بوی عیدی بوی توپ،بوی کاغذ رنگی ...20+

mehrshad53

اخراجی موقت
شرمنده مزاحمتون شدم!
داشتم فکر میکردم بهترین دوران زندگی،دوران کودکیه. چرا؟ آخه ادم با یه شکلات یا یه اسباب بازی به اندازه یه دنیا حال میکنه.....
البته زمان بچگی ماها بهتر بود...میدونین همه چیز اینقدر زیاد و اشباع نبود،سالی یه بار یه دونه یویو یا یه ماشین کوچولو ،چند وقت سرمون را گرم میکرد.....
واقعا بوی اسکناس که خیلی حال میداد،اخه اسکناس حتی 5 تومنی هم دست ما نمیدادند و فقط برای عیدی اسکناس میگرفتیم و قند تو دلمون اب میشد....
حالا یه میلیارد هم بهمون بدن بعد از چند وقت دوباره احساس بد بختی میکنیم.
دیدین بچه ها چه فقیر چه غنی هر جا همو پیدا میکنن،توی هر شرایطی،کلی حال میکنن،شده با یه تیکه چوب.
کافی بود یه سرود از حفظ بخونی و ازت تعریف کنن،دیگه احساس خود پشکل پنداری بهت دست میداد که بیا و ببین .....
حالا چرا +20؟ چون اولا کمترش هنوز بچه حساب میشه:biggrin: و ثانیا بچگی ما همه چیز برامون با ارزش بود و نهایت ارزومون یه دوچرخه بود و نه کامپیوتر و پلی استیشن 3!!!!!!!!

این تاپیک فقط جهت درد دله و ارزش دیگری ندارد:surprised:
 

mehrshad53

اخراجی موقت
واسه آب نبات چوبی. تو کوچه رفتنا. عیدی. کاغذ رنگی . خوشیا. کجان اینا؟

راست میگی کوچه رفتنا! الان اصلا بچه ها تو کوچه نمیان.همش توی خونه و پای پلی استیشن و اینا نشستن ......
تازه دیگه بچه هم کم شده! ما تو کوچمون حداقل 20 نفر هم سن و سال بودیم وهمسایه ها از دستمون به عذاب!
 

monrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهش میکنم!
آهنگایی مثل این بینظیرن و نه حتی کم نظیر.....


واي خيلي ممنون...منم دلم براي اون دوران تنگ شده...:crying2:
من واقعا به دوره ي خودمون افتخار ميكنم...نه مثل بچه هاي امروزي كه ديگه به هيچي قانع نميشن...:w00:
 

mehrshad53

اخراجی موقت
واي خيلي ممنون...منم دلم براي اون دوران تنگ شده...:crying2:
من واقعا به دوره ي خودمون افتخار ميكنم...نه مثل بچه هاي امروزي كه ديگه به هيچي قانع نميشن...:w00:

خیلی ممنون...
ولی میدونی،تقصیر این بچه ها هم نیست،شرایط خیلی عوض شده اگه نه ژن همون ژنه:smile:
 

**mobarak**

عضو جدید
سلام
چه تايپيك قشنگي منظورم موضوعشه
يادش بخير ما هم همش تو كوچه بازي ميكرديم خيلي بوديم يه سر دسته داشتيم به اسم بابك ذغال ،رو همه مون اسم گذاشته بود. انقده بازي ميكرديم كه شب خسته و كوفته ميرفتيم خونه شام ميخورديم و زود ميخوابيديم يه چيز جالبتر بعضي وقتا تو كوچه آتيش درست ميكرديم و يكي از خونمون قابلمه و يكي گوجه و يكي روغن ويكي نون و.... مي آورديم و بابك ذغال برامون يه املت ميذاشت كه هنوزم مزه اش زير دندنومه .اما بچه هاي امروزي تو خونه ميشينن پاي كامپيوتر و فقط بازي ميكنن و خستگي جسمي ندارن و شب كه ميشه مامان باباهاشون به زور ميفرستن تو اتاقشون تا بخوابن ولي خوابشون نمياد چون ذهنشون همش درگير بازيه كامپيوتريه و جسمشون خسته نيست
بچه هم بچه هاي قديم
واقعا به دوران خودمون افتخار ميكنم
ياد باد آن روزگاران ياد باد
 

mehrshad53

اخراجی موقت
سلام
چه تايپيك قشنگي منظورم موضوعشه
يادش بخير ما هم همش تو كوچه بازي ميكرديم خيلي بوديم يه سر دسته داشتيم به اسم بابك ذغال ،رو همه مون اسم گذاشته بود. انقده بازي ميكرديم كه شب خسته و كوفته ميرفتيم خونه شام ميخورديم و زود ميخوابيديم يه چيز جالبتر بعضي وقتا تو كوچه آتيش درست ميكرديم و يكي از خونمون قابلمه و يكي گوجه و يكي روغن ويكي نون و.... مي آورديم و بابك ذغال برامون يه املت ميذاشت كه هنوزم مزه اش زير دندنومه .اما بچه هاي امروزي تو خونه ميشينن پاي كامپيوتر و فقط بازي ميكنن و خستگي جسمي ندارن و شب كه ميشه مامان باباهاشون به زور ميفرستن تو اتاقشون تا بخوابن ولي خوابشون نمياد چون ذهنشون همش درگير بازيه كامپيوتريه و جسمشون خسته نيست
بچه هم بچه هاي قديم
واقعا به دوران خودمون افتخار ميكنم
ياد باد آن روزگاران ياد باد

باحال گفتی! من هفته ای یه جفت کفش پاره میکردم و کلی فحش میخوردم اخه توی مدرسمون توپ بازی ممنوع بود و ما فوتبال سنگی(با یه دونه سنگ)
بازی میکردیم!
زو،گانیه (ترکیب لی لی و زو) ،وسطی،هفت سنگ،قایم باشک صد نفره تو کوچه ،استپ هوایی،رابت،گل کوچیک،گرگی ،گل یا پوچ، تیر کمون سیمی، اتیش بازی،اب پاشی،بادبادک سازی وبازی! و........
 

mehrshad53

اخراجی موقت
سلام
چه تايپيك قشنگي منظورم موضوعشه
يادش بخير ما هم همش تو كوچه بازي ميكرديم خيلي بوديم يه سر دسته داشتيم به اسم بابك ذغال ،رو همه مون اسم گذاشته بود. انقده بازي ميكرديم كه شب خسته و كوفته ميرفتيم خونه شام ميخورديم و زود ميخوابيديم يه چيز جالبتر بعضي وقتا تو كوچه آتيش درست ميكرديم و يكي از خونمون قابلمه و يكي گوجه و يكي روغن ويكي نون و.... مي آورديم و بابك ذغال برامون يه املت ميذاشت كه هنوزم مزه اش زير دندنومه .اما بچه هاي امروزي تو خونه ميشينن پاي كامپيوتر و فقط بازي ميكنن و خستگي جسمي ندارن و شب كه ميشه مامان باباهاشون به زور ميفرستن تو اتاقشون تا بخوابن ولي خوابشون نمياد چون ذهنشون همش درگير بازيه كامپيوتريه و جسمشون خسته نيست
بچه هم بچه هاي قديم
واقعا به دوران خودمون افتخار ميكنم
ياد باد آن روزگاران ياد باد

باحال گفتی! من هفته ای یه جفت کفش پاره میکردم و کلی فحش میخوردم اخه توی مدرسمون توپ بازی ممنوع بود و ما فوتبال سنگی (با یه دونه سنگ) بازی میکردیم!
زو،گانیه (ترکیب لی لی و زو) ،وسطی،هفت سنگ،قایم باشک صد نفره تو کوچه ،استپ هوایی،رابت،گل کوچیک،گرگی ،گل یا پوچ، تیر کمون سیمی، اتیش بازی،اب پاشی،بادبادک سازی وبازی! و............
و البته دخترا هم مامان بازی و لی لی و طناب بازی بعضی از بازیهای بالایی........
با اینا زمستونو سر میکنم............
 

samira3242

عضو جدید
کاربر ممتاز
باحال گفتی! من هفته ای یه جفت کفش پاره میکردم و کلی فحش میخوردم اخه توی مدرسمون توپ بازی ممنوع بود و ما فوتبال سنگی(با یه دونه سنگ)
بازی میکردیم!
زو،گانیه (ترکیب لی لی و زو) ،وسطی،هفت سنگ،قایم باشک صد نفره تو کوچه ،استپ هوایی،رابت،گل کوچیک،گرگی ،گل یا پوچ، تیر کمون سیمی، اتیش بازی،اب پاشی،بادبادک سازی وبازی! و........

مرسي واقعا تاپتيك قشنگي زدي
دوباره بعد از مدتها ياد اون روزا افتادم
خيلي خوب بود فكرمون فقط بازي كردن بود ، زو ، گانيه ، قايم باشك ، دوچرخه سواري ، هفت سنگ ، از همه با حال ترم آب پاشي بود من هميشه سر خيس كردن لباسام دعوا ميشدم اما بازم از رو نميرفت فرداش روز از نو روزي از نو خيلي خوب بود يادش بخير انقدر سرگرم بازي ميشديم كه يادموم ميرفت ناهار بخوريم
با اينا خستگيمو در ميكنم ......
 

mehrshad53

اخراجی موقت
مرسي واقعا تاپتيك قشنگي زدي
دوباره بعد از مدتها ياد اون روزا افتادم
خيلي خوب بود فكرمون فقط بازي كردن بود ، زو ، گانيه ، قايم باشك ، دوچرخه سواري ، هفت سنگ ، از همه با حال ترم آب پاشي بود من هميشه سر خيس كردن لباسام دعوا ميشدم اما بازم از رو نميرفت فرداش روز از نو روزي از نو خيلي خوب بود يادش بخير انقدر سرگرم بازي ميشديم كه يادموم ميرفت ناهار بخوريم
با اينا خستگيمو در ميكنم ......


خیلی لطف داری،ممنون
یادش به خیر.....
 

cinderella

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها ولی من از دوران کودکیم خاطرات خیلی خوبی ندارم.....آخه من بچه ی ناخواسته بودم:(:(
من اصلا دلم نمی خواد به دوران بچه گیم برگردم :redface:
 

Mehran Aalto

عضو جدید
کاربر ممتاز
باحال گفتی! من هفته ای یه جفت کفش پاره میکردم و کلی فحش میخوردم اخه توی مدرسمون توپ بازی ممنوع بود و ما فوتبال سنگی(با یه دونه سنگ)
بازی میکردیم!
زو،گانیه (ترکیب لی لی و زو) ،وسطی،هفت سنگ،قایم باشک صد نفره تو کوچه ،استپ هوایی،رابت،گل کوچیک،گرگی ،گل یا پوچ، تیر کمون سیمی، اتیش بازی،اب پاشی،بادبادک سازی وبازی! و........

آخ که اسم این بازیها رو بردی دهنم آب افتاد .
ممنون .
 

mehrshad53

اخراجی موقت
اینم یه اهنگ بی نظیر دیگه از فرامرز اصلانی در همین رابطه:

آدم که یاد گذشته هاش میافته
چشمانش از گریه اشکآلود میشه
تصویری از روزهای رفته میبینه
که در اون هر چهره ای نابود میشه
هر پرستویی که به سویی میپره
خبر پایون فصلی رو میبره
هر گل تازه ای که چشم باز میکنه
به خودم میگم که این نیز میگذره
میگذره . میگذره...
میگذره . میگذره...
کوچه های خاکی تهرون . قدیما
پر ز آواز نشاط بچه ها بود
شهر فرنگی توی اون دنیای کوچک
قصه هاش شیرینترین قصه ها بود
هر پرستویی که به سویی میپرید
خبر آغاز فصلارو میشنید
هر گل تازه ای که چشم باز مینمود
شاهد روزای خوب کودکی بود
کودکی بود . کودکی بود...
کودکی بود . کودکی بود

گوش کنید:
http://www.semital.com/song/1355.htm
 

chelsea2011

عضو جدید
 

Similar threads

بالا