جستجوی خدا در مغز!

marmoz

عضو جدید
با پیشرفت های اخیر در علم پزشکی و روش های تصویربرداری نوین دانشمندان می توانند عملکرد قشر مغزی را در هنگام انجام فعالیت هایی هم چون حساب،ساخت موسیقی،نوشتن،شعرگفتن یا دیدن فیلم بررسی کنند. هم چنین اطلاعاتی در مورد تغییرات حسی و فکری مرتبط با اختلالات روانی ، ضایعات مغزی ،صرع و اثرات مضر داروها به دست آمده است.

برخی دانشمندان هم چون Francis Collins ( در The Language of God ) از بیولوژی مولکولی و عملکرد مغزی برای بحث پیرامون وجود خدای شخصی استفاده کرده اند، کولین با بررسی فرهنگ های مختلف انسانی در طی قرن های اخیر به این نتیجه رسید که برخی ساختارهای اساسی در مغز به خدا نیاز دارند!
با توجه به این که تمام انسان ها به طور ذاتی قادر به تشخیص خوب و بد هستند، کولین پیشنهاد کرد که این ویژگی ها از یک ساختار ذاتی مغز منشأ می گیرند،او حتی پا را فراتر نهاده و چنین استدلال کرد که قوانین اخلاقی و معنوی توسط خداوند در مغز ما کاشته می شوند!

اما برخی دانشمندان معتقدند که قوانین اخلاقی و رفتارهای نوع‏دوستی به دلیل تسهیل رفتارهای اجتماعی نگهدارنده حیات گونه در داخل مغز انسان برنامه‏ریزی شده اند.

دانشمندان دیگر با استفاده از اطلاعات مشابه به نتایج دیگری دست یافته‏اند که دین و مذهب نتیجه تکامل است.به عنوان مثال David Linden اخیراً پیشنهاد کرده مکانیسم‏های ویژه‏ای که باعث تغییرات تکاملی در ساختار مغز شده ممکن است مسئول تکامل مذهب،عشق،حافظه و رویاها باشند و به همین دلیل است که قشر مغزی انسان های امروزی نسبت به انسان های نخستین ضخامت بیشتری دارد. لیدن معتقد است ارتباطات بین مغزی به زیبایی و مهارت تمام طراحی شده است. لیدن هم چنین در مورد مکانیسم های عصبی بحث می کند که ممکن است زمینه‏ساز ایمپالس‏های مذهبی باشند. او برخی تصورات را به صحبت تشبیه کرده است که در افراد به دلیل ناسازگاری اطلاعات رسیده از دو نیمکره مغزی ایجاد می شوند.

Trimble نورولوژیست انگلیسی در کتاب The Soul in the Brain رابطه بین مغز و مذهب در افراد دچار صرع را بررسی کرده است. Trimble معتقد است که تعصبات مذهبی قبل از صرع ایجاد می شوند، از طرفی بسیاری از افراد معروف که در تاریخ اسامی آن ها ذکر شده دچار complex partial seizures ( نوعی از صرع که به خاطر درگیری لوب گیجگاهی به آن صرع تمپورال هم می گویند،در این افراد سیستم لیمبیک دچار اختلال است) بوده‏اند که همراه با انجام مراسم سخت مذهبی بروز کرده است به عنوان مثال ژوزف اسمیت (بنیان گذار مورمون ها) نیز در مورد شنیدن صداها و دیدن نورهای خاصی صحبت کرده است.William James ( روانشناس قرن نوزده) نیز به این نکته اشاره کرده که نئشه و توهمات شنوایی و بینایی در قدیسان و صوفیان در ارتباط با مذهب بوده و بدون هیچ توصیف علمی باعث تغییر شرایط هوشیاری بیشتر این افراد شده است.( مشابه عمل LSD و مسکالین)

با توجه به افزایش اطلاعات بشر در مورد نحوه عملکرد مغزی و ساخت داروهایی که بر مکانیسم های مغزی تأثیر می‏گذارند (مثل ضدافسردگی ها و داروهای ضدسایکوز و داروهای موثر بر گیرنده رسپتور سروتونین) از این داروها می توان به عنوان ابزاری قوی برای روشن کردن اساس مولکولی مغز انسان استفاده کرد.Trimble چندین منطقه را که بیشتر آن ها در لوب گیجگاهی قرار دارند- نواحی که نورون های سروتونی را دریافت می کنند- و سازگار با نواحی است که داروهای ضدسایکوز بر آن ها عمل می کنند،پیشنهاد کرده است.

همه‏ی این یافته‏ها ما را به رابطه‏ی بین مراسم و شرایط مذهبی ، شعر و موزیک رهنمون می کند که Trimble جایگاه هر سه را در نیمکره راست مغز تعیین کرده است.ممکن است یکی از این تحقیقات اخیر منجر به شناخت نیمکره غالب در مورد مسائل مذهبی شود.

باید دید که دانشمندان می توانند با وجود تکنولوژی‏های تصویری و تست های شناختی حساسیت خالق را در برتری یکی از نیمکره های مغزی تعیین کنند یا نه!

منبع
 

mmg11

عضو جدید
به نظرم علم در حال اثبات چیزیه که ما با نام "فطرت" میشناسیم.

شایدم اشتباه میکنم!
 

Similar threads

بالا