بررسی جامع سیمای زن در شاهنامه فردوسی

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی توصیف و ستایش و نکوهش هایی که از سوی جامعه، شخصیت داستان ها و فرهنگ زمانه به آن ها نسبت داده شده و دیگر ستایش و نکوهش برای شیوه ی کردار آن ها در جایگاه و رتبه ی خویش است که حکیم توس بیان کرده.
چهره ی زنان در شاهنامه زلال و پاک است . سرشار از فداکاری و گذشت و پر از پند و نصیحت. نصیحت می کنند و چاره گری می کنند. در رشادت و فداکاری و جنگاوری کمی از مردان ندارند.
زنانی که در شاهنامه هستند برخی از سرزمین بی گانه اند که به زنی پهلوانان ایران درآمده اند. مانند تهمینه که دختر شاه سمنگان است و خود به خواستگاری رستم می رود. رودابه دختر شاه کابل که به همسری زال پدر رستم در می آید. سودابه همسر کاووس شاه که دختر شاه هاماوران است. جریره و فرنگیس همسران سیاوش که هر دو از سرزمین تورانند.

این در حالی است که سیاوش زن گرفتن از بیگانگان و دشمنان را نمی پسندد.:
که من بر تن خویش شیون کنم/اگر خیره از دشمنان زن کنم
شنیدستم از نامور مهتران/همه داستان های هاماوران
که از پیش با شاه ایران چه کرد/زگردان ایران برآورد گرد
در شاهنامه فردوسی نام 300 زن آمده که از میان آن ها تنها سودابه چهره ی پلید و ناشایستی دارد. اوج مذمت فردوسی در باره ی زنان پس از مرگ سیاوش و از زبان جهان پهلوان رستم که سودابه را مسئول مرگ او می داند بیان می شود:
زن و اژدها هر دو در خاک به/جهان پاک از اين هردو ناپاک به
در افسانه های آفرینش ایرانی تنها به یک زن اهریمنی بر می خوریم به نام جهی که با بوسه ای که بر پیشانی اهریمن می زند، او را از خواب 3000 ساله بیدار می کند تا به جنگ با اهورا مزدا بپردازد.( بهار، مزداپور: 95) می توان او را نیای رفتاری و اخلاقی خوی اهریمنی و انتقام جوی سودابه دانست. سودابه تا آنجا کینه ی سیاوش را به دل می گیرد که سبب ساز مرگ غم انگیز آرمانی ترین و مقدس ترین شخصیت شاهنامه می شود و جنگی پایدار میان دو سرزمین ایران و توران نیز ره آورد این کینه توزی زنانه و دسیسه و بد خواهی مردانه گرسیوز است. البته 2 زن دیگر در شاهنامه هستند که مورد نکوهش قرار گرفته اند : شیرین و گردویه که چهره ی آنها به اندازه ی سودابه منفی نیست.
در تاریخ ادبیات نام 3 زن دیده می شود که به گونه ای دل به پسر خوانده ی خود می بندند. یکی سودابه ی شاهنامه، یکی زلیخا همسر دومین مقام سیاسی مصر که دل به یوسف پیامبر فرزند خوانده ی خود می بندد و دیگر فدر که عاشق هیپولیت پسر تزه (ناپسری )می شود. فدر تراژدي راسين نمايشنامه‌نويس قرن هفدهم فرانسه است كه در سال 1677 به رشتة تحرير درآمد. اين حكايت در يونان قديم رخ مي‌دهد و ماجراي عشق فدر، همسر تزه امپراتور يونان، به پسرخوانده‌اش هيپوليت است.)
واژگان کلیدی: جنسیت- زن- عشق- فردوسی- موقعیت اجتماعی
در این مقاله به بررسی مواردی از چگونگی ظهور و ایفای نقش زنان در شاهنامه پرداخته می شود.

پیشقدم شدن زنان در ابراز عشق
تهمینه منیژه و سودابه با اینکه هر سه شاهزاده بودند ولی ابایی در ابراز عشق نداشتند و خانواده وجامعه نیز این کار را ناردست نمی دانسته. این زنان آزادی تمام در انتخاب همسر داشته اند. حتی قیصر روم به پیشنهاد دخترش کتایون، برای او مجلس همسر گزینی برگزار می کند تا دخترش هر مردی را که می خواهد، برای زندگی انتخاب کند. در ماجرای سودابه، عشق سیاوش آنچنان در وجودش شعله می کشد، که رسوایی برملا شدن آن را می پذیرد و نیت خود را برای دلدار به زبان می آورد.
من اینک به پیش تو استاده ام/تن و جان شیرین ترا داده ام
ز من هر چه خواهی همه کام تو/برآرم نپیچم سر از دام تو
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد/ بداد و نبود آگه از شرم و باک
سودابه برای رسیدن به سیاوش حاضر می شود دخترش را بازیچه ای قرار دهد و به سیاوش بسپارد. او از این لحظه در انتظار مرگ همسر خود است و این بی وفایی به همسر است. سیاوش سر باز می زند و او را بسان مادر خود و سزاوار همسری شاه می داند و بی همتا تا مگر بدون اینکه به خشم زن گرفتار شود از مکر او رهایی یابد. به او می گوید به دخترش اکتفا خواهد کرد و از این موضوع چیزی به شاه نخواهد گفت و از نزد او می رود. سودابه هر چه می کوشد و هر چه می سازد ،راهی به احساس و اندیشه ی معشوق نمی یابد. دیری است در اندیشه ی وصال و درد فراغ می سوزد و چه غم انگیز است عشقی که به کس نمی توان گفت ...
و یا:
که تا من تو را دیده ام مرده ام/خروشان و جوشان و آزرده ام
کنون هفت سال است تا مهر من/همی خون چکاند بر این چهر من
یکی شاد کن در نهانی مرا/ببخشای روز جوانی مرا
فریبکاری، تزویر و دروغ
در میان زنان شاهنامه تنها سودابه متهم به چنین صفاتی است و این ویژگی ها در مواجهه با عشقی که وجود او را لبریز کرده بود، اتفاق می افتد.
نگه كرد سودابه خيره بماند /به انديشه افسون فراوان بخواند
كه گر او نيامد به فرمان من/ روا دارم ار بگسلد جان من
بد و نيك و هر چاره كاندر جهان /كنند آشكارا و اندر نهان
بسازم گر او سر بپيچد ز من /كنم زو فغان بر سر انجمن
احترام خانواده و پدر به تصمیم دختر
زمانی که شاه ایران سودابه را از شاه هاماوران خواستگاری می کند، وی با وجود نارضایتی از این امر، به خواست دختر تن در می دهد و موافقت میکند. برای تهمینه و رستم نیز چنین وضعی پیش می آید و پدر تهمینه به خواسته ی دخترش احترام می گذارد.
بهرام گور به خواستگاری سه دختر گوهر فروش می رود و گوهر فروش از دختران خود می خواهد که خوب در وی بنگرند و اگر او را پسندیدند، پاسخ دهند. می بینیم که هیچ اجباری از جانب پدر برای ازدواج دخترانش در کار نیست. از یان موارد در شاهنامه کم نیست.
روابط آزاد دختر و پسر
در جنگ ایران و توران بیژن از سپاه ایران و منیژه دختر افراسیاب( شاه توران) دلبسته ی هم می شوند و بیژن به خیمه ی منیژه می آید و با هم مشغول بزم می شوند. هم چنین رابطه ی دختر روستایی با شاه نمایانگر نگاه مثبت و یا خنثی جامعه نسبت به روابط دخترو پسر است.
ازدواج با هم کفو
فریدون برای انتخاب همسرانی شایسته و هم شان برای پسران خود، نمایندگانی به سراسر جهان می فرستد و از آن میان 3 دختر پادشاه یمن انتخاب می شوند. زنانی که در شاهنامه هستند برخی از سرزمین بی گانه اند که به زنی پهلوانان ایران درآمده اند.مانند تهمینه که دختر شاه سمنگان است و خود به خواستگاری رستم می رود. رودابه دختر شاه کابل که به همسری زال پدر رستم در می آید. سودابه همسر کاووس شاه که دختر شاه هاماوران است. جریره و فرنگیس همسران سیاوش که هر دو از سرزمین تورانندو دختر شاه و وزیر آن سرزمینند. غیر ایرانی یا غیر هم دین بودن برای بزرگان ایران در انتخاب همسر اهمیت نداشته و ملاک اشراف زاده بودن آنهاست. همچنان که همسر انوشیروان یک شاهزاده خانم مسیحی بوده.
بدین سان زنی داشت پرمایه شاه/ به بالای سرو و به دیدار ماه
بدین مسیحا بد آن ماه روی/ زدیدار او شهر پرگفتگوی
در داستان خسروپرویز، درباریان و موبدان به خسرو اعتراض می کنند که « با انتخاب زنی بد نام و بی اصل نسب، اعتبار پادشاهی و نیز خلوص خون شاهانه را زیر سوال بردی و از بین خواهی برد.
ازدواج با محارم
بهمن اسفندیار دختر خود هما را به زنی می گیرد. نیز اسکندر مقدونی با روشنک برادر زاده ی خود ازدواج می کند.
تعدد زوجات
بهرام گور زنان را دسته جمعی عقد می کرده و حرمسرا داشته. حرمسرا از زمان ساسانیان در شاهنامه رواج می یابد.
نیابد همی سیری از خفت و خیز/ شب تیره زو جفت گیرد گریز
شبستان مر او را فزون از صد است/ شهنشاه این گونه باشد بد است
تا پیش از آن شاهان چندان مایل به چند همسری نیستند. چنانکه وقتی از سیاوش می خواهند که با فرنگیس دختر افراسیاب (شاه توران) ازدواج کند، وی به این خاطر که پیش از آن شوهر جریره دختر پیران (وزیر افراسیاب) بود، از این کار ابراز شرم کرد و ازدواج دوم را بی وفایی می دانست.
اوضاع اجتماعی زنان
مواردی آورده می شود که زنان نقش منفعلی رد رویداد ها دارند و مورد استفاده یا سوء استفاده قرار می گیرند.
گاه دیده می شود دختران از دست پدر خود امنیت جانی نداشته اند و در صورت بروز تعرضی مرجع و یا دادگاهی برای دادخواهی از دختر در کار نیست. در ماجرای مادر سیاوش، که زخمی و بی پناه از دست کتک های پدر و مستی های او گریخته و به جنگل پناه برده ،وقتی پهلوانان ایرانی او را می یابند، بی آنکه نام و نشان او را جویا شوند، بر سر تصاحب او با یکدیگر نزاع می کنند و کار بجایی می رسد که تصمیم می گیرند، سر از تن او جدا کنند و در نهایت برای قضاوت نزد شاه(کاووس کیانی) می روند و از آنجا که شاه دارای مقام و قدرت بالاتر است، دختر نصیب او می شود و شاه او را مشکوی خود می کند و گویا اصلا حقوق دختر و خانواده ی او مطرح نیست و آنچه مهم است درخواست شاه است.
بدو گفت کین موی و روی و نژاد/ همی خواست هر سه بدادی به باد
به مشکوی زرین کنم شایدت/ سرماهرویان کنم بایدت
شاپور ساسانی در دهکده ای با دختر خردسالِ آبکشی روبرو می شود که وقتی از گذشته ی او می پرسد، معلوم می شود دخترِِ پادشاه مهرک نوشزاد است که از دست آزار و اذیت های پدرش و برای حفظ جانش او را به کدخدای دهی سپرده اند.
من از بیم آن نامور شهریار/ چنین آبکش گشتم و پیشکار
روزی که بهرام گور در خانه ی لنبک آبکش مهمان بوده، لنبک به او می گوید : اگر اراده کنی هر دختری را که بخواهی برای شادی امشبت نزد تو می آورم. و این در حالی است که در آن دوره زنان روسپی فراوان بودند ولی دختران پاک نیز اگر شاه اراده می کرد، در امان نبودند و به ناچار باید در اختیار وی قرار می گرفتند.
یک امروز مهمان من باش و بس/ اگر یار خواهی بخوانیم کس
بهرام گور کنیزی دداشت بنام آزاده که در هنگام شکار برای او چنگ می نواخت. روزی در شکار از آزاده می خواهد از میان دو حیوان یکی را نتخاب کند که برای او شکار کند. و چون آزاده از این کار او را
نهی می کند، بهرام او را از اسب به زیر انداخته و آنقدر کتک می زند تا کنیزک جان یم سپارد. و این نشان می دهد که چگونه جان انسانی و یا زنی در دست مقامی قرار می گیرد و ستاندن آن هیچ عقوبتی ندارد.
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزد دست بهرام و او را ز زین/ نگونسار بر زد بروی زمین
هیون از بر ماه چهره براند/ بزد دست و چنگش به خون برفشاند
بهرام در گردش هایی که به شهر ها و روستاها داشته در برخورد با پیرزنی پالیزبان، از زبان او می شنود که چه بسیار زنان و دختران پاک که به دلیل اوضاع نامساعد اقتصادی، مجبور می شوند تن خود را بفروشند.
زمانی که فریدون قصد جنگ با ضحاک را می کند، اول به یاران خود می گوید : قصر ضحاک را خوب جستجو کنند و 2 دختر جمشید را که در دست ضحاک زندانی هستند، بیابند و آنها را نجات دهند و این نشان ارزش گذاری و حرمتی است که فریدون برای دختران از نژاد ایرانی قایل است.
رسم ازدواج و عزاداری
در شاهنامه رسوم ازدواج و عزاداری هم نمایش داده شده که زنان نقش ویژه ای را ایفا می کنند. مثلا برای عروسی دختر را آراسته کرده و همراه جهیزیه به تنهایی به خانه ی داماد می فرستند. و یا در عزا رسم بر این است که زنان روی خود را خراش دهند و گیسوی خود را ببرند و به کمر خود ببندند...
نقش انفعالی زنان
اکنون با موقعیت هایی روبرو می شویم که اگر نگوییم زنان نقش فعالی از نظر جایگاه اجتماعی ندارند، چندان هم منفعل نیستند.
زمانی که کاووس بس از گناهکار شناختن سودابه تصمیم به اعدام وی می گیرد، چهار دلیل را مانع اجرای حکم می بیند.نخست اینکه وی علاقه ی زیادی به سودابه داشته. دیگر اینکه سودابه از محبوبیت زیادی در شبستان شاه برخوردار بوده .دیگر ترس کاووس از انتقام جویی خاندان سودابه (شاه هاماوران)بود. و آخر اینکه سودابه مادر فرزندان کاووس بود و برای حفظ موقعیت حانوانده و ثبات خانواده، شاه از مجازات او در می گذرد. و برخی زنان نام برده می شوند که شخصیتی منفعل دارند مانند خدمتکاران که در خدمت بانوان هستند.
احترام به همسر
اهمیت دادن سیاوش به همسرش و محبت و لطفی که اینان به یکدیگر داشتند تا بدانجا بود که موجب برافروزی آتش حسد و کینه ی گرسیوز (عموی فرنگیس) گردید و تا جایی پیش رفت که فاجعه ی مرگ سیاوش با بدگویی های او نزد افراسیاب اتفاق افتاد. سیاوش مسئولیت پروردن شاه آینده ی ایران را نیز به همسرش واگذار کرد؛ در حالیکه پهلوانان ایرانی می توانستند این مسئولیت را بپذیرند. این ماجرا(پروردن و آموزش فرزندی مبارزو بزرگ ) در داستان فرانک مادر فریدون نیز اتفاق می افتد.
شجاعت در ابراز عقاید
زمانی که زنان احساس می کردند حق بی گناهی ضایع می شود یا چیزی به میلشان نیست، با شجاعت بر زبان می آوردند. برخورد متهورانه ی سودابه و فرنگیس با پدران تاجدار و سپاهیان کشورشان در انتقاد از عمل ناشایت آنها بدون توجه به نتیجه ی بی حرمتی به پدر و شاه، مثال زدنی است. این سخنان از سودابه زمانی است که کاووس بدست پدرش زندانی شده.
چرا روز چنگش نکردند بند /که جاه زره بود و تختش سمند
... پرستندگان را سگان کرد نام/سمن پر زخون و پر آواز گام
جدایی نخواهم زکاووس گفت/اگر چه ورا کوه باشد نهفت
چو کاووس را بند باید کشید/مرا بی گنه سر بباید برید
زنِ رامشگر
زنان به عنوان رامشگر و رقاصه بویژه در دوره ی ساسانی در کنار شاهان در دربار و هنگام شکار حضور دارند.
میهن پرستی
گردیه به خاطر نجات میهن به همسر خود گستهم خیانت می کند که البته در ازدواج با او مجبور بوده و ازدواج مصلحتی داشته. همچنین در داستان فریدون و شکست ضحاک بدست او، این مادر است که فرزند را آنگونه شجاع و جنگجو برای چنین روزی می پرورد و با اینکه احتمال کشته شدن فرزند بدست ضحاک
وجود دارد ولی مادر برای نجات میهی از ظلمی هزار ساله فرزند را تشویق به نبرد می کند و دعای خویش را بدرقه ی راهش می کند.
احترام به مادر
رستم رسما برای مشورت در امور سیاسی و نظامی حکومت و سپاه با مادر خود رودابه، مشورت می کند. اسفندیار از رستم می خواهد در امور با مادرش مشورت کند:
همه دوده اکنون بباید نشست/ زدن رای و سودن بدین کار دست
زواره فرامرز و دستان سام/ جهاندیده رودابه ی نیک نام
کیخسرو در امور لشکری و کشورداری و نقشه ی جنگ ها، مادر را مشاوری توانا در کنار خود می یابد.
زتو نیست پوشیده کار سپاه/ رزم آوردگاه
دیده می شود که پهلوانان هنگام رجز خوانی از نیاکان خود می گویند و برای نشان دادن افتخارات و اصالت خود، به ذکر نانم مادرانشان می پردازند.
رستم: همان مادرم دخت مهراب بود/ کزو کشور سند شاداب بود
اسفندیار: همان مادرم دختر قیصر است/که او بر سر رومیان افسر است
جهان پهلوان رستم در نبرد با افراسیاب می گوید: مرا مادرم نام مرگ تو کرد... اشاره به اینکه نام گذاری و به متعاقب آن پروردن چنین پهلوانی در ارتباط مستقیم با مادر است.
فریدون برای یافتن آرامش قلبی و جنگ با ضحاک، دعای خیر مادر را در آخرین لحظه طلب می کند.
سوی مادر آمد کمر بر میان/ به سر برنهاده کلاه کیان
که من رفتنی ام سوی کارزار/ تورا جز نیایش مباد هیچ کار
زمانی که سیاوش در سن 16 سالگی( به روایتی) ازمرگ مادر خود مطلع می شود، چندین شبانه روز زاری می کند.
به تن جامه ی خسروی کرد چاک/ به سر برپراکند تاریک خاک
بسی نوحه کردش به روز و به شب/ بسی روز نگشاد بر خنده لب
او پس از یک ماه عزاداری، زمانی که بزرگان برای ملاقات او می آیند،..
زنو گریه ی دیگر آغاز کرد/ درِ اندوهانِ دلش باز کرد
کیخسرو خطاب به مادرش می گوید:
به مادر چنین گفت پس شهریار/ که ای در جهان از پدر یادگار
به هر نیک و بدها پناهم تویی/منم چون کنارنگ و شاهم تویی
حضور زنان در عرصه ی سیاست
دختر اردوان اشکانی پس از کشته شدن پدرش بدست اردشیر و به همسری او در آمدن، برای انتقام از مرگ پدر، به همراه دو برادر خود، نقشه ی قتل اردشیر را می کشد. نقشه ی او برملا می شود ولی به خاطر به دنیا آوردن شاپور ساسانی جرم او بخشیده می شود. گردیه نیز برای نزدیک شدن به خسرو پرویز شاه، اقدام به قتل همسر خود می کند. به پیشنهاد پیران وزیر افراسیاب، سیاوش برای نزدیک شدن بیشتر به او با دخترش فرنگیس ازدواج می کند. بواسطه ی مرگ سیاوش که ایرانیان دلیل آن را نیرنگ سودابه و مجبور نمودن سیاوش به ترک وطن می دانند، سلسله جنگ های عظیمی میان ایران و توران برای خونخواهی از او در می گیرد. زنان در شاهنامه نقش سفیر را نیز ایفا کرده اند. سیندخت مادر رودابه از سوی زال و زن برادر گردیه از سوی گردوی برادر گردیه به سفارت اعزام می شوند.
پادشاهی
بااینکه بهمن اسفندیار پسری بنام ساسان داشته، پس از خود پادشاهی را به دختر و همسرش همای می سپارد.
سپردم بدو تاج و تخت بلند/ همان لشکر و گنج و بخت بلند
ولیعهد من او بود در جهان/ همان کس که زو زاید اندر نهان
اگر دتر آید از او گر پسر/ ورا باشد این تخت و تاج و گهر
گویا بهمن پادشاهی بوده که به تبعیض جنسیتی اعتقادی نداشته و بنا برشایستگی انسان ها را لایق می دانسته. همای پادشاهی دادگر و بخشنده بوده، به فقرا خدمت کرده و به مال ثروتمندان هم تعرضی نمی کند. وی پس از بدنیا آوردن پسری از بهمن، این موضوع را مخفی نگه می دارد و 32 سال حکومت می کند و پس از آن حکومت را به فرزند خود داراب می بخشد.
او در جنگ با روم دستور لشکر کشی سپاه را می دهد :
بدان تا سپه پیش او بگذرد/ سر نامه دیوانها بشمرد
فرستاد بیدار کارآگهان/ بدان تا نماد سخن در نهان
بورانداخت و آذرمیدخت دختران خسرو پرویز( بدست پسرش شیرویه کشته شد.) و خواهران شیرویه به ترتیب شش ماه و 4 ماه حکومت می کنند. در زمان حکومتشان عدل و داد را گسترش می دهند به کار سپاه رسیدگی می کنند، با سیستم اطلاعاتی قوی و وسیع از سراسر ملکشان مطلع بودند. آذرمیدخت حتی برای اداره ی امور وزیری اختیار نکرد و خود به تنهایی همه ی کارها را انجام می داد. در پایان دو ره ی شاهی، فردوسی با چنان جلال و شکوهی از سلطنت ایشان سخن می گوید که در باره ی هیچ پادشاه مردی سخن نگفته.
همی داشت پوران جهان را به مهر/نجست از بر خاک باد سپهر
مادر شاپور ساسانی تا بدنیا آمدن فرزندش، 40 روز حکومت می کند ولی موبدان و درباریان حکومت او را تاب نمی آورند و تا بزرگ شدن فرزندش، اداره ی امور را در دست می گیرند.
مشورت مردان بازنان
بهرام چوبین با خواهرش گردیه مشورت و از او چاره جویی می کند، ضحاک با ارنواز دختر جمشید که اسیر در قصر اوست، رستم با مادرش رودابه، اسفندیار با ماردش کتایون، گردوی با
گردیه، فریدون با مادرش فرانک و گیو و کیخسرو با بانو و مادرشان فرنگیس و بسیاری موارد مشابه دیگر.
ز تو نیست پوشیده کار سپاه/همان کوشش و رزم آوردگاه(کیخسرو به مادرش فرنگیس)
ارزش پسر داشتن
وجود پسر بیشتر برای جانشینی پادشاهی و پهلوانی و سلحشوری اهمیت داشته. گاه دختران و زنان نسل شاهی را به همین امید می پروردند و به آنان احترام می گذاشتند تا فرزند پسری بدنیا بیاورند. این اتفاق برای همسر ایرج افتاد که پس از مرگ شوهر، او را شاه ایران( فریدون) به نیکویی پرورد تا پسری به دنیا بیاورد. اما فرزند او دختر شد. و آنها اینبار هم این دختر را پروردند تا آمادگی برای ازدواج پیدا کرد و فرزند پسر او، هوشنگ شاه ایران شد.
جهانی گرفتند پروردنش/ برآمد به ناز و بزرگی تنش
چو بر رست و آمدش هنگام شوی/ چو پروین شدن روی و چون قیر موی
نیا نامزد کرد شویش پشنگ/ بدو داد و چندی برآمد درنگ
یکی پور زاد آن هنرمند ماه/ چگونه سزاوار تخت و کلاه
مادر شاپور ساسانی نیز به همین منظور مورد احترام و اطاعت بود تا فرزند پسرش را برای آینده ی شاهنشاهی ایران به دنیا آورد. زنان را نباشد بجز یک هنر/ نشینند و زایند شیران نر
جنگاوری و شجاعت
آنچه بیشتر از همه فردوسی را به وجد آورده و باعث شده خود و پهلوانان داستانش لب به تحسین بگشایند، جنگاوری و دلاوری زنان بوده. او به سلحشوری و شجاعت گردیه، گرد آفرید و فرنگیس اشاره می کند.
فرنگیس ترگی به سر بر نهاد/ برفتند هر سه به کردار باد
درباره ی گردیه: زنی بود برسان گردی سوار/ همیشه به جنگ اندرون نامدار
کجا نام او بود گردآفرید که چون او به جنگ اندرون کس ندید
ویژگی های جنسیتی
بسیار به چشم می خورد که در هنگام زن گزیدن پهلوانان و شاهان و سخن گفتن از زنان یک سرزمین ( بویژه ایران) از خوش اندامی و ماهرویی زنان به تفضیل و تخلیص سخن گفته باشد:
که از سرو باالش زیبا تر است/ز مشک سیه بر سرش افسر است
به بالا بلند و به گیسو کمند/زبانش چو خنجر لبانش چو قند
خیانت به همسر
خیانت به همسر که در داستان گردیه هست ولی به دلایل مملکت خواهی و در داستان سودابه از روی بی وفایی و کج اندیشی و هوس است:
چو بیرون شود زین جهان شهریار/تو خواهی بدن زو مرا یادگار
تجلیل از زن
فردوسی گاهی تجلیل و ارزش گذاری به زن را به اوج میرساند و وی را سرور بندگان می نامد.
ببوسید پیشش زمین پهلوان/ بدو گفت ای مهتر بانوان
زمین از تو گردد بهاران بهشت/ سپهر از تو راند همی خوب و زشت
و گاهی آنچنان با خشم سخن می گوید که اگر آراء پیشین او را ندانیم، گمان به زن سیتزی او می بریم. مذمت و نفرت او از زن در ماجرای سیاوش و بویژه مرگ او به بالاترین اندازه می رسد.
زن و اژدها هر دو در خاک به /جهان پاک از این هر دو ناپاک به
سیاوش ز گفتار زن شد به باد/خجسته زنی کو ز مادر نزاد
از خود گذشتی و حق طلبی زن را به رخ مردمان می کشد
حکیم توس می خواهد از خود گذشتی و حق طلبی زن را به رخ مردمان می کشد
پیاده بیامد به نزدیک شاه/به خون رنگ داده دو رخساره ماه
به پیش پدر شد پر از ترس و باک/خروشان به سر بر همی ریخت خاک
مکن بی گنه بر تن من ستم/که گیتی سپنج است پر از باد و دم
مرا کاشکی دیده گشتی تباه/ندیدی بدینسان کشانت براه
مرا از پدر این کجا بد امید/که پردخته ماند کنارم ز شید
دلسوزی زنان برای شوی خود
زگيتي كه را گيري اكنون پناه/پناهت خداوند و خورشيد و ماه
وفاداری زن
جدایی نخواهم زکاووس گفت/اگر چه ورا کوه باشد نهفت
چو کاووس را بند باید کشید/مرا بی گنه سر بباید برید
استدلالات فکورانه و مغرورانه
چرا روز جنگش نکردند بند /که جامش زره بود و تختش سمند
اکنون با در دست داشتن این دانسته ها به نقد ظاهر و نقد باطن کتاب و کلام حکیم فردوسی می پردازیم.
نقد ظاهر
جلد کتاب دارای نقاشی های رزمی استکه نشان از محتوای حماسی کتاب دارد.
صفحه آرایی : از بالا تا پایین صفه 4 ستون شعر نوشته شده و فاقد تصویر می باشد.
فصل بندی و فهرست: بر اساس تقدم و تاخر تاریخی وقایع در سه جلد مرتب شده است. هر دفتر یا جلو با آغاز پادشاهی یک سلسله ی مهم یا یک رویداد سرنوشت ساز آغاز می شود.
قطع کتاب: در قطع وزیری می باشد.
نقد باطن
نوع نگاه فردوسی هم می تواند محافظه کارانه باشد، هم انتقادی و هم سنتی
دید محافظه کارانه به عقیده ی بنده بازتاب تاثیر مذهب در وی است. مثلا در داستان همای چهرآزاد دختر بهمن که به همسری او در می آید، این ازدواج را برسم و آئین پهلوی معرفی می کند و نشان می دهد خود اینگونه پیوند را موجه نمی داند؛ وی هر جا کاری را خلاف شرع می دیده متذکر می شده. سیاوش یکی از
دلایلی که برای دوری از سودابه بر می شمارد، اهریمنی بودن این کار و بر خلاف دین بودن است. نیز زمانی که می خواهد از ازدواجی صحبت کند، درباره ی حضور موبد تاکید می کند.
دید انتقادی در ماجرای سیاوش و سودابه که سیاوش دوستی با سودابه را خیانت به پدر معرفی می کند یا زمانی که فرنگیس بدلیل رفتار ناشایست پدرش با همسر، به پدر انقاد می کند و از او می خواهد بی گناهی را مجازات نکند و یا رستم در ماجرای مرگ سیاوش به کاووس شاه انتقاد و اعتراض می کند. و یا در داستان گردیه و برادرش بهرام، گردیه نسبت به درخواست نابجا و بی سرانجام برادرش برای پادشاهی انتقاد می کند.
هر گاه رد پای سنت در زبان فردوسی دیده می شود، انعکاس افکار جامعه است. مثلا مهراب کابلی که از نسل ضحاک عرب نژاد است، از نکشتن دختر خود هنگام تولد ابراز پشیمانی می کند، دختر داشتن را ننگ می داند و نشانه ی بد اقبالی. این دید خود فردوسی نیست و دید مهراب است.
سخن فردوسی کاملا رنگ و بوی وطنی و ملی دارد :
دریغ است ایران که ویران شود/کنام پلنگان و شیران شود
یا چو ایران نباشد تن من مباد...
ولی اینها به این معنی نیست که او یک آپارتای یا یک ناسیونالیست افراطی بوده زیرا که همواره ایرانیان در شعر او با غیر ایرانیان و زنان غیر ایرانی رابطه داشته اند و بسا پهلوانان و شاهان ایرانی که همسر غیر ایرانی انتخاب کرده اند و این زنان به تناسب حسن هایشان مورد لطف و تمجید این حکیم بزرگوار قرار گرفته اند.
ویژگی های زنِ خوب:
زن خوب در شاهنامه از زبان خود فردوسی در داستان بیژن و منیژه، شیرین همسر خسروپرویز و همسر کسری، در مجموع اینگونه بیان می شود و مورد تائید و ستایش قرار می گیرد:
« پارسا، بلند بالا، خردمند، دانشمند، افزونی دهنده ی مال شوهر، صاحب نظر، باحیا، سخن گفتن به نرمی و ظرافت، زائیدن پسر نیکو، پوشیده بودن موی سر، شرم و آزرم داشتن و ماهروی بودن.»
نسبت دادن صفاتی مانند سخن چینی و بی فایی به زنان ریشه در افکار سنتی و عمومی جامعه دارد ( درست و غلط بودن آن را باید با استناد به خود شاهنامه ثابت کردو تاریخ بدست آورد.) که در شعر حکیم توس انعکاس پیدا کرده.
نتیجه گیری:
محمدرضا قنبري شاهنامه‌پژوه در نشست «سيماي زن در شاهنامه فردوسي» گفت: نگاه او به زنان جنسیتی نیست، بلکه شخصیتی است. يعني آنجايي كه از شخصيت قصه ناستودگي، پليدي و زشتي مي‌بيند فردوسي زبان به شكِوه مي‌گشايد حال مي‌خواهد سودابه، سياوش، رستم و يا تهمينه باشد. بررسي سيماي زن در شاهنامه تنها با توجه به وضعيت زنان در فرهنگ و ادب ايران امکان‌پذير خواهد بود زيرا ديدگاه شاعران، وضعيت حاكم بر جامعه را مطرح مي‌كند. (منبع: سایت ایبنا )
فکر، عمل، آزادی، حقوق و وجود انسانی و ظاهر زنانه هر کدام دارای مصداق هایی مثبت در شاهنامه هستند و به طور یقین – آنچنان که شایسته ی مجموعه روایتی است که آیینه وار، منعکس کننده ی رویدادهای دوران خود است- نقیض آنرا هم می توان یافت. اما نقیض این صفت ها کمتر در شاهنامه به چشم می خورد.
در مجموع زنان در شاهنامه نقش فعال و اساسی دارند. در برخی وقایع تاثیر شگرفی بر جای می گذارند. صفات تدبیر، شجاعت، فداکاری و مادری در آنها ستوده شده؛ اما آنچه بیشتر از همه توجه فردوسی را به خود جلب کرده، برخورداری از صفات جنگاوری و دلاوری در زنان است.
برای درک سیمای زن در شاهنامه فردوسی باید بر تفکرات حاکم بر جامعه ی آن روز نظر داشته باشیم زیرا زن به دو گونه مطرح می شود:1- بر اساس رفتار و گفتار و پندار خودش در جایگاه و رتبه ی خویش 2- پندار ها و گفتار های شخصیت های داستان که در این مورد باید دلیل این گفتار ها را بنا به شرایط و فرهنگ گوینده دریابیم.
 
Similar threads

Similar threads

بالا