توهین به مقدسات، این بار به نام طنز

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرى به فضاى مجازى مى ‏زنیم. فضایى که ظاهرا به علتِ نبودِ محدودیتهایى که در جامعه وجود دارد، مى ‏تواند درونِ ما را بهتر نشان بدهد. امروزه شما مى‏ توانید در این فضاى مجازى (که آرام آرام جاىِ فضاى واقعى را مى‏ گیرد) درباره هر چیزى بخوانید و بدانید. طبیعتا همان طبقاتِ اجتماعى که در دنیاىِ بیرونى دیده مى ‏شوند، به نحوِ تشدید شده‏ ترى، در این فضا یافت مى‏شوند.

یکى از این طبقاتِ جالب، طبقه ضد دین و ضد اسلام در دنیاى مجازى است. طبقه‏ اى که احتمالاً از طبقاتِ زیرزمینِ این آسمانخراشِ زیباىِ زندگى به شمار مى‏ آیند، اما هر چند از گاهى، با راه انداختنِ یک موجِ تبلیغاتى، سعى در جلبِ توجه و واکنشِ پنت هاوس نشینان دارند. جدیدترین اکتشافِ آنان، راهِ انداختنِ موجى به نامِ شوخى و طنز، اما در حقیقت توهین به امامان شیعه است. در اینجا چند نکته وجود دارد که ما سعى مى ‏کنیم به اختصار به همه آنها بپردازیم.


1. یک نکته جالب در موردِ بررسى فعالیتهاى ضد دین وجود دارد، و آن اینکه خوشبختانه هیچ تفاوتى میانِ این طبقه ضد دین، با اجداد و اسلافشان در میانِ اعرابِ جاهلى وجود ندارد. یک تشابه کاملاً دقیق، حتى از نوع دى ان اى، چون دقیقا همان کارهایى که اعرابِ جاهلى در زمان رسول خدا و امامان انجام مى‏دادند و حتى حرفهایى که مي‏زدند، امروزه هم از زبانِ این طبقه، خوانده و شنیده مى‏شود. پس این ماجراى جدیدى نیست. خوشبختانه یا متأسفانه، آنان به مدتِ هزار و چهار صد سال، فقط در حالِ تکرار و نتیجه نگرفتن هستند.


به محضرِ امامان مى‏ آمدند و مستقیم به آنان توهین مى‏ کردند و ناسزا مى‏ گفتند. اما نکته اینجاست که چه پاسخى دریافت مى‏کردند؟ اگر همه دنیا هم جمع بشوند و به آنان ناسزا بگویند یا همه دنیا جمع بشوند و مدحِ آنان را بسرایند، هیچ تفاوتى براى آنان نخواهد داشت، چون آنان بنده خدا هستند و چیزى در نظرشان به جز رضایت پروردگار اهمیت ندارد. این همان نکته اصلى است که موجبِ حسرتِ دشمنانِ آنان بود. این قدرت ایمان و بندگىِ خداست که متأسفانه دشمنانِ آنان، هرگز نخواهند توانست حتى ذره‏اى از آن را بچشند و یا احساس کنند، و به همین دلیل بسیار قابل ترحم هستند.


2. احتمالاً با یک مثالِ جالب، همه چیز روشن خواهد شد. تصور کنید از فردا همه جمع بشوند و بگویند که خورشید وجود ندارد، یا همه جمع بشوند و خورشید را بپرستند، فکر مى‏کنید به حالِ خورشید تفاوتى دارد؟


نه، باز هم تفاوتى نخواهد داشت، چون خورشید هر روز بر آنان خواهد تابید. در موردِ طبقه ضد دین، باید گفت که چه مسخره بکنند، چه نکنند، چه ناسزا بگویند، چه نگویند، چه خوششان بیاید، چه نیاید، خوشبختانه در سفره خداوند و اولیاء او زندگى مى‏کنند و روزى مى‏گیرند. متأسفانه چیزى هم نمى‏تواند این حقیقت را نابود کند.


جاى تأسفِ بیشتر زمانى است که همه فعالیتهاى طبقه ضد دین، واقعا براى کسى اهمیت ندارد، به یاد نمى‏ماند، در جایى ثبت نمى‏شود، پس انگار که اصلاً وجود نداشته است و این از همه چیز دردناکتر است. در حالى که در مقابل… خب، فکر مى‏کنم لزومى به یادآورى اش نیست، چون همه چیز کاملاً واضح است.


3. مى‏دانید چه چیزى بیشتر از همه دردناک است و آدمى در مقابلِ آن، از درون مى‏سوزد و غصه مى‏خورد؟ نه، اشتباه نکنید، چیزى که بیشتر از همه دردناک است، عدمِ وجود خلاقیت در فعالیتهاى آنان است. شخصا براى این مسئله واقعا نگران هستم. حتى اگر لازم باشد مى‏توانم یک سرى کلاسِ خلاقیت خصوصا در نویسندگى برایشان بگذارم. (البته اگر بتوانند با توجه به نحوه زندگى‏شان، شهریه کلاس را پرداخت کنند)


متأسفانه، هیچ نکته جدیدى هم در فعالیتهاى آنان دیده نمى‏شود و هیچ تولید محتوایى هم نیست. فقط تکرارِ سخنانِ اعرابِ جاهلى هزار و چهار صد سالِ گذشته را مدام مى‏گویند که ظاهرا دیگر براى کسى هم جذابیت ندارد که به آن توجه کند.


4. اما نکته اینجاست که واکنشِ ما چه خواهد بود؟ عده‏اى شروع به عملِ مقابله به مثل مى‏کنند. یعنى در مقابلِ ناسزاىِ آنان، ناسزا و در مقابلِ تمسخرِ آنان، شروع به تمسخرِ آنان مى‏کنند. این کار تقریبا هدفى است که آنان دارند، یعنى اینکه شما را واردِ کارِ بسیار جالبِ گسترشِ فرهنگِ لغاتِ ناسزایى بکنند. البته اگر شما مایل باشید، مى‏توانید به این شیوه وارد شوید، اما در نهایت به هیچ نتیجه‏اى نمى‏رسید، به جز اینکه چند ناسزاى جدید آموخته‏اید، که حالا شاید بعدا در زندگى به کارتان آید.


5. اما به عقیده من، بهترین کارى که مى‏توان انجام داد، تشویقِ آنان است. به نظر من، ما باید کارى کنیم که آنان هرگز (حتى اگر خودشان هم بخواهند) دست از این کارها برندارند. باید تا مى‏توانیم کارى کنیم که آنان بر عقایدشان اصرار کنند و اگر حتى یک نفر از آنان خواست از این راه بازگردد، با انواع و اقسام استدلالها، او را توجیه کنیم که به طبقه خودش بازگردد.


اما چرا؟ اول اینکه بهتر است ما طبقاتِ خودمان را سالم و تمیز و پاکیزه نگهدارى کنیم و از ورودِ افرادى که در طبقاتِ پائین (بدونِ بهداشت، بدونِ فرهنگِ خوب و…) زندگى مى‏کردند، جلوگیرى کنیم. دوم اینکه (که دلیل مهمتر هم هست) ما هرگز نباید دیدنِ محبوبترین و هیجان برانگیزترین و جالبترین سکانسِ دنیا را از دست بدهیم. اگر مى‏دانستیم، همه کار مى‏کردیم که آنان به این گونه اعمال، ادامه بدهند. چون دیر یا زود، همه ما خواهیم مرد و خوشبختانه کسى نمى‏تواند براى این ماجرا، کارى کند. تازه ماجرا در آن دنیا بسیار جالبتر خواهد بود، در جایى که ما مى‏ایستیم و سکانسى را مى‏بینیم که آنان خودشان، با دستهاى خودشان به وجود آورده‏اند. من که هرگز نمى‏خواهم دیدنِ این سکانسِ زیبا را از دست بدهم و حاضرم هر کارى کنم که باشکوه‏تر برگزار شود، شما چطور؟


یک نکته مهم: ممکن است در هنگام روبرو شدن طبقه ضد دین با این عقیده، به شما بگویند که هیچ دنیایی بعد از مرگ وجود ندارد و شما بیهوده در انتظار هستید. یادتان باشد که سریعا لبخند بزنید و به آنان بگویید که دقیقا همین طور است و حق کاملا با شماست. آخرت و بهشت و جهنم، افسانه کودکان است و شما هرگز نباید آن را جدی بگیرید، نکند خاطر مبارکتان آزرده شود، خیالتان کاملا راحت باشد که دنیایی بعد از مرگ نیست. بگذارید با خیالی آسوده به فعالیتهایشان ادامه بدهند…. ولی چه شود
 
آخرین ویرایش:
بالا