بر اساس گزارشات سازمان ملل، حدود 800 میلیون نفر از جمعیت جهان (14 درصد) دچار فقر غذایی هستند که تا سال 2020 به یک میلیارد نفر خواهند رسید. تخریب روزافزون جنگلها، مراتع و فضای سبز، گسترش بیابانها، نابودی گونههای متنوع گیاهی و جانوری، مقاوم شدن آفات و عوامل بیماریزا به سموم و بروز بسیاری مسائل جدی دیگر هر روز ابعاد گستردهتری مییابد.
از سوی دیگر، بشر با استفاده نسبتاً کامل از امکانات موجود، امروزه برای افزایش تولیدات کشاورزی با محدودیت منابع روبرو میباشد. بنابراین رشد سریع جمعیت و محدودیت منابع، نسل بشر را با خطر گرسنگی و کمبود امکانات بهداشتی مواجه نموده است. از طرفی، فناوریهای سنتی و بومی کشاورزی به مرز محدودیتهای خود نزدیک شدهاند و انسان نیازمند بکارگیری فناوریهایی است که از پتانسیل بیشتری برخوردار باشند
در چنین شرایطی، فناوریهایی مورد نیاز هستند که قابلیت تولید گیاهان، دامها و بطور کلی موجوداتی با ویژگیهای برتر را داشته باشند، گیاهانی با قابلیت تحمل به تنشهای زیستی و بطور اخص شوری و خشکی تولید کنند، دامها را به شیوهای دقیق و کیفی در مقابل بیماریهای مهلک ایمن نمایند و در نهایت امنیت غذایی و به تبع آن امنیت اقتصادی و اجتماعی را به ارمغان آورند. نمونه بارز چنین فناوریهایی، "فناوری زیستی (بیوتکنولوژی)" است که قابلیت بهبود ژنتیک گیاهان زراعی و باغی، دام، آبزیان و بطور کلی سازوارهها( ارگانیزمها) و ریزسازوارهها (میکروارگانیزمها) را داراست.
دستاوردها و تحولات گسترده علمی و تکنولوژیک جهان که در نیمه دوم قرن بیستم (از اواسط دهه 1970 میلادی) به خصوص در حوزه علوم و فناوری زیستی به وقوع پیوست، نویدبخش توانمندیهای جدیدی در این عرصه بود و امروزه امیدهای فراوانی را در دل دولتمردان کشورهای جهان ایجاد کرده است. بیوتکنولوژی و فناوری ژن با ارایه مسیرهای راهبردی، این امید را بهوجود آوردهاند که میتوان جهان را از کابوس فقر و گرسنگی رها ساخت و امنیت غذایی و بهداشتی را برای جهانیان به ارمغان آورد. بنابراین بشر امروزه با بهرهگیری از دانش ژنتیک، به قابلیتهای شگفتانگیز طبیعت و موجودات زنده پی برده و بر آن است تا از همین قابلیتهای ذاتی برای رفع معضلات زیستی استفاده کند.
بر اساس پیشبینیهای بسیاری از متخصصین و صاحبنظران از جمله انجمن بینالمللی علم و توسعه، جمعیت جهان در سال 2050 به 11 میلیارد نفر خواهد رسید و میزان تولیدات غذایی باید در آن زمان به سه برابر مقدار کنونی افزایش یابد که بدون فناوری زیستی میسر نخواهد بود. بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک میتواند در جهت بهرهوری بیشتر از منابع زیستی، حفظ محیط زیست و در نتیجه توسعه پایدار مؤثر واقع شود.
ابعاد اقتصاد یبیوتکنولوژی در حوزه کشاورزی
ابعاد اقتصادی بیوتکنولوژی در حوزه کشاورزی بسیار چشمگیر بوده است. بسیاری از صاحبنظران معتقدند سده بیستویکم، قرن حاکمیت و شکوفایی فناوری زیستی است و این فناوری را عامل دومین انقلاب سبز در آینده به حساب مییآورند. به مدد این فناوری نوین، پتانسیل قابلتوجهی در علوم زیستشناسی پایه، صنایع کشاورزی، پزشکی و داروسازی، فرآوری غذایی و صنایع شیمیایی پدید آمده است.
کاربرد بیوتکنولوژی در کشاورزی به خصوص برای کشورهای در حال توسعه، چشمانداز روشن و بسیار امیدوارکنندهای ترسیم نموده است. طبق مطالعهای که در سال 1985 صورت گرفت، تأثیر بیوتکنولوژی بر کشاورزی در کشورهای در حال توسعه، در سال 2008 احساس خواهد شد. طبق گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) در دهة 1980، میزان اکتشافات در مورد بیوتکنولوژی موادغذایی و کشاورزیی، سریعتر از آن بود که تصور می رفت. بازار جهانی بیوتکنولوژی کشاورزی در سال 1997 حدود 4 میلیارد دلار بود و در سال 2002 حدود 4،8 میلیارد دلار پیشبینی شده است. امروزه دولتها و صنایع به این نتیجه رسیدهاند که باید مردم را بیشتر با بیوتکنولوژی کشاورزیی آشنا کنند و برای اینکار، همکاری متخصصین و علاقهمندیی غیرمتخصٌین و اعتماد مردم را لازم میدانند.
بیوتکنولوژی امکاناتی را فراهم میآورد که از طریق روشهای سنتی قابل دسترس نیستند. لذا بکارگیری این فناوری در کشاورزی میتواند با هدف بهرهوری بیشتر از منابع موجود، کشاورزی پایدار، سلامت محیطزیست و در جهت کمک به روشهای سنتی "بهنژادی"، موثر واقع شود. به طور کلی، استفاده از فناوری زیستی در کنار روشهای سنتی (کلاسیک) باعث تسریع در دستیابی به اهداف "بهنژادی" و تأمین احتیاجات کمی وکیفی بشر در آینده خواهد بود. در عین حال هیچگاه نباید این فناوری به عنوان جایگزین روشهای سنتی و معمول "بهنژادی" قلمداد شود، بلکه این دو مکمل یکدیگر هستند.
از سوی دیگر، بشر با استفاده نسبتاً کامل از امکانات موجود، امروزه برای افزایش تولیدات کشاورزی با محدودیت منابع روبرو میباشد. بنابراین رشد سریع جمعیت و محدودیت منابع، نسل بشر را با خطر گرسنگی و کمبود امکانات بهداشتی مواجه نموده است. از طرفی، فناوریهای سنتی و بومی کشاورزی به مرز محدودیتهای خود نزدیک شدهاند و انسان نیازمند بکارگیری فناوریهایی است که از پتانسیل بیشتری برخوردار باشند
در چنین شرایطی، فناوریهایی مورد نیاز هستند که قابلیت تولید گیاهان، دامها و بطور کلی موجوداتی با ویژگیهای برتر را داشته باشند، گیاهانی با قابلیت تحمل به تنشهای زیستی و بطور اخص شوری و خشکی تولید کنند، دامها را به شیوهای دقیق و کیفی در مقابل بیماریهای مهلک ایمن نمایند و در نهایت امنیت غذایی و به تبع آن امنیت اقتصادی و اجتماعی را به ارمغان آورند. نمونه بارز چنین فناوریهایی، "فناوری زیستی (بیوتکنولوژی)" است که قابلیت بهبود ژنتیک گیاهان زراعی و باغی، دام، آبزیان و بطور کلی سازوارهها( ارگانیزمها) و ریزسازوارهها (میکروارگانیزمها) را داراست.
دستاوردها و تحولات گسترده علمی و تکنولوژیک جهان که در نیمه دوم قرن بیستم (از اواسط دهه 1970 میلادی) به خصوص در حوزه علوم و فناوری زیستی به وقوع پیوست، نویدبخش توانمندیهای جدیدی در این عرصه بود و امروزه امیدهای فراوانی را در دل دولتمردان کشورهای جهان ایجاد کرده است. بیوتکنولوژی و فناوری ژن با ارایه مسیرهای راهبردی، این امید را بهوجود آوردهاند که میتوان جهان را از کابوس فقر و گرسنگی رها ساخت و امنیت غذایی و بهداشتی را برای جهانیان به ارمغان آورد. بنابراین بشر امروزه با بهرهگیری از دانش ژنتیک، به قابلیتهای شگفتانگیز طبیعت و موجودات زنده پی برده و بر آن است تا از همین قابلیتهای ذاتی برای رفع معضلات زیستی استفاده کند.
بر اساس پیشبینیهای بسیاری از متخصصین و صاحبنظران از جمله انجمن بینالمللی علم و توسعه، جمعیت جهان در سال 2050 به 11 میلیارد نفر خواهد رسید و میزان تولیدات غذایی باید در آن زمان به سه برابر مقدار کنونی افزایش یابد که بدون فناوری زیستی میسر نخواهد بود. بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک میتواند در جهت بهرهوری بیشتر از منابع زیستی، حفظ محیط زیست و در نتیجه توسعه پایدار مؤثر واقع شود.
ابعاد اقتصاد یبیوتکنولوژی در حوزه کشاورزی
ابعاد اقتصادی بیوتکنولوژی در حوزه کشاورزی بسیار چشمگیر بوده است. بسیاری از صاحبنظران معتقدند سده بیستویکم، قرن حاکمیت و شکوفایی فناوری زیستی است و این فناوری را عامل دومین انقلاب سبز در آینده به حساب مییآورند. به مدد این فناوری نوین، پتانسیل قابلتوجهی در علوم زیستشناسی پایه، صنایع کشاورزی، پزشکی و داروسازی، فرآوری غذایی و صنایع شیمیایی پدید آمده است.
کاربرد بیوتکنولوژی در کشاورزی به خصوص برای کشورهای در حال توسعه، چشمانداز روشن و بسیار امیدوارکنندهای ترسیم نموده است. طبق مطالعهای که در سال 1985 صورت گرفت، تأثیر بیوتکنولوژی بر کشاورزی در کشورهای در حال توسعه، در سال 2008 احساس خواهد شد. طبق گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) در دهة 1980، میزان اکتشافات در مورد بیوتکنولوژی موادغذایی و کشاورزیی، سریعتر از آن بود که تصور می رفت. بازار جهانی بیوتکنولوژی کشاورزی در سال 1997 حدود 4 میلیارد دلار بود و در سال 2002 حدود 4،8 میلیارد دلار پیشبینی شده است. امروزه دولتها و صنایع به این نتیجه رسیدهاند که باید مردم را بیشتر با بیوتکنولوژی کشاورزیی آشنا کنند و برای اینکار، همکاری متخصصین و علاقهمندیی غیرمتخصٌین و اعتماد مردم را لازم میدانند.
بیوتکنولوژی امکاناتی را فراهم میآورد که از طریق روشهای سنتی قابل دسترس نیستند. لذا بکارگیری این فناوری در کشاورزی میتواند با هدف بهرهوری بیشتر از منابع موجود، کشاورزی پایدار، سلامت محیطزیست و در جهت کمک به روشهای سنتی "بهنژادی"، موثر واقع شود. به طور کلی، استفاده از فناوری زیستی در کنار روشهای سنتی (کلاسیک) باعث تسریع در دستیابی به اهداف "بهنژادی" و تأمین احتیاجات کمی وکیفی بشر در آینده خواهد بود. در عین حال هیچگاه نباید این فناوری به عنوان جایگزین روشهای سنتی و معمول "بهنژادی" قلمداد شود، بلکه این دو مکمل یکدیگر هستند.