بردگی اختیاری ...........

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها کسی در مورد بردگی اختیاری یا به صلابه کشیدن ذهن به صورت اختیاری بدون دخالت عوامل بیرونی چیزی می دونه

وختی پست ها و حرفای بعضی از این بچه های .......... می بینم راستش نمی تونم از این مفهوم بردگی اختیاری صرف نظر کنم خیلی دوس دارم بیشتر در موردش بدونم
اینکه چطور فرد شروع به برده کردن خودش می کنه و ذهن حالت منجمد به خودش می گیره و خدا گونه ای رو برای خودش جای خدای واقعی قرار میده طوری که حتی قادر به تشخیص خدای واقعی با خدای دروغین نمیشه

حدسم اینکه کاملا به روش سیستماتیک اینکار صورت می گیره یعنی فرایند خاصی رو مغز طی می کنه تا برده کسی بشه .

کسی اگه منبعی.... مطلبی حتی به زبان لاتین داره بگه .... خیلی دوس دارم در موردش بیشتر بدونم
 

Mehrab413

عضو جدید
سلام.
اگه خیلی مشتاقین من یه دکتر روانشناس میشناسم.
ازش مطلب میگیرم واستون میدم
 

Farasystem

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها کسی در مورد بردگی اختیاری یا به صلابه کشیدن ذهن به صورت اختیاری بدون دخالت عوامل بیرونی چیزی می دونه

وختی پست ها و حرفای بعضی از این بچه های .......... می بینم راستش نمی تونم از این مفهوم بردگی اختیاری صرف نظر کنم خیلی دوس دارم بیشتر در موردش بدونم
اینکه چطور فرد شروع به برده کردن خودش می کنه و ذهن حالت منجمد به خودش می گیره و خدا گونه ای رو برای خودش جای خدای واقعی قرار میده طوری که حتی قادر به تشخیص خدای واقعی با خدای دروغین نمیشه

حدسم اینکه کاملا به روش سیستماتیک اینکار صورت می گیره یعنی فرایند خاصی رو مغز طی می کنه تا برده کسی بشه .

کسی اگه منبعی.... مطلبی حتی به زبان لاتین داره بگه .... خیلی دوس دارم در موردش بیشتر بدونم

ببین این به دردت می خوره؟

http://infomotions.com/etexts/gutenberg/dirs/etext05/wit4010.htm
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها کسی در مورد بردگی اختیاری یا به صلابه کشیدن ذهن به صورت اختیاری بدون دخالت عوامل بیرونی چیزی می دونه
کسی اگه منبعی.... مطلبی حتی به زبان لاتین داره بگه .... خیلی دوس دارم در موردش بیشتر بدونم


انسان وقتی ذهن خودش را بدون اسیرپیشداوری وقضاوت شدن وبدون ردوقبول می نگرد وفعل وحرکتها وبازتابهای فکررا درخودش می بیند ، احساسات وکنش وواکنش ها وپرسه زنی های فکروجوشش دمادم تمایلات وبروزبیم وترس را درخودمشاهده میکند دچارحیرت وشگفتی می شود که چگونه تاری مخوف را ناآگاهانه برخود تنیده ودرزندان تاریکی دچارخودباختگی به تمایلات درونی خود گردیده وخودرا به اسارت مشتی واژه وکلمه وسوژه درآورده است وبا دست زدن به هرفعل وعملی به میل فکردرخویشتن اعمال خودرا خوب واحسنت ونیکومی شمارد .


تمام شیون وآه وزاری ما اززندانی است که خودمان برای خود ساخته ایم وعمری بی اختیاردراین زندان مخوف ذهن ساخته دست وپا می زنیم . درآن اسیرتنش ها وتمایلات سرکوفته خود شده وچون خاشاکی دردست گرد باد خودرا به مرزهلاکت ونیستی روانه می کنیم .


ذهن انسان برای رهایی وی ازپوچی وبی هدفی درزندگی وبرای کاستن ازرنج وناملایمات بشری وبرای داشتن امنیت وآرامش انسان فضاهایی ازعقیده وباوربرای انسان ساخته وافراد را درطول عمردرآن فضاها به شکلی اسیروزندانی می نماید . آن فضاهای ذهن ساخته برای هرفردی بستگی به فرهنگ ودانستگی های جامعه ای دارد که فرد درآن کشوروجامعه زندگی میکند .
اطاقک هایی را که ذهن برای افراد می آفریند همانگونه که گفتیم تا به زندگی آنها هدف ومعنی ببخشد وانسان را ازپوچی وبطالت رها نماید ، این فضاویا اطاقک ها نه آنکه باعث ایجاد امنیت وآرامش بشرنمی شود ونه آنکه ازرنج وبیم وآلام انسان نمی کاهد بلکه باعث دوری انسان از ماهیت واقعی وساختارحقیقی او می شوند وهمین دگرگونی باعث ناآرامی ونارضایتی مداوم یکایک انسان ها درهرگوشه ازجهان گردیده است . وکسانی که بتوانند این ترفند های ذهن را درخویشتن برای خود برملا نموده ونسبت به دسیسه های ذهن آگاهی یافته باشند هرگزاسیرذهن درخویشتن نمی شوند .
آگاهی واقعی انسان آن آگاهی ومعرفتی است که انسان نسبت به ماهیت واقعی خویش ونسبت به ساختارحقیقی اش درخویشتن کشف میکند .
افرادی که توانسته اند ازمرزدانش واطلاعات ودانستگی های بشری عبورکنند و مرزی فراترازآن را ببینند بدون تردید کسانی هستند که به آگاهی ذاتی خویش دست یافته اند .
ماهیت ذهن وساختارآن یعنی «خود» دروجود آدمی وغفلت ما ازآن باعث بقا وحضورخود دروجودمان می شود
ما نمی توانیم این واقعیت را انکارورد کنیم که تمام تلاش بشریعنی یکایک انسان ها نجات بشریت است ، ساختن جامعه ایده آلی برای مردم ورساندن انسان ها به امنیت وآسایش . اما یکی با تفکرهیتلری میخواهد بشریت را به مدینه فاضله برساند ، آن یکی با تفکری مثل افلاطون یا ارسطو و مولوی . اما دشواری اینجاست که اندیشه ابتروناقص وشکسته نگربشراست که اورا اسیرسلطه گری خود دارد ، اندیشه است که برای انسان زندانی ایده آلی می سازد بدون آنکه فرد نسبت به ماهیت اندیشه خویش وقوفی به آن داشته باشد . اما هیچکدام حاضرنیستیم درتفکرواندیشه خود تردید وشک کنیم
 

Similar threads

بالا