تاريخچه رنگرزي

#HAEK#

کاربر فعال مهندسی نساجی
تاريخچه و نگاهي به شيوه هاي رنگرزي
پشم و مو و هر الياف دامي از همان آغاز در ريسندگي و بافندگي جاي خاصي يافت . در مناطقي نظير مصر و بين النهرين به دليل هواي گرم و رطوبي، كتان و پنبه كاربرد بيشتري داشت و قطعاتي از بافته هاي اين الياف در مقاير مربوط به امرا و شاهزادگان سلسله هاي حكومتي مصر ديده مي شود كه قدمت آنها بعضاً به 6000-7000 سال پيش مي رسيد . برخي از يافته هاي به دست آمده از مصر سپس آناتولي و بين النهرين كه قدمت آنها به عصر نوسنگي ، از هزاره ششم قبل از ميلاد، مي رسد.
پارچه هايي است كه بافت ساده با نخ هاي ظريف ريسيده شده بعضاً رنگ شده دارد و رنگ هاي به كار رفته عموماً رنگ هاي گياهي است .
در برخي از نقاط اطراف درياي مديترانه كه احتمالاً مسكوني بوده آثاري از تور، طناب، نمد ونخ هاي تابيده پرزدار عمدتاً كتاني با رنگ آبي رنگ شده يافت شده است . قطعه اي از پارچه اي ضخيم مربوط به هزاره دوم قبل از ميلاد در دست است كه احتمالاً متعلق به چادري مقدس(معبد) بوده و زردرنگ است . در منطقه اي كه اين پارچه يافت شده(در سواحل مصر) مقاديري پارچه كتاني و بافته هاي ديگر به دست آمده است كه نشان از تجاري بودن منطقه دارد.
همان طور كه گفته شد وجود چرخه هاي ريسندگي در منطقه ايلام ، در غرب ايران متعلق به هزاره پنجم قبل از ميلاد از وجود بافندگي و برخي توليدات به آن خبر مي دهد با فترتي در حدود دو هزار سال قبل در اين منطقه پديد آمد. آثار نساجي و بافت پارچه را در مناطق زير نفوذ سومري ها و آشوري ها و به خصوص بافت پارچه هاي رنگين را در بابل مي توان پي گرفت . كشف ميله اي مسي كه نوعي ابزار ريسندگي است در تپه حصار دامغان .از تداوم ريسندگي و بافندگي در ايران در هزاره دوم پيش از ميلاد خبر مي دهد با تجديد حيات فرهنگ اقوام قومي ايراني و افزايش اقتدار مادها و اينكه آنان اقوامي گله دار و دامدار بوده اند مي توان استفاده از پشم و الياف دامي را درآن دوره به خوبي توجيه كرد .اسناد و مدارك بعدي حاكي از آن است كه امرا و حكام ماد به موازات كسب اقتدار و افزايش تجملات و شكوه دربارهاي خويش استفاده از لباس ها پارچه هاي گران بها و زينتي را نيز افزايش دادند به شكل تزئينات لباس هاي دربار ماد چه در همان زمان و چه در حكومت هاي بعدي از جمله پارسها توجه و ازآنها تقليد مي شده است.
امپراطوري گسترده و قدرتمند هخامنشي نه تنها خود از صنايع و توليدات دنياي زير سلطه اش در تجملات وتزيينات دربار و پايتخت خويش استفاده مي كرد بلكه با حمايت از حرفه ها و صنايع به توليد بسياري از كالاها و به خصوص انواع پارچه نيزمي پرداخت پارچه هايارغواني كه امرا و سرداران هخامنشي استفاده مي كردند به احتمال زياد با رنگ ارغواني مشهور به دست آمده از صدف هاي دريايي رنگ مي شد و شهرت جهاني داشت .
فرش پازيريك كه در حدود سالهاي 1945 ميلادي، پرفسور رودنكو روسي در گور يكي امراي سكايي در دره آلتايي در مرز مغولستان سيبري كشف كرد به گواهي غالب باستان شناسان فرشي است كه به دليل شباهت مطلق نقوش آن با طرح هاي رايج عصر هخامنشي ايراني است و به احتمال زياد اين فرش درپاريس ويا نواحي زير سلطه فرهنگي ، سياسي ايران بافته شده است .
وجود اين فرش كه فرشي كارگاهي است و طراحي شده با بافت و ساختاري دقيق است نه فقط بر وجود صنعت گسترده فرش بافي بلكه بر وجود صنايع پيشرفته نساجي گواهي مي دهد. رنگ هاي به كار رفته در اين فرش كه در نهايت زيبايي و هم آهنگي است از وجود مراكز رنگرزي كه درآنها از رنگ هاي گياهي و يا رنگ هاي رايج زمانه از جمله صدف هاي ارغوان و غيره استفاده مي شد، خبر مي دهد.
بعداز سقوط حكومت هخامنشي به دست اسكندر وي بسيارسعي كرد كه فرهنگ يوناني از جمله پوشاك و شيوه زندگي يوناني را در ايران گسترش دهد. اگرچه معدود مجسمه ها و آثار باقيمانده از آن دوران نمودار رواج اين فرهنگ به خصوص لباسهاي پرچين با رنگ هاي ساده و روشن يوناني است ، در كمتر از يك قرن شهرت بافته هاي ساساني به هويت و فرهنگ خاص ايراني مرزهاي عالم را در مي نوردد.
در دوره ساساني ايجاد راههاي كاروان رو، فراواني وسايل حمل و نقل و ايجاد ايستگاه ها و كاروانسراها گسترش توليدات مختلف نظير شيشه سازي و ساخت ابزارفلزي و به خصوص منسوجات پشمي و ابريشمي را به دنبال داشت همچنين تسلط ايران بر راههاي كاروان رو تجاري واردات ابريشم لازم براي نساجي ايران را موجب شد.
از سوي ديگر نظير امپراطورهاي قدرتمند گذشته، استفاده از صنعتگران و هنرمنداني كه از كشورهاي ديگر به اسارت گرفته مي شدند امري عادي و رايج بود با آنكه صنعت نساجي و قالي بافي دوره ساساني در حد شكوفايي پيشرفت بود از وجود برخي از اين صنعتگران به خصوص بافندگان رومي دررشد و بهبود صنايع نساجي مناطقي نظير شوشتر ياد شده است . علاوه بر توليد فرش ، توليد پارچه هاي ابريشمي و ديباي شوشتر و تافته ها و حريرهاي ابريشمي بخصوص با استفاده ازابريشم هاي وارداتي از چين در مراكز عمده توليد نظير شوشتر و شوش و جندي شاپور و به طور كلي سيستان و خوزستان رواج كامل داشت برخي از پارچه هاي باقيمانده از ذوران ساساني در قبور حكمرانان مصر وبعدها در كليساهاي اروپا در قرون وسطي پيدا شده است .
كشف نمونه هايي از پارچه هاي دوره ساساني كه شاهكارهايي از ذوق و ظرافت وهنر طراحي رنگ رزي به حساب مي آيند ناشي از وجود صنايع پيشرفته رنگرزي و نساجي و بي ترديد بافت فرش است كه افسانه فرش بهارخسرو(بهارستان) اعتبارآن را به اوج مي رساند.
شرح اين فرش افسانه اي درغالب نوشته هاي مربوط به قرون اوليه اسلامي آمده است آنچه درباره اين فرش گفته مي شود علاوه بر اشاره به استفاده ازسنگ ها و جواهرات و تزيينات گران بها و بي مانند استفاده از رنگ هاي زيبايي است كه تمام فصول را به نحو حيرت انگيزي در مقابل نگاه بيننده قرار مي داده است.
به رغم دوران فترت و انفعال ايرانيان درقرون اوليه اسلامي تداوم توليد پارچه و قالي به خوبي احساس مي شود در كمتر از صد سال بارگاه باشكوه خلفاي تازه به قدرت رسيده به خصوص عباسيان وارث هنر و مهارت و تجربه صنايع شكوفاي دوره ساساني مي شود. جامه هاي رسمي و پرده هاي ابريشمي فاخري كه شهرت بسيار داشتند، فرش هاي عالي جهرم. بافته هاي حرير و پرند اصفهان ، گلابتون مرغوب طبرستان و نيشابور . طلاسان هاي عالي كرمان و ديبا و فرش هاي نخي ابريشمي شوشتر كالاهايي است كه حتي در قرون وسطي نيز به همراه نام ايراني به همه دنيا مي روند . در تمام اين سالها همواره فرشهاي دستباف چه به صورت غنايم و چه به صورت هدايا از سي شهرهاي ايران در دربار خلفا و حكمرانان عرب حضور دائمي داشت .
تأثيرهنرهاي ايراني نظير معماري و سفال گري و به خصوص پارچه در غال كشورهاي دور و نزديك و در حوزه گسترده حكومت بيزانس در تمام قرون وسطي ديده مي شود. در قرون بعد نيز در دوران آل بويه و سپس سلجوقيان به وجود كارگاه هاي رنگرزي بافت به صورت كارگاه هاي صنعتي و توليدي در بسياري شهرهاي ايران نظير يزد، كاشان و اصفهان اشاره شده است. در اين كارگاه ها علاوه بر بافندگان، رنگ رزان به طور دائم حضور داشتند و تجربه و مهارت و ذوق خود را در اين رنگرزها به كار مي گرفته اند. شهرت ايرانيان در رنگ سازي و دريافت ارزش رنگها به خصوص در زمينه هاي مربوط به كتاب سازي و منياتور نيز به مرزي رسيده بود كه با گسترش مكتب هنري برجسته اي نظير مكتب هرات ايرانيان به عنوان استادان رنگ ساخته مي شدند.
كلاويخو در سفرنامه اش از نگار جامه ياد مي كند و مي گويد:همان طور كه از اسم آن پيداست پارچه اي داراي نقش و نگار بود و در تار وپود آن از رشته هاي زر يا نخ هاي رنگين استفاده مي شد . به دست پارچه بافان زبردست بافته مي شد و لطف و زيبايي آن معرف ثروت سلاطين و فروانوايان وقت بود اين لباسهاي فاخر را تنها سلطان نمي پوشيد بلكه گاه به عنوان خلعت به ديگران اعطا مي شد .كسي كه مأمور صباغي و رنگ پارچه ها و ابزار كار بافندگان و حقوق آنان بود خدايگان طراز خوانده مي شد.
دربارة زيبايي و ظرافت نقاشي ها و مينياتورهاي مكتب هرات كه بعدها به تبريز و سپس اصفهان منتقل شد، بسيار گفته شده است طراحان و نقاشان اين هنرها طرح ها و نقوش درخور تحسين منياتور را به شیراز منتقل كردند و با وجود دقت و ظرافت و مهارتي كه در اين طرح ها به كاررفته است نمي توان آنها را بدون توجه به رنگ هاي انتخابي برايشان كه نتيجه و شاهكار تلاش و زحمت هنمرندان گمنام رنگرز است در نظر گرفت . رنگ هاي درخشان و بي بديل منياتورها عمدتاً حاصل رنگهاي معدني شناخته شده از تركيبات و سنگ هاي معدني رنگيني نظير كرم و اخرا و لاجورد و غير بودكه همراه باطلا براي تذهيب تشعير منياتورها به كار مي رفت اما رنگ هاي فرش با استفاده از گياهان و طبيعي به كمك مهارت استادكاران رنگرز به حد و دامنه اي رسيد كه به تدريج ديگر هنرها و صنايع دستي را ر سايه قرارداد روناس و نيل و اسپرك و پوست گردو پوست انارو زعفران وساير رنگهاي گياهي كه ازصدها سال پيش بشر شناخته بود به دست هنرمندان رنگرز ايراني جلوه اي يافت كه در هيچ كجاي ديگر جهان تقليد شدني نبود.
به دلايل بسيار روشن كه مهمترين آن نا امني شغلي و اجتماعي بود صنعتگران از جمله رنگرزان سعي در مخفي نمودن رموز كارخويش داشتند شايد به همين دليل است كه ما امروز اشارات اندكي از روش كارشان و از آن كمتر نام وارزش كار آنان در دست داريم .
دانشمند انگليسي هلكوت كه در قرن شانزدهم مي زيست به يكي از بازگانان هم ميهن خود مي گويد: در ايران فرشهايي از پشم زبر كه در دو طرف داراي ريشه هاي نخي است خواهي ديد . اين فرشها بهترين انواع فرش عالم رنگ هاي آنها بهترين و زيباترين رنگهاست . تو بايد به اين كشورها بروي و به انواع وسايل بايد متوسل شوي تا بتواني از مردم آنجا طرزرنگ كردن(خامه) قالي را ياد بگيري . زيرا اينها به طوري رنگ شده كه باران و سركه و شراب در رنگشان تأثير نمي كند چون تو اين علم را از آنها آموختي به اسرار آن دست خواهي يافت و خواهي توانست در رنگ كردن فرش آن را به كار بري و به تداوم آن اطمينان داشته باشي زيرا رنگي كه در رشته هاي زبر ثابت باشد قطعاً در رشته هاي باريك منسوجات ثابت تر است البته بايد از رنگ هاي مايع و وسايل رنگرزي و بهاي آنها آگاه شوي.
شاردن نيز در سفرنامه خود با تحسين و ستايش از توليدات نساجي و مخمل و حرير كاشان مي گويد: صنعت رنگرزي در ايران بيشتر از اروپا توسعه و ترقي يافته است چون رنگهاي اين كشور داراي روشني و جرم نسبي بيشتر است و چندان زود زايل نمي شود ولي افتخار اين فن بيشتر از هنر صنعتي ايارانيان . منوط به خصوصيات هوا و اقليم آن كشور است زيرا محيط خشك و صاف اين سرزمين موجب درخشش مخصوص رنگهاست و همين طور عناصري در رنگ آميزي و رنگرزي به كار مي برند گل يا خاك سرخ و روناس( اپوپوناكس) است و اين دو عنصر در ايران فراوان اند بقم قرمز كه از اروپا داده مي شود و بقم ژاپن و نيل هندي كه از هندوستان مي آيد رنگرزان علاوه بر مواد مزبر از نباتات نيز استفاده مي كنند رستني هاي بسيار و نباتات طبي متعددد خود كشور صمغات و پوست هاي درختان ميوه مانند گردو انار و عصاره ليمو و لاجورد كه كلمه آزور را ما از آن ساخته ايم از سرزمين همسايه ايران ازبكستان وارد مي شود ولي كشور ايران مخزن عمومي آن است.
بعد از دوران صفويه بر اثر حوادث تاريخي و دردهایي كه بر ايران مي گذرد سقوط عمومي در صنايع و توليدات ايران شاهديم در عصر قاجار اين سقوط به نفع واردات كالاها و توليدات خارجي افزايش مي يابد با اين وصف اسناد تجاري در دست است نشان مي دهد كه حتي دوران قاجار صادرات ايران در بعضي از اقلام داراي ارزش بوده و بر واردات پيشي داشته است بهترين نمونه را در رشد شكوفايي و گسترش صارات فرش در اواخر دوره قاجار مي توان ديد به رغم آسيب جديي كه به بسياري از صنايع و توليدات بومي و سنتي وارد شد فرش دستباف رشد چشمگيري يافت در اينباره تجار خارجي دخالت و نظارت مستقيم داشتند حاصل اين امر اگر چه به نفع فرش ايران بود ولي به دليل تأثير و نفوذ بازارهاي خارجي آسيب هاييي بر فرش ايران وارد آمد كه دلايل آن را قبل از هرچيز در نفوذ توليدات صنعتي از جمله رنگهاي سنتزي مي توان يافت.
رنگرزان محلي دركارگاههاي رنگرزي از رنگهاي طبيعي است استفاده مي كردند و آنها را تبديل به خامه های رنگين و زيبايي مي كردند كه نقوش فرش را تجسم مي بخشيد در دوره صفويه فرش بافي رسمي(كارگاهي) براي بافت فرشهاي بزرگ پارچه رشد يافت كه خواست دربار و يا براي هديه به كشورهاي خارجي بود.
در تمام ااين احوال و بعدها نيز در دوران رشد مشاركت شركتهاي خارجي در توليد فرش ايران وجود رنگ هاي گياهي و طبيعي و استفاده از رنگرزان ماهر و كارگهاي رنگرزي محلي امري جدايي ناپذير از بافت پارچه و فرش بوده است.
با گسترش كار اين شركتها و نياز بيشتر به شم رنگ شده به تدريج رنگهاي شيميايي كه چندان زماني از توليد آنها نمي گذشت به كارگاههاي رنگرزي راه يافت در گزارشي مربوط به سال 1894 با تحسين از كار شركت هاي خارجي و رؤساي شركت زيگلر كه از توليدكنندگان بزرگ آن سالها در اراك بودند آمده است : آنها در اين تأسيسات داراي خامه هاي مسكوني براي كاركنان و مأمورينشان و انبارها و بالاتراز همه صباغ خانه بودند و آنها مي خواستند مرغبوترين رنگ را به دست آورند.... آنها كهكشاني ازرنگ تلانبار كرده بودند
در ادامه همين گزارش درباره چندين شركت ديگر در همين زمان با تأسف مي گويد: آنها به خاطر يك امساك بي اهميت در رنگرزي از رنگهاي جوهري استفاده مي كنند ولي در اثر استفاده از رنگهاي قرمز و سبز و آبي كه همه از پشم هاي با رنگ جوهري است ........ جاي تعجب است كه ايرانيان كه توليدات كارگاههاي قالي بافي نسل هاي سابق كشور خود را مي شناسند و به آن مباهات مي كنند يك چنيني ناهم آهنگي را در قالي هاي مورد مسامحه قرار داده ..... شاهد ورود رنگهاي جوهري را به ايران قدغن كرد ولي هنوز وارد مي شود....... به من گفتند كه اين جوهر بيشتر ازآلمان وارد مي شود و در جعبه هاي قند از بغداد و در حلبي هاي نفت از قفقاز به صورت قاچاق وارد ايران مي شود.
اين واقعيت تلخ كه بعدها با نام رنگهاي انيليني حضور آشكاري در فرشهاي ايران پيدا كرد چندين بار مورد اعتراض و ممانعت مسئولان وقت قرار گرفت از جمله تشكيل كميسيوني در سالهاي اوايل بعد از انقلاب مشروطه بود كه بازرگانان را از صدور فرش هاي رنگ شده با انيلين مانع مي شد و متأسفانه به علت مقاومت و اعتراض و ناآگاهي برخي از تجار اين مسئله پي گرفته نشد.
درتحولاتي كه طي صد سال اخير در فرش ايران پيش آمده است تاريخ آن دركتاب هاي ديگر به تفصيل بيان شده همواره بر اين اصل تأكيد شده است كه تصور از فرش خوب و با ارزش ايراني بدون نقش و رنگ هاي اصيل آن غيرممكن است هر دو اين عناصر ارزش ماهيتي و هويتي در فرش ايران داشته اند و بي هيچ ترديدي تغيير رنگهاي اصيل و كهن ايراني در فرش ، زياني كمتر از تغيير بي دليل نقشهاي بومي و اصیل ايراني ندارد اين مطلبي است كه در اين نوشته بدان پرداخته خواهدشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

#HAEK#

کاربر فعال مهندسی نساجی
"اداره تاريخچه رنگرزي"رنگهاي شيميايي

"اداره تاريخچه رنگرزي"رنگهاي شيميايي

"ادامه تاريخچه رنگرزي"رنگهای شیمیایی

نیاز به جانشین ساختن مواد رنگی طبیعی دانشمندان را بر آن داشت که تحقیقات و کشفیاتی را در این باره بوجود آورند و از زمان عصر کیمیا گری رنگ سازی نیز مورد توجه بوده است . به طوری که در قرن 17 میلادی صنعت رنگ سازی حالتی اسرار آمیز و کیمیا گری داشته است .
در قرن 18 میلادی در اروپا ، فن رنگسازی برای اولین بار به صورت صنعت در آمد و از موادی چون ماستیک Mastic و کپال Copal و روغن بزرک و یا کتان برای ساختن رنگ استفاده شد .
در سال 1834 رونگ در آزمایشهای خود به رنگهای متعددی دست یافت و در سال 1856 شیمی دان جوان انگلیسی به نام ویلام هنری پرکین از طریق سنتز ( تهیه مصنوعی و شیمیایی مواد ) اولین رنگ مصنوعی را بوجود آورد این ماده رنگی موسوم به آنلین زرد که با عمل اکسیداسیون آن با بی کرومات پتاسیم
K2 Cr2 O7 رنگ ارغوانی درخشانی حاصل میکرد .
با ایجاد کارخانه ای در گرین فورد ، نزدیک لندن ، این محصولات ساخته شد و وارد بازار مصرف گردید . از این تاریخ به بعد انواع ماده های رنگی مصنوعی تولید شد .
دو سال بعد ، در سال 1858 توسط ورگن رنگ فوکسین اولین دسته رنگهای تری فنیل متان ، کشف و به بازار عرضه شد .
در ادامه کشفیات قرن 19 :
در سال 1862 ، توسط گریس رنگهای آزو کشف شد .
در سال 1868 ، توسط لبرمان و گرابه شیوه های جدید تولید رنگ از طریق اشباع را گرد آوردند .
در سال 1876 ، توسط ویت تئوری ساختمان شیمیایی رنگ عرضه شد .
در سال 1880 ، توسط دانشمندان انگلیسی رنگهای آزو نامحلول بدست آمد .
در سال 1883 ، توسط والتر و عرضه آن توسط گایگی ، رنگ استیلنن انجام شد .
در قرن بیستم با افزایش روز افزون اکتشافات و اختراعات صنعت رنگسازی رو به تکامل خود نهاد و انواع رنگهای بی شماری عرضه و به بازار فرستاده شد که در زیر به برخی از نمونه های کاربردی و تجارتی آن با ذکر کشورهای سازنده اشاره میشود .

رنگهای شیمیایی پشم :

1 رنگهای اسیدی : این دسته از رنگها شامل رنگهای اسیدی یکناخت شونده ، رنگهای اسیدی میلینگ و رنگهای سوپر میلینگ است .
2 _ رنگهای پره متالیزه یا رنگهای متالیک : این رنگها بواسطه وجود یک کمپلکس فلزی در داخل مولکول رنگ ثبات خوبی از خود در برابر شستشو و نور از خود نشان میدهند . این رنگها خود شامل سه گروهند :
الف : رنگهای پره متالیزه نوع 1
ب : رنگهای پره متالیزه نوع 2
پ : رنگهای راکتیو پره متالیزه


3 _ رنگهای دندانه ای : رنگهایی هستند که کاربردشان مانند رنگهای طبیعی است .
چون این رنگها با دندانه کرم به ثبات ممکن دست میابند و به همین علت به انها رنگهای کرومی نیز میگویند .

4 _ رنگهای خمی : بجز نیل شیمیایی عده محدودی از این رنگها در رنگ امیزی پشم پیشنهاد شده است . ثبات خوبی دارند ولی طرز کاربرد انها نسبتا مشکل است و عدم توجه به نکات عمده کاربرد آن باعث پوسیدگی پشم خواهد شد .

5 _ رنگهای راکتیو : این دسته از رنگها جدید ترین نوع رنگ است که به بازار عرضه شده اند . مصرف عمده این رنگها بیشتر در الیاف سلولزی است و مصرف آن برای رنگرزی پشم بسیار محدود است .

6 _ رنگهای مستقیم : این دسته از رنگها در پشم دارای ثباتی ضعیف تا متوسط هستند و معمولا پشم را در حمام خنثی و یا اسیدی ضعیف رنگ میکنند .

7 _ رنگهای گوگردی : رنگهایی که از ذوب ترکیبات آلی با سولفیت سدیم Na2 S حاصل میشود ، جزو رنگهای گوگردی به حساب می اید . باید به خاطر داشت که هر رنگی را که دارای گوگرد است نمیتوان از این دسته دانست .
این رنگها غیر محلولند و در احیا کننده هایی مانند هیدرو سولفیت سدیم Na S2 O4 و سولفیت سدیم Na2S و همچنین ماده ای به نام رنگالیت حل و قابل جذب میگردد . این گروه رنگها بیشتر در رنگرزی کاغذ ، چوب ، چرم و همچنین در چیت سازی مصرف میشود .

رنگهاي مصنوعي (رنگهاي جوهري _ رنگهاي شيميائي )
1ـ رنگهاي آنيليني
بعضي از اين رنگها در مقابل شستشو مواد قليائي و نور آفتاب ثبات خود را از دست مي دهند ، بنابراين مصرف اين رنگها براي فرش مناسب نيست .
2ـ رنگهاي كرمي (دندانه اي )
چون در رنگرزي اين رنگها از مواد دندانه دار استفاده مي شود ، از نظر ثابت بودن رنگ ، براي فرش مناسبند.
ساير رنگهاي مصرفي در فرش عبارتند از رنگهاي اسيدي رومتاليز ، رآكتيو و انديگو .
3ـ رنگهاي آنيلي
رنگهاي شيميايي آنيلي ، به واسطة شفافيت و خوشرنگي فوق العاده و طريقة سهل تهية آنها ، و بهاي نازلشان و مدت زمان كمي كه براي تهية آنها صرف مي شد ، در اندك مدتي به عنوان ماية اصلي انواع رنگهاي سرخ مورد توجه رنگرزان قرار گرفت ؛ زيرا مادة رنگي قديمي يعني روناس كه ايرانيان براي به دست آوردن ماية قرمز از آن استفاده مي كردند ، نه تنها ماده اي گران قيمت بود ، بلكه آسان نيز به دست نمي آمد و براي تهيـة آن بايسـتي به رنگرزاني مراجعـه مي شـد كه به اينكار وارد بودند ، در حالي كه با اسـتفاده از رنگهاي آنيـلي ، هر فرد روسـتايي مي توانست هر مقدار نخ را با مقدار كمي آنيلين ، بر روي اجاق خانه اش رنگ كند ، و براي تهية انواع رنگهاي قهوه اي و زرد همچنان از پوست و برگ گياهان مخصوصي كه فراوان و سهل الوصول بودند استفاده نمايد . و انواع آبي را با استفاده از نيل پر طاووسي به دست آورد . اما اين روش نيز ديري نپاييد ، زيرا عدم ثبات كافي در مقابل نور و شستشو با آب و مواد قليايي كه گاه ماهها حاصل تلاش بافنده را به هدر مي داد ، تأثير بدي در اذهان باقي گذاشت .
گرچه عدم ثبات كافي رنگها با ورود رنگهاي تركيبي جوهري برطرف شد ، اما كاربرد رنگهاي جوهري نشان داد كه استفاده از اين مواد در رنگرزي قالي ، نه تنها پشم را خشن و خشك مي سازد ، بلكه ثبات بيش از اندازة اين مواد در مقابل شستشو با مواد قليايي فرسايش و نور خورشيد به ندرت موجب رنگ باختگي شده و گذشت زمان هيچ گونه تأثيري در بهتر شدن رنگها ندارد و برخلاف رنگهاي گياهي كه به هنگام شستشو به اصطلاح جا افتاده و هماهنگ و دلنشين مي شوند ، آنها از ثبات بيش از اندازه اي برخوردارند كه مطلوب فرش نيست ، و رنگها همچنان تند و خام باقي مي مانند .
رنگهاي جوهري همچنين نشان داده اند كه استفاده از آنها يكنوع سختي فلز گونه به فرش مي دهد ، بطوري كه وقتي فرش كهنه مي شود ، با توجه به قدمت آن ، فاقد درخشندگي و نرمي لازمه اي است كه مي بايست در فرش باشد .
با توجه به مطالب فوق ، گرچه در اين بخش ، نفي رنگهاي شيميايي ، منظور نظر ما نيست ، ولي با توجه به اينكه رنگها نشان دهندة خصوصيات قالي ايراني و منطقة بافته شده هستند ، با از بين رفتن رنگهاي طبيعي و جايگزين شدن رنگهاي شيميايي ، خصوصيات محلي قاليها نيز از بين خواهد رفت .
تعداد رنگهايي كه در بافت يك فرش مورد استفاده قرار گرفته از نظر مرغوبيت فرش داراي اهميت است ؛ و البته هر چه تعداد رنگها بيشتر و متنوعتر باشد به همان نسبت دستباف ارزش بيشتري خواهد داشت . عامل اصلي در تعيين تعداد رنگها ، تشخيص دفعاتي است كه براي تهية يك رنگ مشخص ، عمل رنگرزي جداگانه انجام گرفته است . بنابراين ، تنها رنگهايي بحساب مي آيد كه حاصل يك مرحله رنگرزي باشد و رنگهايي كه رگه دار و به اصطلاح ابرش است و يا اينكه به علل مختلف يك رنگ معين كه نتيجة يك بار رنگرزي است يك جا تيره جاي ديگري روشن درآمده باشد ، ملاك شمارش قرار نمي گيرد.ادامه دارد......
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

#HAEK#

کاربر فعال مهندسی نساجی
"ادامه تاريخچه رنگرزي"رنگزاها

"ادامه تاريخچه رنگرزي"رنگزاها

رنگزاها

مقدمه : اصطلاح رنگرزي تقريباً منحصر به صنايع نساجي مي شود . رنگرزي به معني رنگ كردن الياف ، پارچه ، نخ ، و ديگر مواد نساجي مي باشد كه هر كدام داراي كيفيتهاي متفاوتي از يكنواختي و پايداري در برابر شستشو و در معرض محيط ممكن است ميباشد .. رنگرزي ارتباطي خاص يا رنگ آميزي الياف نساجي دارد . الياف اصلي كه كاربردي گسترده در ساخت منسوجات دارند شامل پشم ، ابريشم ، نخ مي باشند و ديگر روش هاي رنگرزي اين رشته ها از بنياد مختلف هستند . لازم شده است كه مطالعه عميات رنگرزي را تحت موضوعات جداگانه رنگرزي پشم ، رنگرزي ابريشم و رنگرزي نخ طبقه بندي كنيم .

رنگرزي از لحاظ لغوي به معناي رنگ بخشيدن به الياف منسوجات مي باشد ؛ رنگ بايستي به طور يكنواخت در الياف نساجي پخش شود و نبايد بر روي سطح آن قرار گيرد . اين مقوله نقاشي مي باشد نه رنگرزي . ] تمايز بين نقاشي و رنگرزي اين است كه اولي كاربرد رنگدانه چسبنده براي سطح يك تقريبا طبيعي است ، در صورتي كه رنگرزي شامل نفوذ مواد رنگزا در عمق الياف نساجي مي باشد كه اين با استفاده از برخي از موادي مي باشد كه داراي ويژگيهاي رنگرزي هستند و بعنوان مواد رنگزاي شناخته شده اند . وقتي مقدار كمي از مواد رنگي براي اجناس بكار مي رود ، اين فرآيند معمولاً به عنوان رنگ آميزي شناخته شده است ، وقتي كه يك ماده سفيد را بخواهند متمايل به آبي كمتر به آن رنگ آبي مي زنند يا وقتي كه به منظور رنگ ويژه نخ مصري به آن قهوه اي كم رنگ مي زنند . تغيير رنگ اصطلاح خاص براي رنگ آميزي برخي مواد با محلول رنگي مي باشد ، مثل رنگ آميزي كاغذ ، سنگ مرمر ، عاج و غيره [ به منظور اينكه رنگ به درون اليلف نفوذ كند .رنگ آميزي ماده بايد در شكل محلول به كار رود . در اين جا اختلاف بين رنگدانه ها و مواد رنگي بيان مي شود ، اولي ماده رنگي حل شدني است كه معمولاً مجموعه اي از اشتقاقات كربن مي باشد . در صورتيكه دومي ماده غير قابل حلي است كه اكثر آن منشاء معدني دارد . اما همه حل شدني هايي كه رنگ كننده مواد هستند رنگدانه نيستند ؛ بعنوان مثال محلول سولفات مس داراي رنگ آبي تيره است ؛ بيكرومات پتاسيم در محلول داراي رنگ نارنجي تيره است ؛ اگر پشم با اين محلول اشباع شود ، نياز به يك رنگ آبي يا زرد خواهد داشت ، همانطور كه اينگونه است اما اين رنگ مي تواند با شستشو با آب بسادگي از بين برود . بعضي از محلول هاي رنگي در شكاف هاي بين الياف باقي مي مانند .. پشم داراي ميل تركيبي با برخي رنگزاها مي باشد . پشم با مواد رنگزا تركيب مي شود و بدينوسيله براي هميشه رنگي باقي مي ماند . واضح است كه سولفات مس و بي كرومات پتاسيم رنگدانه ناميده نمي شود . در اين جا اصول ديگري وجود دارد كه بايستي مورد توجه قرار گيرد . عوامل شيميايي متفاوتي را بايد در ارتباط يا بيشتر رنگي بكار گرفت . كه اين در جهت ثمر بخش بودن آن است و به منظور داشتن ديدي روشن در فرآيند رنگرزي اصل و عمل اين كار باستي درك شود . بررسي رنگرزي واقعاً يك شاخه ويژه شيمي مي باشد ؛ براي همين اين ها نه تنها فرآيندهايي كم و بيش شيميايي هستند بلكه علم مواد گوناگون بكار رفته اصولاً علم شيمي است . پس رنگرزي به عنوان يك علم شاخه اي از شيمي كاربردي است كه براي موضوعات خود به مطالعه الياف نساجي ، مواد رنگزاي و مواد شيميايي لازم بعلاوه واكنش هاي شيميايي كه بوسيله اين فرآيند انجام مي شوند ، مي پردازند . چاپ بافته ها نيز يكنوع رنگرزي است كه در هر كدام رنگ تنها براي برخي از بخشها بكار مي رود . اين عملا در اصل همانند رنگرزي مي باشند . اختلاف اصلي شامل روش هاي مكانيكي بكار برده شده در رنگ است . روش هاي يكسان ديگري وجود دارد . مثل رنگرزي اسپري ( افشان ) ، كاغذ گرده برداري ( شابلون ) ، باتيك و غيره . اصول رنگرزي اساسا در همه موارد يكسان است .
ياد آوري روش هاي اين مقاله در استفاده از مواد رنگي براي هدف هاي تزئيني و زينتي سئوالاتي در رنگرزي ايجاد كرده است . در زمانهاي گذشته ، زماني كه تقسيم كارگر همانند زمان معاصر انجام نمي شد ، رنگرز در تماس با مواد دقت بيشتري به خرج مي داد كه در نتيجه نسبت به امروز ماهر تر بود رنگرزي در سبك ياتيك و در بكار گيري رنگ براي طراحي توسط مقداري از هنرمندان رنگرزي انجام شده است و يك كار عالي و ستوده به نظر مي آيد . حقيقت اينجاست كه افراد غير حرفه اي اين كار را بدون آگاهي از امكانات رنگرزي انجام داده اند كه اين با مهارت بسيار كم و در تكنيك و يا حتي بدون آن صورت مي گيرد . خلاقيت و مهارت زياد در تكنيك در ايجاد نتايج خوب در اين نوع روش از هنر رنگرزي همانند نقاشي يا ديگر اشكال ارائه هنري به صورت اساسي مي باشد . سبك ياتيك براي لباس و در جهت استفاده ويژه در لباس ويژه با بافت زينتي مي باشد . براي مثال ، اين روش از رنگرزي براي كالاهاي ابريشمي مورد استفاده در ساخت كمر بندهاي بانوان يا لباس هاي زنانه بكار مي رود . سبك باسمه كاري نياز به يك روش پر مهارت در كنترل مواد مي باشد كه اين به منظور بدست آوردن نتايج خوب است ، در غير اين صورت طرحهاي ناشيانه ايجاد خواهد شد . همانطور كه هر دو اين روش ها غالباً نياز به رنگرزي يك رنگ بر روي رنگ ديگري دارند ، رنگرز بايد آگاهي اوليه از چنين تركيبات رنگي داشته باشد و هدف آن بدست آوري نتايج مي باشد . در رنگرزي بايد خلاقيت عمل به كار رود كه مربوط به كارهاي دستي است . اين اشتباه هميشه شامل حال غير حرفه اي ها مي شود . اينكه در هر نتيجه غير عادي جزء هنر است كه در اين جا خارج ، بحث مي باشد . تنها آنچه كه نتيجه هنري را بوجود مي آورد شايد توجيه آن مشكل باشد و هيچ شكي در اختلاف بين سليقه خوب و بد به صورت غريزي نيست و اين فرآيند تنها در حين تجربه ايجاد شود . كاربرد رنگ ها با استفاده از گرد برداري در واقع شكلي از نقاشي دستي مي باشد با استفاده از گرده برداري مي توان الگو بدست آورد و از برس بجاي قطعات نقاشي استفاده مي شود . كار گرده برداري ( شابلون ) بسيار حساس است و براي عمل رنگرزي سازگار است و در اين كار استعداد شخصي داراي اهميت فراوان است . كاربرد رنگ در عمل گرده برداري كه نيازي بسيار به روش هاي رنگرزي دارد بايستي با آگاهي هاي لازم در موارد رنگي صورت گيرد . بدون اين آگاهي و كاربرد عملي مناسب آن ، رنگهايي كه در روش گرده برداري بدست مي آيند . بدون اين آگاهي و كاربرد عملي مناسب آن ، رنگهايي كه در روش گرده برداري بدست مي آيند كمي بيشتر از طرحهاي سطحي هستند . اين رشته ها براي رنگرزي در اين كشور رشته اي گسترده مي باشد و امكانات زيادي براي ايجاد محصولات هنري وجود دارد كه در رشد و تشويق هنر مؤثر است . از طرفي ديگر ، اين نوع حرفه مورد تقاضاي هنرمندان اهل ذوق مي باشد شيميدانان رنگ و منسوجات به همرده رنگ شناسان كارخانه هاي مواد رنگي توجه كمي به احتمالات هنر رنگريزي داشته اند . اما رنگ شناسان بايد هنر رنگرزي را تشخيص دهند و بشناسند . و مواردي هم وجود دارد كه هنوز در رشته رنگرزي كشف نشده اند و ممكن است در طول استفاده از مواد رنگي كشف شوند . همانطور كه يك زمينه رشته اصلي رنگرزي مي باشد . خوب است كه اين موضوع را تا حد امكان گسترش دهيم . رنگ شناسان و توليد كنندگان مواد رنگي بايستي توجه بسيار جدي داشته باشند . رشته مورد نظر در طراحي روش هاي خلاق در كاربرد مواد رنگي بايستي براي رنگ شناس ثابت شده باشد . البته احتمالاتي وجود دارد كه اين فرآيندها ممكن است مطابق با توليدات بزرگ باشد كه نتايجي با سطح بالاي كيفيت ارائه خواهد داد .
2) تاريخي - با توجه به موارد تاريخي ، قدمت رنگريزي با صنعت نساجي يكسان است و مطابق با اسناد نوشته شده تاريخ بشري است . دقيقاً در اين رابطه ميل سازنده بشري در جهت پوشاندن خود از نامساعدي آب و خوا منجر به نتايج هنري مي شود . از اسطوره شناسي يونان ما در مي يابيم كه اردني ، خداي زن تا بنده دفتر اديون رنگرز پشم بود كه هنر رنگرزي را به ديگران نشان داد . شايد قديمي ترين گزارشات در رابطه با دوران صنعت ملل باستان آنهايي باشند كه در طبقات تاريخي چين بدشت مي آيند ؛ از طريق اين گزارشات مابه نوع رنگرزي ابريشم در 2600 سال قبل از ميلاد پي مي بريم . مواد رنگي استفاده شده از گياهان مختلف بدست مي آمدند . رنگرزي و صنعت مربوط به آن ، از خيلي پيش ها كاربرد داشته اند و اين استعمال توسط ايالت هاي هند شرقي بود ] هندوهاي باستان با تعداد بيشماري از مواد رنگي گياهي آشنا بودند ، با وجود اين ما از اصل و ويژگيهاي اين مواد چيزي متوجه نمي شويم و يا اينكه خيلي كم متوجه مي شويم . حتي براي رنگهاي اصلي در حال حاضر در هند به كار گرفته مي شوند مطالعات كمي صورت گرفته شده است . عمل رنگرزي كه بوسيله خمره تخمير انجام مي شد به نظر مي آيد كه منشاء آن در هند باشد . [ در مورد مواد نگ اميزي بكار گرفته شد . توسط مردم باستان در رنگرزي مي توان گفت كه اين مواد همگي از مواد معدني و گياهي مي باشند .
در لن زمان رنگرز به جنگل و گياهاني را كه ويژگي رنگرزي داشتند را جمع آوري كرد . و با جوشاندن انها در اب مواد رنگيشان را استخراج كرد . و اين مايع جوشانده را به صورت حمام رنگ به كار گرفت . استفاده از دندانه ها ( موادي كه رنگ را ثابت و پايانگه مي دارند ) نيز براي اكثريت مواد رنگي گياهي شناخته شده اند . در حقيقت نشان دادهنده است كه با استفاده از دندانه هاي فلزهاي مختلف رنگدانه هاي مختلفي ايجاد مي شود . رنگ نيلي از زمان هاي خيلي قدمي و به طور گسترده كار برد داشته است . مخصوصاً در كشورهاي آسيايي كه اين مخصوص توليد رنگهاي آبي مي باشد . ] يك لباس رنگ شده يا رنگ نيلي در 3500 سال بعد از ميلاد مسيح يافت شده است و تحقيقات مربوطه نشان داده است كه مصريها از اين نوع رنگ 2500 سال قبل از ميلاد استفاده مي كردند . [ رنگ قرمز از استخراج مواد و ديگر محصولات گياهي براي رنگرزي رنگ زرد به كار مي رفتند . در تاريخ اروپا فينيقيه اي ها ظاهراً در مهارت رنگرزي مشهورترين بودند و پارچه هاي رنگي زيباي آنها سوژة تجارت گسترده آنها با ديگر ملت ها بود . رنگيزة ارغواني معروف كه منشأ آن فينيقيه اي ها است و ارزش بالا و زيباي آن بعنوان نشان سلطنتي تلقي شده است . ] كاژيره براي رنگ كردن ابريشم براق توسط مصريها به كار مي رفت . يوناني هاهم از آن بعنوان رنگ درباري استفاده مي كردند و حتي در ايرلند باستان ( قرن هفدهم ) شنل پادشاهي با آن رنگ مي شد . اين ماده در قديم بعنوان ميوه بدون دانه رنگيزه اي شناخته شده بود و به نظر مي آمد كه يك محصول گياهي باشد . اين رنگيزه تا قبل از ميلاد يهود براي مصريها شناخته شده بود و گفته مي شود كه توسط فينيقيه اي ها كشف شده است . يهوديان آن را تولد مي خواندند و مصريها آنها رنگ كرمي مي خواندند . در فارس اين رنگ حتي بعد از رنگيزه ارغواني كاربرد بيشتري داشت . ] كه رنگ قرمز روشن از رنگيزه هاي گياهي توليد مي شد . [ . ] توضيح كامل تري توسط پليني در بخش هاي مختلف كتاب تاريخ طبيعت انجام شده كه اين در رابطه با اصل رنگ ارغواني و روش هاي بكار رفته براي بدست آوردن آن از نرم تن صدف دار بود و به عنوان وسيله اي براي رنگ دار منسوجات بود . [ مواد رنگي از برخي از نرم تن هاي صدف دار بدست امده بود كه در طول ساحل جمع اوري شده بود و تحقيقات كنوني نشان داده است كه اين نرم تن صدف دار داراي مواد رنگي مي باشد . رنگيزه هاي مستقيماً از اين نرم تن صدف دار بدست مي آيند و محصول آن 4/1 گرم رنگ خالص است . با توجه به گفته پليني يونان در زمان الكساندر بزرگ با هنر رنگ آميزي پشم در رنگ ارغواني و ديگر رنگها آشنا بود و همچنين در رنگرزي رنگهايي مثل مشكي ، زرد ، آبي و سبز كه با شستن آب از بين مي رفتند . روماني ها با تعدادي از رنگهاي مختلف آشنا بوند و آنها را به رنگهاي اصلي و فرعي تقسيم كرده بودند : رنگهاي اصلي براي رنگ كردن پوشاك زن و مرد بود در صورتيكه رنگهاي فرعي فقط براي يك مورد از اين دو جنس كاربرد داشت . مثلاً رنگ زرد براي لباس هاي عروس بكار مي رفت . اين يك طبقه بندي جامعه شناسي چشمگير رنگها بود . پليني شرح مختصري در مورد مواد استفاده شده در رنگرزي داده است . او زاج سفيد را تسريح كرد و آن را در انواع سياه و سفيد طبقه بندي كرد . با وجود اين از گفته هاي پليني در مي يابيم كه روماني ها با هنر رنگ آميزي پشم آشنا بودند . به نظر مي آمد كه آنها از علف هاي دريايي براي ثابت كردن رنگ سفيد استفاده مي كردند . روماني ها نيز جوهر دباغي را بعنوان يك رنگيزه سياه بكار مي بردند و براي اين منظور از جوشانده پوست درخت بلوط هم استفاده مي كردند . رنگيزه هاي درختي براي رنگ زرد و صدف ها براي قهوه به كار مي رفتند و روش كاربردي آنها همانند روش كاربرد بي رنگ نيلي بود . رنگ هاي قرمز از ريشه هاي گياه روناس بدست مي آمدند ؛ و همچنين از ريشه كلم قرمز گرفته مي شود و نام تجاري آن آلكانا مي باشد و در حال حاضر اين رنگيزه ها بعنوان رنگ ارغواني بكار مي روند و در قديم مواد رنگي ديگر از برخي از نرم تن هاي صدف دار بدست مي آمدند .
(2) معمولاً ماده اي كه بايد رنگ آميزي گردد ، يك حالت يكنواخت و ثابتي دارد و فشرده است و مايع رنگ به وسيلة چند پمپ يا فشار هوا در اطراف آن ماده يك حركت چرخشي پيوسته دارد . ماشين ها و دستگاه هايي كه خاص اين فرآيند هستند امروزه رايج زيادي يافته اند : از جملة قابليت هاي دستگاه هاي مذكور اين است كه مي توانند مقادير بسيار زيادي داده را در يك فضاي اندك جاي دهند و علاوه بر اين ، بر خلاف دستگاه هاي نسل قديم كه بر اساس خاصيت سايش و اصطكاك كار مي كردند ، به كالاي مورد نظر آسيبي وارد نمي سازند . اگر از ديدگاه اقتصادي به قضيه بنگريم ، مادة رنگي ، آب و بخار نيز بي اهميت نيستند .
ساختار و روش هاي عملكرد انواع مختلف دستگاه هاي رنگرزي با ذكر جزئيات عمل در پي خواهد آمد . بهره برداري عملي از اين ماشين ها مستلزم انجام چندين فرآيند متوالي به شرح زير است :در ادامه......(تارخچه رنگرزي؛فرايند ها در ماشين هاي رنگرزي)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

#HAEK#

کاربر فعال مهندسی نساجی
"ادامه تاريخچه رنگرزي"رنگهای شیمیایی

"ادامه تاريخچه رنگرزي"رنگهای شیمیایی

"ادامه تاريخچه رنگرزي"رنگهای شیمیایی

نیاز به جانشین ساختن مواد رنگی طبیعی دانشمندان را بر آن داشت که تحقیقات و کشفیاتی را در این باره بوجود آورند و از زمان عصر کیمیا گری رنگ سازی نیز مورد توجه بوده است . به طوری که در قرن 17 میلادی صنعت رنگ سازی حالتی اسرار آمیز و کیمیا گری داشته است .
در قرن 18 میلادی در اروپا ، فن رنگسازی برای اولین بار به صورت صنعت در آمد و از موادی چون ماستیک Mastic و کپال Copal و روغن بزرک و یا کتان برای ساختن رنگ استفاده شد .
در سال 1834 رونگ در آزمایشهای خود به رنگهای متعددی دست یافت و در سال 1856 شیمی دان جوان انگلیسی به نام ویلام هنری پرکین از طریق سنتز ( تهیه مصنوعی و شیمیایی مواد ) اولین رنگ مصنوعی را بوجود آورد این ماده رنگی موسوم به آنلین زرد که با عمل اکسیداسیون آن با بی کرومات پتاسیم
K2 Cr2 O7 رنگ ارغوانی درخشانی حاصل میکرد .
با ایجاد کارخانه ای در گرین فورد ، نزدیک لندن ، این محصولات ساخته شد و وارد بازار مصرف گردید . از این تاریخ به بعد انواع ماده های رنگی مصنوعی تولید شد .
دو سال بعد ، در سال 1858 توسط ورگن رنگ فوکسین اولین دسته رنگهای تری فنیل متان ، کشف و به بازار عرضه شد .
در ادامه کشفیات قرن 19 :
در سال 1862 ، توسط گریس رنگهای آزو کشف شد .
در سال 1868 ، توسط لبرمان و گرابه شیوه های جدید تولید رنگ از طریق اشباع را گرد آوردند .
در سال 1876 ، توسط ویت تئوری ساختمان شیمیایی رنگ عرضه شد .
در سال 1880 ، توسط دانشمندان انگلیسی رنگهای آزو نامحلول بدست آمد .
در سال 1883 ، توسط والتر و عرضه آن توسط گایگی ، رنگ استیلنن انجام شد .
در قرن بیستم با افزایش روز افزون اکتشافات و اختراعات صنعت رنگسازی رو به تکامل خود نهاد و انواع رنگهای بی شماری عرضه و به بازار فرستاده شد که در زیر به برخی از نمونه های کاربردی و تجارتی آن با ذکر کشورهای سازنده اشاره میشود .

رنگهای شیمیایی پشم :

1 رنگهای اسیدی : این دسته از رنگها شامل رنگهای اسیدی یکناخت شونده ، رنگهای اسیدی میلینگ و رنگهای سوپر میلینگ است .
2 _ رنگهای پره متالیزه یا رنگهای متالیک : این رنگها بواسطه وجود یک کمپلکس فلزی در داخل مولکول رنگ ثبات خوبی از خود در برابر شستشو و نور از خود نشان میدهند . این رنگها خود شامل سه گروهند :
الف : رنگهای پره متالیزه نوع 1
ب : رنگهای پره متالیزه نوع 2
پ : رنگهای راکتیو پره متالیزه


3 _ رنگهای دندانه ای : رنگهایی هستند که کاربردشان مانند رنگهای طبیعی است .
چون این رنگها با دندانه کرم به ثبات ممکن دست میابند و به همین علت به انها رنگهای کرومی نیز میگویند .

4 _ رنگهای خمی : بجز نیل شیمیایی عده محدودی از این رنگها در رنگ امیزی پشم پیشنهاد شده است . ثبات خوبی دارند ولی طرز کاربرد انها نسبتا مشکل است و عدم توجه به نکات عمده کاربرد آن باعث پوسیدگی پشم خواهد شد .

5 _ رنگهای راکتیو : این دسته از رنگها جدید ترین نوع رنگ است که به بازار عرضه شده اند . مصرف عمده این رنگها بیشتر در الیاف سلولزی است و مصرف آن برای رنگرزی پشم بسیار محدود است .

6 _ رنگهای مستقیم : این دسته از رنگها در پشم دارای ثباتی ضعیف تا متوسط هستند و معمولا پشم را در حمام خنثی و یا اسیدی ضعیف رنگ میکنند .

7 _ رنگهای گوگردی : رنگهایی که از ذوب ترکیبات آلی با سولفیت سدیم Na2 S حاصل میشود ، جزو رنگهای گوگردی به حساب می اید . باید به خاطر داشت که هر رنگی را که دارای گوگرد است نمیتوان از این دسته دانست .
این رنگها غیر محلولند و در احیا کننده هایی مانند هیدرو سولفیت سدیم Na S2 O4 و سولفیت سدیم Na2S و همچنین ماده ای به نام رنگالیت حل و قابل جذب میگردد . این گروه رنگها بیشتر در رنگرزی کاغذ ، چوب ، چرم و همچنین در چیت سازی مصرف میشود .

رنگهاي مصنوعي (رنگهاي جوهري _ رنگهاي شيميائي )
1ـ رنگهاي آنيليني
بعضي از اين رنگها در مقابل شستشو مواد قليائي و نور آفتاب ثبات خود را از دست مي دهند ، بنابراين مصرف اين رنگها براي فرش مناسب نيست .
2ـ رنگهاي كرمي (دندانه اي )
چون در رنگرزي اين رنگها از مواد دندانه دار استفاده مي شود ، از نظر ثابت بودن رنگ ، براي فرش مناسبند.
ساير رنگهاي مصرفي در فرش عبارتند از رنگهاي اسيدي رومتاليز ، رآكتيو و انديگو .
3ـ رنگهاي آنيلي
رنگهاي شيميايي آنيلي ، به واسطة شفافيت و خوشرنگي فوق العاده و طريقة سهل تهية آنها ، و بهاي نازلشان و مدت زمان كمي كه براي تهية آنها صرف مي شد ، در اندك مدتي به عنوان ماية اصلي انواع رنگهاي سرخ مورد توجه رنگرزان قرار گرفت ؛ زيرا مادة رنگي قديمي يعني روناس كه ايرانيان براي به دست آوردن ماية قرمز از آن استفاده مي كردند ، نه تنها ماده اي گران قيمت بود ، بلكه آسان نيز به دست نمي آمد و براي تهيـة آن بايسـتي به رنگرزاني مراجعـه مي شـد كه به اينكار وارد بودند ، در حالي كه با اسـتفاده از رنگهاي آنيـلي ، هر فرد روسـتايي مي توانست هر مقدار نخ را با مقدار كمي آنيلين ، بر روي اجاق خانه اش رنگ كند ، و براي تهية انواع رنگهاي قهوه اي و زرد همچنان از پوست و برگ گياهان مخصوصي كه فراوان و سهل الوصول بودند استفاده نمايد . و انواع آبي را با استفاده از نيل پر طاووسي به دست آورد . اما اين روش نيز ديري نپاييد ، زيرا عدم ثبات كافي در مقابل نور و شستشو با آب و مواد قليايي كه گاه ماهها حاصل تلاش بافنده را به هدر مي داد ، تأثير بدي در اذهان باقي گذاشت .
گرچه عدم ثبات كافي رنگها با ورود رنگهاي تركيبي جوهري برطرف شد ، اما كاربرد رنگهاي جوهري نشان داد كه استفاده از اين مواد در رنگرزي قالي ، نه تنها پشم را خشن و خشك مي سازد ، بلكه ثبات بيش از اندازة اين مواد در مقابل شستشو با مواد قليايي فرسايش و نور خورشيد به ندرت موجب رنگ باختگي شده و گذشت زمان هيچ گونه تأثيري در بهتر شدن رنگها ندارد و برخلاف رنگهاي گياهي كه به هنگام شستشو به اصطلاح جا افتاده و هماهنگ و دلنشين مي شوند ، آنها از ثبات بيش از اندازه اي برخوردارند كه مطلوب فرش نيست ، و رنگها همچنان تند و خام باقي مي مانند .
رنگهاي جوهري همچنين نشان داده اند كه استفاده از آنها يكنوع سختي فلز گونه به فرش مي دهد ، بطوري كه وقتي فرش كهنه مي شود ، با توجه به قدمت آن ، فاقد درخشندگي و نرمي لازمه اي است كه مي بايست در فرش باشد .
با توجه به مطالب فوق ، گرچه در اين بخش ، نفي رنگهاي شيميايي ، منظور نظر ما نيست ، ولي با توجه به اينكه رنگها نشان دهندة خصوصيات قالي ايراني و منطقة بافته شده هستند ، با از بين رفتن رنگهاي طبيعي و جايگزين شدن رنگهاي شيميايي ، خصوصيات محلي قاليها نيز از بين خواهد رفت .
تعداد رنگهايي كه در بافت يك فرش مورد استفاده قرار گرفته از نظر مرغوبيت فرش داراي اهميت است ؛ و البته هر چه تعداد رنگها بيشتر و متنوعتر باشد به همان نسبت دستباف ارزش بيشتري خواهد داشت . عامل اصلي در تعيين تعداد رنگها ، تشخيص دفعاتي است كه براي تهية يك رنگ مشخص ، عمل رنگرزي جداگانه انجام گرفته است . بنابراين ، تنها رنگهايي بحساب مي آيد كه حاصل يك مرحله رنگرزي باشد و رنگهايي كه رگه دار و به اصطلاح ابرش است و يا اينكه به علل مختلف يك رنگ معين كه نتيجة يك بار رنگرزي است يك جا تيره جاي ديگري روشن درآمده باشد ، ملاك شمارش قرار نمي گيرد.ادامه دارد......
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

#HAEK#

کاربر فعال مهندسی نساجی
"ادامه تاريخچه رنگرزي"فرايندها در ماشين هاي رنگرزي

"ادامه تاريخچه رنگرزي"فرايندها در ماشين هاي رنگرزي

فرآيند متوالي به شرح زير است :
1) شستشو ( يا مرطوب كردن )
2) رنگرزي ( كه شامل يك فرآيند نه چندان ساده است )
3) آبكشي
4) سانتريفوز نمودن الياف
5) خشك كردن
در عين حال طبيعت دقيق و ماهيت اصلي اين فرآيندها و وسايلي كه در طي هر يك از آنها مورد استفاده قرار مي گيرند شديداً به ويژگي و شكل ماده اي بستگي دارد كه بايد رنگ شود .
6.آب و بخار موجود در حمام ويژه رنگرزي . از آنجا كه آن در يك مقياس وسيع تقريباً در تمامي فرآيندهاي عمليات رنگرزي مورد استفاده قرار مي گيرد ، لذا لازم است در يك اتاق رنگرزي كاربردي ، به دقت مورد نظر قرار داشته باشد . آب ، گذشته از اين كه بايد به فراواني در دسترس باشد و از قيمت اندكي نيز برخوردار باشد ، بايد از نظر كيفيتي هم داراي شرايط بخصوصي باشد ؛ درجه سختي پايين و دارا بودن كمترين ميزان آهن ممكن . با در نظر داشتن اهميت و نقش آب در عمليات رنگرزي ، مي توان در طي اين فرآيند بيشترين بهرة ممكن را از آب كسب كرد .
مقدار آبي كه در طي يك عمليات رنگرزي مورد نياز است ، بستگي به نوع و خصوصيت الياف كالا دارد ؛ دقيقاً مثل ساختار و شكل دستگاهي كه عمل رنگرزي در آن صورت مي پذيرد . وقتي كه كالاي رنگ آميزي شده در محيط باز خشك مي شود ، ديگر نيازي به متراكم كردن و تنگ هم چيدن آنها در داخل دستگاه نيست ؛ ولي در عوض در جايي كه بايد كالاي مورد نظر در محلول قرار داشته باشد ، به اندازة كافي آب نياز است تا بافته هاي درون دستگاه را به دقت جابجا كند . پنبه نسبت به پشم يا ابريشم مقدار آب كمتري به خود مي گيرد ؛ چون يك الياف متراكم تر است و از نخ هاي چگال تري تشكيل گرديده . مقدار آبي كه پنبه به خود جذب مي كند حدود بيست برابر وزن آن است . به عنوان مثال يك پوند براي رنگ شدن نياز به حدود 2/1 تا 2 گالن مايع رنگرزي دارد و خمره اي كه مي تواند حاوي يكصد پوند پنبه باشد معمولاً 225 تا 250 گالن مايع رنگرزي نياز دارد . پشم و ابريشم دو برابر آب نياز دارند . به عنوان نمونه 1 يا 1:40 يا 1:50 پوند پشم ( يا ابريشم ) كه به شكل كلاف پيچيده شده اند ، در حدود 5 گالن مايع رنگرزي نياز دارند كه مقدار كم تر از اين 5 گالن غير محلي خواهد بود . در واقع كار كردن با مقداري كم تر از 5 گالن تقريباً غير محلي است ؛ چون در اين صورت اين امكان از بين مي رود كه مواد را به گونه اي بپيچيم كه به يك قدرت جذب و نفوذ يكنواختي دست پيدا كنيم . وقتي از چنين دستگاه هاي رنگرزي استفاده مي كنيم كه اجازه مي دهند در هر زمان تنها قسمت خاصي از مواد در محلول رنگرزي قرار داشته باشند يا زماني كه مواد به گونه اي تنگ هم چيده شده اند و محلول رنگرزي در پيرامون آن يك حركت چرخشي دارد . در اين صورت محلول كمتري نسبت به حالت قبلي مورد استفاده قرار مي گيرد . حت چنين شرايطي نسبت هاي آب و الياف را مي توان به 1:15 و يا حتي به 1:10 كاهش داد .
به منظور انجام عمل آبكشي پس از رنگرزي ، دست كم به همان اندازه آب كه براي فرآيند رنگرزي استفاده كرديم ، اينك هم نياز داريم تا يك آبكشي درست و دقيق صورت پذيرد . در طي عمليات آبكشي ، با بهره گيري از آب تميز و فاقد املاح فيزيكي ، باقيماندة محلول هاي رنگرزي كه در لابلاي فواصل نخ ها و الياف جمع شده اند را از بين مي برند و رنگ هايي كه به صورت سطحي روي كالاي رنگ آميزي شده رسوب كرده اند را پاك مي كنند تا بدين وسيله رنگ اصلي و مناسب كالا به چشم آيد . با يك برآورد كلي مي توان چنين بيان كرد كه هر پوند نخ رنگ شده ، براي آبكشي شدن نياز به 2 تا 5 گالن آب دارد . البته شايد موقعيتي نيز وجود داشته باشد كه لازم باشد آبكشي به گونه اي دقيق تر و با ظرافت بيشتر انجام شود و در نتيجه به مقدار بسيار بيشتري آب نياز خواهيم داشت .
بيشتر محلول هاي رنگرزي كه در شستشو ، رنگرزي و غيره مورد استفاده قرار مي گيرند بايد از دماي بالايي برخوردار باشند . براي افزايش دادن دماهاي جوش لازم است كه حجم بخار موجود در اتاق نگرزي افزايش پيدا كند . در زمان قديم ، خم رنگرزي را با حرارت مستقيم آتش گرم مي كردند ولي امروزه از شبكة سراسري بخار استفاده مي شود كه در اتاق رنگرزي قرار دارد . گرم كردن از طريق بخار به دو صورت مي تواند انجام گيرد : با استفاده از شبكة بستة لوله هايي مارپيچي يا با بكار گيري يك لولة سوراخ دار ؛ كه در نوع اخير بخار داغ مستقيماً از منافذ لوله به درون محلول رنگرزي تزريق مي شود و آن را گرم مي كند . روش نخست مناسب تر و موثر تر است . چرا كه اجازه نمي دهد مواد خارجي و آلاينده ( نظير روغن ) به همراه بخار به درون محلول رنگرزي وارد و باعث افت كيفي آن شود . همچنين به مرور زمان محلول رنگرزي كم رنگ تر مي شود و غلظت خود را از دست مي دهد ؛ چون آب داخل بخار سبب كاهش نسبت رنگ به آب در محلول مي گردد . نقطه ضعف ديگري كه در دميدن بخار به داخل حمام رنگرزي وجود دارد اين است كه سبب تلاطم و آشفتگي بيش از حد محلول رنگرزي مي گردد كه اين عامل نيز خود موجب نخ پيچ شدن و كوفته شدن جسم درون حمام رنگرزي مي شود . گذشته از تمام اين موارد ، قرار داشتن بيش از حد جنس در برابر حرارت ناشي از بخار داراي يك سري خطرات ديگر نيز هست ؛ از جمله اين كه بيش از حد حرارت ببيند و اين حرارت زياد مي تواند با تغيير دادن رنگ الياف به آن آسيب برساند و كيفيت آن را كاهش دهد .
از ديدگاه اقتصادي ، استفاده از روش بخار تأثير چشمگيري بر روي قيمت واقعي رنگرزي دارد . از آنجا كه سيستم موتورخانه ها ، نيروگاه ها و كارخانه هاي برق به نوعي در ارتباط با توليد بخار مي باشند ، بنابراين مي توان از بخار خروجي موتور براي مصارف ديگر از جمله استفاده در سيستم گرم كنندة اتاق هاي رنگرزي بهره گرفت . از اين رو وقتي كه از يك نوع موتور متراكم كننده استفاده مي شود ، ترتيب قرار گيري سيستم به گونه اي خواهد بود كه به وسيلة آن آب داغ را در يك بخش فشرده ساز توليد كنيم . بخاري كه براي گرم كردن اتاق رنگرزي توليد مي شود نبايد در فشار خيلي بالايي قرار داشته باشد ( درست مثل بخار مورد نياز براي موتورها ) ، بلكه يك دريچة كاهش دهنده فشار در سه راه شاه لولة ورود بخار به اتاق رنگرزي قرار مي گيرد تا بدين وسيله فشار به بالاتر از lbs 40 افزايش پيدا نكند .
مسئلة عبور بخار كه معمولاً در يك حمام رنگرزي ملاحظه مي گردد . يك مسئله بي اهميتي نيست . اين موضوع هم روي سلامت عمل و هم در توليد خوب و با دوام مؤثر است . اين بخار به دو روش در سيستم به جريان در مي آيد : به وسيلة فن مكنده اي كه به طور سري در خط سيستم قرار گرفته و يا به وسيلة تهوية طبيعي كه به طور مناسب در روي پشت بام حمام رنگرزي نصب گرديده است . در هواي سرد ، ايجاد بخار و مه كافي در داخل حمام رنگرزي به طور رضايتبخش صورت نمي پذيرد مگر اين كه هواي گرم توليد شده نيز با كمك دستگاههاي مكندة فن به درون محيط حمام دميده شود . در طي اين عمليات، فن هواي درون حمام را به بيرون از آن منتقل مي كند . حالا اگر هواي سرد و تازه از خارج به داخل آن مكيده شود . اين كار سبب افزايش مه و رطوبت از طريق كاهش درجه حرارت درون حمام خواهد گرديد .
يك طرح خوب ، عبارت است از ترسيم مسير ورودي هوا از اتاق هاي خشك كن گرم شده يا اتاق حرارت كه اين طرح را مي تواند به راحتي سبب توليد بخار در روزهاي سرد سال شود . در حالتي كه اتاق رنگرزي در يك ساختمان مستقل و يك طبقه قرار گرفته است ، ميتوان محل پشت بام را به صورتي طراحي كرد كه بهترين تهويه را انجام دهد . اين كار مي تواند به طور مؤثري هم در هواي سرد و هم در هواي گرم ، بخار توليد شده را به خوبي انتقال دهد .
از آنجا كه ميزان مناسب نور نقش مهمي در سازگاري رنگي دارد ، حمام رنگرزي مي تواند به خوبي از يك پنجرة شمالي نورگيري كند . با اين وجود ، اين كار هميشه عملي نيست . تحت شرايط كلي ، حمام رنگرزي مي تواند به بهترين نحوي نورگيري طبيعي انجام دهد . از اين رو قرار گيري محل حمام رنگرزي در بخش زير زمين كارخانه يك عمل قابل اعتراض به شمار مي آيد .
اشكال گوناگون رنگرزي بافته ها و مواد خام نساجي :
7- حالت هايي كه در آنها منسوجات رنگ مي شوند . با در نظر گرفتن حالتي كه در آن مواد نساجي و بافته ها رنگ آميزي مي گردند ، اين نوع فرآيند با توجه به تشريح عملكرد واحد توليدي شديداً متحول مي گردد . پشم در حالتي كه نرم و آزاد و نافشرده است به بهترين وجه رنگرزي مي شود ، در حالت تابيده شده و كلاف نيز به خوبي رنگ مي گيرد . اگر بافته شده و به صورت محصول نهايي نيز به حمام رنگرزي انتقال يابد باز هم به خوبي قابل رنگ شدن مي باشد پنبه هم در حالت خام و نخ شده و منسوج با بالاترين كيفيت رنگ مي شود . ابريشم عموماً به شكل كلاف هاي نخي رنگ مي شود و هنگامي كه بافته شده باشد ، ميزان رنگ كم تري به خود مي گيرد . البته ابريشم خام و نرم فقط مي تواند به شكل ابريشم باز رنگ شود . هم پنبه و هم در حالت ابريشم ، رنگ آميزي در حالت خام و بافته شده خيلي ارزان قيمت تر از حالتي است كه به صورت نخي مي باشند . ولي در اين حالت يك اشكال نيز به چشم مي خورد كه اين اشكال ناشي از وجود نخ حتي نخ رنگي است و در پنبه زني ، طراحي روي پارچه و سلسله مراتب نخ ريسي سبب ايجاد يك سري بي نظمي ها مي گردد كه حتي در كلاف هاي خام رنگرزي شده نيز به چشم مي خورد . رنگ از قابليت نفوذ بهتري برخوردار است و در بعضي حالت ها سريع تر هم رنگ مي گيرد . در اينجا يك صرفة اقتصادي نيز وجود دارد كه باعث كاهش در قيمت توليد محصول مي شود ؛ وقتي كه نخ رنگ آميزي مي گردد . لازم است كه از دوك و ماسوره جدا و به صورت كلاف هاي نخي پيچيده شوند . اينك اين كلاف ها رنگ مي شوند و پس از رنگ آميزي دوباره به بسته بندي مورد نظر مثل دوك ( براي استفاده در كارخانه هاي نساجي ) و يا قرقره ( براي مصارف خانگي ) پيچيده مي شوند . اگر مواد و الياف به صورت باز و كلاف نشده رنگ شوند ، پس از عمليات رنگرزي مستقيماً دور قرقره يا دوك پيچيده مي شوند تا به مصارف نساجي و يا ساير مصارف به كار آيند .
در اينجا چند اشكال وجود دارد : البته اين اشكال زماني به وقوع مي پيوندد كه الياف به صورت كلاف نشده و باز رنگ آميزي شوند . در مرحلة نخست ، هميشه مقدار كم يا زيادي از مادة رنگ شده در محل رنگ آميزي شدن باقي مي ماند و از اين طريق هدر مي روند . اين مادة باقيمانده و تلف شده مي تواند به شكل ورقه اي ، رشته اي و يا پشم نيم ريسته باشد ، كه ارزش رشته هاي نخي نسبت به زماني كه رنگرزي نشده اند سخت تر توليد و درهم پيچيده مي شوند و بافت و شكل گيري آنها مشكل تر است . در حالي كه پس از عمليات رنگرزي ، الياف به ميزان كمتر يا بيشتر با همديگر آميخته مي شوند و درهم گير مي كنند و به طور قابل ملاحظه اي از خاصيت ارتجاعي و كشساني انها كاسته مي شود و از لحاظ كيفيت پيچ خوردگي و تابيده شدن پيشرفت مي كنند . در مورد پنبه، چون بيشتر موم طبيعي موجود در بافت هاي آن از الياف جدا و از بين مي روند ، لذا پنبه زني و پيچ خوردن آن مشكل مي گردد . در چنين وضعيتي ، هميشه امكان رنگرزي پنبه به صورت بافته و دسته شده وجود ندارد . چرا كه الياف به شرايطي دچار مي شوند كه پيچيدن و تاب دادن به آنها غير ممكن مي شود . از اين گذشته رنگ آميزي كردن دسته هاي تافته طبيعتاً داراي خلوص و درخشندگي رنگمايه اي نخواهد بود . در حالي كه وقتي الياف در قالب كلاف به رنگرزي انتقال ي يابند ، اين ويژگي را بدست مي آوردند . در ميان سلسله مراتب فرآيند توليد الياف نساجي ، فرآيندي كه مي تواند كيفيت دسته هاي تافته را كاهش دهد ، همين نحوة رنگ آميزي آن است كه سبب افت كيفي رنگ مي گردد .
ارزان قيمت ترين شكل رنگ آميزي محصولات نساجي ( در مقياس وسيع ) ، رنگرزي پارچه است . چرا كه در اين شيوه ميزان ضايعات پس از عمليات به طور چشمگيري كاهش پيدا مي كند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

#HAEK#

کاربر فعال مهندسی نساجی
"ادامه تاريخچه رنگرزي"ادامه فرايندهاي ماشين هاي رنگرزي

"ادامه تاريخچه رنگرزي"ادامه فرايندهاي ماشين هاي رنگرزي

8- فرآيند خشك كني . منظور از ان ( از طريق فشردن محصول يا به اصطلاح عامه « چلاندن » آن ) عبارت است از جذب مقدار زياد آب موجود در ميان درز و فضاي الياف تا از اين طريق به خشك شدن سريع آن كمك گردد . نخ ها و باس هاي بافتني و ... حتي پس از طي كردن مرحلة آبكشي هنوز اين بين 1 تا 11 برابر وزن خود حاوي آب مي باشند . با انجام عمليات آبكشي و استخراج آب ميان الياف كه با استفاده از ماشين گريز از مركز ويژة اين كار صورت مي گيرد ، سهم آب باقي مانده در جسم حدود 65 تا 100 در هر سنت از وزن آن جسم مي باشد . به بيان بهتر ، حدود lbs 100 به عنوان مثال ، نخ و الياف رنگ آميزي و آب كشيده شده پس از اين كه از دستگاه سانتريفوژ ( گريز از مركز ) بيرون مي آيند هنوز حاوي تقريباً 65 تا lbs 100 آب هستند .
خشك كني و رنگرزي مواد هر دو فرآيندهايي هستند كه بايد با دقت انجام شوند و در بسياري موارد بايد در مورد بكارگيري مواد رنگي ملاحظات خاصي را در نظر داشت .
معمولاً رنگ ظاهري مواد در هنگام خشك شدن به طور چشمگيري تغيير مي كند . اين مطلب به خصوص در مورد چند مصداق دارد . پنبه در زمان خيس بودن ، بسيار تيره تر به نظر مي رسد . معمولاً هميشه عمليات خشك كردن مصنوعي در حالتي انجام مي گيرد كه مواد ، بسته بندي شده اند . چرا كه خشك كردن در هواي آزاد چندان مناسب نيست و زمان زيادي را به خود اختصاص مي دهد .
عموماً از اتاق هاي حرارت ( گرم خانه) و يا از ماشين هايي استفاده مي كنند كه ويژه اين كار ساخته شده اند و جلو آسيب رسيدن به جسم را مي گيرند و اين كار را در نهايت دقت انجام مي دهند و عمل خشك كردن هرگز نبايد در دماي بسيار بالا صورت پذيرد . چرا كه اين كار هم بر روي الياف و هم بر روي كيفيت رنگ آنها تأثير نامطلوبي مي گذارد . نگه داشتن دما در 180 درجه فارينهايت يا كمتر از آن خطر چندان زيادي نخواهد داشت.
9- عمليات پس از خشك كردن مواد. اغلب لازم است كه پس از اتمام عمل رنگرزي ، اجسام رنگ آميزي شده را به نسبت موارد كاربردي كه در آينده دارند ، از يك سري مراحل اضافي جداگانه ديگر نيز عبور نمايند . به نحوي كه عدم انجام اين مراحل به منزلة عدم تكميل فرآيند رنگرزي ، محسوب مي شود . به عنوان نمونه ، مواد پشمي را صابوني مي كنند تا بدين وسيله مواد رنگي اضافي آنها پاك و حذف شوند . پنبه رنگرزي شده نيز از يك حمام نرم كننده عبور داده مي شود كه اين حمام شامل روغن و صابون يا الكل است كه منسوجات پنبه اي ابتدا در روغن به حالت تعليق قرار مي گيرند . بنابراين ، مقدار كمي از روغن به درون الياف نفوذ مي كند و سبب نرم شدن و براق شدن رنگ آن مي شود .
بسياري از فرآيندهايي كه در راستاي عمليات رنگرزي صورت مي گيرند ، منجر به ايجاد يك نوع پنبة خشك ، خشن و ناملايم مي شوند ؛ چرا كه مادة تثبيت كنندة رنگ با جوهر مازو و نمكهاي فلزي يا با گوگرد تركيب و خشك مي گردد . روغن موجود در گرم خانه كه به لابلاي الياف پنبه نفوذ مي كند ، سبب بهبود وضع ظاهري و نرمي و لطافت منسوجات رنگ شده مي شود . ابريشم پس از اين كه رنگ مي شود ، بسيار براق است . دليل نرمي و براقي بسيار زياد ابريشم اين است كه پس از رنگريزي از يك حمام شامل اسيد سركه تا اسيد تارتاريك عبور داده مي شود و عمليات آب كشي ، خشك كني يا بخار دهي و شكل دادن به آن دستگاه بخصوص انجام مي شود .
.
در روش هاي قديمي رنگرزي الياف ابريشمي ، مادة رنگي عموماً تيره رنگ بود . دليل اين امر نيز به اين صورت بود كه ابريشم از ميان يك حوضچة حاوي سولفات آهن عبور داده مي شد . اثر اين كار عبارت بود از كاهش ميزان آهن موجود در ماده رنگي ( كه معمولاً ريشة گياهي داشتند ) اين ماده معمولاً تيزه از ساير مواد رنگي بود . به همين دليل در گذشته رنگ منسوجات ابريشمي تيره تر از امروز بود .
به نظر مي رسد كه ونيزيها اولين رنگرزان مدرن اروپايي ر بوده اند . ] بنجامين تودلو ما را مطلع مي كند كه تعدادي از باز ماندگان در اطراف اورشليم طي قرن دوازدهم وجود داشتندا ، كه به چيره دستي در هنر رنگرزي يا در واقع شاخه هاي پارچه باقي و نساجي مشهور بودند . [] ما يك منبع در سوابق تاريخي ونيز در در رابطه با نيل تا1194 نيافته ايم هر چند نيل در ونيز در اين زمان ، به كار گرفته شد ، اين به نظر نمي رسد كه بقيه اروپا را گسترش داده باشد تا هنگاميكه دهه هاي بعد ونيز و صنايع آن به منجر اشاعه هنر رنگرزي يه كل اروپا شد از ونيز ، هنر رنگرزي يا نيل ، به تدريج در سراسر كشورهاي ديگر اروپايي گسترش يافت و به زودي به مرحلة بالايي از دقت در هلند ، فرانسه و انگليس و المان رسيد و عموماً به اروپا معرفي نشد ، تا قرن چهاردهم ميلادي وسمه كه تا حدي شبيه نيل بود استفاده مي شد و هنگاميكه نيل در كميت هاي بالا از طريق داد و ستد با هنر ، وارد شد جدي در تركيبش با رنرزي با نيل بر وسمه غلبه كرد . به نظر مي رسد كه يك نوع وسمه در آن زمان وجود داشته است با نفوذ هاي سياسي براي دستيابي به قوانين جدي در مقابل استفاده از نيلدر بسياري از كشورهاي اساسي و اين رنگ بر موقعيت جدي و خطر ناك ، بايد غلبه مي كرد قبل از اين كه در نهايت جايوسمه پيشين را بگيرد كشف امريكا ، جنبش عظيمي را در هنر رنگرزي ، بوجود آورد ، با ايجاد يك تعداد كثير از مواد رنگي جديد كه براي استفاده در اختيار بودند . بقم و چوب هاي قرمز متنوع از مركز و جنوب امريكا معرفي شدند و به زودي ، بسيار به كار گرفته شدند . ] حتي بقم به نظر مي رسد كه به موقعيت قابل ملاحظه اي دست يافت ، هنگاميكه براي اولين بار ، استفاده شد ، ما يك فرمان از ملكه اليزابت يافته ايم در خصوص منع استفاده از بقم و نشان مي دهد كه همة اين ماده ، در صورت يافته شدن بايد سوزانده شود ، جيمز اول در 1620 ، مانع واردات بقم شد اما رنگرزان ظاهراً از اين ماده تحت عناوين ديگر ، استفاده مي كردند .. همة اين مواد جديد ، افزودني هاي ارزشمندي به مواد رنگزا بود كه در آن زمان به كار مي رفتند و به زودي ، بسيار مورد استفاده قرار گرفتند . مانند تبديل به مركز بزرگ رنگ كردن پشم بود ، موقعيتي كه آن ها براي مدت زيادي آنرا حفظ كردند اما اين هنر به تدريج در انگليس و المان و نيز در فرانسه تكميل شد . تنوع مواد رنگي گاهي كه به كار رفتند بسيار مختلف و متعدد بودند و بعضي نيز عجيب و جالب بودند . در انگليس ، براي مثال ، يك مادة زرد رنگ از پوسته هاي پياز به دست مي آمد و بسيار به كار مي رفت . تا اواسط قرن پيشين ، رنگ كردن بيشتر يك توسعة تدريجي داشت و تلاش كمي به دست يك مطالعة علمي مواد ، انجام شد . اما در سال 1856 ، يك دورة توسعة انقلابي را براي ما به ارمغان آورده در اين است بود كه ] ويليام هنري [ پركين يك دانشجوي انگليسي كه زير نظر هافمن در آلمان ، كار مي كرد ماوين اولين ماده رنگزاي شيميايي را كشف كرد فقط اين كشف به زودي يك جنبش و انقلاب عظيم را در شيوه هاي رنگ كردن از طريق فراهم سازي رنگزاهاي متعدد به همراه داشت بلكه هنر رنگرزي را نيز بيشتر به علم شيمي كه از آن پس رشد چشمگيري يافت ، مرتبط مي كرد . قبل از آن زمان . شيوه هاي رنگ كردن ، بسيار غير علمي ، سخت و كمتر بر پاية مهارت و چيره دستي بودند و در پرده اي از اوهام قرار داشتند . اين شيميدان ، عملاً مشغول در زمينه هاي ديگري بود كه به كار خارج از اصول علمي رنگ كردن علاقمند شد و فقط چندين محقق معدود درگير اين تحقيق شده بودند . اما كشف رنگ هاي زغال سنگ زمينة پر منفعت زا براي تحقيق شيمي فراهم كرد و اين به زودي منجر به يك ارتباط تنگاتنگ رنگ و شيمي و منافع دو جانبه و متقابل هر دو موضوع شد. نتيجه نظم و سيستم و آگاهي اصول يش زمينه اي در رنگ كردن بود كه به زودي ايجاد شد ، در حاليكه قبل از هر چيز كه اين موضوعي واضح بوده باشد ، امري بود مغشوش و وابسته به قانون رد يا پذيرش متدها . از آن زمان ، رنگ كردن به علوم كلي شيمي مربوط شد و به بالاترين توسعه و رشد خود تحت رهنمودهاي منسجم بسيار ياز صنايع ديگر رسيد . شيوه هاي قديمي و منسوخ رنگ كردن ، كمتر يا بيشتر به معماهاي عهد باستان مربوط بودند و روش دقيق و واضح ، فهم دقيق و روند علمي را ارائه و معرفي مي كردند . بيشتر مواد رنگي گياهي كه نيازمند شيوه هاي فاقد كارايي و خسته كننده و طولاني كاربردي بودند تقريباً جاي خود را به رنگزا هاي جديد دادند كه به راحتي و سريع قابل استفاده بودند . رنگ هاي به دست آمده از طريق شيوه هاي قديمي محدوديت هاي زيادي داشتند ، درخشندگي رنگ ، در موارد بسياري غير ممكن بود و محدودة سايه ها نيز كم بود و بدون غليط كردن مرحله نگ كردن ، بيشتر نمي شدند . معرفي رنگزا هاي جديدامكان به دست آوردن رنگ هايي را فراهم كرد كه تاكنون رنگرزان اميد كمي به توليد آن ها داشتند و بيشترين سايه هاي متنوع و نازكتر و درخشندگي رنگ داشتند . اما تعداد كمي از رنگ هاي طبيعي حتي يك اثر از باقيمانده هايشان در تجارت ، بودند و بعضي هنوز شكل خود را به خاطر كيفيت خوب و ارزان بودن ، حفظ كرده بودند . بنابراين نيل تنها رنگ طبيعي بود كه در مقابل همة رقابت هاي برجسته مقاومت مي كرد ، اما چند دهة اخير ،توليداين ماده از طريق مصنوعي با موفقيت ديده شده است و يك پرسش در آن زمان بوده كه آيا رنگ گياهي كاملاً از بازارها رانده خواهد شد . يك نتيجة مشابه ، شاهد اين مورد روناس است كه تقريباً برابر با نيل ، اهميت تجارتي متغير دارد ، اين ماده از طريق مصنوعي نيزتحت عنوان اليزارين تهيه مي شود و به زودي جاي روناس طبيعي را كاملاً خواهد گرفت . بقم هنوز اهميت خود را اين به هر صورت در بين مواد رنگزا، و اساساً به عنوان يك كالاي ارزان و خوب حفظ كرده است .
3- رنگ هاي قديمي در مقايسه با رنگ امروزي : در اين نقطه ، اين جالب توجه است كه به طور مختصر دربارة معيار دائمي بودن و ارزش رنگ رنگ هاي طبيعي قديمي و رنگ هاي مصنوعي اخير تر ، صحبت كنيم . ] در قرون شانزدهم ، هفدهم و هيجدهم ، رنگ ها اساساً براي توليد رنگ هاي سريع ، به كار مي رفتند عبارت بودند از : 1- آبي نيل و وسمه 2- نارنجي قرمز قرمز دانه4- قهوه اي پوست گردو . 5- زرد اسپرك. 6- سياه سولفات اهن+نيل. بسياري از رنگ هاي گاهي ديگر ، براي توليد رنگ ها استفاده مي شدند اما اين ها به عنوان رنگ هاي فرعي شناخته شدند و اما انسجام و استحكام يك رنگ جديد ، به اندازة رنگ هاي طبيعي نبود ، در حاليكه استحكام رنگ هاي قديمي قابل تمجيد بود . ] در قرن هيجدهم ، عمل رنگ كردن با قوانين شديد و محدودي تحت « قوانين» كولبرت ، مواجه شدند و يك رنگرز ، اجازه داشت كه رنگ هاي « واقعي » را با هر رنگ فرعي » بياميزد . اين قوانين بستة حكومتي ، تأثيرات پر منفعتي بر استفاده از بهترين و با استحكام ترين رنگ هاي در راختيار ، داشتند ، اگر ما بحث رنگ هاي گياهي قلبي را مرور كنيم ، خواهيم فهميد كه شايد مقاومترين رنگ ، نيلي است


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سعیدجان ممنون از مطلبت.برای بهتر استفاده کردن بچه ها مطالب رو توی یک تاپیک ترکیب کردم.یه خرده هم درشتشون کردم!:redface:;)
 

*lemon*

کاربر فعال مهندسی نساجی
تاريخچه رنگرزي در جهان‎

تاريخچه رنگرزي در جهان‎

رنگرزي علمي است که طي آن‎ ‎ماده رنگي در شرايط معيني از درجه حرارت و زمان، بر الياف و يا کالاي منسوج از نوع‎ ‎معيني اثر مي گذارد و آن را رنگ مي کند. در صنعت نساجي که رنگرزي فرش را نيز شامل‎ ‎مي شود رنگ به طور اعم، به کليه مواد طبيعي و يا شيميايي که قابليت رنگرزي الياف و‎ ‎يا منسوجات را دارند اطلاق مي شود‎

تاريخچه رنگرزي در جهان:
‎قديميترين‎ ‎آثار يافت شده رنگي به قدمتي در حدود 150 الي 200 هزار سال پيش مي رسد. در هزاره‎ ‎سوم پيش از ميلاد در مقبره "خنوم هوتب"(در بني حسن) از سلسله دوازدهم خاندان مصر،‎ ‎سفالها و نقاشيهاي رنگي باقي مانده، رديفي از زنان را که احتمالا مربوط به گروهي از‎ ‎قبايل اند نشان مي دهد. اين افراد لباس هايي با راه هاي کاملا مشخص و رنگين و‎ ‎احتمالا پشمي پوشيده اند. از پاپيروس هاي باقي مانده از دوران سلسله هاي نوزدهم و‎ ‎هيجدهم که دوران طلايي حکومت فراعنه در مصر است بقاياي چندين کارگاه رنگرزي و پاتيل‎ ‎هاي مخصوص رنگ يافت شده است، و دستور رنگرزي با گياهي نظير "زعفران، زردچوبه، رنگ‎ ‎وَسمه" و همچنين رنگ هاي "قرمز دانه" و "روناس" و "بقم سرخ" و ريشه گياهي بنام‎ "‎الکانت"، براي رنگ قرمز داده شده است. از ترکيباتي نظير "سولفات آهن"، "زاج سفيد‎" ‎و "رنگ آهن" به عنوان دندانه، و سرکه و آبغوره بعنوان اسيد کمکي ياد شده‎ ‎است‎.
‎اولين چرخ ريسندگي مربوط به هزاره سوم پيش از ميلاد را که در غرب ايران کشف‎ ‎شده و مربوط به دوره تمدن ايلامي هاست، آغاز ريسندگي مي دانند که بي ترديد در اين‎ ‎مناطق توليد پارچه و استفاده از رنگ بايد قدمتي کهن داشته باشد‎.
‎رنگ قرمز‎ ‎ارغواني در 1600 سال پيش از ميلاد در جزيره "کرت" کشف شد و تمدن دريايي فنيقيه از‎ ‎تجارت اين رنگ که از غده اي در کنار مجراي تنفسي حلزون دريايي بدست مي آمد، سود‎ ‎فراواني بدست مي آورد. اين رنگ در ايران و يونان قديم کاربرد داشت و شنل هاي‎ ‎ارغواني سرداران هخامنشي شهرت جهاني داشت‎

.
‎تاريخچه استفاده از رنگ در‎ ‎ايران‎:
‎به استناد آثار باستاني و اشياء بدست آمده از حفاريهاي باستان شناسي در‎ ‎ايران از حدود 5 تا 6 هزار سال قبل، سفالينه هاي منقوش و رنگي، از جمله ليوان سفالي‎ ‎منقوش شوش مربوط به هزاره اول قبل از ميلاد که در گالري "نلسون کانزاس سيتي" آمريکا‎ ‎نگه داري مي شود وجود اين اشياء مؤيد قدمت آشنايي مردم اين سرزمين با رنگ و رنگ‎ ‎آميزي است. از نشانه هاي ديگر آشنايي ايرانيان با رنگ و رنگ آميزي مي توان به موارد‎ ‎ذيل اشاره کرد‎:
- ‎بهره گيري از زنگار مس در تهيه رنگ فيروزه اي و يا سنگ چخماق و‎ ‎سرب در تهيه رنگ زرد، و وجود اصلاحاتي از قبيل "قرمز ايراني" و "آبي ايراني" که در‎ ‎اکثر مقالات و نوشته هاي مربوط به هنر سفالگري ذکر شده است‎.
‎قديميترين ماده‎ ‎رنگزا که هنوز هم در صنعت رنگرزي(اعم از سنتي و جديد) نقش بسزايي دارد، نيل است‏‎. ‎قدمت کشف و استفاده از نيل به حدود چهار هزار سال پيش برمي گردد‎

.
‎تاريخچه رنگرزي‎ ‎در ايران:
‎خوشبختانه در پرتو دستاوردهاي جديد باستان شناسي، و نيز با بررسي آثار‎ ‎مکتوب معلوم شده است که پيش از اسلام جامعه ايران داراي سنت پيشرفته بافت قالي و‏‎ ‎نساجي بوده است. رنگرزي در ايران سابقه ديرينه اي دارد. پيش از اسلام، بخصوص شواهدي‎ ‎همچون اشارة "گزنفون" مورخ يوناني، به کارگاه قالي بافي شاهان هخامنشي در شهر‎ "‎سارد" مربوط به 400 سال قبل از ميلاد و نوشته هايي درباره قالي ارغواني رنگ، روي‎ ‎قبر کوروش و کهن ترين اثر داراي گره ايران، که تا بحال نخستين نمونه قالي ايران‎ ‎محسوب شده و توسط پروفسور "رودنگر" در مغولستان در ناحيه اي به نام "پازيريک" کشف‎ ‎شده است، وجود هنر قالي بافي و به تبع آن صنعت رنگرزي را از آغاز تاريخ ايران‎ ‎باستان بصورت هنري ارزنده و تکامل يافته در منطقه قطعي مي سازد. در حاشيه فرش‎ ‎پازيريک، نقش تعداد زيادي اسب به چشم مي خورد و در بافت آن از رنگهاي سبز، آبي،‎ ‎قرمز و زرد استفاده شده است. با بررسي نقوش و همچنين طريقه بافت آن معلوم مي شود که‎ ‎دست کم سنت هزار ساله اي لازم است تا چنين فنون پيچيده اي شکل گيرد‎.
‎در دوره‎ ‎ساساني رنگرزان از احترام خاصي برخوردار بوده اند. کشف نمونه هايي از پارچه هاي‎ ‎دوره ساساني که شاهکارهايي از ذوق و ظرافت و هنر طراحي و رنگرزي بحساب مي آيد ناشي‎ ‎از وجود صنايع پيشرفته رنگرزي و نساجي و بي ترديد بافت فرش است که اعتبار آن را به‎ ‎اوج مي رساند. از نمونه هاي فرش ساساني که متأسفانه با حمله اعراب از ميان رفته است‎ ‎ولي ذکر آن در بسياري از کتب قرون اوليه اسلامي از جمله تاريخ طبري آمده است. فرش‎ ‎بهارستان يا بهارخسرو مي باشد که علاوه بر استفاده از سنگها و جواهرات و تزئينات‎ ‎گران بها و بي نظير، استفاده از رنگ هاي زيبايي که تمام فصول سال را به نحو حيرت‎ ‎انگيزي در مقابل نگاه بيننده قرار داده است؛ طبري درباره آن مي گويد: "بساطي بافتند‎ ‎از ديبا، شصت ارش1 اندر شصت ارش به زمستان باز کردندي بدان وقت که هيچ جا گل شکفته‎ ‎نبودي و به جهان اندر سبزي نبودي و آن بساط را گرداگرد کنارش همه به "زمرد" و‎ "‎زبرجد" سبز بافته‎..."
‎شيوه ساسانيان در بکارگيري رنگها با شيوه بيزانسي تفاوت‎ ‎داشته و تنها رنگهاي بکار رفته يکي است ولي رنگهاي ساساني داراي درخشش کمتر و معتدل‎ ‎تر است و هنرمندانه تر تقسيم شده و با در نظر گرفتن نقش انتخاب شده اند‎.
‎در‎ ‎دوران آل بويه و سپس سلجوقيان به وجود کارگاههاي رنگرزي که بصورت صنفي و توليدي در‎ ‎بسياري شهرهاي ايران نظير يزد، کاشان و اصفهان اشاره شده است. در اين کارگاهها‎ ‎علاوه بر بافندگان، رنگرزان نيز بطور دائم حضور داشتند و تجربه و مهارت و ذوق خود‎ ‎را در اين رنگرزخانه ها بکار مي گرفتند. شهرت ايرانيان در رنگسازي و دريافت ارزش‎ ‎رنگ ها بخصوص در زمينه هاي مربوط به کتاب سازي و مينياتور نيز به مرزي رسيده بود که‎ ‎با گسترش مکتب هنري برجسته اي نظير مکتب هرات، ايرانيان بعنوان استادان رنگ شناخته‎ ‎مي شدند‎.
‎با شروع حکومت سلاجقه در ايران تمامي فنون و بخصوص نساجي و قالي بافي‎ ‎نيز بخاطر عشاير ترک در سراسر ممالک اسلامي اهميت فراوان پيدا کرد. يک نمونه از‎ ‎بافته هاي دوره سلجوقي که در موزه "متروپوليتن" موجود است داراي اشکال توريقي(به‎ ‎معني برگ دادن درخت) به رنگ پرتغالي و قهوه اي، و قطعه اي ديگر به رنگ سبز و سفيد‎ ‎است‎.
‎رنگ هاي فرش با استفاده از گياهان و به کمک مهارت استادکاران رنگرز به حد و‎ ‎دامنه اي رسيد که بتدريج ديگر هنرها و صنايع دستي را در سايه قرار داد. "روناس‎"‎،‎ "‎نيل"، "اسپرک"، "پوست گردو"، "پوست انار" و "زعفران" و ساير رنگهاي گياهي که از‎ ‎صدها سال پيش بشر شناخته بود بدست هنرمندان رنگرز ايراني جلوه اي يافت که در هيچ‎ ‎کجاي ديگر از جهان تقليد شدني نبود‎.
‎دوران صفويه اوج ترقي صنايع نساجي و قالي‎ ‎بافي است، و خوشبختانه آثار زيادي از آن زينت بخش موزه هاي دنياست که شيوه رنگ‎ ‎آميزي ملايم و بي نظير در قطعات بدست آمده به چشم مي خورد‎.
‎رنگ هاي متعددي که در‎ ‎بافت قالي ها بکار رفته است عبارتند از: قرمز سير، آبي، سبز، زرد کمرنگ و نارنجي،‎ ‎که اين رنگها تقريبا معادل رنگهايي هستند که امروزه در رنگرزي سنتي ايران از آنها‎ ‎استفاده مي شود و نشانه بارز قدمت صنعت رنگرزي در ايران است‎.
‎رنگرزان به کمک‎ ‎خلاقيت خود، ته رنگهايي به وجود مي آوردند که با يکديگر تفاوت جزيي داشتند. مثلا در‎ ‎ترکيب رنگها، بنفش مخلوط با سرخ را براي ساختن رنگي مانند شاه توتي که درخشش شگرفي‎ ‎داشت و يا با مخلوط بيشتري از زرد تند آنها را به رنگ سرخ خرمالويي درمي آوردند‎. ‎صنعت رنگرزي ايران در اواخر دوران صفويه، همزمان با رشد رنگرزي مدرن در اروپا عظمت‎ ‎و درخشندگي خود را تا حدي از دست داد. در دوره پهلوي به سبب استفاده از رنگهاي‎ ‎شيميايي خارجي و پنبه و پشم وارداتي براي تار و پود قالي، اصالت و خودکفايي اين هنر‎ ‎و فن آسيب ديد به طوري که هنوز نمي توان به راحتي اين هنر سنتي را از آفتي که دچارش‎ ‎شده نجات داد‎.


‎تاريخچه رنگرزي در زنجان:
‎درخصوص سابقه رنگرزي استان‎ ‎زنجان اطلاعاتي در دست نيست ولي به يقين مي توان گفت که رنگرزي الياف از زمان رواج‎ ‎قاليبافي در استان متداول بوده است و بافندگان قالي با پي بردن به خواص رنگ دهي‎ ‎گياهان منطقه و رنگرزي اليافي چون پشم و نخ توانستند قالي هاي نفيس و باارزشي را‎ ‎توليد نمايند با استناد به مدارک موجود اقوام افشار ساکن در اين استان علاوه بر‎ ‎توليد بهترين فرشهاي ايران رنگرزي الياف را نيز به عهده داشتند. آنان با استفاده از‎ ‎گياهان مختلف از جمله روناس، حنا، جاشير، پوست گردو، پوست انار، پوست پياز و گياهان‎ ‎داراي رنگدانه گياهي ديگر و با بکارگيري انواع فنون و مهارتهاي حرفه اي رنگهاي‎ ‎متنوع را تهيه مي کردند‎.

‎کارگاه رنگرزي و محل داد و ستد الياف پشمي و نخي‏‎ ‎اين اقوام، جنب تيمچه بازار بوده که از بازار زنجان بطرف خيابان کمربندي خيام‎ ‎امتداد داشته است. ولي امروزه به علت رواج رنگهاي شيميايي شيوه رنگرزي سنتي کمرنگ‎ ‎شده است و تعداد اندکي از کارگاههاي رنگرزي شيميايي در کاروانسراي شاطرعلي، حاج‎ ‎شامي بالا و پايين، سراي نهالي و حاج فتح اله مشاهده مي گردد. رنگرزان ماهري چون‎: ‎مرحوم ولي قره خاني، مرحوم حاج قربانعلي صباغي، مرحوم عبداله اورنگي و مرحوم حاج‎ ‎احمد، زندگي مي کردند که با تلاش، سختکوشي و پشتکار، و با استفاده از گياهان رنگزا‎ ‎الياف پشمي و پنبه اي را رنگ آميزي مي کردند و قالي زنجان را غنا مي‎ ‎بخشيدند‎.
‎بعلت رکود اين صنعت اکثر پيشکسوتان رنگرز استان از اين کار کناره گيري‎ ‎کردند و تنها چند نفر هنوز هم به اين شغل اهتمام دارند که از جمله: آقاي بختياري،‎ ‎حاج زيداله ندرلو و فرهاد يادگاري مي‎ ‎باشند‎.

منابع:
- ‎الياف شناسي،‎ ‎ستاره اميري 1385‏
- رنگهاي ايراني، شيرين صوراسرافيل 1378‏
- موزش هنر‎ ‎قاليبافي، پوراندخت نيرومند 1378‏
- فناوري سنتي رنگرزي تاروپود در کاشان، محمد‎ ‎ابوالفضلي 1383‏
- گزارش و نقش و رنگ قالي استان زنجان ، مريم قاسمي اندرود‎ 1381
- ‎فرايند روشهاي رنگرزي الياف با مواد طبيعي، ويکتوريا جهانشاهي‎ 1375‎
 

funfar

عضو جدید
بسیار ممنون از مطلبتون که به صورت تخصصی به آن پرداخته بودید . بخصوص که منابعتان را نیز ذکر کرده بودید

بسیار ممنون از مطلبتون که به صورت تخصصی به آن پرداخته بودید . بخصوص که منابعتان را نیز ذکر کرده بودید

رنگرزي علمي است که طي آن‎ ‎ماده رنگي در شرايط معيني از درجه حرارت و زمان، بر الياف و يا کالاي منسوج از نوع‎ ‎معيني اثر مي گذارد و آن را رنگ مي کند. در صنعت نساجي که رنگرزي فرش را نيز شامل‎ ‎مي شود رنگ به طور اعم، به کليه مواد طبيعي و يا شيميايي که قابليت رنگرزي الياف و‎ ‎يا منسوجات را دارند اطلاق مي شود‎

تاريخچه رنگرزي در جهان:
‎قديميترين‎ ‎آثار يافت شده رنگي به قدمتي در حدود 150 الي 200 هزار سال پيش مي رسد. در هزاره‎ ‎سوم پيش از ميلاد در مقبره "خنوم هوتب"(در بني حسن) از سلسله دوازدهم خاندان مصر،‎ ‎سفالها و نقاشيهاي رنگي باقي مانده، رديفي از زنان را که احتمالا مربوط به گروهي از‎ ‎قبايل اند نشان مي دهد. اين افراد لباس هايي با راه هاي کاملا مشخص و رنگين و‎ ‎احتمالا پشمي پوشيده اند. از پاپيروس هاي باقي مانده از دوران سلسله هاي نوزدهم و‎ ‎هيجدهم که دوران طلايي حکومت فراعنه در مصر است بقاياي چندين کارگاه رنگرزي و پاتيل‎ ‎هاي مخصوص رنگ يافت شده است، و دستور رنگرزي با گياهي نظير "زعفران، زردچوبه، رنگ‎ ‎وَسمه" و همچنين رنگ هاي "قرمز دانه" و "روناس" و "بقم سرخ" و ريشه گياهي بنام‎ "‎الکانت"، براي رنگ قرمز داده شده است. از ترکيباتي نظير "سولفات آهن"، "زاج سفيد‎" ‎و "رنگ آهن" به عنوان دندانه، و سرکه و آبغوره بعنوان اسيد کمکي ياد شده‎ ‎است‎.
‎اولين چرخ ريسندگي مربوط به هزاره سوم پيش از ميلاد را که در غرب ايران کشف‎ ‎شده و مربوط به دوره تمدن ايلامي هاست، آغاز ريسندگي مي دانند که بي ترديد در اين‎ ‎مناطق توليد پارچه و استفاده از رنگ بايد قدمتي کهن داشته باشد‎.
‎رنگ قرمز‎ ‎ارغواني در 1600 سال پيش از ميلاد در جزيره "کرت" کشف شد و تمدن دريايي فنيقيه از‎ ‎تجارت اين رنگ که از غده اي در کنار مجراي تنفسي حلزون دريايي بدست مي آمد، سود‎ ‎فراواني بدست مي آورد. اين رنگ در ايران و يونان قديم کاربرد داشت و شنل هاي‎ ‎ارغواني سرداران هخامنشي شهرت جهاني داشت‎

.
‎تاريخچه استفاده از رنگ در‎ ‎ايران‎:
‎به استناد آثار باستاني و اشياء بدست آمده از حفاريهاي باستان شناسي در‎ ‎ايران از حدود 5 تا 6 هزار سال قبل، سفالينه هاي منقوش و رنگي، از جمله ليوان سفالي‎ ‎منقوش شوش مربوط به هزاره اول قبل از ميلاد که در گالري "نلسون کانزاس سيتي" آمريکا‎ ‎نگه داري مي شود وجود اين اشياء مؤيد قدمت آشنايي مردم اين سرزمين با رنگ و رنگ‎ ‎آميزي است. از نشانه هاي ديگر آشنايي ايرانيان با رنگ و رنگ آميزي مي توان به موارد‎ ‎ذيل اشاره کرد‎:
- ‎بهره گيري از زنگار مس در تهيه رنگ فيروزه اي و يا سنگ چخماق و‎ ‎سرب در تهيه رنگ زرد، و وجود اصلاحاتي از قبيل "قرمز ايراني" و "آبي ايراني" که در‎ ‎اکثر مقالات و نوشته هاي مربوط به هنر سفالگري ذکر شده است‎.
‎قديميترين ماده‎ ‎رنگزا که هنوز هم در صنعت رنگرزي(اعم از سنتي و جديد) نقش بسزايي دارد، نيل است‏‎. ‎قدمت کشف و استفاده از نيل به حدود چهار هزار سال پيش برمي گردد‎

.
‎تاريخچه رنگرزي‎ ‎در ايران:
‎خوشبختانه در پرتو دستاوردهاي جديد باستان شناسي، و نيز با بررسي آثار‎ ‎مکتوب معلوم شده است که پيش از اسلام جامعه ايران داراي سنت پيشرفته بافت قالي و‏‎ ‎نساجي بوده است. رنگرزي در ايران سابقه ديرينه اي دارد. پيش از اسلام، بخصوص شواهدي‎ ‎همچون اشارة "گزنفون" مورخ يوناني، به کارگاه قالي بافي شاهان هخامنشي در شهر‎ "‎سارد" مربوط به 400 سال قبل از ميلاد و نوشته هايي درباره قالي ارغواني رنگ، روي‎ ‎قبر کوروش و کهن ترين اثر داراي گره ايران، که تا بحال نخستين نمونه قالي ايران‎ ‎محسوب شده و توسط پروفسور "رودنگر" در مغولستان در ناحيه اي به نام "پازيريک" کشف‎ ‎شده است، وجود هنر قالي بافي و به تبع آن صنعت رنگرزي را از آغاز تاريخ ايران‎ ‎باستان بصورت هنري ارزنده و تکامل يافته در منطقه قطعي مي سازد. در حاشيه فرش‎ ‎پازيريک، نقش تعداد زيادي اسب به چشم مي خورد و در بافت آن از رنگهاي سبز، آبي،‎ ‎قرمز و زرد استفاده شده است. با بررسي نقوش و همچنين طريقه بافت آن معلوم مي شود که‎ ‎دست کم سنت هزار ساله اي لازم است تا چنين فنون پيچيده اي شکل گيرد‎.
‎در دوره‎ ‎ساساني رنگرزان از احترام خاصي برخوردار بوده اند. کشف نمونه هايي از پارچه هاي‎ ‎دوره ساساني که شاهکارهايي از ذوق و ظرافت و هنر طراحي و رنگرزي بحساب مي آيد ناشي‎ ‎از وجود صنايع پيشرفته رنگرزي و نساجي و بي ترديد بافت فرش است که اعتبار آن را به‎ ‎اوج مي رساند. از نمونه هاي فرش ساساني که متأسفانه با حمله اعراب از ميان رفته است‎ ‎ولي ذکر آن در بسياري از کتب قرون اوليه اسلامي از جمله تاريخ طبري آمده است. فرش‎ ‎بهارستان يا بهارخسرو مي باشد که علاوه بر استفاده از سنگها و جواهرات و تزئينات‎ ‎گران بها و بي نظير، استفاده از رنگ هاي زيبايي که تمام فصول سال را به نحو حيرت‎ ‎انگيزي در مقابل نگاه بيننده قرار داده است؛ طبري درباره آن مي گويد: "بساطي بافتند‎ ‎از ديبا، شصت ارش1 اندر شصت ارش به زمستان باز کردندي بدان وقت که هيچ جا گل شکفته‎ ‎نبودي و به جهان اندر سبزي نبودي و آن بساط را گرداگرد کنارش همه به "زمرد" و‎ "‎زبرجد" سبز بافته‎..."
‎شيوه ساسانيان در بکارگيري رنگها با شيوه بيزانسي تفاوت‎ ‎داشته و تنها رنگهاي بکار رفته يکي است ولي رنگهاي ساساني داراي درخشش کمتر و معتدل‎ ‎تر است و هنرمندانه تر تقسيم شده و با در نظر گرفتن نقش انتخاب شده اند‎.
‎در‎ ‎دوران آل بويه و سپس سلجوقيان به وجود کارگاههاي رنگرزي که بصورت صنفي و توليدي در‎ ‎بسياري شهرهاي ايران نظير يزد، کاشان و اصفهان اشاره شده است. در اين کارگاهها‎ ‎علاوه بر بافندگان، رنگرزان نيز بطور دائم حضور داشتند و تجربه و مهارت و ذوق خود‎ ‎را در اين رنگرزخانه ها بکار مي گرفتند. شهرت ايرانيان در رنگسازي و دريافت ارزش‎ ‎رنگ ها بخصوص در زمينه هاي مربوط به کتاب سازي و مينياتور نيز به مرزي رسيده بود که‎ ‎با گسترش مکتب هنري برجسته اي نظير مکتب هرات، ايرانيان بعنوان استادان رنگ شناخته‎ ‎مي شدند‎.
‎با شروع حکومت سلاجقه در ايران تمامي فنون و بخصوص نساجي و قالي بافي‎ ‎نيز بخاطر عشاير ترک در سراسر ممالک اسلامي اهميت فراوان پيدا کرد. يک نمونه از‎ ‎بافته هاي دوره سلجوقي که در موزه "متروپوليتن" موجود است داراي اشکال توريقي(به‎ ‎معني برگ دادن درخت) به رنگ پرتغالي و قهوه اي، و قطعه اي ديگر به رنگ سبز و سفيد‎ ‎است‎.
‎رنگ هاي فرش با استفاده از گياهان و به کمک مهارت استادکاران رنگرز به حد و‎ ‎دامنه اي رسيد که بتدريج ديگر هنرها و صنايع دستي را در سايه قرار داد. "روناس‎"‎،‎ "‎نيل"، "اسپرک"، "پوست گردو"، "پوست انار" و "زعفران" و ساير رنگهاي گياهي که از‎ ‎صدها سال پيش بشر شناخته بود بدست هنرمندان رنگرز ايراني جلوه اي يافت که در هيچ‎ ‎کجاي ديگر از جهان تقليد شدني نبود‎.
‎دوران صفويه اوج ترقي صنايع نساجي و قالي‎ ‎بافي است، و خوشبختانه آثار زيادي از آن زينت بخش موزه هاي دنياست که شيوه رنگ‎ ‎آميزي ملايم و بي نظير در قطعات بدست آمده به چشم مي خورد‎.
‎رنگ هاي متعددي که در‎ ‎بافت قالي ها بکار رفته است عبارتند از: قرمز سير، آبي، سبز، زرد کمرنگ و نارنجي،‎ ‎که اين رنگها تقريبا معادل رنگهايي هستند که امروزه در رنگرزي سنتي ايران از آنها‎ ‎استفاده مي شود و نشانه بارز قدمت صنعت رنگرزي در ايران است‎.
‎رنگرزان به کمک‎ ‎خلاقيت خود، ته رنگهايي به وجود مي آوردند که با يکديگر تفاوت جزيي داشتند. مثلا در‎ ‎ترکيب رنگها، بنفش مخلوط با سرخ را براي ساختن رنگي مانند شاه توتي که درخشش شگرفي‎ ‎داشت و يا با مخلوط بيشتري از زرد تند آنها را به رنگ سرخ خرمالويي درمي آوردند‎. ‎صنعت رنگرزي ايران در اواخر دوران صفويه، همزمان با رشد رنگرزي مدرن در اروپا عظمت‎ ‎و درخشندگي خود را تا حدي از دست داد. در دوره پهلوي به سبب استفاده از رنگهاي‎ ‎شيميايي خارجي و پنبه و پشم وارداتي براي تار و پود قالي، اصالت و خودکفايي اين هنر‎ ‎و فن آسيب ديد به طوري که هنوز نمي توان به راحتي اين هنر سنتي را از آفتي که دچارش‎ ‎شده نجات داد‎.


‎تاريخچه رنگرزي در زنجان:
‎درخصوص سابقه رنگرزي استان‎ ‎زنجان اطلاعاتي در دست نيست ولي به يقين مي توان گفت که رنگرزي الياف از زمان رواج‎ ‎قاليبافي در استان متداول بوده است و بافندگان قالي با پي بردن به خواص رنگ دهي‎ ‎گياهان منطقه و رنگرزي اليافي چون پشم و نخ توانستند قالي هاي نفيس و باارزشي را‎ ‎توليد نمايند با استناد به مدارک موجود اقوام افشار ساکن در اين استان علاوه بر‎ ‎توليد بهترين فرشهاي ايران رنگرزي الياف را نيز به عهده داشتند. آنان با استفاده از‎ ‎گياهان مختلف از جمله روناس، حنا، جاشير، پوست گردو، پوست انار، پوست پياز و گياهان‎ ‎داراي رنگدانه گياهي ديگر و با بکارگيري انواع فنون و مهارتهاي حرفه اي رنگهاي‎ ‎متنوع را تهيه مي کردند‎.

‎کارگاه رنگرزي و محل داد و ستد الياف پشمي و نخي‏‎ ‎اين اقوام، جنب تيمچه بازار بوده که از بازار زنجان بطرف خيابان کمربندي خيام‎ ‎امتداد داشته است. ولي امروزه به علت رواج رنگهاي شيميايي شيوه رنگرزي سنتي کمرنگ‎ ‎شده است و تعداد اندکي از کارگاههاي رنگرزي شيميايي در کاروانسراي شاطرعلي، حاج‎ ‎شامي بالا و پايين، سراي نهالي و حاج فتح اله مشاهده مي گردد. رنگرزان ماهري چون‎: ‎مرحوم ولي قره خاني، مرحوم حاج قربانعلي صباغي، مرحوم عبداله اورنگي و مرحوم حاج‎ ‎احمد، زندگي مي کردند که با تلاش، سختکوشي و پشتکار، و با استفاده از گياهان رنگزا‎ ‎الياف پشمي و پنبه اي را رنگ آميزي مي کردند و قالي زنجان را غنا مي‎ ‎بخشيدند‎.
‎بعلت رکود اين صنعت اکثر پيشکسوتان رنگرز استان از اين کار کناره گيري‎ ‎کردند و تنها چند نفر هنوز هم به اين شغل اهتمام دارند که از جمله: آقاي بختياري،‎ ‎حاج زيداله ندرلو و فرهاد يادگاري مي‎ ‎باشند‎.

منابع:
- ‎الياف شناسي،‎ ‎ستاره اميري 1385‏
- رنگهاي ايراني، شيرين صوراسرافيل 1378‏
- موزش هنر‎ ‎قاليبافي، پوراندخت نيرومند 1378‏
- فناوري سنتي رنگرزي تاروپود در کاشان، محمد‎ ‎ابوالفضلي 1383‏
- گزارش و نقش و رنگ قالي استان زنجان ، مريم قاسمي اندرود‎ 1381
- ‎فرايند روشهاي رنگرزي الياف با مواد طبيعي، ويکتوريا جهانشاهي‎ 1375‎
:gol:
 

funfar

عضو جدید
خیلی مقاله خوبیه فقط منبع نداره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:que:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
#HAEK# گزارش کار آزمايشگاه رنگرزي الياف طبيعي1 شیمی نساجی 24

Similar threads

بالا