تفاوت واقعیه بهشت و جهنم!

[negar_hamzad]

فردی از پروردگار درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد خداوند پذیرفت .
او را وارد اتاقی نمود كه جمعی از مردم در اطراف یك دیگ بزرگ غذا نشسته بودند . همه گرسنه،نا امید و در عذاب بودند. هركدام قاشقی داشت كه به دیگ میرسید ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود،بطوریكه نمیتوانستند قاشق را به دهانشان برسانند! عذاب انها وحشتناك بود.
آنگاه خداوند گفت : اكنون بهشت را به تو نشان میدهم.
او به اتاق دیگری كه درست مانند اولی بود وارد شد. دیگ غذا ، جمعی از مردم ، همان قاشقهای دسته بلند . ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند. آن مرد گفت : نمی فهمم ؟ چرا مردم در اینجا شادند در حالی كه در اتاق دیگر بدبخت هستند ، با آنكه همه چیزشان یكسان است ؟

خداوند تبسمی كرد و گفت: خیلی ساده است ، در اینجا آنها یاد گرفته اند كه یكدیگر را تغذیه كنند . هر كسی با قاشقش غذا در دهان دیگری میگذارد، چون ایمان دارد كسی هست در دهانش غذایی بگذارد .​

 

[madonna]

مرسی واقعا قشنگ بود.

 

[دختری از شمال]

عالی بود دستتون درد نکنه

 

[برهوت سبز]

امیدوارم فکرم اشتباه باشه اما.....
فکر کنم تو بهشته دو-سه نفر بیشتر نباشه ولی جهنم .....
ان شالله که اشتباه کنم چون دیدگاه من از این جامعه است

 

[bardiajoon]

درود

درود

به نظرم اينها همه سمبوليك هستند !

 

[cannabis]

فردی از پروردگار درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد خداوند پذیرفت .
او را وارد اتاقی نمود كه جمعی از مردم در اطراف یك دیگ بزرگ غذا نشسته بودند . همه گرسنه،نا امید و در عذاب بودند. هركدام قاشقی داشت كه به دیگ میرسید ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود،بطوریكه نمیتوانستند قاشق را به دهانشان برسانند! عذاب انها وحشتناك بود.
آنگاه خداوند گفت : اكنون بهشت را به تو نشان میدهم.
او به اتاق دیگری كه درست مانند اولی بود وارد شد. دیگ غذا ، جمعی از مردم ، همان قاشقهای دسته بلند . ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند. آن مرد گفت : نمی فهمم ؟ چرا مردم در اینجا شادند در حالی كه در اتاق دیگر بدبخت هستند ، با آنكه همه چیزشان یكسان است ؟

خداوند تبسمی كرد و گفت: خیلی ساده است ، در اینجا آنها یاد گرفته اند كه یكدیگر را تغذیه كنند . هر كسی با قاشقش غذا در دهان دیگری میگذارد، چون ایمان دارد كسی هست در دهانش غذایی بگذارد .​

سلام خيلي جالب بود.

 

[نرگس313]

امیدوارم فکرم اشتباه باشه اما.....
فکر کنم تو بهشته دو-سه نفر بیشتر نباشه ولی جهنم .....
ان شالله که اشتباه کنم چون دیدگاه من از این جامعه است

نیمه پر لیوان رو ببین عزیز

 

[elma]

سلام مرسي داستان قشنگي بود و اميدوارم جزء اونايي باشي كه در دهان ديگران غذا مي گذارد.

 

[sadaf-g]

فردی از پروردگار درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد خداوند پذیرفت .

او را وارد اتاقی نمود كه جمعی از مردم در اطراف یك دیگ بزرگ غذا نشسته بودند . همه گرسنه،نا امید و در عذاب بودند. هركدام قاشقی داشت كه به دیگ میرسید ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود،بطوریكه نمیتوانستند قاشق را به دهانشان برسانند! عذاب انها وحشتناك بود.
آنگاه خداوند گفت : اكنون بهشت را به تو نشان میدهم.
او به اتاق دیگری كه درست مانند اولی بود وارد شد. دیگ غذا ، جمعی از مردم ، همان قاشقهای دسته بلند . ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند. آن مرد گفت : نمی فهمم ؟ چرا مردم در اینجا شادند در حالی كه در اتاق دیگر بدبخت هستند ، با آنكه همه چیزشان یكسان است ؟ ​

خداوند تبسمی كرد و گفت: خیلی ساده است ، در اینجا آنها یاد گرفته اند كه یكدیگر را تغذیه كنند . هر كسی با قاشقش غذا در دهان دیگری میگذارد، چون ایمان دارد كسی هست در دهانش غذایی بگذارد .​

سلام ما هم می توانیم در این دنیا به این لیاقت برسیم با کمک به دیگران ودستگیری کردن نیازمندان

 

[100af]

فردی از پروردگار درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد خداوند پذیرفت .
او را وارد اتاقی نمود كه جمعی از مردم در اطراف یك دیگ بزرگ غذا نشسته بودند . همه گرسنه،نا امید و در عذاب بودند. هركدام قاشقی داشت كه به دیگ میرسید ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود،بطوریكه نمیتوانستند قاشق را به دهانشان برسانند! عذاب انها وحشتناك بود.
آنگاه خداوند گفت : اكنون بهشت را به تو نشان میدهم.
او به اتاق دیگری كه درست مانند اولی بود وارد شد. دیگ غذا ، جمعی از مردم ، همان قاشقهای دسته بلند . ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند. آن مرد گفت : نمی فهمم ؟ چرا مردم در اینجا شادند در حالی كه در اتاق دیگر بدبخت هستند ، با آنكه همه چیزشان یكسان است ؟

خداوند تبسمی كرد و گفت: خیلی ساده است ، در اینجا آنها یاد گرفته اند كه یكدیگر را تغذیه كنند . هر كسی با قاشقش غذا در دهان دیگری میگذارد، چون ایمان دارد كسی هست در دهانش غذایی بگذارد .​

راستش تا عنون را دیدم اومدم تا این داستان را بگذارم!که خودتون زحمتش را کشیده بودید.

 

[samaneh66]

ممنون خیلی زیبا بود

 

[kako20]

واقعا زیبا بود ممنون