این چه حسیه ؟؟؟!!شماهم دارین؟

archi&tini

عضو جدید
خوب يه تور گردشگري راه بندازيد همه با هم دسته جمعي بريد.......اين طوري بهتره...بيشتر هم خوش ميگذاره....:biggrin:
 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
من این حسو وقتی دارم که به چیزای بسیار قدیمی مثل ساختمونای قدیمی نگاه میکنم

حس بسیار عالی ای هست
از چند نفر پرسیدم به جواب خاصی نرسیدم
تو یه متن ترجمه شده خوندم که شاید این حس مربوط به تناسخ باشه و از این جور حرفا
منم راستش به نتیجه نرسیدم
.​
مرسی عزیزم ما داریم میریم تو اون حسه خواستی با خودم بیا با غریبه ها نریا

من انقده خوبم چرا خفم کنی جیجر:D
پا تو از زندگی منو سحر بکش بیرون

چه جالب........
. جالبتر اينكه يه نفر به موضوع اصلي برگشت:D
:D:Dدقیقا
 

mahsajoonevar

اخراجی موقت
من نسبت به بعضی چیزا یه حس شیرین و عجیب دارم یه حس کودکانه و رویا گونه دوست دارم همیشه تو اون حس باشم ولی نمیشه
آرامش خیلی عجیبی بهم میده
الان چند مورد و مثال میزنم شاید بهتر متوجه شین
مثلا وقتی شعر :بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم و میخونم این حس و دارم
یا مثلا وقتی که با تلسکوپ ستارهارو میبینم همین حس و دارم یا وقتی اون اسباب بازی بچگیهامو نگاه میکنم نمیدونم اسمش چی بود همونی که تکونش میدی انگار داره برف میاد وقتی اونو تکون میدم غرق تموم دونهاش میشم
یا مثلا آهنگ جعبه جواهراتو میشنوم یا حتی وقتایی که برف و که روی درخت کاج نشسته نگاه میکنم همین حس و دارم

شماهم از این حسا دارین؟؟؟خیلی شیرینه نه؟نمیدوین دلیلش چیه؟درون آدم چه حسی بوجود میاد که انقدر دل چسبه؟
میشه از اون جواهراتتون یکمیشو به من هم بدید
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر شدن اطلاعات حسی برای معنی بخشیدن به آنها.

تفسیر شدن اطلاعات حسی برای معنی بخشیدن به آنها.

نگاه کلی
· فرآیند تفسیر داده‌های حسی چگونه است؟
· ایشان چگونه رنگ‌ها شکل‌ها ، فاصله‌ها و حرکت‌ها را از هم تشخیص می‌دهد؟
· چگونه یک داده حسی در دو موقعیت متفاوت تفسیرهای متفاوتی پیدا می‌کند؟
· چگونه یک داده حسی در دو موقعیت متفاوت تفسیرهای متفاوتی پیدامی‌کند؟
اطلاعاتی که توسط سیستم‌های حسی بهمغزارسال می‌شوند جدا جدا و متفاوت از همهستند ولی آنها در فرآیند پردازش ادراکی (perception) در مغز یکپارچه شده و باتجربه‌های گذشته مورد مقایسه قرار می‌گیرند و بدین ترتیب یک احساس خاص معنی و مفهومپیدا می‌کند (دریافت ادراکی) و سپس این ادراک‌ها برای شناخت جهان بکار می‌روند. دربررسی ادراک همواره دو مسئله کلی مطرح بوده است. یک دستگاه ادراکی پس از دریافتاحساس‌ها باید معین کند که در آن چیست؟" و "در کجا قرار دارد؟" جواب به این سوال‌هادر محدوده دو موضوع "بازشناسی" (Recognition") و "مکان یابی" (Localization) قرار می‌گیرد و نظام ادراکی باید به انها جواب دهد.
ارتباط احساس با ادراک
این موضوع که در فرآیند ادراک احساس‌ها تفسیرمی‌شوند ممکن است به این شکل مورد تفسیر قرار گیرد که آنها جدا و چیزی متفاوت از همهستند ولی باید گفت که انها از هم جدا نیستند و به نظر می‌رسد که این دو تجربهبخش‌هایی از یک طیف (پیوستار) می‌باشند. از طرف دیگر آنها چیزهایی متفاوت از هم نیزهستند. اگر چه در ادراک همیشه محتوی حسی وجود دارد با این حال آنچه ادراک می‌شودمتاثر از آمایه و تجربه‌های پیشین است؛ به نحوی که ادراک را باید چیزی فراتر از ثبتمحرک‌های موثر برسیستم حسی 90 به شمار آورد. به بیان دیگراحساس و ادراک از این جهت که هر دو با محرک‌های حسی (اطلاعات حسی) سروکار دارند؛ با یکدیگرارتباط دارند و از آن جهت روش‌های متفاوتی را بکار می‌برند از هم متفاوت می‌شوند.
فرایندهای ادراکی
بازشناسی
یکی از عمده‌ترین فرآیندهای ادراکی "بازشناسی" است. بازشناسییعنی "منتسب شدن یک محرک (احساس) به یک مقوله" اینکه شنیدن صدای زنگی را در یکموقعیت به صدای زنگ تلفن منتسب می‌کنیم و یا دیدن چراغ قرمزی را به چراغ قرمز تابلوراهنمایی و رانندگی منتسب می‌کنیم و نه چراغ قرمز ماشین آتش نشانی یک فرآیندبازشناسی است. در فرآیند بازشناسی ویژگی‌های زیادی را از شی یا محرک در نظرمی‌گیریم. این ویژگی‌ها عبارتند از "شکل ، اندازه ، رنگ ، بافت و وضعیت قرار گرفتن" با این حال ویژگی "شکل" نقش اصلی را در بازشناسی ایفا می‌کند.

فرآیندبازشناسی فقط به شناخت اشیا و محرک از هم منجر نمی‌شود بلکه پس از انتساب بسیاری ازویژگی‌های بیان نشده و پنهان مانده را نیز استنباط می‌شود. این چراغ قرمز راهنماییو رانندگی؛ پس باید متوقف شویم یا این یک پیراهن است پس باید از پارچه درست شدهباشد و نهفلزیا هر چیز دیگر.
مکان یابی
دیگر فرآیند ادراکی "مکان یابی" است. به کمک فرایند مکان یابیدستگاه ادراکی می‌تواند جایگاه اشیا و محرک‌ها را در جهانی سه بعدی تشخیص دهد. بهکمک مکان یابی است که ادراک می‌کنیم کهچراغ قرمز راهنمایی و رانندگیدر چهارراهاول قرار ندارد بلکه آن در چهارراه بعدی قرار دارد؛ پس لازم نیست توقف کنیم. درمکان یابی با سه موضوع اساسی یعنی "جداسازی اشیا ، ادراک فاصله و ادراک حرکت" سروکار داریم. از طریق جداسازی شکل و زمینه از هم جدا می‌شوند و از طریق ادراکفاصله عمق و فاصله اشیا را ادراک می‌کنیم و از طریق ادراک حرکت ثبات یا متحرک بودنو سست حرکت اشیا و محرک‌ها را می‌شناسیم.
ثبات ادراک
یکی از فرآیندهای ادراکی که تکمیل کننده فرایندهای بازشناسی ومکان یابی است "ثبات ادراک" (Perceptionconstancy) می‌باشد؛ثبات ادراک عبارت است "از ثابت نگهداشتن ظاهر اشیا به رغم متغیر بودن آنها" ثباتادراکی کمک می‌کند که رنگ‌ها شکل‌ها ، مکان‌ها ، اندازه‌ها و هر چیز دیگر به همانصورتی که در جهان هستند بازنمایی و ادراک شوند. با این وجود ثبات ادراکی همراه باخطایی نیز است. خطاهایی که می‌توان آن را "خطاهای ادراکی" نام نهاد.
ارتباط با ادراک
فرآیندهای ادراکی مستلزم توجه است و توجه مستلزم انتخابکردن. برای مثال برای بازشناسی یک شی قبل از هر چیز باید توجه بر آن متمرکز شود،اما بیشتر اوقات انسان با سیل عظیمی از محرک‌ها (که توسط اندام حسی دریافت و ارسالمی‌شوند) روبرو است که امکان توجه به همه آنها برای بازشناسی وجود ندارد؛ بنابراینباید انتخاب کنیم. بطور کلی ، افراد محرکی برای ادراک کردن انتخاب می‌کنند که باموقعیت و وضعیتی که در آن قرار دارند متناسب باشد. برای مثال موقع خواندن یک مقالهبیشترین توجه به جملات آن مقاله معطوف است و نه صدای ماشینی که از خیابان در حالعبور است (بعضی مواقع اصلا وجود محرکی دیگر در اطرافیان را متوجه نمی شویم) اینفرآیند که به ادراک کمک می‌کند "توجه انتخابی" (Selective Attention) نامدارد.
فیزیولوژیکی ادراک
یافته‌های تحقیقاتی (بویژه بر روی قطعه پس سری مغز کهجایگاه حس و ادراک بینایی است) نشان داده‌اند که فرآیندهای ادراکی در نواحی متفاوتیبه اجرا در می‌آیند. برای مثال در ادراک بینایی فرآیند بازشناسی اشیا در اختیاربخشی ازدستگاه بیناییشامل ناحیهگیرنده بینایی مغزو قسمتی تحتانی قشر مخمی‌باشد؛ در حالی که فرایند مکان یابی اشیا در ناحیه گیرنده بینایی مغز و قسمتیفوقانی مغز انجام می‌پذیرد. از طرف دیگر تحقیقات نشان داده اند که ویژگی‌هایی کهبرای بازشناسی بکار می‌روند در اختیارسلول‌هایعصبیمتفاوتی هستند و این بدین معنی است که نوعی تقسیم کار در مغز وجود دارد کهدر آن هر ناحیه وظیفه‌ای تخصصی را بر عهده دارد.
رشد ادراک
این موضوع که آیا انسان توانایی‌هایی ادراکی را به ارث می‌برد (فطری بودن) یا در طول زمان می‌آموزد (اکتسابی بودن)؟ توجه بسیاری از دانشمندانعلوم رفتاری را به خود جلب کرده است. در این بین عده‌ای بر نقش کامل وراثت و عده‌ایبر نقش کامل آموزش تاکید کرده‌اند. با این حال امروزه هیچ کس تردیدی ندارد کهوراثتوآموزشهر دو بر ادراک تاثیر می‌گذارند؛ کودکبا مجموعه‌ای از فرایندهای ادراکی وراثتی بدنیا می‌آید ولی اگر محیط او محدود کنندهباشد؛ فرایندهای ادراکی به درستی و بطور کامل رشد نخواهد کرد و ادراک کودک مشکلاتیمواجه خواهد بود.
 

salimipour

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نسبت به بعضی چیزا یه حس شیرین و عجیب دارم یه حس کودکانه و رویا گونه دوست دارم همیشه تو اون حس باشم ولی نمیشه
آرامش خیلی عجیبی بهم میده
الان چند مورد و مثال میزنم شاید بهتر متوجه شین
مثلا وقتی شعر :بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم و میخونم این حس و دارم
یا مثلا وقتی که با تلسکوپ ستارهارو میبینم همین حس و دارم یا وقتی اون اسباب بازی بچگیهامو نگاه میکنم نمیدونم اسمش چی بود همونی که تکونش میدی انگار داره برف میاد وقتی اونو تکون میدم غرق تموم دونهاش میشم
یا مثلا آهنگ جعبه جواهراتو میشنوم یا حتی وقتایی که برف و که روی درخت کاج نشسته نگاه میکنم همین حس و دارم

شماهم از این حسا دارین؟؟؟خیلی شیرینه نه؟نمیدوین دلیلش چیه؟درون آدم چه حسی بوجود میاد که انقدر دل چسبه؟
حس فراتر از زمان بودن / محصور شدن جسم در لحظه ای از زمان /بعضی اوقات انسان یه صحنه را مبینه که براش خیلی تکراری، به نظرش میاد این صحنه قبلا براش تکرار شده و در گذشته این صحنه براش اتفاق افتاده یا قبلا توی رویا این صحنه براش مجسم شده / کسی متونه بگه این چه حسی / شما هم این حس تجربه کردید؟
 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
حس فراتر از زمان بودن / محصور شدن جسم در لحظه ای از زمان /بعضی اوقات انسان یه صحنه را مبینه که براش خیلی تکراری، به نظرش میاد این صحنه قبلا براش تکرار شده و در گذشته این صحنه براش اتفاق افتاده یا قبلا توی رویا این صحنه براش مجسم شده / کسی متونه بگه این چه حسی / شما هم این حس تجربه کردید؟
آره دقیقا حسی فراتر از زمان و جسم
 

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نسبت به بعضی چیزا یه حس شیرین و عجیب دارم یه حس کودکانه و رویا گونه دوست دارم همیشه تو اون حس باشم ولی نمیشه
آرامش خیلی عجیبی بهم میده
الان چند مورد و مثال میزنم شاید بهتر متوجه شین
مثلا وقتی شعر :بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم و میخونم این حس و دارم
یا مثلا وقتی که با تلسکوپ ستارهارو میبینم همین حس و دارم یا وقتی اون اسباب بازی بچگیهامو نگاه میکنم نمیدونم اسمش چی بود همونی که تکونش میدی انگار داره برف میاد وقتی اونو تکون میدم غرق تموم دونهاش میشم
یا مثلا آهنگ جعبه جواهراتو میشنوم یا حتی وقتایی که برف و که روی درخت کاج نشسته نگاه میکنم همین حس و دارم

شماهم از این حسا دارین؟؟؟خیلی شیرینه نه؟نمیدوین دلیلش چیه؟درون آدم چه حسی بوجود میاد که انقدر دل چسبه؟




من فقط اومدم اینجا تا دوباره تو رو یاد همین حرفای بالا بندازم.
 

Similar threads

بالا