جهانی سازی

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
کاهش شتاب روند جهانی شدن



جهانی شدن زنده و سرحال است یا با مشکلات متعدد دست و پنجه نرم می‌کند؟ این سوال، محور بحث کارشناسان مجله اکونومیست است. برخی بر این باورند که روند جهان شدن (جهانی سازی) پس از بحران مالی سال 2008 همچنان پویایی و تحرک خود را حفظ کرده است. در مقابل، اما برخی از صاحبنظران بر این باورند که مداخله دولت‌ها در بازارهای جهانی روند جهانی شدن را با مشکل مواجه کرده است.
به اعتقاد این افراد، سیستم مخفی حمایت از تولید داخلی از سوی دولت‌ها، با تعریف مرسوم حمایت از تولید داخلی همخوانی ندارد و در واقع به منافع تجاری کشورهای دیگر صدمه می‌زند. در پاسخ به این دیدگاه گفته می‌شود که موانع موجود تدریجی هستند و کاربرد موردی دارند و به طور جدی منجر به بسته شدن بازارها نشده‌اند.
به نظر می‌رسد، جهانی‌سازی محدود شده اما به پایان نرسیده است، حمایت‌گرایی هم موضوع تازه‌ای نیست. هیچ‌کس هم ادعای جدید و روشنفکرانه‌ای علیه یکپارچه شدن اقتصادهای ملی با بازارهای جهانی مطرح نکرده است.با این حال به نظر می‌رسد، شتاب روند جهانی شدن کاهش یافته است.
بخشی از پرونده پیش رو به ترجمه بحث کارشناسان اکونومیست درباره وضعیت کنونی جهانی شدن اختصاص یافته است و در بخش دیگر با ترجمه دو مقاله کوتاه از مجله یاد شده، پیشینه جهانی شدن بررسی شده است.
 
آخرین ویرایش:

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]جهانی شدن چه وقت آغاز شد؟[/h]

مترجم: مجید اعزازی
«جهانی شدن» طی دو دهه گذشته به عبارت مبهمی تبدیل شده است. افزایش ناگهانی تبادل دانش، داد و ستد، و سرمایه به اطراف جهان - که توسط نوآوری‌های تکنولوژیک از اینترنت گرفته تا انتقال کانتینرهای حاوی کالاها توسط کشتی- این اصطلاح محوری را به کانون توجه تبدیل کرده است.
برخی به جهانی شدن نگاه مثبتی دارند. به گفته آمار تیاسن برنده نوبل اقتصاد، جهانی شدن «از نظر علمی و فرهنگی به جهان غنا بخشیده است و همچنین از نظر اقتصادی برای افراد بسیاری منفعت داشته است». سازمان ملل حتی پیش‌بینی کرده است که نیروهای جهانی شدن احتمالا از قدرت ریشه‌کنی فقر در قرن بیست‌و‌یکم برخوردارند.
دیگران اما با این ایده مخالفند. منتقدان اقتصاد بازار آزاد مانند جوزف استیگلیتز و «ها- جون چنگ» به جهانی شدن انتقاده کرده‌اند. به باور آنها جهانی شدن بیش از اینکه نابرابری را در جهان کاهش دهد، آن را جاودانه می‌کند. برخی توافق دارند که شاید آنها هدفی دارند. صندوق بین‌المللی پول در سال 2007 پذیرفت که با ورود تکنولوژی نوین و سرمایه‌گذاری سرمایه خارجی در کشورهای در حال توسعه احتمالا سطوح نابرابری افزایش یافته است.
سایرین در ملت‌های توسعه یافته نیز نسبت به جهانی شدن بی‌اعتماد هستند. آنها از این نگرانند که جهانی شدن به کارفرمایان امکان دهد فرصت‌های شغلی را به کشورهای ارزان‌تر انتقال دهند. در فرانسه، «جهانی شدن» و «عدم استقرار» (محلی‌زدایی) به اصطلاحات زیان‌آور برای سیاست‌های بازار تبدیل شده‌اند. نتایج یک تحقیق انجام شده در آوریل 2012 نشان می‌دهد، تنها 22 درصد فرانسوی‌ها فکر می‌کنند که جهاني شدن «امری مثبت» برای کشور
آنها است. هرچند، تاریخدانان اقتصادی این مساله را که آیا منافع جهانی شدن بیشتر از نقاط منفی آن هست، می‌سنجند. برای آنها، پاسخ به این سوال که زمان آغاز فرآیند جهانی شدن کی بوده است،
بستگی دارد. اوایل اقتصاددانان مطمئنا با این مفهوم کلی که بازارها و افراد سراسر جهان در طی زمان به هم پیوسته‌تر می‌شوند، آشنا بوده‌اند. اگر چه آدام اسمیت هیچ‌گاه اصطلاح جهانی شدن را استفاده نکرد، اما این واژه موضوعی کلیدی در ثروت ملل است.
همان‌طور که تقسیم کار موجب افزایش تولید می‌شود، تلاش در جهت جهانی شدن، داد و ستد را توسعه می‌دهد و به تدریج جوامع نامتجانس سراسر جهان را گردهم می‌آورد. این روند تقریبا به قدمت مدنیت است. تقسیم کارهای اولیه میان «شکارچیان» و «شبانان» همگام با توسعه دهکده‌ها و شبکه‌های تجاری تخصص‌گرایی به شدت
افزایش یافت.
سرانجام، اسلحه سازان تیرو کمان‌ها را ساختند، نجارها خانه‌ها را بنا کردند و خياط‌ها لباس‌ها را دوختند.
در واقع همه آنها به عنوان صنعتگران متخصص ظاهر شدند و کالاهای خود را با غذاهای تولید شده توسط شکارچیان و شبانان تهاتر کردند. همه دهکده‌ها، شهرها، کشورها و قاره‌ها تبادل کالاهای مازاد خود را با دیگران آغاز کردند، بازارها هم همگام با افزایش تجارت و تخصصی‌گرایی وابسته‌تر شدند.
این فرآیندی که اسمیت توصیف می‌کند، بیشتر شبیه «جهانی شدن» به نظر می‌رسد، هرچند جهانی شدنی که او توصیف می‌کند از نظر منطقه جغرافیایی از آنچه امروزه مردم تصور می‌کنند، محدودتر باشد. اسمیت هنگام سخن گفتن از یکپارچگی بازار میان قاره‌ها نمونه ویژه‌ای در ذهن داشت: اروپا و آمریکا. وقتی تجار اروپایی بومیان آمریکا را کشف کردند، تقسیم کار جدیدی میان این دو قاره به وجود آمد.
او به طور مثال می‌گوید که در شکار کردن تخصص داشتند و پوست حیوانات را در ازای «پتو، تفنگ و نوشیدنی» مبادله می‌کردند. برخی تاریخدانان اقتصادی مدرن استدلال اسمیت را رد می‌کنند. اسمیت می‌گفت، کشف آمریکا توسط کریستوف کلمب در سال 1492 به فرآیند جهانی شدن سرعت بخشید. «کوین اُرُک» و«جفری ویلیامسِن» سال 2002 در مقاله‌ای استدلال کردند که جهانی شدن دقیقا زمانی اتفاق افتاد که در قرن نوزدهم، افت شدید در هزینه‌های حمل و نقل اجازه داد قیمت کالاها در اروپا و آسیا به هم نزدیک شوند. از نظر این دو، کشف آمریکا توسط کلمب و کشف مسیر آسیا در اطراف دماغه امید نیک تاثیر بسیار اندکی روی قیمت کالاها داشت.
اما یک بازار مهم وجود دارد که آقایان ا ُرُک و ویلیامسن در تحلیل خود از آن چشم‌پوشی می‌کنند: از آنجا که ارزهای اروپایی به طور کلی مبتنی بر ارزش نقره بودند، هر تغییری در ارزش این ارزها اثر بزرگی روی سطح قیمت‌های اروپایی داشته است. اسمیت استدلال کرد که این یکی از بزرگ‌ترین تغییرات اقتصادی بود که از اکتشاف آمریکا ناشی شد.
اکتشاف معادن فراوان آمریکا، در قرن شانزدهم، ارزش طلا و نقره را در اروپا تا حدود یک سوم آنچه که قبلا بود، کاهش داد. استخراج این فلزات از معادن و انتقال آنها به بازار هزینه کمی در بر‌داشت. ورود حدود 150 هزار تُن نقره از مکزیک و بولیوی توسط امپراتوری‌های اسپانیا و پرتغال پس از 1500 میلادی روند نزولی قیمت دوره قرون وسطی را معکوس کرد.
تاثیر آنچه تاریخدانان «انقلاب قیمت» می‌نامند به شدت چهره اروپا را تغییر داد. تاریخدانان هر چیزی
- از تسلط امپراتوری اسپانیا بر اروپا تا افزایش ناگهانی در افزایش شکارها در حدود قرن شانزدهم– را به افزایش ناگهانی اثرات بی‌ثبات‌کننده تورم درجامعه اروپا ارتباط می‌دهند. و اگر این موضوع‌ها به افزایش ناگهانی واردات نقره از اروپا به چین و هند طی این دوره مرتبط نبوده است، تورم اروپا بسیار بدتر از آن می‌شد که بود. افزایش‌های قیمت تنها حدود سال 1650 متوقف شد، زمانی که قیمت سکه نقره در اروپا به اندازه‌ای افت کرد که دیگر وارد کردن آن از آمریکا سودده نبود. برخی تاریخدانان استدلال می‌کنند، همگرایی شدید بازار نقره در اوایل دوره مدرن فقط یک نمونه از «جهانی شدن» است. «آندره گوندر فرانک» اقتصاددان تاریخی آلمان استدلال کرده است که آغاز جهانی شدن را می‌توان در رشد تجارت و یکپارچگی بازار تمدن‌های «سومر» و «ایندوس» در هزاره سوم پیش از میلاد جست‌وجو کرد.
پیوندهای تجاری میان چین و اروپا اولین بار طی عصر هلنیستی رشد یافت، اما وقتی هزینه‌های حمل و نقل در قرن شانزدهم کاهش یافت، انحراف بازار جهانی بیشتر شد. در عصر مدرن ِ جهانی شدن که آقایان ا ُرُک و ویلیامسن زمان وقوع آن را پس از 1750 میلادی توصیف می‌کنند سرعت بیشتری می‌گیرد.تاریخدانان جهانی مانند «تونی‌هاپکینز» و «کریستوفر بی‌لی» نیز بر اهمیت تبادل نه تنها تبادل کالا بلکه تبادل ایده‌ها و دانش طی دوره‌های پیشا مدرن جهانی شدن تاکید کرده‌اند.
جهانی شدن همیشه فرآیندی یک طرفه نیست. سندی وجود دارد مبنی بر اینکه فروپاشی بازار (یا جهانی زدایی) در دوره‌های متنوعی مانند ادوار تاریک در قرن هفدهم و دوره میان دو جنگ جهانی در قرن بیستم نیز رخ داده است و مدارکی وجود دارند که جهانی شدن از سال 2007 و در جریان بحران مالی جاری عقبگرد کرده است.
اما روشن است که جهانی شدن تنها فرآیندی نیست که در دو دهه گذشته یا حتی در دو قرن گذشته آغاز شده باشد. جهانی شدن تاریخی دارد که هزاران سال قدمت دارد و با مدل اولیه تبادل کالاهای بدست آمده از شکار و کشاورزی با دهکده مجاور آغاز شد و سرانجام به جوامع به هم پیوسته جهانی کنونی توسعه یافته است. جهانی شدن- خواه فکر کنید خوب است یا بد- به عنوان عنصر اساسی تاریخ اقتصاد نوع بشروجود دارد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]بازگشت به عقب[/h]

جهان در قیاس با پیش از سال 2007 کمتر هم‌بسته است
کشورها فراتر از تصور شما يكپارچه هستند. با وجود این،جهان در سال 2012 در قیاس با سال 2007 از یکپارچگی کمتری برخوردار بود. بر اساس نتایج حاصل از آخرین شاخص ارتباط جهانی دی .اچ.ال، هلند جلوتر از سنگاپور، در قیاس با 140 کشور دیگر، جهانی شده ترین کشور جهان به شمار می‌رود و کشور بوروندی در جایگاه آخر قرار دارد. (کره‌شمالی در این بررسی رتبه‌بندی نشده است)
این شاخص، هم عمق ارتباط یک کشور (به طور مثال چه مقدار از حجم اقتصاد یک کشور بین‌المللی شده است) و هم وسعت آن را (اینکه یک کشور با چند کشور در ارتباط است) می‌سنجد. بحران اقتصادی 2008 ارتباط‌های میان کشورها را هم کم‌عمق‌تر و هم محدودتر کرد.
عمق ارتباط میان کشورها از سال 2009 به بعد رو به بهبود گذاشته است و هم اینک 10 درصد بیشتر از آنچه در سال 2005 بود، هست. اگر چه این رقم همچنان کمتر از رکورد سال 2007 است. اما وسعت همبستگی میان کشورها همچنان نزولی است و هم اینک 4 درصد کمتر از رقم گزارش شده در سال 2005 است.
در ابتدا، همان طور که بحران اقتصادی رخ داد، هم تجارت و هم جریان سرمایه کمتر جهانی شد، اما پس از 2009 در حالی که جریان‌های سرمایه همچنان در مسیر جهانی شدن روندی نزولی دارند، تجارت بهبود یافته است. «پانکاج قماوات» از مدرسه اقتصاد IESE که بررسي این شاخص را سرپرستی می‌کند، می‌گوید حتی هلند می‌توانست با جهانی‌تر شدن سود بیشتری کسب کند.
او دریافت که مردم به طور پیوسته فرض می‌کنند جهان بسیار يكپارچه‌تر از واقعیت است به همین دلیل آنها سودهایی را که از طریق جهانی‌تر شدن می‌توانستند به‌دست آوردند، کمتر برآورد كردند. به‌طور تحریک‌آمیزی هیچ گروهی ارتباط جهانی را بیش از رئیس‌های شرکت تخمین نمی‌زند. شاید این موضوع دلیلی باشد برای تلاش آنها به منظور توسعه روابط با خارج که گاه تنزل می‌یابد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مدیر بحث

دور اول بحث
پايان دوره پيشرفت‌هاي بزرگ




نويسنده: گِرِگ آي‌، پي
مترجم: مریم رضایی
بحث ما راجع به آینده جهانی‌سازی و مطرح کردن این سوال است که آیا روند جهانی‌سازی با مشکل مواجه شده است؟
پاسخ دادن به این سوال، سخت‌تر از آن است که تصور می‌شود. در عمق بحران مالی جهانی در سال 2008، این هراس وجود داشت که دنیا کابوس انزواطلبی دهه 30 میلادی را که طی آن سیستم حمایت از تولید داخلی باعث شد تجارت جهانی به شدت سقوط کند، تکرار کند. این اتفاق در سال 2008 رخ نداد، چون بیشتر کشورها از حمایت آشکار از تولید داخلی امتناع کرده و قوانین سازمان تجارت جهانی را محترم شمردند. تعداد کمی از کشورها نیز بر نظام جریان خروجی سرمایه، کنترل همه‌جانبه اعمال کردند.
در این زمینه، حجم تجارت خارجی را هم می‌توان مورد بررسی قرار داد. حجم تجارت جهاني در سال 2008 به شدت کاهش یافت، اما دوباره به وضعیت سابق خود بازگشت. بنابراین با این معیار ساده می‌توان نتیجه گرفت که جهانی‌سازی روند معکوسی ندارد.
اما می‌توان ادعا کرد این حقیقت که تجارت دیگر سریع‌تر از GDP جهانی رشد نمی‌کند نگران‌کننده است، به‌خصوص از آنجایی که روند‌های مشابه را می‌توان در میزان سرمایه‌گذاری مستقیم و جریانات سرمایه‌ای مالی که از نقطه اوج سال 2008 به میزان قابل توجهی تنزل یافته‌اند، مشاهده کرد. این درست است که دنیا به سوی انزواطلبی عقب‌نشینی نکرده‌، اما می‌توان گفت تلاش کرده به سوی لیبرال‌گرایی حرکت کند. مذاکرات بی‌نتیجه دوحه، در نهایت جای خود را به تلاش‌هایی در جهت لیبرال‌گرایی در کنار معاهدات تجاری دوجانبه و منطقه‌ای داده است. چون دولت‌ها و قانون‌گذاران می‌خواهند سرایت بحران‌های مالی یا سیاست‌های پولی کشورهای دیگر به کشور خودشان را محدود کنند، کنترل سرمایه به شکل محترمانه‌تری صورت می‌گیرد.
حال کدام درست است؟ آیا جهانی‌سازی با مشکل مواجه شده یا روند خوبی را طی می‌کند؟ سایمون‌اونت، استاد توسعه و تجارت بین‌الملل در دانشگاه سنت گالن سوئیس و داگلاس ایروین، تاریخ‌نویس کسب‌وکار در دانشگاه دارتماوت آمریکا، به دو شیوه مختلف به این سوال پاسخ داده‌اند: اونت، با استناد به شواهد نتیجه می‌گیرد که جهانی‌سازی با مشکل مواجه شده است. او در مورد وجود سیستم مخفی حمایت از تولید داخلی هشدار داده است؛ اقداماتی از سوی دولت‌ها که با تعریف مرسوم حمایت از تولید داخلی همخوانی ندارد، اما در واقع به منافع تجاری کشورهای دیگر صدمه می‌زند. طبق محاسبات او، از نوامبر 2008 تعداد 2441 مورد استفاده از سیاست «فقیر کردن همسایه» (Beggar thy neighbor، سیاستی اقتصادی که طی آن یک کشور تلاش می‌کند مشکلات اقتصادی خود را با ابزارهایی اصلاح کند که این ابزارها به اقتصاد کشورهای دیگر آسیب می‌رساند) رخ داده که کمتر از 40 درصد آنها به شکل سنتی سیستم حمایت از صنایع داخلی بوده است. بازیگران بزرگ اقتصادی این بار از روش ساده افزایش تعرفه اجتناب کرده و در عوض با اقداماتی مانند پرداخت یارانه به شرکت‌های سوگلی، تخفیف مالیاتی و تسهیل دسترسی به اعتبار برای آنها، فشارهای دولتی را بر این شرکت‌ها کم کردند.
ایروین اما، نتیجه‌گیری کرده که جهانی‌سازی زنده و سرحال است. او می‌گوید: «موانع موجود تدریجی هستند و کاربرد موردی دارند و به‌طور جدی منجر به بسته شدن بازارها نشده‌اند. فقط ممکن است دستاوردهای ساده جهانی‌سازی از باز شدن اقتصاد هند و چین، تضعیف شده باشد، اما برون‌سپاری دیگر مثل یک دهه گذشته کار بیهوده‌ای نیست و مشکلی نیست که نسبت تجارت جهانی به GDP در آینده معلوم در نرخ 30 درصد ثابت بماند یا حتی به واسطه نیروهای بازار کاهش یابد.»
سوال مهمی که مطرح می‌شود این است که آیا جهانی‌سازی به عنوان یک نیرو، محصول نیروهای سیاستی است یا بازار یا هر دو؟ در عرصه مالی، می‌توان گفت هر دو نیرو فعال هستند. سرمایه‌گذاران و بانک‌ها بعد از قربانی شدن در وقایعی مانند شکست اوراق رهنی آمریکا، دلیل کافی برای بیرون آمدن از
بازار داشتند. اما این فشارهای طبیعی کسب‌وکار با فشارهای کنترل‌کننده برای محدود کردن نظام‌های مالی ملی از جریان بیش از حد نظام‌های ملی خارجی، تقویت شده است. این بدین معنی نیست که جهانی‌سازی مالی به پایان رسیده یا حتی روند معکوسی را طی می‌کند، بلکه می‌تواند این معنا را داشته باشد که دوره پیشرفت‌های بزرگ تمام شده است.





مدیر بحث
دور دوم بحث
[h=1]جهاني‌سازي مطلوب در تعليق[/h]


نويسنده: گِرِگ آي‌، پي
مترجم: مریم رضایی
آیا لیوان نیمه پر است یا نیمه خالی؟ سایمون اونت و داگلاس ایروین، شواهدی را در دفاع از دیدگاه‌های خود مبنی بر اینکه روند جهانی‌سازی با مشکل مواجه است یا نه، ارائه داده‌اند.
پاسخ به این سوال، در واقع به این بستگی دارد که بدانیم جهانی‌سازی «در مقایسه با چه چیزی» با مشکل مواجه شده است؟ افراد خوش‌بین اشاره کرده‌اند که سیستم حمایت از صنایع داخلی در آستانه بحران مالی جهانی، خیلی بیشتر از انتظاری که با توجه به عمق رکود اقتصادی وجود داشت، غیرفعال بوده است. ایروین می‌گوید ممکن است جهانی‌سازی متوقف شده باشد، اما روند معکوسی را طی نمی‌کند. آرویند سابرامانیان، در پانلی که اخیرا در موسسه پترسون برگزار شده، اشاره کرده که با توجه به نفوذ محصولات چینی به بازار آمریکا، محدود بودن واکنش به سیستم حمایت از صنایع داخلی جالب توجه است.
اونت، برخلاف ایروین، وضعیت فعلی را با روزهای شکوفایی قبل از بحران مالی جهانی مقایسه و اثبات می‌کند که سیاست‌گذاران روح تجارت آزاد و بازارهای آزاد را نقض کرده‌اند؛ آن هم نه به شکلی پرسر و صدا و مشخص که همه ما متوجه آن شویم.
اما من فکر می‌کنم در واقع این تصویر متفاوت است. من هم مثل ایروین متقاعد شده‌ام که یکپارچگی اقتصادی و تکنولوژی به نقطه‌ای رسیده که معکوس کردن جهانی‌سازی را حتی در غیاب حمایت سیاستی قوی مشکل کرده است، اما جهانی‌سازی چیزی فراتر از عدد و رقم بوده و نوعی احساس کلی است. سیاست‌گذاران در ذهن خود در مورد جهانی‌سازی نامحدود تردید پیدا کرده‌اند. اونت به برخی نمونه‌های این موضوع در حوزه تجارت اشاره می‌کند. من نیز از بعد مالی آن را بررسی می‌کنم. قانون‌گذاران در آمریکا و اروپا به دنبال این بوده‌اند که دسترسی به موسسات بانکی جهانی را طوری محدود کنند که آنها دیگر کانالی برای سرایت بحران‌های بعدی نباشند. انگیزه این کار دیگر سیستم حمایت از صنایع داخلی نیست، بلکه ملی‌گرایانه است: سیاست‌گذاران برای ایجاد استانداردهای مشترک امنیت بانکی، دیگر به همتایان خود در دیگر کشورها اعتماد نمی‌کنند. اثر این موضوع تضعیف مدل‌های کسب‌وکاری است که امکان جهانی‌سازی مالی را به وجود آورده بود. ژوزف گاگنون، از دیگر اعضای پانل موسسه پترسون اظهار کرده که دنیا بین محدودیت‌های جهانی‌سازی مالی (جنبه مثبت) و جهانی‌سازی تجاری (جنبه منفی) به درستی تمایز قائل شده است. درحالی‌که کارشناسان بزرگ از این تمایز استقبال می‌کنند، مردم و سیاستمداران چندان موافق آن نیستند. به عنوان مثال، احزاب اقلیتی که در اروپا قدرت یافته‌اند، با تامین مالی خارجی، مهاجرت و افزایش یکپارچگی اقتصادی و پولی اروپا مخالفند.
در آمریکا، بسیاری از دموکرات‌ها و نیز خود باراک اوباما بی‌اعتدالی مالی و جهانی‌سازی تجارت را مهم‌ترین عوامل نابرابری و کاهش دستمزدهای طبقه متوسط جامعه دانسته‌اند. درست است که مقامات آمریکا از روند معکوس هیچ‌یک از این دو عامل دفاع نمی‌کنند، اما می‌خواهند مدیریت بهتری بر آنها داشته باشند، چون فکر می‌کنند اگر بازارهای آزاد به حال خود رها شوند، خسارات زیادی به بار خواهند آورد. ایروین می‌گوید جهانی‌سازی به دنبال راهی برای اجتناب از تلاش‌های سیستم حمایت از صنایع داخلی است. من با این موضوع موافقم. هند با تاکید بر نیاز داخلی به نوعی پیل نوری، به راحتی باعث شد شرکت‌های برق این کشور نوع متفاوتی از آن را وارد کنند.
با این حال، سیاست اگر به اندازه کافی خصمانه باشد، به‌طور حتم می‌تواند روند جهانی‌سازی را طی کرده و اختلالاتی ایجاد کند که از ارزش آن بکاهد. ایروین در این زمینه درست می‌گوید که مرگ تجارت آزاد بارها و به‌خصوص در مقالات جنجالی دهه‌های 70 و 80 میلادی اعلام شده است. به هر حال، باید اشاره کرد که در آن زمان، جهانی‌سازی اگر روند معکوس نداشت، متوقف شده بود. بانک‌های غربی از سرمایه‌گذاری‌های پرریسک و شوم عقب‌نشینی کرده و به وام‌دهی به کشورهای کمتر توسعه‌یافته روی آوردند، توافق‌نامه برتون وودز (توافق‌نامه‌ای بعد از جنگ جهانی دوم برای تصمیم‌گیری در مورد نظام پولی بین‌المللی) فروپاشید، شوک‌های نفتی و رکود اقتصادی مانع گسترش تجارت شد و تجارت مدیریت شده در صنایع فولاد، خودروسازی و دیگر بخش‌ها، از نظام تجارت آزاد خارج شد.
بر خلاف این جریانات، بعد از هربرت هوور، رونالد ریگان بیش از هر رئیس‌جمهور دیگر آمریکا طرفدار سیستم حمایت از صنایع داخلی بود. یکی از نتایج این موضوع این بود که تولیدکنندگان خودرو در ژاپن، تلاش‌های خود را برای انتقال تولید به آمریکا تسریع کردند. این روند یک نوع جهانی‌سازی (سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی) را جایگزین نوعی دیگر (صادرات خودرو) کرد. به‌طور مشابه، شرکت‌های واقع در بازارهای نوظهور برای پیشرفت در بازارهای خارجی به تکاپو افتادند، اما چون بسیاری از این شرکت‌ها به‌طور آشکار یا پنهانی از حمایت دولتی برخوردارند، این تلاش‌ها جهانی‌سازی ایده‌آل را که اختلالات ناشی از دخالت دولتی مانع آن شده، با چالش مواجه کرده است.


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
موافق

[h=1]استاندارهاي زندگي در خطر[/h]


نويسنده: سايمون اِوِنت
شادی آذری
جهانی‌سازی به دردسر بزرگی دچار شده است. در شرایطی که سیاستمداران، مدیران اجرایی و تحلیلگران مغرور، به موسسات ضعیفی چون سازمان تجارت جهانی بها می‌دهند، مخالفان مرزهای باز، اصولی را که تاییدکننده تجارت مدرن است، مردود می‌دانند. در کتاب‌های درسی بر تعرفه‌ها و سهمیه‌ها تاکید شده است، اما این فقط نوک کوه یخی حمایت‌گرایی در جهان واقعی است. آنچه در خطر است، استانداردهای زندگی میلیون‌ها خانواده‌ای است که شغل نان‌آور آنها به فروش آزادانه در خارج یا افراد دیگری که نیازهای مشتریان خارجی را برآورده می‌کنند، وابسته است.
از زمانی که ریکاردو تجارت بین انگلستان و پرتغال را مورد تحلیل قرار داد، جهان تغییر کرده است. مشکل این است که طرز فکر بسیاری از نظردهندگان در مورد تجارت و حمایت‌گرایی دستخوش این تغییر نشده است. این روزها تجارت بین‌المللی در حوزه خدمات هم مانند حوزه کالاها در جریان است و می‌تواند در تحول ایده‌ها، سرمایه‌گذاری و کارکنان در ورای مرزها موثر باشد.
به‌دلیل آنکه بر تنوع تجارت جهانی افزوده شده است، دولت‌ها ابزار لازم را در اختیار دارند، تا امتیازهای لازم را از شرکت‌های خارجی سلب کنند. بسیاری از این ابزارها هم در زمره سیاست‌های تجاری استاندارد قرار ندارند. آنچه اهميت دارد این است که آیا یک سیاست در هنگام بحران با فعالان داخلی همان رفتاری را که با رقبای خارجی دارد در پیش می‌گیرد. اغلب چنین نیست.
بسیاری از ابزارها برای ایجاد مانع بر سر راه رقبای خارجی، زیر ظاهری از روابط خارجی عالی پنهان می‌شوند. به عنوان مثال هیچ‌کس نمی‌خواهد غذای ناسالم بخورد، اما ایا آزمایشاتی که روی غذاهای وارداتی انجام می‌شود منصفانه، دانش محور و چالشی است؟ تقریبا همیشه مشکل در جزئیات رخ می‌نماید و طرفداران با تجربه حمایت‌گرایی بر این موضوع به‌خوبی واقفند.
بدتر آنکه زبان مورد استفاده توسط کارشناسان تجارت مملو از اصطلاحات تخصصی است که برای بسیاری نامفهوم است. نمایندگان دولت‌ها در سازمان‌ملل‌متحده بحث‌های زیادی داشتند در مورد اینکه راهکارهای غیر تعرفه‌ای را چه بنامند و حتی نتوانستند روی یک تعریف درست به توافق برسند.
از زمان وقوع بحران مالی جهان، بخش اعظم تلاش‌های دولت‌ها صرف این شد که منافع بازرگانی ملی تامین شود. از میان 2441 اقدام انجام‌شده در سراسر جهان برای مقابله با بحران، 40درصد آنها شکل‌هایی سنتی از حمایت‌گرایی هستند. این اقدامات به‌نفع شرکت‌هایی خاص و در جهت تخصیص یارانه و معافیت مالیاتی برای آنها است. قراردادهای دولتی و دسترسی به اعتبارات با شرایط سهل‌تر از دیگر شکل‌های این اقدامات حمایت‌گرایانه است.
بی‌شک، نسبت این اقدامات در کشورهای مختلف، متفاوت بوده است و با گذشت زمان از ابتدای بحران، به‌تدریج تغییر کرده است. در نهایت، شکل ترجیحات دولت‌ها تغییر کرد و تحلیلگران و روزنامه‌نگارانی که کمتر مهارت داشتند، در جست‌وجوی حمایت‌گرایی به بیراهه رفتند. به نظر می‌رسد که این فقط ژنرال‌ها نیستند که درگیر جنگند.
جهانی‌سازی تهديدي واقعی شده است، اما نباید اشتباه فهمیده شود. جهانی‌سازی به پایان نرسیده است، حمایت‌گرایی هم موضوع تازه‌ای نیست.
هیچ‌کس هم ادعای جدید و روشنفکرانه‌ای علیه یکپارچه شدن اقتصادهای ملی با بازارهای جهانی مطرح نکرده است. اما شواهد روزافزونی وجود دارد مبنی بر اینکه از زمان آغاز بحران دولت‌ها راهکارهای افراط‌گرایانه و تیره‌ای را در پیش گرفتند که موجب شد زمینه رقابت در بازارهای داخلی و خارجی به نفع یک طرف شیب پیدا کند.
اینکه این حمایت‌گرایی به‌رغم معماری قوانین تجاری جهان و گسترش توافق‌نامه‌های تجاری منطقه‌ای ظرف 20 سال اخیر رخ داده است به ما نشان می‌دهد که جنگ برای بازار آزاد به هیچ وجه به برد یا باخت در سالن‌ کنفرانس‌های بین‌المللی ربطی ندارد، بلکه سرنوشت آن در پایتخت کشورها تعیین می‌شود. با توجه به تعصبات میهن‌پرستانه‌ای که در واشنگتن، پکن، دهلی نو، مسکو، برازیلیا و پایتخت‌های اروپایی مشاهده می‌شود، چه چیزی تضمین‌ می‌کند که در این دوران رقابت اقتصادی، حیات جهانی‌سازی به شکل کنونی‌اش ادامه خواهد یافت؟


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مخالف

[h=1]جهاني شدن نيازمند تنفس[/h]


نويسنده: داگلاس ايروين
مترجم: رفیعه هراتی
جهانی‌ شدن زنده است و به‌طور قابل قبولی خوب عمل می‌کند. به‌رغم فراز و نشیب‌های اقتصاد جهان، پیشروی روزافزون یکپارچگی بازارها در سراسر جهان ادامه دارد. گرچه ممکن است آهنگ این یکپارچگی کند شده باشد، اما درجه آن بعید است که معکوس شده باشد.
برای بررسی اینکه جهانی شدن در کجا قرار گرفته و به کجا خواهد رفت، به ارقام جدید منتشر شده توسط سازمان تجارت جهانی تحت عنوان «گزارش 2013 تجارت جهان» توجه کنید. در دهه 1990 و اوایل دهه 2000 شاهد انفجار تجارت جهان بودیم. افزایش آزادسازی تجارت در بازارهای نوظهور جدید که به‌ویژه به‌دلیل اصلاحات تجاری در هند و چین به وجود آمده، موجب شده است نسبت تجارت جهانی کالا و خدمات به تولید ناخالص داخلی جهان از حدود 20 درصد به حدود 30 درصد رشد کند. نباید فراموش کرد که در این دوره فقر جهانی به شدت کاهش یافت. صدها میلیون نفر در چین و هند سرانجام توانستند از زندگی بینوایانه بگریزند و در طبقه متوسط پایین قرار بگیرند.
پس از آن اقتصاد جهان به‌دلیل بدترین بحران مالی جهانی از زمان رکود بزرگ، به شدت آسیب دید. تجارت جهان در سال 2009 به شدت دچار رکود شد و طی آن 9 درصد سقوط کرد. جریان سرمایه نیز دچار اختلال شد. ما همچنان با پیامدهای مهلک این بحران عظیم دست و پنجه نرم می‌کنیم.
اما خوشبختانه، برخلاف دهه 1930، جهان به سمت حمایت‌گرایی شدید تغییر جهت نداد. گرچه سازمان «هشدار تجارت جهانی» خاطرنشان می‌کند در بحران مقدمات برخی اقدامات حمایت‌گرانه دیده شده است، مانند عوارض ضد دامپینگ و یارانه‌های تولیدکننده، اما این سیاست‌ها جزئی و فاقد عمومیت بوده‌اند و به بسته شدن بازارها منجر نشده‌اند. درنتیجه، تجارت جهان به سرعت در سال 2010 بهبود یافت و از آن به بعد به‌طور مستمر رشد کرده است.
جهانی شدن در چه صورت دچار مشکل می‌شود؟ تنها درصورتی که چشم‌انداز جدی وجود داشته باشد، مبنی بر اینکه یکپارچگی بازارها دچار از هم‌گسیختگی می‌شود. با درنظر گرفتن این چشم‌انداز، باید بین جهانی شدنی که از بازارها ناشی می‌شود و جهانی شدنی که از سیاست ناشی می‌شود، تمایز قائل شویم.
جهانی شدن ناشی از نیروهای بازار ممکن است فروکش کند. به این معنی که سود اولیه حاصل از آزادسازی بازار در چین، هند و دیگر نقاط تقلیل یافته است. برون‌سپاری و انتقال کسب و کار دیگر همچون یک دهه قبل مرسوم نیست، زیرا هزینه‌ها در جهان درحال توسعه رو به افزایش است. درعوض، خبرهایی درباره بازگشت تولید به آمریکا به‌دلیل هزینه‌های بالاتر در خارج و هزینه‌های پایین‌تر انرژی در آمریکا به گوش می‌رسد. اما توازن مجدد فعالیت‌های اقتصادی در سراسر جهان به این معنی نیست که جهانی شدن دچار مشکل است. اگر نسبت تجارت جهان به تولید ناخالص داخلی برای آینده نزدیک در 30 درصد باقی بماند، یا حتی توسط نیروهای بازار دچار کاهش شود، مشکلی برای جهانی شدن به وجود نمی‌آید.
معکوس شدن جهانی شدن به‌دلیل درون‌نگری سیاست‌‌های دولت‌ها داستان دیگری است. اما شاهد چنین رویدادی در دوره بحران نبودیم. افکار عمومی متقاضی سیاست‌های حمایت‌گرایانه نیست. هیچ‌کس علیه سازمان تجارت جهانی تظاهرات نمی‌کند (جنگ سیاتل در سال 1999 را به خاطر دارید؟) و جمعیت ضد جهانی شدن پراکنده شده است. آزادسازی در چین، هند و دیگر کشورهای درحال توسعه برگشت‌ناپذیر است: مردم این کشورها شاهد بوده‌اند که چگونه تجارت شرایط اقتصادی را بهتر کرده است و نمی‌خواهند، این دستاوردها از میان برود.
البته، جهان به سمت آزادسازی بیشتر پیش نمی‌رود. سیاست در توقف کامل است. هیچ‌کس علیه سازمان تجارت جهانی تظاهرات نمی‌کند، چون سازمان تجارت جهانی کاری انجام نمی‌دهد. مذاکرات دور دوحه در عمل مرده است. مذاکرات تجاری منطقه‌ای نیز وضع بهتری ندارند. مذاکرات تجارت آزاد آن سوی اقیانوس آرام با موانع بسیاری رو‌به‌رو است و ممکن است سال‌های زیادی طول بکشد تا به نتیجه برسد.
دوره«جهانی شدن سریع»، یکپارچگی سریع اقتصادهای جهان در دهه 1990 و اوایل دهه 2000 که از بازارها و سیاست ناشی می‌شد، ممکن است به بازده نزولی آسیب وارد کرده باشد. اما فرآیند جهانی شدن به وقفه نیاز دارد. ولی آیا این مساله به این معنی است که جهانی شدن دچار مشکل شده است؟ چنین نیست. مادامی که دولت‌ها برای کاهش سطح کنونی یکپارچگی تلاش نکنند یا در جریان موجود سرمایه مداخله نکنند، سطح بالای جهانی شدن در همین جا باقی می‌ماند.


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
موافق

[h=1]افزايش نقش دولت‌ها در حفظ صنايع[/h]


نويسنده: سايمون اِوِنت
شادی آذری
برای درک این موضوع که چه چیزی اکنون جهانی‌سازی را به خود مبتلا ساخته است کافی است روزهای خوش آن را پیش از بحران مالی به یاد بیاوریم. بسیاری از بازارهای نوظهور بارها تعرفه‌های خود را کاهش دادند و به‌طور یکجانبه سایر موانع تجاری را حذف کردند.
از این منظر هندوستان پیشتاز بود و میانگین نرخ تعرفه تولید را از 151 درصد در سال 1991 به نزدیک 10 درصد در سال 2007 رساند. سازمان تجارت جهانی در سال 1995 تاسیس شد و تا زمانی که مذاکرات دوحه با بن بست مواجه شد (این شکست از سال 2007 به بعد شدت یافت) معدود کشورهایی توانسته بودند به روش‌های جهانی اصلاحات تجاری دست بزنند و خیلی کم کشورها در مسیر اتحاد مالی بین‌المللی گام برمی‌داشتند. کشورهایی که در ورای مرزهایشان به ادغام، خریداری و سرمایه‌گذاری مستقیم اقدام می‌کردند به‌ندرت خود را درگیر مسائل سیاسی می‌کردند.
بی‌شک برخی از این جریان‌ها امروز هم مشاهده می‌شود، اما اصل چشم‌پوشی از ملیت‌گرایی شرکت‌ها، کارکنان و سرمایه‌گذاری‌ها به شدت مورد حمله قرار گرفته است. دولت‌ها ناچار اکنون به روش‌هایی دست به اقدامات تبعیض‌آمیز می‌زنند که تا پیش از بحران مالی چندان مورد توجه نبودند، اقداماتی که دولت‌ها به‌وسیله آنها از تیغ انتقاد تحلیلگران فرار کردند. اغلب این تبعیض‌ها مختص بخش‌ها بود. افزایش حجم تجارت موجب دوندگی‌ها و بوروکراسی بیشتر شد. بیایید از یارانه‌ها و سایر مشوق‌های مالی شروع کنیم. پیش از بحران مالی، عمده‌ترین مثال‌های تخطی از قوانین تجارت مربوط به یارانه‌ها و به‌ویژه سیاست‌های کشاورزی غرب و شرکت‌های بویینگ و ایرباس بود. اکنون، اما سایر بخش‌ها از مزیت‌های دولتی منافع هنگفتی بهره‌مند می‌شوند. از زمان آغاز بحران مالی، دیگر نمی‌توان نام خودروسازی را ذکر کرد که ازحمایت‌های مالی برخوردار نشده باشد، به‌خصوص در اروپای غربی که هنوز نیمی از صادرات جهانی در این بخش را به خود اختصاص داده است. برنامه‌های نجات، راهکارهایی تقلیدی را در سایر کشورها در پی داشته است. به‌خاطرداشته باشید که کل تجارت بخش خودروسازی به تنهایی بیش از 3/1 تریلیون دلار ارزش دارد یعنی بیش از 7درصد مجموع صادرات جهان، و شرایط مالی که شرکت‌ها می‌توانند به خریداران ارائه کنند یک مزیت کلیدی در این بخش محسوب می‌شود.
پرداخت یارانه ترویج برای رشد صنایع سازگار با محیط زیست به امری عادی و رایج تبدیل شده است. یک مطالعه نشان داده است که 440 میلیارد دلار مشوق‌ مالی برای افزایش عرضه انرژی‌های دارای کربن کم ، بهره‌وری انرژی و ارتقای زیرساخت‌های آب و غیره، تنها ظرف چهار ماه- از اکتبر2008 تا ژانویه 2009- به‌کار گرفته شده است. با توجه به اینکه بخش زیادی از قطعات، ملزومات و فناوری این بخش، تجاری‌‌اند، کاربردهای تجارت در این بخش غیرقابل انکار می‌نماید. گذشته از اين در راس همه اقدامات مربوط به رقابت ناعادلانه و تخصیص یارانه، اقدام جنجالی اتحادیه اروپا علیه صفحات خورشیدی چینی است که تجارتی 20 میلیارد یورویی را رقم زده است.
مهم‌تر از همه اینها، یارانه‌های صنایع «سبز» را باید بر اعتبارات یارانه‌ای که به صادرات تخصیص داده می‌شود و به اعتباراتی که به تجار داده می‌شود، افزود. تنها از سرزمین اصلی چین طی دوره بحران مالی، بیش از یک تریلیون دلار صادرات انجام شده است. اکنون شرکت‌ها برای مبارزه با رقبای یارانه‌بگیرشان در بازارهای ثالث به رقابت می‌پردازند، از قیمت کالاهای صادراتی خود می‌کاهند و سود خود را کم می‌کنند. یک مطالعه نشان داده است نیمی از صادرات سوئیس به محصولاتی اختصاص می‌یابد که شرکت‌های سوئیسی بر سر آنها با رقیبی که از یارانه بهره‌می‌گیرد در یک بازار ثالث به رقابت می‌پردازد.
بخش مهم دیگر در تجارت جهان مربوط است به مواد شیمیایی که کمی کمتر از 2 تریلیون دلار از صادرات جهان یعنی بیش از 10 درصد صادرات جهان را به خود اختصاص داده است.
از سوی دیگر نباید این نکته را فراموش کرد که چون قیمت‌ها از اهمیت بسزایی برخوردارند، تضعیف ارزهای عمده در سال‌های اخیر، جریان‌های تجاری را مخدوش کرده است. تغییر در ارزش دلار به تنهایی تا 7/3 تریلیون دلار بر صادرات و واردات تاثیر گذاشته است.
جهانی‌سازی همیشه چیزی بیش از افزایش جریان تجارت خارجی بوده است. اساس آن هم بر این ایده استوار بوده است که رقابت بر اساس شایستگی و نه ملیت، مزایای بسیاری در پی خواهد داشت. بحران اقتصادی جهان و پیامدهایش این موضوع را آشکار ساخت که این ایده در میان سیاستمداران طرفداری ندارد و به همین دلیل است که جهانی‌سازی به دردسر بزرگی مبتلا شده است.


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مخالف

[h=1]عدم مداخله دولت‌ها در روند جهاني[/h]


نويسنده: داگلاس ايروين
مترجم: رفیعه هراتی
سایمون اِوِنت اعتقاد دارد که جامعه جهانی و سیستم تجارت جهانی به حکومت‌هایی که به‌طور ناگهانی در سال‌های اخیر سیستم تجارت جهانی باز را قطع کرده‌اند، خدمت بزرگی کرده است. مرکز«هشدار تجارت جهانی» او یک منبع منفرد است که تلاش می‌کند صداقت دولت‌ها را درمورد اینکه چگونه برای حفظ منافع داخلی قوانین تجاری را نقض می‌کنند یا آنها را دور می‌زنند، بسنجد. بسیار خوشحالم که او این نبرد را ادامه داده و در باره فساد سیاسی که به تدریج ایجاد شده، هشدار داده است.
همزمان، من بیش از او در مورد چشم‌انداز باز شدن بازارها در سال‌های آتی خوش‌بین هستم. به همین دلیل من فکر نمی‌کنم که جهانی شدن «دچار مشکل» باشد. همان‌طور که پیش از این عنوان کرده‌ام، این خوش‌بینی مبتنی بر درجه بالای یکپارچگی اقتصادی جهانی است که هم‌اکنون به دست آمده است و این حقیقت که تکنولوژی حتی در غیاب اقدامات سیاسی، به تداوم یکپارچگی بازارها کمک خواهد کرد. من مشاهده نکردم که دولت‌ها برای معکوس کردن جهانی شدنی که به وجود آمده است، اقدامی انجام داده باشند.
علاوه براین، به نظر من سه عامل ما را نسبت به مساله جهانی شدن دلگرم می‌کند.
نخست، طی چند دهه گذشته، اقتصاددانان درباره اقدامات حمایت‌گرایانه اغراق کرده‌اند و اقدامات صورت گرفته در جهت آزادسازی را ناچیز شمرده‌اند. در سال 1983، روبرت پاستور، دانشمند علوم سیاسی مقاله جالبی در مورد سیاست تجاری آمریکا با عنوان«سندروم گریه و آه» نوشت. تز او این بود که گریه‌های حمایت‌گرایی به‌طور مکرر به این دلیل بوده است که راه را برای آه راحت کشیدن زمانی که بازارها باز هستند، هموار کند. در سال 1961 جاکوب‌وینر، یک اقتصاددان برجسته، هشدار داد که «روند حوادث به سمت حمایتگرایی می‌رود»، اما در سال بعد قانون گسترش تجارت 1962 تصویب شد که این قانون زیربنای مذاکرات جدید تجارت جهانی قرار گرفت. در سال 1971 سی.فرد برگستن هشدار داد:«سیاست تجاری آمریکا به‌طور مستمر از تجارت آزادی که از سال 1934 تاکنون ترسیم کرده، دور شده است.» در سال 1978 جان جکسون، یک وکیل تجاری برجسته، مقاله ناامیدکننده‌ای با عنوان «فروریختن نهاد تجارت آزاد» نوشت و در آن بر این مساله تاکید کرد که موافقت‌نامه عمومی تعرفه و تجارت از هم پاشیده، قواعد آن نادیده گرفته شده است و شرکت‌کنندگان در آن از تعهدات قبلی خود درقبال آزادسازی تجارت عدول کرده‌اند. در سال 1982 مایک آهو و توماس بایارد مقاله‌ای نوشتند با عنوان «دهه 1980 دوره افول سیستم تجارت آزاد؟».
آنچه این اقتصاددانان گفته‌اند در آن زمان ارزش داشت، اما پیشگویی رویدادهای واقعی نبود. من سیاست‌های تجاری سال 2013 را با سیاست‌های تجاری سال 1993 یا 1973 یا 1953 عوض نخواهم کرد.
دوم،به رغم تلاش‌هایی که برای جلوگیری از آن انجام می‌شود، واردات توانایی رخنه کردن به اقتصاد را دارد. در اینجا توجه شما را به مقاله جدید روبرت بالدوین با عنوان «ناکارآیی سیاست تجاری» جلب می‌کنم. در این مقاله او شرح می‌دهد که چگونه شرکت‌ها و بازارها تلاش دولت‌ها را برای مسدود کردن واردات برهم می‌زنند. برای مثال، زمانی که آمریکا بر نیمه‌رساناهای وارد شده از ژاپن عوارض ضد دامپینگ وضع می‌کند، منبع عرضه به تایوان تغییر جهت می‌دهد. وقتی تایوان با عوارض ضد دامپینگ رو‌به‌رو می‌شود، منبع عرضه به کره‌جنوبی می‌رود. بنابراین تولیدکنندگان داخلی هیچ‌گاه از رقابت خارجی رهایی نمی‌یابند. یا اگر بخواهم یک مثال تاریخی بیاورم، در دهه 1870 زمانی که راه‌آهن در ایالت‌های غرب میانه آمریکا و در روسیه شروع به فعالیت کرد، قیمت غلات اروپا به‌طور چشمگیری کاهش یافت. در واکنش به این مساله دولت‌ها تعرفه واردات را افزایش دادند، اما این تعرفه‌ها نتوانست کاهش سریع هزینه‌های حمل و نقل را جبران کند. مساله این نیست که اقدامات حمایت‌گرانه همیشه نفوذپذیر یا بدون هزینه هستند، اما نکته این است که این اقدامات اغلب کمتر از آنچه ما تصور می‌کنیم، کارآمدند.
سوم، سیاست‌های تجاری گروه‌های ذی‌نفع در سال‌های اخیر به‌طور چشمگیری تغییر کرده است. نسبت به قبل کسب و کارهای بیشتری چندملیتی شده‌اند. آنها دیگر از محدودیت‌های تجاری نفع نمی‌برند و درنتیجه برای آن لابی نمی‌کنند. افزایش زنجیره‌های جهانی عرضه کار دولت‌ها را برای توجیه دور نگه داشتن کشورها از این بازار جهانی دشوار کرده است. امروزه بسیاری از کالاهای وارداتی کالاهای نهایی نیستند، بلکه کالاهای واسطه‌ای هستند. مصرف‌کننده این کالاها کسب‌و‌کارها هستند نه خانوارها و کسب‌و‌کارها تمایل دارند با موانع تجاری که دسترسی آنان را به این منابع عرضه محدود می‌کند، مخالفت کنند.
برخی نگرانی‌ها درباره جهت سیاست تجاری در بسیاری از کشورها مانند روسیه، آرژانتین و برزیل وجود دارد. باید از آقای ایونت برای ابلاغ این نگرانی ما به آنها قدردانی کرد. اما هنوز در سطح وسیع‌تر، نیروهای عمیق و قدرتمندی وجود دارند که جهانی شدن را سالم نگه خواهند داشت.
 

Similar threads

بالا