تنها در ایران می بینید! (متفاوت با همه ی قبلی ها . . . )

magnet

عضو جدید


مهدی اسماعیلی در «تابناک» نوشته است :

گاهی ایمیل‌هایی درباره ایران دریافت می‌کنیم که عکس‌های خنده‌داری را نشان می‌دهد و موضوع آن «فقط در ایران» است، ولی بعدی از ابعاد جامعه ایران را نشان می‌دهد.

یک روز با همسرم به کوهپیمایی به دارآباد رفتیم.
نیمه‌های راه، گروهی زن و مرد با سن‌های کم و زیاد نشسته بودند.
مردی با موهای سپید و صدایی بسیار زیبا داشت ترانه می‌خواند و بقیه هم با او دم گرفته بودند. آنقدر جو گیرنده‌ای بود که ما هم نشستیم و با خواننده دم گرفتیم.
خواستم فیلمی بگیرم. فکر کردیم شاید دوست نداشته باشند. در این حال فکر می‌کردم کجای دنیا چنین حالت و جوی را می‌شود دید؟

برگشتیم در قهوه خانه ساده بالای کوه سفارش املت دادیم.
کنار دست فروشنده نوشته بود ما را در facebook ملاقات کنید.
باز فکر کردم در کجای دنیا می‌شود، اینچنین املت خوشمزه و نان لواشی پیدا کرد که فروشنده‌اش هم تا این اندازه بروز باشد؟ چون من تا حدی دنیا دیده هستم، به تجربه می‌گویم هیچ کجا.

هنگام برگشتن، خانمی با مانتو و روسری و ظاهری مرتب در حال فروختن گل بود.
آنقدر ظاهر با کلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم. شخصیت با وقاری داشت. وقتی گفتیم به شما نمی‌آید گل بفروشید با کلامی تکان دهنده گفت: بی‌کس هستم اما ناکس نیستم. زندگی را باید با شرافت گذراند. کجای دنیا می‌توان این سطح از فلسفه و حکمت را در کلام یک گلفروش یافت؟

به خانه که رسیدیم، همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است. به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیفم همراهم نیست. گفتم ببخشید پول نیاوردم. می‌روم بیاورم و در حالی که مبلغ کالایی که خریده بودم، کم نبود، مغازه دار با اصرار گفت: «نه آقا قابل شما رو نداره ببرید» و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد. تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم، کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟ تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله‌ای بود؟

شب در حالی که پشت لپ تاپم داشتم کار می‌کردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانه‌های خاطره انگیز را سر داد.
در کوچه نوازنده‌ای با زیبا‌ترین حالت و مهارتی خاص می‌نواخت. به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم. یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بخاطر این ملودی قشنگی که می‌زنی.

حساب کردم دیدم پولی را که در این کوچه گرفت، اگر در ده کوچه گرفته باشد درآمد ماهانه خوبی دارد. در کجای دنیا کسی می‌تواند در کوچه‌ای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیده‌ام.
می‌توان همه رخدادهای بالا را منفی دید؛ چرا باید خانمی با وقار گل بفروشد؟ چرا باید نوازنده‌ای ماهر در کوچه بنوازد و از این دست نگاه‌های منفی که خیلی‌ها دارند اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد و آیا نگاه‌های منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا می‌کند؟ من هر چه را دیدم مثبت می‌دیدم.

بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کرده‌ایم، در حالی که در عمل وجود ندارند و آنچه را که هست، چشم ما نمی‌بیند و ذهن ما درک نمی‌کند.

مثلا آدم‌ها را به باکلاس و بی‌کلاس تقسیم کرده‌ایم. ماکسیما و پرادو و بنز با کلاس و پیکان و پراید بی‌کلاسند. حالا در جاده گیر کنید؛ حالا به هر دلیل؛ چه تمام شدن بنزین چه خرابی ماشین. امتحان کنید حتی یک ماکسیما و پرادو و بنز به خاطر کمک به شما توقف نمی‌کند و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت. کدام با کلاس ترند؟

تنها به رخدادهای یک روز عادی از زندگی می‌توانید فکر کنید؛ در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد.
 

tara.t

عضو جدید
عالي بود مرسي
اينقدر بدم مياد همه هميشه در حال اعتراض هستن
اينهمه ايران عزيزمون چيزاي قشنگ داره فقط بدي هاش رو مي بينيم
هميشه در حال غر زدنيم
دو ماه ميريم اونور ميايم مي خوايم خودمون رو خارجي جا بزنيم
انگار ايران خالي از فرهنگ و زيبايي و كلاس و عشقه
 

Taßa§om

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون
گاهی تو نگرش منفی واقعا افراط میشه
هر چند....


اون موسیقی تو کوچه عالیه
بعضی وقتا عجیــــب به موقع و زیباست
 

Sarp

مدیر بازنشسته
ولی با این روند غربگرائی در چند سال آینده باید شاهد تبدیل آدمها به ربات باشیم

ما رسمی داریم به اسم صله رحم
اگر به کشورهای دیگه مسافرت کرده باشید آثاری از این تعاریف نمیبینید
فک و فامیل و حتی خانواده براشون معنی نداره

البته در اینجا هم داره این رسومات کم رنگ و کمرنگتر میشه
سالها پیش با همسایه ها دورهم نشینی داشتیم و بگو و بخند و شرکت در عزا و عروسی هم (فامیل حالا بماند)
الان از این چیزها دیگه خبری نیست

با اینکه فک و فامیل بازی رو عده ای زندگی قبیله ای و دور از تمدن(!) میدونند ، ولی من هنوز هم عاشق سیزده بدرهای قبیله ای و 50 - 60 نفری و شلوغ بازیهاش هستم
حتی با فکر کردن به زندگیهای اروپائی هم منگ میشم و واسم قابل تصور نیست که رئزی مثل اونا بشم
 

MehrAn.ButterFly

عضو جدید
بسیار زیبا بود وجذاب من که لذت بردم ازش دستت درد نکنه ولی
همیشه دیدنه نیمه پر لیوان لذت بخش تره ولی یادمون نره نیمه خلی تو لیوان هم وجود داره نباید ازش چشم پوشی کرد
 

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز

به خانه که رسیدیم، همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است. به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیفم همراهم نیست. گفتم ببخشید پول نیاوردم. می‌روم بیاورم و در حالی که مبلغ کالایی که خریده بودم، کم نبود، مغازه دار با اصرار گفت: «نه آقا قابل شما رو نداره ببرید» و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد. تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم، کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟ تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله‌ای بود؟

کجای دنیا میری تو بوتیک شال بخری بعد پول همرات نیست فروشنده اصرار میکنه ببر بعد پولشو بیار توام وقتی پولشو میبری فروشنده اصلا یادش نمیاد قضیه رو :D
ولی با این روند غربگرائی در چند سال آینده باید شاهد تبدیل آدمها به ربات باشیم

ما رسمی داریم به اسم صله رحم
اگر به کشورهای دیگه مسافرت کرده باشید آثاری از این تعاریف نمیبینید
فک و فامیل و حتی خانواده براشون معنی نداره

البته در اینجا هم داره این رسومات کم رنگ و کمرنگتر میشه
سالها پیش با همسایه ها دورهم نشینی داشتیم و بگو و بخند و شرکت در عزا و عروسی هم (فامیل حالا بماند)
الان از این چیزها دیگه خبری نیست

با اینکه فک و فامیل بازی رو عده ای زندگی قبیله ای و دور از تمدن(!) میدونند ، ولی من هنوز هم عاشق سیزده بدرهای قبیله ای و 50 - 60 نفری و شلوغ بازیهاش هستم
حتی با فکر کردن به زندگیهای اروپائی هم منگ میشم و واسم قابل تصور نیست که رئزی مثل اونا بشم


واقعا قشنگه کمک کردن تو غم و شادی به همدیگه چقدر قدیما این چیزا بیشتر بود یه وقتایی پدر و مادر یا این بزرگترای فامیل یه کارایی میکنن میمونم تو کفش بعد که توضیح میخوام میگن که از قدیم هم این رسما بوده

جالبه با اینکه خیلی وقتا تو جمع فامیل مجبورم خیلی کارا که میخوام رو انجام ندم یا یه سری ملاحظات بکنم ولی بازم شیرینه جمع شدن های فامیلی

دعا میکنم هیچ وقت نشی ولی ادم به نبودن و ندیدن عزیزترین کساشم زود عادت میکنه و چه عادت بدی ام هست
چه برسه به همسایه و فامیل
 
  • Like
واکنش ها: Sarp

Benefic.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید متن جالب و تامل بر انگیزی بود ولی بخش آخرش واقعاً سطحی بود و کل متن رو بی ارزش می کرد:

مثلا آدم‌ها را به باکلاس و بی‌کلاس تقسیم کرده‌ایم. ماکسیما و پرادو و بنز با کلاس و پیکان و پراید بی‌کلاسند. حالا در جاده گیر کنید؛ حالا به هر دلیل؛ چه تمام شدن بنزین چه خرابی ماشین. امتحان کنید حتی یک ماکسیما و پرادو و بنز به خاطر کمک به شما توقف نمی‌کند و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت. کدام با کلاس ترند؟


یه جمله کلیشه ای و سطحی و بر اساس منطق کثیف بودن پول و از بین رفتن وجدان در افراد ثروتمند. از نظر من این متن فاقد ارزش هست.
 

لوتوسو

عضو جدید
خود من میخوام ک نیمه ی پر لیوانو ببینم ولی ترس ها...احتمال ها ... نگرانی ها....نمیذارن!
ممنون مگنت جان
تاپیک اموزنده ای بود
 

reza4321

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثال این نگرش منفی رو توتاپیک همسایه که درباره طراحی دوچرخه هست میشه دید.
به جای اینکه گفته بشه حرکت خوبیه که میتونیم از این به بعد برای خانمها نیز دوچرخه سواری رو اسون کنیم بیا و ببین چه مسخره ها که نکردن.

اینجا عموم کاربران در حال محکوم کردن هستند.
فقط براشون غر زدن و ایراد گرفتن و محکوم کردن مهمه.

البته تعریف و تمجید و به به و چه چه هر چیزی که مربوط به اوور هم هست در دستور کار قرار دارد!!!
 

Sarp

مدیر بازنشسته
مثال این نگرش منفی رو توتاپیک همسایه که درباره طراحی دوچرخه هست میشه دید.
به جای اینکه گفته بشه حرکت خوبیه که میتونیم از این به بعد برای خانمها نیز دوچرخه سواری رو اسون کنیم بیا و ببین چه مسخره ها که نکردن.

اینجا عموم کاربران در حال محکوم کردن هستند.
فقط براشون غر زدن و ایراد گرفتن و محکوم کردن مهمه.

البته تعریف و تمجید و به به و چه چه هر چیزی که مربوط به اوور هم هست در دستور کار قرار دارد!!!
تاپیک دوچرخه کمی اونورتره
اینجا موضوعش یه چیز دیگه ست
 

soha.soha

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی با این روند غربگرائی در چند سال آینده باید شاهد تبدیل آدمها به ربات باشیم

ما رسمی داریم به اسم صله رحم
اگر به کشورهای دیگه مسافرت کرده باشید آثاری از این تعاریف نمیبینید
فک و فامیل و حتی خانواده براشون معنی نداره

البته در اینجا هم داره این رسومات کم رنگ و کمرنگتر میشه
سالها پیش با همسایه ها دورهم نشینی داشتیم و بگو و بخند و شرکت در عزا و عروسی هم (فامیل حالا بماند)
الان از این چیزها دیگه خبری نیست

با اینکه فک و فامیل بازی رو عده ای زندگی قبیله ای و دور از تمدن(!) میدونند ، ولی من هنوز هم عاشق سیزده بدرهای قبیله ای و 50 - 60 نفری و شلوغ بازیهاش هستم
حتی با فکر کردن به زندگیهای اروپائی هم منگ میشم و واسم قابل تصور نیست که رئزی مثل اونا بشم
به خاطر اینکه ما به همه چیز افراطی نگاه میکنیم
فک میکنیم همه چیز باید مطلق پذیرفته یا رد شه
یه نوشته ای از یه دوست خوندم ... که نوشته بود هرچی میکشیم از سنته
وقتی سنتو بذاریم کنار همه چیز درست میشه
ما یاد نگرفتیم حتی اگه تو چیزی مشکلی میبینیم خوبی هاشو حفظ کنیم ....

داریم همه چیزو ازدست میدیم .. تبدیل میشیم به آدمایی که خودشونو هم نمیشناسن
ما هنوز حسرت کودکی رو میخوریم
حسرت بقول شما سیزده بدرای دسته جمعی ....
بچه های نسل بعد که حتی حسرتی هم برای خوردن ندارن!
 
بالا