ایجادش کردم
انجمن تغذیه سالم
همگی سربزنید تا با هم بسازیمش
منتظر کمک همگیتون هستم
انجمن تغذیه سالم
همگی سربزنید تا با هم بسازیمش
منتظر کمک همگیتون هستم
بله به موضوع خوبی اشاره کردیدسلام دوستان
بعضیا می گن دلیل خشمگین شدن می تونه فرو خوردن خشم باشه که در گذشته این کار رو انجام میدادیم............
الانم در حال حاضر ظرفیت قبل رو نداریم واین طوری می شه...........
من خودم یه مدت این طوری بودم ............
خیلی سخته ولی با استفاده از تمرین و ممارست تونستم این رو کنار بزارم
راستی می خوام ببینم در مورد کنترل خشم کتابی رو مطالعه کردین ؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام آقا حمید و بقیه دوستان، چرا بقیه ؟ تو پیام خصوصی مزاحمت نشدم چون همه بخونن و هر کس که تونست کمک کنه.
تا اینجا که من دیدم یک نفر مشکلش رو گفت و اکثر پست ها ربطی به موضوع نداشت.
دوستان مشکل من اینه که فکر میکنم به اون چیزایی که میتونستم و لیاقتش رو داشتم نرسیدم. از متخصص رشته ورزشی پرسیدم بهم گفت تو اگر مرفتی فوتبال یا بسکتبال حتما موفق میشدی، یکبار یه مرد مسن منو تو خیابون دید گفت من مربی هستم بیا باشگاه فلان پیش خودم کار کن و ... ، به خاطر هوشی که دارم اگر دنبال درس میرفتم ( حرفه ای ) یه چیزی میشدم، به خاطر استعدادی که داشتم اگر سراغ هر کاری که میرفتم یه چیزی میشدم (ممکنه بگید مغرورم ولی باور کنید همش راسته ) و ... . الان چیکار کنم که این طرز فکر که مثل خوره داره روحم رو میخوره رو فراموش کنم ؟
من تو اکثر پستها دیدم خیلی به خدا تاکید میکنید، لطفا جواب من رو از طریق غیر الهی بدین چون من خدا رو (حداقل فعلا ) قبول ندارم.
سلام دوست عزیز
شما چندتا مشکل رودر یک موضوع برای خودت در زندگیتون مخلوط کردید
اول:
به گذشته ها زیاد دارید فکر می کنید و غبطش رو می خورید
خب تاحالا این کار براتون مفید بوده؟
بله جواب بدید به این سوال.
گذشته اگر برامون جالب نبوده ،فقط و فقط باید ازش برای موفقیت آینده استفاده کنیم
قطعا اگه دید ناپلئون بر هیمن منوال بود الان اسمی از ناپلئون نبود
پس شما هم بگید: شکست پل پیروزی است
بله باز هم بگید
گفتنش لذت بخشه
دوم:
این شاخ اون شاخ زیاد پریدید
راه و رمز موفقیت اینه که در یک زمینه تخصص پیدا کنید و در سایر زمینه های مورد علاقه در حد خوب و مورد نیاز
قطعا بتهون به جز پیانو ساز یا سازهای دیگه ای هم می نواخته
اما امروز همگی ما بتهون رو به خاطر پیانوی بی بدیلش میشناسیم
چون تمرکز و تخصصش رو معطوف همین یک ساز کرد نه چندین ساز
سوم:
شما اجازه دادید همیشه فرد دیگری غیر از خودتون تصمیم گیرنده باشه
اشاره کردید که بهتون گفتن که می رفتید فوتبال یا بسکتبال یا اینکه یک مرد در خیابان تونسته به راحتی شما رو متقاعد کنه برید باشگاهش
نقش شما در این بین کمرنگ شده
واقعیت ها:
شما توانایی های زیادی دارید که هنوز کشف نشدن و قطعا شما رو به موفقیت دلخواهتون می رسونن
راه حل:
اول از همه خودتون و تواناییهاتون رو باور کنید
بعد گذشته رو همین الان دور بریزید و ازش فقط نکاتی رو که برای پیروزی لازمه بردارید
زندگی در حال است و مسیری که برای آینده ای زیبا در پیش داریم نه در گذشته
این جمله رو هر روز حتما حتما برای خودتون تکرار کنید
علاقه خودتون رو در کمال رو راستی با خودتون، ببینید چیه و اینکه یه لیستی از اونها تهیه کنید
وقتی لیست رو تهیه کردید بشینید در جلو هر کدوم بنویسید که چه ابزاری براش لازمه شما چه مهارت هایی در اون دارید درآمدش چطوریه چقدر از انتظاراتتون رو برآورده می کنه و ارضاتون میکنه چه مهارت هایی رو باید در اون کسب کنید و...
وقتی اینارو انجام دادید حالا نوبت اولویت بندی میرسه پس مرتبش کنید
حالا شما لیستی دارید که به ترتیب از بهترین تا یک کم بهترین مرتب شده از بینش با شهامت انتخاب کنید و جلو برید
نترسید
هرکاری اولش هم سخته و هم زمین خوردن های پیاپی داره اما وقتی قلقش دستتون اومد فقط لذت می برید
مگه دوچرخه سواری یادتون رفته کلی زمین خوردید ولی اون مزه روندن دوچرخه ترقیبتون کرد تا بازم پاشید و دوباره سعی کنید
تازه اون مربوط به دوران بچگی بود الان شما یک مرد محکم و مصمم هستید
* از راهنمایی و مشاوره افرادی که در مسیر انتخابیتون تجربه دارن همیشه استفاده بکنید ولی تصمیم گیرنده نهایی خودتون باشید
نکته مهم:
بنشینید،چشم هاتون رو ببندید،دستهاتون رو بهم نردیک کنید و با من تکرار کنید:
من تواناییش رو دارم و می تونم
من مرد موفق و مصمم و خوشبختی هستم
من استعدادهای زیادی دارم که هر روز بیشتر باهاشون آشنا میشم و ازشون در مسیر موفقیت و خوشبختیم کمک می گیرم
بله من در تایپیک هام همیشه از خدا اسم می برم
چون اون هست
اگه ما هستیم چون خدا هست و اون نور آسمانها و زمینه
شما کم کم به این مسیر بر میگردید اینو مطمئن باشید
در پناه خداوند شاد باشید
نه حمیدجان ولی واقعا نمیتونم فراموشش کنم، چه فرصت هایی رو از دست دادم ! به کجا ها میتونتم برسم و نرسیدم ! این افکار دیونم میکنه، بد بختی اینه که چند وقت دیگه میخوام واسه ارشد بخونم ولی افکار بسیار مشغول و پراکنده.
سلامممنون آقاي مهندس
اين كار شما واقعا قابل تحسينه
اميدوارم در تمام مراحل زندگيتون موفق باشيد
من مثل شما روانشناسي نميخونم.اما خيلي خوشحال ميشم بتونم به ديگران كمك كنم
پس اگر كمكي از دست من هم ساخته بوده من درخدمتم
اگه استعدادتو باور داری از همین حالا شروع کنسلام آقا حمید و بقیه دوستان، چرا بقیه ؟ تو پیام خصوصی مزاحمت نشدم چون همه بخونن و هر کس که تونست کمک کنه.
تا اینجا که من دیدم یک نفر مشکلش رو گفت و اکثر پست ها ربطی به موضوع نداشت.
دوستان مشکل من اینه که فکر میکنم به اون چیزایی که میتونستم و لیاقتش رو داشتم نرسیدم. از متخصص رشته ورزشی پرسیدم بهم گفت تو اگر مرفتی فوتبال یا بسکتبال حتما موفق میشدی، یکبار یه مرد مسن منو تو خیابون دید گفت من مربی هستم بیا باشگاه فلان پیش خودم کار کن و ... ، به خاطر هوشی که دارم اگر دنبال درس میرفتم ( حرفه ای ) یه چیزی میشدم، به خاطر استعدادی که داشتم اگر سراغ هر کاری که میرفتم یه چیزی میشدم (ممکنه بگید مغرورم ولی باور کنید همش راسته ) و ... . الان چیکار کنم که این طرز فکر که مثل خوره داره روحم رو میخوره رو فراموش کنم ؟
من تو اکثر پستها دیدم خیلی به خدا تاکید میکنید، لطفا جواب من رو از طریق غیر الهی بدین چون من خدا رو (حداقل فعلا ) قبول ندارم.
هر چی بوده گذشته از این ببعد بچسببنه حمیدجان ولی واقعا نمیتونم فراموشش کنم، چه فرصت هایی رو از دست دادم ! به کجا ها میتونتم برسم و نرسیدم ! این افکار دیونم میکنه، بد بختی اینه که چند وقت دیگه میخوام واسه ارشد بخونم ولی افکار بسیار مشغول و پراکنده.
یعنی چسب راضی نباشهر چی بوده گذشته از این ببعد بچسبب
میدونم به هیچ جا نمیرسم، به هیچ جا نمیرسم که هیچ بدترم میکنه اوضاع رو، ولی واقعا نمیتونم فراموشش کنم ... مطمئنم اگر مثلا ارشد دانشگاه شریفم قبول بشم میگم من اگر از فرصت هام استفاده میکردم باید مثلا پارسال شریف قبول میشدم. حمید جان اصلا اگر اجازه بدی بحث رو یه مقدار بازتر کنم و در مورد شخصیت خودم و این حس نارضایتی از خودم بیشتر توضیح بدم و تو هم تو این زمینه کمکم کنی؟اصلا عادات بد خیلی دارم، میشه یکی یکی حلش کنید، کنی، کنیم؟
آریا جان
درسته خیلی موقعیت های خوب داشتی
این چیزی نیست که فقط تو درگیرش بوده باشی
همه توی زندگیشون داشتن
خود من سال 79 یک موقعیت خوب داشتم که یه دبرستان غیرانتفاعی بزنم ولی به هرحال از یک حدی جلوتر نرفتم
الان هم که بهش فکر می کنم اصلا پشیمون نیستم چون تونستم علاقه واقعیمو پیدا کنم و در موردی که علاقه و توانایی واقعیم هست شروع به فعالیت کنم و هنوز هم اول راهم و کار و تلاش
آریای عزیزم
تو می تونی باقی عمرت رو با خوردن حسرت اونچیزایی رو که از دست دادی سپری کنی
ولی خودت بهم بگو با این کار به کجا میرسی؟؟
جدا تو میخوایی تا آخر عمرت بشینی و فقط حسرت بخوری و هیچ کاری نکنی؟؟
به من نگو که آدم محکمی نیستی چون هستی
بلند شو وایسا اینهمه نشستی مگه نمیگی پشیمونم؟ پس پاشو
زودباش همین الان وقتشه
چه هدفی بهتر از این؟
تلاش برای ارشد؛ آره تلاش کن و بعد امتحانش کن بعد از اون نوبت کارهای دیگه ایه که منتظرت هستن تا تو بری سروقتشون تا ببینی چقدر تلاش و فعالیت توی کاری که دوست داری لذت بخشه.
می دونی اگه طعمشو احساس کنی باقی راه رو اتوماتیک میری اونم یه کله خیالت راحت اینو مطمئن باش
زندگی همانند بستنی خوشمزه ایست که قبل از آب شدن باید از آن لذت ببری
پس تا آب نشده از طعمش لذت ببر
هر چی بوده گذشته از این ببعد بچسبب
اگه استعدادتو باور داری از همین حالا شروع کن
من خودم تازه بعد چند سال دارم دوباره به ورزش مورد علاقم به طور حرفه ای برمیگردم با اینکه خیلی ها میگن عضلاتم دیگه مثل قبل خوب نیست اما من بعد پایان ترم ختما از 0 دوباره شروع میکنم
آره عزیزم چرا که نهمیدونم به هیچ جا نمیرسم، به هیچ جا نمیرسم که هیچ بدترم میکنه اوضاع رو، ولی واقعا نمیتونم فراموشش کنم ... مطمئنم اگر مثلا ارشد دانشگاه شریفم قبول بشم میگم من اگر از فرصت هام استفاده میکردم باید مثلا پارسال شریف قبول میشدم. حمید جان اصلا اگر اجازه بدی بحث رو یه مقدار بازتر کنم و در مورد شخصیت خودم و این حس نارضایتی از خودم بیشتر توضیح بدم و تو هم تو این زمینه کمکم کنی؟اصلا عادات بد خیلی دارم، میشه یکی یکی حلش کنید، کنی، کنیم؟
این یادم میمونه
کلا از این جمله های انرژی زا خیلی استقبال میکنم، کلی تو ذهنم از این جملات دارم که موقع افسردگی ناشی از همین حس نارضایتی از خود مثل داروی موقت تزریق میکنم تو ذهنم.
فقط میتونم بگم :
آره عزیزم چرا که نه
دوست داری پیام خصوصی بده دوست هم داشتی همینجا مطرح کن
اینو هم بگم من چیزی رو برات حل نمی کنم
وقتی حل بشه اراده خداست نه چیز دیگه ای من در بهترین حالت فقط یه وسیلم
دوتا مساله رو هم برات بگم:
میدونم به هیچ جا نمیرسم، به هیچ جا نمیرسم که هیچ بدترم میکنه اوضاع رو؛
عین جمله خودته،تا زمانیکه فکرت این باشه توی همین جاده متروک و شیطانی داری قدم میزنی فقط بیا بیرون تا موفق بشی و ببینی جاده های دیگه چه طبیعت چشم نواز و زیبایی داره
و دوم اینکه تو زیاد توی خونه میشینی و همین باعث میشه ترکیبات هورمونی توی خونت بهم بخوره و باعث افسردگیت بشه
حالا من در خدمتت هستم تا بشنوم
آریا جانچه جوری ؟؟؟
در مورد خونه نشینی متاسفانه فعلا مجبورم، آخه اگر جور بشه باید واسه ارشد بخونم، البته هنوز دودلم، احتمالا برم خدمت و دنبال کسب و کار. شاید از فردا باشگاه رو دوباره شروع کنم. پیام خصوصی فعلا احتیاجی نیست، چون فعلا وارد جزئیات نشدیم، اگر به یک خصوصیت خودم خیلی افتخار کنم اینه که به هیچ وجه حرف مردم برام مهم نیست.
مرسی حمید جان، همونطور که اشاره کردم من کلا آدم از خود ناراضی هستم، مثل یه صدای پس زمینه همیشه باهامه. تو خیابون میرم میگم چرا من نباید مثلا فلان ماشینو سوار شم، تلویزیون میبینم میگم من چرا نباید مثلا جای فلان بازیکن باشم و ... . متاسفانه بغد از انتخابات هم خیلی سرخورده شدم (مثل خیلی از مردم دیگه )، اون شعر یاس که آخرش میگه : یادت باشه بدترین شرایط تو آرزوی یکی دیگست خیلی آرام بخشه.
سلام
من مشكلي دارم كه اگه به اين تايپيك مراجعه كنيد ميفهميد مشكلم چيه خواهش ميكنم اگه كتابي چيزي در اين زمينه سراغ داريد بهم معرفي كنيد چون واقعا سردرگمم.
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p...86%D9%8A%D8%AF
سلام عزیز جونسلام دوست عزيز
در مورد اينكه گفتيد بدون اينكه ببينم به چي علاقه دارم اين شاخه اون شاخه پريدم بايد بگم نه اينطور نبوده من فكر ميكردم به كارهاي تعميراتي و برق علاقه دارم ولي وقتي وارد اين رشته شدم يعني الكترونيك ديدم همون چيزي نبود كه فكرش رو ميكردم.موقع انتخاب رشته دانشگاهي هم چون از خودم مطمئن نبودم گفتم هر چي كه قبول بشم همونو ادامه ميدم اينطور شد كه اومدم حسابداري.راستشو بخواهيد حسابداري از اون رشته هاست كه خيلي وارد جزئيات ميشه و من اينو دوست ندارم.اگه راستشو بخواهيد گاهي اوقات فكر ميكنم اگه رشته ديگه اي ميخوندم بيشتر از اين موفق ميبودم يا لااقل احساس كمبود نميكردم.ولي خوب ميشه رو آينده كاريش حساب كرد به شرطي كه يه پارتي كلفت تو بانك يا هرجاي ديگه اي كه لازمه داشته باشي كه من ندارم.
در مورد اينكه گفتيد من ميدونم به چي علاقه دارم بايد بگم نه نميدونم واقعا نميدونم من هنوز خودمو درست و حسابي نشناختم.
ديگه اينكه وقتي بيكار ميشم به خيلي چيزها فكر ميكنم و معمولا كتاب ميخونم بيشتر تاريخي.دلم ميخواد كاري كنم كه فرهنگ ايران هرچه بيشتر در جهان منتشر بشه. در مورد كارهاي هنري و مسائل كامپيوتري فكر ميكنم.بعضي اوقات هم داستان و فيلمنامه مينويسم و دنبال موضوعاتي براي نوشتن ميگردم.در مورد آينده و گذشته هم فكر ميكنم و ميبينم اوني نيستم كه دوست داشتم باشم.در كل دلم ميخواد كار بزرگي انجام بدم ولي نميدونم چه كاري.
مرصي كه كمك ميكنيد
سلام دوست عزیزتایپیکت عالیه
خواستم اول تشکر کنم بعد مزاحمت بشم