بیاید در مورد مشکلاتمون حرف بزنیم...

kayvan90

عضو جدید
درود بر دوستان عزیز.....

این تاپیک محفلی برای بازگو کردن مشکلات شماست و صحبت در مورد چرایی این مشکلات و ایجاد یک مسیر برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب.
در حقیقت اینجا به شما کمک میشه خودتون شیوه ی درست نگاه کردن به مسئلتون رو یاد بگیرید و در نهایت خودتون یک راه حل درست رو انتخاب کنید...اینجا قرار نیست من به شما راه حل بدم فقط بهتون کمک میکنم تا خودتون راه حل درست رو پیدا کنید..

قوانین رو حتما رعایت کنید:
1-اسپم نکنید(واقعا خواهش دارم)
2-بدون رودربایستی حرف بزنید
3-پیشداوری نکنید
4-جزئیات مسئلتون رو بیان کنید
5-هر کس مشکلی رو بیان میکنه منتظر گرفتن جواب از بنده باشه و دیگر دوستان لطفا فقط ب بیان مشکلات خود بپردازند
6-امید داشته باشید

این تاپیک رو با تجربه زیادی که در امر مشاوره دارم به راه انداختم...با تشکر:gol:
 

مبینا جون

عضو جدید
کاربر ممتاز
من زندگیم داره ماشینی میشینه.
با وجودیکه مشکلات مالی و اقتصادی و... ندارم، اما زندگیم یکنواخت شده.

راه تزریق هیجان عملی رو چی میدونین؟
خواهشا شعار ندین، اگر تجربه خودتون داشتین بگین، اگر ندارین مطالب روانشناسان و... رو ننویسین.

ممنون.
سلام منم یک مدت بعد از کنکور دچار یکنواختی شدم...این مشکل تقریبا چندماهی برام ادامه داشت ..تا اینکه تصمیم گرفتم خودم برای خودم هیجان ایجاد کنم..
رجوع کردم به علایقم.....علایقی که شاید از دید خیلی ها کوچیک و مسخره باشه.
مثل قدم زدن زیر بارون..سعی کردم خودم رو از محدودیت ها دور کنم ومثل یک بچه کوچیک که راحت هرکاری که بخواد انجام میده واز زندگیش لذت میبره....منم از زندگیم لذت بببرم
اولین کاری که کردم این بود که از سیاست دور شم......حرص خوردن درمورد مسائلی که تو میدونی ونمیتونی حرفتو به جایی برسونی ادمو بیشتر اذیت میکنه.....از قدیم گفتن هر چی کمتر بدونی راحت تری......
دوم اینکه خودمو ریلکس کردم.......در برابر حرف مردم.....در برابر واکنش مردم.........تصمیم گرفتم که فقط بخندم و به نظرشون اهمیت ندم
سوم اینکه هرکاری دوست داشتم کردم.......سینما.......سوارکاری...... بیرون رفتن باخانواده ودوستان........تغییر دکوراسیون اتاقم...... خریدن اون چیزهایی که ارزو داشتم ......
خلاصه اینکه خودم به خودم روحیه دادم..........الانم خداروشکر خوب خوبم.........و به جرات میگم برای خوب شدنم هیچکس کمک نکرد..فقط خودم به خودم کمک کردم.
 

مبینا جون

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون از پاسخ جامع و قشنگتون.
همه اینایی که میگین رو قبول دارم.
منظورم از زندگی ماشینی، افسردگی و اینا نبود.

روحیه من در حد بنز هست. :)

منظورم انگیزه ای بود که برای اون انگیزه بتونم هیجان کسب کنم.
یعنی اولینش تعریف یک انگیزه بزرگ هست و سپس راه هیجان برای رسیدن به اون انگیزه ها.

هیجان ها کوچک و انگیزه هام کوچک شدن، در واقع دارم خسته میشم.

من شمارو نمیدونم اما خودم انگیزه هام رو ارزوهام میدونم...........انگیزه های من اون چیزهایی هستن که من دوسشون دارم......که ارزوشونو دارم.......بعد برای رسیدن به اونا تلاش میکنم......یعنی واقعا شما هیچ ارزو وهدفی تو زندگیتون ندارین که بخواین خودتون و درگیر اون کنین؟
 

مبینا جون

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا ولی همه اهداف و آرزوها، در سطح هیچان انگیزی نیستند، چون به نظر بلند مدت نمیان.
اینکه بهترین دانشگاه بخونی و بعدش هم کار داشته باشی، هدف معمولی هست که فقط در راستای زندگی ماشینیه.
ازدواج چی؟؟؟ ازدواج که هم بلند مدته هم ماشینی نیست.....
 

مبینا جون

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم فکر کردن بهش برام واقعا سنگین هست.
هنوز نتونستم با خودم باهاش کنار بیام.

اکثر آدمایی که میبینم زیادی سرخوش هستن یا خیلی دید سطحی به زندگی دارن با برداشت های مقلدانه و ساده انگارانه.

گاهی سادگی زندگی رو شیرین ترمیکنه........شعار نمیدم.....تجربه کردم که میگم.
 

etnn

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام منم یک مدت بعد از کنکور دچار یکنواختی شدم...این مشکل تقریبا چندماهی برام ادامه داشت ..تا اینکه تصمیم گرفتم خودم برای خودم هیجان ایجاد کنم..
رجوع کردم به علایقم.....علایقی که شاید از دید خیلی ها کوچیک و مسخره باشه.
مثل قدم زدن زیر بارون..سعی کردم خودم رو از محدودیت ها دور کنم ومثل یک بچه کوچیک که راحت هرکاری که بخواد انجام میده واز زندگیش لذت میبره....منم از زندگیم لذت بببرم
اولین کاری که کردم این بود که از سیاست دور شم......حرص خوردن درمورد مسائلی که تو میدونی ونمیتونی حرفتو به جایی برسونی ادمو بیشتر اذیت میکنه.....از قدیم گفتن هر چی کمتر بدونی راحت تری......
دوم اینکه خودمو ریلکس کردم.......در برابر حرف مردم.....در برابر واکنش مردم.........تصمیم گرفتم که فقط بخندم و به نظرشون اهمیت ندم
سوم اینکه هرکاری دوست داشتم کردم.......سینما.......سوارکاری...... بیرون رفتن باخانواده ودوستان........تغییر دکوراسیون اتاقم...... خریدن اون چیزهایی که ارزو داشتم ......
خلاصه اینکه خودم به خودم روحیه دادم..........الانم خداروشکر خوب خوبم.........و به جرات میگم برای خوب شدنم هیچکس کمک نکرد..فقط خودم به خودم کمک کردم.

به مورد دوم چطوری مبتونم برسم عایا؟؟
 

مبینا جون

عضو جدید
کاربر ممتاز
به مورد دوم چطوری مبتونم برسم عایا؟؟

فرمول ریاضی نداره که بخوام بهت توضیح بدم.......فقط باید بخوای.....همین.......
منم فقط خواستم.........اولش سخت بود..اما بعدش ازاینکه به اطرافیانم تو دلم میخندم کیف هم میکردم:D
 

Unline

عضو جدید
عزیزم جناب دکتر ! اینکه شما بری یه دانشگاه خوب و بعد هم سرکار چه هیجانی میتونه داشته باشه ؟ اینکه یه روال کاملا عادی هست که همه اون رو طی می کنند

چیزی هم که تکراری باشه هیجان نداره ! توی بهترین دانشگاه هم شما حداقل با 50 نفر هم رشته هستید - مسلما هیجان خاصی رو تجربه نمی کنید چون روال کارتون با 50 تا ورودی خودتون و n تا ورودی های قبل و بعد یکسان هست

در ادامش کارش هم همینطوره - اگر با لقیه پیش برید به همون چیزهایی می رسید که اونها هم رسیدن ! شما وقتی روی موهای سرت دست می کشی - در حالتی که به سمت جهت موهات دست می کشی حس بهتری داری و یا خلاف جهت ؟ مسلما وقتی خلاف جهتشون دست می کشی حس نوازش موهات رو بیشتر و بهتر متوجه مشی

زندگی هم همینه - برای اینکه هرکاری بهت حس بده باید گاهی در خلاف جهت و یا کلا در جهت دیگری حرکت کنی - هنجار شکنی کنی - کارهایی انجام بدی که یا بقیه به فکرشون نمیرسه یا از انجام دادنش می ترسن

زندگیت همه اش میشه هیجان چون چیزایی رو تجربه می کنی که هیچکس تجربه نکرده و بقیه هم حیرت می کنن از کارهایی که انجام میدی و این خودش میشه هیجان

اگر هم نخواهی اینطور باشی - در همون حوزه ی فعالیت خودت میتونی یه راهی رو انتخاب کنی که بهش علاقه داری - به این فکر نکن که آخر عاقبت داره یا نه - همه چیز اولش سخت به نظر میاد - یه مسیر رو انتخاب کن و برو دنبالش - دائما چیزای جدید یاد بگیر - خود به خود با مسائل جدید - ادمای جدید - راه های جدید و ... آشنا میشی و دائم دوست داری در اون زمینه موفق تر بشی - این خودش راه جدیدی رو توی زندگیت باز می کنه - دیگه تکراری نیست زندگیت و میتونی متفاوت زندگی کنی - مطمئن باش زندگی متفاوت همیشه هیجان داره - یکنواختی هست که بی روحه ! بری سر کلاس - درس بخونی - 20 بگیری - مدرک بگیری - کار پیدا کنی - این راهیه که قبل از شما n نفر رفتنش و بعد از شما هم m نفر دیگه خواهند رفت - نظر من اینه که سعی کن راه هایی رو طی کنی که کسی توشون پا نذاشته

حیفه از استعداد فقط برای درس خوندن و نمره خوب گرفتن و مدرک گرفتن و کارای تکراری استفاده کرد - اگر می خواهی اسمی ازت بمونه و حتی خوندن زندگی نامت هم برای آیندگانت هیجان انگیز باشه باید مسیریو طی کنی که منحصر به خودته

به عنوان یه دوست کوچیک فقط نظر شخصیم رو گفتم وگرنه شما استاد مایی

موفق باشی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشکلم اینه که جز تو(خودم)هیچکسیو دوس ندارم!
 

nedashiva

کاربر بیش فعال
عزیزم جناب دکتر ! اینکه شما بری یه دانشگاه خوب و بعد هم سرکار چه هیجانی میتونه داشته باشه ؟ اینکه یه روال کاملا عادی هست که همه اون رو طی می کنند

چیزی هم که تکراری باشه هیجان نداره ! توی بهترین دانشگاه هم شما حداقل با 50 نفر هم رشته هستید - مسلما هیجان خاصی رو تجربه نمی کنید چون روال کارتون با 50 تا ورودی خودتون و n تا ورودی های قبل و بعد یکسان هست

در ادامش کارش هم همینطوره - اگر با لقیه پیش برید به همون چیزهایی می رسید که اونها هم رسیدن ! شما وقتی روی موهای سرت دست می کشی - در حالتی که به سمت جهت موهات دست می کشی حس بهتری داری و یا خلاف جهت ؟ مسلما وقتی خلاف جهتشون دست می کشی حس نوازش موهات رو بیشتر و بهتر متوجه مشی

زندگی هم همینه - برای اینکه هرکاری بهت حس بده باید گاهی در خلاف جهت و یا کلا در جهت دیگری حرکت کنی - هنجار شکنی کنی - کارهایی انجام بدی که یا بقیه به فکرشون نمیرسه یا از انجام دادنش می ترسن

زندگیت همه اش میشه هیجان چون چیزایی رو تجربه می کنی که هیچکس تجربه نکرده و بقیه هم حیرت می کنن از کارهایی که انجام میدی و این خودش میشه هیجان

اگر هم نخواهی اینطور باشی - در همون حوزه ی فعالیت خودت میتونی یه راهی رو انتخاب کنی که بهش علاقه داری - به این فکر نکن که آخر عاقبت داره یا نه - همه چیز اولش سخت به نظر میاد - یه مسیر رو انتخاب کن و برو دنبالش - دائما چیزای جدید یاد بگیر - خود به خود با مسائل جدید - ادمای جدید - راه های جدید و ... آشنا میشی و دائم دوست داری در اون زمینه موفق تر بشی - این خودش راه جدیدی رو توی زندگیت باز می کنه - دیگه تکراری نیست زندگیت و میتونی متفاوت زندگی کنی - مطمئن باش زندگی متفاوت همیشه هیجان داره - یکنواختی هست که بی روحه ! بری سر کلاس - درس بخونی - 20 بگیری - مدرک بگیری - کار پیدا کنی - این راهیه که قبل از شما n نفر رفتنش و بعد از شما هم m نفر دیگه خواهند رفت - نظر من اینه که سعی کن راه هایی رو طی کنی که کسی توشون پا نذاشته

حیفه از استعداد فقط برای درس خوندن و نمره خوب گرفتن و مدرک گرفتن و کارای تکراری استفاده کرد - اگر می خواهی اسمی ازت بمونه و حتی خوندن زندگی نامت هم برای آیندگانت هیجان انگیز باشه باید مسیریو طی کنی که منحصر به خودته

به عنوان یه دوست کوچیک فقط نظر شخصیم رو گفتم وگرنه شما استاد مایی

موفق باشی

حرفاتون جالب بود اگه بشه یه ادم اینجوری عمل کنه چی میشه؟ فقط جرات میخواد واراده.... که متاسفانه من جراتم خیلی پایینه... ولی از صحبتاتون خوشم اومد روش فکر میکنم ببینم به نتیجه میرسم یانه؟ چون منم یکمکی دچار یکنواختی زندگی لعنتی شدم

ولی ایا خودتونم عمل کردین بهشون؟
 

kayvan90

عضو جدید
عزیزم جناب دکتر ! اینکه شما بری یه دانشگاه خوب و بعد هم سرکار چه هیجانی میتونه داشته باشه ؟ اینکه یه روال کاملا عادی هست که همه اون رو طی می کنند

چیزی هم که تکراری باشه هیجان نداره ! توی بهترین دانشگاه هم شما حداقل با 50 نفر هم رشته هستید - مسلما هیجان خاصی رو تجربه نمی کنید چون روال کارتون با 50 تا ورودی خودتون و n تا ورودی های قبل و بعد یکسان هست

در ادامش کارش هم همینطوره - اگر با لقیه پیش برید به همون چیزهایی می رسید که اونها هم رسیدن ! شما وقتی روی موهای سرت دست می کشی - در حالتی که به سمت جهت موهات دست می کشی حس بهتری داری و یا خلاف جهت ؟ مسلما وقتی خلاف جهتشون دست می کشی حس نوازش موهات رو بیشتر و بهتر متوجه مشی

زندگی هم همینه - برای اینکه هرکاری بهت حس بده باید گاهی در خلاف جهت و یا کلا در جهت دیگری حرکت کنی - هنجار شکنی کنی - کارهایی انجام بدی که یا بقیه به فکرشون نمیرسه یا از انجام دادنش می ترسن

زندگیت همه اش میشه هیجان چون چیزایی رو تجربه می کنی که هیچکس تجربه نکرده و بقیه هم حیرت می کنن از کارهایی که انجام میدی و این خودش میشه هیجان

اگر هم نخواهی اینطور باشی - در همون حوزه ی فعالیت خودت میتونی یه راهی رو انتخاب کنی که بهش علاقه داری - به این فکر نکن که آخر عاقبت داره یا نه - همه چیز اولش سخت به نظر میاد - یه مسیر رو انتخاب کن و برو دنبالش - دائما چیزای جدید یاد بگیر - خود به خود با مسائل جدید - ادمای جدید - راه های جدید و ... آشنا میشی و دائم دوست داری در اون زمینه موفق تر بشی - این خودش راه جدیدی رو توی زندگیت باز می کنه - دیگه تکراری نیست زندگیت و میتونی متفاوت زندگی کنی - مطمئن باش زندگی متفاوت همیشه هیجان داره - یکنواختی هست که بی روحه ! بری سر کلاس - درس بخونی - 20 بگیری - مدرک بگیری - کار پیدا کنی - این راهیه که قبل از شما n نفر رفتنش و بعد از شما هم m نفر دیگه خواهند رفت - نظر من اینه که سعی کن راه هایی رو طی کنی که کسی توشون پا نذاشته

حیفه از استعداد فقط برای درس خوندن و نمره خوب گرفتن و مدرک گرفتن و کارای تکراری استفاده کرد - اگر می خواهی اسمی ازت بمونه و حتی خوندن زندگی نامت هم برای آیندگانت هیجان انگیز باشه باید مسیریو طی کنی که منحصر به خودته

به عنوان یه دوست کوچیک فقط نظر شخصیم رو گفتم وگرنه شما استاد مایی

موفق باشی

دقیقا و کاملا درسته.........شیوه ی زندگی خود من همینطوره....تو میگی خلاف جهت میگی ساختار شکنی ولی من میگم راه درست میگم جهت درست...اون ساختارها و شیوه های ک تو میشکنی رو آدمهای دیگه درست کردند هرکس حق داره ساختار خودش رو داشته باشه و اگر کسی با عقاید خودش زندگی کنه دارای شخصیتی والا و قوی هست ک قطعا میتونه توی زندگی موفق باشه...
واقعا شگفت زده شدم خیلی حرفات ب ذهنیت من نزدیک بود ب جز قضیه ساختار ک خوب توضیح دادم....;)
 

avayestan

کاربر بیش فعال
چه تایپیک خوبی... واقعا تا همینجاشم خوندم کلی توش نکته بود.... امیدبخش... ممنون از استارتر محترم... و اینکه اون بحث ساختار شکنی واقعا دلنشین بود و اصلاح حرف دوستمون..
راستش منم روزا واسم یکنواتخت شده... میخوام درس بخونم مدرکم بالاتر بره اما انگیزشو ندارم... به هنری علاقه مند هستم اما نصفه ولش کردم... کلی کار دارم اما انگیزه ندارم... این بحثا خیلی امیدوارکننده بود... میشه منم راهنمایی کنین...
 

kayvan90

عضو جدید
چه تایپیک خوبی... واقعا تا همینجاشم خوندم کلی توش نکته بود.... امیدبخش... ممنون از استارتر محترم... و اینکه اون بحث ساختار شکنی واقعا دلنشین بود و اصلاح حرف دوستمون..
راستش منم روزا واسم یکنواتخت شده... میخوام درس بخونم مدرکم بالاتر بره اما انگیزشو ندارم... به هنری علاقه مند هستم اما نصفه ولش کردم... کلی کار دارم اما انگیزه ندارم... این بحثا خیلی امیدوارکننده بود... میشه منم راهنمایی کنین...

ممنون از حضورتون.....خوب ایجاد انگیزه راه های مختلفی داره من نمیخوام یک راه پیشنهاد کنم چون هر کس بسته ب شخصیت و روحیات خودش بهترین راه رو میتونه در نظر بگیره....فقط یک نکته میگم شما خوب بهش فکر کن و بعد شک ندارم میتونی انگیزه رو ب دست بیاری.....
هدفت از زندگی کردن چیه؟چرا داری زندگی میکنی؟دوست داری چطور زندگی کنی راحت تر بگم چطور با زندگیت حال میکنی؟فقط ب این فکر کن ی زندگی غیر قابل پیشبینی همیشه هیجان بیشتری نسبت ب زندگی برنامه ریزی شده داره....همیشه ب خاطر داشته باش تو باید جوری زندگی کنی ک هم از زندگی لذت ببری هم ریسک کردن توی زندگیت ب قیمت نابودی زندگی نباشه...تعادل فراموش نشه لذت فراموش نشه ریسک فراموش نشه...
 

kayvan90

عضو جدید
در مورد کدومش!
یکی دو تا نیستن عزیز ...
نمی دونم شاید جهتی که من انتخاب کردم خلاف جهت رودخانه باشه!

جهت رودخانه رو چی تعیین میکنه.......شیب زمین.....پس قرار نیست این رودخانه قطعا مسیر درست رو بره چون بنا ب شرایط داره ب یک سمتی کشیده میشه.....این رو در خاطرت داشته باش مسیر یک رودخانه ممکنه ب یک آب شار برسه ک در نهایت شما بازنده ی بازی زندگی شدید همانند خیلی از افرادی ک هم مسیر همین رودخانه در حال حرکت هستند....اگر شما شرایط رو بسنجی و بعد تصمیم بگیری ک باید خلاف جهت حرکت کنی من به تو تبریک میگم چون فکر کردی چون مسیر خودت رو خودت انتخاب کردی چون نخواستی عادی باشی نخواستی همونی باشی ک اکثرا هستن....قبلا گفتم باز هم میگن....مسیر رو خودمون باید تعیین کنیم ن از مسیری ک دیگران رفتن کور کورانه استفاده کنیم....
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
جهت رودخانه رو چی تعیین میکنه.......شیب زمین.....پس قرار نیست این رودخانه قطعا مسیر درست رو بره چون بنا ب شرایط داره ب یک سمتی کشیده میشه.....این رو در خاطرت داشته باش مسیر یک رودخانه ممکنه ب یک آب شار برسه ک در نهایت شما بازنده ی بازی زندگی شدید همانند خیلی از افرادی ک هم مسیر همین رودخانه در حال حرکت هستند....اگر شما شرایط رو بسنجی و بعد تصمیم بگیری ک باید خلاف جهت حرکت کنی من به تو تبریک میگم چون فکر کردی چون مسیر خودت رو خودت انتخاب کردی چون نخواستی عادی باشی نخواستی همونی باشی ک اکثرا هستن....قبلا گفتم باز هم میگن....مسیر رو خودمون باید تعیین کنیم ن از مسیری ک دیگران رفتن کور کورانه استفاده کنیم....

سلام
جسارتا و با اجازتون ترجیح می دم جواب ندم ، تعبیرات شما مصادیق ناقص فراوان دارند
ممنونم که جواب دادین.:gol:
در پناه خدا، و نه روزگار باشید.:gol:
 

avayestan

کاربر بیش فعال
جهت رودخانه رو چی تعیین میکنه.......شیب زمین.....پس قرار نیست این رودخانه قطعا مسیر درست رو بره چون بنا ب شرایط داره ب یک سمتی کشیده میشه.....این رو در خاطرت داشته باش مسیر یک رودخانه ممکنه ب یک آب شار برسه ک در نهایت شما بازنده ی بازی زندگی شدید همانند خیلی از افرادی ک هم مسیر همین رودخانه در حال حرکت هستند....اگر شما شرایط رو بسنجی و بعد تصمیم بگیری ک باید خلاف جهت حرکت کنی من به تو تبریک میگم چون فکر کردی چون مسیر خودت رو خودت انتخاب کردی چون نخواستی عادی باشی نخواستی همونی باشی ک اکثرا هستن....قبلا گفتم باز هم میگن....مسیر رو خودمون باید تعیین کنیم ن از مسیری ک دیگران رفتن کور کورانه استفاده کنیم....

درسته اما گاهی شرایط خیلی محکمتر از اانتخابمونه... تاثیر میزاره.... مگه اینکه آدم هدف واقعی داشته باشه و پراز انگیزه... یه جاهایی وقتی تو ذوقت میخوره و بنا بشرایط نمیتونی بری سمت چیزی که میخوای دیگه انتخاب مسیر چه معنایی میتونه داشته باشه؟؟؟
 

kayvan90

عضو جدید
درسته اما گاهی شرایط خیلی محکمتر از اانتخابمونه... تاثیر میزاره.... مگه اینکه آدم هدف واقعی داشته باشه و پراز انگیزه... یه جاهایی وقتی تو ذوقت میخوره و بنا بشرایط نمیتونی بری سمت چیزی که میخوای دیگه انتخاب مسیر چه معنایی میتونه داشته باشه؟؟؟

آقای بادی گارد منظور بنده رو کاملا اشتباه برداشت کردند چون حرف خودشون خیلی کلی بود و جزئیات رو بیان نکردند......اشتباه شما همینجاست تو ذوق خوردن سرکوب شدن و سرکوفت خوردن شکست خوردن همگی جزئی از همین زندگی هستند و هر وقت این اتفاقات توی زندگیتون افتاد باید بفهمید اینجا همون لحظه ی سرنوشت سازه منه الان اگه تو ذوقم خورده یعنی کار من تفکر من ک قبولش دارم مخالف داره پس باید تلاش بیشتری کنم تا نظر خودم رو ب اثبات برسونم این یک روش درسته...این هموم انگیزه ایست ک باید ازش استفاده کرد....با یک بار یا چند بار تو ذوق خوردن نباید عقب نشینی کرد مگر اینکه منقطی تفکر شما نقض بشه....انتخاب مسیر جزئی از زندگی شماست شما ب راحتون ادامه بدید اگر ب انتخاب مسیرتون مطمئن هستید ادامه بدین شاید کیلومترهای اول خاکی باشه ولی قطعا جاده ی هموار در انتظار شماست....صبر پشتکار وامید...
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آقای بادی گارد منظور بنده رو کاملا اشتباه برداشت کردند چون حرف خودشون خیلی کلی بود و جزئیات رو بیان نکردند......اشتباه شما همینجاست تو ذوق خوردن سرکوب شدن و سرکوفت خوردن شکست خوردن همگی جزئی از همین زندگی هستند و هر وقت این اتفاقات توی زندگیتون افتاد باید بفهمید اینجا همون لحظه ی سرنوشت سازه منه الان اگه تو ذوقم خورده یعنی کار من تفکر من ک قبولش دارم مخالف داره پس باید تلاش بیشتری کنم تا نظر خودم رو ب اثبات برسونم این یک روش درسته...این هموم انگیزه ایست ک باید ازش استفاده کرد....با یک بار یا چند بار تو ذوق خوردن نباید عقب نشینی کرد مگر اینکه منقطی تفکر شما نقض بشه....انتخاب مسیر جزئی از زندگی شماست شما ب راحتون ادامه بدید اگر ب انتخاب مسیرتون مطمئن هستید ادامه بدین شاید کیلومترهای اول خاکی باشه ولی قطعا جاده ی هموار در انتظار شماست....صبر پشتکار وامید...

دوست من مهم نیت شماست که بسیار قابل ارزشه .:gol:
در این راه، که به نظر من، کمک به دیگرانه موفق باشید و سربلند .
در پناه خدا و امام عصر (عج) باشید
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
من شدیدا احساس تنهایی میکنم
راه حل داری؟:smoke:
خودم کتابای روان شناسی رو حفظم پس لطفا و خواهشا حرف تکراری نزن
 

avayestan

کاربر بیش فعال
راستش فک کنم آقا کیوان سرش خیلی شلوغه... بمن که گفته بودن نتیجه میگیرم از مشاوره با ایشون.. اماا..... ......................:whistle:فک میکنم اگه همون اول آدم تکلیفشو بدونه راجع بمسایلی حرفی نمیزنه.. ببخشیدا آقا کیوان..
 

avayestan

کاربر بیش فعال
:whistle: من ادم پرتوقعی نیستم اما یکم رو حرفتون حساب باز کرده بودم.. بهرحال امیدوارم هرجا هستین شادو پیروز و مشاوره دهنده خوبی برای دوستان باشین:smile:
 

emperatoretanhai

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام من خیلی کار میکنم از ساعت 8 صبح تا 1.30 و از 3.30 تا 10 خیلی خسته میشم اصلا تفریح نتونستم برم از کار و زندگیم خسته شدم اما همچنان میخندم ولی دلم پر از غمه
 

kayvan90

عضو جدید
بچه ها تو این تاپیک میز گرد تشکیل میدیم هر کسی احساس میکنه میتونه نظری راجع ب مسئله دوستان داشته باشه بگه تا همه استفاده کنن......
 

Similar threads

بالا