تا خدا.............

طناز خانمی

عضو جدید
کاربر ممتاز


میگن دنـیای تـو هـمـونـیـه که فکر مـیکـنی و تـو با فکـرت مـیـتـونـی دنـیـات رو عـوض کـنی

یک تـبـصره اضافـه کـن بگـو شـایـد ـــ بـشـرطـی کـه دل شکـسـتـه ای پـشـت سـرت نـبـاشـه

چـون اگـه تــو بـخـوای بـا فکـرت دنـیـات رو عـوض کـنی و بـالا بـری

و خـدا بـخـواد بـخـاطـر دل هـایـی کـه شـکـسـتـی پـایـیـن بـیـای ،

مـطـمـئـنـا خـدا پـیـروز مـیـشـه

برای موفق شدن ابــتــد خدا رو به این نتیجه برسون

که لیاقت رسیدن به موفقیت رو داری

یه فکری هم برای دل هایی که شکستی بکن
 
آخرین ویرایش:

طناز خانمی

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا من همان بنده پرغرور و قدرنشناست هستم همان که تو را یادش رفته ...
تو و همه مهربانی هایت را
همانی که هر روزش از روز قبل سیاه تر و قلبش سیاه تر از روزش
همانی که به تار مویی بند است امیدش
خدایا این تار مو را خودت محکمش کن ......
می‌دانم تو از من و همه گناهانم و همه گناه جهانیان بزرگ‌تری مرا ببخش
شرمنده از گفتن همین جمله ام
خدایا هر چه هستم به خدا دوستت دارم

 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
عجیب است که پس از گذشت یک دقیق به پزشکی اعتماد می کنیم !

بعد از گذشت چند ساعت به کلاه برداری!

بعد از چند روز به دوستی !

بعد از چند ماه به همکاری!

بعد از چند سال به همسایه ای !

اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !!!!!!!!!!
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اين دنياي نامردي
سياهي و بدي،سردي

درين گردونه آشوفته
که پاکي و صفا خفته

همه مخلوقه بي وجدان
دو رنگ و جاهل و نادان

به فکر خوردن و خفتن
نه پاس و شکر او گفتن

در اين بازار خف آور
ندارم هم ره و ياور

شدم حيران و سرگردان
ندارد اي خدا پايان؟

چرا پس اين تنه خسته
به اين بازار،دل بسته

چرا پس جان بي وجدان
نميگيرد کمي سامان

مدام اين را به دل گويم
ولي پاسخ نجويم

اگر خواهي نشي رسوا
بشو همرنگ اين دنيا

ولي افسوس کاره جان
ندارد لحظه اي پايان

شو مغلوب عقل آخر
دز اين جنگ دل و داور

کند در قعر اين مرداب
مرا آخر دلم در خواب....

 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اين دنياي نامردي
سياهي و بدي،سردي

درين گردونه آشوفته
که پاکي و صفا خفته

همه مخلوقه بي وجدان
دو رنگ و جاهل و نادان

به فکر خوردن و خفتن
نه پاس و شکر او گفتن

در اين بازار خف آور
ندارم هم ره و ياور

شدم حيران و سرگردان
ندارد اي خدا پايان؟

چرا پس اين تنه خسته
به اين بازار،دل بسته

چرا پس جان بي وجدان
نميگيرد کمي سامان

مدام اين را به دل گويم
ولي پاسخ نجويم

اگر خواهي نشي رسوا
بشو همرنگ اين دنيا

ولي افسوس کاره جان
ندارد لحظه اي پايان

شو مغلوب عقل آخر
دز اين جنگ دل و داور

کند در قعر اين مرداب
مرا آخر دلم در خواب....




روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتندو خدا هر بار به فرشتگان اینگونه میگفت: می آید،من تنها گوشی هستم که غصه هایش را میشنودو یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه میدارد. و سر انجام روزی گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.فرشتگان چشم به لبهایش دوختند،گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:"با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست" گنجشک گفت:"لانه کوچکی داشتم،آرامگاه خستگیهایم بود و سر پناه بی کسی ام.تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه را بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:"ماری در راه لانه ات بود.خواب بودی.باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند.آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت:"و چه بسیار بلا ها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت.های های گریه اش ملکوت خدا را پر کرد.
 

طناز خانمی

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتندو خدا هر بار به فرشتگان اینگونه میگفت: می آید،من تنها گوشی هستم که غصه هایش را میشنودو یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه میدارد. و سر انجام روزی گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.فرشتگان چشم به لبهایش دوختند،گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:"با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست" گنجشک گفت:"لانه کوچکی داشتم،آرامگاه خستگیهایم بود و سر پناه بی کسی ام.تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه را بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:"ماری در راه لانه ات بود.خواب بودی.باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند.آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت:"و چه بسیار بلا ها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت.های های گریه اش ملکوت خدا را پر کرد.

شاید بارها این داستان را خوانده ام ولی هر بار دوباره با لذت آنرا می خوانم و اشک در چشمانم حلقه می زند چون برای خودم بارها اتفاق افتاده که نالان از خدا گله دارم که چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ و سالهای بعد متوجه می شوم که بیش از خودم مرا دوست دارد. خدایا عاشقتم هیچ وقت تنهام نذار که بی تو هیچی پر از پوچی هستم.
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرم از تنهایی...
پرم از هرچی دلتنگیه...
پرم از دلشوره...
از بی تو بودنها...
پرم از اشکهایی که باید رو شونه های تو خالی کنم...
چرا نیستی؟چرا احساست نمیکنم ...!
بدجور دلم گرفته...
این نفس کشیدنای اجباریو نمیخوام...
این خنده های تلخو و زورکیو نمیخوام...
دلم آرامش میخواد...
خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند!

مرا در آغوش خود بگیر؛ دلم آرامشِ خدایی می خواهد...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید بارها این داستان را خوانده ام ولی هر بار دوباره با لذت آنرا می خوانم و اشک در چشمانم حلقه می زند چون برای خودم بارها اتفاق افتاده که نالان از خدا گله دارم که چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ و سالهای بعد متوجه می شوم که بیش از خودم مرا دوست دارد. خدایا عاشقتم هیچ وقت تنهام نذار که بی تو هیچی پر از پوچی هستم.

حق با شماست
واقعا همینطوره
به خاطر تایپیکتون بازم ازتون ممنونم
 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا من رو ببخش که همیشه ازت طلبکارم ...
چرا ؟!نمیدونم شاید فکر میکنم : " چون بهم لطف کردی و منو آفریدی ، مدیون من شدی ! "خدایا ببخش که همیشه به فکر معامله کردن با تو بودم : ... " خدایا اگه فلان کارو واسم انجام بدی ... منم قول میدم که فلان و بهمان ... "خنده ام میگیره شاید هم گریه ، تو میدونی که نمیتونم سر قولم بمونم؛ ولی جوابم رو با محبتت دادی ... خدایا آخه چرا ؟
خدایا من دردونه ی مخلوقاتتم و شاید به همین خاطر ننر بار اومدم ...خدایا من باهات کلی حرف دارم و تو هم همیشه برام وقت داشتی و داریخدایا من فکر میکنم تو خیلی عاشقم بودی و هستیتو هزاران نشونه برام فرستادیتو اینقدر عاشقم بودی و هستی که شریف ترین انسانها رو برای رسوندن پیغامت برام انتخاب کردی و فرستادی ، و بهترینشون، همونی که از ابتدا به امین بودن معروف بود ...خدایا تو خیلی بهم پوئن و امتیاز دادی، ولی من دارم می بازممن دارم به خودم می بازم ...باختی بزرگتر از این وجود داره که فقط وقتی سر و کله ام دور و برت پیدا میشه که دچار مشکلی شده باشم ؟خدایا این دستهای منههمونی که همیشه بطرفت درازهو این هم سری که جلوی همه خم شدهولی افسوس از یکبار طاعتِ با صداقت برای اطاعتخدایا ... این منم ... اشرف مخلوقاتت ... جانشین تو بر روی زمین ...همونی که وقتی منو آفریدی خودت رو احسن الخالقین نامیدیخدایا من دارم به خودم می بازمخدایا دستم رو بگیر ...دست کسی رو کهامیدی به طاعت ناچیز و ریایی خودش نداره ...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پرم از تنهایی...
پرم از هرچی دلتنگیه...
پرم از دلشوره...
از بی تو بودنها...
پرم از اشکهایی که باید رو شونه های تو خالی کنم...
چرا نیستی؟چرا احساست نمیکنم ...!
بدجور دلم گرفته...
این نفس کشیدنای اجباریو نمیخوام...
این خنده های تلخو و زورکیو نمیخوام...
دلم آرامش میخواد...
خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند!

مرا در آغوش خود بگیر؛ دلم آرامشِ خدایی می خواهد...
بزرگترین مرهم لطف خداست
تنهایی واقعی وقیه که خدارو نداشته باشیم
خداروشکر که خدا همیشه هوامون رو داره
آغوشش همیشه بازه
اگه تو روزای سختی که داشتیم آغوشش نبود الان نشونه ای از ماها نبود

هروقت خدا اجازه ی افتادن اتفاقی رو میده حتما دلیل و حکمتی داره
شاید ما دلیل و حکمتشو ندونیم
اما باید به خواست و اراده ی خدا اعتماد کنیم
 

طناز خانمی

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم: خدایا ازهمه دلگیرم
گفت حتی ازمن ؟
گفتم خدایا دلم را ربودند
گفت پیش ازمن؟
گفتم خدایا چقدر تو دوری
گفت تو یامن؟
گفتم خدایا تنهاترینم
گفت پس من؟
گفتم خدایا کمک خواستم
گفت ازغیرمن؟
گفتم خدایا دوستت دارم
گفت بیش ازمن؟
گفتم خدایا اینقدر نگو من گفت من توام تو من



 

طناز خانمی

عضو جدید
کاربر ممتاز


نگاهم رو به سمت تو، شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم، یه کم تا آسمون راهه

به دستای نیاز من، نگاهی کن از اون بالا
من این آرامش محضو، به تو مدیونم این روزا

خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی

بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم

تو دیدی من خطا کردم، دلم گم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده، به آغوش تو برگردم

تو حتی از خودم بهتر، غریبی هامو می شناسی
نمی خوام چتر دنیا رو، که تو بارون احساسی

خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی

بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
خُدایا ... !!
هیچ می دانی که هَمیشه به موقِع ،
به دادِ دلم ...
تو می رِسی ؟؟!
آنجا که خَسته ام ..
آنجا که دِل شِکَسته ام ...
آنجا که اَز هَمه ی عالَم و آدَم گُسَسته اَم ...
هَمیشه تو هَمان دَستی هَستی ،
که می گیری اَز دِلَم غُبارِِ غَم ها را ،
خدایِا ...
سپاس !!
 

yasse_sepid

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدايـــــــــا !

چنان نزديك ي كه نميتوانم ببينمت

صدا ي تو هر لحظه با من سخن ميگويد اما من آن را نميشنوم

مرا به عمق درونم ببر تا شكوه بي پرده ي جمال تو را بشنوم

مرا بياموز پيوسته تو را بجويم

و همواره به عنوان يگانه پناهگاهم به تو رو كنم.


*********

خداوندا پناهم بهش
جهان تاریکی محض است
کنارم باش...
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
آهاي خالق!

آهاي پروردگار ...

آهاي خداي بنده هاي گرفتار،

تو جاي من بودي،

دلتنگ دوست داشتني هاي روزگارت نمي شدي؟

بندگانت ميان ماندن و رفتن حيران شده اند،

يكي گرسنه، يكي تشنه، يكي زخمي،

بندگانت ... يكي دل شكسته، يكي پاي بسته، يكي گوشه اتاق تاريكي تنها نشسته،...

توآن بالايي ...

مي گويند لاي ابرها،

مي گويند عرش،

من اين پايين، خاك، خاكستر، خار ...

آهاي خداي همه خدانمايان؛

كردگار همه مومنان و ثروت همه بينوايان؛

آهاي آرزوي چشمهايم،

آهاي اميد دستهايم ...

خدايا،

دوستت دارم ...**
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهي! راز دل گفتن دشوار است و نگفتن دشوارتر
الهي! چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش استو چگونه سخن گويم كه خرد مدهوش و بيهوش است
الهي! ما همه بيچاره ايم و تنها تو چاره اي
و ما همه هيچ كاره ايم و تنها تو کاره ای
الهي! چون تو حاضري چه جويم و چون تو ناظري چه گويم
الهي! واي من ،اگر دستم نگيري...
الهي! خودت آگاهي كه درياي دلم را جزر و مدّ است
الهي! ناتوانم و در راهم و گردنه هاي سخت در پيش است
و رهزنهاي بسيار در كمين و بار گران بر دوش.

 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
خـــــدایــــا...تمــام خنــــده هـای تلـــــــخ امـــــــروزم را میدهــــم
یکی از گریــــه هـای شیــــــریــن بچـگـی ام را بهـــــم پــس بــده...!
خــدایــــا... در دنیــــــــای تــــــــو؛ بــــی تــــــو،خیـــلـی تـنـهـــــام...!
به جـــز تـــو، نمیــشــــه بـه کســی دل بسـت و اعــتـــمـــاد کـــرد.
اینجـــــا زمــــیــــــن اســـت، رســم آدم هــایـش عـجـیــــب اسـت!
اینـجــــا از عشـــق و اعـتـــمـــــادت،سوء استـفـــاده میکـنــنـــــد. ..
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا احساس میکنم هرچی بیشتر برای رهایی از مرداب دلتنگی و سختی های این دنیادست و پا می زنم بیشتر غرق می شم و فرو میرم !خودت می گی هر وقت به لبه پرتگاه رسیدی نترس ! چون یا دستت رو میگیرم یا پره پرواز میدم بهت خدای من !!خودت که خوب می دونی بدون تو هیچمفکر کنم وقتش رسیده ، سنگ ریزه های زیر پام در حال فرو ریختنه لطفا پره پروازی بهم بده ، چون دیگه نمیخوام روی این زمین باشم ...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


سال نورو به همه ی دوستان تبریک میگم

ایشالا سال جدید خدا همیشه پشت و پناهمون باشه

ایشالا مشکلات و گرفتاریامون حل بشه و ایشالا همه ی مریضارو خدای بزرگ شفا بده

خدایا به همه ی پدرا و مادرا سلامتی و طول عمر با عزت بده

سال خوبی رو پیش رو داریم ایشالا:smile:
 

Similar threads

بالا