بازبینیِ تاریخ صدر اسلام

?Why

عضو جدید
یکی دو هفتست میخوام این تاپیک رو بزنم ولی تنبلیم میومد ، گفتم اولین پست روکه بزنم ، دیگه مجبور میشم ادامه بدم ... :smile:
الوعده الوفا :

میخوام قسمتهایی از تاریخِ صدرِ اسلام رو که کمتر دربارشون صحبت شده ، اینجا جمع کنم .
و در حدِ نیاز ، رویِ قسمتهای موردِ نیاز صحبت کنیم .
جایِ دیگه ای اینکار رو شروع کردم ولی نشد که تموم بشه .
مطمئناً مدیران میتونن پیش بینی کنن که به چه سمتی خواهم رفت ... ;)
امیدوارم به اندازه ی کافی سعه صدر داشته باشن که این تاپیک باقی بمونه .
و دیگه اینکه بی دلیل نبود که تو تالار تاریخ نزدم این تاپیکو ... امیدوارم جابه جا نشه .
کارِ واقعاً سختیه ، امیدوارم استقبال بشه ، هر چند اوایل (حداقل تا هجرت) احتمالاً زیاد جذاب نخواهد بود ، اما اگه همراهی کنین بهتر خواهد شد .
استفاده از چندین منبع ، سختیِ کار رو چند برابر میکنه ، به همین خاطر من به تاریخ طبری اکتفا میکنم . (البته با توجه به دیدی که میخوام تاپیک رو پیش ببرم و با توجه به ویژگیهایِ تاریخ طبری ، نیازی هم به تعددِ منابع و مراجع نیست!)

 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
یکی دو هفتست میخوام این تاپیک رو بزنم ولی تنبلیم میومد ، گفتم اولین پست روکه بزنم ، دیگه مجبور میشم ادامه بدم ... :smile:
الوعده الوفا :

میخوام قسمتهایی از تاریخِ صدرِ اسلام رو که کمتر دربارشون صحبت شده ، اینجا جمع کنم .
و در حدِ نیاز ، رویِ قسمتهای موردِ نیاز صحبت کنیم .
جایِ دیگه ای اینکار رو شروع کردم ولی نشد که تموم بشه .
مطمئناً مدیران میتونن پیش بینی کنن که به چه سمتی خواهم رفت ... ;)
امیدوارم به اندازه ی کافی سعه صدر داشته باشن که این تاپیک باقی بمونه .
و دیگه اینکه بی دلیل نبود که تو تالار تاریخ نزدم این تاپیکو ... امیدوارم جابه جا نشه .
کارِ واقعاً سختیه ، امیدوارم استقبال بشه ، هر چند اوایل (حداقل تا هجرت) احتمالاً زیاد جذاب نخواهد بود ، اما اگه همراهی کنین بهتر خواهد شد .
استفاده از چندین منبع ، سختیِ کار رو چند برابر میکنه ، به همین خاطر من به تاریخ طبری اکتفا میکنم . (البته با توجه به دیدی که میخوام تاپیک رو پیش ببرم و با توجه به ویژگیهایِ تاریخ طبری ، نیازی هم به تعددِ منابع و مراجع نیست!)

وفاي به وعده به هم ريختنه تالاره ديگه:دي
سمتي كه ميخوايد پيش بريد معلومه فكر كنم احتمالا هر چي كه در تاريخ طبري به مذاق پيش فرضهاي ذهنيتون خوش بياد رو ميارين بعد هم استنباط خواهيد كرد كه همه چيز دروغ بوده البته نه اينكه پيش فرضهاي ذهني شما القايي باشه و تاريخ رو فاتحان بنويسندها بلكه تاريخ طبري عين واقعيت تاريخعه بدون كم و كاست!!!!!
راستي منم ميتونم كمكت كنم براي مطلب گذاشتن(كپي پيست) در اين مورد پس فكر نكنم كار سختي باشه
 

?Why

عضو جدید
وفاي به وعده به هم ريختنه تالاره ديگه:دي
سمتي كه ميخوايد پيش بريد معلومه فكر كنم احتمالا هر چي كه در تاريخ طبري به مذاق پيش فرضهاي ذهنيتون خوش بياد رو ميارين بعد هم استنباط خواهيد كرد كه همه چيز دروغ بوده البته نه اينكه پيش فرضهاي ذهني شما القايي باشه و تاريخ رو فاتحان بنويسندها بلكه تاريخ طبري عين واقعيت تاريخعه بدون كم و كاست!!!!!
راستي منم ميتونم كمكت كنم براي مطلب گذاشتن(كپي پيست) در اين مورد پس فكر نكنم كار سختي باشه

همه پستت به کنار ، اون جمله ای که هایلایت کردم ، دیگه خیلی جالبه ...
آوانس از این بیشتر که مورخ ، خودش یک مسلمون معتقدِ دو آتیشست ؟
عجیبه والا ...

خوب برای شروع ، این توضیح رو باید بدم که جملاتی که مشکی رنگ هستن ، مستقیماً نقل قول میشه ... و آبی رنگها ، جملاتِ خودمه ...

ابن اسحاق گوید : و چون پیمبر دعوت خدای آشکار کرد و قوم را به اسلام خواند قومش از او دوری نگرفتند و رد نکردند تا وقتی که از خدایانِ آنها عیب گرفت که به انکارِ وی برخاستند و بر ضدِ او همسخن شدند و ابوطالب به حمایت وی برخاست و پیمبر در کار دعوت بود و چیزی مانع او نبود ...
و چون قریشیان دیدند که پیمبر از دعوت باز نمیماند و ابوطالب از او حمایت میکند ، گروهی از اشراف قریش پیش ابوطالب رفتند و گفتند : ای ابوطالب ، برادرزاده ات ناسزایِ خدایانِ ما میگوید و بر دینِ ما عیب میگیرد و عقولِ ما را سبک میشمارد و پدرانمان را گمراه میداند ، یا وی را از ما بدار یا او را به ما واگذار که تو نیز مانند ما مخالف اویی .
و ابوطالب سخنی ملایم با آنها گفت که برفتند و پیمبر همچنان در کارِ دعوت خویش بود ...
آنگاه بارِ دیگر جمعی از قریشیان پیش ابوطالب رفتند و گفتند : ای ابوطالب تو به سن و شرف و مقام پیشِ ما ممتازی ، از تو خواستیم که برادرزاده ات را از ما بازداری ، و بازنداشتی ، به خدا نمیتوانیم دید که پدران ما را ناسزا گوید وعقولِ ما را سبک شمارد و از خدایانِ ما عیب گیرد ، یا او را از ما بدار یا بر ضد تو و او برخیزیم تا یکی از دو گروه از میان برود .
...
و بارِ دیگر به ابوطالب گفتند : ای ابوطالب ، تو بزرگ و سالارِ مایی در حقِ ما انصاف کن و و برادرزاده ات را از ناسزاگویی خدایانِ ما بازدار و ما نیز او را به خدایانش واگذاریم .

چیزی که تو این قسمت نظر رو جلب میکنه ، نحوه ی برخوردِ دموکرات منشانه! ی اعرابِ جاهلیت! در 1400~1500 سالِ پیشه ...
جملات رو بخونین ؛ چیزی که اعرابِ جاهلیت! میخواستن ، این بود که به عقایدشون احترام گذاشته بشه ... !
یه تاپیکی بود که مفصّل درباره احترام به عقایدِ دیگران صحبت شد ... واردش نمیشم ...
فقط یه مقایسه ای بکنین با نحوه ی برخوردِ جوامع اسلامیِ امروزی با کسی که به عقایدشون توهین کنه ... دیگه درخواست و خواهشو و تمنایی در کار نیست ... بی برو برگرد حکمِ ارتداد و واجب القتل بودنِ طرف رو صادر میکنن ... کدومشون برخوردشون متمدنانه تره ؟
 

?Why

عضو جدید
خوب ... در ادامه باز هم بینِ پیامبر و قریشیان با میانجیگریِ ابوطالب کشمکش بود تا قضیه ، مسالمت آمیز فیصله پیدا کنه ...
باز هم قریشیان و پیامبر و ابوطالب جمع شدند و ابوطالب به پیامبر گفت :

ابوطالب بدو گفت : برادرزاده قومت از تو شکایت دارند که ناسزایِ خدایان آنها می گویی .
و قریشیان بسیار سخن کردند
و پیمبر سخن کرد و گفت :
می خواهم کلمه ای بگویند که عربان مطیعشان شوند و عجمان باجگزارشان باشند . ...

جمله ی اخیر خیلی جالبه ...
مگه قرار نبود که کلمه ای (لا اله الا الله) بگویند تا رستگار بشن ؟
هدف از مسلمان شدن چی بوده آخر ؟
البته در نهایت به همین هدفی که اینجا اشاره شد رسیدند ؛ با متحد کردنِ گروهی از اعراب تحتِ لوای اسلام ، کلِ سرزمین عربستان رو تصرف کردند و بر غیرِ اعراب هم مسلط شدند ...
از اول هم انگار هدف همین بوده ...

 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
عنوان رو دیدم فکر کردم باز هم یه عده قصد توهین دارن به اهل تسنن .یه کتاب فقط مطلب اماده تو سیستم داشتم میخواستم ارسال کنم.اما دیدم نه اینبار یکی واقعا میخواد درست بررسی کنه نه با ناسزا وتوهین به بقیه.امیدوارم به همین صورت پیش برید بدون تعصب.
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


سلام!یه سوالی ذهنمو مشغول کرده:از رو حرفهای مکتوب اعراب جاهلیت(فقط حرف!!) به این نتیجه رسیدی که رفتارشون دموکرات منشانه است؟!!میشه اینو در رفتارشون هم به ما ثابت کنی؟!!اگه جاهلان اون زمان میدونستن دموکراسی یعنی چی که مسلمونای صدر اسلام آواره ی حبشه نمیشدن؟!!تو تاریخ دبستان!!هم اومده که چطور مسلمونا اون زمان شکنجه میشدن!!حالا شما اومدی یه حرفشون صدبار تکرار کردی میگی دموکرات منشانه؟!!

خودت میگی توهین به عقاید،توهییییییین!!هیچ کس توهین رو تحمل نمیکنه در هر زمینه چه رسد به توهین به عقاید!حال! باید حقانیت عقیده مشخص بشه،نقد بشه...نقد بررسی بشه...حقانیت نقد مشخص بشه...اوووووه کلی راه هست تا به توهین و له کردن عقیده برسیم!!
 
آخرین ویرایش:

?Why

عضو جدید
و ادامه :
مطعم بن عدی گفت : به خدا ای ابوطالب ، قومت با تو انصاف میکنن و کوشش دارند کاری نکنند که ناخوشایند تو باشد ، اما سر قبول نداری .
ابوطالب در جوابِ مطعم گفت : به خدا با من انصاف نمیکنند ولی تو قوم را بر ضد من تایید می کنی ، هر چه می خواهی بکن .
در این موقع بود که کار بالا گرفت و کسان به مخالفت همدیگر برخاستند و سخنان درشت گفتند .
و چنان شد که هر یک از قبایل قریش بر ضد مسلمانان خویش برخاستند و به شکنجه ی آنها پرداختند مگر از دین خویش باز آیند ...
ابوطالب چون رفتار قریش را بدید ، با بنی هاشم و بنی عبدالمطلب سخن کرد و آنها را به حمایت از پیامبر خدای خواند و آنها نیز با وی در حمایت پیمبر همسخن شدند ...
میبینید که از اینجا به بعد قضیه بیشتر کشیده شد به اختلافات و نزاع های قومی قبیله ای ...
در این بین کسانی که از طبقاتِ پایینِ اجتماعی اسلام آورده بودند ، (مثلِ غلامان و کنیزان که به خاطرِ وعده های برابری و برادری و... اکثریتِ مسلمانانِ اولیه از این دست بودند که البته بعدها دیدم که حتی برده داری هم ممنوع نشد ... ) بیشتر به سختی افتادند و شکنجه و حتی کشته شدند ...
اما نسبت به خودِ پیامبر هم واکنشهایی بود که برای اینکه این پست زیادی طولانی نشه ، باشه برا پستِ بعد ...

 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
و ادامه :
مطعم بن عدی گفت : به خدا ای ابوطالب ، قومت با تو انصاف میکنن و کوشش دارند کاری نکنند که ناخوشایند تو باشد ، اما سر قبول نداری .
ابوطالب در جوابِ مطعم گفت : به خدا با من انصاف نمیکنند ولی تو قوم را بر ضد من تایید می کنی ، هر چه می خواهی بکن .
در این موقع بود که کار بالا گرفت و کسان به مخالفت همدیگر برخاستند و سخنان درشت گفتند .
و چنان شد که هر یک از قبایل قریش بر ضد مسلمانان خویش برخاستند و به شکنجه ی آنها پرداختند مگر از دین خویش باز آیند ...
ابوطالب چون رفتار قریش را بدید ، با بنی هاشم و بنی عبدالمطلب سخن کرد و آنها را به حمایت از پیامبر خدای خواند و آنها نیز با وی در حمایت پیمبر همسخن شدند ...
میبینید که از اینجا به بعد قضیه بیشتر کشیده شد به اختلافات و نزاع های قومی قبیله ای ...
در این بین کسانی که از طبقاتِ پایینِ اجتماعی اسلام آورده بودند ، (مثلِ غلامان و کنیزان که به خاطرِ وعده های برابری و برادری و... اکثریتِ مسلمانانِ اولیه از این دست بودند که البته بعدها دیدم که حتی برده داری هم ممنوع نشد ... ) بیشتر به سختی افتادند و شکنجه و حتی کشته شدند ...
اما نسبت به خودِ پیامبر هم واکنشهایی بود که برای اینکه این پست زیادی طولانی نشه ، باشه برا پستِ بعد ...

قراره فقط كپي پيست كنيد و بعد تحليل يا اينكه جواب به پستهاتون رو هم بديد؟؟؟
خواهشا رفرنس مطالب هم فراموش نشه:gol:
 

?Why

عضو جدید
قراره فقط كپي پيست كنيد و بعد تحليل يا اينكه جواب به پستهاتون رو هم بديد؟؟؟
خواهشا رفرنس مطالب هم فراموش نشه:gol:

کپی پیست به اون کاری میگن که یه بزگواری ، ورداره مطلبی رو با drag کردن یا Ctrl+A انتخاب کنه ، بعد با Crrl+C کپی کنه ، بعد با Ctrl+V پیست کنه ... تو این پروسه حتی ممکنه مطلبو کامل نخونده باشه ...
ولی اون بابایی که وقت میذاره اول مطلبو خوب میخونه ،بعد میشینه برایِ رعایت امانتداری ، عین مطالب رو براتون تایپ میکنه ، بهش نمیگن کپی پیست کرده ...

به مرجع تو پست اول اشاره شده .
اما برای اینکه لازم نباشه زحمت بدبن به خودتون و پیداش کنین ، الان جلدِ سوم هستیم ، صفحه ی 875 .

با اجازه دوستان ، به سوالات و نکاتی جواب خواهم داد که بجا مطرح بشن ، ( هرچند شما به سوالی جواب ندادین ) چون حتماً تصدیق میکنین که با توجه به حجم پیشِ رو ، وقت و انرژیمون صرفِ چک و چونه زدنهایِ بیخود خواهد شد .
چرا ... سوالِ خوب بپرسید ، چشم ، جواب میدم .
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
________________________

یکی از شروط تحلیل محتوا
[h=4]شرط عمومیت:[/h] این شرط زمانی معنا می‌یابد كه یافته‌ها باهم ارتباط نظری داشته باشند. اطلاعات توصیفی صِرف دربارۀ محتوا، بدون ارتباط با دیگر ویژگی‌های اَسناد، ارزش چندانی ندارد. یعنی مأخذ مربوط به محتوای ارتباطاتی، زمانی معنادار است كه حداقل با مأخذی دیگر مرتبط شود.


روش تحلیل محتوا، به كارگیری روش‌های علمی برای بررسی محتوای مدارك أسنادی است و به روش علمی تحول یافته كه نوید بخش به بار آوردن استنباط‌هایی است كه اساساً از داده‌های كلامی نمادین و ارتباطاتی به عمل می‌آید. اگرچه روش تحلیل محتوا كاربردهای زیادی در علوم متنوع دارد؛ ولی برای همۀ پژوهش‌های اسنادی مناسب نیست. این روش به ندرت می‌تواند صحّت ادّعایی (محتوایی) را تعیین كند و یا كیفیت زیبایی شناختی شعری را ارزیابی كند.


______________________________
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
با اجازه دوستان ، به سوالات و نکاتی جواب خواهم داد که بجا مطرح بشن ، ( هرچند شما به سوالی جواب ندادین ) چون حتماً تصدیق میکنین که با توجه به حجم پیشِ رو ، وقت و انرژیمون صرفِ چک و چونه زدنهایِ بیخود خواهد شد .
چرا ... سوالِ خوب بپرسید ، چشم ، جواب میدم .
سلام!ببخشید که تو تاپیک با ارزشتون اسپم میکنم:
ای وای...اصلا یادم نبود که مطابق ایدئولوژی مستحکم!شما سوال خوب سوالیه که شما رو در پیشبرد اهدافتون یاری کنه!!!
واعجبا که اگه ماها به سوالات شما همچین جوابی بدیم،بی منطق،فاقد قدرت استدلال و متعصب خوانده میشیم!!
احتمالا اگه من یه قسمت از پستتونو کپی کنم و پشتش بنویسم :چرا؟!سوال خوبی از آب در میاد و شما بدون چک و چونه زدن ووقت تلف کردن و جوری که به هدفتون لطمه وارد نشه جواب میدید!!
باشه...بنده دیگه سوالی ندارم چون همه چیز واسم واضح و مبرهنه!!!!!!!


"میخواهند نور خدارا با دهانهایشان خاموش کنند اما خداوند نور خود را دوام میبخشد...هرچند کافران خوش نداشته باشند!"

آیه ی 9 صف

:gol:با تشکر و عرض پوزش:gol:
 
آخرین ویرایش:

?Why

عضو جدید
________________________

یکی از شروط تحلیل محتوا
شرط عمومیت:

این شرط زمانی معنا می‌یابد كه یافته‌ها باهم ارتباط نظری داشته باشند. اطلاعات توصیفی صِرف دربارۀ محتوا، بدون ارتباط با دیگر ویژگی‌های اَسناد، ارزش چندانی ندارد. یعنی مأخذ مربوط به محتوای ارتباطاتی، زمانی معنادار است كه حداقل با مأخذی دیگر مرتبط شود.


روش تحلیل محتوا، به كارگیری روش‌های علمی برای بررسی محتوای مدارك أسنادی است و به روش علمی تحول یافته كه نوید بخش به بار آوردن استنباط‌هایی است كه اساساً از داده‌های كلامی نمادین و ارتباطاتی به عمل می‌آید. اگرچه روش تحلیل محتوا كاربردهای زیادی در علوم متنوع دارد؛ ولی برای همۀ پژوهش‌های اسنادی مناسب نیست. این روش به ندرت می‌تواند صحّت ادّعایی (محتوایی) را تعیین كند و یا كیفیت زیبایی شناختی شعری را ارزیابی كند.


______________________________

من متوجه نشدم هدف چیه !
لطف کنین با ادبیاتِ خودتون ، توضیح بدین که شانِ نزولِ! این پست وسطِ این تاپیک چیه .
 

?Why

عضو جدید
اما نسبت به خودِ پیامبر هم واکنشهایی بود :
... اشراف قریش در حجر بودند و از پیمبر خدا سخن آوردند و گفتند : هرگز با کسی چون این مرد مدارا نکردیم که عقول ما را سبک شمارد و پدرانمان را ناسزا گوید و دینمان را تحقیر کند و جمعیتمان را به تفرقه اندازد و به خدایانمان بد گوید ، حقا که با وی تحمل بسیار کرده ایم .

در این هنگام پیمبر نمودار شد و بیامد تا به حجرالاسود دست زد ، آنگاه به طواف کعبه پرداخت و از مقابل قوم گذشت و یکیشان سخنی گوشه دار با او گفت که اثر آن در چهره اش نمودار شد و برفت و چون بار دیگر بر قوم گذشت ، باز سخنی گوشه دار گفتند که بایستاد و گفت : ای گروه قریشیان می شنوید ، به خدایی که جان محمد به فرمان اوست سرانجام کشته خواهید شد .
انگار همیشه هم حرف از گل و بلبل و برادری و ... نبوده ، تهدید و ارعاب هم کاربرد داشته ...

سخن وی در قوم اثر کرد و خاموش ماندند و کسانی که پیش از آن نسبت به او سخت تر از همه بودند با ملایمت گفتند : ای ابولقاسم به خوشی برو تو هیچوقت سبک نبوده ای .
و پیمبر برفت و روزِ دیگر جماعت در حجر بودند و با همدیگر می گفتند : درباره ی وی سخن می کردید و چون سخنی ناخوشایند گفت ، او را رها کردید .
قوم در این سخن بودند که پیمبر بیامد و همگی برجستند و وی را احاطه کردند و می گفتند : تو بودی که چنین و چنان گفتی و دین و خدایانِ ما را تحقیر کردی ؟
پیمبر گفت : آری منم که چنین گفته ام .
و یکیشان را دیدم که اطرافِ ردایِ او گرفته بود و به سختی می کشید و ابوبکر صدیق به دفاع از او برخاست و گریان گفت : آیا کسی را که میگوید پروردگار من خدای یگانه است میکشید ؟ و قریشیان وی را رها کردند و این سخت ترین رفتاری بود که از قریشیان نسبت به وی دیدم .
 

?Why

عضو جدید


سلام!یه سوالی ذهنمو مشغول کرده:از رو حرفهای مکتوب اعراب جاهلیت(فقط حرف!!) به این نتیجه رسیدی که رفتارشون دموکرات منشانه است؟!!میشه اینو در رفتارشون هم به ما ثابت کنی؟!!اگه جاهلان اون زمان میدونستن دموکراسی یعنی چی که مسلمونای صدر اسلام آواره ی حبشه نمیشدن؟!!تو تاریخ دبستان!!هم اومده که چطور مسلمونا اون زمان شکنجه میشدن!!حالا شما اومدی یه حرفشون صدبار تکرار کردی میگی دموکرات منشانه؟!!

خودت میگی توهین به عقاید،توهییییییین!!هیچ کس توهین رو تحمل نمیکنه در هر زمینه چه رسد به توهین به عقاید!حال! باید حقانیت عقیده مشخص بشه،نقد بشه...نقد بررسی بشه...حقانیت نقد مشخص بشه...اوووووه کلی راه هست تا به توهین و له کردن عقیده برسیم!!

بی تعارف هیچ انگیزه ای برایِ جواب دادن نداشتم ...
اینم یکی از دلایشلش :

...
باشه...بنده دیگه سوالی ندارم چون همه چیز واسم واضح و مبرهنه!!!!!!!
...

به هر حال تعدادی از مخاطبینِ تاپیک از پستتون تشکر کردن ... (هر چند میدونم دوستان تو اینجور تاپیکا ، از آیدی ها و آواتارها تشکر میکنن و نه از مطالبِ پستها ...)

اول براتون باید روشن کنم که من وکیل مدافعِ قریشیان نیستم !
من علتی نمیبینم که بهتون ثابت کنم قریشیان خوب بودن یا بد ، چون همچین هدفی ندارم . من میخوام رفتارِ مسلمینِ صدرِ اسلام رو زیرِ نظر بگیرم و با حرفهاشون ، مقایسه کنم .

فقط مقایسه ای کردم از نحوه ی برخورد قریش با پیامبر در حالی که قدرت هم در دستشون بود ، با نحوه ی برخوردِ پیامبر با مخالفینش، البته بعد از اینکه قدرت رو بدست گرفت که بعدها خواهیم دید چه اتفاقاتی خواهد افتاد ...

چرا از عبارتِ من در آوردیِ "دموکرات منشانه" استفاده کردم ...
یه مثال میزنم :
حتماً دیدید تعصب و غیرتی که دوستانِ ترکمون نسبت به قومیت و زبانشون تو این سایت نشون میدن ... حرفِ حسابشونم اینه که میخوان زبانِ خودشون رو حفظ کنن و اجازه ی تدریسش تو مدرسه و دانشگاه رو داشته باشن ، نمیخوان مجبور به استفاده از فارسی بشن ، نمیخوان زبانشون تو
زبانِ واحدِ کشور حل بشه و کم کم فراموش بشه ...
از نظرِ شما ، حق ندارن نگرانِ از بین رفتنِ زبانشون باشن ؟

حالا

قبل از اسلام ، هر قوم و قبیله ای خدایِ خودش رو داشته ، و بدون مشکل ، میپرستیدتش و مسلک و منش خودش رو دنبال میکرده ، حالا این وسط کسی بلند میشه و میگه خداهایِ همتون بدرد نخوره و فقط خدایِ من خدایِ درست حسابیه ،
خدایِ واحدِ من ، خدایِ همه ی خداهاتونه و از همشون تواناتره ، خداهاتون رو بندازینش دور ، بیاید خدایِ منو بپرستید ...

فضا اینطوری بوده که قریشیان میخواستن از فرهنگ و پیشینه ی تاریخیشون محافظت کنن ... همین ...

اگه پستها رو دنبال میکردین هم میدید که همون اولِ کار (مطابقِ نسخه ای که اسلام میپیچه) نرفتن سراغِ شکنجه و قتل و ... بارها (دلیلِ تکرارِ چند باره ی حرفهایِ قریشیان هم نشون دادنِ همین "بارها" بود ... ) از ابوطالب خواستن که میانجیگری کنه و به پیامبر بگه : موسی به دینِ خود ، عیسی به دینِ خود ؛ ولی از طرفِ مقابل فقط یک جواب شنیدن ؛ تا اینکه فضا رفت به سمتِ قطبی و رادیکال و قومی قبیله ای شدن و در نتیجه کار به خشونت کشید . (که البته جوابِ این خشونتها رو هم مسلمانان پس از بدست گرفتنِ قدرت ، به خوبی دادن ، و حسابی از خجالتِ قریش در اومدن)


 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فضا اینطوری بوده که قریشیان میخواستن از فرهنگ و پیشینه ی تاریخیشون محافظت کنن ... همین ...

جواب دقیقشو نمی دونم اینقدر پیش پا افتاده بوده که بهش فکر نکرده بودم از این زاویه واقعا دلیلش چی میشه؟

نظر شخصی من اینه که وقتی یک تعداد دارای آدادب و سنت های غلط هستن (خوب باشن ما کاری با هاشون نداریم به صورت تنش دار)

و ما هم داریم با کار فرهنگی تلاش می کنیم (صحبت های پیامبر) این اشتباهات رو به مردم بگیم

بگیم که دخترانتان را زنده به گور نکنید برده ها هم مثل شما انسان هستند و...

حالا هر کی خواست پند بگیر و اکراهی در دین نیست!

تا اینجا که میان به مسلمانان ظلم می کنن و...


پیامبرم از خجالتشون در نمیاد! نمونش همین ابوصفیان و خانوادش و... با لطف و مهربانی میاد جلو و فقط افرادی که قصد حمله بر او را دارند کشته می شوند نه کل قریش
 

?Why

عضو جدید
...
بگیم که دخترانتان را زنده به گور نکنید برده ها هم مثل شما انسان هستند و...
...
زنده به گور کردن دختران ...
چه کسانی دخترانشون رو زنده بگور میکردن ؟
چرا اینکار رو میکردند ؟

واردِ برده و برده داری نشیم بهتره ...
پیامبرم از خجالتشون در نمیاد! نمونش همین ابوصفیان و خانوادش و... با لطف و مهربانی میاد جلو و فقط افرادی که قصد حمله بر او را دارند کشته می شوند نه کل قریش
بله ... در مورد ابوسفیان ...
شهری(مکه) که بدونِ جنگ تسلیم میشه رو که قتل عام نمیکنن ...حتی سپاهِ مغول هم شهرهایی که تسلیم میشدن رو غارت نمیکردن ... هر چند مسلمینِ عزیز ، همین کار رو با گروهی از یهودیها کردند ...
ضمنِ اینکه پیامبر در ابوسفیان ، به خاطرِ قدرت و نفوذش ، یک شریکِ استراتژیک میدید ...
 
آخرین ویرایش:

?Why

عضو جدید
قریش ، بنی هاشم و بنی المطلب رو تحریم کردند و اونها مجبور شدند به شعب ابوطالب برن ... سخت ترین روزهایِ مسلمین همین روزا بود و پیامبر به شدت تحتِ فشار بود ... در این حین ...

سران قریش فراهم آمدند و به پپیمبر وعده دادند که مالی بدو دهند چنانکه توانگرترین مردِ مکه شود و هر که را خواهد به زنیِ او دهند ، گفتند : ای محمد این چیزها از آنِ تو باشد که خدایانِ ما را ناسزا نگویی و به بدی یاد نکنی و اگر این را نمی پذیری ، چیزی دیگر به تو عرضه می کنیم که به صلاحِ ما و تو باشد .
پیمبرِ خدای گفت : آن چیست ؟
گفتند :یک سال تو خدایانِ ما ، لات و عزی را بپرست ، ما نیز یک سال خدایِ تو را پرستش میکنیم .
پیمبر گفت : ببینم از پیشِ خدایم چه میرسد .

تغییر لحن و رویه رو میشه دید ... تا وقتی حمایتِ ابوطالب در کار بود و کار هنوز سخت نشده بود ، جواب یک کلمه "نه" بود (به خدا اگر خورشید را ...) ولی حالا ، جوابهای پیامبر نرمتر شده و آیاتِ الهی هم همینطور! :

و از لوح محفوظ وحی آمد : بگو ای کافران ، من آنچه شما می پرستید نمیپرستم ، و شما نیز پرستنده چیزی که من میپرستم نیستید ، من نیز پرستنده چیزی که شما پرستیده اید نیستم و شما نیز پرستنده چیزی که من میپرستم نیستید ، شما را دین خود و مرا دینِ خویش .

این نرمش و تمایل به مصالحه رو به وضوح میشه تو ماجرایِ غرانیق دید که در ادامه خواهم آورد ...
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز

از ابوطالب خواستن که میانجیگری کنه و به پیامبر بگه : موسی به دینِ خود ، عیسی به دینِ خود ؛ ولی از طرفِ مقابل فقط یک جواب شنیدن ؛ تا اینکه فضا رفت به سمتِ قطبی و رادیکال و قومی قبیله ای شدن و در نتیجه کار به خشونت کشید . (که البته جوابِ این خشونتها رو هم مسلمانان پس از بدست گرفتنِ قدرت ، به خوبی دادن ، و حسابی از خجالتِ قریش در اومدن)



اگه منظورشون این بوده پس چرا قبل از دعوت عمومی پیامبر هر مسلمونی رو که میدیدن به شدت شکنجه و اذیت میکردند.

_______________

جواب قریش رو پیامبر در فتح مکه دادند.اون روزی که پیامبر قدرت داشت تلافی کنه.

حتی قاتل حمزه رو پیامبر بخشید.

و اون روز رو روز یوم المرحمه قرار داد.

حالا شما میگی:
"البته جوابِ این خشونتها رو هم مسلمانان پس از بدست گرفتنِ قدرت ، به خوبی دادن ، و حسابی از خجالتِ قریش در اومدن"




هر چند مسلمینِ عزیز ، همین کار رو با گروهی از یهودیها کردند ...


مثال بیاورید..؟!

ضمنِ اینکه پیامبر در ابوسفیان ، به خاطرِ قدرت و نفوذش ، یک شریکِ استراتژیک میدید ...


واقعا باید به این تحلیل شما........؟!!!!!


قریش ، بنی هاشم و بنی المطلب رو تحریم کردند و اونها مجبور شدند به شعب ابوطالب برن ... سخت ترین روزهایِ مسلمین همین روزا بود و پیامبر به شدت تحتِ فشار بود ... در این حین ...

سران قریش فراهم آمدند و به پپیمبر وعده دادند که مالی بدو دهند چنانکه توانگرترین مردِ مکه شود و هر که را خواهد به زنیِ او دهند ، گفتند : ای محمد این چیزها از آنِ تو باشد که خدایانِ ما را ناسزا نگویی و به بدی یاد نکنی و اگر این را نمی پذیری ، چیزی دیگر به تو عرضه می کنیم که به صلاحِ ما و تو باشد .
پیمبرِ خدای گفت : آن چیست ؟
گفتند :یک سال تو خدایانِ ما ، لات و عزی را بپرست ، ما نیز یک سال خدایِ تو را پرستش میکنیم .
پیمبر گفت : ببینم از پیشِ خدایم چه میرسد .

تغییر لحن و رویه رو میشه دید ... تا وقتی حمایتِ ابوطالب در کار بود و کار هنوز سخت نشده بود ، جواب یک کلمه "نه" بود (به خدا اگر خورشید را ...) ولی حالا ، جوابهای پیامبر نرمتر شده و آیاتِ الهی هم همینطور! :



جواب خط قرمزاول: ناسزا گویی در شان پیامبران نیست

در ضمن با قرآن ناسازگار هست

قرآن درباره پیامبر می فرماید:


انک لعلی خلق العظیم

(.قلم/4.)

_________

جواب خط قرمز دوم:یعنی خدا و پیامبرش از کفار میترسیدن دیگه...


.
.
.

واقعا به تحلیل هاتون باید خندید به جای فکر کردن
 
آخرین ویرایش:

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گفتند :یک سال تو خدایانِ ما ، لات و عزی را بپرست ، ما نیز یک سال خدایِ تو را پرستش میکنیم .
پیمبر گفت : ببینم از پیشِ خدایم چه میرسد .

تغییر لحن و رویه رو میشه دید ... تا وقتی حمایتِ ابوطالب در کار بود و کار هنوز سخت نشده بود ، جواب یک کلمه "نه" بود (به خدا اگر خورشید را ...) ولی حالا ، جوابهای پیامبر نرمتر شده و آیاتِ الهی هم همینطور! :

و از لوح محفوظ وحی آمد : بگو ای کافران ، من آنچه شما می پرستید نمیپرستم ، و شما نیز پرستنده چیزی که من میپرستم نیستید ، من نیز پرستنده چیزی که شما پرستیده اید نیستم و شما نیز پرستنده چیزی که من میپرستم نیستید ، شما را دین خود و مرا دینِ خویش .

این نرمش و تمایل به مصالحه رو به وضوح میشه تو ماجرایِ غرانیق دید که در ادامه خواهم آورد ...
یه لحظه تا همین جا نگهدار....ماجرای غرانیق یه ماجرای کاملا ساختگیه!!!!فقط تو تاریخ طبری و واقدی اینجوری بهش اشاره شده!طبری داستان غرانیقو از محمد بن کعب قرظی نقل میکنه که طایفه شون از پرکینه ترین دشمنان پیامبر تو مدینه بودن!!
ابن اسحاق خیلی قبل تر از طبری و واقدی وفات کرده (150 یا 151) ولی کوچکترین اشاره ای به غرانیق نکرده!!
و.....هزاران دلیل دیگه که باهاشون به راحتی میشه این داستان مضحکو رد کرد!!!
نرمش و تمایل!!
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظر من تاریخ طبری کافی نیست... بهتر منابع دیگه هم باشه...
هم از اهل تسنن و هم از اهل تشیع...
از طرفی استارتر بهتر بود یه خط مشی تعیین میکرد از صدر اسلام
صدر اسلام وقایع زیادی داره...
و از همه مهمتر برداشت های شخصی خودش رو در خلال نقل قول ها کات میکرد و اگر برداشتی داشت بعد از اون پست مطرح میکرد تا دوستان با سند پاسخ بدن...

به نظرم اصلا روش جالبی نیست که از یک منبع که همه ی نوشته هاش مورد قبول نیست نقل بیارید و برداشتهای شخصیتون هم بنویسید و ازش رد بشید...
 

?Why

عضو جدید
ماجرای غرانیق یه ماجرای کاملا ساختگیه!!!!فقط تو تاریخ طبری و واقدی اینجوری بهش اشاره شده!طبری داستان غرانیقو از محمد بن کعب قرظی نقل میکنه که طایفه شون از پرکینه ترین دشمنان پیامبر تو مدینه بودن!!
ابن اسحاق خیلی قبل تر از طبری و واقدی وفات کرده (150 یا 151) ولی کوچکترین اشاره ای به غرانیق نکرده!!
و.....هزاران دلیل دیگه که باهاشون به راحتی میشه این داستان مضحکو رد کرد!!!
این که میگن "دستِ پیشو میگیره که پس نیوفته" ، اینجا واقعاً مصداق پیدا میکنه ...
صبر میکردی حداقل بگم قضیه رو ... بعد ...
اشکال نداره ، شما میگی دروغه ، من میگم نیست ؛ احتمالاً من نمیتونم به شما ثابت کنم ، شما هم از اون هزاران دلیل، دو تا درست حسابیشو نیاوردی ...
به هر حال من این قضیه رو مینویسم ، خواستید بعدش صحبت کنیم ...
ولی بزارید این نوید رو بهتون بدم که در ادامه ی تاپیک هم بارها و بارها مجبور خواهید شد بیاید و هرچی که مطابقِ میلتون نیست رو کلاً بزنید زیرش و بگید دروغه ...

به نظر من تاریخ طبری کافی نیست... بهتر منابع دیگه هم باشه...
هم از اهل تسنن و هم از اهل تشیع...
از طرفی استارتر بهتر بود یه خط مشی تعیین میکرد از صدر اسلام
صدر اسلام وقایع زیادی داره...
و از همه مهمتر برداشت های شخصی خودش رو در خلال نقل قول ها کات میکرد و اگر برداشتی داشت بعد از اون پست مطرح میکرد تا دوستان با سند پاسخ بدن...

به نظرم اصلا روش جالبی نیست که از یک منبع که همه ی نوشته هاش مورد قبول نیست نقل بیارید و برداشتهای شخصیتون هم بنویسید و ازش رد بشید...

خوب شما هم مشارکت کنین ، هر چیزی که فکر میکنید لازمه رو هر طور که فکر میکنین لازمه اضافه کنید و تفسیرِ خودتون رو بنویسید ... توفیق اجباری ای هم خواهد شد که بیشتر با تاریخ اسلام آشنا بشیم .

فقط خواهشاً تفسیر و تحلیتون! تو مایه های "
ناسزا گویی در شان پیامبران نیست" ؛ نباشه ...
 

?Why

عضو جدید
...
پیمبر خدای به صلاحِ قوم خویش راغب بود و می خواست با آنها نزدیک شود .
...
چون پیمبر دید که قوم از او دوری می کنند و این کار برای او سخت بود ، آرزو کرد که چیزی از پیش خدای بیاید که میان وی و قوم نزدیکی آرد که قوم خویش را دوست داشت و می خواست خشونت از میانه برود و چون این اندیشه در خاطر وی گذشت و خداوند این آیات را نازل فرمود : قسم به آن ستاره که فرو رود که رفیقتان نه گمراه شده و نه به باطل گرویده است ، و نه از روی هوس سخن میکند .
وچون به این آیه رسید که : مرا از لات و عزی و منات سومین دیگر خبر دهید ...
شیطان بر زبانِ وی انداخت که : این بتان والا هستند و شفاعتشان مورد رضایت است .
و چون قریشیان این بشنیدند ، خوشدل شدند و از ستایش خدایان خویش خوشحالی کردند و بدو گوش دادند و مومنان نیز وحی خدا را باور داشتند و او را به خطا متهم نمی داشتند ...
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اولا به نظر میاد جنابعالی برای اثبات لطیفه ی غرانیق فقط تاریخ طبری رو داشته باشی(انصافا خوب ملعبه ای شده بدست عناصر معلوم الحال!!)
اسلام و علمای دین خوشبختانه عقلشون بیشترازیک تاریخ نویس توهم زده کار میکنه!!من میگم دروغه شما میگی راسته ...منم دست رو دست نمیذارم بگم باشه، چون من حداقل 2تا دلیل نه چندان درست وحسابی(به قول تو البته!)آوردم که آدم عاقل روش فکر میکنه و حداقل کمی شک میکنه که نکنه داره اشتباه میکنه!

وحالا دلایل من با توجه به مطالعاتم:

1-پیامبری که میگه "به خدا قسم اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند از دعوتم دست بر نمی دارم"و همه ی اذیت وآزارهارو تحمل میکنه به خاطر دعوت مردم به حق،چطورمیتونه یه دفعه در مقابل بت و بتپرستی اهل سازش بشه؟!

2-خواهشا اگه اهل تحقیق واقعی هستی(اگه!)برو سوره ی نجمو بخون...ببین سیاق آیات چجوریه.این سوره سرتاپا داره بت و بت پرستی رو میکوبه اونم به شدت(طوری که منم که مفسر نیستم دیگه متوجه شدم!)حالا چطور پیامبر(که خودت هم میدونی زرنگتر ازاین حرفاس)متوجه نشده که این خزعبلات مطابق روند آیات نیست؟؟!همین جوری خونده و بت پرستان سجده کردن و تشکر کردن وپیامبرهم نفهمیده؟؟!!

3-هشام کلبی تو کتابش میگه:مشرکین قریش در ضمن طواف کعبه رجز خونی میکردن و همونی که نوشتی رو میخوندن،در واقع سرودی بوده که اعتقادشون بوده وهمونجوری که افسانه ها بوجود میان این افسانه هم بوجود اومده .اون آیه ی سوره ی نجم که میگه "آیا آن دو بت ،لات و عزی را دیدید و..."هم در جواب رجزخونیشون اومده!

4-این نکته هم قابل توجه شما که:بعضی از متفکرین میگن نکته اینجاست که شیطان در گوش مشرکان دمید نه پیامبر!ملا هادی سبزواری نوشته :"حضرت رسول درمسجدالحرام سوره ی نجم را تلاوت میکرد و در هر آیه درنگ میکرد تا رسید به آیه ی افرایتم اللات و العزی..و درنگ فرمود.شیطان در گوش خلق خواند که: تلک الغرانیق العلی"!!!!
 

?Why

عضو جدید
...
جبرئیل بیامد و گفت : ای محمد چه کردی ، برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدا نیاورده بودم و سخنی گفتی که خدای با تو تگفته بود .
وپیمبر خدای سخت غمین شد و از خدای بترسید و خدای عز و جل با وی رحیم بود و آیه ای نازل فرمود و کار را بر او سبک کرد و خبر داد که پیش از آن نیز پیمبران و رسولان چون وی آرزو داشته اند و شیطان آرزوی آنها را در قرائتشان آورده است و آیه چنین بود :

پیش از تو رسولی یا پیمبری نفرستاده ایم ، مگر آنکه وقتی قرائت کرد شیطان در قرائت وی القا کرد خدا چیزی را که شیطان القا کرده باطل میکند سپس آیه های خویش را استوار میکند که خدا دانا و فرزانه است .

و غم پیمبر برفت و ترس وی زایل شد و چیزی که شیطان به زبان وی انداخته بود منسوخ شد و این آیه آمد که :

آیا پسر خاص شماست و دختر خاص خداست ؟ که این خود قسمتی ظالمانه است . بتان جز نامها نیستند که شما و پدرانتان نامیده اند و خدا دلیلی درباره آنها نازل نکرده .
 

میهن دار

عضو جدید
...
پیمبر خدای به صلاحِ قوم خویش راغب بود و می خواست با آنها نزدیک شود .
...
چون پیمبر دید که قوم از او دوری می کنند و این کار برای او سخت بود ، آرزو کرد که چیزی از پیش خدای بیاید که میان وی و قوم نزدیکی آرد که قوم خویش را دوست داشت و می خواست خشونت از میانه برود و چون این اندیشه در خاطر وی گذشت و خداوند این آیات را نازل فرمود : قسم به آن ستاره که فرو رود که رفیقتان نه گمراه شده و نه به باطل گرویده است ، و نه از روی هوس سخن میکند .
وچون به این آیه رسید که : مرا از لات و عزی و منات سومین دیگر خبر دهید ...
شیطان بر زبانِ وی انداخت که : این بتان والا هستند و شفاعتشان مورد رضایت است .
و چون قریشیان این بشنیدند ، خوشدل شدند و از ستایش خدایان خویش خوشحالی کردند و بدو گوش دادند و مومنان نیز وحی خدا را باور داشتند و او را به خطا متهم نمی داشتند ...
همه ما میدونیم که کشورهایی که دینشون مسیحیته، نقش دین تو تصمیمات و شئون اجتماعیشون (نه فردی و خانوادگی) ضعیف قرار داده شده؛ به دلیل اینکه در دینشون مواردی رو دیدن که نمیتونستن توی قالب عقل و علم براش تعریفی پیدا کنن. این رو هم میدونیم که قبل از اینکه اونا رنسانس داشته باشن اوج پیشرفت علم و فرهنگ رو توی خاورمیانه داشتیم (از قرن دوم هجری تا حمله مغول والبته در امتداد و با استفاده از یافته های تمدن یونان و ایران و......).
حالا به نظر شما توی این دوران اوج، متفکران ما این تناقضات رو دیدن و با این وجود بر اسلامشون باقی موندن؟
من بر این اساس میخوام این رو بگم که حداقل از نظر اونها این تاریخ طبری منبعی نبوده براشون که برداشت عمیقی بتونن دباره اوضاع صدر اسلام داشته باشن.
استارتر محترم و دوستانی که نظر میدن لطف کنن و از منابع دیگه هم رفرنس بگیرن.
 
آخرین ویرایش:

?Why

عضو جدید
یه لحظه تا همین جا نگهدار....ماجرای غرانیق یه ماجرای کاملا ساختگیه!!!!فقط تو تاریخ طبری و واقدی اینجوری بهش اشاره شده!طبری داستان غرانیقو از محمد بن کعب قرظی نقل میکنه که طایفه شون از پرکینه ترین دشمنان پیامبر تو مدینه بودن!!
ابن اسحاق خیلی قبل تر از طبری و واقدی وفات کرده (150 یا 151) ولی کوچکترین اشاره ای به غرانیق نکرده!!
و.....هزاران دلیل دیگه که باهاشون به راحتی میشه این داستان مضحکو رد کرد!!!
نرمش و تمایل!!

همه ، از جمله ابن اسحاق (که مثِ اینکه خیلی قبولش داری و حرفش برات سنده و پسفردا بر نمیگردی بگی فلان حرفِ دیگه ی ابن اسحاق دروغه ...) به بازگشت گروهی از مسلمانانِ حبشه ، به خاطر انتشارِ خبرِ مصالحه ی پیامبر با قریشیان اشاره کردن ...
چرا باید مسلمانانِ حبشه برگردن ، در حالی که پیامبر ومسلمانانِ مکه تحتِ شدیدترین فشارها بودن ؟

اولا به نظر میاد جنابعالی برای اثبات لطیفه ی غرانیق فقط تاریخ طبری رو داشته باشی(انصافا خوب ملعبه ای شده بدست عناصر معلوم الحال!!)
نمیخوام بحث رو به سمتِ تاریخیش ببرم چون برایِ خواننده ملال انگیز میشه ... ولی همینقد بهت بگم که اکثریت ، مورخان ، اینو نقل کردن ... دوس داری ردیف کنم اسماشونو ... !



وحالا دلایل من با توجه به مطالعاتم:

پیامبری که میگه "به خدا قسم اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند از دعوتم دست بر نمی دارم"و همه ی اذیت وآزارهارو تحمل میکنه به خاطر دعوت مردم به حق،چطورمیتونه یه دفعه در مقابل بت و بتپرستی اهل سازش بشه؟!
خوب که چی ؟ الان چجوری ثابت کردی غرانیقی در کار نبوده ؟
این دلیلت واقعاً قابلِ بحث نیست ... یدفعه نبوده ... مدتها تحتِ فشار بوده ... هم از طرفِ قریشیان ، هم از طرفِ مسلمانان ...


خواهشا اگه اهل تحقیق واقعی هستی(اگه!)برو سوره ی نجمو بخون...ببین سیاق آیات چجوریه.این سوره سرتاپا داره بت و بت پرستی رو میکوبه اونم به شدت(طوری که منم که مفسر نیستم دیگه متوجه شدم!)حالا چطور پیامبر(که خودت هم میدونی زرنگتر ازاین حرفاس)متوجه نشده که این خزعبلات مطابق روند آیات نیست؟؟!همین جوری خونده و بت پرستان سجده کردن و تشکر کردن وپیامبرهم نفهمیده؟؟!!
اینم مثِ قبلی ... اینم ارزشو بحث نداره (ببخشید قصدِ تحقیر ندارم ... )
ببین اینجوری تکرار میکنم دلیلتو که ببینی واقعاً نه ارزش تاریخی داره نه میشه به چشمِ یه دلیلِ عقلی بش نگاه کرد:
"چونکه پیامبر زرنگه ... پس این حرفو نزده ..."
آخه اینم شد دلیل ؟

هشام کلبی تو کتابش میگه:مشرکین قریش در ضمن طواف کعبه رجز خونی میکردن و همونی که نوشتی رو میخوندن،در واقع سرودی بوده که اعتقادشون بوده وهمونجوری که افسانه ها بوجود میان این افسانه هم بوجود اومده .اون آیه ی سوره ی نجم که میگه "آیا آن دو بت ،لات و عزی را دیدید و..."هم در جواب رجزخونیشون اومده!

ایضاً مثِ قبلیها ... الان چیو ثابت کردی ؟
یه احتمالی دادی و یه ادعایی کردی که اداعیِ جدیدتم اثبات نکردی!


این نکته هم قابل توجه شما که:بعضی از متفکرین میگن نکته اینجاست که شیطان در گوش مشرکان دمید نه پیامبر!ملا هادی سبزواری نوشته :"حضرت رسول درمسجدالحرام سوره ی نجم را تلاوت میکرد و در هر آیه درنگ میکرد تا رسید به آیه ی افرایتم اللات و العزی..و درنگ فرمود.شیطان در گوش خلق خواند که: تلک الغرانیق العلی"!!!!
اصلاً حرفت قبول ...
ولی یه سوال ...
این آیه چرا باید تو قرآن باشه ؟ :


پیش از تو رسولی یا پیمبری نفرستاده ایم ، مگر آنکه وقتی قرائت کرد شیطان در قرائت وی القا کرد خدا چیزی را که شیطان القا کرده باطل میکند سپس آیه های خویش را استوار میکند که خدا دانا و فرزانه است
.


همه ما میدونیم که کشورهایی که دینشون مسیحیته، نقش دین تو تصمیمات و شئون اجتماعیشون (نه فردی و خانوادگی) ضعیف قرار داده شده؛ به دلیل اینکه در دینشون مواردی رو دیدن که نمیتونستن توی قالب عقل و علم براش تعریفی پیدا کنن. این رو هم میدونیم که قبل از اینکه اونا رنسانس داشته باشن اوج پیشرفت علم و فرهنگ رو توی خاورمیانه داشتیم (از قرن دوم هجری تا حمله مغول والبته در امتداد و با استفاده از یافته های تمدن یونان و ایران و......).
حالا به نظر شما توی این دوران اوج، متفکران ما این تناقضات رو دیدن و با این وجود بر اسلامشون باقی موندن؟
:surprised:
من بر این اساس میخوام این رو بگم که حداقل از نظر اونها این تاریخ طبری منبعی نبوده براشون که برداشت عمیقی بتونن دباره اوضاع صدر اسلام داشته باشن.
استارتر محترم و دوستانی که نظر میدن لطف کنن و از منابع دیگه هم رفرنس بگیرن.
بازم تکرار میکنم :
شما اگه منابعِ بهتری داری ، که خلافِ چیزی که من میگم رو میگن ، خوب بیا با ما به اشتراک بزار ...
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام....اگه فرض کنیم بقیه قبول...میریم سراغ نکته قرمزه!

-اون آیه های سوره ی نجم مکی هستند...سوره حج مدنیه!!

حالا یعنی چی؟!یعنی فاصله ی بین نزول آیات این 2سوره، 5ساله،در صورتی که خودت که داری این تاپیکو مینویسی با توجه به تاریخ طبری میبینی طبری جوری این افسانه رو نوشته که انگار غرانیق صبح اتفاق افتاده بهد از ظهر آیه ی 53 حج نازل شده!!سر همین قضیه طوسی و امام فخر رازی میگن افسانه ی غرانیق صحت نداره.

(فکر نکنم واست حرف علامه طباطبایی خیلی حجت باشه ولی امیدوارم به عنوان کسی که تفسیر المیزانو نوشته حرفشو جدی بگیری!!ببین علامه تو تفسیر نجم و حج هیچ جا اشاره نمیکنه به غرانیق!!هیچ جا!)

-حالا میریم سراغ تفسیر آیه:
آیه میگه:

"پیش از تو هیچ رسولی را نفرستادیم،مگر اینکه وقتی آیات مارا خواند (تمنایی کرد)،شیطان در آن تمنا القا کرد"

علامه راجع به کلمه ی تمنا (عربیشو بخون،تو آیه نوشته اذا تمنی...) مینویسه:

"تمنا یعنی آدمی آنچه را آرزو دارد و دوستش دارد موجود و محقق فرض کند،حال چه اینکه ممکن باشد یا نباشد"

و معنی آیه در این صورت میشه:

"خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد مگر اینکه هرگاه آرزویی داشت،شیطان در آرزوی او که پیشرفت دین و ایمان آوردن مردم بود القا میکرد،در آرزویش دست می انداخت،مردم را نسبت به دین وسوسه میکرد و سعی پیامبر را بی نتیجه می گذاشت."

این جواب منه!واضحه و عقلانی تر از اینه که خدا تو قرآن خودش بگه:"من هرچی واسه رسولام آیه فرستادم،شیطان انقدر قدرت داشت که تو آیه هام دست میبرد!!!!!!!!!!!!!و من هم قدرت نداشتم جلوشو بگیرم ....!!"

و در ادامه،آیه میگه :

"ولی خداوند آنچه را که شیطان القا کند نسخ میکند و آیات خود را محکم می کند"

یعنی خدا شبه هایی که شیطان برای گمراهی مردم بهشون القا میکنه، زائل میکنه و..."
 
آخرین ویرایش:

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
همه ، از جمله ابن اسحاق (که مثِ اینکه خیلی قبولش داری و حرفش برات سنده و پسفردا بر نمیگردی بگی فلان حرفِ دیگه ی ابن اسحاق دروغه ...) به بازگشت گروهی از مسلمانانِ حبشه ، به خاطر انتشارِ خبرِ مصالحه ی پیامبر با قریشیان اشاره کردن ...
چرا باید مسلمانانِ حبشه برگردن ، در حالی که پیامبر ومسلمانانِ مکه تحتِ شدیدترین فشارها بودن ؟
جواب این یادم رفته بود:

1- آره ابن اسحاق اینو گفته و با توجه به روایت خودش،اینجوری بوده که به مسلمونا اطلاعات غلطی مبنی بر اینکه "اهل مکه مسلمان شدن "میرسه!واسه همینم میان مکه...عده ای وقتی دیدن خبر نادرسته برگشتن حبشه و عده ای هم طبق روایت ابن اسحاق خود را در امان قریش قرار دادن!

2-حالا اینکه عده ای برگشتن مکه یه دلیل دیگه هم داره،اینکه:عده ای از اتباع حبشه علیه نجاشی شورش کردن که چرا به اینا پناه دادی و انقدر بهشون میرسی و از این حرفا!و خلاصه مسلمونارو تو تنگنا قرار دادن که باید برگردن... عده ای ازمسلمونام که تو تنگنا بودن و از طرفی هم شنیده بودن که قریش از آزار و اذیت دست برداشتن ،برگشتن به مکه!(و شدن از اینجا رونده، از اونجا مونده)
.
.

بابا به جان خودم نگفتم خیلی قبولش دارم!!فقط میگم اون که خیلی قبلتر از طبری بوده چرا به عنوان یه مورخ اشاره ای به این قضیه نکرده!همین.
 
آخرین ویرایش:

?Why

عضو جدید
...
-اون آیه های سوره ی نجم مکی هستند...سوره حج مدنیه!!
-حالا میریم سراغ تفسیر آیه:
آیه میگه :
...
با توجه به ویژگیهای سوره مکی ، سوره الحج ، مکی هستش ...

اینم ترجمه ی آیه :

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

فولادوند: و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‏نمود شيطان در تلاوتش القاى [شبهه] مى‏كرد پس خدا آنچه را شيطان القا مى‏كرد محو مى‏گردانيد سپس خدا آيات خود را استوار مى‏ساخت و خدا داناى حكيم است
مکارم: ما هيچ رسول و پيامبري را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه هر گاه آرزو مي‏كرد (و طرحي براي پيش برد اهداف الهي خود مي‏ريخت)! شيطان القائاتي در آن مي‏كرد، اما خداوند القائات شيطان را از ميان مي‏برد سپس آيات خود را استحكام مي‏بخشيد و خداوند عليم و حكيم است.
خرمشاهی: و پيش از تو هيچ رسول يا نبى نفرستاديم مگر آنكه چون قرائت [وحى را] آغاز كرد، شيطان در خواندن او اخلال مى‏كرد، آنگاه خداوند اثر القاى شيطان را مى‏زدايد، و سپس آيات خويش را استوار مى‏دارد و خداوند داناى فرزانه است‏
اون پرانتزِ توضیحی تو ترجمه مکارم خیلی باحاله ... :redface:
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پیر مردی رفت بر مزار فردی

بگفت حقا جواب نا دانان خاموشیست

بر امد بانگی ز دور

که نادان نگو ای عزیز

که نادان گر به دنبال جواب باشد

خواهد همی یافت!

لیکن جواب نا اهلان خاموشیست

که نه جواب خواهد نه ...

که فقط و فقط و فقط دنبال بهانه اند و بهانه اند و بهانه!

هر انچه بیشتر گویی بهانه بیشتر شود!

اخر کجا دیده ای سیرابی را اب دهند؟

تشنه نیز خود به دنبال اب است و ...

پس نخورانید به چارپایان تشنه اب زمانی که انها سیراب هستند که این هست گناهی عظیم

مگر چیزی شود این وسط شما را نصیب!

Otherwise this is a water hammer

راستی حوصله نبود قافیه و... جور کنم و ساده نوشتم:gol:
 
بالا