بخواهيد تا موفق شويد

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
برخي افراد با آنكه شرايط، صلاحيت، استعداد و امكانات موفقيت را دارند اما به دليل ناآگاهي و عدم اعتماد به نفس و ترس، حتي از اين كه طالب موفقيت، رشد و بالندگي باشند مي‌هراسند و يا حتي به آن فكر هم نمي‌كنند!
آنها تصور مي‌كنند موفقيت‌ هماي سعادتي است كه تنها بر سر عده معدودي از منتخبان جامعه مي‌نشيند! روي سخن اين مقاله با اين گروه است. اين افراد اصولا شهامت اين را ندارند كه حتي موفقيت را طلب كنند و آن را حق مسلم خود بدانند در حالي كه تنها نكته مهم خواستن آنهاست.

چرا به توانايي‌هاي خود واقف نيستيد، چرا به موارد كوچك و كم‌ارزش مي‌پردازيد در حالي كه مي‌توانيد آرزوهاي بزرگي داشته باشيد. هر چه خواسته‌ها و هدف‌هاي شما بزرگتر باشند به همان نسبت قدرت تفكر، هوش و خلاقيت شما بيشتر شده و نيروهايي را كه حتي تصورش را هم نمي‌كرديد در شما زنده خواهند شد.

ماركواليوس مي‌گويد: فقط روياهاي بزرگ مي‌توانند روح انسان‌ها را به حركت درآورند. گوته، شاعر، داستان‌نويس و منتقد بزرگ آلماني هم مي‌گويد: رؤياهاي كوچك در سر نپرورانيد زيرا رؤياهاي كوچك قدرت ندارند قلب مردان را تكان دهند. روانشناسي هم بر اين مطلب تاكيد دارد كه اگر انسان‌ها همواره هدف‌هاي جديد و بزرگي را دنبال كنند زندگي‌شان پرمعنا و زيبا مي‌شود.. اگر احساس مي‌كنيد بايد بهتر و بالاتر از آنچه هستيد بشويد اين احساس مقدس را گرامي بداريد و آن را ارج بنهيد زيرا اين نقطه آغاز موفقيت شماست.

توانايي‌هاي خود را بشناسيد

انسان به عنوان جانشين خداوند در روي زمين و اشرف مخلوقات توانايي‌هاي بي‌شماري دارد. خداوند تنها پس از خلق انسان بود كه عبارت فتبارك‌ا... احسن‌الخالقين را فرمود.

هووارد گاردنر پس از تحقيقات فراوان در سال 1992 اعلام كرد كه نوابغ فقط از نه درصد ظرفيت مغزي خود استفاده كرده‌اند!

تعداد سلول‌هاي مغزي شما بيش از صدميليارد است كه در هنگام ارتباط با ديگران يا سخن گفتن و تجزيه و تحليل كردن و يا خلاقيت ، تفكر و... هر كدام از اين سلول‌ها توسط صدها شاخكي كه ايجاد مي‌كنند با سلول‌هاي ديگر مغزي مرتبط مي‌شوند. كافي است عدد سلول‌ها را در تعداد شاخك‌ها ضرب كنيد. آيا مي‌توانيد عدد حاصل را در ذهن خود مجسم كنيد؟!

آري اين است حد بيكران توانايي و قدرتي كه خداوند در شما به وديعه نهاده است. پس آيا بهتر نيست در انديشه تازه و نو شدن و استفاده از اين همه توان و قدرت خود باشيد؟

مولوي مي‌گويد:

هين سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

بگذرد از حد جهان بي‌حد و اندازه شود

خود را تغيير دهيد

افرادي موفقندكه آمادگي پذيرش تغيير و انعطاف را داشته باشند. (آنتوني رابينز)

حال كه به ظرفيت عظيم و بي‌حد خود پي‌برديد بايد آماده تغيير شويد، اين تغيير بايد ابتدا از تفكر و نگرش شما به خود و زندگي شروع شده و سپس به نحوه رفتار و عملكرد شما تسري يابد.

از سوي ديگر بزرگي مي‌گويد: شرايط زندگي ما ممكن است برآنچه هستيم تاثير گذاشته باشد اما براي آنچه مي‌خواهيم بشويم خودمان مسئول هستيم!

مارك فيشر مي‌گويد: هميشه به خاطر داشته باش كه در ارتفاعي از زمين ديگر ابري وجود ندارد اگر هنوز آسمان زندگي‌ات ابري است به اين دليل است كه به اندازه كافي اوج نگرفته‌اي! رفتار و عملكرد ما تحت تاثير انديشه و نوع نگاهمان است. انديشه زيبا و مثبت رفتار و نتايج زيبا مي‌آفريند.

عدم موفقيت معلول نتايج غلطي است كه از كار و زندگي خود مي‌گيريم و نتايج غلط ما محصول رفتار نادرست ما است. به بيان ديگر افراد موفق آموخته‌اند كه كارها را به روش ديگري انجام دهند پس از نظر منطقي ما هم مي‌توانيم اين روش‌ها را ياد بگيريم.

فيض روح‌القدس ار باز مدد فرمايد

ديگران هم بكنند آنچه مسيحا مي‌كرد

نكته مهم اين است كه بايد بدانيم نگرش‌هاي غلط موجب بروز رفتارهاي غلط مي‌شود!

فيلسوف بزرگ ويليام جيمز مي‌گويد: بزرگترين كشف عصر ما اين است كه اگر انسان‌ها نگرش‌هاي خود را اصلاح كنند زندگي آنها اصلاح مي‌شود و جالب‌تر اينكه نگرش‌هاي نادرست مي‌تواند با آموزش‌هاي درست، اصلاح شود بنابراين فرمول كلي موفقيت به قرار زير است:

آموزش درست---» تغيير نگرش---» تغييررفتار---» تغييرنتايج اين فرمول بسيار مهم را به خاطر بسپاريد و سعي كنيد از هم‌اكنون و پس از تعيين اولويت‌هاي خود براي موفقيت با استفاده از آموزش درست كه شامل مطالعه كتاب‌هاي مناسب، شركت در دوره‌ها و همايش‌هاي مرتبط با هدف، تمركز بر هدف و... است راه را آغاز كنيد. در تمام ساعات روز به آن فكر كنيد تا رفتار و عملكرد شما در جهت وصول به آن تقويت شود و بالاخره موفقيت را در آغوش بگيريد.

به تعبير گوته «در لحظه‌اي كه شخص قاطعانه مصمم به انجام كاري مي‌شود، مشيت الهي نيز بر همان كار قرار مي‌گيرد، آنگاه همه چيز به كمك شخص مي‌شتابند كه در غير آن صورت هرگز چنان نمي‌شد. زنجيره‌اي از رويدادها در اثر عزم راسخ صادر مي‌شوند. همه‌گونه وقايع ناديدني، ملاقات‌ها و كمك‌هاي مادي كه هيچ‌كس تصورش را هم نمي‌تواند بكند، به سود شخص سر راهش قرار مي‌گيرند. هر چه را مي‌خواهيد يا روياي انجامش را داريد، شروع كنيد. شهامت در خود ذكاوت، قدرت و جادو دارد. همين حالا شروع كنيد.»
ظظظظض
 

NGH

عضو جدید
قیمت معجزه


وقتي سارا دخترک هشت ساله اي بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولي براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد.

سارا با ناراحتي به اتاق خوابش رفت و از زير تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روي تخت ريخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.
http://www.fun-group.info/join/

بعد آهسته از در عقبي خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه اي هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم مي زد و سرفه مي کرد، ولي داروساز توجهي نمي کرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روي شيشه پيشخوان ريخت.
http://www.fun-group.info/join/

داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه مي خواهي؟
دخترک جواب داد: برادرم خيلي مريض است، مي خواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!


دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چيزي رفته و بابايم مي گويـد که فقط معجـزه مي تواند او را نجات دهد، من هم مي خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولي ما اينجا معجزه نمي فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلي مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا مي توانم معجزه بخرم؟

مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت، از دخترک پرسيد: چقدر پول داري؟
دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدي زد و گفت: آه چه جالب، فکـر مي کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافي باشد!
بعد به آرامي دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر مي کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.

فرداي آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
پس از جراحي، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـي بود، مي خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟


دکتر لبخندي زد و گفت: فقط 5 دلار
 

NGH

عضو جدید
تام هيكل پولي نمي ده!


مايكل، راننده اتوبوس شهري، مثل هميشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسير هميشگي شروع به كار كرد. در چند ايستگاه اول همه چيز مثل معمول بود و تعدادي مسافر پياده مي شدند و چند نفر هم سوار مي شدند. در ايستگاه بعدي، يك مرد با هيكل بزرگ، قيافه اي خشن و رفتاري عجيب سوار شد.



او در حالي كه به مايكل زل زده بود گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!» و رفت و نشست.



مايكل كه تقريباً ريز جثه بود و اساساً آدم ملايمي بود چيزي نگفت اما راضي هم نبود. روز بعد هم دوباره همين اتفاق افتاد و مرد هيكلي سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روي صندلي نشست و روز بعد و روز بعد...


اين اتفاق كه به كابوسي براي مايكل تبديل شده بود خيلي او را آزار مي داد. بعد از مدتي مايكل ديگر نمي تواست اين موضوع را تحمل كند و بايد با او برخورد مي كرد. اما چطوري از پس آن هيكل بر مي آمد؟ بنابراين در چند كلاس بدنسازي، كاراته و جودو و ... ثبت نام كرد. در پايان تابستان، مايكل به اندازه كافي آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پيدا كرده بود.



بنابراين روز بعدي كه مرد هيكلي سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!» مايكل ايستاد، به او زل زد و فرياد زد: «براي چي؟»








مرد هيكلي با چهره اي متعجب و ترسان گفت: «تام هيكل كارت استفاده رايگان داره.»



پيش از اتخاذ هر اقدام و تلاشي براي حل مسائل، ابتدا مطمئن شويد كه آيا اصلاً مسئله اي وجود دارد يا خير!;)
 

feshfeshe

عضو جدید
کاربر ممتاز

NGH

عضو جدید
موفقیت یک امر اتفاقی نیست و فرق آنها که به نتایج مثبت می رسند و آنها که نمی رسند شبیه نوعی طاس ریختن نیست. شیوه های ثابت و منطقی برای اقدام به عمل و راههای مشخصی برای ترقی وجو دارد.;)
آنتونی رانینز
 

NGH

عضو جدید
می گویند برای تعمیر دیگ بخار یک کشتی عظیم بخاری از یک متخصص دعوت کردند. وی پس از آن که به توضیحات مهندس کشتی گوش داد و سوالاتی از او کرد به قسمت دیگ بخار رفت و نگاهی به لوله های پیچ در پیچ انداخت و چند دقیقه به صدای دیگ بخار و فس فس خروج قسمتی از بخار گوش داد و دستی به بعضی از لوله ها زد. آنگاه چیزهایی زیر لب گفت (ورد نبوده ها ذکر بوده)و به طرف جعبه ابزار رفت و چکش کوچکی را بر داشت و با آن ضربه ای به شیر قرمز رنگی زد. ناگهان تمام موتور بخار کشتی بطور کامل بکار افتاد و عیب آن رفع شد. روز بعد صاحب کشتی یک صورتحساب هزار دلاری دریافت کرد و متعجب شد و گفت که این متخصص بیش از 15 دقیقه در موتور خانه کشتی وقت صرف نکرده و آنگاه از او صورت ریز هزینه ها را خواست و متخصصص این صورتحساب را برایش فرستاد:
بابت زدن ضربه چکش 5/0 دلار
بابت دانستن محل ضربه 5/999 دلار
نتیجه: آنچه شما را به نتیجه مطلوب می رساند الزاما نه تلاش و فعالیت سخت و طاقت فرسا که آگاهی و اطلاع از چگونگی انجام دقیق و درست کارهاس. بسیاری عمر خود را صرف بدست آوردن چیزهایی می کنند که شیوه کسب آنها را نیاموخته اند. موفقیت و رسیدن به اهداف و خواسته ها دارای اصول و قواعدی مشخص است. قبل از هر اقدامی باید از این اصول آگاهی پیدا کرد. زندگی به عمل توام با علم و آگاهی جایزه می دهد. شما باید دقیقا بدانید که چه کارهایی، در چه زمانی و با چه شیوه ای انجام دهید تا به نتایج مورد نظرتان دست پیدا کنید.;)
 

NGH

عضو جدید
نامه اي به پدر
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :

پدر عزیزم،
با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با
Stacy پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. Stacy به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. Stacy چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون می کاریم، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن، برای تمام کوکائینها و اکستازیهایی که می خوایم. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و Stacy
بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی.
با عشق،
پسرت،
John

پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه
Tommy. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوسِت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن.
;)
 

NGH

عضو جدید
مرگ مشکوک در ساعت 11


چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت به خصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند واین موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت و ضعف مرض آنان نداشت. این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود، به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند. کسی قادر به حل این مسئله نبود. که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه می مرد. به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس ازساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد که در اولین یکشنبه ماه، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند. در محل و ساعت موعود، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین
فیلمبرداری با خود آورده و... دو دقیقه به ساعت ۱۱ مانده بود که « پوکی جانسون » نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات ( Life support system ) را از پریز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کارشد!

نتیجه اخلاقی:خیلی از مسائلی که توی زندگی پیش میاد٬اونجوری که فکر میکنیم پیچیده نیست.;)
 

NGH

عضو جدید
از داستانهای شرلوک هلمز

از داستانهای شرلوک هلمز

شرلوک هلمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را
بیدار کرد و گفت: "نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟" واتسون گفت:"میلیون ها ستاره می بینم".هلمز گفت: "چه نتیجه ای می گیری؟". واتسون گفت: "از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری ست، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب است، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد ". شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت: "واتسون! تو احمقی بیش نیستی! نتیجه ی اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند.
نقل قول از شرلوک هولمز((ما می بینیم، اما مشاهده نمی کنیم.واتسون));)
 

spow

اخراجی موقت
در هر حرفه اي كه هستيد نه اجازه دهيد كه به بدبيني هاي بي حاصل آلوده شويد و نه بگذاريد كه بعضي لحظات تاسف آور كه براي هر ملتي پيش مي آيد شما را به ياس و نا اميدي بكشاند. در آرامش حاكم بر آزمايشگا هها و كتابخانه هايتان زندگي كنيد. نخست از خود بپرسيد : براي يادگيري و خود آموزي چه كرده ام ؟

سپس همچنان كه پيشتر مي رويد بپرسيد من براي كشورم چه كرده ام ؟ و اين پرسش را آنقدر ادامه دهيد تا به اين احساس شادي بخش و هيجان انگيز برسيد كه شايد سهم كوچكي در پيشرفت و اعتلاي بشريت داشته ايد.

اما هر پاداشي كه زندگي به تلاشهايمان بدهد يا ندهد هنگامي كه به پايان تلاشهايمان نزديك مي شويم ، هر كداممان بايد حق آنرا داشته باشد كه با صداي بلند بگوئيم :

من آنچه را در توان داشته ام انجام داده ام .
 

saraaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
در هر حرفه اي كه هستيد نه اجازه دهيد كه به بدبيني هاي بي حاصل آلوده شويد و نه بگذاريد كه بعضي لحظات تاسف آور كه براي هر ملتي پيش مي آيد شما را به ياس و نا اميدي بكشاند. در آرامش حاكم بر آزمايشگا هها و كتابخانه هايتان زندگي كنيد. نخست از خود بپرسيد : براي يادگيري و خود آموزي چه كرده ام ؟

سپس همچنان كه پيشتر مي رويد بپرسيد من براي كشورم چه كرده ام ؟ و اين پرسش را آنقدر ادامه دهيد تا به اين احساس شادي بخش و هيجان انگيز برسيد كه شايد سهم كوچكي در پيشرفت و اعتلاي بشريت داشته ايد.

اما هر پاداشي كه زندگي به تلاشهايمان بدهد يا ندهد هنگامي كه به پايان تلاشهايمان نزديك مي شويم ، هر كداممان بايد حق آنرا داشته باشد كه با صداي بلند بگوئيم :

من آنچه را در توان داشته ام انجام داده ام .
همکار مطلبت خیلی قشنگ بود.:gol::gol:

اما اگه ما این پرسشهارو ادامه بدیم،واقعا از کجا معلوم که به احساس شادی برسیم؟؟ شاید بیشتر پریشون بشیم که هیچ کار مفیدی نتونستیم تا حالا انجام بدیم..یعنی به این نتیجه برسیم که اون چیزی که در توانمون بده رو انجام ندادیم..و اونوقته که همه چی به هم میریزه :confused:
 

spow

اخراجی موقت
نه عزیز
اگه از صمیم قلب بخواهیم میشود
مهم نیست که کجاییم ومشکلاتمان چقدر است مهم اینه که انسان نامحدوده
میتوان اگر خواست
مهم اینه که حرفامونو به عمل تبدیل کنیم
 
آخرین ویرایش:

spow

اخراجی موقت

زندگي همچون بادکنکي است در دستان کودکي که هميشه ترس از ترکيدن آن لذت داشتن آن را از بين ميبرد

* شاد بودن تنها انتقامي است که ميتوان از دنيا گرفت ، پس هميشه شاد باش
* امروز را براي ابراز احساس به عزيزانت غنمينت بشمار شايد فردا احساس باشد اما عزيزي نباشد
* کسي را که اميدوار است هيچگاه نا اميد نکن ، شايد اميد تنها دارائي او باشد
* اگر صخره و سنگ در مسير رودخانه زندگي نباشد صداي آب هرگز زيبا نخواهد شد
* باد مي وزد ميتواني در مقابلش هم ديوار بسازي ، هم آسياب بادي تصميم با تو است
* دوست داشتن بهترين شکل مالکيت و مالکيت بدترين شکل دوست داشتن است
* خوب گوش کردن را ياد بگيريم گاه فرصتها بسيار آهسته در ميزنند
* وقتي از شادي به هوا ميپري ، مواظب باش کسي زمين رو از زير پاهات نکشه
* مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دريا بي قرارت باشند
* جائي در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چيز هست
* آدمي ساخته افکار خويش است، فردا همان خواهد شد که آنروز به آن مي انديشد
* براي روز هاي باراني سايه باني بايد ساخت براي روزهاي پيري اندوخته اي بايد داشت
* براي آنان که مفهوم پرواز را نميفهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر ميشوي
* فرق است بين دوست داشتن و داشتن دوست دوست داشتن امري لحظه ايست ولي داشتن دوست استمرار لحظه هاي دوست داشتن است
* اگر روزي عقل را بخرند و بفروشند ما همه به خيال اينکه زيادي داريم فروشنده خواهيم بود
* علف هرز چيه؟؟! گياهي که هنوز فوايدش کشف نشده
* زنان هوشيارتر از آن هستن که مردانگي خود را به همسران خود نشان بدهند
* تاريک ترين ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشيد است پس هميشه اميد داشته باش
* چه خوب مي شد اگر ، اطلاعات را با عقل اشتباه نمي گرفتيم و عشق را با هوس و حلال را با حرام و دنيا را با عقبي و رحمان را با شيطان
 

farvahar_665

عضو جدید
ببخشید اینا اینطور بهتر میشن !
این طور نیست ؟

مثل دریا آرام باش ، تا مثل ساحل بي قرارت باشند

آدمي ساخته افکار خويش است، فردا همان خواهد شد که امروز به آن مي انديشد
 

Similar threads

بالا