[بزرگان موسیقی] - به ياد چاك شولدینر | Chuck Schuldiner

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
Chuck Schuldiner​
از زمانيكه هنوز پانزده سال بيشتر نداشت در آن روزها، چاك شلداينر با همكاري دو هم مدرسه اي به نامهاي ريك رز Rick Rozz و كم لي Kam Lee گروه منتس Mantas را تشكيل داده بودند. در زماني كه دنياي متال با ظهور گروههايي چون متاليکا Metallica و اسلير Slayer به سمت و سوي تكامل مي رفت، در غرب ايالات متحده گروه پازسد Possessed نوع ديگري از متال را ابداع كرد كه امروزه مي توان آنرا در زمره Death Metal دث متال جاي داد. با اين وجود مجموعه چهارآهنگي منتس كه عنوان مرگ با متال را بر خود داشت، موقعيتي هم ارز با پازسد براي منتس اما در شرق امريكا به ارمغان آورد. بعدها شلداينر از آنروزها به تلخي ياد مي كند: "موقعيت مكاني براي اجراي اين نوع موسيقي غير ممكن بود، مردم به چشم تحقير به ما مي نگريستند و گروه هاي ديگر ساكن ارلاندو Orlando گمان مي كردند ما زباله خالص هستيم. البته آن روزها ما خيلي پر سرو صدا بوديم ولي داشتيم دث متال را پايه گذاري مي كرديم و البته فهمش برااي همه سنگين بود."
اين عدم حمايت از چاك و گروهش، سرانجام به فروپاشي منتس منجر شد. در 1984، چاك با روحيه اي فولادين گروه جديد تشكيل داد و نامش را مختصر و پر مفهوم، مرگ Death نهاد. در ابتدا نمي دانست كه گروه را در تامپا يا كاليفرنيا مستقر كند، ضمن آنكه عشق او به مادرش مانع از دل كندنش از فلوريدا بود. در سال 1985، درست پس از هجدهمين سالروز تولدش، رز و لي را به كمك فرا خواند تا آلبوم حكومت ترور Reign of Terror را خلق كند. شلداينر به سادگي در خصوص اين آلبوم مي گويد: "اين بار موسيقي ما حتي سنگين تر از قبل شده بود به طوري كه فرا سوي ادراك بود."
نهم مارس 1985، چاك، ريك و كم اين فرصت را مي يابند تا يك دموي استوديويي ضبط كنند. مرگ جهنمي Infernal Death آخرين دموي اين تيم بود. در همان موقع اسكات كارلسون Scott Carlson نوازنده بيس اهل ميشيگان توجه چاك را به خود جلب كرده بود، به طوري كه چاك در مورد او گفته بود: اسكات براستي يك قاتل است. بدين ترتيب اسكات به ارلاندو مي آيد و گيتاريستي به نام مت اليوو Matt Olivo را (كه تجربه هم نوازي با او را در جنوسايد Genocide به دست آورده بود) به همراه خود مي آورد. ولي تنهايي چاك و نبود نوازنده درام، دث را بلاتكليف به حال خود رها مي كند. اسكات و مت به ميشيگان باز مي گردند و چاك را اندوهگين اما سرشار از روحيه تنها مي گذارد.
سپتامبر 1985، چاك به قصد همكاري با اريك برشت Eric Bresht نوازنده درام گروه DRI كه آن روزها در روياي خلق سريعترين نوع اسپيد متال بود به سانفرانسيسكو باز مي گردد. اين همكاري چنگي به دل چاك شلداينر نمي زند و در نهايت با بازگشت او به فلوريدا در ماه دسامبر، خاتمه مي يابد. در همان روزها، گروه اسلاترSlaughter طي يك تماس تلفني از وي دعوت مي كند تا براي ضبط آلبوم استراپادو Strappado به آنها در تورنتو ملحق شود. چاك به ناچار مي پذيرد و ژانويه 1986 تمرينات را با اسلاتر آغاز مي كند. گرچه نوازندگي در يك گروه براي او لذت بخش است، بار ديگر نياز به بيان ايدها و ديدگاههاي دروني در قالب موسيقي به سراغ او مي آيد. او كار را نيمه تمام رها مي كند و به سانفرانسيسكو مي رود تا با كريس رايفرت Chris Reifert ملاقات كند. در آوريل آن سال چاك و كريس يك دمو شامل سه آهنگ Mutilation ضبط مي کنند. اين دمو نظر استوديوي كامبت Combat را جلب مي كند به طوري كه به دث فرصت داده مي شود تا يك آلبوم كامل را تنظيم و اجرا كند.
2 جولاي 1986، چاك وكريس در يكي از استوديوهاي كامبت در فلوريدا، شروع به كار مي كنند ولي به دنبال معايب و ضعفهاي استوديوي فلوريدايي بلاجبار به استوديوي موزيك گرايندر Music Grinder در كاليفرنيا نقل مكان مي كنند. به فاصله چند روز چاك و كريس آلبوم را ضبط مي كنند و كار ميكس آلبوم را به رندي برنزRandy Burns واگذار كرده و به خانه باز مي گردند. هنوز ميكس آلبوم به پايان نرسيده كه چاك و كريس با گيتاريستي به نام جان هندJohn Hand آشنا مي شوند. اين دوستي به قدری پيشرفت مي كند كه آنها تصميم مي گيرند عكس جان را، گرچه هيچگاه حتي يك نت با دث ننواخت، پشت جلد صفحه نخست خود در كنار عكسهاي خود چاپ كنند. ماه مه 1987، آلبوم (زخم خونين را فرياد كن)Scream Bloody Gore عرضه مي شود و توجه منتقدان را به شدت جلب مي كند. چاك شلداينر در اين آلبوم آهنگساز، شاعر، گيتاريست، نوازنده بيس، خواننده و حتي طراح جلد صفحه و لوگوي گروه است. پس از موقعيتي كه اين آلبوم به دست مي آورد سه نفر از گروه فلوريدايي مَسِكِرMassacre از جمله ريك رز، به چاك مي پيوندند تا اولين تور گروه را راه اندازي كنند. طي كنسرتي كه اين گروه در ميلواكي مي دهد، سه آهنگ جديد نيز به نامهاي (مرده متولد شده) Dead Born ، (تابوت باز) Open Casket و (پريز را بكش يا بعبارتي خود را رها ساز)Pull the Plug كه نشان دهنده جا افتادگي و پختگي گروه بود نيز به مردم معرفي مي شود. آوريل 1988، دث در استوديوي موريساند فلوريدا Morrisound كه پاتوق بزرگترين گروههاي دث متال (موربيد انجل Morbid Angel،كنيبال كورپس Cannibal Corpse و ناپالم دث Napalm Death) به حساب مي آيد و با راهنمائيهاي دن جانسون Dan Johnson آلبوم دوم خود، (جذام)Leprosy را مي آفريند. جذام كه همچنان در مكتب Slayer/Venom ساخته شده بود تأكيد بيشتري بر پاساژهاي ملوديك (كه بعدها تبديل به امضاي دث شد) دارد. اين اثر همانند بمبي در جنبش زيرزميني متال منفجر مي شود و تأثير بسزايي بر گروههاي دث متال اروپايي همچون انتومبد Entombed و ناپالم دث مي نهد.
سه تا از اشعار آلبوم به قدري زيبا و عميق بود كه توجه همه صاحب نظران اشعار راك را بر مي انگيخت و شيوه نواختن درام (اجراي نت هاي چهارلاچنگ با تمپويي بالاتر از 240 روي درام Snare) درامرهاي جز را متعجب مي كرد. قطعه (تو رنج مي كشي) مشتمل بر دو گيتار، يك گيتار بيس، درام، فيد بك آمپلي فايرها و شعري به غايت فلسفي، با همكاري جان زرن John Zorn كه (پير جز) لقب گرفته بود، نواخته شد.در Bands by Night گزارش شده است كه متاليكا با شنيدن كل اين آلبوم در يك مهماني، به مدت يك ساعت هيچ حرفي با يكديگر نمي زنند!. جذام سرشار از مفاهيم عميق است.هر قطعه اين مجموعه به گونه غريبي بيانگر واقعيات هولناكي است كه بسيار مشوش كننده تر از داستانهاي تخيلي خون آشامها و زامبيهاست.
اشعار اين آلبوم بگونه اي هنرمندانه اشاره به مضاميني چون جنگ افروزي، مرگ ترحم، مرگ انسانيت ، ارتجاع سياه و عدم اطلاع از زندگاني پس از مرگ در قالب استعاراتي مانند جذام و... دارد. با اين حال اعضاي گروه بار ديگر چاك را تنها مي گذراند. او كه همواره از يك سو درگير مسائل فكري خود است، هرازگاهي بايد زجر تنها ماندن را تحمل كند. پناه او طبيعت، دريا، گلهايش و خانه و خانواده اش است. خوشبختانه همواره نوازندگاني كه او را تحسين مي كردند و همراهي او برايشان به رويايي مي مانست به ياريش مي شتافتند. همچون جيمز مورفي James Murphy گيتاريست نابغه فلوريدايي كه با هر گروهي همنوازي كرده موجب ارتقاي كلي در موسيقي آن گروه بوده است. در روزهاي واپسين سال 1989چاك شلداينر نااميد از ريك رز كه علاقه اي به ارتقا و پيشرفت نشان نمي داد به ستوه آمد و سرانجام جيمز مورفي را جايگزين او كرد.

 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
به ياد چاك...(2)

به ياد چاك...(2)

درمان روحاني Spiritual Healing به تهيه كنندگي اسكات برنز Scott Burns ضبط مي شود. چاك مي گويد: درمان روحاني، نشانگر آوايي است كه مي توان از دث متال توقع داشت، هنگامي كه تأكيد بر عمق موسيقيايي اثر و غناي اشعار فراتر از مزخرفاتي چون شيطان پرستي است و من معتقدم با اين آلبوم مي توان نظر بسياري از مردم را نسبت به اين موسيقي تغيير داد.
چاك در قطعه هيولاي زنده Living Monstrosity سخن از مادران معتادي مي راند كه فرزندان معتاد به دنيا مي آورد و در اعماق ذهن Within The Mind از قدرت و قواي فردي انسان و اعتماد به نفس سخن مي گويد. يكبار ديگر اتفاق بد هميشگي حادث مي شود. تري باتلرTerry Butler و بيل اندروز Bill Andrews دث را ترك مي كنند و جيمز مورفي براي ضبط آلبوم دليل مرگ Cause of Death به آبيچواري Obituary مي پيوندد. رسانه ها شروع به شايعه پراكني راجع به شلداينر مي كند. زماني كه نيروي دروني او به ياريش مي آيد تا آلبوم بشر Human را تكميل كند، چاك در دفترچه آلبوم از كسانيكه كه از موسيقي حمايت مي كنند نه از شايعات، قدرداني مي كند. بشر نقطه عطفي در همه تاريخ دث متال محسوب مي شود. ضمن آنكه نخستين آهنگ بدون كلام دث در اين آلبوم جاي مي گيرد و اشعار مجموعه از ادبياتي قويتر و عميقتر نشأت گرفته است: تقاضاي مرگ با وقار، آيا چيز زيادي براي خواستن است؟ و در آهنگ چهره پنهان به مردمي كه از اعتمادها سوء استفاده مي كنند حمله مي كند: آسيب پذير بخاطر اعتماد، حيات هزار توي معماهاست، هديه مردماني كه چهره اي پنهان دارند. در آهنگ سياره هاي متروك همچون يك پيشگو، از ويراني نسل بشر بدست خويش شكايت مي كند: گذرگاههاي افكارمان را محدود ساخته اند، آيا آنها تمثيل ارتجاعند؟ و در آهنگ از ميان روياها نظاره كن ،اشاره اي انديشمندانه به نكته ي دارد كه توضيح آن در سروده او براحتي آشكار است: چشمانت را ببند و دمي تصور كن هستي ات را بدون هر آنچه كه با چشمان باز، بي ترديد پذيرفته اي.
1993 چاك با خلق الگوهاي افكار فردي Individual Thought Patterns افقهاي تازه اي به روي دث متال مي گشايد. با اين آلبوم، دث متال به درجه اي از تعالي موسيقيايي مي رسد كه برخي منتقدان به دنبال نام تازه اي براي اين سبك مي گردند. ريتمهاي بسيار پيچيده، بيس هنرمندانه استيو دي جورجوSteve Di Giorgio و آكوردهاي Open E موسيقي اين آلبوم را حتي قراتر از بشر مي برد. گرچه براي گوش ناآزموده موسيقي اين آلبوم خشونت آلبومهاي قبل را ندارد، ليكن فريادهاي خشمناك چاك شلداينر كه به عقيده بسياري بهترين آواز او در ميان آلبوم هايش به حساب مي آيد، به هيچ وجه روي جنون جاري در موسيقي دث را كم رنگ نمي كند.
در اين زمان، چاك شلداينر بسيار درگير فلسفه و روان شناسي است. او كه اوقات فراغت خود را به رسيدگي گل هايش و بازي با دو سگ خود، هايدي و باستر كه همواره آنها را جزء مهم ترين علائق زندگي اش مي دانست، مي گذراند، ساعات شب را صرف مطالعه فلسفه و ارتباط عميق موسيقي با روانشناسي سپري مي كند. چاك با الكس وبستر Alex Webster كه براي نزديكي به او كنيبال كورپس Cannibal Corpse را از نيويورك به فلوريدا آورده بود در بسياري از يافته ها همسو و هم نظر است.
گرچه پاره يي از تفكرات كه ذهن وبستر را به خود مشغول داشته همچون خام خواري و ترك گوشت همانند پيروان بيرمينگامي دث متال، كركس Carcass، كه نفرت خود را از گوشت خواري در آلبوم زياده سخن گفتن از مضرات Descanting the Insalubrious همچون مانيفستي كه شباهت بسيار آن با فوايد گياهخواري صادق هدايت قابل توجه است، خيلي بر چاك تأ‌ثير نمي گذارد.
ليكن نظريه مغاك نيچه، كه نه تنها در دوران پروتو متال (1983 - 1969) كه در دوران مدرن (1988 - 1983)، پست مدرن (1966 - 1988) و حتي در دوره ارگانيك (1997) باني پديدار شدن اين موسيقي كه به طور مستقيم اشاره به مرگ و زجر كشيدن دارد، است. به قول خود او بر ذهنش خالكوبي مي شود.
چاك شلداينر تاريخ اجتماعي چهار دوره مذكور موسيقي متال را به خوبي می شناسد و به متال هدونيستي همچون كيس Kiss و جوداس پريست Judas Priest به شدت عشق مي ورزد. او به ارتباط جامعه شناسي اين چهار دوره (سبمولوژيكال - مصرف گرايي - احساس گرايي و اخلاق گرايي) و رابطه آن با جريان مخالف كه همواره در موسيقي متال هر دوره بيان شده است(هدونيستي - وظيفه شناختي، پوچ گرايي و فرا سوي ماديات) اشراف كامل دارد. به سبب اين شناخت عميق، چاك در دوره خود آثاري را ارائه كرده كه نقطه اوج آن دوران به حساب مي آيند. و بدين ترتيب، در روزهايي كه احساس و انديشه ي كانت ذهن خلاق او را به شدت به خود مشغول داشته، آلبوم نمادين Symbolic را مي آفريند. بار ديگر اثري سرشار از ادبيات ناب، موسيقي پربار و مفاهيمي عميق دنياي متال را متحول مي سازد.
ترانه نمادين كه آهنگ عنوان مجموعه است، اشاره به دوران كودكي به عنوان دوران بي گناهي و روح سرشار از اميد دارد. او خود در خصوص دوران طفوليت مي گويد:
هنگامي كه كودكي بيش نيستي، زيستن بس ساده و سهل است. تو به راستي از آنچه پيرامونت مي گذرد، آگاه نيستي، تو قدم به قدم از بي گناهي دور مي شوي. بي گناهي چيزي گران قدر و الهي است. افسوس زماني كه آدم بالغي مي شوي و درگير مشغله روزمره، به كلي آنرا از دست مي دهي. بدين سان همواره در احتياج آرام بخشي به نام بي گناهي خواهي بود، اما افسوس كه اين دارو توليد و عرضه نمي شود. آن هنگام كه كودكي بيش نيستي، مي تواني از دوچرخه ات بيفتي، گل و لاي را ببلعي، زخمي شوي و خونريزي كني، و دوباره سوار دوچرخه شوي... تا بيشتر و بيشتر سواري كني.
موسيقي آلبوم نمادين سرشار از فراز و نشيب است و ملودي هاي جاري در آن به گونه اي غريب زيباست. شلداينر يكايك نتها را با ظرافتي كه نشانه آگاهي او از روانشناسي نت هاست و به ندرت در آهنگسازان همرده او ديده مي شود، براي همه سازهاي اثرش نوشته است. فراتر از آن، احساسي كه در اشعار آلبوم سيلان مي كند، كاملاً با بهره گيري از اصول شعر ارسطو، همانگونه كه رمبو مي سرايد، سروده شده است. در اشعار كاملاً سمبوليستي آلبوم، سخن از قضاوتها، تعصبها، ابهامها و اصالت وجود انسان گفته مي شود.
از آن جا كه استوديوي جورجو و اندي لاروك گرفتار گروه هاي خويش اند، شلداينر با همكاري جن هاگلن(درام)، كلي كانلن(بيس) و بابي كولبل(گيتار) اين آلبوم را ضبط مي كند. از يك نقطه نظر اين آلبوم برترين اثر دث متال دو دهه 80 و 90 شناخته مي شود. پايان اين آلبوم، با بهره گيري از صداي محزون گيتار آكوستيك و سولوي گيتار الكتريك، كه مرثيه اي در غالب موسيقي مي ماند كه مو را بر اندام شنونده راست مي كند.
پس از اجراي كنسرت هاي آلبوم نمادين چاك شلداينر تصميم به آغاز پروژه جديدي با عنوان Control Denied مي گيرد و از دو نوازنده گمنام و در عين حال قدرتمند با نامهاي شانُن هَم Shannon Hamm و ريچارد كريستي Richard Christy در كنار تيم آيمر Tim Aymar خواننده هزار صداي گروه Psychoscream و استيودي جورجو، بيسيست افسونگر متال بهره مي گيرد. در واقع كنترل دينايد يك گروه پاور متال Power Metal است كه ساختار موسيقيايي آن بسيار به دث شباهت دارد و با اين وجود، ازالِمان هاي موج نو هوي متال انگليسي (N.W.O.B.H.M) نيز انباشته است. كنترل دينايد با ضبط قطعه اي به نام هنگامه وضوح خود را به ثبت مي رساند. ولي ناگهان چاك كار را متوقف مي كند چرا كه نشانه هاي تولد آلبوم ديگري از دث را در روح خود در مي يابد. او از نوازندگان كنترل دينايد مي خواهد تا براي ضبط اين شاهكار، وي ر ا ياري كنند. اسكات كلندن Scott Clendenin جاي خالي استيو دي جورجو را كه در آن زمان، مشغوليات خود را دارد، پُر مي كند. و چاك خود خواندن آوازها را به عهده مي گيرد. آواي پايداري The Sound of Perseverance با اصولي ترين و علمي ترين شكل آهنگسازي، اشعاري و متأثر از افكار فريدريش ويلهم نيچه، في الواقع آخرين آلبوم دث است. در دفترچه آلبوم، چاك، آخرين اثرش را به همه كساني كه روياها و خواسته هاي مثبت دارند تقديم مي كند و بار ديگر از هوادارانش ميخواهد كه به جاي شايعات از موسيقي حمايت كنند و به كساني كه در عناصر منفي غرق شده اند هشدار مي دهد كه به خود بيايند و تفاوت زنده بودن با وجود داشتن را دريابند. پشت جلد دفترچه جمله اي از كتاب فراسوي نيك و بد اثر نيچه نقش بسته. و روي جلد به نقاشي زيبايي كه نشان دهنده مغاك است آراسته شده. هر آهنگ اين آلبوم مي تواند ذهن شنونده را براي مدتي طولاني به خود مشغول كند و در پايان هنگامه وضوح منتهي با اجراي دث فرجام دهنده افسانه دث مي شود. چاك در پايان اين آهنگ، با احساسي شگرف و هول انگيز خدا را صدا مي زند و از او پاسخ مي طلبد. اين قسمت كه در شعر آهنگ نگاشته نشده بود هنگام ضبط به وقوع مي پيوندد و همگان را در استوديو متحير و ميخكوب مي كند. پس از آن چاك با اجراي آهنگ مسكن Painkiller اثر جوداس پريست Judas Priest تعلق خاطر خود به گروه هاي متال نسل اول را به اثبات مي رساند گرچه هارموني هايي كه او استفاده مي كند به مراتب قوي تر و استادانه تر از اجراي خود جوداس پريست است.
چاك در قطعه قصه اي بهر گفتن انگار از آنچه در انتظار اوست با خبر است:
"هنگاميكه حقيقت را ميچشي همانند ديگران درخواهي يافت كه براي تو من ماضي ام قصه اي بهر گفتن، باز گويش كن! " و هنگامي كه درگير كنسرتهاي آلبوم است، يك روز دردي در ناحيه گردن خود احساس مي كند. در آغاز آنرا جدي نمي گيرد ولي با طولاني شدن درد و مراجه به دكتر در مي يابد كه داراي نوعي تومور مغزي بدخيم است. او بلافاصله تحت معالجه قرار مي گيرد و زماني كه علايم بهبودي را در خود مي بيند، شروع به نوشتن آلبومي مي كند. هنر شكننده وجود The Fragile Art Of Existence در نوع خود شاهكاري است كه در عين تازگي، مهر تاييدي نيز بر آلبومهاي دث خصوصا آواي پايداري مي زند. درست هنگامي كه زندگي، بدون نقص به نظر مي رسد چيزي پيش مي آيد و ما را از پا در مي آورد.
چاك شلداينر كه در همه آثار خود همچون يک پيشگو سخن مي گويد، در اين آلبوم، همانند مجموعه آواي پايداري به صراحت از Deja-Vu، پديده اي كه انسان در حالتي ترديد آميز گمان مي برد واقعه يي جاري را در گذشته ديده بوده است، نام مي برد. گرچه پزشكان به او و خانواده اش اميد بهبودي مي دهند، گويا چاك به راستي از سرنوشت خود آگاه است كه تصميم مي گيرد كنسرت بزرگي در لس آنجلس برگزار كند و از همه آلبومهايش، قطعاتي را براي هوادارانش بنوازد. در اين كنسرت آخر، چاك حتي قطعاتي از آلبوم نخست خود اجرا مي كند. در روزهاي بعد حال او به شدت به سمت بدتر شدن پيش مي رود. شيمي درماني و معالجات معمول سرطان اثري ندارند. مادرش تصميم مي گيرد نوعي معالجه سنتي با گياهان دارويي را در پيش بگيرد. معالجه سرطان در ايالات متحده بسيار گران است و خانواده شلداينر همه دارايي خود را صرف مداواي چاك كرده اند.
در شرايطي كه موسيقي بي مايه و سطحي عوام پسند، دلارها را به جيب كمپاني ها، صاحبانشان و شبه هنرمنداني كه محبوبيتشان از عمر كوتاهي بر خوردار است جاري مي كنند، امپراتور دث متال بيمار و با فقر دست به گريبان است.
كليه دوستداران او از همه جاي دنيا كمكهاي مالي مي كنند و دوستانش نيز از جمله استيو دي جورجو، الكس وبستر، جك اوون، بارني گرينوي، گروه مورتيشن و خيلي هاي ديگر نيز در اين كمكها سهيم اند. تستامنت Testament ، اگزوداس Exodus ، فلوتسم اند جتسم Flotsam & Jetsam، سادوس Sadus و اس.او.دي S.O.D به همراه چند گروه ديگر كنسرتي به نفع چاك تدارك مي بينند. اين همه كمك مالي و روحي، و حتي روحيه سترگ خود چاك، نمي توانند بر تومور بد خيم مغز پيروز شوند و سر انجام در عصر روز سيزدهم دسامبر 2001، ساعت 16، در حاليكه تامپاي فلوريدا را هوايي مه آلود و خاكستري رنگ در بر گرفته بود، چاك شلداينر، امپراتور دث متال، پس از مبارزه اي طولاني و حزن آور با تومور بدخيم مغز، سرانجام به سرنوشتي كه معتقد بود همچون حقيقتي در پس پرده سردرگمي ها او را انتظار مي كشد، پيوست. بزرگ شاعر و فيلسوف دنياي متال، عبور براي يافتن نيمه حقيقي خود را از سالها قبل در اشعارش منعكس كرده بود.
مرگ او نه تنها دنياي متال، كه موسيقي مدرن را سوگوار و سياهپوش مي كند و اشك از چشمان بسياري از هنرمندان و هنردوستان دنيا جاري مي سازد.
 

shanli

مدیر بازنشسته
واقعا" هم DEATH و BLACK\DEATH مدیون چاک هستند....
به قول خودت دمش تنوری! ;)
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
مطلبت جالب بود کامران.
من خودم در زمان جوانی عاشق موسیقی متال بودم و مخصوصا" متالیکا بطوری که هر چی کنسرت داشتن من گیر اوورده بودم الانم هر کاری که میکنن پیدا میکنم و گوش میدم. ولی از death زیلد خوشم نمیاد. گیتار برقی خودش صداش مخ رو اذیت میکنه حالا اگه تندتر بشه که دیگه واویلا.به همبن خاطر من کارای قدیمی متالیکا بجز این دوتا آخری رو بیشتر دوس دارم و همیشه هم گوش میدم.
الان دیگه نمیتونم مثل سابق متال گوش بدم. نمیدونم چرا ولی تا یکنم ریتم متال تند میشه سرم درد میگیره و همچنان متالیکا گروه مورد علاقه منه و از همشون بیشتر کرک‌همت
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
یه سوال. Black Death و Death زیر شاخه های heavy metal نیستن؟ اگه نیستن فرقشون چیه؟
در اواخر دهه 1970 و ابتداي دهه 1980 موج جديدي در موسيقي هوي متال توسط گروه هايي چون ونوم(Venom)،آيرن ميدن(Iron Maiden) و جوداس پريست(Judas Priest) و موتور هد(Motor Head) شكل گرفت.موسيقي آنها خشن تر بود و گاه با سرعت بيشتري همراه بود.اين موج سرتاسر آمريكا و اروپا را درنورديد و نسل جديدي از موسيقي هوي متال به تدريج شكل گرفت.يعني نسل گروه هاي اسپيد/ترش متال (Speed/Trash Metal) از اولين آثار اين حركت م يتوان به آلبوم Kill'em All
اثر گروه متاليكا در سال 1983 اشاره كرد و به فاصله اندكي از آن گروه هايي چونSlayer ،Exodus و...با آلبوم هاي جذابشان اين جنبش را پيش بردند.....
همزمان با شكل گيري اين حركت گروه هاي اسپيد-ترش متال،جنبش ديگري به آرامي در حال شكل گيري بود.در ايالت كاليفرنيا گروهي به نام Mantas تشكيل شد كه بعد ها اسم خود را به Death تغيير داد.(1)
تمام سبك هاي الان از هوي متال گرفته شدن و خود هوي متالهم از راك!

(1):به نقل از كتاب اشعار چاك شلداينر.مترجم مهيار محي الدين
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
موسيقي در جامعه غرب

موسيقي در جامعه غرب

جامعه امروزين غرب داراي ويژگي ها و پيچيدگي هاي مخصوص به خود است كه اين ويژگي ها طي قرن هابه تدريج شكل گرفته و انسجام يافته است.يكي از اين ويژگي ها نگاه جامعه غربي به موسيقي است.در اين مورد به طور كلي مي توان گفت كه دو نوع نگرش نسبت به موسيقي وجود دارد.اول نگرش به موسيقي به عنوان يك هنر عالي و منحصر به فرد كه با عناصري چون زيبايي و شگفتي در هم آميخته است و يكي از باارزش ترين و تاثير گذارترين هنرها محسوب مي گردد.اين نگرش مختص موسقي حرفه اي مي باشد.در اين نگرش،موسيقي دان از احترام و جايگاه اجتماعي بسيار بالايي برخوردار است.آثار اين موسيقي پس از گذشت سال ها و حتي قرن ها زيبايي و طراوت خود را حفظ مي كنند و مانند ستاره هايي در تاريخ بشر مي درخشند. دوم نگرش به موسيقي به عنوان يك سرگرمي و مد،كه اين نوع نگرش،انواع موسيقي عاميانه(Pop) را در برمي گيرد.اين نوع موسيقي چيزي براي عرضه به اذهان باور ندارد و اذهان ساده انديش را به سوي خود جلب مي كند.فعالان اين موسيقي جايگاه هنري بسيار پاييني دارد.موسيقي آنها مانند كالاي مصرفي تاريخ مصرف دارد.حداكثر عمر اين نوع موسيقي از چند سال بيشتر نيست و پس از آن از ذهن ها پاك مي شود.طرفداران اين نوع موسيقي كساني هستند كه درك و شناخت درستي از موسيقي ندارند.
اما در مورد جايگاه اجتماعي موسيقي موردنظر ما يعني راك و متال بايد به اواخر دهه 1960 و دهه 1970 بازگرديم.موسيقي راك در اين سال ها رشد پيدا كرد.نگرش هاي بسياري در اين باره وجود داشت.در ابتدا به دليل سنگيني اين نوع موسيقي فقط شنونده هاي حرفه اي به آن رو مي آوردند ولي به تدريج شنونده هاي ديگر نيز به آن جذب شدند.عامل موثر در توفيق اجتماعي اين موسيقي افكار پديدآورندگان آن بود كه در اشعار و ترانه ها انعكاس مي يافت و سمايل و معضلات روز اجتماع را به تصوير مي كشيد. نقطه عطف اين موضوع كنسرت هاي چند روزه وود استاك(Woodstuck) بود كه در اعتراض به سياست هاي آمريكا و جنگ ويتنام برگزار شد و بسياري از هنرمندان راك در آن شركت كردند.
در دهه هاي 1980 و 1990 با پيدايش و گسترش موسيقي هوي متال(Heavy Metal) نگرش ها و واكنش هاي متفاوتي در سطح جامعه پديد آمد.در اين هنگام گروه ها و هنرمندان بسياري ظهور كردند كه فلسفه و عرفان را كه در دهه 1970 كمتر به چشم مي خورد،به طور جدي وارد عرصه موسيقي راك كردند.موضوعاتي چون انتقاد از سياست هاي غرب،نكوهش تبعيض نژادي و حتي تاريخ اروپا بعد از رنسانس به كرات در اشعار مورد استفاده قرار گرفتند.هنرمندان اين سبك ،كه دوران كودكي و نوجواني خود را با موضوعاتي چون جنگ ويتنام،ترور كندي،جنگ سرد و ...سپري كرده بودند،اعتراض خود را به نظام سرمايه داري و بي عدالتي در قالب موسيقي بيان كنند كه باعث شد تا طرفداران بسياري به ويژه نسل جوان به سوي آنها جذب شوند.
دث متال(Death Metal) شاخه نوپاي موسيقي هوي متال در اواسط دهه 1980 به وجود آمد.اين شاخه در ابتدا با استقبال خوبي روبرو نشد. و نگرشي منفي نسبت به اين نوع موسيقي در جامعه وجود داشت.ولي به تدريج و با كوشش هنرمندان اين سبك اين نگرش تبديل به نگر مثبت شد.از چند عامل مي توان به عنوان دلايل اين تغيير نگرش نام برد.اول اينكه موسيقي آنها از لحاظ تكنيك و علم موسيقي بسيار قوي مي باشدو نوازندگي در اين سبك مثل ديگر سبك هاي موسيقي حرفه اي احتياج به سال ها تمرين و ممارست دارد.دوم اينكه موسيقي در اين سبك به عنوان هنري والا ارزيابي مي گردد و از آن براي بيان تفكرات و انديشه ها استفاده مي شود در حاليكه در موسيقي عاميانه از موسيقي به عنوان ابزاري براي تجارت و كسب درآمد بهره برداري مي شود.سوم اينكه فعالان موسيقي عاميانه از عواملي چون عشق،هوس،س.ك.س و ...براي جلب مردم به موسيقي خود استفاده مي كنند و از هيچ عمل مبتذلي براي كسب شهرت بيشتر روي گردان نيستند.هنرمندان شاخه متال -باالاخص دث متال-كاملا به اين مسايل بي توجه هستند و به ندرت شعر يا ترانه اي در اين باره سروده اند. اين عوامل باعث شدند تا امروزه اين نوع موسيقي به همراه تمامي ديگر شاخه هاي موسيقي راك جاي خود را در افكار و انديشه هاي روشنفكران و منتقدان باز كند و با موفقيت طي طريق بنمايد.

*قسمتي از مقدمه مهيار محي الدين در كتاب اشعار چاك شلداينر.
 

RaminPSLP

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولا کامران جان چشم ما روشن. مدتی بود که خبر زیادی ازت نداشتم حالا هم که برگشتی با آواتار لینکین پارک ;) خوش اومدی
دوما مرسی از مطلب زیبات ولی کامران جان این بابا نویسندهه معلوم دل پری داشته:biggrin: البته من خودم عاشق سبک راک و متالم ولی اونو تنها سبک غنی و با ارزش موسیقی نمی دونم.آثار ماندگاری از سبک های کلاسیک موسیقی، آلترناتیو ها، اپرا، نیو ایج و خیلی از سبک های دیگه رو میشه پیدا کرد که بار موسیقیایی بالایی دارن و بسیار تاثیرگذار بودن. حتی توی سبک پاپ یا عامیانه هم کارهای قوی وجود داره که صرفا تجاری و دارای تاریخ مصرف نیستن.
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
اولا کامران جان چشم ما روشن. مدتی بود که خبر زیادی ازت نداشتم حالا هم که برگشتی با آواتار لینکین پارک ;) خوش اومدی
دوما مرسی از مطلب زیبات ولی کامران جان این بابا نویسندهه معلوم دل پری داشته:biggrin: البته من خودم عاشق سبک راک و متالم ولی اونو تنها سبک غنی و با ارزش موسیقی نمی دونم.آثار ماندگاری از سبک های کلاسیک موسیقی، آلترناتیو ها، اپرا، نیو ایج و خیلی از سبک های دیگه رو میشه پیدا کرد که بار موسیقیایی بالایی دارن و بسیار تاثیرگذار بودن. حتی توی سبک پاپ یا عامیانه هم کارهای قوی وجود داره که صرفا تجاری و دارای تاریخ مصرف نیستن.
در مورد سبك كلاسيك و اپرا كه خب بديهيه! كيه كه بتونه به كاراي بتهوون يا موزارت يا كلايدرمن ايراد بگيره؟ كي مي تونه بگه كاراي موريه ارزش نداره؟؟
ولي در مورد خزعبلاتي مثل پاپ و رپ ديگه فكر كنم اسم باارزش يه خورده زيادي اغراق آميزه! گيرم كه هر كي يه نظري داره و نظر هر كسي هم براي خودش محترم!:gol:
 

RaminPSLP

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مورد سبك كلاسيك و اپرا كه خب بديهيه! كيه كه بتونه به كاراي بتهوون يا موزارت يا كلايدرمن ايراد بگيره؟ كي مي تونه بگه كاراي موريه ارزش نداره؟؟
ولي در مورد خزعبلاتي مثل پاپ و رپ ديگه فكر كنم اسم باارزش يه خورده زيادي اغراق آميزه! گيرم كه هر كي يه نظري داره و نظر هر كسي هم براي خودش محترم!:gol:
کامران بغیر از Death و Symphony X و تا اونجایی که میشه حدس زد از آواتارت Linkin Park چی گوش میدی؟ آلترناتیو گوش میدی؟ نظرت راجع به Radiohead چیه؟
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
کامران بغیر از Death و Symphony X و تا اونجایی که میشه حدس زد از آواتارت Linkin Park چی گوش میدی؟ آلترناتیو گوش میدی؟ نظرت راجع به Radiohead چیه؟
لينيكن پار قبلا گوش مي دادم! خيلي! مخصوصا آلبوم 2003 شون رو! الان ديگه زيادگوش نمي دم!
از آلترنتيو عاشق نيكل بك هستم! راديو هد هم گروه شاخيه! خيلي كاراش سنگينه!:heart:
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
Symphony X- Death-Testament-Cannibal Corpse-Nevermore-Iced Earth-
Demons & wizards-Nickelback-Metallica-Nirvana-Pink Floyd-Anathema- John Lennon
-Amon Amarth -Sepultura

اينا چيزاييه كه از اين سبك گوش ميدم..راديو هد هم تا حدي..ولي نه خيلي زياد!
 

Similar threads

بالا