حفظ منافع ملی در مقابل قدرت طلبی روم

Reflection7000

عضو جدید


حفظ منافع ملی در مقابل قدرت طلبی روم


(سیاست توسعه طلبی رومیان به شوند پایداری ایرانیان با شکست مواجه شد)


امپراطوری سترگ روم که زیر نظر مجلس سنا و افراد با نفوذ رومی پایه گذاری شد، زمانی گام در قاره ی آسیا نهاد که اشکانیان،رسماً به عنوان دولت ایران شناخته شده بودند. دولت های آسیایی وقت، مغلوب سپاهیان نیرومند رومی شده و بدین سان ایران و روم مقابل یکدیگر قرار گرفتند. به طور حتم از زمان سقوط هخامنشیان، رومیان شناخت کافی از احوال ایرانیان نداشتند.


پس از اینکه پومپه ئیوس در سال 64 پیش از میلاد ایالت سوریه را پایه گذاری کرد، روم همسایه ی دیوار به دیوار دولت ایران شد. در حدود سالهای 69 و 66 پیش از میلاد کار به عقد قرار دادی (فئدوس) با دولت ایران انجامید که در نتیجه فرات به عنوان مرز غربی ایران شناخته شد. اما فعالیت های دیپلماتیک روم را باید بیشتر به چشم اموری تاکتیکی نگریست تا مصالحه ای دایمی بر مبنای همکاری دو همسایه با حقوق برابر.


رومیان از سالهای 66 تا 50 ق.م نشان دادند که تمام این مصالحه و دوستی فقط برای تامین امنیت در جنگ با پنت ها و ارمنی ها بود. به طوری که کراسوس به طور آشکار، با سپاهی گران در سال 53 پیش از میلاد از فرات عبور کرده و تمامی مواد قرار داد را زیر پا گذاشت. ولی نتیجه ی این هجوم، شکست خفت آور رومیان و پیروزی بزرگ ایرانیان بود که در پی آن کراسوس کشته شده و درفشهای رومی به دست ایرانیان افتاد. سرانجام این نبرد در ادامه ی روابط رومیان و ایرانیان دارای اهمیت بسیار است، زیرا سیاست های خاوری رومیان را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد. اگر تا این لحظه دولت اشکانی را دست کم گرفته بودند، ارزیابی آنان زین پس به طور معکوس در آمد. رومیان تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند دولت ایران را به عنوان قدرت شرقی به رسمیت بشناسند و خواهان از پای در آمدن آن بودند. تلاش آنان طی چند دهه پس از نبرد کرهه بی نتیجه ماند. پس از حمله ی تراژان به ایران، که پس از موفقیت های نخستین به یک شکست مفتضحانه ختم شد، جانشین وی هادریانوس رومیان را متقاعد کرد که باید اندیشه ی نابودی ایرانیان و زیر سلطه بردن آنان را به دست فراموشی بسپارند. همچنین بیشتر مورخین، گذشته ی معتبر ایرانیان (هخامنشیان) را عمده ترین عنصر محرک این ملت کهن در حفظ استقلال و تمامیت عرضی کشور خویش می پنداشتند.


هادریانوس موفق شد رومیان را متقاعد کند و از آن پس دیگر به زانو در آوردن ایرانیان هدفی اعلام شده نبود. بلکه رومیان زین پس سیاست سازش با همسایه ی خاوری را در پیش گرفتند. با وجود اینکه جنگ و درگیری بین دو دولت در سالهای بعد نیز ادامه پیدا کرد، ولی هرگز رومیان در پی توسعه طلبی در آنسوی فرات را نبودند.


رومیان در واپسین سالهای حکومت اشکانیان تلاش کردند دل پادشاه ایران را با وعده وعید به دست آورند. به طوری که کاراکالا، امپراطور روم رسماً از دختر پادشاه ایران خواستگاری نمود و در توجیه چنین درخواستی اظهار داشت که چنانچه دو ابرقدرت نیرومند با ازدواجی متحد شوند دیگر هیچ قدرتی مقابل آنان بر نخواهد خواست.


پادشاه ایران از چنین درخواستی سر باز زد و بدین سان نبردی دیگر آغاز شد.در بحبوحه ی این درگیری ها کاراکالا به قتل رسید و جانشین وی ماکریانوس فرماندهی نیروهای رومی را به عهده گرفت. نبردی در نزدیکی شهر نصیبین روی داد که در فرجام آن ایرانیان پیروز شده و رومیان تسلیم شدند. ماکریانوس با شتاب کوشید سیاست های نادرست کاراکالا را در قبال پارتی ها یاد آور شود و از نو صلح را برقرار سازد.


بنا به گفته ی هرودیانوس، امپراطور وقت روم، در پی شکست از ایرانیان، به مناسبت پیمان صلح در 218 میلادی می نویسد: (ما پیکار با ایرانیان را به پایان رسانده ایم، جنگ سترگی که کل امپراطوری را به لرزه در آورد و در حین آن مردانه در مقابل دشمن مبارزه کرده و خود را در مقابلش مغلوب نشان نداده ایم. با پادشاهی بزرگ (پادشاه ایران) که با نیروی جنگی عظیمی علیه ما لشکر کشیده بود قرار دادی بسته ایم، و با این کار از دشمن شکست ناپذیر، دوستی وفادار ساخته ایم. )


این سند نشان دهنده ی تغییر عقیده ی رومیان نسبت به سیاست توسعه طلبی خود در خاور می باشد و آنان هر بار، با لشکری عظیم به طرف ایران هجوم آوردند، سرافکنده و شکست خورده به دیار خویش بازگشتند. ماکریانوس از اینکه توانسته بود دل حریفان شرقی خویش را به دست آورد بسیار شادمان بود. ایرانیان دولتی را اداره می کردند که دشمن باختری (روم) می بایست حتی در دوره ی زوال آن را جدی بگیرد و همواره گوش به زنگ باشد. تحولات داخلی سیاسی در ایران مانع تحکیم بیشتر روابط پارت ها و رومیها و همچنین گسترش یک نظام مبتنی بر حقوق بین المللی شد.


وولسکی بر این باور است که باور ها و عقاید پادشاهان پارتی نقش به خصوصی در حفظ استقلال ایرانیان داشته است. اشکانیان دارای نوعی ایدئولوژی سیاسی بودند که اعتقاد به ایرانیت در کانون آن قرار داشت و همچنین یاد و خاطره ی گذشته ی معتبر هخامنشیان آنان را دلیر کرده بود تا در برابر امپراطوری روم به دفاع برخیزند. بدین ترتیب تازه شعاع عمل سیاست ایرانیان شناخته می شود و به این نکته در وهله ی اول از تهدیدهای اردوان دوم، پادشاه اشکانی در برابر تیبریوس قیصر رومی می توان پی برد. چرا که اردوان استرداد تمامی زمینهایی را که به پیشینیان وی (هخامنشیان) تعلق داشته است را خواستار شده بود.
 

Reflection7000

عضو جدید
ر پست پیشین، اشاره ی کوتاهی به نبرد کرهه کردیم.
در این پست به طور کامل گزارش جامعی ترتیب دادیم و همچنین
گزارش را به طور کامل متوجه سردار نخبه ی ایران، سورنا کرده ایم که
پیروزی در این جنگ مدیون مهارت نظامی او بوده است.



سورنا


سورنا سردار ایرانی، پهلوانی در دل تاریخ ایران باستان و دلاوری بی همتا بود. نام سورنا از سورن گرفته شده و سورن نیز نام خاندان بزرگ، اصیل و جنگجو در ***تان (سیستان امروز) بود. این خاندان در طول تاریخ سلسله ی اشکانیان جایگاه ویژه ای داشته و اغلب افراد آنان در دستگاه حکومتی فعالیت داشتند. هم چنین تاج پادشاهی فرمانروای اشکانی را ریش سفید این خاندان بر سرش می گذاشت و سپهسالار ارتش نیز از میان آنان انتخاب می شد.


سورنا سپهسالار ارتش ایران در زمان اشکانیان و در دوره ی پادشاهی ارد اول، فردی بسیار توانا در مهارتهای رزمی با شخصیتی بسیار نیرومند بود و همچنین قدرت فوق العاده ای در ابداع استراتژی نظامی و شیوه های جنگی داشت. تقریبا ده هزار سوار مسلح از سربازان مخصوص و و ابسته ی این سرباز بودند که از نخبه ترین افراد ارتش به حساب می آمدند. به گزارش پلوتارک هزار تن از سواران سورنا سنگین اسلحه و تمام زره پوش و باقی سواران سبک سلاح بودند. سورنا روحیه ای شبیه به نادر شاه داشت، به طوری که در بسیاری از جنگها در صف اول به دشمن هجوم می برد. به گزارشی از منابع غربی سورنا در زمان فتح شهر کرهه (حران) نخستین کسی بود که از دژهای متحرک بالا رفته و روی دیوار با دشمنان درگیر شد. شاید پادشاه وقت آن زمان ارد این توانایی را در سورنا دیده بود که او را با همان تعداد سواران وابسته به سورنا به نخستین جنگ با امپراطوری روم فرستاد، فقط ده هزار سوار.


چگونگی افروخته شدن آتش جنگ میان ایران و روم:


امپراطوری روم زیر پرچم سه خاندان بزرگ رومی و تحت نظر سنا تشکیل شد و توانست تمامی اقوام اروپا و برخی از اقوام آسیایی را تحت فرمان خود در آورد.رومی ها توانستند زیر پرچم پمپه سردار نیرومند رومی پنت ها و ارمنی ها را شکست داده و تحت فرمان خویش در آورند.ولی هدف بزرگ آنان به زانو انداختن ابر قدرت شرقی یعنی امپراطوری ایران بود. سنا هرگز به سردارانش اجازه ی شروع چنین جنگ خطرناکی را نداده بود. از طرفی ایرانیان نیز به شوند (دلیل) پیمان شکنی پمپه سردار رومی دل خوشی از رومیان نداشتند. روم که تمامی اقوام را زیر فرمان خویش در آورده بود حال راه خویش را برای حمله به امپراطوری ایران باز می دید. بنابراین، مارکوس کراسوس سردار رومی به همراه پسرش پبلیوس کراسوس،چهل و دو هزار سرباز مسلح،چهار هزار سوار و چهار هزار سرباز سبک اسلحه به طرف ایران به راه افتادند. آنان بدون اعلان جنگ قبلی وارد خاک ایران شدند.


عکس العمل پادشاه ایران و سورنا:


شاه ایران ارد اعتماد زیادی به سپهسالار سورنا داشت، به همین شوند(دلیل) او را با تعداد ده هزار سوار به جنگ کراسوس فرستاد و خود با سپاهی برای حمله به ارمنستان شتافت، زیرا ارمنستان به کراسوس قول داده بود که در جنگ با ایرانیان او را یاری دهد. ارد در نخستین حمله آرتاکساتا پایتخت ارمنستان را فتح کرد و شاه ارمنستان را مطیع ساخت. سورنا نیز با ده هزار سوار زبده برای نبرد با چهل و هشت هزار نفر سرباز رومی به سمت کرهه شتافت.


نبرد کرهه (6 مه سال 53 ق.م):


سورنا و سوارانش پایین شهر کرهه با سپاه کراسوس بر خورد نمودند. نبرد آغاز شد...


اهمیت تاریخی – نظامی این نخستین پیکار رومیان و ایرانیان، به ویژه در این مطلب نهفته است که در اینجا یک سپاه با پیاده نظام تعلیم دیده (سپاه روم) برای نبرد تنگاتنگ به دشمنی برخورد که بر عکس، در تلاش بود با سواره نظام زره پوش و مسلح با کمان به نتیجه ی جنگ دست یابد. کلاوس شیپمان در کتاب خویش می گوید:


آنان تمام و کمال به این مهم نایل آمدند.رومیان قادر نشدند سپاه ایران را درگیر نبردی تنگاتنگ تعیین کننده ای بکنند.ایرانیان بیشتر سوار نظام سبک اسلحه ی خود را برای حمله وارد عمل می کردند که سپاه روم را به طور دائم دور می زد و زیر رگبار می گرفت. در عین حال، پارتیان می توانستند همواره ذخیره ی تیرشان را به سرعت جایگزین کنند، زیرا سورنا مهمات تیر اضافی را بر روی تعداد زیادی از شتران حمل می کرد که در فاصله ی نه چندان دوری از کارزارگاه (میدان جنگ) مستقر شده بودند. وقتی پسر کراسوس پبلیوس اقدام به شبیخون کرد سواران تیرانداز ایران به ظاهر گریختند و رومیان تا مسافتی آنان را دنبال نمودند. منتها در کمال ناباوریِ رومیان سواران سنگین اسلحه در مقابل آنان ظاهر شدند و شاخ به شاخ آنان هجوم بردند. پبلیوس کراسوس کشته شد و سرش بر نیزه ها رفت، باقی سواران رومی یا کشته شدند یا گریختند. رهبری این دسته ی هجومی را سورنا شخصاً بر عهده گرفته بود و در پی آن به جناحین تضعیف شده ی رومیان هجوم برد.حال رومیان با سواران تمام زره پوش ایران یا به اصطلاح کاتافراکت ها رو به رو شدند که خواه سواره یا پیاده، قادر نبودند در برابر آنان کاری از پیش ببرند.


در پایان روز نبرد کرهه، از سپاه مغرور رومیان حدود بیست هزار نفر از پای در آمده،ده هزار نفر به اسارت گرفته شده بودند که آنان را به مرو مارگیانا بردند و به زور در آنجا اسکان دادند و فقط ده هزار سرباز توانستند جان سالم به در ببرند.خود کراسوس و هم چنین پسرش پبلیوس کشته شدند و درفشهای رومی به دست ایرانیان افتاد.


سورنا را می توان ابداع کننده ی شیوه ی جنگی نامید که اغلب محققین آن را شیوه ی جنگ و گریز نام نهاده اند. دقیقا دو هزار سال بعد (1947 میلادی)ژوسف استالین به راهبرد پیکار کرهه اشاره کرد و اظهار داشت که او نیز در مقابل ارتش نازی ها همین استراتژی را استفاده نمود، یعنی دشمن را وارد مرزهای کشور خویش کنیم و بعد دست به حمله ی پی در پی بزنیم. سورنا در امور نظامی فرد نخبه ای بود و هم چنین به عنوان شخص دوم کشور ( نفر دوم بعد از پادشاه) جایگاه بزرگی در حکومت داشت.از دیدگاه وی جنگیدن فقط از بین بردن دشمنان نبود، بلکه او برای اعتقاد و آرمان می جنگید و سرباز بدون آرمان را فقط یک ماشین جنگی ناتوان فاقد روح می پنداشت.
 

Similar threads

بالا