نمیدونم شما شنیدین یا نه. من چند روز پیش از یکی شنیدم که تو یکی از بیمارستان های پایین شهر مشهد یک نوزاد به دنیا میاد. وقتی پرستار داشته می بردش یک دفعه بچه حرف می زنه میگه که از چهلم تا چهل و هشتم یا یک برف سنگین میاد یا طوفان یا زلزله. پرستاره هم ترسیده بچه رو ول کرده بچه افتاده رو زمین در جا مرده. حالا الان پرستاره تو زندان . گفتن اگه تو این تاریخی که گفته یکی از این اتفاقات بیافته یعنی راست گفته پس ازاده اگرم نیافته که یعنی دروغ گفته پس به جرم این که بچه مرده اعدام میشه. من که خیلی خندیدم. یه مشت چرندیات تحویل مردم میدن. هر کسی هم یه جور این داستانو تعریف می کنه. ولی من این جوریشو شنیدم.