيد خدايي كه خودمون ساختيم (تو ذهنمون) اين كه خدا نيست اين تصور غلط ما از خداست . مي گين چرا؟ خب چطور ميشه چيزي كه آفريديم از آفريننده اي كه ما باشيم بهتر و بي نقص تر باشه؟ خود ما قبول دارين كه پر از خطايي ام؟ چطور مي تونيم چيزي بسازيم (ساختن منظورم فقط جنبه مادي نداره) كه از خودمون فراتر و عالي تر باشه ؟ خب اون خدايي كه تو ذهن ماست اگه با تفكرات غلطي شكل بگيره ما رو به بيهودگي و بيراهه مي كشونه ... پس يه كاري ... خودمون تفكر غلط نكنيم ... بذاريم اون والا ، خودش ، خودشو براي ما بشناسونه ...
من از اين راه به يقين رسيدم اگه ازش بخواي حتما كمكت مي كنه حتما راهي رو كه بتوني به وجودش ايمان بياري پيش روت مي ذاره ... كافيه به خودت فرصت بدي و ذهنتو عاري از تعصب آزاد بذاري ... مي بيني كه بهش رسيدي ...
مي دوني من چطوري به يقين رسيدم يه لحظه از ته ته دلم احساسش كردم ... خيلي حس قشنگيه ... اون لحظه اي كه از عظمت و مهربونيش اشك تو چشام جمع شد ... خيلي اتفاقي ... يعني از اين اتفاقي تر نميشد ديگه
برا درس انسان طبيعت معماري قرار بود يه پروژه انتخاب كنيم ... با دوستم فكر كرديم ...
-انسان سازه معماري چطوره؟ - خب يعني چي؟-يعني اينكه مطالعه رو محدود به انسان كنيم و سازه و معماريشو مطالعه كنيم -چطوري؟ -بريم دانشكده پزشكي! كه چيكار كنيم؟ -نمي دونم فعلا بريم ... ما رفتيم اونجا شروع كرديم به خوندن كتابهاي آناتومي ... از دانشجو ها پرسيديم ... رفتيم بخش مولاژ و اونجا اندامهاي مختلف انسان رو ديديم ... استخوانها ... ماهيچه ... بافت ... خيلي به نظر خشك مياد نه؟ باورتون نميشه در عرض يكي دو روز چند تا كتاب آناتومي خونديم ... خود دانشجوها باورشون نميشد ...!!! يه عالمه سوال پرسيديم ... بافت داخلي استخوانها رو مطالعه كرديم ... بعضي جاها اسفنج ماننده بافت درشت داره ... بعضي جاها سخته بافت ريز داره ... ازخودمون پرسيديم كه آخه اينا برا چي اينطوريه؟ خب سوال پرسيدن كه عيب نيست ... اصلا چرا پنج تا انگشت داريم؟ چرا استخوان لگن اين شكليه؟ چرا يه خط شكسته تو بدن انسان نيست؟( اگه دقت كنيد همه اش خميده است زاويه تيز نداريم!) چرا تو جمجمه انسان دو تا سوراخ خيلي ريز هست؟ (قسمت صورت انسان)انگار با سوزن سوراخ كرده باشن؟؟؟؟چرا ترك داره؟ اصلا دليل اين ساختارها چيه؟ اگه اين ساختارها حرفي برا گفتن دارن (يعني اينكه هر كدوم متفاوت از بقيه است . يه حرفي برا خودش داره كه مخصوص خودشه و اگه عضوي كوچكترين اشتباهي بكنه سيستم بدن مختل ميشه ... خب دليلشون چيه؟) كسي نبود كه اون روز جوابمونو بده . از طرفي از پرسيدن اين سوالها هم كمي دودل بوديم ... كه اصلا نكنه اين سوالها خنده داره ؟ نكنه جواب واضح و روشنه ؟
روز بعدش با رئيس بخش آناتومي يه قرار ملاقات گذاشتيم ... خوشبختانه ايشون جواب همه سوالهاي ما رو مي دونست و مو به مو توضيح مي داد برامون و از اونجايي كه قبلا هم مطالعه داشتيم مي تونستيم حرفهاشو كاملا درك كنيم ... شروع كرد به جواب دادن چراهاي ما !! ديديم اون خدا خودش يه مهندس معماره ... ما از اون معمار درس گرفتيم ... مي بينيد هر چي ستون فقرات به سمت كمر و لگن نزديك تر ميشه مهره هاش بزرگتر ميشه خيلي واضحه مخصوصا برا ما كه مي دونيم تو يه ساختمان طبقات پايين هميشه اندازه ستونهاش از طبقات بالا بزرگتره آخه طبقه پايين وزن همه طبقه هاي بالاي روي خودش رو هم تحمل ميكنه اما طبقات بالا هر چي بالاتر ميرن چون وزن كمتري به ستون منقل ميشه قطر ستون يا ابعادش هم كمتره ...من اگه بخوام تمام اون مطالبو توضيح بدم خيلي طولاني ميشه فقط مي خوام يه نكته خيلي ريزي رو كه منو واقعا تكون داد رو بگم... اونم اينكه ايشون پرسيدن چطوره كه كف پاي انسان حس داره؟ چطور رگهاش له نميشن زير وزن 60- 70- 80 و گاهي به بالاي انسانها؟ راستي چرا؟ خب اگه حس داره اگه وقتي زخم ميشه خون مياد ازش چطوره كه رگهاي به اون لطيفي له نميشن؟ علتش اينكه كه استخوانهايي ريز، زير پاي ما هست كه رگ از لابه لاي اونها رد شده و و وقتي سر پا هستيم اين رگ نيست كه با كف زمين در تماسه بلكه اون استخوانها هستند كه رو زمين اند و رگ لابه لاي اونها آزادانه در حركته!!! حالا ببينيد ما برا طرحهايي كه برا معماري ميديم تو دانشگاه اون همه فكر مي كنيم ..آخرش...
يه طرحي رو بذارين رو ميز ... بگن به به چه طرح قشنگيه كي كشيده ؟ بگين كه هيشكي نكشيده ... كي باور مي كنه؟
يعني كي مي تونه باور كنه اين همه جزئيات فقط در بدن انسان ، انسان كه خودش در گوشه اي از هستيه !!! خود به خود به وجود اومدن و كسي خلقش نكرده؟ اتفاقي هستن !؟
آخه معمولا كارهاي اتفاقي غلط از آب در مياد ... يه آفرينش پيچيده مثل انسان مثال بزنين كه خود به خود به وجود اومده باشه؟اصلا يه آفرينش ساده كه خود به خود به وجود اومده باشه... حالا مني (انساني از جنس من ساليان گذشته)كه تا مدتها غلطك مي ذاشتم زير بار(چوبهاي گرد و بلند مثل ريل ) و اونو حل مي دادم و دوباره غلطك آخرو مي ذاشتم جلو و دوباره حل ميدادم تا به مقصد برسم و تا مدتها عقلم نميرسيد كه بابا يه چيز گرد بساز و متصلش كن به يه چيزي كه بشه يه چرخ كه خودش قل بخوره و راحت باش!!!(اينها مثالهاي من در اوردي نيست اينها عين واقعيه ...يه مراجعه به تاريخ... ببينيد انسان كي عقلش رسيد چرخ بسازه !!! )بعد شاهكاري مثل خودش رو ميبينه و ميگه خدا كجاس؟ در درون تو هم هست!!! چرا جاي دوري ميرم و خدا رو دور دورها جستجو مي كنم بيام در دورن خودم در وجود خودم نشانه ها شو پيدا كنم ... ديگه چي مي خوام ؟
در گوشه اي از هستي ، دنياي كوچكي است . اين دنيا مملو از كهكشانهاي فراوان است. در گوشه اي از اين دنيا، كهكشاني است و در اين كهكشان منظومه هايي، ازجمله منظومه خورشيدي. در اين منظومه خورشيدي،سياره كوچكي به نام زمين است با موجوداتي به مراتب كوچكتر به نام انسان ، انساني كه خود را مركز هستي مي داند ، او خدايي متصور است كه كل هستي را براي وي آفريده ، خدايي كه هر روز و هر شب به افكار ،‌اعمال و دعاهاي اين انسان دقت دارد . افكار اعمال و دعاهاي همان انساني كه در زميني بزرگ است . همان زميني كه در منظومه اي بزرگتر، همان منظومه اي كه در كهكشاني به مراتب بزرگتر،همان كهكشاني كه در دنيايي بارها بزرگتر و همان دنيايي كه در گوشه هستي نشسته!
موفق باشي.
 
آخرین ویرایش:

Fo.Roo.GH

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتنی ها رو دوستان گفتند خیلی هم کامل و جامع
اما بارسلون عزیز من فکر می کنم شما بیشتر از اینکه منکر خدا یاشید با خدا قهر کردی
حرفات بیشتر از جنس لجبازیه تا کفر.از حصاری که کشیدی دور خودت بیرون بیا سایه محبتشو همه جا میبینی.فقط کافیه خودت بخوای.مطمئن باش همون وقتی که فکر می کنی خدا صداتو نمیشنوه بیشتر از همیشه مواظبته حتی اگه هیچ وقت دلیل بی اعتنایی شو نفهمی اما اون بیشتر از تو مصلحتت رو میدونه

ودر آخر اینکه ایمانی که بعد از شک به وجود بیاد هرگز ویران نمیشه.امیدوارم به این ایمان برسی.
ببخشید اگه یکم کلیشه ای شد.
 

posource

عضو جدید
در مورد مثال باید بگم اون مثال و تمام مطالب که من در بالا گفتم از کتاب مبانی خداشناسی ری شهری هست مطمپنا اگر اشتباهی داشته به خاطر فراموشی من هست و من تو نقلم از اون چیزی که تقریبا یادم بود استفاده کردم(کلیتش همچین چیزی بود و مثال ها چیز دیگه). برای اطمینان به خود کتاب مراجعه کنید.

در مورد نظرت:
تمامی کسایی که وجود خدا رو نهی می کنند تنها دلیلشون اینه که خدا رو نمی بینند.
نه اينطور نيست كه نديدن چيزي دليل عدم وجود ان چيز باشد.
شك موجب قبول چيزي نيست بلكه پيدايش شك مقدمه تحقيق است بنابر اين ترس از غذاب و يا طمع به دسترسي به حوريان بهشتي موجب پذيرش واژگان زائيده توهم بشريت نيست.


یعنی به نظرتون اگر کسی (حتی یک دیوانه) به شما مثلا بگه تو غذاتون سم ریختن یا خودتون شک کنید اعتنا نمی کنید و غذا رو می خورید. یا به نظر شما خدا زاپیده توهم بشر هست؟ یعنی این همه انسان که از ابتدای خلقت تا الان زندگی کردند همه این توهم را داشتند (مسلما افرادی که خدا را قبول ندارند در اقلیت هستند. و شاید خیلی کم).
مثال انیشتین را من هم قبلا شنیده بودم.
یا به قول اون دوستمون خدا نیاز به اثبات نداره.
 

erick

عضو جدید
کاربر ممتاز
از نظر من خدا وجود نداره و این حرفها همش ساختگی تا آدمارو به زندگی امیدوار کنن ... البته این نظر شخصی منه و هدف توهین به کسی نیست اما خدایی که هر وقت ازش کمک خواستم و بهش احتیاج داشتم نبوده چطور قبولش کنم.چطور وقتی بینیازم از کمک ازش یاد کنم اون که موقع نیاز نیستو بهم کمک نمی کنه .
این تاپیک و زدم تا هر کسی میاد نظر شخصی خودشو در مورد خدا ( وجود خدا ) بگه البته با دلیل.
خدا وجود داره یا نه؟
ممنون
.
مثل هميشه اول سلام...نه خير...چه سلامي چه عليكي!!!حاجي كوتاه بيا...فقط بگم از يه معمار بعيده...اصلا نمي خوام بحث كنم فقط يه مثال مي زنم واست...نمي دونم ترم چندي ولي حتما تو هم مثل اكثر بچه هاي معماري شب تحويل پروژه رو تجربه كردي...شبي كه با همه ي شب هاي ديگه فرق مي كنه...شبي كه همه ي كارا با سرعتي باور نكردني انجام مي شه...شبي كه همه ي كارا جور در مياد...فكر مي كني اين تويي كه داري انجامشون مي دي؟...نه تو نيستي...تو تو اون لحظات با تمام وجود مي خواي كه كارت انجام بشه و فرداش شرمنده ي خودت نباشي...واسه همين به تنها چيزي كه فكر مي كني انجام كارته...انجام اون پروژه هدفته...با تمام وجود واسش كار ميكني...حتي اگه قرار باشه تا صبح بيدار بشيني...اون شبيه كه مي توني وجود خدا رو حس كني...خدا داره كمكت مي كنه...اينايي كه گفتم اصلا شعار يا چيز ديگه اي نيست...اينا تجربه ي منه...پس شك نكن خدا وجود داره...يه چيزه ديگه...تا حالا فكر كردي چرا ائمه اين همه ما ها رو به دعا كردن سفارش كردن؟؟؟...واسه اينكه اين حس تو دل آدم به وجود بياد كه آدمي هيچي نيست...و اون موقع هستش كه خدا وقتي اين خضوع و كوچكي بندشو مي بينه بهش كمك مي كنه...يه بار امتحان كن...وقتي كه واقعا تو يه كاري گير كردي و هيچ راهي به فكرت نمي رسه برو يه گوشه بشين...چشم هاتو ببند...از ته دل فقط از خدا بخواه يه نگاهي بهت بندازه...و مطمئن باش خدا بهت كمك مي كنه...بازم مي گم شك نكن...الان ساعت 3و20 دقيقه ي صبحه كه دارم اينارو واست مي نويسم...فقط به خاطر اين كه اصلا دوست ندارم كسي حتي به اين جور چيزا فكر كنه...اينايي كه گفتم جمعي از بزرگترين تجربه هامه...حالا ميل خودته مي خواي بشنو مي خواي نشنو...والسلام
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
به نظرتون زشت نیست بنده بیاد وجود صاحبشو اثبات کنه
والا خیلی خنده داره ها
اگه شما خدا باشین و بنده هاتون میامدن وجود شما رو اثبات میکردن چی کار میکردین
نمی خوام اینجا از ترموديناميك و واجب الوجود برای اثبات وجود خدا حرف بزنم که بی معنی ترین بحث هاس
قبل از این که خدا رو بشناسین خودتون رو بشناسین
که خدا بین همه موجودات تقسیم شده
خدا همه جا داره خدایی شو نشون میده ولی ما نمیبینیم
اینهمه زیبایی به نظرتون اتفاقی هستش؟
آنکه خدا را باور نکرده ، خودش را باور نکرده
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
شك مقدمه تحقيق است نه قبول ادعا
در مورد مثال باید بگم اون مثال و تمام مطالب که من در بالا گفتم از کتاب مبانی خداشناسی ری شهری هست مطمپنا اگر اشتباهی داشته به خاطر فراموشی من هست و من تو نقلم از اون چیزی که تقریبا یادم بود استفاده کردم(کلیتش همچین چیزی بود و مثال ها چیز دیگه). برای اطمینان به خود کتاب مراجعه کنید.




یعنی به نظرتون اگر کسی (حتی یک دیوانه) به شما مثلا بگه تو غذاتون سم ریختن یا خودتون شک کنید اعتنا نمی کنید و غذا رو می خورید. یا به نظر شما خدا زاپیده توهم بشر هست؟ یعنی این همه انسان که از ابتدای خلقت تا الان زندگی کردند همه این توهم را داشتند (مسلما افرادی که خدا را قبول ندارند در اقلیت هستند. و شاید خیلی کم).
مثال انیشتین را من هم قبلا شنیده بودم.
یا به قول اون دوستمون خدا نیاز به اثبات نداره.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر خدائي وجود داشته باشه اينقدر نبايد كوچك باشه كه بياد تو شب پروژه در ميان كهكشانها با ميليونها موجود در ستاره اي بنام زمين بگرده نگارنده پروژه را پيدا كنه تا كاراش جور در بياد !!! اين ديگه خيلي توهمي است
مثل هميشه اول سلام...نه خير...چه سلامي چه عليكي!!!حاجي كوتاه بيا...فقط بگم از يه معمار بعيده...اصلا نمي خوام بحث كنم فقط يه مثال مي زنم واست...نمي دونم ترم چندي ولي حتما تو هم مثل اكثر بچه هاي معماري شب تحويل پروژه رو تجربه كردي...شبي كه با همه ي شب هاي ديگه فرق مي كنه...شبي كه همه ي كارا با سرعتي باور نكردني انجام مي شه...شبي كه همه ي كارا جور در مياد...فكر مي كني اين تويي كه داري انجامشون مي دي؟...نه تو نيستي...تو تو اون لحظات با تمام وجود مي خواي كه كارت انجام بشه و فرداش شرمنده ي خودت نباشي...واسه همين به تنها چيزي كه فكر مي كني انجام كارته...انجام اون پروژه هدفته...با تمام وجود واسش كار ميكني...حتي اگه قرار باشه تا صبح بيدار بشيني...اون شبيه كه مي توني وجود خدا رو حس كني...خدا داره كمكت مي كنه...اينايي كه گفتم اصلا شعار يا چيز ديگه اي نيست...اينا تجربه ي منه...پس شك نكن خدا وجود داره...يه چيزه ديگه...تا حالا فكر كردي چرا ائمه اين همه ما ها رو به دعا كردن سفارش كردن؟؟؟...واسه اينكه اين حس تو دل آدم به وجود بياد كه آدمي هيچي نيست...و اون موقع هستش كه خدا وقتي اين خضوع و كوچكي بندشو مي بينه بهش كمك مي كنه...يه بار امتحان كن...وقتي كه واقعا تو يه كاري گير كردي و هيچ راهي به فكرت نمي رسه برو يه گوشه بشين...چشم هاتو ببند...از ته دل فقط از خدا بخواه يه نگاهي بهت بندازه...و مطمئن باش خدا بهت كمك مي كنه...بازم مي گم شك نكن...الان ساعت 3و20 دقيقه ي صبحه كه دارم اينارو واست مي نويسم...فقط به خاطر اين كه اصلا دوست ندارم كسي حتي به اين جور چيزا فكر كنه...اينايي كه گفتم جمعي از بزرگترين تجربه هامه...حالا ميل خودته مي خواي بشنو مي خواي نشنو...والسلام
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه گوسفند شبيه سازي شده توسط انسان ، بايد خدا را ستايش كنه يا آفريدگارشو؟يا اصولا حق نداره كه بدونه كي اونو ساخته؟چون محدوده،چون علت العللي هست!چون ممكن الوجود حق نداره در مورد واجب الوجود اظهار نظر كنه؟
اگر هم قرار باشه كسي خدا شناس بشه بهتره راه ملا صدرا را پيشه كنه ،اون از لا الله به الا الله رسيد اقلا پايه هاي اعتقاديش قويتره هرچند كه كلش زائيده توهمه.

به نظرتون زشت نیست بنده بیاد وجود صاحبشو اثبات کنه
والا خیلی خنده داره ها
اگه شما خدا باشین و بنده هاتون میامدن وجود شما رو اثبات میکردن چی کار میکردین
نمی خوام اینجا از ترموديناميك و واجب الوجود برای اثبات وجود خدا حرف بزنم که بی معنی ترین بحث هاس
قبل از این که خدا رو بشناسین خودتون رو بشناسین
که خدا بین همه موجودات تقسیم شده
خدا همه جا داره خدایی شو نشون میده ولی ما نمیبینیم
اینهمه زیبایی به نظرتون اتفاقی هستش؟
آنکه خدا را باور نکرده ، خودش را باور نکرده
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
يه گوسفند شبيه سازي شده توسط انسان ، بايد خدا را ستايش كنه يا آفريدگارشو؟يا اصولا حق نداره كه بدونه كي اونو ساخته؟چون محدوده،چون علت العللي هست!چون ممكن الوجود حق نداره در مورد واجب الوجود اظهار نظر كنه؟
اگر هم قرار باشه كسي خدا شناس بشه بهتره راه ملا صدرا را پيشه كنه ،اون از لا الله به الا الله رسيد اقلا پايه هاي اعتقاديش قويتره هرچند كه كلش زائيده توهمه.
خب بحث گوسفند شبیه سازی شده:
جسمش رو انسان شبیه سازی کرد
روحش چی شد؟
انسان توسط یک کودک متولد شده باید خدا رو خالق خود بدونه یا پدر و مادرشو؟
خداست که این نظم رو افریده
خداست که روح از وجود خودش دمیده
 

p.a.r.i

عضو جدید
از نظر من خدا وجود نداره و این حرفها همش ساختگی تا آدمارو به زندگی امیدوار کنن ... البته این نظر شخصی منه و هدف توهین به کسی نیست اما خدایی که هر وقت ازش کمک خواستم و بهش احتیاج داشتم نبوده چطور قبولش کنم.چطور وقتی بینیازم از کمک ازش یاد کنم اون که موقع نیاز نیستو بهم کمک نمی کنه .
این تاپیک و زدم تا هر کسی میاد نظر شخصی خودشو در مورد خدا ( وجود خدا ) بگه البته با دلیل.
خدا وجود داره یا نه؟
ممنون
.

فقط پست اول رو خودم.

خب به نظر من خدا همون جرقه امید تو قلبته.

در ضمن ، قرار نیس خدا بیاد همه مشکلات شما رو حل کنه. اصلا شاید به سودتون نباشه.

حالا من یه سوال: جه جوری می تونی اثبات کنی که خدا وجود نداره؟ و این همه عظمت رو چه طور می خوای توجیه کنی؟
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام بارسلون عزيز
من خودم رو در مقامي نمي بينم كه بتونم در اين موارد نظر بدم.
ولي مي خواستم بدونم دليل اصليت براي عدم وجود خدا چيه؟
اگر تنها دليلت نديدن اونه بايد بدوني كه ما تنها اجسام مادي رو مي تونيم ببينيم و تمام ماديات فاني اند و از بين مي رن.
پس اگه خدا مادي باشه يه موجود ناقصه و يه موجود ناقص هم هيچ وقت سزاوار پرستش نيست.
اگر تنها به اين دليل كه هر چي خواستي رو نگرفتي مي گي خدايي نيست بايد بگم اولا غول چراغ جادو واسه افسانه هاست.
از قديم گفتن از تو حركت از خدا بركت.
اگر مثلا از خدا دانشگاه خوب خواستي ولي به اون نرسيدي بدون كه كم كاري از خودت بوده.
وگرنه همه اين هزاران نفري كه كنكور مي دن از خدا مي خوان دانشگاه شريف قبول شن.:biggrin:
اميد وارم جوابت رو گرفته باشي.;)
 

دلسوخته

عضو جدید
به نظر من خدا یه چیز مادی نیست.نمی خوام مثل پدر بزرگا حرف بزنم ولی به نظرم هر کسی میتونه خدا رو احساس کنه.میدونی من زیاد ادم مذهبی نیستم ولی به خدا اعتقاد دارم.باور دارم که اگه از ته دل باورش داشته باشی حتما کمکت مینه.نمیدونم باید یه جایی از قلبت رو که به نظرت خیلی پاک و تمیز و مرتبه به یکی اختصاص بدی که خیلی دوست داشتنی تر از بقیه ی آدماست.میتونی از خدایی که فکر میکنی وجود نداره بخوای خودشو بهت نشون بده.ازش نخواه که کمکت کنه فقط بگو می خوای بشناسیش.امتحان کن می ارزه
 

عبید

عضو جدید
آيات متعددي از قرآن كريم از انسانها دعوت كرده تا به تفكر و بررسي در نظام هستي بپردازند در اين كتاب الهي، حدود 750 آيه در زمينه خداشناسي از راه توجه به پديده هاي طبيعي به چشم مي خورد؛ در اين آيات خداوند متعال از پديده هاي طبيعي به عنوان آيه و نشانه هاي الهي ياد مي كند و هدف قرآن از دعوت به تفكر در هستي، رساندن بشر به حقيقتي بزرگ است.


بلال موذن پيامبر مي گويد:


«شبي كه آيات 190 تا 195 سوره آل عمران بر پيامبر گرامي اسلام (ص) نازل شد،ايشان تا سپيده دم به مناجات ايستاده بود و مي گريست يادم مي آيد كه سحرگاه وقتي براي نماز صبح به خدمت آن حضرت رفتم، چشمان اشک آلود ايشان را ديدم و تعجب كردم سپس به ايشان عرض كردم: يا رسول الله چرا گريه مي كني درحالي كه مشمول عنايات خداوند هستي؟


حضرت در جواب من فرمود: «در شبي كه گذشت، خداوند آيات تكان دهنده اي را بر من نازل كرد اي بلال، واي به حال كسي كه اين آيات را بخواند و در آنها انديشه نكند.


سپس رسول گرامي اسلام حضرت محمد (ص) با صداي دلنشين خود اين آيات را قرائت فرمود:


«مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز، نشانه هاي (روشني) براي صاحبان خرد و عقل است، همانها كه خدا را در حال ايستادن و نشستن و آنگاه كه بر پهلو خوابيده اند ياد مي كنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند و مي گويند بار الها اين را بيهوده نيافريده اي، تو پاك و منزهي، ما را از عذاب آتش نگه دار.»


هرچه آگاهي انسان، به رموز هستي بيشتر شود، به همان نسبت معرفت او به آفريدگار جهان كاملتر خواهد شد
 

عبید

عضو جدید
فرض بگیرید زمانی است که کسی کاملا خالی الذهن است و هنوز انگیزه ای برای شناخت خداوند ندارد
حتی انگیزه اینکه برود سراغ بررسی ادله عقلی که آیا خدایی هست یا نه را ندارد

در این زمان با چه دلیل عقلی می توان برای او اثبات کرد که خداوند با این دلیل و آن دلیل وجود دارد !

برای توضیح بیشتر انسانها در مواجهه گزاره ( الله ) سه حالت دارند

گروهی ضرورتی نمی بینند که بروند سراغ اثبات اینکه خدایی هست یا خیر
گروهی این ضرورت را درک کرده اند ولی هنوز خدا برای آنها اثبات نشده
گروهی علاوه بر درک این ضرورت به این نکته پی برده اند که خدایی وجود دارد ولی در حال بررسی و احقاق حقوق پروردگار خویش هستند

همینطور که واضح است برای گروه اولی نمی توان ادله اثبات خداوند آورد بلکه باید قبل از آن ضرورت اثبات مبدا متعال را بیان کرد و صد البته این کار بدون دلیل عقلی مسیر نخواهد بود

پس اکنون در صدد بیان ضرورت اثبات خداوند از راه عقلی هستیم(توجه داشته باشید این برهان خداوند را اثبات نمی کند و تنها برای درک ضرورت شناخت خداوند است


برهان دفع ضرر محتمل :

عقل هر انسانی می گوید زمانی که یک ضرر سنگین احتمالی متوجه انسان است لازم و واجب است انسان مقدمات دوری از این ضرر را فراهم سازد
بعنوان مثال یک تاجر طبق تجربه ای که دارد احتمال می دهد معامله میلیاردی با یک شرکت غیرمعتبر بصورت غیر نقدی منجر به ضرر است .در این حال اگر تاجر عاقل باشد هرگز چنین معامله ای را انجام نخواهد دارد
تاجر در اینجا یقین ندارد که این معامله ضرر دارد یا ندارد بلکه تنها احتمال می دهد و همین احتمال کافی است که او را از این تجارت باز دارد

در اینجا تنها ضرری که مورد احتمال است خسارت مالی است .حال فرض بگیرید علاوه بر ضرر مالی یک ضرر جانی و حتی مرگ هم احتمالش برود ..
باز عقل با قدرتی بیشتر پی به دوری از این نوع تجارت میکند

زمانی را تصور کنید که این تجارت علاوه بر ضرر مالی و جانی یک عذاب دائمی و زندگی سراسر درد و رنج را به همراه داشته باشد؟ در این حال سخن عقل چیست ؟

این مفاد برهان وجوب دفع ضرر محتمل است

وقتی انسانها اقول مختلف در مورد قیامت از انبیاء و غیر انبیاء می شوند بر فرض اینکه به این افراد اعتقادی هم نداشته باشند و سخنشان یقین حاصل نکند حداقل یک احتمال ضعیفی در ذهن به وجود خواهد آمد .

هر انسانی در عالم کمابیش در مورد عذاب آخرت شنیده هرچند علم و یقین برایش حاصل نشده ولی قطعا احتمال می دهد که چنین عذابی هست
حال اینجاست که عقل می گوید باید برای دفع این ضرر احتمالی سراغ شناخت و بررسی صحت و سقم این مسائل پرداخت که همین ضرورت شناخت خداوند را مشخص میکند
 

بارسلون

اخراجی موقت
اگه از نظر شما ها همه موجودات خالقی دارن که به اون می گیم خدا. پس خالق خدا کیه و خالق , خالق خدا کیه و ............ برو تا اخر .
و اصلا عقل و منطق شما چی میگه در این رابطه .
امیدوارم با صحبتهام به کسی توهین نشده باشه .
ممنون
 

rabin_huood

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:
حالا من یه سوال: جه جوری می تونی اثبات کنی که خدا وجود نداره؟ و این همه عظمت رو چه طور می خوای توجیه کنی؟

حرف زیبا و به جایی بود ...
واقعا در صورت عدم خدا این عظمت به چه کسی نسبت داده میشود ؟
نگاهی در تاریخ و دقت در اتفاقاتی که برای انبیا افتاد کلید بسیاری از سوالات است .
همانند حرف زدن حضرت مسیح در نوزادی که این داستان در تمام کتب دینی و غیر دینی از قدیم نقل شده است و اتفاقاتی از این قبیل ... با تفکر در این مسائل ایمان به ذات پاک اقدس الهی بیشتر میشود .
در مورد خلقت
انسان به دلیل اینکه مخلوق و در انحصار زمان است همیشه همه اتفاقات رو با وجود خود مقایسه میکند .
 

salahshur

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من دوست عزیز بشین نظرات هیوم فیلسوف انگلیسی که تا مدتها مسحیت و خدا پرستی رو به لرزه در آورد و جواب هایی که داد رو بخون
مقداریش توی اندیشه 1 هست
جالب ترین حرفش موقع مرگش زد:ازش پرسیدن اگر رفتی اون دنیا و خدایی بود چکار میکنی که این همه آدم رو در اعتقاداتشون شک انداختی.گفت هیچی اگر خدایی بود میخواست به بنده هاش این توانایی رو بده که از خداییش دفاع کنن

حرفات خیلی شبیه هیوم هست.اگر واقعا دنبال جواب هستی برو جواب هایی که به حرفهای اون دادن رو بخون
اما واقعا دوستان هم جواب های خوبی دادن
 

zahra aram

عضو جدید
از نظر من خدا وجود نداره و این حرفها همش ساختگی تا آدمارو به زندگی امیدوار کنن ... البته این نظر شخصی منه و هدف توهین به کسی نیست اما خدایی که هر وقت ازش کمک خواستم و بهش احتیاج داشتم نبوده چطور قبولش کنم.چطور وقتی بینیازم از کمک ازش یاد کنم اون که موقع نیاز نیستو بهم کمک نمی کنه .
این تاپیک و زدم تا هر کسی میاد نظر شخصی خودشو در مورد خدا ( وجود خدا ) بگه البته با دلیل.
خدا وجود داره یا نه؟
ممنون.

:surprised::surprised::surprised:
 

zahra aram

عضو جدید
سلام
جناب بارسلون یعنی واقعا شما تو این مدت چند سالی که از خدا عمر گرفتی اصلا هیچ مشکلی واست پیش نیومده ؟؟؟کارت جایی گیر نکرده؟؟ از کجا میگی که هر وقت بهش نیاز داشتم نبوده؟؟پس مشکلت چجوری حل شده؟خود به خود ؟؟کسی از نزدیکات کمکت کرده؟اصلا حل نشده ؟؟یعنی شما الان چند تا مشکل حل نشده داری؟؟؟چجوری میگی خدا وجود نداره؟؟
 

mtazar

عضو جدید
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت.[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت.[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته با شد![/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]مشتري پرسيد: چرا؟[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] آرايشگر گفت : كافيست به خيابان بروی و ببيني.مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضيو درد و رنج وجود داشته باشد؟[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت.[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف.[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]با سرعت به آرايشگاه برگشت و به ارايشگر گفت:مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند![/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم.[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]مشتري با اعتراض گفت:پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند؟[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]"آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند."[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]مشتري گفت دقيقا همين است.[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند!![/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد...[/FONT]
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
يعني منظور شما اينه كه انسان اومد گوسفند شبيه سازي شده ساخت بعد خدا اومد روحشو در اون دميد؟!تا اينجا اقلا پذيرفته شد كه در ساخت چنين موجودي انسان و خدا با هم كار توليد را به نتيجه رسوندند.
اما روح جيست ؟ لطفا در همين بخش به تاپيك ميز گردي با شما برو و تعريف روح را بخوان.
خب بحث گوسفند شبیه سازی شده:
جسمش رو انسان شبیه سازی کرد
روحش چی شد؟
انسان توسط یک کودک متولد شده باید خدا رو خالق خود بدونه یا پدر و مادرشو؟
خداست که این نظم رو افریده
خداست که روح از وجود خودش دمیده
 

sh.mojtaba

عضو جدید
من حقیقتش یه دو هفته نمی تونم درست و حسابی به بحث ها برسم ولی دوتا نکته بگم. این نکته های پایین اصلا قصد توهین به کسی رو ندارم.
اولا آقای عراقی واقعا جالبه که شما همه چی رو خوب به هم می دوزین و می پیچونید که کسی نتونه جواب بدهو واقعا بحث کردن با شما لذت داره چون خوب می پیچونید و کمتر کسی طرف شما میاد. بگذریم. این جای تحسین داره.
اما من یه نکته تو قرآن بش برخوردم اگر بارسلون عزیز هنوز قرآن رو قبول دارن برن یه نگاه بندازن.
سوره ی معارج آیه ی 19 الی 23. دوستان لطف کنند در رابطه با این آیات پست ندند.
اما بحث ما ببینید شما قدرت خدا رو فراموش کردین اینکه اگر بخواهد میتونه تو یه لحظه کن فیکون کنه. اینکه از علم آدم ها حرف میزنید. کم کسایی نبودند که در یک لحظه تمام علمشون فراموششون شده و حتی اسمشون دیگه یادشون نیومد. یا بالعکسش.
شرمنده من دارم عجله ای پاسخ میدم سایت داره بسته میشه. انشاءالله ادامه میدم.
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
درباره جواب درخواست از خدا در مقابل مشکلات فقط میتونم بگم بقره 216
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
يعني منظور شما اينه كه انسان اومد گوسفند شبيه سازي شده ساخت بعد خدا اومد روحشو در اون دميد؟!تا اينجا اقلا پذيرفته شد كه در ساخت چنين موجودي انسان و خدا با هم كار توليد را به نتيجه رسوندند.
اما روح جيست ؟ لطفا در همين بخش به تاپيك ميز گردي با شما برو و تعريف روح را بخوان.
من از شما می پرسم
روح یعنی چی؟
شما فکر میکنید هاله ای از انسان هست که اطرافشه؟
جزء از وجود جسمه؟
روح قسمت خدایی انسان هست که به انسان داده میشه و بعد پس گرفته میشه
و اخر مقایسه میشه با این روح خدایی چه کردی
افسوس برای کسانی که روح خدایی رو به ناپاکی ها کشاندن
 

Similar threads

بالا